39را èب / 93 åرامش /مهدنزاپ لاس ناتسرا èبءمها äلصف ؛نخس...

22
901 ن ؛ سخ تان س هار بء نا صل ف سال م هد پا/ ماره ش93 / هار ب39 تّ شیوة شخصی پیرنگ وزی در رمان پردا« ی اوا و تنهایکلی ی» اثر تقیسیّ مدرد یوسف پور وحی علی دهقان چکیدهتّ پیرنگ و شخصیّهم پردازی از منی استستاصر دا عنا ترین. نگ را پیر« ۀ حوادث ترکیب کنند» و تقلید از« عمل» دانسته اند. ّلق شخصی خ ت روایت اثری را که در هایّ، کیفیشی یا نمای یی و ت روانیوه م افراد واقعی جل مثلًان تقریباه در حوزۀ داستند برای خوانو در عمل و گفتارقی ا اخد، کنتّ شخصی می پردازیند خوان. مواره کوشیدهدگان هویسن نه مقوهن دو خود را درایینای تواد هنر و انیش بگذارندعرض نما به م. تّ شخصیگ رمان و پیرن پردازی« ی اوا و تنهایکلی ی» اثر تقییسّ مدر از نمونهمندی است توانرز این های با. وی مورد مزبور توصه را در دوویسند شگردهای نهین مقاه ال می تحلی کند. ستانصر داظر عنایق، از ن این تحقن، به روایتین رما ایی وایری هن جایگاهسی نوی فر دارد که در آّ در ادبیّد رشد این فن ین ات، پدید آمده استی زبان فارسیستان دا. ی تقیسّ مدر درّ شخصی تّ پردازی و معریوۀن خود از ششخاص رما فی اّلای کت دان و روایی توص ووفتگ گی ووع باز و ق از نون اونگ رماده کرده است و پیرستفا اّی اتّ عل روابوادث در آنات و ح فاق ضابطه مند است. ی اسطورهتی، فضا تورا نثر ای وّر آن را جذنی ساختا دی اب وتعلیق و جدال، رغبتترده اس ککتان حفا برای ادامة داسنده ر خوان. ناعتاری صه یتان، بوری داساختار ص س درونهه است یافت و هنرییّ هم، شکل فنل وابسته به و در عین حاجرای جداری، با سه ما گی. نتقال امان با سرعت وة متن، در این رز آغاز به میان ا صورت میستادیهت و ا سهو گیرد. کلید واژه ها: ی او،ا و تنهایکلی ی سیّ مدرستان، شخصصر دا ، عناّ ی ت، پیرنگ پردازی. ، تبریزمیه آزاد اسنشگا تبریز، دارسی واحدات فاّن و ادبیرشد زباس ا کارشنا- ایران . ن و اد گروه زبانشیار داّ بی، تبریزمیه آزاد اسنشگا تبریز، دارسی واحد ات فا ایران( . یسندة مسؤول نو) صولم و اع: 1 / 90 / 09 پذیرش: 2 / 92 / 09

Transcript of 39را èب / 93 åرامش /مهدنزاپ لاس ناتسرا èبءمها äلصف ؛نخس...

Page 1: 39را èب / 93 åرامش /مهدنزاپ لاس ناتسرا èبءمها äلصف ؛نخس ...baharestan.iaukhoy.ac.ir/PdfFile/6%20=%20%d8%af%d9%83%d8%aa%d8%b1%2…و ی ناور

39بهار / 93شماره / پازندهم سال فصلناهمء بهارستان سخن ؛ 901

مدرّسیاثر تقی « یکلیا و تنهایی او»پردازی در رمان پیرنگ و شیوة شخصیّت

وحید یوسف پور

علی دهقان

چکیده« ترکیب کنندۀ حوادث»پیرنگ را . ترین عناصر داستانی استپردازی از مهمّپیرنگ و شخصیّت

ت روان ی و ی یا نمایشی، کیفیّ هایی را که در اثر روایتتخلق شخصیّ. انددانسته« عمل»و تقلید از کن د، اخالقی او در عمل و گفتار برای خواننده در حوزۀ داستان تقریباً مثل افراد واقعی جل وه م ی

اند هنر و توانایی خود را درای ن دو مقوه ه نویسندگان همواره کوشیده. خوانندپردازی میشخصیّتاز مدرّس ی اثر تقی «یکلیا و تنهایی او» پردازی و پیرنگ رمانشخصیّت. به معرض نمایش بگذارند

این مقاهه شگردهای نویسنده را در دو مورد مزبور توص ی و . های بارز این توانمندی استنمونهنویسی جایگاه هن ری وایی ی این رمان، به روایت این تحقیق، از نظر عناصر داستان. کندتحلیل می

در مدرّس ی تق ی . داستانی زبان فارسی، پدید آمده استات یند رشد این فنّ در ادبیّآدارد که در فر گفتگ و و توص ی و روای ت دان ای ک لّ فی اشخاص رمان خود از ش یوۀ پردازی و معرّتشخصیّ

فاق ات و ح وادث در آن رواب علّ ی اتّ استفاده کرده است و پیرنگ رمان او از نوع باز و ق وی و و جدال، رغبت اب وتعلیقدینی ساختار آن را جذّ ای ونثر توراتی، فضای اسطوره. مند استضابطه

س اختار ص وری داس تان، ب ه ی اری ص ناعت . خواننده را برای ادامة داس تان حف ک ک رده اس ت انتقال . گیری، با سه ماجرای جدا و در عین حال وابسته به هم، شکل فنّی و هنری یافته است درونه

.گیردسهوهت و استادی صورت می از آغاز به میانة متن، در این رمان با سرعت و

: هاکلید واژه

پردازی، پیرنگ تیّ، عناصر داستان، شخصمدرّسییکلیا و تنهایی او،

. ایران -کارشناس ارشد زبان و ادبیّات فارسی واحد تبریز، دانشگاه آزاد اسالمی، تبریز

(نویسندة مسؤول. ) ایران –ات فارسی واحد تبریز، دانشگاه آزاد اسالمی، تبریز بیّدانشیار گروه زبان و اد .

2/92/09 : پذیرش 1/90/09 : اعالم وصول

Page 2: 39را èب / 93 åرامش /مهدنزاپ لاس ناتسرا èبءمها äلصف ؛نخس ...baharestan.iaukhoy.ac.ir/PdfFile/6%20=%20%d8%af%d9%83%d8%aa%d8%b1%2…و ی ناور

كليا و تنهايي او» رپدازي رد رمان پيرنگ و شيوهء شخصّيت 990 ارث تقي مدّرسي« ي

مه مقدّ

شود که ارزش فنی و هن ری داس تان ب ه رز ای از عناصری تشکیل میهر داستان و نوشته

قلی اس ت از زن دگی، ه ر رم ان هر رمان، شرح و ن». پردازش و چگونگی تلفیق آنها بستگی دارد

میرص ادقی، )« است «درونمایه»و «یرنگپ»، «هاصحنه»، «عمل»، «هاشخصیّت» ،«کشمکش»ن مّمتض

9911 :12.)

ای ن ویگگ ی در . هماهنگی صورت و محتوای آن است ،اییکی از امتیازات رح هر نوشته

مدرّسیتوفیق ». کندهد عتیق سیر میمصداق یافته است؛ ماجرایی که در ع «یکلیا و تنهایی او»رمان

ای از عناص ر م رتب ب ا در آفرینش یک افسانة چند هزار ساهه از دنیای تورات به وسیلة مجموع ه

-ی و خ ا ره گرا، روای ت خطّ نثر کهن :پذیر شده است که عبارتند ازنویسی امکانصناعت داستان

اس و ده و بی ابهام، گفتگوهای حسّهای تک بعدی و عاری از پیچیدگی، پیرنگ ساتگون، شخصیّ

هی توجّت، بافت نقاهی دادن به روایت، بیهای متناسب با موقعیّها و فضاسازیپردازیکوتاه، صحنه

ه ا، مح ور ب ودن م ذهب در مح ی و تبه درونکاوی مستقیم، درج درونمای ه در ک الم شخص یّ

ها، نمایش ترونی و بیرونی شخصیّهای دها، در کنش ارزش ها و ضدّ ها، جدال ارزش معتقدات آدم

«ه ا اعتنایی به پیشینه و جوانب بیرونی زن دگی های بسیار محدود روانی، بیها با خصلتتشخصیّ

(. 21: 9939شیری،)

و به کارگیری عناصر داستانی در آن «یکلیا و تنهایی او» در نوشتن رمان مدرّسیشگردی که

در س ال «یکلی ا و تنه ایی او »ه است که باعث برگزیده شدن برد، بیقین نو و کارآمد بودبه کار می

ه ایی ک ه در جستجوی برخی ویگگی. به عنوان رمان سال از نگاه نشریه سخن بوده است( 9991)

. رودت رمان نقش داشته است، یکی از اهداف این تحقیق به شمار میاین موفقیّ

سی است ک ه ب ا بررس ی چگ ونگی نویدر داستان پردازی و پیرنگ دو عنصر مهمّتشخصیّ

در نویسندگی و جایگاه ادبی رم ان مدرّسیتوانایی تقی «رمان یکلیا و تنهایی او» ها در کاربست آن

. شودص میی مشخّات داستانی تا حدّوی در ادبیّ

Page 3: 39را èب / 93 åرامش /مهدنزاپ لاس ناتسرا èبءمها äلصف ؛نخس ...baharestan.iaukhoy.ac.ir/PdfFile/6%20=%20%d8%af%d9%83%d8%aa%d8%b1%2…و ی ناور

39بهار / 93شماره / پازندهم سال فصلناهمء بهارستان سخن ؛ 999

«یکلیا و تنهایی او» رمان ةخالص

مورد ،شده بودٰ نام کوشیهای پدرش به یَکُلیا دختر پادشاه اورشلیم که عاشق یکی از چوپان

شب هنگام در کن ار رود ابان ه ب ر . شودخشم و غضب پدرش واقع شده و عریان از شهر رانده می

به مالقات یکلیا آم ده و او را یرمردیپ أتیه در ناهد شیطانفاقات رخ داده میافتد و از اتّخاک می

ی از پادشاهان گذشته بنی اس راییل ل دو روزۀ خود بر یکدهد و برای تسالی او از تسّدهداری می

میکاه شاه در انتظار بازگشت پس رش ع ازار از می دان : گویدو شهر اورشلیم به نام میکاه سخن می

ه ای ه ای دو س اهه در س ر زم ین از جنگعازار روزمندانهیپ بازگشت مگده عابد امنونجنگ است

هایش شب جشنی ه مناسبت پیروزیگوید سردار جنگجو عازار بدهد و میمختل را به پادشاه می

و پادش اه کن د و از پادش اه تقاض ا دارد ک ه ب ه جش ن او ب یون دد های شهر بر پا میبیرون دروازه

س ردار ف اتا از جن گ، زن فتّ ان و . رون د یشهرمی هادروازه پشت در عازاری اردو به همراهانش

ه است این زن که فرستاده ش یطان اس ت به غنیمت آورد« بنی عمون»از قبیلة « تامار»نام زیبایی به

دهد ک ه خداون د در ک وه رسد و به پادشاه خبر می کند قاصدی از راه میهمه را مجذوب خود می

ه عامّ. سفاره بر یاکین نبی ظاهر شده و اسراییل را از از نفوذ شیطان در اورشلیم بر حذر داشته است

های م ردم و ب ا ها و فش ار با اعتراض. خراج شودو باید ا است مردم معتقدند تامار فرستاده شیطان

نش یند م ردم خشم یهوه فرو می. تامار از شهر رانده می شود« خداوند»های خشم یهوه آمدن نشانه

ش ود و ا زندگی برای پادشاه بدون زیبایی، عشق و هذّت م ی امّ. پردازندخرسند شده و به شادی می

داستان دو روز حکومت را شیطان . دشاه سابق نیستگویی چیزی در او شکسته است و دیگر آن پا

عصا زن ان ،کند و س س پیش از آنکه هوا روشن شود و چهرۀ او نمایان گرددبرای یکلیا بازگو می

زاره ا افت اده رود و یکلیا در حاهی که نیمه عریان بر روی عل افتد و میبر روی رود ابانه راه می

.کندرفتن او را نظاره می ،است

تحقیق ةیشینپ

ادبیّ ات در ه ایی گ زاره و میرعاب دینی حس ن نوشتة ایران در نویسیداستان صدسال کتاب در

«یکلیا و تنه ایی او »ای رمان ی و گذرا به تحلیل اسطورهبه صورت کلّ تسلیمی، علی نوشتة معاصر

ب ا نگ اه ب ه ت أثیر « ملک وت »و « یکلی ا وتنه ایی او »ای حلیل اس طوره ت»مقاهة . پرداخته شده است

Page 4: 39را èب / 93 åرامش /مهدنزاپ لاس ناتسرا èبءمها äلصف ؛نخس ...baharestan.iaukhoy.ac.ir/PdfFile/6%20=%20%d8%af%d9%83%d8%aa%d8%b1%2…و ی ناور

كليا و تنهايي او» رپدازي رد رمان پيرنگ و شيوهء شخصّيت 991 ارث تقي مدّرسي« ي

ای اس طورهه ای ویگگ ی( 9919همک اران، و قب ادی) «ه ا اس طوره بازت اب در م رداد13کودت ای

نویس ندگان بق بررسی این مقاه ه، . را بررسی کرده است اوتنهایی و یکلیا و ملکوت های داستان

گیرن د، ب ازآفرینی م ی ای را که از یک آیین و تاریخ کهن سرچش مه ها روایات اسطوره این داستان

در اص ل روای ات، . دهن د کنند و متناسب با فضای زمان و روزگار خود، آن روایات را تغییر می می

اند، پی روز می دان ش یطان اس ت؛ ب ه برتری با خدا یا یهوه است، امّا زمانی که به داستان وارد شده

ای ک ه ای به گون ه آن روایات اسطورهای گذشته و تغییر ها با بازآفرینی روایات اسطوره عبارتی، آن

ای ن . ش ود هایش سرخورده م ی در آن شیطان پیروز و آدمی در آخر بازنده است و با وجود تالش

دهندۀ روحیة یأس و شکست هستند که در این دوره متأثّر از کودت ا در ، به نوعی بازتابهاداستان

.روح جمعی جامعة ایرانی رسوخ کرده است

یکلی ا و ای بازخوانش بین امتنی رم ان اس طوره »با عنوان (9911) زاده علی قاسممقاهة سیّد

از هیال؛ دختر ایرانی با داستان یکلیا و تنهایی او به رابطة بینامتنی رمان مدرّسینوشتة تقی « تنهایی او

اسطورۀ پردازد و بازآفرینی می عهد عتیق در اسا یر( فرشتة شب)آناتول فرانتس و با اسطورۀ هیلیت

برای فرار از وض ع مدرّسیگیری و راهکار خاصّ غیربومی در زمان بعد از کودتا را نشان از جهت

نگارندۀ این مقاه ه، از رس اهة دکت ری خ ود ب ا عن وان .داند ة بیانی نمادین مییموجود، از ریق ارا

سال « 9937تا 9917های برجستة معاصر از رمان ای درهای اسطورهروایت ت انعکاستحلیل کیفیّ»

.در دانشگاه تربیت مدرس دفاع کرده است9931

«کلیا و تنهایی اوی»پردازیِ رمان تپیرنگ و شخصیّ

پیرنگ

مند با ص بغة بر آفرینش جهان داستان باید قانون و نظم و منطق حاکم باشد تا داستانی قانون

. دهد، رح استقی جلوه میهنری خلق شود آنچه حوادث و رویدادهای داستانی را منطقی و حقی

«نق ل ح وادث اس ت ب ا تکی ه ب ر موجبّی ت و رواب علّ ت و معل ول »پیرنگ یا رح داس تان

. به عبارت دیگر رح عبارت است از نقشه، نظم، اهگو و نم ایی از ح وادث (. 993:9911فورستر،)

ندگی همه ت داخل ز» :به گفتة هِنری جمیز. دهددر واقع رح داستان به حوادث آن نظم منطقی می

Page 5: 39را èب / 93 åرامش /مهدنزاپ لاس ناتسرا èبءمها äلصف ؛نخس ...baharestan.iaukhoy.ac.ir/PdfFile/6%20=%20%d8%af%d9%83%d8%aa%d8%b1%2…و ی ناور

39بهار / 93شماره / پازندهم سال فصلناهمء بهارستان سخن ؛ 999

(. 9913: 991آه وت، ) «و درهم ریختگی و آشوب است و هنر همه تم ایز و بازشناس ی و گ زینش

.(977:9912ایرانی، ) «است داستان قهرمانة شیاند و منش عمل، عنصر سه بیترک حاصل رح،»

منطق هر داستانی مبتنی بر ترتیب و تواهی بر حسب رابط ة علّ ت و معل وهی ب ین ح وادث

اوج، ای شروع می شود و به ترتیب سیر صعودی، بحران، نقطةیک حادثه در داستان از نقطه .است

رواب حتم اً ،داستانة هست ای پالت کی در. رسدگشایی، سیر نزوهی و نهایتاً به نقطة پایان میگره

ب ر » .ش ود یم داس تان س اخت و بافت شدن دایپ باعث دارد وجود داستان در کهی معلوه و علّت

رح، وحدت حاکم است، یعنی در آغاز م وقعیّتی آرام وج ود دارد، س س ای ن موقعیّ ت دچ ار

گر مرحل ة گ ذر از رح در واقع بیان. گیردآشفتگی شده و در پایان موقعیّت آرام دیگری شکل می

ت موقعیّتی به موقعّی ت دیگ ر اس ت و ب ه ور کل ی گ ذر از آس یب و ی ا فق دان را ب ه وض عّی

اقباهی و یا بر عکس را ب ه نم ایش یا از نارضایتی به رضایت، یا از بداقباهی به نیک بخش و رضایت

(.11:9931 مارتین،) «گذاردمی

پیرنگ بسته، پیرنگ ی اس ت ک ه از کیفّیت ی ». اندپیرنگ را به دو نوع باز و بسته تقسیم کرده

یگر نظم ساختگی حوادث ی نیرومند برخوردار باشد، به عبارت دپیچیده و تودرتو و خصوصیَت فنّ

ش ود ک ه های اسرارآمیز به کار گرفته میاین نوع پیرنگ اغلب در داستان. بر نظم بیعی آن بچربد

ت بعیّ ت و معل وهی محکم ی ت گیری قطعی و محتومی دارن د و از ض ابطة علّ گشایی و نتیجهگره

در پیرن گ ب از »و ( 71:9911میرص ادقی، ) .«ش ود ها افراط می کنند و در خصوصیّت تکنیکی آن می

برعکس پیرنگ بسته نظم بیعی حوادث بر نظم ساختگی و قراردادی آن غلبه دارد و در این ن وع

زند، به عب ارت دیگ ر گشایی وجود ندارد یا اگر داشته باشد زیاد به چشم نمیها اغلب گرهداستان

ارد و اگر هم وجود داشته گیری قطعی که در پیرنگ بسته وجود دارد، در پیرنگ باز وجود ندنتیجه

کوشد خود را در داستان پنهان کند تا داستان چون ها نویسنده میدر این داستان. باشد قطعی نیست

از این رو، اغلب ب ه مس ایل رح ش ده پاس خی . رفانه جلوه کندزندگی، عینی و ملموس و بی

(.30همان،) .«دهد و خواننده خود باید راه حل آن را پیدا کند نمی

ای کامالًا به کارگیری نثر توراتی و ترسیم جامعهای دارد امّ رح ساده «یکلیا و تنهایی او»

ع الوه ب ر اس تفاده از ص ناعت «یکلی ا و تنه ایی او » در. دینی ساختار آن را ج ذاب ک رده اس ت

Page 6: 39را èب / 93 åرامش /مهدنزاپ لاس ناتسرا èبءمها äلصف ؛نخس ...baharestan.iaukhoy.ac.ir/PdfFile/6%20=%20%d8%af%d9%83%d8%aa%d8%b1%2…و ی ناور

كليا و تنهايي او» رپدازي رد رمان پيرنگ و شيوهء شخصّيت 992 ارث تقي مدّرسي« ي

ه با هزار دیگر و بسیار مشابروایت را به سه ماجرای جدا از یک -های تودرتوداستان -گیری درونه

ها بر وجود یک داستان دیگر نیز که اساس همه این داستان. کندو یکشب و کلیله و دمنه تبدیل می

اگرچه نمود آشکاری ندارد، . ها در حال جریان است کی است، به ور پنهان در پس زمینة آنآن متّ

ه ای آن داس تان تگانه به وسیلة شخصیّهای سههای داستانهای شخصیّتها و منشا همة کنشامّ

شود و آن جدال پیوسته و گستردۀ شیطان و یهوه است و آن سه ماجرای آشکار پنهان، رقم زده می

دختر اَمَص یا، پادش اه ،نخست، ماجرای بیرون کردن یکلیا. شوددر سطا ظاهری روایت تشکیل می

و برخورد او با شیطان، ،اهچوپان پادش ،اسراییل از شهر به دهیل ارتباط عاشقانه و نامشروع با کوشَی

دوم، روایت خ ود ش یطان از م اجرای عش ق میک اه، پادش اه . از زبان راوی ناشناس داستان است

در جامعه برای کشانیدن مردم ،نمایندۀ شیطان ،به دختر زیبایی به نام تامار ،های پیشین اسراییل سده

های خداوند در می ان ری فرمانهای خداست و میکاه، مجبه سوی غرایز جنسی و فراموشی فرمان

داستان سوم، نقل ماجرای قوم هوط و شهر سدوم و عموره به وسیلة امنون عاب د ب رای . مردم است

ه ای های شیطان در روی آوردن ب ه غری زه میکاه شاه است تا از عاقبت نامیمون پیروی از وسوسه

ن به تمایالت درونی و س ردن گیری پادشاه و پشت پا زدنفسانی عبرت بگیرد و در نهایت، عبرت

تامار به مردم و برون کردن او از شهر و شادی مردم و باز شدن دره ای آس مان ب ه روی م ردم و

.میکاه شاه است

دخت ر پادش اه ،پالت شروع داستان رمان کوتاه خ ود را ب ا تص ویری ک ه از یکلی ا مدرّسی

و ران ده ش دن او از ش هر ب ه نم ایش در کنار رود ابانه پس از رسوایی عشقی نافرج ام ،اورشلیم

ش ب، ت اریکی، -گذارد و به این ترتیب خواننده را مبهوت و مسحور فضای آغ ازین داس تان می

ی کیتار که هنگام شب .کندکند و از توصی ، بویگه توصی وینی پرهیز میمی –تنهایی و ترس

او ب ا و دی آیم ایکلی سراغ به دبلن دیسف شیر با و دسته ب عصای رمردیپ ردیگیم فرا را جا همه

ص حبت او ب ا و آم ده او سراغ به که ستیک که پرسدیم او از ایکلی کهوقتی . شودیم گفتگو وارد

به تا کنندیم حرکت آسمان کنار و گوشه در کهیی ابرها به ا،یکلی» :دیگویم جواب در مرد ،کندیم

ابان ه به !کن نگاه برسند، رود،یم فروی اهیس دهان به غروب هر دیخورش که آنجای عنی اه،یس رود

ه ا آنه ب ه م طانیش ت و کن ار و هم راه ی بدان تا بنگر، هغزدیم بسترش در دهیکش رنج و آرام که

Page 7: 39را èب / 93 åرامش /مهدنزاپ لاس ناتسرا èبءمها äلصف ؛نخس ...baharestan.iaukhoy.ac.ir/PdfFile/6%20=%20%d8%af%d9%83%d8%aa%d8%b1%2…و ی ناور

39بهار / 93شماره / پازندهم سال فصلناهمء بهارستان سخن ؛ 991

ی ه ا تیّشخص ازی کی عنوان به طانیش وجود که برسد نظر به دیشا( 10:9929،مدرّسی) «نگرد یم

و نینم اد ای کلی رم ان ک ه یی آنجا از اامّ، شودیم داستان رنگیپ در ضع باعث داستان دری اصل

و داس تان در طانیش حضور با. شودینم واردی رادیا داستان ساختار به هحاظ نیا از ،استی لیتمث

را او و آم ده ای کلی سراغ به طانیش چرا که شودیم مطرح( علّت)لؤاساین ایکلی سراغ به او آمدن

چ را » :کن د یم انیب طانیش خود زبان از را معلول ای وابج مدرّسی. دهدیمی دهدار رخواهانهیخ

«مثل ت و یکلی ا ،تنهای تنها در اینجا تنها، گو اینکه من اسیری هستم و دهد؟شما را از من رم می

(19همان،)

نکش اند هم ی های شب به کنار رود ابانه م ی پس تنهایی خود شیطان است که او را در نیمه

ه کوشی چوپان، تنهایی خود یکلیا است وگرنه چه تناس بی ب ین یکلی ا ک ه ور علّت عشق یکلیا ب

اش تباه ظریف ی »: تواند وجود داش ته باش د می ،دختر پادشاه است با کوشی که چوپان پدرش است

ک رد و ی ا ب ه ات دهان باز میهمان موقع که گل سرخ روی گونه. دهدروح مشتاقت را نوازش می

ی بود که م ن آن یگرفت این چه نوع تنهاات خانه میشگرفی در سینهی یریخت، تنهادامنت پر می

دام ن ه یکلیا درست گوش کن؛ تو اگرتنها نبودی ب :کرد و گفتای کردم؟ مرد خندهرا حس نمی

ت و معل ول در بازگش ت ش بانه میک اه ش اه ب ه بی رون همین علّ. (91همان،)«شدیاو آویزان نمی

آنگاه گل سفید را »: ده شیطان تامار به اورشلیم نیز مطرح شده استهای شهر و آوردن فرستادروازه

قطرات اشک از پ ر گ ل ب ه ص ورت تام ار . در روی چشم تامار گذاشت و بر پشت آن بوسه داد

اگر چه اشک پادش اه : وقت آرام گفت آن. تامار از جای خود بلند شد و به پادشاه نگاه کرد. چکید

گرید؟ پادشاه آهسته س رش م وهی آیا بدرستی چشمان اوست که میکنهایم احساس میرا بر گونه

«زی را او در روی زم ین تنه ا مان ده اس ت . گری د آری، چشمان پادش اه م ی :را تکان داد و گفت

( 17همان،)

داستان و انتقال از شروع به میانة متن رمان، به هیچ وجه داس تان ةبرای ورود به بدن مدرّسی

ه ا و تیّوانن ده را وارد گفتگ وی شخص تر خگرداند و هر چه سریعگی نمیزدخود را دچار سکته

نق ل در گفتگ وی یکلی ا و ش یطان ه ای گذش ته داستانی از سدهکند و های داستان خود میکنش

بدین ریق داستان را . شوداسیر عشق زنی به نام تامار می ،میکاه ،کند که در آن پادشاه اورشلیم می

Page 8: 39را èب / 93 åرامش /مهدنزاپ لاس ناتسرا èبءمها äلصف ؛نخس ...baharestan.iaukhoy.ac.ir/PdfFile/6%20=%20%d8%af%d9%83%d8%aa%d8%b1%2…و ی ناور

كليا و تنهايي او» رپدازي رد رمان پيرنگ و شيوهء شخصّيت 991 ارث تقي مدّرسي« ي

. کند می... های داستان را دچار کشمکش، بحران، هول و وی وتهد و شخصیّدبس و گسترش می

محکم ی ة ی ضابطاداری حوادث، هات و معلولداستان نیز علّ ایندر در این جا باید متذکّر شد که

هم رمان از نظر پیرنگ قوی و مس تحکم نمای د و ه م اند تاخوبی به هم پیوند خورده هستند و به

چ را ک ه ای ن م ورد همچ ون . خواننده انتقال یابدبه به خوبی ( درونمایه)یسنده هدف و منظور نو

ای از چون تامار که جل وه .خود کند تواند او را ازآن شود و نمیاز عشق به تامار منع میشاه میکاه

و ادّدر تض ،خداوند در روی زمین اس ت و روح یه وه در اوس ت ةشیطان است با میکاه که سای

در پایان داستان نیز بع د از . دهدچنین چیزی به میکاه شاه نمی ۀت و قوانین آسمانی اجازتقابل اس

چون تنهاست و ، او دیگر آن پادشاه گذشته نیست ،رغم به رستگاری رسیدن پادشاهرفتن تامار علی

توان د ت ا اب د او را تامار یا ه یچ زن دیگ ری نم ی به اصطالح از نیستان وجود دور افتاده است و

ها در ول داس تان در چن دین و چن د م ورد دیگ ر ولمعل تواهی این علّت و. تسکین و اهتیام دهد

فاق افت ادن ح وادث اس ت ک ه پیرن گ رم ان را علّت و انگیزه اتّاین در واقع . افتدفاق میمرتّب اتّ

ن د ت ا کحوادث داستان را ذکر می ،نویسنده .نه صرفاً خود حوادث ،کنده و برجسته میجاهب توجّ

ای ن دهد ومنظور خود را به خواننده برساند و مستقیماً خواننده را در جریان منظور خود قرار نمی

.شودداستان میت ساختار قویتموضوع باعث

در برخ ورد نیروه ای متض ادّ و بحران نیز «هول وی» از نوع عا فی و ا کشمکش پیرنگامّ

های داستان آید و شخصیّتها پدید میشدن نیازهای آنبیرونی و درونی رمان و در مسأهة بر رف ن

شخصّ یت کشاند این م ورد در ی به درون خود میرا به عرصة مناسبات با دیگران و بیعت و حتّ

کرد تحت حمایت یهوه است و میکاه که فکر می .نمود بیشتری دارد ،میکاه شاه در برخورد با تامار

پ س از برخ ورد ب ا ،امیال نفسانی حفک کند نیروی غریزی و ها وتواند خود را در مقابل هوسمی

ا ب ا بر رف داند امّ ، خود را نیازمند به تصاحب عشق و زیبایی میها و عشقتامار و درک زیبایی

ک ه پریش انی ؛ ش ود خ وش پریش انی م ی یابد و بوضوح دس ت ی مینشدن نیازش، حاهت غیرعادّ

شود ک ه ش ب آنقدر دچار اضطراب می میکاه .کشیدخواننده برای شروع کشمکش انتظارش را می

تح ت چنانآورد و گردد و تامار را با خود به داخل قصر میهای شهر برمیهنگام به بیرون دروازه

Page 9: 39را èب / 93 åرامش /مهدنزاپ لاس ناتسرا èبءمها äلصف ؛نخس ...baharestan.iaukhoy.ac.ir/PdfFile/6%20=%20%d8%af%d9%83%d8%aa%d8%b1%2…و ی ناور

39بهار / 93شماره / پازندهم سال فصلناهمء بهارستان سخن ؛ 997

های مردم و آمدن خشم یهوه نی ز ی در مقابل خواستهگیرد که حتّتاثیر زیبایی و عشق تامار قرار می

.خواهدگیری فرصت میون کند و از مردم برای تصمیمشود تامار را از شهر بیرحاضر نمی

کند این است که در داستان ق درت دو رف ای که پیرنگ داستان را بیشتر تقویت مینکته

به وری ک ه اگ ر ی ک . کندناشدنی جلوه نمی کشمکش، منطقی و متوازن است و کشمکش حلّ

رف دیگ ر میک اه ش اه اس ت ک ه س ایة را در نظر بگیریم، ،فرستاده شیطان ، رف داستان تامار

لب با اعم ال و ک ردار خ ود خداوند در روی زمین است و یا اگر در ول داستان عصابای هذّت

سعی در بر هم زدن توازن به نفع شیطان و فرستادۀ او تامار را دارد، در رف دیگ ر امن ون عاب د

د میان رفین کشمکش توازن ایجاد کوشدهد، میهست که با پند و اندرزهایی که به میکاه شاه می

به خوبی با به وجود آوردن کشمکش، تضاد و تقابل در رمان خود و با ایج اد حاه ت مدرّسی. کند

دارد که پادشاه نسبت ب ه اخ راج فرس تادۀ ش یطان از رمانش را به کنجکاوی وا می ۀتعلیق، خوانند

انگیزاند و در ندن ادامة داستان بر میبه خوا را خواننده ،شهر چه تصمیمی خواهد گرفت؟ این میل

. سازدس س او را به نقطة اوج یا بزنگاه رمان رهنمون می. کنداو حاهت انتظار ایجاد می

که تنش به اوج خود رسیده و مردم ش هر منتظ ر بزنگاه داستان نیز زمانی است اوج و ةقطن

ده د پادشاه خبر م ی به و رعد و برق امنون عابد از آمدن ابرهای سیاه .هستندگیری پادشاه تصمیم

ا میکاه شاه ک ه دارای شخصّ یت اند امّمردم شهر برای رفتن تامار از شهر جمع شده و تدارک دیده

،و تحول ش ده اس ت و دچار تغییر -کندچنانکه یک پیرنگ برجسته اقتضا می – تک بعدی نیست

گشایی از داس تان اج کند و برای گرهاز شهر اخر ،شیطان است ۀشود تامار را که فرستادحاضر نمی

شهر را ،مضحکی ةسوار بر گردون ،سرانجام این خود تامار است که بدون اینکه کسی از او بخواهد

.کندترک می

از او ی ک آی د و هش ف راهم م ی مات تحوّدهد که مقدّتی قرار میمیکاه را در موقعیّ مدرّسی

شیطان را ۀ فرستاد های یهوه و مردم شهر قرار گیرد واگر در مقابل خواسته .سازدت پویا میشخصیّ

در برابر سنّت و آیین پادشاهی خودش قرارگرفته و آن را زی ر پ ا گذاش ته و ،از شهر اخراج نکند

اگ ر ی مورد خشم و غضب او نیز قرار خواهد گرفت ودیگر مورد حمایت یهوه نخواهد بود و حتّ

.ب ه احساس ات و عوا خ ودش پش ت ک رده اس ت ،دستور اخراج تامار از شهر را صادر کند

Page 10: 39را èب / 93 åرامش /مهدنزاپ لاس ناتسرا èبءمها äلصف ؛نخس ...baharestan.iaukhoy.ac.ir/PdfFile/6%20=%20%d8%af%d9%83%d8%aa%d8%b1%2…و ی ناور

كليا و تنهايي او» رپدازي رد رمان پيرنگ و شيوهء شخصّيت 993 ارث تقي مدّرسي« ي

اض طراب خ ود میک اه ش اه اش تنهایی ونتیجه ،تواند تامار را در شهر نگه داردبنابراین وقتی نمی

بلی از مه ا از نیس تان وج ود و س نمادی از تنهایی انسان و دور مان دن انس ان ،است که به نوعی

. هاستناامیدی آسمان از پرستش انسان

مند، باورپذیری و تأثیرگ ذاری در در ساختار رمان خود با رح رواب علّی ضابطه مدرّسی

بین ی قطع ی از دهد و نه ق درت پ یش وی نه پایان داستانش را هو می. دهدمخا بان را افزایش می

.کندبه خواننده اهقا می چگونگی پایان رمان را

«یکلیا وتنهایی او» پردازی در رمان تشیوة شخصیّ

ای و داستانی فضا در سندهینو ذهنۀ دیآفر که شودیم ا القی افراد به قهرمانو ت یّشخص

ک ه برن د یم شیپ افراد ازی گروه رای هرداستانی ماجرا و گرحوادثید انیب به. گراستید زیهرچ

،یفارس زبان در. ندیگویم زین «کاراکتر» اوّل تیّشخص به» .ندیگویم داستانی هاتیّشخص ها آن به

در می ان عناص ر (. 21: 9970،یم ینع) «کنن د یم ادی زین شخص ای قهرمان نیعناو با تیّشخص زا

ترین عناصر وجودی هر داستان است؛ به عبارت دیگر یک داستان بدون ّ ت از مهمشخصیّ»داستانی،

ت رین عنص ر مه مّ » :نویس د ابراهیم یونسی م ی (. 992:9932عبداههیان،)« تواند باشدشخصیّت نمی

(. 99:9932یونس ی، ) «تقل کنندۀ تم داستان و عامل مهمّ رح داستان، شخصیّت داس تانی اس ت من

شخصیّت فردی است داستانی که بر حسب نوع و گونة داس تان و کوت اه و بلن د ب ودن آن و ب ر »

ت، اصلی یا فرعی بودنش، دارای وجوهی است که او را از دیگر افراد ت خود شخصیّحسب موقعیّ

(. 11:9937نیازی،بی)« .کندمتمایز می

تیّشخص مثل درست رمان، تیّشخص» :سدینویمت بارۀ جایگاه شخصیّ در بورونوف روین

. کن د ف ا یا سین و نرم ا دس ت ة س اخت ی اهی خ جهان در رای گوناگونی هانقش تواندیم ش،ینما

ی موج ود ه م خ اهقش، ترجم ان ه م حادثه، فاعل هم باشد،ی نیتزیی عنصر هم جاجابه تواند یم

.«کندیم درک را جهان و گرانید دارد، احساسات کند،یمی زندگ خودۀ ویش به کهی اهیخ وی انسان

: ت چنین تعری شده استهای شخصیّدر کتاب هزارتوی داستان ویگگی. (973: 9973)

Page 11: 39را èب / 93 åرامش /مهدنزاپ لاس ناتسرا èبءمها äلصف ؛نخس ...baharestan.iaukhoy.ac.ir/PdfFile/6%20=%20%d8%af%d9%83%d8%aa%d8%b1%2…و ی ناور

39بهار / 93شماره / پازندهم سال فصلناهمء بهارستان سخن ؛ 991

ی ه ا پوش د؟ ای ن نش انه ای دارد؟ چگونه هباس م ی قهرمان داستان چه قیافه: نشانة ظاهری -الف

ظاهری چه چیزهای را در بارۀ او به ما می گوید؟

قهرمان داستان آدم احساس ی اس ت ی ا منطق ی؟ خج اهتی اس ت ی ا :های شخصیّتیویژگی -ب

ت اس ت ی ا تجربه ؟ شاد و سر حال است یا افس رده؟ ب ا محبّ اجتماعی؟ با تجربه است یا بی

؟ صادق است یا ریاکار؟ عا فه بی

خصیّت داستانی در کجا بزرگ شده است؟ زن دگی او چگون ه ب وده این ش :تاریخچه زندگی -ج

است؟ چه موقعیّت اجتماعی دارد؟ تحصیل کرده است یا کم سواد؟ از چه راهی ام رار مع اش

هایش چیست؟کند؟ هدف و خواستهمی

ها دارد؟ شخصیّت اصلی داستان چه ارتباط و خویشی با دیگر شخصیّت :ارتباط و پیوند -د

شود؟ این درگیری درونی است ی ا بیرون ی؟ آی ا ای ن آیا در ول داستان درگیر می :کشمکش - ه

درگیری و کشمکش حل می شود ؟ چگونه؟

آیا شخصیّت اصلی در ول داستان معقول است؟ به عب ارت دیگ ر آی ا او :تغییر و دگرگونی -و

(71-77:9973سی کالرک و همکاران ، .)فردی است پویا یا ایستا

ه ای ظ اهری و ب ا نی، م اینکه برای شناساندن شخصیّت به خواننده، به ویگگ ی قدر مسلّ

عمل و رفتارهای گوناگون او نی از داری م و نویس نده ب رای نمایان دن ابع اد گون اگون شخص یّتی

ای ن ش گردها ب ه دو روش . های متفاوتی اس تفاده نمای د اشخاص داستان باید از شگردها و روش

ه ا ها و شنیدهخواننده باید از روی خوانده ،در روش مستقیم. شودقسیم میمستقیم و غیر مستقیم ت

سازی، ف رد م ورد گویی و تعمیم دادن و تیپبا کلّی ،به شناخت اشخاص داستان برسد؛ زیرا راوی

در این روش، راوی دانای کلّی است که از همه چیز خبر دارد و افک ار . کندفی مینظر خود را معرّ

گوید بلک ه ها نمیمستقیم راوی در بارۀ شخصیتش غیردر رو. کندها را بیان میتو منش شخصیّ

ه ا پ ی ها و خوی و خصلت آنپردازد و خواننده خود به منش شخصیّتها می به نمایش کردار آن

سازی غیرمستقیم از کُنش، گفتار، ن ام، مح ی ، وض عیّت ظ اهری اس تفاده برای شخصیت». برد می

(.921:9911 ت،اخوّ) «شود می

Page 12: 39را èب / 93 åرامش /مهدنزاپ لاس ناتسرا èبءمها äلصف ؛نخس ...baharestan.iaukhoy.ac.ir/PdfFile/6%20=%20%d8%af%d9%83%d8%aa%d8%b1%2…و ی ناور

كليا و تنهايي او» رپدازي رد رمان پيرنگ و شيوهء شخصّيت 910 ارث تقي مدّرسي« ي

قهرمان یا شخص یّت ،یکلیا. ها وجود دارندای از شخصیّتدر داستان مورد مطاهعه، مجموعه

یاب د و شیطان، که به مانند یک پیر خردمند و خیرخواه انسان در داستان حضور م ی . اصلی داستان

و تام ار، ک ه عس ابا . شودشیطان دچار اضطراب و تنهایی می ۀمیکاه، پادشاهی که به وسیلة فرستاد

ها هستند و عازار، پسر ها و عشقهوس ۀشیطان و افکار و امیال شیطانی و برانگیزانند ۀتداعی کنند

گی رد و همچن ین سردار فاتا جنگ که کشمکش نفسانی در وجود او ش کل م ی ،پادشاه اورشلیم

.ت سنّتی و انذار دهنده از عذاب و خشم خداوند استامنون عابد که سمبل روحانیّ

نوع اوّل قهرمانی است که که » :کندیدیمیر پراپ شخصیّت قهرمان را به دو نوع تقسیم میو

ن وع دوم . نام د م ی « قهرم ان قرب انی »وی این نوع قهرم ان را . بینداز اعمال ضد قهرمان هطمه می

«نام د م ی « قهرم ان جس تجوگر »کن د، آسیب دی دگان را کم ک م ی ،قهرمانی است که از شرارتی

توان شخصیّت اصلی داستان یکلیا را قهرمان قربانی دانست با این تعری و اوصاف می( 30:9913)

یابد ک ه روی آوردن دهد و در اثر مصاحبت با شیطان در میکه معشوقة زمینی خود را از دست می

اش تباه »: دانس ته اس ت نه چیزی که قبالً آن را عشق می فق به دهیل تنهایی بوده است ،او به عشق

کرد و ات دهان باز میموقع که گل سرخ روی گونه همان. دهدظریفی روح مشتاقت را نوازش می

این چه نوع تنه ایی ب ود ک ه ، گرفتات خانه میریخت، تنهایی شگرفی در سینهیا به دامنت پر می

ه تو اگر تنها نبودی ب ،یکلیا درست گوش کن: ای کرد و گفتکردم؟ مرد خندهنمی را حسّ من آن

یک شخصیّت ایکلی رمان،ی اصل تیّشخصهمچنین ( 91:9929،مدرّسی) «شدیدامن او آویزان نمی

در بخ ش اعظ م رم ان وآید هر چند که او بیشتر شنوندۀ داس تان ش یطان اس ت پویا به شمار می

ه ای دیگ ر در واق ع ب رای حضور ندارد، وهی مقصود نویسنده از پرداختن به مباحث و شخصیّت

سرنوشت با ابانه رود کنار در دشت در ایکلی داستان انیپا در. موضوع تنهایی یکلیاست نشان دادن

ب یکلیا مبهوت و متعجّ» :کند آکندهیی تنها وحشت از را ما قلب تا ماندیم انیعر و تنها خود شوم

آرام و . روی آب ق دم برداش ت ه شیطان عصایش را بر آب ابان ه گذاش ت و ب . نگریستاو را می

ت ر و وج ودش روی ایی ،گش ت همان ور که در روی آب دور می. از یکلیا فاصله گرفت مطمئن

رس خورش ید در ج ام ه ای پ یش رن گ . قدر رفت تا در مه سحرگاه ناپدید ش د آن. شد محوتر می

Page 13: 39را èب / 93 åرامش /مهدنزاپ لاس ناتسرا èبءمها äلصف ؛نخس ...baharestan.iaukhoy.ac.ir/PdfFile/6%20=%20%d8%af%d9%83%d8%aa%d8%b1%2…و ی ناور

39بهار / 93شماره / پازندهم سال فصلناهمء بهارستان سخن ؛ 919

دنبال خیال شیطان به افق یکلیا همانطور که به. رفتراه خود میشکست و ابانه به بلورین صبا می

(.911همان،)« زارهای کنار ابانه، نیمه عریان و تنها، دراز کشیده بودوی عل نگریست، رمی

های اصلی داستان است که نقط ة بح ران داس تان مرب وط ب ه میکاه یکی دیگر از شخصیّت

نویس نده ب رای نش ان دادن . میکاه سایة خداوند در روی زمین و مورد حمایت یهوه اس ت . اوست

هوه از او وقتی که میکاشاه را با افتخار و اعتماد به م ددهای غیب ی قدرت معنوی میکاه و حمایت ی

ای در آنجا به نورانیّت می برد، اشاره ،که پیروزمندانه از جنگ بازگشته ،عازار ،یهوه به دیدار پسرش

از نظ ر ارنس ت پل ی . ات فارسی اس ت کند که نماد معنویّت، عرفان و خداوند در ادبیّخورشید می

ترین سمبل انرژی اس ت و مت رادف حی ات و آف رینش و ب اروری رین و درخشانخورشید بزرگت»

«بین ی اس ت بر عکس غروب که معنای منفی دارد و نشانة پایان یک دوران آگاهی و روشن. است

که خورشید رنگ مس گرفت و ابرها گلگون شدند، میکاشاه برای دیدن عازار وقتی»(. 133: 9931)

ۀثیر امیال شیطانی و فرستادأزمانی هم که میکاه شاه تحت ت( 91:9929،یمدرّس) «از شهر بیرون آمد

گیرد، فضای داستان همراه با هح ن نویس نده ب ه س مت ت اریکی و ناامی دی قرار می ،شیطان، تامار

نواخ ت گوش ة م اه را ة سیاهی آرام و ی ک هکّ» :شودهای خشم خداوند ظاهر میگراید و نشانه می

. ناگه ان هم ه چی ز در ی ک س کوت وحش ت آور از حرک ت ایس تاد . آمدخورد و به جلو میمی

ه ای از گوش ه . پادشاه نگاه دیگری به آسمان انداخت. خوردهای بلند تایر به آرامی تکان می پرده

ک رد خ ود را ب رای آسمان ابرهای کبود، تهدید آمیز، آرام و با احتیاط، آن ور که انسان خیال م ی

( 909همان،) .«آمدندد، جلو میسازنای آماده میحمله

بعد از تعارضات زیاد میک اه ب ا ،کنندوقتی مردم شهر به پادشاه برای اخراج تامار اصرار می

هنگ امی . رودگشایی پیش میشود و داستان به سوی گرهخود، نهایتاً او بر این کشمکش چیره می

:ش ود میک اه نی ز م انع اخ راجش نم ی شود آماده می ،که شرای برای رفتن تامار، فرستاده شیطان

نگاه کنجکاوانة او همه ک س را . ناگهان پردۀ اتاق تاریک بای رفت و تامار آهسته از آن بیرون آمد»

فریاد اس راییل ب ه آس مان بلن د . دید و بعد بدون اینکه کسی به او دستور دهد از گردونه بای رفت

های آتش تا بام زبانه. آتش زدند ،شهر انباشته بودند هایی را که در میانهمه هلهله کشیدند، بته. شد

ور ک ه ب ه کوبان همانراه افتادند و پایها با نی و دایره عقب گردونه به مسخره. رسیدها میخانه

Page 14: 39را èب / 93 åرامش /مهدنزاپ لاس ناتسرا èبءمها äلصف ؛نخس ...baharestan.iaukhoy.ac.ir/PdfFile/6%20=%20%d8%af%d9%83%d8%aa%d8%b1%2…و ی ناور

كليا و تنهايي او» رپدازي رد رمان پيرنگ و شيوهء شخصّيت 911 ارث تقي مدّرسي« ي

ور که شهر ما دختر زیبا، سالم ما را به ملکوم برسان همان ای: خواندندمی ،رفتند رف دروازه می

(929همان،.)«ایمرقص آمدهه از غم جدایی ب کنی، مارا ترک می

در ،ت میکاه شاه به وجود آم ده ب ود ل تدریجی که از اوّل داستان در شخصیّهای تحوّهجرقّ

ا امّ . همه چیز را در خود کشته بود. کردپادشاه دیگر گریه نمی» :شودپایان داستان بر او مستوهی می

قلب او با . ا جای آن تا ابد باقی خواهد ماندد یابد، امّدانست اگرچه زخمی بهبوخوبی میخود او به

آری . گرف ت روح او را ف را م ی ،یک اندوه بزرگ که با خیاهی دور آمیخته شده بود. زددهتنگی می

چشمان خویش برد تا از ریزش قطرات گرم و ش ور، ب ر روی محاس نش بایخره پادشاه دست به

مردان بزرگ را بندۀ خ ود خواهن د ،رت هوس درآمدندامیال کوچک وقتی به صو» .جلوگیری کند

های آتش ب ه شعله. پادشاه نگاه دیگری به اورشلیم انداخت. این جمله از دهان او خارج شد «.کرد

هر ضربه . رسیدگوش مینواخت بهشد و صدای بل خیمة اجتماع سنگین و یکآسمان کشیده می

اییل برای خدای خود یهوه جشن گرفته بود و پادش اه اسر. گرفتای آتش میشد، بتهکه نواخته می

او شکست خورده ۀفرستاد هرچند به ظاهر شیطان و .(921همان،) «کردتنها این جشن را تماشا می

بعد از نیز را شاه میکاه عمق تنهایی انسان ها، ا نویسنده برای نشان دادنامّشود ه میراند و از شهر

هر چند مردم از او خرسند هستند و یورام کات ب . کندتنهایی می و یاس ،این ماجرا دچار اضطراب

.ا او دیگر آن پادشاه گذشته نیست و گویی چیزی در او شکسته استامّ ؛نویسدشرح مناقبش را می

نف س نم اد که طانیش. بسیار پررنگ است «یکلیا و تنهایی او»شخصیّت شیطان نیز در رمان

یباتوص سندهینو. کندیم دایپ نمود انسان رخواهیخ و خردمند ریپ کی مانند به است جهان انیعص

نک ه یا به هتوجّ با .کندیم میترس هنرمندانه را او تیّشخص طان،یش حرکات پوشش، رفتار، اتیّجزی

ی فرهنگ کسوپاراد نوع کی او، درقاهب خردمند تیّشخص ریتصو است،و ملعون گناهکار طانیش

. اس ت برآم ده ی هدف نیچنۀ عهد ازپردازی تی در شخصیّخاصّ ارتمه با مدرّسی که کندیجادمیا

کی ازدور» :اس ت نکته نیا نیّمب ،کندیم یتوص داستانی ابتدا در طانیش از مدرّسی کهی ظاهر

ابان ه کنار در و داشت دست بهی فانوس که بودی مردی یروشنا نیا آمدیم جلو آهسته روشن نقطه

و بلن د شی ر. داش ت ب رتن ی درازی ردا. ستادیای قدر د،یرس ایکلی کنار بهی وقت داشتیبرم قدم

«دیکش ه ا زهی نی ب ررو ،داش ت دس ت در ک ه رایی عص ا ... ش د یم دهییسا نهیس به اشختهیآو

Page 15: 39را èب / 93 åرامش /مهدنزاپ لاس ناتسرا èبءمها äلصف ؛نخس ...baharestan.iaukhoy.ac.ir/PdfFile/6%20=%20%d8%af%d9%83%d8%aa%d8%b1%2…و ی ناور

39بهار / 93شماره / پازندهم سال فصلناهمء بهارستان سخن ؛ 919

همچ ون » را آنی نیرعاب د یم حس ن ، کن د یم میترس را آن مدرّسی کهی طانیش(. 7:9911،مدرّسی)

:س د ینویم ی وری ترایپ و(. 123/ 9 :9911میرعاب دینی، ) «ددان یم ب ودهر و رونیب ا ی شل سیابل

باعث تنها نه مدرّسی، طانیش(. 990: 9932دهباشی و کریمی، ) ستین لتونیم سیابل به شباهت یب»

ری پ کی مانن د و شودیم ظاهر هاانسانی گمراه موقع به بلکه. شودینم انسانی نابود وی گمراه

او دام ن ب ه ی نب ود تنه ا اگر تو کن گوش درست ایکلی» :پردازدی مییراهنمابه ارشاد و بلد کار

کیش ر را خ ود نعوذباهلل و نهدیم فراتری پا طانیشی حتّ(. 91:9911،مدرّسی) .«یشدینم زانیآو

ه ب هاآسمان از مرا "او" و میانداخت در پنجه هم با "او" و من روز آن» داندیم نشیآفر در خداوند

از طانیش (. 19: هم ان ) «م؟ینبود هم با« او» و من مگر سرشت؟ را شمای کس چه امّا. انداخت ریز

خداون د با کردنش بنا قصد هاآسمان از شدن انداخته ریزه ب از قبل که ستینی جهان آن ،نیا نکهیا

و میباش پنهان پشتش در "او" و من که کردم صحبتی جهان از "او" با من»: برد یم رنج ،داشت را

.«تداش اجیاحتی تماشاچ به زیهرچ عوض "او" اامّ .کندی زندگ تزهزلیب و مطمئن آن در انسان،

خ ا ر ه ب من که نبودی جهان آن نیا» :گویددر جایی دیگری از رمان از زبان شیطان می( 11:همان)

س خن ،نه اده انسان وجود در کهی راز از سخنانش ةادام در طانیش( 921: همان) .«دمیکش رنج آن

ی زی چ نهادم،ی جا به شما در من کهی راز از او» :است خبریب آن از زین خداوندی حتّکه دیگویم

ب ا ک ه اس ت ی ن یزم عش ق انس ان وج ود در راز از ناطیش منظور ایگو (19: همان) «دانستینم

خ ود داس تان ی اصلی هاتیّشخص ازی کی را طانیش مدرّسی چرا. استدر تضاد خداوندخواست

کت اب نی ا نوش تن موق ع در مدرّس ی اهی است که باید پاسخ گفت ه ش ود ؤس است کرده انتخاب

از قبل سال کی را کتاب» :که است کرده عنوان او خود و است بودهی پزشک روان رشتهی دانشجو

13ی کودت ا تل خ تجرب ة آن در ک ه ی س اه ؛امهنوشتیی دانشجو موقع در( 9999)سال در انتشارش

م وج رون د از بینص یب ک ردم، یم ی اسیس تیّفعّاه که هم من و بودم سرگذاشته پشت را مرداد

وض ع خ ا ر به و کتاب نگارش زمان به هتوجّ با(. 11 :9932دهباشی و کریمی،.)«نماندم سرکوب

ش ده گ را پ و وی من زو ، مرده دل ما روشنفکران ،یسة ده نامساعدی فرهنگ وعی اجتما اسى،یس

، ب ارت روین)«یاس یسی محت وا از ش ده ی ته ی گفتاری عنی اسطوره ،ییبورژوا درجامعه» .بودند

Page 16: 39را èب / 93 åرامش /مهدنزاپ لاس ناتسرا èبءمها äلصف ؛نخس ...baharestan.iaukhoy.ac.ir/PdfFile/6%20=%20%d8%af%d9%83%d8%aa%d8%b1%2…و ی ناور

كليا و تنهايي او» رپدازي رد رمان پيرنگ و شيوهء شخصّيت 912 ارث تقي مدّرسي« ي

ی زبان وپردازی اسطوره با بخواهد مدرّسی ،ییفضا نیچن از فراری برا که استی عی ب(. 27: 9971

.براند طانیش زبان از را هاانسان شدن تنها وی نیزم عشق بودن پو ،نینماد

بل دنی ا مو س زیست تقوا و لب تهذّ و ران هوسی فرد ،میاورشل پادشاهی عمو پسر :عسابا

افک ار بعض ی از ۀاو به ن وعی ت داعی کنن د افکار .هاستعشق ۀپرستند جویی وهذّت و خواهی

هم واره اف راد داس تان را ب ه . اس ت (آزادی جنس ی )نظریه فروی د روشنفکران معاصر تحت تاثیر

ل اس ت ک ه ی زیبایی منزهت ی قا او برای عشق و .کندمیدعوت جویی رانی و کامهوس ،بازی عشق

ع اجز ،باش د ه ا ران ی انس ان بازی و ه وس از فرستادن عذابی که در خور عشق را ی خداوندحتّ

را گ از و اگر پسران س دوم هب ان ت »:گویدها میداند و خطاب به تامار زیبا و برانگیزاننده هوس می

«مان دع اجز م ی ،ش ده ا با گرفتن د خداون د ازفرس تادن آتش ی ک ه س زاوار گناه ان آن م ی

بای د . دان د م ی «دون ژوان»ت عسابا را برداش تی از شخصیّ عابدینیحسن میر (.11:9929،مدرّسی)

ای دیگر از تامار و عسابا جلوه ،توجّه داشت زمانی که خود شیطان در داستان حضور فیزیکی ندارد

ک ه تام ار ک ردن رونی بی برا مردم کهی زمان مثالً، هستندی طانیش الیام و افکارۀ کنندی تداعاو و

مرا دانستیم اگر لیاسرای... آه» :دیگویم عسابا زبان از سندهینو اندشده جمع است طانیشۀ فرستاد

از بع د ک ه استپسر عموی پادشاه عسابا نیاهمچنین (. 12: همان) «کردیم رونیب میاورشل از هم

ق رار یب شب و گرددیبرم شهر داخل به و تهگذاش شهری هادروازه رونیب را تامار شاه کاهیم نکهیا

ب ا را تام ار و برگردد بار دو تا داردیم وا آن بر را پادشاه خودی هاوسوسه با شودیم مضطرب و

ب ه را تام ار ک ه است عسابا باز، کندیم ترک را تامار پادشاه کهی زمان ای اوردیب شهر داخل به خود

میاورش ل دخت ران با زشیآم به قیتشو است ،یجنگ مرد که را ارعازی حتّ و فرستدیم پادشاه دنبال

خون عقب هاابانیب انیم تای دادیمی باز را دختران وی ماندیم شهر در بودیم بهتر !عازار» کندیم

در انس ان وجود دراماره نفس مانند به را عسابا ،نویسنده گفت شودیم(. 20همان،) «یبدو انسان

عسابا داردیم باز ناپسند اعمال ارتکاب از را هاانسان پاک نفس که جا هر و ستا پرورانده داستان

ول در ه م رای ج اهب ی هامتلک و هافهیهط. کندیم داریب آنها در رای طانیش نفس و افتهی حضور

ی دع ا ةادام در ،کندیم دعا خداوند درگاه به آمرزشی برا پادشاه کهی زمان میشنویم او از داستان

.ش ود ک م آنه ا ازی زی چ مب ادا ی ف زا یب آنها بر و کن حراست را ما اموال»: دیگویم عسابا دشاهپا

Page 17: 39را èب / 93 åرامش /مهدنزاپ لاس ناتسرا èبءمها äلصف ؛نخس ...baharestan.iaukhoy.ac.ir/PdfFile/6%20=%20%d8%af%d9%83%d8%aa%d8%b1%2…و ی ناور

39بهار / 93شماره / پازندهم سال فصلناهمء بهارستان سخن ؛ 911

ش هر ی بناه ا ی ن ابود از عاب د امن ون ک ه ی زم ان امنونی دهایتهد برابر در و( 91 :همان)« .!نیآم

یخواهیم اگر» :دیگویم جواب در عسابا ،دیگویم سخن عسابا با خداوند خشم سبب به میاورشل

ک ه ی موقع ای و( 919: همان) .«کن صحبت من با میاورشل دخترانی نابود از ،یانداز هراس به مرا

او را چه آن بتواند که ستیک» :دیگویم، گفتیم سخن پادشاه با مردم رف از که ریگیماه شایول

جودوی راست نیزمی رو در که است نیهمی برا :دیگویم هب ریز عسابا .دینما راست ،ساخته کج

(920:همان) .«ندارد

ی گ ر یدی اجلوه واقع در و شودیم داستان واردی جنگ میغنا ریاس صورت به کهی زن: تامار

ة هم. استی نفسان وجنسی یزاغرسوی به دممر ۀکشانند و انسان وجود درامّاره نفس و طانیش از

با مدرّسی واقع در. ستا مردمی براند اوخدی هانفرما کردنموشی افری راستا در ،تاماری هاتالش

س ردارجنگ شاه، کاهیم قدرت سردمداران نیب جدال و کشمکش وارد را خود داستان تامار حضور

و ک وش س خت و کاملی مرد که ریگیماه شایول و عابد امنون شهیپ تقوا مداران عتیشر و عازار

عس ابا و ش ود یم روش عله گ روه دو نی ا نیب نب رد آتش تامار حضور با .کندیم ، است ندارید

سرنوشت به تامار، انتظار مطابق داستان انیپا در. دمدیم نبرد نیا آتش بر زین تامار لمکمّ تیّشخص

-یم بر خود لاوّی اج سر به زیچ همه ظاهراً و گرددیم مطرود و ونددیپیم گرانشورشی شگیهم

دل در اب دایباد تا زندیم قدرت سردمداران جان و دل به تامار کهی آتش ،سندهینو نظر از اامّ گردد

گ ر ید پادش اه ، پادش اه ی ق رار یب و اضطراب و تامار رفتن از بعد. بود خواهد ورشعله ها آن جان و

بهبود ی زخم چه اگر دانستیمی خوبه ب او خود اامّ بود کشته خود در را زیچ همه. کردینم هیگر

(.921: انهم) «ماند خواهدی باق ابد تا آنی جا اامّ ،ابدی

:شوندیم یتوص دسته ب عصا داستانی هاتیّشخص از نفر دو تنها داستان در :عابد امنون

دخت ر پادش اه ،یکلی ا ،ری پ کی مانند و دیآیم ایکلی سمت به بار نیهاوّ کهی زمان، طانیشنخست

اس ت ی تس نّ تیّروحان بلمس داستان در که، عابد امنوندوّم . کندیمیی راهنماارشاد و رااورشلیم

خداون د خش م و ع ذاب از و کن د یم یی راهنم ا رااورش لیم پادش اه خردمن د ری پ کی مانند به

ه ا هوس که تامار و عسابا مقابل در عابد امنون از که است آن دنبال به مدرّسی واقع در. ترساند یم

داس تان تمی ر ک ه ی م وقع و کن د اس تفاده انگیزانن د، ب ر م ی ه ا انس ان در رای ش هوان ی روین و

Page 18: 39را èب / 93 åرامش /مهدنزاپ لاس ناتسرا èبءمها äلصف ؛نخس ...baharestan.iaukhoy.ac.ir/PdfFile/6%20=%20%d8%af%d9%83%d8%aa%d8%b1%2…و ی ناور

كليا و تنهايي او» رپدازي رد رمان پيرنگ و شيوهء شخصّيت 911 ارث تقي مدّرسي« ي

ام ه هوّ نفس مانند به عابد امنون ،دهدیم قرار خودی نفسان الیام ریثات تحت رای اصلی ها تیّشخص

ب ر درس ت امن ون س خنان و رفت ار در زندیم هاهوس آن بری هگام، افتهی حضور انسان وجود در

اس ت اض ت یری ن وع یی تنها لتحمّ امنون نظر از .دارد تیّمحور اعتقادات و مذهب عسابا عکس

در ک ه اس ت داستانی اصل تیّشخص تنها عابد امنونکه گفت شودیم، خدا درگاه به دنیرسی برا

اتیّنفس ان ریثأت تحت نه شودیمیی تنها دچار نه؛ ندارد خود اعمال و افکار ازی ندامت داستان انیپا

.ستاو بای روزیپ واست داده انجامی خوب به را خود تیّمامور وا. گیردقرار می

ردیگ یم شکل او وجود دری نفسان کشمکش که ،جنگ فاتا سردار ،میاورشل پادشاه پسر: عازار

او و کن د ی ریجلوگ شهر به تامار ورود از خواهدیم شاه کاهیم پدرش از و است مردم موافقی رف از

ع ازار اس تان د انیپا در و کندیم سحر او با رای شب و شودیم تامار مجذوبی رف از و کند اخراج را

ش ود یمیی تنها و ترس و اضطراب دچاری قدر به عشقة تجرب از پس ،شاه کاهیم، پدرش مانند بهنیز

طانیش زبان از مدرّسیی حتّ و کرد نخواهد شرکتی جنگ چیه در گرید دهدیم غامیپ سردارانش به که

.انداختیم انینیفلسط دامن به را خود لیاسرای سردار عازاری کردیم شیرها اگر :دیگویم

خ ود داس تان ی اص ل ی ه ا تیّشخص گرید کنار در مدرّسیی تق که کاتب ورامی :کاتب ورامی

دری ق در ب ه ورامی. نماند نانوشته میاورشل پادشاه کاهیم دربار خیتار تا است پرورانده را او تیّشخص

ب ه خ واب دهیوش نب ش را ج ام چند پادشاه کندیم فراموشی وقت که است قیدق خود خیتار نوشتن

س ت ا نیا مهمّ .باشد کوچک ای و بزرگای حادثه که ستین مهمّ نیا» :است معتقداو دیآینم چشمش

ب ه هتوجّ ب ا ( 99-92: همان) «شود نوشته گردد، منعکس آب در کهی عکس مثل اتش،یّجزی تمام با که

ورامی ، هس تند کیبلمس انداس ت ی هاتیّشخص و نینمادی رمان ،اویی تنها و ایکلی رمان که نکته نیا

و افک ار اعم ال، دری دخ اهت چیه که باشد انسان وجود در نیاهکاتبکرام ازی بلمس تواندیم زین خمورّ

اعمال دری دخاهت چیه زین خمورّ ورامی. سندینویمی کاست و کم چیه بدون فق و ندارند هاانسان رفتار

فق ؛ س ت ینی ااراده و دهیعق چیه صاحب ،رمان یماجراها در و ندارد داستان یهاتیّشخص رفتار و

از م ا دیگویم کاتب ورامی جشن، مجلس به تامار ورود موقع در کهی زمانی حت. است عیوقا ۀسندینو

را شیآهو پوست کاتب ورامی» :داندیمی گستاخ را او حرف نیا سندهینو. میخواهیم شراب او دست

(19: همان) «میخواهیم شراب او ستد از ما :گفت گستاخانه و گذاشت نیزم به

Page 19: 39را èب / 93 åرامش /مهدنزاپ لاس ناتسرا èبءمها äلصف ؛نخس ...baharestan.iaukhoy.ac.ir/PdfFile/6%20=%20%d8%af%d9%83%d8%aa%d8%b1%2…و ی ناور

39بهار / 93شماره / پازندهم سال فصلناهمء بهارستان سخن ؛ 917

گیرینتیجه

فاق ات و پیرنگ باز بسیار قوی و منسجمی دارد و رواب علّ ی اتّ "یکلیا و تنهایی او"رمان

ای کامالًنثر توراتی و ترسیم جامعه. مند به هم پیوند خورده استحوادث در آن به صورت ضابطه

گیری، ساختار صوری داستان را به اده از صناعت درونهاستف. اب کرده استدینی ساختار آن را جذّ

ه ا ب ر این داس تان ة یک داستان دیگر نیز که اساس هم. کندسه ماجرای جدا از یکدیگر تبدیل می

ه ای ه ا و م نش ک نش ة ها جریان دارد و هم کی است، به ور پنهان در پس زمینة آنوجود آن متّ

ب رای ورود ب ه بدن ة مدرّس ی . وسته شیطان و یهوه استزند و آن جدال پیها را رقم میتشخصیّ

ت ر خوانن ده را وارد زدگ ی، س ریع داستان و انتقال از شروع به میانة متن، استادانه و ب دون س کته

ده د و داس تان را بس و گس ترش م ی . کن د های داستان خود م ی ها و کنشگفتگوی شخصّیت

.کندمیها را دچار کشمکش، بحران، هول و وی تشخصیّ

ای گیرد، شیوههای داستان شکل میروایت رمان از زاویة دید دانای کل و گفتگوی شخصیّت

قهرمان ی ا شخص یّت اوّل داس تان، . شودداستان محسوب می جزیی از کلّ ،خود مدرّسیکه در آن

ی خود را دانست که معشوقة زمین« قهرمان قربانی»توان او را می. است ،دختر پادشاه اسراییل ،یکلیا

یاب د ک ه روی آوردن او ب ه کوش ی، چوپ ان دهد و در اثر مصاحبت با شیطان در م ی از دست می

ب ا ای ن اوص اف . دانس ته اس ت آن را عشق می پدرش، فق به دهیل تنهایی بوده، نه چیزی که قبالً

ظ ر م ی نل ب ه هرچند در نگاه اوّ. آید، یک شخصیّت پویا به شمار میایکلی رمان،ی اصل تیّشخص

ت وان تر میوهی با نگرش عمیق ،پردازی کافی برای نقش یکلیا صورت نگرفته استرسد شخصیّت

خ وبی پر ر ک رده اس ت و در حقیق ت ن وعی ه گفت ک ه فضاس ازی و گفتگوه ا ای ن خ ب را ب

ات خاصِ نویسنده و همچن ین وض ع دیدگاه و روحیّ. پردازی پنهان صورت گرفته است شخصیّت

گرا مرده و درونمرداد که سر خورده، دل 13ن و روشنفکران دورۀ بعد از کودتای خاص جامعة ایرا

های رمان به خوبی انعکاس یافته و موجب دیگرگون ه رفتار و گفتگوهای شخصیّت شده بودند، در

. ه ا ش ده اس ت ه ای نفس انی و روح انی انس ان نگریستن به موضوع تنهایی، عشق و تقابل جنبه

عاب د و ی ورام شیطان، میکاه شاه، عسابا، تامار، عازار، امن ون : از ان عبارتندهای دیگر رمشخصیّت

. زنندل تا آخر رمان حضور دارند و حوادث را رقم میها از اوّتاین شخصیّ. کاتب

Page 20: 39را èب / 93 åرامش /مهدنزاپ لاس ناتسرا èبءمها äلصف ؛نخس ...baharestan.iaukhoy.ac.ir/PdfFile/6%20=%20%d8%af%d9%83%d8%aa%d8%b1%2…و ی ناور

كليا و تنهايي او» رپدازي رد رمان پيرنگ و شيوهء شخصّيت 913 ارث تقي مدّرسي« ي

. توصیفی اس تفاده ش ده اس ت ۀپردازی یکلیا، شیطان، میکاه شاه و تامار از شیودر شخصیت

. اندپردازی شدهتشخصیّ و عازار نیز از ریق گفتگو،عابد عسابا، یورام، امنون

ش ود و ه یچ دخ اهتی در ها نام برده می اسم از آن های فرعی رمان که تنها در حدّتشخصیّ

شایول ماهیگیر، کورشَی معش وقه یکلی ا، امص یا پ در : از متن داستان و حوادث رمان ندارند عبارتند

وب، داوود، سلیمان و یاکین نب ی، میان پیامبران نیز از حضرت ایّاز . یکلیا، ایزابل و هود پسر میکاه

. آیداسمی در داستان به میان می

Page 21: 39را èب / 93 åرامش /مهدنزاپ لاس ناتسرا èبءمها äلصف ؛نخس ...baharestan.iaukhoy.ac.ir/PdfFile/6%20=%20%d8%af%d9%83%d8%aa%d8%b1%2…و ی ناور

39بهار / 93شماره / پازندهم سال فصلناهمء بهارستان سخن ؛ 911

مآخذ و منابعفهرست

، ش ناس، ته ران د ح ق محمّ ترجمة علی رمان به روایت رمان نویسان،، (9913)، آهوت، میریام9

.نشر مرکز

.نشر میترا ،آرا، تهرانهرمان دلترجمة ق رؤیا و تعبیر خواب،، (9971)، اپلی، ارنست1

.چاپ دوم ،نشر فرداة سمؤسّ ،، اصفهاندستور زبان داستان ،(9911)، اخوّت، احمد9

کانون پ رورش فک ری ک ودک و ،تهران داستان تعاریف ابزار عناصر،، (9912)، ایرانی، ناصر2

.نوجوان

.نشر مرکز: دقیقیان، تهرانشیرین دخت ةترجم اسطوره امروز،، (9971)، بارت، روین1

، چاپ نشر مرکز: ، تهرانترجمة نازیال خلخاهی جهان رمان،، (9973) ، بورونوف، روین واویله1

.اوّل

،نش ر اف راز ،، تهران درآمدی بر داستان نویسی و روایت شناسی، (9937) ،نیازی، فتا اهلل بی7 .لچاپ اوّ

، ترجمة نسرین مهاجرانی، تهران، هزار توی داستان، (9973)، سی، آرتور و کالرک و همکاران3

.نشر چشمه

،، ته ران ایفری دون ب دره ة ترجم هاای پریاان، شناسی قصّهریخت، (9913) پراپ، ویدیمیر1

.ل، چاپ اوّانتشارات توس

،انتشارات قط ره ، ، تهرانمدرّسینامه تقی شناخت، (9932)، دهباشی و کریمی، علی و مهدی90

.لچاپ اوّ

ة، فص لنام مدرّسای بازتاب عصر عتیق و نثر توراتی در آثار تقای ، (9939)، شیری، قهرمان99

.31-901، صص 9939، زمستان 1های ادبی، ش پگوهش

.انتشارات پایا ،تهران کارنامة نثر معاصر،، (9971) ، عبداهلهیان، حمید91

نوشتة « یکلیا و تنهایی او»ای اسطوره بازخوانش بینامتنی رمان ،(9911) ،زاده، سیّدعلی قاسم99

.999 991صص ،91شمارۀ ، های ادبیفصلنامة پگوهش، مدرّسیتقی

Page 22: 39را èب / 93 åرامش /مهدنزاپ لاس ناتسرا èبءمها äلصف ؛نخس ...baharestan.iaukhoy.ac.ir/PdfFile/6%20=%20%d8%af%d9%83%d8%aa%d8%b1%2…و ی ناور

كليا و تنهايي او» رپدازي رد رمان پيرنگ و شيوهء شخصّيت 990 ارث تقي مدّرسي« ي

ای حلیل اساطوره ت ، (9919)، دو محمّ سعیدو ینعلیهی و علیجانی، حسقبادی و بزرگ بیگد 92

متن ، ها مرداد در بازتاب اسطوره 2 با نگاه به تأثیر کودتای « ملکوت»و « یکلیا وتنهایی او»

.11-10، صص ، تابستان 60 شماره ،93سال ،پگوهیادبی

.انتشارات هرمس ،د شهبا، تهرانمحمّ ةترجم های روایت،نظریه، (9931)، مارتین، وایس91

.چاپ سوم ،انتشارات نیل: ، تهرانیَکُلیا و تنهایی او، (9929)، ، تقیمدرّسی 91

انتش ارات ،، ته ران یونسی ابراهیم ترجمة های رمان،جنبه، (9911)، مورگان فورس تر، ادوارد 97

.چاپ چهارم، نگاه

.چاپ دوم ،انتشارات آگاه ،، تهرانعناصر داستان نویسی، (9911)، جمال میرصادقی، 93

،نش ر تن در ،ل ته ران ، چ اپ اوّ صد سال داستان نویسی ایران، (9911)، میر عابدینی، حسن91 . لجلد اوّ

.چاپ چهارم ،نشر چشمه: ، تهرانصد سال داستان نویسی ایران، (9931)، ___________ 10

.لچاپ اوّ ،کتابستان، مشهد، شود؟داستان چیست و چگونه نوشته می، (9970)، نعیمی، جواد19

.چاپ ششم ،انتشارات نگاه ،، تهرانهنر داستان نویسی، (9971) یونسی، ابراهیم،11