rawzanec_2_new

16
ـ ــــ ﺎﻟ ــ اﻳﻦ ـــ ـــ ﺎرﻩ: اﻓﻐﺎﻧﺴﺘﺎﻧﻴﻬﺎﯼ ﻣﻴﺎن در ﻋﻤﻮﻣﯽ ﻣﺮﮐﺰ ﻳﮏ اﻓﺘﺘﺎح ﺿﺮورت ﻣﻘﻴﻢ ﺁن هﺎﯼ ﭼﺎﻟﺶ و وﻳﺎﻧﺎ................................... . ﺻﻔﺤﻪ٢ دوﺳﺘﺎن ﻧﻈﺮات ﺣﺎﺷﻴﻪء در. ........................ .. ........... ﺻﻔﺤﻪ٥ ﮐﻮﺗﺎ، داﺳﺘﺎن ﭘﺪرش و ﺳﺎرا. ........................ ............ ﺻﻔﺤﻪ٨ رﺣﻴﻤﯽ اﺳﺤﻖ ﻣﺤﻔﻞ ﮔﺰارش ﻣﺎدر ﺟﻬﺎﻧﯽ روز ﻣﻨﺎﺳﺒﺖ ﺑﻪ.... ﺻﻔﺤﻪ١٦ ﻣﺎدر روز ﺗﺎرﻳﺨﭽﻪ ﺑﻪ ﻧﮕﺎهﯽ) ﻣﻘﺎﻟﻪ ﻧﻈﺮﯼ ﺻﺪﻳﻘﻪ( ............ ... . ﺻﻔﺤﻪ١٢ هﺴﺘﯽ وﺟﻮد ﺗﺮﻳﻦ زﻳﺒﺎ ﺑﻨﺎم) ﺷﻴﺮزاد رﺿﻮاﻧﻪ ﺧﺎﻧﻢ ﻣﻘﺎﻟﻪ( .......... ﺻﻔﺤﻪ١٣ ﺟﻬﺎن ﮐﺎرﮔﺮان ﺳﺮود ﺗﺮﺟﻤﻪ) اﻧﺘﺮﻧﺎﺳﻴﻮﻧﺎل( ﺷﺎﻣﻠﻮ اﺣﻤﺪ ﺗﻮﺳﻂ ﻣﯽ ﻣﺎﻩ اول ﻨﺎﺳﺒﺖ ﺻﻔﺤﻪ٤ اول ﻣﺎه روز ﮫﺎ ﮐﺎر ؛ ﻤﺎر ﮐﺎ ن ا ﮫﺎن ﺒﺎرک ﺑﺎد! » ﮐﺎﺗﺐ ﻓﺮهﻨﮕﯽ ﻣﺮﮐﺰ« ـ ﺎهﻨ ــ ﻓﺮهﻨﮕﯽ اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ، ﺳﻴﺎﺳﯽ، ﺎﻣﻪ» ﮐﺎﺗﺐ ﻓﺮهﻨﮕﯽ ﻣﺮﮐﺰ« ﺷﻤﺎرﻩ دوم، ﻣﯽ٢٠١٠

description

http://www.markazkatib.blogfa.com/

Transcript of rawzanec_2_new

Page 1: rawzanec_2_new

 1  ٢٠١٠ه دوم می رروزنه شما

 

:ارهـــمـــب اين شــالــــطـم  

ضرورت افتتاح يک مرکز عمومی در ميان افغانستانيهای

٢ صفحه .................................... ويانا و چالش های آن مقيم

٥ صفحه ..................................... .در حاشيهء نظرات دوستان

٨ صفحه .................................... .سارا و پدرشداستان کوتا،

١٦ صفحه ....به مناسبت روز جهانی مادر گزارش محفل اسحق رحيمی

١٢ صفحه . ............... )صديقه نظریمقاله (نگاهی به تاريخچه روز مادر

١٣ صفحه .......... )مقاله خانم رضوانه شيرزاد(بنام زيبا ترين وجود هستی

٤ صفحه ناسبت اول ماه میمتوسط احمد شاملو ب) انترناسيونال( ترجمه سرود کارگران جهان

ی روز ی اول ماه ی؛کارھا ! باد بارک ھان ان کارما

»مرکز فرهنگی کاتب«

»مرکز فرهنگی کاتب«امه سياسی، اجتماعی، فرهنگی ــاهنـم

٢٠١٠می ،دوم شماره

 

Page 2: rawzanec_2_new

 2  ٢٠١٠ه دوم می رروزنه شما

بيش از هشت سال است که زمزمه های ايجاد يک مرکز فرهنگی وسيع و بزرگی که تمامی مردم ما را در درونش

ه ها و ماين همه. ، به شدت اوج گرفته استبدهد جازمزمه های احساس نيازمندی به يک مرکز؛ خواست کليه

عدم موجوديت يک مرکز . افراد جامعه ماست اقشار وفرهنگی در ميان مردم ما سبب شده است که روحيه غرور ملی مردم ما کاهش يابد، ابتکار و خالقيت قشر فرهنگی و هنر دوست ما صدمه بخورد، جوانان و نوجوانان ما از فرهنگ و عنعنات مثبت و مترقی مردم

ز و سر خوردگی شان بی اطالع باشند، روحيه تسليم، عجدر ميان مردم ما؛ بخصوص نسل نو باال برود و خالصه

.بحران بی هويتی فرهنگی فرا برسد

در موازات اين نقص و کمبودات، فرهنگ اطاعت و بردگی فکری آنهم در قلب تمدن بشری جا باز کند و افکار نيروها و نمايندگان سنتی در ميان مردم ما رسوخ

.نمايند

نتی در ميان مردم؛ بخصوص نسل نفوذ نيروهای سرا » حق خود اراديت فردی«جوان ما، استقالل فکری و

از آنها می گيرد و بجای آن پيروی و سر سپردگی به .نسل جوان ما آموزش داده می شود

در نهايت عدم موجوديت مراکز فرهنگی در ميان مردم ما؛ دست نيروهای استفاده جو را باز می سازد و موجب

د که نفاق و تفرقه در ميان اقشار مختلف جامعه می شو .ما دامن زده شود

عوامل بازدارنده عدم ايجاد اين مراکز

ترکيب اقشار نفوذ گذار و نيروهای سياسی در ميان افغانستانی های مقيم وين را ميتوان يکی از عوامل اين پروسه تلقی کرد؛ زيرا هر يکی ازين نيروهای سياسی و

شار جامعه؛ دارای خواست ها و مطالباتی اند نمايندگان اقمثًال . که ديدگاه و طرز تفکر شان را تجلی ميدهند

نمايندگان سنتی بخش اول ميخواهند مرکزی ايجاد کنند قرار که اين مرکز در خدمت افکار سنتی و مذهبی جامعه

آن بدست متنفذين و موی داشته باشد و محور گردانندگیاين قشر خواهان ايجاد يک مرکز . گرددسفيدان قوم اداره

مذهبی است و معتقدند که در يک مرکز مقدس مذهبی تنها محافل مذهبی گرفته شود نه محافل هنری و

.موسيقی

د اين مرکز در خدمت قشر سنتی بخش دوم ؛ ميخواهارايه ديدگاه و بينش آنها قرار داشته باشد و ازين مقر

ان استفاده کند و هم چنان بعنوان پايگاه تبليغات مذهبی ش. بتواند بر نفوذ نيروی سنتی بخش اول غلبه حاصل کند

اين قشر خواهان ايجاد يک مرکز مقدس مذهبی است؛ اما در صورتيکه خود آنها اداره و کنترول آن را در دست .بگيرند؛ مخالف برگذاری محافل هنری و موسيقی نيستند

سنتی بخش قشر روشنفکران ليبرال هم مخالف نيرویاين قشر . اول اند و هم مخالف نيروی سنتی بخش دوم

ميخواهد بر نفوذ اين نيرو ها اثر بگذارد و جامعه را با فرهنک مدنيت و مدرنيزم آشنا کند و با استفاده ازين

اين قشر . مرکز ديدگاه فرهنگی خود شان را اشاعه بدهند ميخواهد مرکز فوق هم در خدمت برپايی محافل مذهبی

فرهنگی - قرار داشته باشد و هم در خدمت محافل سياسی .و هنر و موسيقی

نيروی چپ نيز ميخواهد با استفاده ازين مرکز؛ جهان بينی ديموکراتيک و سکوالر شان را ترويج بدهد و از

اين قشر با روشنفکران . آزادی عقيده و انديشه دفاع کندگاه ليبرال بيشتر همسويی نشان ميدهد و مخالف ديد

.نيروی های سنتی بخش اول و دوم می باشد

از آنجائيکه ساختار جامعه افغانستان بلحاظ فرهنگی در بسر می برد و فرهنگ مسلط » نيمه فئودالی«مناسبات

در جامعه ما؛ فرهنگ نيمه فئودالی است؛ نيروهای نقش مهمی هم در افغانستان و هم در کشور » سنتی«

فوذ اين نيروها سبب شده ن. های اروپايی بعهده دارنديا شهر نشينی » مدنی«است که جامعه ما با فرهنگ

وقتی فرهنگ مدنی نتواند در جامعه جا . کمتر خو بگيردباز نمايد؛ مسلم است که هم قشر روشنفکر ليبرال قادر به

Page 3: rawzanec_2_new

 3  ٢٠١٠ه دوم می رروزنه شما

فرهنگی شان نيستند و هم قشر - فعاليت های سياسی .و نيروهای چپ ؛سنتی بخش دوم

فرهنگی اقشار مختلف جامعه -سياسیفعاليت های وقتی . ميتواند در يک فضای مدنيت با هم رقابت نمايد

فضای حاکم در جامعه فضای مطلق انديشی سنتی باشد؛ مثًال اگر . جايی برای هر حرکت اجتماعی تنگ تر می شود

» وين«يک محفل هنری و موسيقی در ميان جامعه ما در ول اگر بخواهد آن را برگذار گردد؛ نيروی سنتی بخش ا

لذا . تحريم می نمايد و نميگذارد مردم در آن شرکت کندعدم شرکت وسيع مردم در محافل سبب می شود تا هنرمندان؛ شاعران و فرهنگيان ما رشد و ترقی نتوانند و . در نهايت تابع افکار نيروهای سنتی بخش اول شوده ما وقتی اقشار با سواد؛ فرهنگی و تحصيل يافته جامع

تسليم نيروی سنتی بخش اول شود؛ مسلم است که نه از فرهنگی خبری است و نه از حرکت - فعاليت های هنری

.اجتماعی -های سياسی

جب در نتيجه باز بودن دست نيروی سنتی بخش اول؛ مومندان؛ شاعران، می شود که اقشار روشنفکر، هنر

ته نويسندگان و در عموم اقشار با سواد و تحصيل يافهای ما به دنباله روی و اطاعت ازين نيروها کشانده

چنانچه . شوند و همه در خدمت افکار سنتی قرار بگيرندخيلی از شخصيت های فرهنگی و تکنوکراتهای ما هم اکنون بنا به مصلحت انديشی؛ با قشر سنتی بخش اول هم

.نوا شده اند

در با توجه به ترکيب نمايندگان سياسی نيروهای متضاد جامعه؛ بعيد بنظر ميرسد که بتوان به ايجاد يک مرکز

چنانچه در طول هشت . وسيع و بزرگی به توافق رسيدسال گذشته که نياز به يک مرکز فرهنگی برای مردم ما اوج گرفته است؛ خواست ها و مطالبات نيروها و

لذا خوشبينی . نمايندگان سياسی نيز در حال افزايش استمرکز فرهنگی وسيع و همگانی از ميان برای افتتاح يک

رفته است اما برای ايجاد مراکز فرهنگی متعدد افزايش .يافته است

در صورتيکه بنا به داليلی نتوانيم يک مرکز فرهنگی عمومی برای مردم ما افتتاح کنيم؛ تاسيس مراکز متعدد فرهنگی با هر گرايش و نياتی که باشد؛ کار بسيار مفيد و

.استارزنده ای

ياد دادن و آموزش نسل جديد از فرهنگ و عنعنات مثبت و مترقی ما در صورت امکان پذير است که ما دارای مرکزيتی باشيم که در آنجا اين فرهنگ سرايت کند و ازين

نفوذ و انتقال گنجينه های . طريق به ديگران منتقل شود

فرهنگی از يک جمع به جمع ديگر، از يک انسان به انسان ديگر در صورتی ممکن و مسير است که بستری

. برای پهن کردن اين پديده فراهم شود

ما ادعا نداريم که فرهنگ و عنعنات ما بصورت مطلق فرهنگ و عنعناتی که ما ازش تعبير . مفيد و پاکيزه است

دست آورد و داريم خصلت جهانی دارد و محصول کلممکن است خيلی از سنت . تجارب جامعه انسانی است

های فرهنگی ما که از آن بعنوان عنعنات ياد ميکنيم خصلت های ارزشی اش از ميان رفته باشد و حتی به ضدش بدل شده باشد، اما تفکيک و تشخيص اين پديده ها فقط با رقابت ها و تعامالت فرهنگی شناسايی و باز يابی

لذا پايگاهی که اين ارزش های فرهنگی را در . دميگرددرونش انعکاس و باز تاب بدهد؛ همين مراکز فرهنگی

.می باشد

استقرار پايگاه های فرهنگی متعددی در ميان افغانستانی های مقيم ويانا، نه تنها بر نياز و ايجاد يک مرکز عمومی صدمه وارد نمی کند، بلکه پروسه آن را بيش از پيش

از همين رو است که ما هم . می سازدو مساعی يع تسربر ضرورت مراکز فرهنگی متعدد تاکيد داريم و هم بر

.نياز و ضرورت يک مرکز فرهنگی عمومی و همگانی

يقينًا ايجاد مراکز فرهنگی متعددی هم کار و تحرک کمتر می طلبد و هم زمينه گذشت و انعطاف در ميان بنيان

وتًا با استفاده ازين مراکز عال. گذارانش بيشتر استکوچک و متعدد؛ تجارب و شناخت ما را در امر استقرار

.يک مرکز عمومی ارتقا ميدهد

طرح پيشنهادی و راه حل های منطقی

يک مرکز عمومی

يکی از طرح هايی که ما برای ايجاد يک مرکز عمومی داريم اين است که نمايندگان نيروی سنتی بخش اول و

حد شوند و برای ايجاد يک مرکز فرهنگی بخش دوم متاين مرکز فرهنگی صرفًا به . برای عموم اقدام نمايند

امورات فعاليت های مذهبی بپردازند و نقش يک مسجد را درين مرکز فعاليت های سياسی، هنری، . بعهده بگيرد

موسيقی و باقی فعاليت ها ممنوع باشد و بعنوان يک .مرکز مقدس مذهبی افتتاح گردد

بودجه افتاح اين مرکز ابتدا توسط افراد مخير جامعه بشکل داوطلبانه و يا بنام وجوهات مذهبی جمع آوری

بعد از افتتاح آن مصارف ماهانه آن بصورت جبری . شود. از تمامی کسانی که در وين زندگی ميکنند گرفته شود

Page 4: rawzanec_2_new

 4  ٢٠١٠ه دوم می رروزنه شما

مثًال هر خانواده ايکه در وين زندگی ميکند ماهانه مبلغ .به حساب اين مرکز واريز نمايد آيرو ١٠

بخش اول نيروی سنتی فعاليت های اجتماعی اين مرکز را . بعهده بگيرد تا بتواند افراد را بر محور آن بسيج نمايد

امورات فرهنگی اين مرکز توسط افراد فرهنگی سنتی .بخش دوم اداره و سازماندهی شود

ن و برای اينکه اداره و سازماندهی آن در آينده روششفاف باشد؛ يک هيت نظارت بر بودجه ساالنه از جانب عموم اعضا انتخاب شود و بودجه ساالنه را نظارت و

.کنترول نمايد

هم چنان برای اينکه کليه افراد جامعه در اين مرکز حق د؛ صرفًا مصارف فاتحه خوانی از بودجه نالعضويت بپرداز

مثًال محافل دعای کميل، شب قدر و . عمومی پرداخت گرددعمومی ندارد؛ از که جنبه مذهبی یباقی شب نشينی هاي

بودجه کمک های افراد مخير و مذهبی پرداخته شود، نه .از بودجه عمومی

اين مرکز چنانچه ذکر گرديد برای فعاليت های مذهبی از جمله برگذاری مراسم فاتحه خوانی و حوادثات ناشی از

. تلفات انسانی اختصاص يابد

سياسی -برای برپايی مراسم ديگر و تحرکات فرهنگی اين مرکز توسط . نيز به يک مرکز ديگری نياز است

بايد تاسيس و روشنفکران، تکنوکراتها و و نيروهای چپ - ازين مرکز برای فعاليت های سياسی . راه اندازی شود

فرهنگی، تدوير جلسات، برپايی محافل جشن و سرور و .غيره استفاده بعمل آيد

بودجه اين مرکز بشکل داوطلبانه توسط اعضايش جمع آوری شود و برای پيش برد امورات آن بايد بعنوان يک

انه کمک های مالی نهاد نهاد فرهنگی ثبت شود تا پشتو .های حقوقی را در بر بگيرد

اين مرکز نميتواند توسط افراد سنتی جامعه اداره و پيش برده شود، زيرا محور فعاليت آن را بايد افراد فرهنگی

د و توسط فرهنگيان جامعه اداره و نتشکيل بده .سازماندهی شود

گرچه ترکيب نمايندگان اين مرکز بدليل نا متجانس دنش؛ برای ادامه کار و پيش برد امور ترکيب خوبی بو

زيرا اين ترکيب نه تنها اختالط قشری است بلکه . نيستمختلط بودن . اختالط ديدگاه و جهان بينی نيز می باشد

طرز تفکر اين ترکيب؛ مصافهای ديدگاه ها و جهان بينی متضاد را در ميان اين مرکز دامن خواهد زد، اما تا

گ مدنيت در جامعه جا باز ننمايد؛ نميتوان زمانيکه فرهن

تضاد های بينش ها و طرز تفکر افراد را انعکاس و به بيان ديگر، بدون ايجاد يک فضا و مرکزيت، . تبلور داد

نميتوان افراد با درک و فرهنگی را حول يک امور .فرهنگی شناخت و بکار گمارد

ليت های نيروهای آگاه و فرهنگيان ما تنها با تحرک و فعاسياسی فرهنگی شان ميتوانند بر مطلق انديشی های قشر سنتی بخش اول فايق آيد و افراد را از زير سيطره فکری

لذا اين يک . قشر سنتی های بخش اول نجات بدهندرسالت تاريخی و وظيفه اين قشر متعهد و فرهنگی است تا برای اشاعه روشنگری در جامعه مبارزه کند و بخاطر

انديشه های مدنيت و استقالل فردی گام های ترويج . موثری بردارد

)انترناسيونال( ترجمه سرود کارگران جهان

ناسبت اول ماه میمتوسط احمد شاملو ب

!برخيزيد، دوزخيان زمين!برخيزيد، زنجيريان گرسنگي

غرد آتشفشان خويش تندر وار ميعقل از دهانۀ .ست اين یفوراِن نهائ! اينک

بساط گذشته بروبيم،!پا خيزيد خيل بردگان، به! پا خيزيد به

شود جهان از بنياد ديگرگون مي!گرديم» همه«هيچيم کنون،

.ست اين يینبرد نها گرد آئيم هم به »الملل بين«و فردا .طريق بشري خواهد شد

برتري در کار نيست، هرهانند.نه آسمان، نه قيصر، نه خطيب

!خود به رهائي خويش برخيزيم، اي توليد گران!رستگاري مشترک را برپا داريم

که ربوده رها کند،تا راهزن، آنچه را تا روح از بند رهائي يابد،

خويش بردميم هخود به کور!و آهن را گرماگرم بکوبيم.ست اين نبرد نهائي هم گرد آئيم به »الملل بين«و فردا

.طريق بشري خواهد شد کارگران، برزگران

قه فر عظيم زحمتکشانيم ما جهان جز از آن آدميان نيست

.مصرفان جاي ديگري است مسکن بيجان ما بنوشند؟ هتا کي از شير

اما، امروز و فردا،چندان که غرابان و کرکسان نابود شوند

.آفتاب، جاودانه خواهد درخشيد.ست اين نبرد نهائي

هم گرد آئيم به »الملل بين«و فردا .طريق بشري خواهد شد

Page 5: rawzanec_2_new

 5  ٢٠١٠روزنه شماره دوم می

» روزنه«قصد دارد در هر شماره » مرکز فرهنگی کاتب«به بحث » نظرات دوستاندرحا شيهء «را پيرامون مطلبی نمی باشدهدف از ارايه و پيشکش اين بحث اين . بگذارد

تا تبصره های دوستان را بغرض دفاع از موضع مرکزبه آن بدهد، بلکه به بررسی گرفته پاسخ فرهنگی کاتب

بخش از نظرات دوستان پرداخته خواهد شد که جنبه شناخت روشنگری داشته باشد و طرح آن ما را در امر .پديده های اجتماعی و حل صحيح آن ياری برساند

مرکز "همانطوريکه اکثريت دوستان ما را در امر ايجاد ياری رسانده کمک های مادی و معنوی "فرهنگی کاتبهم هستند که به نقش اين مرکز تا هنوز هم ای کردند، عده

به ديده شک و ترديد می نگرند و در حول و حوش مسئله . و تبصره می نمايند اه خود شان استدالل از ديدگ

نقد و ايراد گيری هر گونه درعين حاليکه از ابرازما دوستان نسبت به خود ما حمايت و پشتيبانی ميکنيم، موظف هم هستيم اين نظرات را به تحليل و بررسی بگيريم

بنًا نقد و نظرات . تا در معرض ديد همگان قرار بگيردمر رشد و ترقی ما در عرصه های دوستان ما را در ا

ضعف ها، لغزشها و از مختلف مدد و ياری می رساند وبه همين رابطه عده ای از دوستان . اشتباهات ما می کاهد

ما اينجا و آنجا و بشکل غير مستقيم از نويسندگان انتقاد کرده اند که در شماره اول روزنه به چند » روزنه«

اگر . اليی برخورده اندمورد از غلطی های تايپی و امدوستان ناقد ما لطف ميکردند پيرامون اين اشتباهات چيزی می نوشتند، ما با کمال ميل آن را درين شماره به

قسميکه يکی از دوستان مورد هايی را . نشر می رسانديمنشانی کرده بود که در آن دو مورد اشتباه تايپی و اماليی . صورت گرفته بود و ما با کمال ميل از وی استقبال کرديم

اشتباه معنی کرده از واژه ها را که آن دوست يک موردی .ش به وی تذکر داده شدمعنای صحيحبود،

شان را از های البته ما اميد واريم که دوستان ما نقد ادبياتی که ما استفاده ميکنيم؛ با معيار های ادبيات جديد مورد ارزيابی قرار بدهد و پيرامون ادبيات جديدی که در سايت ها به اين منظور ارايه شده است مطالعه کنند و در

ماره مثًال دوستی ميگفت که ش .جريان قرار داشته باشنداست نه به شده با ادبيات گفتاری نوشته »روزنه«اول

اگر اين دوست ما پيرامون ادبيات !شيوه ادبيات نوشتاریجديدی که از آن در سايت ها ياد آوری شد؛ دقت ميکرد،

متوجه ميشد که ادبيات رياليستی و توده ای؛ همان ادبيات .گفتاری است

لی برای خود شان در قديم طبقات بااليی جامعه به هرشک ؛امتياز قايل بودند و در ادبيات نيز ميکوشيدند اين تفاوت

ميان طبقات پائينی و بااليی جامعه ايجاد و شکافی درزبرای همين منظور ميان ادبيات گفتاری و نوشتاری . شود

تعلق به توده ها فرق می گذاشتند و ادبيات گفتاری را م . عوام می دانستند

مدافعين ادبيات توده ای ميکوشند اين در عصر کنونی تفاوت ها را کم کم از ميان بردارند تا تفاوت فاحش ادبيات نوشتاری و گفتاری برداشته شود و توده های کم سواد هم

قادر باشند مطلبی را که پيرامون مسايل مختلف نگاشته .می شود بفهمند

نها اگر خوانندگان متوجه باشند، سبک ادبيات گذشته را تی که تا توده هاي، حتی اقشار با سواد مرفه خوب ميدانستند

.را خوب نميدانستندادبيات آن هم داشتند، سواد حدودی امروز سعی می شود هر مطلبی که برشته تحرير در بيايد،

سواد داران با آن مشکل نداشته باشند و از مضمون تمامی سبک و لذا. آن نوشته يا مقاله به سهولت مفهوم بگيرند

.در خدمت همين امر قرار دارد» روزنه«شيوه ادبيات تشکيل ميدهد، مطلبی ديگری که هدف اساسی اين بحث را

اين . ديگری از نظرات دوستان استپاسخ دادن به پارهء » مرکز فرهنگی کاتب«عده از دوستان ما، بعد از تشکيل

دست به يک آگاهانه و نا آگاهانه ،»روزنه«و انتشار ايراد . سلسله تبليغاتی ميزنند که بشدت قابل نکوهش است

گيری و انتقاد اين عده از دوستان صرفًا برای مرکز فرهنگی کاتب مضر نيست؛ بلکه در کل برای جامعه ما

اينگونه بينش و طرز . بشدت زيان آور و خطر ناک استتفکر اميد و اعتماد به نفس را در ميان مردم از بين می

.يش بی اعتمادی، ياس و نا اميدی می کاردبرد و بجامرکز فرهنگی «ايراد گيری آنها اين است که دوستان

د بلکه در پشت نايجاد کننده مرکز نمی باشبانی و » کاتبطرح دست يک نهاد سياسی و يک تشکيالت و اين

د که آن را سازماندهی و رهبری ناشخاص مختلف قرار دار !می نمايند

يا برچسپ زنی نبايد اغماض و چشم در قبال اين بينشپوشی کرد، زيرا از يک جانب پايه های اعتماد به نفس را به لحاظ روحی و روانی در ميان جامعه ُسست می نمايد و

شخصيت افراد را بلحاظ سياسی و اجتماعی از جانب ديگر

Page 6: rawzanec_2_new

 6  ٢٠١٠روزنه شماره دوم می

ضربه ميزند و آن را وابسته به يک جمع مجازی قلمداد .می نمايد

مورد تجزيه و و منطقی از نظر علمی اگر موضوع راتفاوت ماهوی ندارند از همديگر تحليل قرار بدهيم، انسانها دليلی وجود ندارد که جمعی لذا . بلکه تفاوت صوری دارند

ر اجتماعی کوچک را اداره و کنترول نتواند، اما يک کاجمعی ديگری که در خارج اين مناسبات اجتماعی قرار دارد و هيچ درک و شناختی از موضوع نداشته باشد

اجتماع جمعی که در بطن . توانايی اين امر را داشته باشدو ضرورت و نياز مندی يک مرکز را احساس وجود دارد

د ابتکار اداره و رهبری يک مرکز را ميکند؛ قادر نباشداشته باشد، اما اشخاص يا نهادی که در خارج ازينجا قرار داشته باشند، عليرغم عدم درک و شناخت شان ازين

.پديده، لياقت سازماندهی و اداره امور را داشته باشندشايسته درايت و رهبری اين آيا اين نهاد و اشخاصی که

ر انسانهای نابغه و خارق العاده جمع را بعهده دارند مگبرای يک کار اجتماعی و ايجاد يک مرکز ای هستند؟ آيا

مگر به اشخاص خاص و نهاد خاص ضرور است؟ مگر اين نهاد و تشکلی که توانايی رهبری و کنترول يک امور اجتماعی را بدست بگيرد؛ توسط افراد عادی جامعه ساخته

عه سازنده همين نهاد نمی شود؟ آيا مگر افراد عادی جام نيستند؟ها ها و تشکل

مگر همين افراد عادی جامعه، يعنی طبقه کارگر نيستند که تمامی امور شريان حياتی جامعه را در دست دارند و

بنايی چرخ توليد و اداره آن را در دست دارند؟زيرگرچه بر چسپ زدن افراد و وابسته دانستن آنها به نهاد

از تاريخ مبارزات و . فرهنگی داردخاصی بيشتر ريشه ياغی گری های انسانهای در بند و ستم شونده تا حال اين

وقتی برده ها برای . فرهنگ توليد و تقويت شده استبردگی قيام کردند و می های ستم و رهايی از زنجير

خواستند خود شان را آزاد کنند، صاحبان برده و دار و ن مالکان برده هستند که دسته شان توجيه ميکردند که اي

وقتی دهقانان . توانايی حکومت کردن را بر آنها دارندعليه مالکين ارضی قيام کردند، در ابتدا حاميان آنها توجيه

هستند که توان فئودالی گری ميکردند که اين اشرافيت .رهبری امور جامعه را دارند

اين فرهنگ اکنون در خدمت سرمايه داری در آمده و تبليغافراد نخبه جامعه و از جمله احزاب و اين کهشود می

ابتکار و مهارت رهبری کردن نظام را پارلمان هستند که .دندار

به اين ترتيب در سطح جامعه نيز هميشه رهبری و و يی ها سازماندهی يک امر ولو کوچک را به افراد باال

خارج از افراد عادی منسوب می نمايد و هميشه خالقيت، در حاليکه . دنبتکارت و مهارت را به افقی ها نسبت ميدها

افراد عادی جامعه و از در جهان عينی ما شاهديم که اين

گران هستند که مهم ترين امور توليدی از صنعت جمله کارگرفته تا دواير دولتی را به پيش می برند و در کنترول

کارگران - افراد عادی لذا فرهنگ حقير شمردن . دارندبا پيروی و دنباله روی از ريشه تاريخی دارد و در واقع

جو اعتماد به همين فرهنگ استعمار گری فکری است که نفس سازی را صدمه ميزند و يک کار مفيد و مثبت جمعی را بنام اينکه مثًال در پشت مرکز فرهنگی کاتب، فالن

.نهادی دست دارد، را بر چسپ ميزندقع هم برای يک امر اجتماعی پيروی از اين فرهنگ در وا

برای . زيان آور است و هم برای اعتماد به نفس فردیاجتماع به اين دليل که بجای تهييج و تقويت روحيات در افراد چنين استدالل ميگردد که در پشت مرکز فرهنگی کاتب نهادی قرار دارد تا آن را بسوی هدف سمت وسوق

انيم، مگراينکه به بدهد؛ پس ما کاری از پيش برده نميتو .کدام نهادی وابسته شويم

برای اعتماد به نفس فردی به اين دليل مضر و خطر ناک روحيه خود حقير بينی و دست کم شمردن ابتکار است که

و خالقيت فرد را به شدت تقويت می نمايد و بجای آن روحيه گرايش وابسته بودن و دنباله روی را نوازش و

رايش در ميان جامعه، پيروی از اين گ. تقويت می دهداستعمار فکری را رسميت می بخشد و بر استقالل فکری

.و توهم ايجاد می نمايدو خود اراديت افراد وهم خصوصيات عمده و بر جسته اين گرايش اين است يکی از

و شخصيت جامعه خودی اهانت می نمايد و که بر اتوريته آنها را به نهاد ها و اشخاص خارج از جامعه خودی منسوب و وابسته می داند که در نهايت بجای تشويق و

بی ت های کفرهنگی، حر –تهييج فعاليت های اجتماعی .خيالی و ليبرالی را در ميان جامعه رواج ميدهد

يش اين است که اين گرا زيان های ديگر يکی از ضرر وتمايل و عاليق ملی گرايانه را در ميان جامعه کم کم از ميان می برد و بجای آن تسليم و اطاعت از نظام سياسی فرهنگی حاکم را در ميان اجتماع اشاعه و ترويج می

»ملی فرهنگ« مفيد و مثبت بطور مثال ارزش های. نمايدو را بصورت مطلق بی اهميت و کم رنگ جلوه ميدهد

جديد جامعه مهاجرين تازه وارد را در درون مطلق هضم .تشويق می نمايد

ايرادات ديگری آنها که به منظور تخدير و منفعل نمودن اعضای مرکز فرهنگی کاتب صورت می گيرد اين است که

عمده ترين امور اين مرکز توسط اعضای چپ ميگويند . دنشوگراهای اين مجمع سازماندهی شده و پيش برده می

در قبال اين ايرادات و خرده گيری ها بايد گفت که ترکيب هر جامعه، متشکل از افراد چپ گرا ها، راست گرا ها،

هيچ جامعه ای در . ها، ليبرالها و غيره می باشدميانه روهيچ کجای اين جهان يافت نميشود که ترکيب اعضای آن از نظر اعتقادات مذهبی و گرايش های سياسی بصورت

Page 7: rawzanec_2_new

 7  ٢٠١٠روزنه شماره دوم می

صاف و صچه مطلق انديش باشد و گرايشها و بينش های لذا بديهی است که . باشدنمتفاوتی در ميان آن جامعه رايج

ترکيب اعضا و فعالين مرکز فرهنگی کاتب نميتواند خارج اعضا و فعالين . از قاعده مندی جهانی قرار داشته باشد

ی کاتب، مرکب از گرايشات متفاوت فکری، مرکز فرهنگ .و سياسی می باشند عقيدتی

در واقع يکی از شايستگی ها و زيبايی هايی يک مجمع فرهنگی همين است که افراد آن مجمع با وجود حفظ اعتقادات شان، ميتوانند در يک فعاليت مشخص اجتماعی

لذا تا .و سازگاری داشته باشندتوافق ديگر شان با هم انه جاييکه به مرکز فرهنگی کاتب مربوط است، خوشبخت

چنين اتفاق و وحدت نظر ايجاد شده و بسوی استوار شدن بنًا پيش برد اين .و استحکام يافتن به پيش می رود

بدوش کليه اعضا و فعالين اين مرکز می وظايف و امور باشد و هر يکی بنا به درايت، مهارت و قابليت شان يک

لذا کار هيچ يک از اعضا بصورت . وظيفه را بدوش داردنميتواند مبين پيشبرد عمده و کلی مرکز بحساب فردی

مثًال اجرات موفق و به موقع مسئول امور مالی به . آيدکار . تنهايی نميتواند کار عمده و اساسی مرکز تلقی شود

منوط به عمده و اساسی هر نهاد سياسی و اجتماعیجمعی و است که بصورت اتاموراجرات کليه بخش ها و ادعای يکی ده می شود، بهمين دليل هماهنگی به پيش بر

از ايراد گيران ديگری ما درست نيست که گفته است، کار . عمده اين مرکز بدوش احمد و محمود قرار دارد

شاخص ها و بر جسته گی های کار جمعی در آنصورت قابل مشاهده و ملموس است که زنجير های حرکی آن

حرکت بصورت متوازن و هماهنگ کشيده شود و بجلودرين ميان اگر حلقاتی از اين زنجير ها کند و سست . کند

کشش و مقاوت حلقات ديگری نميتواند کم کاری شود، و يتبه اين ترتيب معروف .حلقات راکد را جبران نمايد

برجستگی کار جمعی، منوط به کار همگانی و متوازن يکی دو شدن فعاليت کليه امور آن است و نبايد آن را به

.نسبت دادفرد يکی از خرده گيری های ديگری بعضی از دوستان اين

» مرکز فرهنگی کاتب«است که تشکيل و ترکيب اعضای تعلقات ناسيوناليستی دارد و نخواسته است ترکيب

.اعضايش را فرا مليتی کنده ز فرهنگی « در پاسخ به اين نظر بايد عرض شود ک مرک

ادعا ندارد که يک سازمان و يا حزب سياسی است » کاتب» مرکز فرهنگی کاتب«. شودتا ترکيب اعضايش فرا مليتی

اد ک نه اعی ي ه -اجتم ور اراي ه منظ ت و ب ی اس فرهنگدمات اعی خ اح -اجتم ه افتت الونفرهنگی از جمل اد س ايج

ز . گرديده است ن مرک ه اي ين نام ه آئ ات و جلس تاجائيکه ب

رده ز سعی ک ن مرک ط داشت، اي مقدماتی برای ايجاد آن ربيم ردم افغانستان مق امی م ه تم ادی باشد ک ا يک نه است تدگاه، طرز تفکر و ی اختالف دي رد، ول ويانا را در بر بگي

ه ترکيب است هشد موجبسليقه های خصوصی دوستان کلذا عدم ترکيب مختلط آن مبين . اعضای آن فرا مليتی نشود

.سيوناليستی بودن آن نمی باشدنار ز ذک ز ني ن مرک ه اي ين نام ه در آئ ان قسمی ک ًا هم عالوتشده است، عضويت درين نهاد مستلزم اين نيست تا کسانی

عضويت يافتن . که عضو نباشند ازين مرکز استفاده نتوانندای ه اعض دماتی دارد و و ظيف ه خ رفًا جنب ز ص ن مرک دري

ن خدمات بشکل متشکل مرکز اين است تا در امر ار ه اي اي .عمل کنند

ط دارد، ز فرهنگی رب تا جائيکه به تشکيالت و يا نهاد مرکی ز، يعن ن مرک رول اي ور اداره و کنت کيالت بمنظ ن تش اي

ت ده اس اخته ش الون آن س ی . ادراه س ز، يعن ر مرک ذا اگ لدارد ود ن م وج کيالتی ه د، تش ته باش ود نداش الون وج . س

ل ا سالون وجود چنانچه تشکيالت آن قب ز ي اح مرک از افتتت ی . نداش ز فرهنگ ه مرک ود ک ده ش ت فهمي د درس ًا باي بن

برای برنامه های کاتب، يعنی مرکز سالونی است که از آن ود ی ش تفاده م ل اس دوير محاف ی و ت ای . فرهنگ ذا اعض ل

م تشکيالت يک مرکز خدماتی يعنی سالون، اگر فرامليتی ه .يستقصی ننباشد به هيچ وجه کدام عيب و ن

ط ب يک تشکيالت رب ودن ترکي ی ب را مليت ه ف ا جائيکه ب تدام سازمان دارد، ميتوان ه ک رد ک اين انتقاد را از کسانی ک

ز فرهنگی را ه مراک د، ن اد نماين . و يا حزب سياسی را ايجاخت و از وان س م ميت ر ه ک نف ی ي ی را حت ز فرهنگ مرک

ردی آن کسی ب رد ف ل ک ت عم د هباب ری نخواه راد گي او اي .کرد

با وجود آن ما در آئين نامه اين مرکز راه فرامليتی بودن و م و از گذاشته اي ودن آن را ب ی راه انترناسيوناليستی ب حت

ه ر از کسانی که ما را د د ب اری می نماين امر اين خدمات يائيم ه دوستان . شدت استقبال می نم دوار هسستيم ک ا امي م

ا ما از تمامی ملي د ت ا بپيوندن ه م وام افغانستان ب ا و اق ت ه .ترکيب تشکيالتی آن هم فرا مليتی شود

برادر قادر ؛شهادت محمد علیبابايی و علی محمد بابايی، پسر کاکای ايوب بابايی را برای اين عزيزان و باقی اعضای خانواده .شان تسليت عرض می نمائيم

»مرکز فرهنگی کاتب«

Page 8: rawzanec_2_new

 8  ٢٠١٠روزنه شماره دوم می

داستان کوتاه برای نوجوانانانواده از امی اعضای خ وقتی مهمانان وارد خانه شدند، تم

د ذيرايی کردن تقبال و پ ا اس ان . آنه د از مهمان ه دي ارا ک سد، ازی کنن راه او قصه و ب ه هم تند ک ی نيس ازه وارد کس ت

ودکی رفت در صدر مجلس قرار ه های ک ا زمزم گرفت و ب .اش خللی در قصه های مهمانان ايجاد ميکرد

پدر سارا چندين بار بطرف دخترش چشمک زد که نبايد در ا جای مهمانان آنطوری بنشيند، اما سارا با ايما و اشاره ه

پدر سارا مجبور شد به . و چشمک زدن پدر آشنايی نداشتاق : دخترش بگويد ه ات رو ب ازی سارا بچيم ب های ديگر ب

.کن

ا بنشيم : سارا در جواب گفت ين ج نه پدر من ميخواهم همنم ازی ک ا . و ب ود ب ه ب ی سر رفت ه حوصله اش بکل در ک پ

ه سارا صدا زد تم : صدای نسبتًا بلند و با خشم ب سارا، گف !که برو در آن اتاق بازی کن

سارا که ديد پدرش با چهره خشمگين و غضب آلود بطرف ته اق او نگريس ه ات د و ب د ش ايش بلن ورًا از ج ت، ف اس

. خودش رفت و مشغول گريه شد

را دارد، زي درش او را دوست ن ه پ سارا به دلش ميگفت که او قهر شده است ان ب ا خودش . در جلوی مهمان سارا ب

د : زمزمه ميکرد ان خوشم نمی آي م . من اصًال از مهم آنهسال مهمانانی که همگی شان کالن ها هستند و هم سن و

اين مهمانانی که باعث ديقی و ناراحتی . من يکی هم نيست !من شود، اصًال هيچ نيايند؛ بال به پس شان

د و ان کردن وش ج ان چاشت را ن ان ن ه مهمان د از اينک بعود از رفتند، پدر رفت به اتاق دخترش ديد که سارا خشم آله ا نگاهايش ب د و ب اه ميکن در نگ ه طرف پ ر چشمش ب زي

.ماند که با او قهر استپدر می فه

: پدر رفت جلو سارا به آهستگی و نوازشمندانه گفت

ردی وبی نميک ار خ ان ک و مهمان يم جل ارا بچ ايد . س شی استی و مراعات ی ادب ر ب و دخت ه ت د ک مهمانان فکر کنن

.حال مهمانان و حرف های شان را نميکنی

:سارا در حاليکه پشت با پدر کرده بود پرسيد

کار کرده ام؟مگر من چه

در گفت ان : پ و مهمان ودی جل رده ب يم پاهايت را دراز ک بچو . تکان تکان ميدادی و با خودت آواز ميخواندی اين کار ت

ان خوب توجه ه سخنان مهمان وانم ب ه نت ود ک سبب شده بمهمانان هم در دل شان ميگفتند که تو دختری استی . نمايم

ا؛ که چندان تربيه نداری، زيرا در فرهنگ ما افغانستانی هآدم وقتی پيش مهمانان نشست، منظم می نشيند و پاهايش

.را دراز نميکند و به سخنان مهمانان گوش ميدهد

:سارا گفت

ا د، م ان می آي ی مهم ا وقت من چه ميدانم، در کودکستان مای تيم و آدم ه ود هس ازی خ غول ب ک مش ای کوچ ه ه بچ

ا . کالن با مهمانان صحبت ميکنند م بعضی وقت ه ا ه کالنها پيش ردن پاهای م د و از بابت دراز ک با ما صحبت ميکنن

مهمان و غالماغال ما خرده گيری نميکنند

ی . سارا بچيم، کودکستان با خانه فرق ميکند: پدر گفت وقته ما بچ ا ش د و ب ی آين ما م يش ش تان پ ان در کودکس مهمانه شما اختصاص م ب د؛ وقت شان را ه های صحبت ميکنن

د و ه ميدهن ای کودکان ت ه ما از نزاک اطر ش ب خ رای جل براد . روی ميکننديپ دارد از شما اي م لزومی ن برای همين ه

د زرگ . بگيرن ر ب ا ديگ ان را ب ای اصلی ش ا صحبت ه آنها نيستيد زاحم آنه ه شما م . ساالن در اتاق يا دفتر ميکنند ک

ين آداب و روش م چن تان و ه ه و کودکس ات خان ذا امکان لاوت دارد و تربيوی کودکستا م تف ا ه د در ن و خانه ب و باي ت

.خانه آداب تربيوی مردم ما را ياد بگيری و مراعات کنی

ان هميشه ا کودک مثًال معلمين و پرستار های کودکستان؛ بيوه ًال از ش د و اص ی نماين ورد م م برخ د و تبس ا لبخن ب

Page 9: rawzanec_2_new

 9  ٢٠١٠روزنه شماره دوم می

تفاده ان اس ه کودک رای تربي ب ب م و غض ورد خش برخه در د، در حاليک ين نيست نميکنن ه چن ادر و . خان در و م پ

امی د تم د و نميخواهن انواده نميتوانن ای خ اقی اعض براهنمايی ها و رهنمود ها را با کودکان شان با شيوه لبخند

زرگ . و التماس گونه اجرا کنند مثًال اگر يکی از اعضای بار ه فالن ک د ک سال خانواده؛ کودکش را با قهر دستور بده

ه اي د ب ر دوست را انجام بده ه او را کمت ای نيست ک ن معنبش او را ين مکت ا معلم تان ي ای کودکس تار ه دارد و پرس

.بيشتر دوست دارند

فضای خانوادگی فضای محبت و صميميت است که گاهی با د و تفاده ميکن مندانه اس ورد نوازش يوه برخ ان از ش کودک

ن شيوه برخورد در . گاهی هم از شيوه قهر و عصبانيت ايانواده ش ورد خ يوه برخ ه ش ت، در حاليک ی اس يوه طبيع

.پرستار های کودکستان يک شيوه تربيوی مصنوعی است

تان مصنوعی ه کودکس ل تربي ه ک ود ک ی نش ج فهم ه ک البتنيست بلکه شيوه برخورد پرستار هايی که هميشه سيمای نوعی است و د؛ مص ی گيرن ود م گری را بخ د نوازش لبخن

انواده کودکان بايد قادر باشند ميان اخ الق طبيعی تربيوی خ .و اخالق تربيوی غير طبيعی پرستارها تفاوت قايل شوند

رد؛ يک اه ميک در نگ ه پ ر چشمی ب اهی زي ه گاهگ ارا ک ست درش گف ه پ ه ب وب : دفع ما را خ ای ش ن حرفه در م پ

يفهمم ه مي . نم ن چ الق دانمم ت و اخ ی چيس الق طبيع اخ .کدام استمصنوعی

ا .گوش کن بچيم : پدر سارا گفت ين و پرستار ه ه معلم بد تربيه ميدهند که هميشه با کودکان تبسم کنند و لبخند بزنن

مثًال اگر . و آنها هم در هر شرايطی با کودکان چنين ميکننداق رو در ات ه ب من امروز جلو مهمانان با قهر به تو گفتم ک

ردی؟ سارا گفت و چکار ک ن؛ ت ازی ک نهم قهر : ديگر ب مو : را گفتپدر سا. کردم و رفتم ه ت ر من ب ی خوب، اگ خيل

د ه لبخن رفم هميش ردنم بط ر ک ع قه ه در موق دهم ک ه ب تربيآخر نمی : بزنی و تبسم کنی؛ آيا چنين ميکنی ؟ سارا گفت

م قهر ميکنم . شود . تو اگر به سرم عصبانی شوی؛ من هاگر خيلی اصرار کنم که تو هميشه چنين کنی؛ : پدرش گفت ميکنی؟

ديدی که حاال اخالق : پدرش گفت! شايد سارا خنديد و گفته ت؟ ب ده ات گرف تی و خن نوعی را دانس ی و مص طبيعان ل کودک ه در مقاب د ک ه ميدهن ين تربي م چن ا ه تار ه پرسالق د اخ ن ميگوي ه اي د، ب م کنن د و تبس د بزنن ه لبخن هميش

!تربيوی مصنوعی

و اق ديگر؛ ت رو در ات تم ب و گف ه ت ا عصبانيت ب وقتی من ب .به اين ميگويد اخالق تربيوی طبيعی. و رفتیقهر کردی

پدر و دختر بعد از يک سلسله بگو مگو ها؛ با هم خالصه گرچه . آشتی کردند و سارا وعده داد تا در آينده چنين نکند

ی آن ه عمل ا جنب رد ام ول ميک در را قب ای پ ارا حرفه در سزيرا او . کمتر اتفاق می افتادرابطه با برخورد از مهمانان

رورش ا فرهنگ مسلط آن محيط پ در کودکستان هميشه بی اش ه عمل در زمين خنان پ ا و س يحت ه د و نص ميگردي

ود . کمتر ديده ميشد ان داری نب دان آدم مهم زيرا پدرش چن .تا سارا آداب و فرهنگ مردم خودش را بياموزد

ی های سبزيجات رسانی ارگر يکی از کمپن ه ک پدر سارا کتری ای مش ه ه ه خان ا ب ا ه ز ب ارا را ني ک روز س ود، ي ب

رد ودش ب دگی . خ ی رانن يمه گ تاب و سراس ا ش ه ب در ک پوتر ده را از م خ زده ش بزيجات ي ای س ته ه رد و بس ميکداد، يخچال دار به مشتری ها در خانه های شان تحويل مي

دا نميکرد ا سارا فرصت گب زدن پي ين . چندان ب رای هم ب .و راضی نبود هم سارا چندان از همراهی پدرش خوش

ود، ه و تصادفی ب ر مترقب چون آمدن سارا با پدر اقدام غيود ه ب رای سارا نگرفت . پدرش چيز خوردنی و نوشيدنی ب

ا يد و ت وردن سگرت ميکش ذا خ ای غ بًال بج م ق ودش ه خوقت آمدن به خانه با همين کش و پوف کردن سگرت خود

.را تغذيه ميکرد

ه ود ک دگی و ساعت از دوازه هم گذشته ب در مشغول رانن پتحويل دادن بسته های سبزيجات به مشتری ها بود و فکر

ا ساعت ه ت ز ٢ميکرد ک رای سارا چي رده ب ام ک ار را تم کا . خوردنی و نوشيدنی بگيرد ن بسته ه چون محل پخش اي

ن هر وي ارج از ش ای خ ه و وياله ک طبق ای ي ه ه در خانواز ارا را ن ام س م مش وش طع ای خ ذا ه وی غ ود، ب ش ب

داد ای . مي ه ه ن خان ا دري تری ه ی از مش ه خيل در حاليکارا ه س ی ب يچ کس د، ه وردن بودن ذا خ غول غ ی مش ويالي

د ل کن م . نگفت تا همرای او غذا مي ين سارا ه بخاطری هم .از پدر و هم از مشتری ها عصبانی بود

در زنگ ه پ د از ظهر ميرسيد ک ه يک بع ساعت نزديک بوراً ا را زد و ف رد يکی از خانه ه ی م رون بروت ه بي از خان

ود و . شد ه ب ی تماس گرفت سارا درين زمان با مادرش تلفنمرد تازه وارد ديد که دختر به زبان فارسی مشغول تماس

.تلفنی است

ر گفت و انی روز بخي ان آلم ه زب ه ب ه صاحب خان ده ب راننت در دق ر و پ ره دخت ه چه وابش را داده ب ه ج صاحب خان

ما افغان هستيد؟ش: کرده به فارسی گفت

ه : پدر سارا گفت ان هستيد؟ صاحب خان م افغ ی، شما ه بل . نيز جواب مثبت داد

Page 10: rawzanec_2_new

 10  ٢٠١٠روزنه شماره دوم می

ی ان فارس ه زب ه ب احب خان راه ص در هم ه پ د ک ارا دي سی . مشغول گفتگو اند ره شد، وقت ه خي به طرف صاحب خان

:صاحب خانه او را ديد گفت

. خوبم : سارا با تبسم جواب داد : سالم بچيم، چطور هستی :احب خانه رو به پدر سارا کرده گفتص

وريم ان بخ ای و ن ه چ د بخان ا ميخواست . بيائي ارا ت در س پع ه حرفش را قط د، صاحب خان ارف بگوي رای تع زی ب چي

!پائين شو بچيم بيا خانه؛ بيا: کرده به سارا گفت

اه در نگ زد؛ بسمت پ د مي سارا که بطرف صاحب خانه لبخن .ائيد معطل نشويدبي: ميکرد که باز صاحب خانه گفت

ر بسته های ردن هر چه زود ت ام ک رای تم ه ب پدر سارا کسبزی؛ رنگ از بدنش پريده بود، با سراسيمگی غوژ زده

صاحب خانه بدون اعتنا . عجله داريم کار خيلی مانده: گفته رف خان ه بط ارا را گرفت ت س ورًا دس ده ف رف رانن ه ح ب

د : کشاند و به دريور گفت ا بيائيد نان بخوري د، م دًا بروي بع .شما را بندی نميکنيم

احب ای ص ه ه انم و بچ د خ د دي ه ش ارا وارد خان ی س وقتآنها . خانه بتازگی سفره را کشيده به دور هم حلقه زده اند

که سارا و پدرش را ديدند همگی از جای شان بلند شدند با در ا را در ص د و آنه ی کردن وال پرس درش اح ارا و پ س

.مجلس جای دادند

رای سارا غذا های متنوعی ريخت تا از هر کدامی که ميل بد ل کن وردنش . دارد مي ذا خ ی از سرعت غ ارا کم ی س وقت

ميکاست، خانم صاحب خانه و يک دختر هفت ساله اش که ذا ا بسرعت غ ود، از او ميخواست ت هم سن و سال سارا ب

.بخورد

ود، به اين ترتيب سارا که که بشدت خسته و گرسنه شده بود و در دل از ده ب ی خوشش آم ه خيل ذيرايی صاحب خان پ

ز رواج ميداشت در حين ا ني ردم اروپ ميگفت که کاشکی م .غذا خوردن از ديگران هم دعوت ميکرد

ا رواج تانی ه ه افغانس ود ک ه ب ارا گفت ادر س در و م بًال پ قان ک ش ه نزدي انی ک وردن از کس ذا خ ع غ د در موق دارن

ن ی اي د ول در را هستند دعوت می نماين د پ تعريف و تمجيی خسته و گرسنه شده . عملی نديده بود ه او بکل امروز ک

ه صاحبان بود و در موقع تحويل دادن بسته های سبزی بد و او را دعوت ذا خوری بودن ه همگی مشغول غ شان کذا بخورد، ناراحت و عصبانی شده د غ ه بياي ود ک نکرده ب

ود ان . ب اره مهم درش را در ب ای پ رف ه ی ح وازی وقت نه ه عمل پوشيد ک افغانستانی ها تعريف ميکرد، امروز جام

ود وازی خوشنود و راضی ب ان ن او . سارا واقعًا ازين مهم

ان بيادش می آمد که چندی قبل وقتی در خانه پدرش مهمانود ا نکرده ب ه آنه ايی ب چون سارا . آمدند، سارا هيچ اعتن

ای ق د، حرف ه وازی را دي ان ن ورد مهم ه برخ ی اينگون بلاب پدرش يادش آمد و پدر را از بابت اينکه او را مورد عته دل ت و ب ق ميدانيس ود، برح رار داده ب رزنش ق و سد، از درش بياي ه پ ان در خان ن مهم د ازي ر بع ه اگ ميگفت ک

.آنها خوب پذيرايی کند

ادی ا محبت و توجه زي ه ب بعد از صرف غذا،صاحبان خانانم صاحب خا . سارا را نوازش ميداد ه از سارا پرسيد خ : ن

ت رده گف م ک ارا تبس ری؟ س ب مي يم مکت ی: بچ انم . بل خزد ره صدا مي ل چه ادر گ صاحب خانه که شوهرش او را م

صنف چند استی؟: باز پرسيد

ه اد نگرفت سارا که خيلی از لغات و واژه های فارسی را يه ود؛ کمی دقيق شده چشمانش را ب رده ب و يا فراموش ک

ه سمت راست و چب چرخان رد ک د تا از حافظه اش مدد بگيه او . صنف چيست ا ميخواست ب ارا ت در س ع پ ن موق دري

در سارا ره بطرف پ ل چه کمک کرده چيزی بگويد، مادر گد زی نگوي ه چي ا . اشاره کرد ک سارا هين و هون ميکرد ت

ه . بتواند معنای صنف را پيدا نمايد ره ک ل چه درين موقع گود صدا زد م سن و سال سارا ب . ن صنف دوم هستمم: ه

ره کالس دوم ولکس «سارا بزودی متوجه شد که گل چه ف .من هم صنف دوم هستم: است و فورًا صدا زد» شوله

ادری مادر گل چهره به منظور آزمايش از فراگيری زبان ما : سارا، باز ادامه داده پرسيد بچيم پدرت را دوست داری ي

ت ارا گف ادرت را؟ س ر دوی شان را: م ل. ه ادر گ ره م چهادرش را : پرسيد ه در طی دل م زياد تر کدامش را؟ سارا ک

رده اه ک زياد دوست ميداشت؛ بسوی پدرش زير چشمی نگدرش نشنود؛ گفت ه پ ه آهستگی قسمی ک ادرم را: و ب . م

ت ده گف ره خندي ل چه ادر گ روز در : م ادرت ام ر م ی، اگ بل !کنارت می بود تا حاال گرسنه نمی ماندی،همگی خنديدند

ادری : رو به سارا کرده گفتبعد ان م بچيم کوشش کن زبری ردم از خود آداب و فرهنگ . ات را خوب ياد بگي ا م م

م وبی داري ری، . خ اد نگي ادری ات را ي ان م ر زب و اگ تر شوی و ا خب ا؛ ب ن فرهنگ و آداب خوب م وانی ازي نميت

راه . ازش استفاده کنی حال برو تا پدرت چای ميخورد؛ هم .تاق با هم بازی کنيدگل چهره در آن ا

م در سارا با خوشحالی بطرف گل چهره دويد و هر دو با ه .اتاق گل چهره رفتند

ل ا گ ه ب ود ک يکی از خوشحالی های ديگری سارا هم اين بديگر را ی هم ا براحت د ت ی صحبت کن ان جرمن چهره به زب

انی را بکار . درک نمايند ان آلم ه زب ين کلم ی سارا اول وقت

Page 11: rawzanec_2_new

 11  ٢٠١٠روزنه شماره دوم می

ره ل چه رد، گ ت ب ه : گف رون از خان ا در بي ارا، م ين س ببازه ای از ميتوانيم آلمانی صحبت کنيم اما در خانه چنين اج

ت ده اس ا داده نش ادر م در و م رف پ ی . ط د فارس ًا باي بنيم ا . صحبت کن ن ب ردی، م دا ک کل پي واردی مش ر در م اگ

و بفهمی و صحبت ا ت يم ت تکرار کلمات، برايت کمک ميکنازی سا. هايم را درک کنی رد و هر دو مشغول ب ول ک را قب

.شدند

ی را از دهان و وقتی راننده نان دست پخت خوشمزه وطنده ود، کمی سرحال آم ورت نم وی زرد و دود زده اش ق گل

د در وازه پاکت را . دست به جيب زد تا سيگرتی روشن کنه احب خان ه ص يده و ب رون کش گريتش را بي رده س از ک ب

رد ارف ک ه گ . تع ه ک احب خان ه ص د ک ده را دي تاخی رانن سه است، ردن سگرت در خان ازه مشغول روشن ک دون اج ب

ه سگرت ميکشم، : جواب داد رون از خان من هميشه در بيوده نفس آل رای ت ا را ب ه فض يدن در خان گرت کش را س زيان تند، زي ه سگرتی نيس انی ک ال و کس رای اطف د و ب ميکن

بش. دارد ه جي وتر وان رنگش سرخ شد و سگرت را ب م .کرد

ه صحبت های سارا و دخترش را گوش ره ک مادر گل چهرد و ارا ک در س ه پ د و رو ب ه مجلس آم اره ب رد، دوب ميک

بيادر جان چند سال است که در وين زندگی ميکنی؟: گفت

پس : مادر گل چهره گفت. چهار سال می شود: راننده گفت سارا سه ساله بوده است که از افغانستان آمده ايد؟

طفل سه ساله : مادر گل چهره گفت. بلی: اسخ دادراننده په ما عالق ود ش ًا خ د؛ حتم د خوب باش ادری اش باي ان م زب

د ظ کن ادری اش را حف ان م ا او زب د ت رای . نداري ده ب راننک آدم يمای ي ا س رد ت عی ک د و س اده ش ود آم اع از خ دف

ه . فهميده و روشن را بخود بگيرد لذا در پاسخ صاحب خان :گفت

ايم خواهر جا ا بچه ه م نکوشيده ام ت ن درست است من هد شرايط جوی را . زبان مادری شان را حفظ کند انسان باي

ه در د ک وانين محيطی برخورد کن رد و طبق ق در نظر بگيد دگی ميکن ا زن م . آنج ان محک ود م ان خ ه زب د ب ا نباي م

د اد بگيرن ا را ي ان اينج ه . بچسپيم، بچه ها بايد زب ا ب ر م اگان ود م ان خ ه زب يم، سبب می شود ک ه صحبت کن در خان

بچه ها زبان آلمانی را خوب ياد نگيرند، لذا ياد گيری زبان .اين محيط در اولويت قرار دارد

ا : مادر گل چهره گفت ان اينج ببين بيادر جان، ياد گيری زباد ه خود بخود ي برای کودکان آنقدر ساده و بسيط است ک

ه تشويق و ت ازی ب يچ ني د و ه ی ميگيرن ان نم ب کودک رغيد ه . باش م ب ان و ه ادری ش ان م ه زب م ب ا ه ان م ر کودک اگ

گ، دو آداب، دو ه دو فرهن وند، ب لط ش ا مس ان اينج زبد و سبب . عنعنات و دو رسم و رواج ها آشنايی پيدا ميکنن

ا مشکل نداشته باشيم ا آنه . می شود که ما بزرگ ساالن بان اگر تنها به زبان جرمنی آشنايی پيدا کنند، ا از زب نه تنه

ات و ارزش گ، عنعن ه از آداب، فرهن ان، بلک ادری ش مد ا محروم می مانن ردم م ين . های فکری و فرهنگی م هم

دگی ان زن ی در جري ری و فرهنگ ای فک ت ه محروميد ی آفرين کل م اعی مش انوادگی و اجتم اد . خ الف ي ا مخ م

گيری زبان و فرهنگ مردمان اينجا نيستيم،بلکه موافق آن امًال مسلط شوند .هستيم ان ک ه هر دو زب اگر فرزندان ما ب

ا فرهنگ قادر می شوند تا فرهنگ خودی را در مقايسه ببه جنبه های . محيط اينجا مورد بررسی وتحقيق قرار دهند

ر و ای مض ه ه د و جنب ی اش ارج بگذارن وبی و مترق خ .منفی اش را دور بياندازند

ه از تشويق کردن و آموختن فرزندان ما به زب انی ن ان آلمم . توان ما است و نه ما درين قسمت وظيفه و رسالت داري

ه انی ب ان آلم ه زب ارف است ک اين وظيفه کودکستان و معه . بچه ها ياد بدهند و بيشک ياد ميدهند لذا ما والدين وظيف

.و رسالت وجدانی ما را بايد انجام بدهيم

زرگ و ياد دادن زبان مادری به فرزندان ما خدمتی است به . دينی است برحق ادری ب ان م اد دادن زب ا حفظ و ي ا ب م

ال ا در قب فرزندان ما جهان بينی آنها را بزرگ می سازيم تا . اين فرهنگ ها به چشم بصيرت نگاه کنند دان م اگر فرزن

اثير ت ت ند، تح ته باش نايی نداش ان آش ادری ش ان م ه زب بت د و آنوق رار ميگيرن ق ق ا بصورت مطل ر فرهنگ اينج ه

ی ت را نم ا اس ردم م ه و م ت جامع ت آورد مثب ه دس آنچا و دعت ه ی از ب ا بعض يط اينج ه مح ر آنچ ند و ه شناسام فرهنگ می ابتذاالت را وارد جامعه اينجا کرده است، بن

.شناسند

رار ره ق ل چه ادر گ پدر سارا که کامًال تحت تاثير سخنان مان م ادری گرفته بود، سوال کرد که برای حفظ و تقويت زب

آيا همين توصيه ها و اندرز ها . فرزندان ما بايد چکار کنيما ا تنه ه آنه برای کودکان ما کافی است و سبب می شود کاز طريق ارشادات والدين شان هم با زبان و هم با فرهنگ

مردم ما آشنا شوند؟

ه بحث خوب گوش ان ب شوهر مادر گل چهره که تا آن زمهايش بود، روی موضوع ميداد و مشغول چرخاندن بروت

:دويد و ادامه داد

ان، رکن اساسی موضوع ه ت برادر عزيز، نظر سوال گوند کيل ميده ث را تش ورد بح ا . م رفًا ب ه ص ت ک ت اس درس

ا را دان م ادری فرزن ان م وان زب نصيحت ها، اندرز ها نميت

Page 12: rawzanec_2_new

 12  ٢٠١٠روزنه شماره دوم می

رد ت ک ظ و تقوي ی و . حف ت عين ه فعالي از ب ار ني رای اينک بادی دارد ت زب . م ن اس ا را در ممک دان م ادری فرزن ان م

ه در يم ک ميان خانواده ها بصورت جبری و لقانک حفظ کنيم نهايت امر فرزندان ما قادر شوند ميان شان افهام و تفه

د ورت بگيرن م و . ص گ و رس يم از فرهن ام و تفه ن افه ايام . سنت های خوب و مترقی ما پاسداری نميتواند را افه زي

راد ال . و تفهيم است ديگر ان اف م در مي ا ه ان ه ی زب ل و بی يم م ام و تفه ان افه ديگر ش ا هم ه ب د ک انی دارن ان زب ش

د ويزون . کنن م شده است و در تل انی ه ان جه ن زب ی اي حته هيچ ا ب ا شنوايان پخش می شود، ام های جهان برای نردم و ک م گ ي اريخ و فرهن وند از ت ی ش ادر نم وان ق عن

نايی پي ا آش ی آنه ری و روح ای فک دارزش ه رای . داکنن باه رد و پايگ ادی اش را جستجو ک اينکار بايد زمينه های می ه علمی و عمل رد آن جنب ار ب ا ک اعی ساخت ت های اجتم

.پيدا بتواند

اح اد و افتت اعی، ايج يکی از زمينه چينی چنين پايگاه اجتمين . سياسی است -اجتماعی -مراکز فرهنگی در قدم اول چن

ا د تاسيس و ايج ار فرهنگی مراکز را باي ا بستر ک رد ت د ک

ا د از آنج رهنگش را ميتوان ان و ف و زب ل ن ود و نس ش .بياموزد و حفظ و تقويت نمايد

اس و م تم ا ه اعی ب يط اجتم وان در يک مح ل ج ی نس وقتادری شان ان م ديهای زب از من رابطه ميگيرند، ارزش و ني

د اس ميتوانن تر درک و احس ر . را بيش ی از نظ ثًال وقت مان عملی می بي ه زب نند که هم سن و سال های آنها بيشتر ب

ا د ي د؛ خوب حرف ميزنن مادری شان عالقه و آشنايی دارناز و تر احساس ني ند، بيش ی نويس د و م ی را ميخوانن مطلب

.عالقه مندی در آنها تحريک می شود

ر و پايگاهی ين مق ا چن ا افغانستانی ه متاسفانه در ميان مس ضرورت و نيازمندی در ارد؛ ولی احساتا هنوز وجود ند

زودی شاهد غرس ميان مردم ما بشدت ديده می شود که با خواهيم ردم م ان م دی در مي اين نهال های اميد و آرزومن

)٢٠١٠می ١نادر نظری ( .بود

.پايــان

**********************************************

*********************************************

١۶از گزارش محفل ادامه

:مقاله صديقه نظری

نگاهی به تاريـخچه روز مـــادر

در يونان در اواسط ماه با روز مادر از زمانهای بسيار قديم در انگلستان اولين .ميشدگداشت رمراسم بسيار مفصل بز

برای بزرگداشت مادر ، »يکشنبه مادر« ياجشن روز مادر ميالدی بنيان ١٢٣٩تا ١٢١٦ درهنری سوم توسط شاهبرای اين و او سومين يکشنبه ماه مارس را .گذاری شد

دوره رنسانس هم اين سنت بعد از. جشن انتخاب کرددر اين روز خدمتکاران دختر و پسر . همچنان برقرار بود

ار والدين خود نبودند کار کنند و می توانستند به ديد مجبورشيرينی مخصوص مادر اکثر آنها در اين روز يک. بروند

در ايالت شامپانی در فرانسه و . باخود به خانه می بردندبر . شد والونين در بلژيک هم چنين مراسمی برگزار می

ميالدی به بعد اين ١٦٤٤اساس گزارشهای موجود از سال ی برگزار می مسائل کليسائی و مذهب مراسم بدون ارتباط با

می شد و فرزندان و نواده گان در خانه مادر بزرگ جمع . شدند و جشن می گرفتند

پس از تالش موفقيت آميز جارويس ، با به پايان رسيدن جنگ جهانی اول ، روز مادر به آشورهای اروپايی نيز راه

روز مادر در سوئيس رايج شد و ١٩١٧در سال . يافت

در آلمان برای . اسكانديناوی رسيدسپس به اتريش و جزاير اما در . اين روز را جشن گرفتند ١٩٢٢اولين بار در سال

روز مادر در اين آشور دچار انحراف زمان ناسيوناليست ها شد؛ زيرا آنان بر پايه اين ايدئولوژی آه مادر ضامن دوامِ

.نژاد آريايی است، اين روز را جشن می گرفتند

روز «ومين يکشنبه ماه مه به عنوان از آن پس هر ساله ددر امريکا و برخی کشورهای ديگر از جمله فنالند، » مادر

در ميان . شود دانمارک و استراليا جشن گرفته میآنا : توان نام برد بنيانگذاران روز مادر از سه زن می

) دختر(، جوليا وارد هئو، و آنا جارويس )مادر(جارويس

داری بود که در زن خانه ) ١٩٠٥تا ١٨٣٢(آنا جارويس امور اجتماعی از جمله گسترش امر بهداشت و صحت به

 .منظور نجات کودکان از مرگ و مير بسيار فعال بود

تن از ٤فرزند به دنيا آورد که تنها ١١آنا جارويس خود وی با ايراد سخنرانی و سازماندهی زنان . آنان زنده ماندند

عی زنان و کودکان به منظور پيشرفت وضعيت اجتماروز "وی ١٨٥٨در سال . های خويش را آغاز کرد فعاليت

را بنيان گذاشت و زنان را بسيج کرد تا با " کار مادرافزايش آگاهی خويش در مورد بهداشت، و با کار جمعی برای نجات زند گی کودکان جامعه و محافظت از آنان در

ين در ايجاد آنا جارويس همچن. ها تالش کنند مقابل بيماریفضای دوستی بين طرفين جنگ داخلی امريکا پس از پايان جنگ نيز فعال بود و تالش داشت که با تحکيم دوستی بين مادران، دوستی بين سربازان دو طرف و آشتی ملی را

 .تقويت کند

Page 13: rawzanec_2_new

 13  ٢٠١٠روزنه شماره دوم می

، شاعر و صلحدوست، )١٩١٠تا ١٨١٩(جوليا وارد هئو ا و نيز جنگ های داخلی امريک زنی بود که بشدت از جنگ

آلمان و فرانسه متاثر شده و در ادامه کار آنا جارويس در روز خاصی را برای مادران و برای صلح بينان ١٨٧٢سال  .نهاد

بدين ترتيب جوليا وارد هئو سنت روز بزرگداشت مادر را بزرگداشت مادر با بزرگداشت صلح آغاز شد و . آغاز کرد

های ن خود را در جنگاغلب در اين روز مادرانی که فرزندااما اين روز . آمدند داخلی از دست داده بودند، گرد هم می

 .هنوز در امريکا رسمی نشده بود

، در گذشت و دختر او ١٩٠٥مي سال ٩آناجوريس در روز که نيز نامش آنا بود، بر آن شد که کار جوليا وارد هئو را ادامه دهد و همچنين خاطره و سنت مبارزه مادرش را

آنا جارويس با نوشتن نامه به قانونگذاران . اودانه سازدج. کشور تالش خود را برای رسمی کردن روز مادر آغاز کرد

در شهری که ١٩٠٨ماه مي ١٠وی برای اولين بار در مادرش در روزهای يکشنبه در مدرسه کليسا تدريس کرده

به تدريج مردم ديگر . بود، روز مادر را جشن گرفتيکا روز مادر را جشن گرفتند تا جايی که در شهرهای امر

چهل و پنج ايالت امريکا روز مادر را رسمی ١٩١٢سال ، به دستور رئيس جمهور وقت ١٩١٤در سال . کرده بودند

امريکا، ويلسون، روز مادر به عنوان يک روز ملی به  . رسميت شناخته شد

روز مادر ريشه در همگرايی مادران در تالش آنان برای فظ صلح و نجات جان فرزندانشان دارد و هنوز ح

های های زنان در امريکا تالش دارند تا فعاليت سازمان

های بزرگداشت صلح و اجتماعی در اين روز در زمينهمخالفت با جنگ و بهبود وضعيت کودکان و مادران سامان

 .داده شود

کنند، هايی که برای بهبود وضعيت زنان مبارزه می سازمانشعارهای مبارزاتی خود را در راستای لغو تبعيض عليه

کنند تا زنان را بسيج سازند و تالش می مادران هماهنگ میهايی همچون آموزش کودکان، بهداشت سازند تا پرسش

کودکان و مادران، ساعات کار مناسب و دستمزد برابر برای زنان را در سطح اجتماعی برجسته ساخته و دولت را به

ها وادار گذاری مناسب در راه حل اين مشکل سياست .سازند

کنند، از های زنان امريکا که برای صلح فعاليت می سازماناست، " زنان برای صلح"که سازمان " کد صورتی"جمله

تالش دارد سنت مخالفت با جنگ و پيشبرد امر صلح به از جمله در . ياری زنان در اين روز را همچنان ادامه دهد

در زمان جنگ امريکا با عراق اين سازمان ٢٠٠٦سال ساعته را در مقابل کاخ سفيد در مقابله با ٢٤يک تظاهرات

های جنگ افروزانه دولت امريکا در روز مادر سياست .سازمان داده است

نيز روز مادر را به تمامی مادران، » مرکز فرهنگی کاتب«ی رزمند دختران و زنان مبارز که عليه هر شکلی از ستم م

تبريک ميگويد و اميد وار است که اين روز سمبليک قدردانی از مادران، به روز مقاوت آنها عليه ستم و

.اجحافات مرد ساالری ارتقا يابد

ا .نپاي

پــــيرامون روز مـــادرکه مقاله و شعر خانم رضوانه شيرزاد

:در محفل خوانده شد

به نام زيبا ترين وجود هستی

مهربان مادر چو شاخِ گل مرا در سرای آب و گل پرورده است

اومی فشانم خونِ دل در پای کو مرا با خونِ دل پرورده است

ای باغبان هستی من، . گاِه روييدنم باران مهربانی بودی که به آرامی سيرابم کند

.گاِه پروريدنم آغوشی گرم، که بالنده ام سازد ی مادر اي لطيف ترين گل بوستان هست

یخلقتی، تو لبريز عظمتی، تو را دوست دارم و می تو شگفت !ستايمت

!ای مادر به تو شيرين ترين کلمه ای که از ميان لبهای عقيق گون به گوش

.است" مادر" می آيد، واژه ی کيست که اين واژه ی زيبا و دلنشين را بشنود و عواطفش به

جوش نيايد؟وکيست که مهربانی های مادر را به خاطر بياورد ودلش

ازفرط اشتياق پر نزند؟است و زيباترين " مادر"ه ی زيباترين واژه بر لبان آدمي کلم

. است" مادر جان"خطاب

عصاره ی همه ی مهربانی ها را " :وليلم شيکسپير می فرمايد

."گرفتند و از آن مادر ساختند

ادرـــــم هانیـــج روز ناسبتـــبم »يمیـــرح حقــاس«ی ــوانـــخ آواز لــحفــم زارشـــگ  

محفل انزاد يکی از سخنرانخانم رضوانه شير  

Page 14: rawzanec_2_new

 14  ٢٠١٠روزنه شماره دوم می

همه چيز خود را فدای مادر موجودی است که! آری آنانی . سالمت، تندرستی و رشد و بالندگی فرزندش می نمايد

هميشگی می خواهند، بايد قلب مادر که سعادت و خوشبختیرا شاد و خاطرش را خرسند نمايند و بدانند که با اين گوهر ارزشمند ودارايی معنوی است که ميتوانند همه جاده های پر پيچ و خم و راههای تاريک زندگی را تا رسيدن به سرمنزل

.مقصود پيروزمندانه بپيمايندمحور ذهن ملکوتی هر مادری که آرزوی معنوی در

اش نقش بسته است همانا تربيت سالم فرزندان، تحصيل و هيچ مادری نيست که سِد . بشری استی خدمت آنها به جامعه

چه آرزوی . راه فرزندانش در اين عرصه ها قرار گيرد .....! انسانی و معنوی

او خوشی و سعادت خويش را در خوشبختی، سرافرازی و گويا فرزندانش حيثيت . می داندبهروزی فرزندان خويش

او خويِش خود را هيچگاه از فرزندان . روح او را دارنداو ميخندد وقتی که در سيمای فرزندش . خويش جدا نمی داند خوشی پديدار گردد،

او می گريد وقتيکه در چهره ی فرزندش غبارغم را مشاهده ار کند، او ميبالد وقتی که فرزندش مورد استقبال ديگران قر

و او مرگ خويش را قبل از نابودی فرزندش از خدا . گيردآخر با کدام حرف، جمله و يا چه زبانی توصيف . ميخواهد

...!کنم ترا ای مادر. اسطوره ای مقدس است در زندگی انسان مادر،! خدای من

اما بازهم مادر شايد نيمی از انسانها مادر شوند. بزرگ و بلند .مفهومی مقدس استبودن و مادری کردن

شناسی، مادر نوعی نقش اجتماعی از لحاظ جامعه فرزند! نقشی که معلوم نيست اکتسابی است يا ذاتی. است

بودن و دختر بودن نوعی نقش اجتماعی است با کارکردها و ذاتی است و هيچ کس نقشی وظايف اجتماعی خاص خود که

در اين. ابی اوستاما شغل هر فرد، نقش اکتس. در آن نداردشايد . ميان معلوم نيست مادر بودن نقش ذاتی است يا اکتسابی

شرايط اجتماعی و فيزيولوژيکی اکتسابی بودنش بچربد، اما هر زنی را به مادر بودن و هر مردی را به پدر بودن می

نمی دانم به هرحال مادر و مادری به نظر من در . کشاندنمی توانيم آن . نمی گنجد یتحليل های جامعه شناختی حيطه

. را تنها به عنوان يک فرد با نقشی خاص در نظر بگيريمو فرزند رابطه ای متقابل و حياتی دارند که بدون آن مادر

.قوام جامعه شک برانگيز استمادر، جانبخش زندگی، هستی بخش جامعه ی انسانی،

بالندگی تفکر انسانی و گسترده ترين معنای مهر و مظهر اوست که شبها را بربالين طفلش . مامی زيبايی خلقت استت

مشتاقانه سر می کند و در دامان پرمهرش شيره ی جان .برکامش می سازد

اين مادر است که خوردن، گفتن و رفتن را به وی می آموزاند وخنده را بر لبهای فرزندش می شگفاند و محبت را با

مادر است که جانش می آميزد وسرانجام تبسم روان پرور .جهان را برايش خندان ونشاط آور ميسازد

من هرچه فراموشکار باشم، باز هم نمی ! مادرعزيز

توانم، زحمتها، رنجها و مشقاتی را که تو به خاطرآموزش و پرورشم بمثابه ی نخستين آموزگار مهربان نموده ای،

صبح شبهای درازی که مانند ستارگان آسمان تا. فراموش کنمبه خواب نرفتی و به پای گهواره ی من ترانه ی شيريِن

را زمزمه کردی، شامهای تيره ای که مرا در آغوش " آلولو"خود فشرده و برايم قصه گفتی، روزهای گرمی را که درکنار بسترم نشسته و مرا در حالت بيماری و ناتوانی، پرستاری

راموش کرد نمودی، آيا ميتوان اين همه الطاف وزحمات را ف؟ نه ، تاهنگامی که حرکتی درقلبم جاريست، نوازش تو، . آموزش وپرورش تو، درحافظه و وجدانم زنده خواهد بود

دلم جايگاه مهر توست وشب تيره وتارم روشن به نور ! مادردرکامم شيرۀ جان توست وچه بجا گفته . چهره و ديدار توست

. اند که بهشت زير پای توستب النوع لطف ومحبتی ، تسکين دردی، معيار تو ر! ای مادر

!مهری وجانم به فدايت که فرشته ی سرشتی

از سال به عنوان روز جهانی مادر، گامی اختصاص روزیسرشار از گذاری زحمات اين قشر است مثبت در جهت ارج

عاطفه که از هيچ نوع گذشت و فداکاری در رشد و شکوفايی آن چه مسلم است اين که در قبال .کنند نمی شان دريغ فرزندان

سازد، می عشق، محبت و پاکی که مادر نثار فرزند خودترديد همين انسان از قدردانی عاجز و ناتوان است و بی

نهادن به ارزش و مقام مادر بود که ناتوانی انسان در ارج .بهشت را زير پای مادران قرار داد

با ارج همه ساله " روز مادر"در کشورهای متمدن، گذاری انسان دوستانه و عظمت بس فراوان جمعی تجليل

همچنان مادران از سوی فرزندان شان با هدايا، . می گردددسته ها ی گلی، برگ های تبريکی و مراسم ويژه پذيرايی خاصی گرديده و اين روز را با شادکامی و

مادران هم از چنين . قدردانی شايسته جشن می گيرندساس نهايت خرسندی و سپاسگذاری نموده، پذيرايی ها اح

به خود می بالند و می نازند که کامال مستحق حال شان .نيز می باشند

اما در ممالک جهان سوم به ويژه در افغانستان، فرهنگ مسلط مرد ساالری و استبداد سياسی قدرتمداران انحصارگر قبيلوی و تمدن ستيز به صورت خاص برای

رصت داده نشده که آنها از حد اقل زنان کشور ما اين فحقوق مادر، کودک، زن، پدر، والدين، خانواده و جامعه چيزی را بدانند، بعد هم روز مادر و روز زن را بر مبنای آگاهی و درک خودها تجليل نمايند و در تحقق حقوق سياسی، اجتماعی، فرهنگی، خانوادگی، جنسی و

ا چند سال قبل حتا ت. فردی خودها کار و پيکار کننددولتمردان افغانستان هم از بزرگداشت روزهای زن،

که در جهان پيشرفته تجليل می ... مادر، کودک، پدر وگرديدند؛ از طريق رسانه ها و راديو چيزی را هم پخش

.نمی کردندعامل تعيين کننده " نخست"پس گفته می توانم که در قدم

حقوق، ی شکستاندن اسارت ها و همچنان تحصيل " خود زن"آزادی، تساوی حقوق زنان با مردان، شخصا

اما اگر مرد آگاهانه زمينه های گوناگون را ! است نه مردبرای زن مساعد کند و حقوق زن را عمال بدهد؛ آنگاه در

برای تحقق پويايی ذهنی زن و شکستن اسارت " دوم"قدم فکری زن کمک با سزای خواهد نمود و بستر تحقق

بلکه برای ،قوق را نه تنها ميان زنان و مردانتساوی ح .تمام افراد جامعه تسريع خواهد کرد

مادران، به تناسب طبقات و الگوهای منطقوی، جايگاه

در اکثريت موارد مادران افغان زير سلطه متفاوتی داشته وافغانی به نسبت البته جايگاه مادران در جامعه.هستند

تبار خاص خود برخوردار نيست مردساالری جامعه ما از اعهای اين قشر، همواره گذشت و فداکاری و با وجود تمام

ارزش مادر در معنويت .اند ترين قشر از جامعه بوده مظلومتعلق . گردد فرزندانش نمايان می است و در عشق پاک وی به

Page 15: rawzanec_2_new

 15  ٢٠١٠روزنه شماره دوم می

خاطری که مادر نسبت به فرزندان خود دارد، در هيچ .درس ای به مشاهده نمی رابطه

و نمی ....! متاسفانه هستند کسانيکه قدر مادر را نمی دانند فهمند که توهين به هر مادری، توهين به مادريست که ما را

وما همه فرزندان يک مادر هستيم و به . پرورش داده استمانند گنجينه های ناياب که استعدادهای سرشاری در وجود ما

امعه بشری نهفته است، مصدر خدمت به مردم خود و جخواهيم شد و آنگاه است که در چشم مادران گل شادمانی

....!خواهد شگفتبه اميد روزها و روزگارانی که ما به مادران خود تبسم

...بخشيم و مادران ما به اعمال نيک ما مباهات کنند

مادرم؛ تا ابد دوستت دارم و به تو محتاجم

م که موهايت تر و همين لحظه آن قدر اشک برای ريختن دار شود

ام، با اين وجود خودم را از تو دور کرده توجه و عشق تو هنوز در دلم برپاست

تو سرپناه و ماءمن من هستی

کنی ها حفظ می که مرا از گزندها و آسيب کنم گذرم و پرواز می من از ديوارها می

دهم و تمامی کارهايی را انجام می تا در پناه تو باشم

من ياغی و سرکش باشمشايد ام از عشق تو دانم حتا زمينی که بر روی آن ايستاده اما می

سرشار است من منتظر لبخند درخشان و پرغرور تو هستم، مادر

کند ای را باز می لبخندی که هر گره ای برای تمامی لحظاتی که به خاطر من رنج کشيده

متاسفم های کوچک اما بعد از طوفان

آرامش است که پا بر جا خواهد مانداين در پايان روز جهانی مادر را به تمامی مادران عزيز، اين

به ويژه به نور ديدگانم فرشتگان بزرگ مهربانی و محبت،مادر عزيز و مهربانم که همه وجودم فدايش باد تبريک می

.گويم دوستت دارم مادر

...دوستت دارم

 

 

 

گروه هنری سرود

 

محمدی ترانه خوان فولکلوريک

اسحق رحيمی

Page 16: rawzanec_2_new

 16  ٢٠١٠روزنه شماره دوم می

»نی مادرجها«مناسبت روز ب» اسحق رحيمی«آواز خوانی گزارش محفل شهر وين بر گذار ١٠، محفل موسيقی و آواز خوانی توسط اسحق رحيمی در يکی از سالن های ناحيه »روز جهانی مادر«به مناسبت

.گرديدانانسر نوجوان محفل آغاز يافت و با اشعاری زيبايی در باره مادر؛ توجه شرکت کنندگان را » بصيره محمدی«آغاز اين محفل ابتدا توسط

ه ن ؛حق هميشه گرفتنی است«در پيام آخرش خطاب به مادران و کليه خانم ها و دختران گفت که » بصيره محمدی«. بخود جلب نمود .وی اظهار اميداواری کرد که دختران و خانم ها بايد در آگاهی يافتن به حق و حقوق شان همت بخرج دهند . »دادنی

.توسط دختران نو جوان قرائت گرديد و با همراهی موزيک؛ کيفيت خاصی به محفل بخشيد» سرود مادر«پس از آن مقاله ای را به مناسبت روز مادر به خوانش گرفت و بر اهميت » ی کاتبمرکز فرهنگ«، به نمايندگی از »صديقه نظری«به تعقيب آن

.حقوقی و تاريخی اين روز روشنی انداخت در افغانستان«نيز مقالهء را به مناسبت روز مادر را با جذابت خاصی قرائت کرد و اظهار داشت که » رضوانه شيرزاد«بدنبال آن خانم

.بودن چيزی بدانند که از حد اقل حقوق مادراست فرصت داده نشده برای زنان ، فرهنگ مسلط مرد ساالری و استبداد سياسی بخاطرپايان پروگرام ادامه يافت و سرور و خوشی خاصی بر فضای محفل مستولی تا پس از ايراد سخنرانی رضوانه شير زاد، برنامه آواز خوانی اسحق رحيمی

.دگرديترانه های فولکلوريک .در وسط برنامه های موسيقی، دوستان ديگر با نوازندگی دمبوره و اجرای پارچه های تمثيلی به محفل رونق می بخشيدند البته

اين ترانه های عاميانه هزارگی .زنده کرد دوباره اجرا شد و خاطرات عاشقانه نوجوانی را در ذهن شرکت کنندگان »محمدی«آقایهزارگی نيز توسط هم عشق و محبت را گاهی از مردم را به تصوير ميکشد و شرايط زندگی و امکانات و محدوديت هایفيت هنری خاصی برخور دار است؛ هم يکه از ک

. بيان می نمايد زبان معشوق و گاهی هم از زبان معشوقه اينکه عشق را از زبان عاشق و معشوق وصف می نمايد؛ کار و شود؛ اين ترانه ها عليرغم وريک هزارگی دقت لاگر به غزل ها و ترانه های فولک

)١٢ باقی گزارش محفل در صفحه(. و چيره شدن بر طبيعت را نيز می ستايد و مدحش می کندتوليدی، محدوديت ها ومشکالت روز فعاليت

Marol: آدرس ngergasse 65. 1160 Wien  

Ottakring U 3 :امکانات ترانسپورتی  www.markazkatib.blogfa.com:الگوب 

  [email protected] :ايمل

Tel:069910320975, 0676547100, 069918103955