شیوههای نبوی در برابر اشتباهات مردم · Web viewبی تردید...
Transcript of شیوههای نبوی در برابر اشتباهات مردم · Web viewبی تردید...
نبوی شیوههایبرابر در
مردم اشتباهات
تألیف:المنجد صالح محمد
ترجمه:دهقان عبدالقدوس
مطالبفهرستصفحموضوعش
ه5سخن آغاز19مؤلف مقدمة2تصحیح هنگام که تفاوتهایی و نکات3
گردد مراعات باید اخطا16
با برخورد در پیامبر شیوههای4مردم اشتباهات
41
و خطا تصحیح به (شتابورزیدن1)5آن اهمال عدم
41
41حکم بیان با خطا (معالجه2)6و شرع به خطاکاران (بازگردانیدن3)7
نموده تخطی آن از که اصلی یادآوریاند
41
اختالل نتیجة در که تصوری (تصحیح4)8است گرفته صورت آن
42
ترسانیدن و موعظه با خطا (معالجه5)9مکرر
46
از یکی خداوند قدرت یادآوری10است موعظه صورتهای
47
48خطاکار بر شفقت و رحمت (اظهار6)1150شتابزده تخطئة از (پرهیز7)1251داستان این تربیتی نکات1352خطاکار با آرام (برخورد8)1455خطا عظمت (بیان9)1556خطا زیان و ضرر (بیان10)1660خطاکار عملی (آموزش11)1761مناسب جایگزین (معرفی12)18خطا وقوع از آنچه به (راهنمایی13)19
میکند جلوگیری64
با مستقیم برخورد از (پرهیز14)20عمومی تذکر به اکفتانمودن و خطاکار
65
علیه مردم عامه (برانگیختن15)21خطاکار
67
علیه شیطان یارینمودن از (پرهیز16)22خطاکار
70
70خطا کار از بازآمدن (طلب17)23
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿2﴾
تصحیح به خطاکار (راهنمایی18)24خود خطای
70
تا خطاکار متوجهساختن برای -تالش25کند اقدام خویش خطای تصحیح به خود
70
صورتی به کار دوباره انجام -طلب26باشد داشته امکان اگر صحیح،
71
71مالحظات27که خطا از بخشی آن تدارک -طلب28
باشد امکانپذیر تصحیحش73
73خطا آثار -اصالح2973خطا کفارة -پرداخت3074باقی پذیرفتن و خطا موضع (انکار19)31حفظ و حقدار به حق (بازگردانیدن20)32
خطاکار منزلت75
در نزاع طرفین (نصیحتنمودن21)33مشترک خطای
80
عذرخواهی به خطاکار (واداشتن22)34است کرده خطا او حق در که کسی از
80
در که کسی منزلت و فضیلت (ذکر23)35پشیمان خطاکار تا شده خطا او حقبخواهد معذرت و شود
81
و غوغا فرونشاندن برای (مداخله24)36فتنه خاموشگردانیدن
83
84خطا از غضب (اظهار25)37عدم و خطاکار از (رویگردانیدن26)38
حق به خود که آن امید به وی با مجادلهببرد. پی
89
90خطاکار (سرزنشنمودن27)3990داستان این مهم تربیتی فواید و نکات4091خطاکار (مالمتکردن28)4192خطاکار از (اعراض29)4294خطاکار (ترک30)4396معاند خطاکار علیه (دعاکردن31)44از برخی ذکر به (اکتفانمودن32)45
موارد بقیه از اعراض و خطا موارد97
برای خطاکار با (همکاری33)46خطا تصحیح و جبراننمودن
98
100و خطاکار با مجالست و (مالقات34)47
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿3﴾
وی با گفتگوبا برخورد در بیان (صراحت35)48
خطاکار103
105خطاکار (قانعساختن36)49که این به خطاکار (متوجهنمودن37)50
قبول قابل غیر و بیاساس اش بهانهاست
106
108بشری سرشت و طبیعت (مراعات38)51110آخر کالم52
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿4﴾
سخن آغازبسماللهالرحمنالرحیم
الحمدللهربالعالمينوالصالةوالسالمعلىسيدالمرسلينوخاتمالنبيينمحمدوعلىآلهوصحبهأجمعينومنتبعهمبإحسانإلىيوم
الدين.و بشریت مصلح و مربی برترین محمد حضرتخداوند هستند، امت این دعوتگر نخستین و موفقترین
و ششم )قرن تاریخ ادوار تاریکترین در را ایشان متعالو اصالح به را ایشان و برگزید رسالت میالدی(به هفتمدر میشد مشکل به که داد مأموریت قومی چنان تربیتاخالقی فضایل و انسان ویژگیهای و خصائص از آنان میانو درنده حیوانات به دوران آن انسانهای نمود، پیدا اثری
کامل مصداق و انسان به تا داشتند شباهت بیشتر وحشیگرفته قرار﴾(1)﴿ آیة
بودند.یکسان مفهومی آنان برای فساد و صالح شر، و خیرو اجتماعی فساد منجالب و باتالق در گردن تا آنان و داشت
بتپرستی، و شرک بودند، رفته فرو اخالقی بیبندوباریو قومی تعصب زنا، رباخواری، قماربازی، شرابخواری،و قساوت راهزنی، و غارت و قتل جنگ، نژادپرستی،جامعة در فرزندان و دختران گورکردن به زنده و سختدلی
بد را آن تنها نه و بود، دوانیده ریشه اعراب روز آنخویش افتخارات و مآثر از را اعمال این بلکه نمیدانستند،این در حبشه پادشاه بارگاه در جعفر حضرت میشمردند،
دادند: توضیح اینگونه موردنامنعبدجاهليةأهلقوماكناالملكأيها» األص||
واحشيون||أتالميت||ةونأكل األرح||امونقط||عالف||عيفمناالقوىيأكلالجوارونسىء .«...الضرا بتها بودیم، جاهلیت اهل قومی ما پادشاه، »ای
فواحش به میخوردیم، مردار گوشت و میکردیم پرستشو رابطه قطع خویش خویشاوندان با بودیم، مبتال بزهکاری وحقوق ما قدرتمندان میکردیم، بدرفتاری همسایگانمان با
میکردند...«. پایمال را بیچارگان و مستضعفانحضرت بعثت از قبل اعراب اوضاع و جاهلیت دوران
تصویرکشیدن به که دارد بسیار غمانگیز داستانهای پیامبر
بلکه چهارپایاننppد، مانند ایشppان».179pp آیة اعppراف، (-سppورة?)1.«گمراهترند ایشان
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿5﴾
است کاری مختصر و کوتاه مقدمهای در آن گنجانیدن وناممکن. شاید و بسدشوار
و طغیانگر قومی چنین میان در پیامبر حضرت آری،لحظات همان از ایشان و گشتند، مبعوث آشفته اوضاعیسستی ارادهای و راسخ عزمی با خویش بعثت نخستاصالح برای خویش جانبة همه و پیگیر تالشهای با ناپذیرکمر آشفته و ریخته بهم اوضاع سامانبخشیدن و مفاسدتلخیهای و مرارتها مشکالت، و بستند:مصایب همتخویش نفیس نفس از راه این در و خریدند جان به را زیادی
که این تا نورزیدند دریغ کوششی و تالش هیچ از و گذشتندمدینة به یثرب و رسید ثمر به ایشان تالشهای مدتی از پس
از و بتپرستی و شرک از دیگر اکنون گشت، تبدیل فاضلهو اخالقی مفاسد نبود، خبری جفاکش و سختدل اعراب
اکنون بود، بسته بر رخت جامعه از حیوانی خصلتهایمدافع غارتگران و قاتالن و قافله نگهبان و ساالر راهزنانتنها نه بودند، صمیمیت و صفا و صلح منادیان و مردم حقوقو تربیت و دخترداشتن به بلکه نمیشد، بگور زنده دختریو صلح سرتاسر جامعهای میکردند، هم افتخار آن پرورشاخالص، و صدق برابری، و برادری همدردی، و ایثار صفا،بود! آمده و...پدید خیراندیشی و احسان عطوفت، و مهر
آمد؟ وجود به چگونه دگرگونی و تحول همه این راستیو درونی عظیم انقالب این ایجاد برای پیامبر حضرتاین در و گرفتند؟ کار به را اسالیبی و شیوه چه اخالقیبرابر در نمودند؟ استفاده ابزاری و وسایل چه از راستامیکردند؟ برخورد چگونه مردم اشتباهات و اخطا
بود؟ چه ایشان نزد اصالح و دعوت اولویتهایدعوت موفقیت در مناسب ابزار و شیوه انتخاب بیتردید
بسا چه دارد، انکار قابل غیر نقشی و سزا به تأثیر اصالح ورا افرادی صادقانه نیاتی و دلسوزی با دعوتگرانی و مربیان
اند، نموده منع منکرات و خطاها از و داده دعوت خیر راه بهاند، پرداخته کار این به نامناسب ابزاری و شیوه با چون اما
افراد بیشتر گمراهی و تباهی موجبات ناخواسته و ناآگاهانهو خطا بر آنان اصرار و طغیان سبب و آورده فراهم را
اند. شده معصیتگفتار تمامی و زندگی مراحل تمامی در پیامبر حضرت
و اصالح و دعوت مسیر در االخص علی و خویش کردار وپروردگار جانب از اند، گرفته کار به که ابزاری و شیوهها
مربیان ویژه به اسالمی امت برای و اند بوده مأمور و مؤیدپیشوایی و کامل اسوهای اصالحطلبان و دعوتگران و
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿6﴾
رکود و ضعف عوامل از یکی بیتردید هستند، بینظیرو مربیان از برخی آشنایی عدم اصالح، و دعوت حرکت
و آنحضرت عمل نحوة و سیره و رهنمودها با دعوتگرانو دعوت راه در ایشان که است ابزاری و حکیمانه شیوههای
و مربیان که اینجاست از میگرفتند، کار به اصالحنحوة و پیامبر حضرت اصالحی شیوههای باید دعوتگراناین در و فراگیرند، را منکرات و خطاکاران با ایشان برخوردامر این الله شاء ان و نمایند، اقتدا آنحضرت به نیز راستا
بدنبال اصالح و دعوت راه در چشمگیری موفقیتهایداشت. خواهد
و مطالعه با المنجد صالح محمد شیخ کتاب این نویسندهکه را روشهایی از بسیاری پیامبر حضرت سیرة بررسیبه مردم اشتباهات وء اخطا اصالح و دعوت راه در ایشان
آن به باید راستا این در که مفیدی نکات و اند گرفته کارمنان خداوند توفیق با بنده و است، نموده بیان شود توجهو برادران به را آن اکنون و نمودم، ترجمه فارسی به را آن
میکنم. تقدیم خویش دعوتگر و مسلمان خواهراناحمد ترجمه از آیات ترجمة در که است یادآوری به الزم
محدث الله ولی )شاه ه1176p متوفی عبدالرحیم بنبرخی در و حسینبر عبدالغفور دکتر بازنگری دهلوی(و
مصطفی دکتر نوشتة نور تفسیر از اندک تغییراتی با مواردمتعال خداوند از پایان در ام، نموده استفاده دل خرم
و مفید گرامی خوانندگان برای را کتاب این که خواستارمپاداش و اجر از نیز را مترجم و نویسنده و دهد قرار مؤثر
وللهاألمرمنقبلومننسازد. محروم آن اخرویولىواآلخرة.أبعدولهالحمدفيال
وصلىاللهوباركوسلمعلىنبينامحمدوعلىآلهوصحبهأجمعين.
دهقان عبدالقدوسسراوان–80 بهار
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿7﴾
بسماللهالرحمنالرحیم
مؤلف مقدمةالحمدللهربالعالمين،الرحمنالرحيم،مالك
يومالدين،إلهاألولينواآلخرين،وقيومالسمواتواألرضين،والصالةوالسالمعلىنبيه
األمينمعلمالخلقالمبعوثرحمةللعالمين،وبعد...
خیر و نفع که است اموری از یکی مردم تعلیم و آموزشمتعال خداوند به تقرب موجب و میرسد دیگران به آن
میراث از مربیان و دعوتگران بهره است این و میگردد،و فرشتگان و خداوند همانا و خداوند، فرستادگان و پیامبران
و خود سوراخهای در مورچهها حتی زمین و آسمانها اهلدعای میآموزند خیر مردم به که کسانی برای دریا ماهیان.(1)میکنند رحمت و مغفرتو وسایل و گوناگون انواع و روشها آموزش، و تعلیم
میباشد، اشتباهات تصحیح آن از یکی که دارد متعددی ابزارآن از ناپذیر جدایی بخشی و تعلیم نوعی نیز تصحیح پس
میگردد. محسوبخیراندیشی و خیرخواهی اشتباهات تصحیح و بررسی
با و است واجب مسلمانان همه بر و بوده دیگران برایواضح و قوی ارتباطی منکر از نهی و معروف به امر فریضة
.(2)دارد انکار قابل غیر وسرچشمه قرآنی منهج و ربانی وحی از اشتباهات تصحیحتصحیح و انکار اقرار، نواحی، اوامر، با قرآن زیرا میگیرد؛عمل نحوة بارة در حتی میشد، نازل اشتباهات و اخطاءو تذکرات و درشتگویی گاهی نیز پیامبر حضرت
متعال خداوند که آنگونه میشد، نازل گوشزدهاییمیفرماید:
﴿
﴾(10–1آیة: عبس، سورة).نابینایی که این از برتافت روی و کشید درهم چهره»
آراسته و پاک را خود او شاید میدانی چه تو آمد نزدشترمذی ابوعیسی ،2685ش: شاکر، ط.احمد ترمذی، (-سنن?)1
صحیح. غریب حسن حدیث است:هذا گفته حدیث این باره دروسpppیعتر منکر دائpppره از خطا دائpppره که نکته این به توجه (-با?)2
نیست. منکر گاهی و میشود شمرده منکر خطا گاهی چه است،
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿8﴾
آن اما برساند، سود بدو اندرز و گیرد پند که این یا سازدو میآوری روی او به تو میداند بینیاز را خود که کسی
از ایمان، آب )با او اگر است تو بر گناهی چه میپردازی،که کسی اما ندارد؟ پاکیزه و پاک را کفر(خویشتن چرک
است ترسان خدا از و میآید تو پیش به مشتاقانه و شتابان.«نمیکنی( اعتنا او به )و میشوی غافل او از تو
﴿آیppppppه: این مانند و
﴾(37آیة: احزاب، سورة.)
او بر خداوند که کسی به که را زمانی بیاور خاطر به»میگفتی کردهای، انعام وی بر نیز تو و است، کرده انعام
پنهان را چیزی دل در تو بترس خدا از و دار نگاه را همسرتمردم از و میسازد آشکار را آن خداوند که میکردی
او از که است سزاوارتر خداوند که حالی در میترسیدی،.«بترسی
﴿آیppة: مانند و
﴾(67آیة: انفال، سورة.)باشند اسیران وی دست به که را پیامبری نبود سزاوار»مال میخواهید زمین، در آرد وجود به بسیار قتل که آن تا
و غالب خدا و را آخرت مصلحت میخواه خدا و را دنیا.«است باحکمت
﴿آیppة: و﴾ ورةppران، آل ]سppة: عمppآی
128.]توبه مهربانی به یا نیست تو دست در کار این از چیزی»آنان که چرا میدهد، شکنجه را ایشان یا و میپذیرد را آنان
.«ستمگرنداز بpppرخی موضع بpppودن نادرست و میشد نpppازل قpppرآنابی بن حاطب حضرت که هنگامی مینمود، بیان را اصحاب
آنppان آگاهنمودن و قریش مشرکان به نامه نوشتن در بلتعهآیه این شppد، بزرگی خطای مرتکب پیامبر حضرت حمله از
﴿شpppد: نpppازل
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿9﴾
﴾ورةpppppس(.(1آیة: ممتحنه،
به را خویش دشمنان و من مؤمنان!دشمنان ای»دارید که مودتی سبب به را خویش اخبار که نگیرید دوستی
و میکنید محبت بدیشان نسبت شما برسانید، ایشان بهایمان حقیقتی و حق به آنان که حالی در میورزید، مودتخاطر به را شما و پیغمبر است، آمده شما برای که ندارند
و شهر )از است پروردگارتان که خدا به ایمانآوردنو من راه در جهاد برای شما اگر میرانند، دیارتان(بیرون
دوستی پیوند ایشان )با اید آمده بیرون خوشنودیم طلبکه حالی در میکنید، دوستی آنان با نهان نسازید(در برقرار
میسازید آشکار یا میدارید پنهان هرچه به نسبت منبکند، را کاری چنین شما از هرکس هستم، آگاهتر و مطلعتر.«است کرده گم را همواره و راست راه هماناکه هنگppامی احد غppزوة در تیرانppدازان اشppتباه بppاره در و
که بppود داده دسppتور آنppان به پیامبر حضرت که را مواضعیآیه این نمودنppد، تppرک نکننppد، ترک را آن شرایطی هیچ تحت
﴿شppppppد: نppppppازل
﴾(ة: عمران، آل سورةppآی152.)و سنگرها در )ماندن امر در و کردید سستی که آنگاه تا»
ورزیدید اختالف و پرداختید کشمکش جاها(به آن رهاکردنداد، نشان شما به میداشتید دوست را آنچه که آن از پس و
و دنیا کاالی خواهان شما از دستهای کردید نافرمانی.«گردید آخرت خواستار دستهای
زنهppای از تppأدیب خاطر به پیامبر حضرت که هنگامی وایشppان که کردند شppایعه مppردم از برخی و گرفت کناره خود
﴿شppد: نppازل آیه این انppد، داده طالق را خویش زنهای
﴾(83آیة: نساء، سورة.)
ترس یا ایمنی از خبری ایشان نزد بیاید که وقتی و»سوی به را آن میگردانیدند بر اگر و را، آن سازند مشهورهرآینه اسالم اهل از فرمانروایان سوی به و پیغمبر
میتوانند که ایشان از آنان را خبر آن مصلحت مییافتند.«را آن مصلحت برآوردن
عppذری که این بppدون مسppلمان از بppرخی که هنگppامی وهجppرت مدینه به و ماندنppد، مکه در باشppند، داشppته شppرعی
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿10﴾
﴿شppppppد: نppppppازل آیه این نکردنppppppد،
﴾(97آیة: نسا، سورة.)در کردند ایشان ارواح قبض فرشتگان که آنان هرآینه»
ایشان به فرشتگان خویشتن، بر بودند ستمگار که حالتیزمین در گفتند:ما شما؟ بودید حال چه گفتند:درهجرت تا خدا زمین نبود فراخ گفتند:آیا بودیم، مستضعف.«آن در میکردید
قضppیة پشت ناخواسppته اصppحاب از بppرخی که هنگppامی ونمودنppد، شppایعه را آن منppافقین که ل عایشه حضppرت اتهppام ل عایشه حضppرت و گرفتنppد، قppرار بppود، پppاک آن از کppامالعظیم بهتppان و افppترا این بppارة در را زیر آیات متعال خداوند ﴿فرمpppppود: نpppppازل
﴾(15–14آیات: نور، سورة.)
و دنیا در او رحمت و شما بر خدا فضل نمیبود اگر و»میگفتید سخن که آنچه در شما به میرسید هرآینه آخرت،
به را آن میگرفتید فرا چون بزرگ، عذاب آن بارة درکه سخنی خویش دهانهای به میگفتید و خویش زبانهای
و آسان را آن میپنداشتید دانش، آن حقیقت به را شما نبود.«بود بزرگ خدا نزد او
﴿فرمppود: سppپس و
﴾(17–16آیات: نور، سورة.)را ما نیست میگفتید، را آن شنیدید چون که نشد چرا و»را تو میکنیم یاد پاکی به را، سخن این آریم زبان به که
را شما میدهد پند بزرگ، است افترایی سخن این خدایا،.«هستید مسلمان اگر هرگز، این مانند نکنید تکرار تا خدا، پیppامبر حضرت حضور در اصحاب از برخی که هنگامی و
شpد: نpازل آیات این شد، بلند شان صداهای و کردند منازعه﴿
﴾
(.2–1آیة: حجرات، سورة)
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿11﴾
رسول و خدا روبروی مکنید مسلمانان!پیشدستی ای»ای )و(داناست، شنوا خدا هرآینه خدا، از بترسید او،
و پیغامبر آواز باالی را خود آوازهای مکنید بلند مسلمانانبا شما بعض بلندگفتن مانند را سخن او با مگویید بلند
.«نباشید خبردار شما و شما عملهای شود نابود که بعضی،وارد جمعه خطبه هنگpام در تجارتی کاروانی که هنگامی وسppوی به و کppرده تppرک را خطبه مppردم از برخی و شد شهر
﴿گشppت: نازل آیه این شتافتند، کاروان
﴾(11آیة: جمعه، سورة.)
متفرق را بازی یا کاروانی ببینند مسلمانان(چون آن )و»ایستاده، را تو بگذارند و آن سوی به میشوند متوجه شدهو سوداگری از و بازی از است بهتر خداست نزد آنچه بگو.«روزیدهندگانست بهترین خدا
تصحیح اهمیت بر که دارد وجود زیادی آیات این، بر عالوهدارند. داللت آن بر سکوت عدم و اشتباهاتبدون و پروردگار جانب از نوری با پیامبر حضرت
مردم اخطای تصحیح و منکر انکار به کوتاهی، و سستیرا اصولی قاعده این علما که جاست این از و میپرداخت،
نبي حقفييجوزال»میگوید: که اند کرده استنباط.«الحاجةوقتعنالبيانتأخير
جایز نیاز هنگام از بیان، تأخیرانداختن به پیامبری »براینیست«.با برخورد در پیامبر حضرت روش و منهج درک
فراوانی اهمیت اند، کرده مالقات که مردمی اشتباهاتو اند شده تأیید پروردگار جانب از ایشان که زیرا دارد؛تصحیح و تأیید مورد الهی وحی وسیله به وی اقوال و افعالحضرت اسالیب و روشها است.بنابراین، گرفته قرارلبیک آن به بیشتر مردم و است مفیدتر و استوارتر پیامبر
را مربی کار اسالیب و روشها این از پیروی میگویند،از پیروی نیز و میگرداند، استوار را او تربیتی روش و ساده
که پیامبر حضرت به اقتدا نوعی نبوی منهج و اسالیباین اگر و میگردد محسوب هستند، حسنهای اسوة ما برایموجب باشد خالصانه و صادق قصدی و نیت با توأم اقتداگشت. خواهد عظیمی اجر پیامبر حضرت روشهای و اسالیب شناخت و آشنایی با
گرفته فرا را آفاق که بشری مناهج کارآیی عدم و ناتوانینظامها آن از بسیاری انحراف زیرا میگردد؛ معلوم است،
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿12﴾
و مطلق آزادی همچون فاسدی نظریات بر و است، آشکاراز گرفته بر این بر عالوه و هستند، استوار شرط و بیقید
اجداد و آباء از کورکورانه تقلید همچون باطلی موروثاتمیباشند.
این عملی تطبیق که داشت نظر در را نکته این باید وو موقعیت با مناسب اسلوب انتخاب و اجتماع، در منهجمربی و داعی اجتهاد به زیادی حد تا جاری اوضاع و احوالتفاوت باشد هوشیار و زیرک که کسی و است، وابستهآن پی در و میکند درک را متقارب و مشابه اوضاع و احوالو مناسب اسلوبی آن برطرفنمودن و معالجه برای
برمیگزیند. شایستهو اسالیب جویی پی و تتبع برای است تالشی کتاب این
مردمی اشتباهات با برخورد در پیامبر حضرت روشهایآنان با پیامبر حضرت مشاربشان و مراتب اختالف با که
میخواهم متعال خداوند از است، نموده برخورد و زیستهاین و شود رهنمون حق و راست راه به و نماید یاری مرا که
همانا و بگرداند، مفید مسلمانم برادران و من برای را کتابکه اوست و تواناست برآن و امر این شایسته متعال خداوند
مینماید. هدایت راست راه بهالمنجد صالح محمد
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿13﴾
گردد مراعات باید اخطاء تصحیح هنگام که تفاوتهایی و نکاتو نکات به اصلی، بحث شروع از قبل است شایستههنگام و قبل آن مراعات که کنم اشاره اعتباراتی و تفاوتهااست. الزم دیگران اشتباهات وء اخطا تصحیح شروع
-اخالص:1باشد متعال خداوند رضای باید هدف اخطاء تصحیح هنگام
حاصلنمودن برای تالش نه و انتقامگیری و برتریجویی نهمردم. تمجید و تعریفوارد او که میکند روایت االصبحی شفی از ترمذی اماماند، زده حلقه مردی دور که دید را مردم و شد، مدینه
است. ابوهریره گفتند:او کیست؟ مرد پرسید:ایننزدیک میکرد بیان حدیث مردم برای که او )میگوید(به
تنها او با که هنگامی پایان در نشستم، رویش جلوی و شدمبرایم که میدهم سوگند خداوند به را گفتم:تو او به ماندمکنم، درک را آن که کن بیان پیامبر حضرت از حدیثی چنان
بیهوش که بود نزدیک و کشید فریاد ابوهریره حضرتدر را آن که میگویم حدیثی گفت:برایت بعد اندکی و شود،از غیر دیگر کسی و ام شنیده پیامبر حضرت از خانه اینحضرت چون بار چندین تا و نبود، خانه در ایشان و من
به حالتی چنین کند بیان را حدیث میخواست ابوهریرهفرمود: انجام سر که این تا میداد، دست وی
فرود متعال خداوند قیامت فرمودند:روز پیامبر حضرتزده زانو همه مردم و نماید قضاوت بندگان میان تا میآیدیک و مجاهد یک قرآن(و )اهل عالم یک همه از قبل اند،
از خداوند میآورند، متعال خداوند پیشگاه به را ثروتمندفرو پیامبرم بر که را دانشی و علم میپرسد:مگر عالم
میگوید: خداوند میگوید:آری، نیاموختم؟ تو به فرستادم،و شب من میگوید:پروردگارا کردی؟ عمل چگونه آن با
میگویند: فرشتگان و خداوند نمودم، تالوت را قرآن روزقرآن غرض این به میگوید:تو خداوند میگویی، دروغ
گفته دنیا(اینگونه )در بگویند، قاری را تو مردم که خواندیمیگوید:مگر او به خداوند میآورند، را ثروتمند شد.سپس
میگوید: نباشی؟ کسی محتاج تا نداشتم ارزانی ثروت تو بهدادم تو به میفرماید:درآنچه پروردگار!خداوند ای بلی
رسیدگی خویشاوندانم میگوید:به کردی؟ عمل چگونهمیگویند:دروغ فرشتگان و خداوند دادم، صدقه و کردم
بود این کارها این از تو میفرماید:قصد خداوند و میگویی،شد. دنیا(اینگونه )در بگویند، سخاوتمند و جواد را تو که
خداوند میآورند، شده کشته خدا راه در که مجاهدی سپس
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿14﴾
میگوید:امر شدی؟ کشته چه خاطر میپرسد:به او ازاین تا جنگیدم تو راه در نیز من و کنم جهاد تو راه در تا شدممیگویند:دروغ فرشتگان و خداوند شدم، کشته که
را تو که جنگیدی قصد این به میگوید:تو خداوند میگویی،حضرت شد.سپس دنیا(اینگونه )در و بگویند دلیر و شجاعاولین اینها هریره، ابو فرمودند:ای و زده زانویم بر پیامبرآتش قیامت در که پروردگار مخلوقات از هستند نفری سه
.(1)میشود شعلهور آنان وسیله به جهنمو پاداش او عمل باشد، خالص و صادقانه دعوتگر نیت اگرداشت. خواهد پی در قبولیت و تأثیر
است: بشر سرشت از -خطا2آدمبنىك||ل»انppد: فppرده بppاره این در پیامبر حضرتابونالخطائينوخيرخطاء .(2)«التو
آنهایی خطاکاران بهترین و اند، خطاکار آدم بنی »تمامیکنند«. توبه که هستند
در را امور آن، داشتن نظر مد و حقیقت این با آشناییمربی پس میدهد، قرار خویش ویژة جایگاه و صحیح مسیررا اشخاص عصمت، و نمونهبودن فریضة اساس بر نباید
سر آنان از بزرگ، هرچند اشتباهی هرگاه یا و کند محاسبه یا و زد خورده شکست را آنان شدند، خطایی مرتکب مکرراشناختی اساس بر و گرایانه واقع باید بلکه انگارد، ناموفق و
عارضههایی از همواره که بشری نفس طبیعت از کاملمتأثر فراموشی و هوس و هوا نقص، غفلت، جهل، چون
نماید. برخورد آنان با میگردد،هنگام در تا میکند کمک را مربی حقیقت این شناخت
به منجر بسا افراد(که )توسط خطا انجام از گیرشدن غافلخویش خونسردی و توازن میگردد، نامناسبی واکنشهای
که را مربی و داعی حقیقت این درک نیز و نماید، حفظ راکه مینماید یادآوری میکند، منکر از نهی و معروف به امرنیز او که نیست بعید و است بشر افراد از یکی خود او
و گردد، شتباه ا و خطا مرتکب خطاکار شخص آن همانندنرمی با بیشتر خطاکار با که میدارد برآن را داعی امر اینهدف زیرا قساوت؛ و سختی با تا نماید برخورد رحمت و
او. سزانمودن و عقاب نه است خطاکار اصالحنمودن اصلیابوعیسppی:هppذا قppال ط.شppاکر2382ش: ترمppذی، (-سppنن?)1
غریب. حسن حدیثعبppدالباقی، تحقیق السppنن، ماجppه، ابن و2499ش: (-ترمذی،?)2
است. شده نقل ماجه ابن کتاب از حدیث الفاظ ،4251ش:
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿15﴾
بهانه به را خطاکار و عاصی افراد نباید همه این با اماو ها فتنه از پر آنان عصر که این یا و بودن نوجوان یا و بشر
رها خود حال به دیگر، هایی بهانه یا و هاست فریبندگیرا آنان شان زشت کردار انکار ضمن باید بلکه سازیم،شرع. میزان و سااس بر البته کنیم، محاسبه
با توأم و شرعی دلیل اساس بر باید -تخطئه3سلیقة یا و جهل اساس بر نه باشد، برهان
شخصی:روزی جابر میگوید:حضرت منکرد بن محمد
در شوند، خشک تا بود کرده پهن چوبی بر را لباسهایشخواند، نماز(1)بود زده گره گردن پشت را خود ازار که حالی
»ازار« یک با تنها گفت:آیا و کرد اعتراض او به شخصی جابر حضرت میخوانی؟ نماز تا کردم چنین گفت:قصدا
از کسی پیامبر حضرت زمان در ببیند، مرا تو مثل نادانی.(2)نداشت؟ چادر دو ما
که است مطلب این بیان میگوید:....هدف، حجر ابنپارچه دو با است.گرچه جایز پارچه تکه یک با نمازخواندن
حال زبان با جابر حضرت ویا است، بهتر برای گفت:قصداو کنند، اقتدا من بر نادان افراد تا کردم چنین نماز جواز بیانکه بفهمانم را آنها سپس و کنند، اعتراض من بر که این یا
حضرت تند برخورد علت و است، جایز صورت این در نمازبه و دارد باز علما بر اعتراض از را آنان که بود این جابر.(3)کند وادار تحقیق و بحث
شود: توجه بیشتر باید بزرگتر اشتباهات -به4اشتباهات از بیشتر باید اعتقادی اشتباهات تصحیح به
به پیامبر حضرت داشت، عنایت غیره و آداب به وابستهمظاهر با شرک به مربوط اشتباهات تصحیح و تتبع
زیرا میداشتند؛ مبذول الوصفی زاید اهتمام گوناگونشاکنون و است، خطرناکتر بسیار دیگر موارد از شرک
میکنیم: ذکر را آن از نمونهی)پسر ابراهیم درگذشت میگوید:روز شعبه بن مغیرهگفتند: مردم گرفت، (خورشید پیامبر حضرت
این بppرای و نبppود مppروج شلوار زمان آن در که بود این (-علتش?)1را چاردهایشppان بمانppد، پوشیده بدنشان سجود و رکوع هنگام که
ط.السلفیه.1/467 الباری، میزدند.فتح گره گردن پشت.352ش: الباری، فتح (-بخاری،?)2.1/467 الباری، (-فتح?)3
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿16﴾
است، آمده پدید ابراهیم مرگ اثر بر خورشیدگرفتگیاز نشانه دو ماه و فرمودند:خورشید پیامبر حضرت
کسی زندهشدن و مردن با هستند پروردگار نشانههایچنین هرگاه نمیدهد، رخ ماهگرفتگی و خورشیدگرفتگی
نماز و کنید دعا خداوند درگاه به کردید مشاهده موردی.(1)گردد برطرف آن که این تا بخوانیدحضرت که هنگامی که شده روایت لیثی واقد ابو ازکه کردند عبور درختی کنار از میرفتند حنین به پیامبربرآن را خو اسلحههای مشرکان و داشت انواط«نام »ذات
همانند نیز ما برای الله رسول گفتند:یا مردم میآویختند،بفرما، انواط«مشخص »ذات عنوان به درختی مشرکانمانند شما گفته این الله فرمودند:سبحان پیامبر حضرت
گفتند: موسی حضرت به که است اسرائیل بنی گفتهخدایی نیز ما برای دارند، خدایانی کافران که آنگونه
اوست، قبضه در نفسم که خدایی به سوگند کن، مشخص.(2)گرفت خواهید پیش در را پیشینیان رسوم و آداب شماهمراه آنان که است آمده واقد ابی از نیز دیگر روایتی در
و کردند حppرکت حppنین سppوی به مکه از پیppامبر حضppرت باانppواط« »ذات را آن که سدری درخت دور میگوید:کافران
بpppرآن را خpppود اسpppلحههای و میشpppدند جمع مینامیدنpppد،بppود سرسppبز و بلند که سppدری درخت کنار از ما میآویختند،
نppیز ما بppرای که گفppتیم پیامبر حضرت به پس کردیم، عبورپیppامبر حضرت بفرما، انواط«مشخص »ذات هماند درختی
شما اوست قبضه در نفسم که خدایی به فرمودند:سوگند ﴿گفتنppد: که موسی قppوم همانند گفتید سppخنی
﴾ (.138آیه: اعراف، )سورة
آنppان که همانگونه بسppاز معبppودی ما موسppی(بppرای )ای».«دارند معبودانی
ملتهای رسوم و آداب بر شما و است، روشهایی اینها .(3)کرد خواهید عمل یک به یک قبلیمیگوید: که شده روایت جهنی خالد بن زید حضرت ازشب آن صبح پیامبر حضرت و باریده باران حدیبیه در شبرو مردم به شد تمام نماز که وقتی گزارد، ما با را فجر نمازگفتند: مردم فرمود؟ چه خداوند میدانید گفت:آیا و کرد
.1061ش: الباری، (-فتح?)1صحیح. حسن حدیث است:هذا گفته و2180ش: (-ترمذی،?)2.5/218 احمد (-مسند?)3
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿17﴾
آگاهترند(فرمودند: رسولش و )خدا اعلم ورسوله اللهمیفرماید: خداوندکافر دیگر برخی و مؤمن من به بندگانم از برخی»
ما بر خداوند رحمت و فضل به گفته که هرکس گشتند،و است، کافر ستارگان به و مؤمن من به او آمد فرود باران
آمد فرود باران ما بر ستاره فالن سبب به گفته که هرکس.(1)«است کرده کفر من به و دارد ایمان ستارگان به او
مردی که شده روایت ب عباس بن عبدالله حضرت ازو خداوند خواست )هرچه«وشئتاللهشاءما»گفت:شریک خدا با فرمودند:مرا پیامبر باشد(حضرت شما
.(2)بس و«اللهشاءما»بگو: تنها کردی؟که است شده روایت ب عمر بن عبدالله حضرت از
نام به عمر حضرت که بودیم کاروانی میگوید:»همراهو زد صد را آنان پیامبر حضرت خورد، سوگند پدرش
نام به سوگندخورن از را شما خداوند که باشید فرمود:آگاهمیخورد سوگند کسی اگر و است کرده اجداد(نهی )و آبا.(3)بماند« ساکت نه گر و خورد سوگند الله نام به بایدگفت:گروهی که شد روایت یزید بن هانی شریح ابی ازرا مردی که شنید حضرت آن آمدند، پیامبر حضرت نزد
از پیامبر حضرت میزنند، سنگ(صدا »عبدالحجر«)بندةگفت:»عبدالحجر«حضرت چیست؟ تو پرسید:اسم او
.(4)هستی عبدالله تو فرمود:خیر، پیامبر
خویش اجتماعی موقعیت حسب بر باید -مصلح5بپردازد: اخطاء تصحیح به
دیگران از میشود، پذیرفته دعوتگران برخی از آنچهکه هستند برخوردار جایگاهی از آنان زیرا نمیشود؛ پذیرفتهتسلطی خطاکار بر آنان که این یا و محرومند، آن از دیگراناستاد فرزند، به نسبت پدر مانند آنند، فاقد دیگران که دارند
.846ش: الباری، (-فتح?)1.1/283 احمد (-مسند?)2از خppویش مسند در احمد .نکته:امام6180ش: الباری، (-فتح?)3
گفت:در عبیppده بن سppعد که میکند روایت اعمش از وکیع طریقمpردی از ناگpاه بpودم، ب عمر بن عبدالله حضpرت همراه مجلسی
پppدرم« به »قسم میگفت:خppیر، که شppنید بود دیگری حلقة در کهنشppانه سppنگریزهای با را او ب عمر ابن پppدرم(حضppرت جppان )به
او پیppامبر حضرت که بود عمر حضرت سوگند گفت:این و رفت.14/164 الباری، الفتح است، شرک آن که فرمود و کرد نهی را
که گفته المفppرد األدب صحیح در آلبانی و المفرد ادب (-بخاری،?)4.623ش: المفرد، االدب است، صحیح حدیث این
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿18﴾
پس مردم، سایر به نسبت دولت مأمور شاگرد، به نسبتو نیستند برابر کوچکتر یا و همعمر افراد با بزرگسال افراددیگران مانند سلطه صاحب و غریبه مانند خویشاوند نیز
میدارد بران را دعوتگر و مصلح تفاوتها این درک نیست،هر برای و دهد قرار خویش مناسب جایگاه در را امور که
آن نتیجة در که باشد قایل ارزش واقعیش اندازة به کاریبزرگتری خطای و منکر به منجر او تصحیح و انکار
در دعوتگر و مصلح موقعیت و جایگاه تشخیص نمیگردد،نرمش و شدت میزان و انکار سطح تعیین در خطاکار قلبدو به این از و دارد، مفیدی و مؤثر نقش او با برخورد در
میبریم: پی زیر مطلبموقعیت و جایگاه را او خداوند که را هرکسی که اوال:این
معروف به امر در را آن باید است، کرده عنایت سلطهای وکه بداند باید و گیرد، کار به مردم تعلیم و منکر از نهی و
زیرا است؛ مسئولیتش از میپذیرند آنان از مردم آنچه غالباانجام و تأثیرگذاری توان و نفوذ آنان و نمیپذیرند، دیگرانعاجزند. آن از دیگران که دارند را کارهایی
منکر از نهی و معروف به امر که کسی و ثانیا:داعیمنزلت و پایگاه تعیین در مبادا که باشد متوجه باید میکند،جایگاه از برتر منزلتی خود برای و گردد اشتباه دچار خویش
که شخصیتی صفات با و کند تصور اش واقعی منزلت وو نفور باعث امر این زیرا کند؛ اقدام نیست آن دارای)اصالح(میگردد. راه سد و مردم بیزاری
از مردم آموختن و منکرات اصالح در پیامبر حضرتبود کرده عنایت او به خداوند که شکوهی و هیبت و منزلتبه اگر که میکرد برخورد بگونهای گاهی و مینمود استفاده
و قبول مورد او برخورد میبود، دیگر کسی ایشان جایزیر: مثال مانند نمیشد، واقع مؤثر
او که میکند روایت پدرش از غفاری طهفة بن یعیش پیامبر حضرت مهمان بینوایان از بسیاری گفت:مانند
رسیدگی و سرزدن برای شب از پاسی از پس ایشان بودم،رو به که دیدند مرا و آوردند تشریف میهمانان احوال به
با مرا و آمد نزدم خوابیده(بودم، شکم و سینه )بر افتادهمتعال خداوند زیرا نشو؛ خواب گفت:اینگونه و زد خود پای
است آمده دیگر روایتی در نمیپسندد، را خوابیدن اینگونهگفت:این او به و نمود بیدارش و زد خود پای را او که
.(1)است جهنمیان خوابیدن کیفیت/4 الربppانی، اسppت:الفتح کppرده روایت احمد را حppدیث (-این?)1
کتpاب ابppوداود، سpنن شpاکر ،2798ش: .ترمpذی،245–244
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿19﴾
مناسب پیامبر حضرت منزلت و حال با برخورد اینگونههیچ برای و نیست، مناسب مردم عامة برای اما بود،
کند منع خوابیدن اینگونه از را کسی میخواهد که شخصیهم باز و کند، بیدارش و بزند لگد با را او که نیست شایسته
تشکر او از و بپذیرد را حرفش که باشد داشته انتظار او از.(1)نمایدمرتکب دانسته که آنان و نادان خطاکاران -میان6
بود: قایل تفاوت باید میگردند، خطا
–2270ش: الجpppامع، صpppحیح الpppدعاس، ط5040ش: االدب،2271.
به غیره و سنگریزه مانند چیزی پرتابکردن یا و خطاکار (-زدن?)1و است، شده ثابت سلف از که است فوق مورد شبیه نیز او طرفآن از نمونههppایی اکنppون و برمیگردد آان منزلت و موقعیت به اینمppردی که میکند روایت یسppار بن سppلیمان از میآوریم:دارمی رامیپرسppید، قppرآن متشppابهات از او آمppد، مدینه به »صppبیغ نppام به
پرسppید او از و طلبید را او و فرسpتاد او نزد شخصی عمر حضرت عمر حضppرت »صppبیغ«هسppتم، خppدا گفت:بنppده او کیسppتی؟ تو
گفت:من و برگppرفت خرما درخت خوشppههای از خوشppهای چppوبآلود خون سرش که این تا زد را او سپس هستم، عمر خدا بنده همدر که هوسی آن است، کافی امیرالمؤمنین »صبیغ«گفت:ای شد،1p/51 یمانی ت:عبدالله دارمی )سنن رفت، بیرون داشتم سر.146ش:
که هنگpppامی است نمpppوده روایت لیلی ابی این از بخpppاری امpppامدر دهقpppانی و طلبید آب روزی بpppود، مpppداین در حذیفه حضpppرتبا را پیاله آن حذیفه حضpppرت آورد، آب او بpppرای طالیی ظpppرفی
که زدم را او خppppاطر این گفت:به سpppپس و زد سpppرش بر آبهاحضppرت نیامppد، بppاز او اما نمppودم، منع کpار این از را او بppار چنppدینطال ظppروف در نوشppیدن و دیبا و ابریشم استعمال از را ما پیامبر
در )کفppار(و آنها مppال دنیا در فرمودنppد:اینها و نمppوده نهی نقppره و.563 هستند.الفتح شما آن از آخرت
را او که خواست انس از سppیرین که است نمpppوده روایت بخpppارینپppذیرفت، انس کنppد(اما آزادش مال مقدای عوض )در کند مکاتببه عمر حضppرت نمود، آگاه موضوع این از را عمر حضر سیرینحضppرت نپppذیرفت، بppازهم او اما کنppد، مکppاتب را او که گفت انسرا ﴾﴿ آیة که حpppppppالی در عمر
مکppاتب را غالمش نppیز انس و زد، شppالق با را او مینمppود تالوت.=5/1845 الفتح ساخت،
میخواند نماز خدری ابوسعید حضرت که نموده روایت =نسائیحضppرت کppرد، عبppور رویش جلppوی از مppروان پسppران از یکی که
زد را او ابوسعید نگشت، باز او اما کرد، منع را او خدری ابوسعیدمppروان گفت، او به را موضppوع و رفت مروان نزد گریان پسر آن وگفت: ابوسpعید زدهای؟ را ات بppرادرزاده پرسppید:چppرا ابوسعید از
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿20﴾
واضحترین از سلمی حکم بن معاویه حضرت داستانمدینه به بادیه از که آنگاه میباشد، مورد این در داستانها
نداشت، اطالعی نماز در سخنگفتن تحریم واز آمدکه میخواندم نماز پیامبر حضرت سر میگوید:پشت
گفتم، جوابش من زد، عطسهای صف میان از مردیمن سوی به تیزشان نگاههای با مردم«اللهكيرحم»
چه مگر بنشینند، داغتان به گفتم:مادرانتان من نگریستند،من، حرف شنیدن با میکنید؟ نگاه مرا همه شده
که دیدم چون من زدند، خود رانهای بر را دستهایشانبود )نزدیک شدم ساکت ناچار به میکنند ساکت مرا آنان
سکوت و شدم مسلط خود بر اما بدهم، را جوابشانمادرم و پدر کرد، تمام را نماز پیامبر کردم(حضرت
را آموزگاری هرگز او از پس نه و قبل نه شوند، فدایشخداوند:نه به سوگند دهد، تعلیم بهتر او از که ام ندیدهنه و زد مرا نه و کشید داد من بر نه و کرد ترش را رویشنماز هنگام گفت:در من مهربانی(به )با بلکه گفت، فحشی
و تکبیر و تسبیح به باید نماز در و نیست، مناسب سخنگفتن.(1)بود مشغول قرآن قرائتایجاد شبههای برایش که آن و آموزش به نیاز جاهل آری،پافشاری خطایی بر که آن و تذکر، و توضیح به نیاز شده،
را حکم که کسی با نباید هرگز دارد، نیاز موعظه به میکند،یکسان است بیخبر و ناآگاه حکمی از که آن و میداندچه و گردند، مؤاخذه و سرزنش یکنواخت و شود برخورد
سرکشی و نفرت به را ناآگاه و جاهل افراد تند، برخورد بساو حکمت با ابتدا از اگر اما و میکند، وادار اطاعت عدم و
وضع شود، برخورد او با نرمی بود؛ خواهد متفاوت کامالزبان با او و نمیداند، خطاکار را خود ناآگاه و جاهل فرد زیراقبل میگوید:چرا میکند، سرزنش را او که کسی به حالنیاموختی؟ مرا کنی، سرزنش مرا که این از
خود گاهی حتی و میرود خطا به نادانسته گاهی خطاکاردر کرد، مراعات باید را او حال پس میپندارد، برحق را
شعبه بن مغیره حضرت از الله رحمه احمد امام مسندفرمود میل غذایی پیامبر میگوید:حضرت که شده روایت
که پیامبر حضرت شد اقامه نماز آن از پس و وضو قبال
پیpppامبر حضpppرت از ام، زده را شpppیطان بلکه ام نpppزده را او منجلppوی از خواست انسانی و بودید نماز در فرمودند:اگر که شنیدماو زیppرا بجنگیppد؛ او با نیامد بppاز اگر و دارید بppاز را او کند عبور شما
.4518ش: نسائی، سنن است.صحیح شیطان.527ش: ط.عبدالباقی، مسلم (-صحیح?)1
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿21﴾
تا بردم آب برایشان من برخاست، نماز برای بود، گرفتهگفت:برو و راند خود از مرا پیامبر حضرت بگیرند، وضو
از پس و شدم، دلگیر آمد پیش آن از سوگند خدا عقب!بهبه عمر حضرت کردم، شکوه عمر حضرت نزد نماز
راندهای را او که این از خدا!مغیره پیامبر گفت:ای ایشانکه دارد بیم آن از و است گذشته سخت او بر و است، دلگیر پیامبر حضرت باشید، داشته کدورتی وی از دل در مبادا
او ندارم، خوبی و خیر از غیر چیزی او برای دل فرمودند:درمیگرفتم وضو من اگر بگیرم، وضو تا آورد آب غذا از پس
وضوی که قصد این به غذاخوردن از )بعد من از پس مردم.(1)میگرفتند شده(وضو باطل آنان
منفی تأثیر پیامبر حضرت تخطئه که داشت توجه بایدکند، ایجاد نفرتی یا و نارضایتی دلهایشان در که نداشت
این وجود با و میگذاشت مثبتی تاثیر برآنان برعکس بلکههم باز اما بودند، شده تخطئه پیامبر حضرت جانب از کهودر مینمودند متهم را خود و بودند، هراس و بیم در
از که زمانی تا و میبردند سر به پریشانی و اضطرابحاصل اطمینان پیامبر حضرت خوشنودی و رضایت
نمینشستند. آرام نمیکردند،به پیامبر حضرت تخطئه که میبینیم نیز داستان این دربه بلکه نبود، مغیره شخص از نارضایتی و غضب خاطرمبادا که بود آنان متوجهساختن و مردم بر شفقت خاطرو حرج در و بپندارند واجب نیست، واجب که را چیزیبیافتند. زحمت
بلندی منزلت و جایگاه اصحابش قلوب در پیشوا و مربیبه کند، تخطئه و سرزنش را آنان از فردی او اگر و دارد
خود اصحاب سرزنش از مربی گاهی میپذیرد، او از راحتیمیگیرد، نظر در را عامه منفعت و دیگر افرادی مصلحت
خود حال به آن منفی تأثیر که نیست آن معنای به این البتهراههای با و دید تدارک را آن باید بلکه شود، گذاشتهکه این ولو گالیه اظهار مانند برد، بین از را آن تأثیر متفاوتی
حضرت مغیره که آنگونه باشد، دیگر شخصی واسطة بامنزلت بر پیشوا و مربی مقابل در و نمود، واسطه را عمربیان وی به نسبت را خود ظن حسن و تأکید شخص آن
میگردد. آشکار امر واقعیت اینگونه و میکند
.3/253 (-مسند?)1
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿22﴾
از که خطایی و اجتهادی خطای میان در -باید7تفاوت شده، انجام سستی یا و غفلت عمد، رویبود: قایل
و سرزنش قابل است اجتهادی خطایش که آن بیتردیدداشته اخالص خود اجتهاد در اگر هم باز بلکه نیست، مالمتفرمودند: پیامبر حضرت زیرا میرسد؛ اجر یک او به باشداو به باشد صائب او رأی و کند اجتهاد حکمی در حاکم هرگاه
یک او به هم باز باشد رفته اشتباه به حکم در اگر و اجر دو.(1)میرسد اجرسستی و عمد روی که است خطاکاری آن برخالف این و
را اولی نیستند، برابر هم با دو این است، شده خطا مرتکبموعظه باید را دومی اما کرد، نصیحت را او و داد تعلیم بایدنمود. سرزنش و
میشود، شمرده معذور صاحبش که اجتهادی البتهشده صادر صالحیت با شخصی از که جایز است اجتهادی
و احوال مراعاتکردن و علم بدون که کسی از نه باشدرسول حضرت که است جهت بدین میدهد، فتوا اوضاعاشتباه به مجروح صحابی داستان در که را اصحابی گرامیکتاب در ابوداود نمود، سرزنش سختی به بودند، کرده حکمگفت:به او که میکند روایت جابر حضرت از خویش سنن
اصابت ما همراهان از یکی به سنگی راه در رفتیم، سفریشد، احتالم شخص همان قضا از و شکافت را سرش و کرداست؟ جایز تیمم من برای پرسید:آیا خود همراهان از
آب استعمال بر که هنگامی دادند:تا جواب او به همراهانشبناچار صحابی آن نیست، جایز تو برای تیمم داری تواناییمیگوید: جابر حضرت درگذشت، آن اثر بر و نمود غسل
داستان از ایشان بازگشتیم، پیامبر حضرت نزد که هنگامیاند، کشته را او فرمودند:آنها و یافتند اطالع صحابی آن
نپرسیدند؟ چرا نمیدانستند اگر کند، هالکشان خداوند.(2)است پرسیدن نادانی درمان همانااند، گونه سه فرمودند:قضات پیامبر حضرت همچنین ورا حق که قاضی آن جهنم؛ در دیگر دوتای و بهشت در یکیحق که قاضی آن و است بهشتی کند قضاوت آن به و بداند
این مورد در ترمذی ابوعیسی ط.شاکر،1326ش: (-ترمذی،?)1الوجه. هذا من غریب حسن گفته:حدیث حدیث
در آلبppانی یتیمم، المجروح باب ،ةالطهار کتاب داود، ابی (-سنن?)2به و شpمرده حسن را حppدیث این325شpماره: با داود ابی صحیحاست. نموده اشاره حدیث آخر جملة ضعف
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿23﴾
و بداند را دانش و علم بدون که آن و کند عدول آن از عمدا.(3)اند جهنمی کند قضاوت
اساس بر را خطا با برخورد و انکار درجه که اموری از ونظرداشتن در و مراعاتنمودن نمود، تنظیم باید آن
اموری است گرفته صورت آن در خطا که است محیطییا و منکرات رواجیافتن یا بدعت، یا و سنت انتشار مانندفتوا منکر آن جواز به که انگار سهل و جاهل افرادی وجود
دارند. وجههای نیز مردم نزد و میدهند
وی با برخورد و انکار از مانع خطاکار خیر -ارادة8نیست:جدم از که شیدم پدرم میگوید:از یحیی بن عمرودروازة بر صبح نماز از قبل گفت:ما او که میکرد حکایتاو که این تا مینشستیم مسعود بن عبدالله حضرت منزلباری میرفتیم، مسجد به او با همراه و میآمد بیرون
پرسید:ابوعبدالرحمن و آمد اشعری ابوموسی حضرتمنتظر ما با نیز او گفتم:خیر، است؟ نیامده بیرون تاکنونو شد خارج مسعود بن عبدالله حضرت که این تا ماند،او به ابوموسی حضرت رفتیم، نزدش و برخاستیم همه
امری مسجد در پیش اندکی ابوعبدالرحمن، گفت:ایخیر جز چیزی لله بحمد البته و کردم، مشاهده ناپسندندیدم.دیدی؟ :چه مسعود -ابن
دید، خواهی را آن نیز خود ماندی زنده :اگر -ابوموسینماز انتظار به و زده حلقه مسجد در که دیدم را مردمیهر در و داشتند دست در سنگریزههایی و بودند نشستهتکبیر مرتبه میگفت:صد بلند صدای با مردی حلقهایمیگفت: سپس میفتند، تکبیر مرتبه صد نیز آنها و بگویید
سپس و میگفتند، نیز آنها و بگویید الله اال اله ال مرتبه صدمیگفتند. نیز آنها و بگویید الله سبحان مرتبه میگفت:صد
گفتی؟ چه آنها به :تو مسعود -ابنتو امر و نظر انتظار به نگفتم، :چیزی -ابوموسی
ماندم.را خود بدیهای تا نگفتی آنها به :چرا مسعود -ابن
خوبیهایشان از که ندادی ضمانت آنان به و بشمارند؟نشود؟ گم چیزی
را حدیث »االرواء«این در آلبانی ،3573ش: داود، ابی (-سنن?)3است. داده قرار صحیح2164شماره: با
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿24﴾
همراه نیز ما و افتاد راه به مسعود بن عبدالله -حضرتکنار و آمد حلقهها آن از یکی نزد که این تا کردیم حرکت او
میکنید؟ کار چه پرسید:دارید و ایستاد آنانتسبیحات و اذکار سنگریزهها این با ابوعبدالرحمن، -ای
میشماریم. رامن بشمارید را خود بدیهای است :بهتر مسعود -ابنبر وای نشود، گم چیزی شما نیکیهای از که هستم ضامنمیشوید، هالک دارید زودی چه محمد!به امت ای شماحضرت لباسهای دارند، وجود هرجا در شما پیامبر یاراننشکسته، هنوز ظرفهایش و نشده کهنه تاکنون پیامبردینی بر شما یا اوست، اختیار در نفسم که خدایی به سوگنددروازه گشایندگان که این یا و هستید محمد دین از برتر
هستید. ضاللتنداشتیم. خیر جز ارادهای ما ابوعبدالرحمن:والله، -ایدارند، خیر ارادة که افرادی بسیارند چهمسعود: -ابن
فرمودند:گروهی ما به پیامبر حضرت نمیرسند، آن به اما)استخوان قوه تر از قرائتشان البته میخوانند، را قرآنخداوند به سوگند نمیگذرد، گردن(آنان زیر و سینه باالی
باشید. افراد همان از شما اکثر شاید نمیدانممیگوید: سلمه بن عمرو گردانید، روی آنان از سپسبا همراه نهروان جنگ در که دیدیم را افراد آن بیشترین.(1)میجنگیدند ما با خوارج
از و کرد پیشه را عدل باید اخطاء بر تنبیه -در9نمود: پرهیز باید جانبداری﴾.﴿میفرماید: متعال خداوند
.«نمایید و(انصاف )عدل میگویید سخن هرگاه» ﴿میفرمایpppppppد: نpppppppیز و
.﴾قضاوت عادالنه کردید داوری مردم میان هرگاه و».«کنید
که زنی برای ب زید بن اسامه حضرت که هنگامیاو که این وجود با کرد، سفارش بود شده سرقت مرتکبمحبوبش فرزند النبی(و )حب پیامبر حضرت محبوب
جانب از وی سرزنش از مانع امر این بازهم اما )زید(بود،نشد. پیامبر حضرت
آلبpppانی یمpppانی، هاشم ت:عبدالله210ش: دارمی، (-سpppنن?)1نگppا: ،2005ش: ،لصppحیحةا لسلسppلةا گفتppه، صppحیح را اسنادش
.1/181 هیثمی، الزوائد، مجمع
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿25﴾
در که قریشی زنی میگوید:مسأله ل عایشه حضرتشده سرقت مرتکب فتح غزوه در پیامبر حضرت دورانفکر این در و بود ساخته مشغول خود به را قریش بود،سفارش پیامبر نزد او برای میتواند کسی چه که بودندجز دیگر کسی که رسیدند نتیجه این به انجام سر کند،
آن ندارد، را کاری چنین النبی(جرأت )حب اسامه حضرتاو برای اسامه حضرت و بردند پیامبر حضرت نزد را زن
ناراحتی( شدت )از پیامبر حضرت چهره کرد، سفارشالهی حدود از حدی در گفت:آیا اسامه به و شد دگرگونخدا رسول گفت:ی اسامه حضرت میکنی؟ سفارش
و کرده جمع را کرام صحابة پیامبر کن، استغفار من برایملتهای تباهی علت بعد، فرمود:اما و داد خطبه شان برای
آنان میان در شریف شخصی هرگاه که بود این پیشینفردی اگر و میگذاشتند آزاد را او میشد سرقت مرتکباو بر را شرعی عقوبت و حد میکرد، دزدی بیچاره و ضعیفاوست، اختیار در نفسم که خدایی به سوگند میکردند، اجراسرقت مرتکب الله(نیز )اعاذها محمد بنت فاطمه اگر
میشد، دستور آن از پس و میکردم، قطع را او دست حتما.(1)کنند قطع را زن آن دست که دادکه آمده ل عایشه حضرت از نسائی سنن از روایتی در وو زیورآالت معروف، افرادی نام به ناشناس گفت:زنی وی
خود برای و میگرفت عاریه به مردم از را جواهریخانوادة آوردند، پیامبر حضرت نزد را زن آن میفروخت،
پیامبر حضرت نزد تا خواستند اسامه حضرت از او)از پیامبر حضرت چهره کرد، چنین نیز او و کند سفارشبرای گفت:آیا اسامه به و شد ناراحتی(دگرگون شدتحضرت میکنی؟ سفارش الهی حدود از حدی اجرای عدم
حضرت کن، استغفار برایم الله، رسول گفت:یا اسامهو حمد از پس و رفت منبر به روز آن شامگاه در پیامبراین خاطر به شما از قبل فرمود:ملتهای خداوند ثنایمیشد سرقت مرتکب شریف شخصی اگر که شدند هالک
حد میکرد، دزدی ضعیف شخصی اگر و میکردند رها را اومحمد نفس که ذاتی آن به سوگند میکردند، اجرا او بر راالله(نیز )اعاذها محمد بنت فاطمه اگر اوست اختیار در
پس و میکردم، قطع را او دست میشد، سرقت مرتکب.(2)کنند قطع را زن آن دست که داد دستور آن از
.1688ش: (-مسلم،?)1صحیح در .آلبانی8p/73 ط.دارالفکر المجتبی نسائی، (-سنن?)2
است. گفته صحیح را حدیث این548شماره: با نسائی سنن
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿26﴾
اسامه حضرت با پیامبر حضرت خورد بر و العمل عکسکه است مطلب این گویای نیز و است ایشان عدل نشانةبرتر اشخاص محبت از شرع مصلحت پیامبر حضرت نزد
نادیده را فردی شخصی اشتباه گاهی میتواند انسان است،خطا مرتکب شرع حق در که کسی خطای اما بگیرد،
نیست. چشمپوشی و تسامح قابل میگردددوستانشان و خویشاوندان از یکی اگر مردم از برخی گونهای به او با گردد خطا مرتکب بیگانگان با متفاوت کامال
جانبداری آنان از بسا چه میکنند، برخورد مدارا و نرمی باحتی و کنند، یم برخورد ناجایز دوگانگی نوعی با و نمودهبا دیگران با اما گذرند، می در خود دوست خطای از گاهیکنند. می برخورد ناپذیر انعطاف ای گونه به و تمام شدت
وعينالرضاعنكلعيبكليلة
ولكنعينالسخطتبديالمساويا
در نمیبیند، را زشتیها خشنودی، و رضایت »چشمبرمال را بدیها فقط ناخشنودی و خشم دیدة که حالی
میسازد«.از یکی گاهی میآید، صادق نیز افعال بر مطلب این
و صحیح محمل بر او کار و میشود کاری مرتکب دوستاندیگر شخصی از کار همین اگر اما و میگردد، حمل مناسبی
و دیگر گونهای به بزند، سر میگردد. تعبیر متفاوت کامالباهم اوضاع و احوال که است صورتی در شد گفته آنچه
درنظر باید را متفاوت حیثیات و اعتبارات گرنه و باشد یکیآمد. خواهد مطلب این بیان داشت،
به منجر خطا اصالح مبادا که بود مواظب -باید10گردد: بزرگتری خطایکه اندک فسادی که است این شرعی قواعد از یکیو تحمل قابل گردد، بزرگتری تباهی و فساد دفع موجب
جایی به کار که این برای گاهی داعی است، برداشتخطا از نگردد، بزرگتری خطای به منجر و نکشد باریکتربرمیگزیند. را سکوت و میپوشد چشمامری پیامبر حضرت برای منافقان کفر که این وجود با
عامه برای آنان حقیقت که این به توجه با و بو ثابت و مسلممردم مبادا که این بیم از پیامبر حضرت نبود، آشکار مردمسکوت آنان برابر در میکشد، را یارانش محمد که بگویند
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿27﴾
آزار برابر در بلکه نکرد، اقدامی هیچگونه آنان علیه و فرمودنمود. پیشه را صبر آنان اذیت و
و کند منهدم را کعبه خانه میخواست پیامبر حضرتاما کند، بنا خلیل ابراهیم شالودة و اساس بر را آن دوبارهبودند نزدیک جاهلیت دوران به و مسلمان تازه قریش چون
از نکند، تحمل را امر این آنان عقول که داشت احتمال وایراد که این وجود با را کعبه و فرمودند، صرفنظر کار این
مردم عامه روی به و بلند زمین از آن دروازه و داشتبه را آن بود، نامناسب وضعیتی کعبه خانه برای و بسته،گذاشت. خود پیشین حالتبا مشرکین باطل معبودان بدگویی از خداوند آن از قبلمیشد، محسوب تقرب و طاعت نوع خود این که وجودی
و فحش که بزرگتر منکری به آن که زیرا فرمود؛ نهیمیگردید. منجر است، خداوند بدگوییبر بزرگتر منکری یا و خطا تالفی منظور به داعی گاهیموکول دیگر فرصتی به را آن اصالح یا و سکوت منکریتا میدهد، تغییر را خود روش و وسیله که این یا و میکنداز راه این در و باشد داشته صادقانه نیتی که مادامیدینی مصلحتی تنها و نهراسد مالمتگران مالمت و سرزنش
دلی، کم و سستی نه باشد داشته باز عاجل اقدام از را اونمیگردد. محسوب دعوت ترک و کوتاهی او کار این
حکمت با توأم که هیجانی و شور که داشت توجه بایدبه منجر اخطا تصحیح هنگام که است اموری از یکی نباشد،میگردد. بزرگتر اشتباهاتی و خطا
آن از خطا که را طبیعتی اخطا تصحیح -هنگام11داشت: نظر در باید گرفته، سرچشمه
به آن برطرفکردن که هستند گونهای به اخطا از برخیآفرینش بدو در خطا که زیرا ؛نیست پذیر امکان کلی صورت
کردن راست و است شده نهاده ودیعت به شخص نهاد درتخفیف و تقلیل البته گردد، می ای فاجعه به منجر آن کجی پیامبر حضرت که زن طبیعت مانند است، پذیر امکان آنو شده آفریده پهلو استخوان از میفرمایند:زن آن باره در
همین با میکنی زندگی او با اگر نمیشود، راست هرگزمیشکند.و کنی، راستش بخواهی اگر و بساز، او با کجی،.(1)اوست طالق همان آن از(شکستن )مراد
نمppوده روایت ابppوهریره حضppرت از را حppدیث این (-مسppلم?)1.1468ش: مسلم، صحیح است،
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿28﴾
از آنان همانا کنید، خوبی زنان آمده:به دیگر روایتی در وپهلو استخوان کجترین و اند شده آفریده پهلو استخواناگر و میشکند کنی راستش بخواهی اگر است، آن باالترین
به پس میماند، کج همیشه برای بگذاری خود حال به را او.(1)کنید خوبی زنان
پیامبر حضرت توصیه این میگوید:در حجر ابن عالمهنرمی با باید زنان با که مطلب این به است لطیفی اشارةآنان شکستن موجب مبالغهآمیز برخورد زیرا نمود؛ برخورد
این از کرد، رها کجی همان بر را آنان نباید نیز و میگردد،در آنچه از زنان کجی هرگاه که میشود فهمیده حدیثو معاصی ارتکاب مرز به و رفته فراتر است آنان طبیعت
و گذاشت خود حال به را آن نباید رسید، واجبات ترکمباح و جایز امور در تنها را زن که است این حدیث مطلبحدیث این در گذاشت، او فطری کجی همان به میتوانبه برای مردم با مانند:مدارا دارد، وجود نیز دیگر نکاتی
این و آنان، کجی بر صبرنمودن و ایشان دلهای دستآوردناز کند راست کلی صورت به را آنان بخواهد هرکس که
نیز نکته این به و میماند، محروم آنان از استفاده و انتفاعموجبات تا دارد، همسری به نیاز مرد که داشت توجه باید
همدم زندگی امور در و نماید فراهم را وی آرامش و تسکینکه مینماید بیان را مطلب این حدیث گویا باشد، او معین و
وی فطری کج بر صبر بدون زن از استفاده و انتفاع.(2)نیست امکانپذیر
حق در خطای و شرع حق در خطای -میان12بود: قایل تفاوت باید شخص
ارزش و اهمیت ما جانهای از ما نزد دین که هنگامیاز بیشتر را دین که است واجب ما بر پس دارد، بیشتری
حرمتش هتک هنگام و نماییم حمایت و یاری خود نفسهایکه است دینی غیرت ضعف نشانة این و بیاییم، خشم به
برآشفته شود داده دشنام و اهانت شخصی به اگر میبینیاهانت را او دین کسی اگر اما میآید، خشم به و میگردد
نشان واکنشی هیچ )و نمیآید، خشم به دهد دشنام یا و کندمیکند. دفاع آن از حیا و ضعف با که این یا نمیدهد(وشخصی حق به که خطاهایی باره در پیامبر حضرت
میشد، مربوط ایشان اعراب تند برخوردهای از خصوصادرگذر و تسامح آنان، قلوب تألیف برای بادیهنشین
.5186ش: الفتح ، ابوهریره روایت به (-بخاری?)1.0/954 (-فتح?)2
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿29﴾
بن انس حضرت از بخاری امام صحیح در میفرمودند، پیامبر حضرت با فرمود:همراه وی که شده روایت مالکدرشتی کنارههای که نجرانی چادری ایشان میزدم، قدم
رسیده ایشان به صحرانشین شخصی بودند، پوشیده داشتمن حتی و فشرده ایشان گردن به شدت با را وی چادر و
ایشان گردن بر چادر درشت کنارههای که کردم مشاهدهاز تا بده محمد!دستور گفت:ای سپس و بود، گذاشته اثرچیزی من به است، تو دست در المال(که )بیت خدا مال
سپس و خندیدند، و فرمود نگاه او به پیامبر حضرت بدهند،.(1)بدهند عطایی او به تا دادند دستوربه میگرفت صورت دین حق در اهانتی و خطا اگر اماذکر آینده در را آن از نمونههایی و میآمدند، خشم
مینماییم.
تفاوت باید کوچک خطای و بزرگ خطای -میان13گناهان میان شریعت که این به توجه با بود، قایلاست: گذاشته فرق صغیره و کبیره
و سابقه خیر اعمال در که خطاکاری -میان14نیکیهایش بحر در او خطای و دارد خوبی گذشتةفرو معاصی در که خطاکاری و میگردد، متالشیبود: قایل تفاوت باید رفته،
و تحمل قابل او خطای دارد، خوبی سوابق که خطاکاریدیگران از است تحمل قابل او از آنچه و است، چشمپوشی
صدیق ابوبکر حضرت با آنچه مانند نمیشود، برداشتبا میگوید:همراه ب بکر ابی بنت اسماء حضرت آمد، پیش
»عرج« به چون و کردیم حرکت حج قصد به الله رسولکنار ل عایشه گرفتند، منزل آنجا پیامبر حضرت رسیدیم،آن در نشستم، پدرم کنار من و نشست پیامبر حضرت
به را آن که بود یکی ابوبکر و پیامبر حضرت سواری سفردر ابوبکر حضرت بودند، سپرده ابوبکر بردگان از یکی
آمد، او که هنگامی اما بیاورد، را شتر تا بود اش برده انتظارپرسید:شتر او از ابوبکر حضرت نبود، همراهش شتر
ابوبکر حضرت کردم، گم را آن گفت:دیشب او کجاست؟گم را آن تو و داشتیم را شتر یک همین تنها گفت:ماپیامبر حضرت نمود، تنبیه را او و برخاست سپس کردی؟!و
محرم این که کنید میگفت:نگاه و میفرمود تبسممیگوید: زرمه ابی میکند!ابن (چکار ابوبکر حضرت
.5890 (-الفتح،?)1
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿30﴾
این جز داشت لب بر تبسم که حالی در پیامبر حضرت!میکند چکار محرم این که کنید نگاه نمیگفت، چیزی جمله
(1).
مرتکب بار نخستین برای که خطاکری -میان15 که آن و گشته خطا میگردد، خطا مرتکب دایمابود: قایل تفاوت باید
آن و میکند خطا پی در پی که خطاکاری -میان16تفاوت باید میگردد، خطا مرتکب گاهی گاه که
بود: قایل
به که آن و میکند خطا آشکارا که آن -میان17قایل تفاوت باید میگردد، خطا مرتکب پنهانیبود:
و نکرده رسوخ قلبش در دین که را کسی -حال18او با و نمود مراعات باید دارد قلب تألیف به نیازشود: برخورد تندی به نباید
غالمpه، یpؤدب المحppرم بpاب المناسpک، کتpاب داود، ابی (-سنن?)1ش: داود، ابی سpنن صpحیح است، گفته صحیح را حدیث این آلبانی1602.
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿31﴾
را شخص مقام و منزلت خطا تصحیح -هنگام19گرفت: درنظر باید
که عدل با موارد این مراعات شد اشاره آن به قبالندارد. منافاتی و تعارض
با متناسب گونهای به باید کمعمر خطاکار -با20شود: برخورد او سن و حال
که کرده روایت ابوهریره حضرت از/ بخاری امامبرداشت یکی صدقه خرماهای از ب علی بن حسن حضرت
مگر کخ، فرمود:کخ پیامبر حضرت برد، دهان به و.(1)نمیخوریم صدقه مال از ما که نمیدانیکه میکند روایت ب سلمه ابی بنت زینب از/ طبرانی
وارد بودند، غسل مشغول پیامبر حضرت که هنگامی ویبه و برداشت آب کفی پیامبر میگوید:حضرت وی شد،
.(2)دخترک فرمود:برگرد و زد صورتممانع صغر و کمعمری که میگردد معلوم گذشت، آنچه ازو خوب تربیت نشانة این بلکه نمیگردد، خطا تصحیح از
نقش او ذهن در که چیزی این و است، کودک مناسبآموزش اول حدیث در میگردد، اش آینده ذخیره میبندد
ادب آموزش دوم حدیث در و طفل، به پرهیزگاری و تقوااست. شده بیان دیگران عورت به نگاهنکردن و جازهگرفتن
بچهای پسر داستان باره این در جالب شواهد از یکیاو از/ بخاری امام سلمه(که ابی بن )عمر خردسال استتحت و خردسال بچهای پسر گفت:من او که نموده روایتدر دستم غذاخوردن، هنگام و بودم پیامبر حضرت تربیتپسر، گفت:ای من به پیامبر حضرت میزد دور کاسهبه روز آن از بخور، غذا خود روی جلوی از و بگو الله بسم.(3)است همین همیشه برای غذاخوردنم روش بعد
به پیامبر حضرت توجیهات داستان این در که میبینیمکاسه در دستش دورزدن و غذا خوردن در که بچه پسر این
که واضح و مختصر کوتاه، است توجیهاتی بود، کرده اشتباهقلب در همیشه برای و است ساده بسیار آن درک و حفظروز آن میگوید:از که گذاشت تأثیر گونهای به بچه پسر آناست. همین همیشه برای غذاخوردنم روش بعد به
.3072ش: (-الفتح،?)1/24pp الکبppیر (-المعجم?)2 حppدیث این اسppناد گفته هیثمی ،281
.1/269 المجمع است حسن.5376ش: (-الفتح،?)3
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿32﴾
باید بیگانه زنان اشتباهات با برخورد -هنگام21بود: مواظب
امان در فتنه از و نشود استفاده سوء آن از که این تادختری با جوانی صحبتکردن بارة در نباید پس باشی،امر این زیرا نمود؛ تساهل تعلیم و خطا بیان بهانه به جوان
است شایسته و دارد، دنبال به فراوانی مشکالت و مصایبو منکر از نهی و معروف به امر حکومتی مأمورین به که
شود، داده بیشتری مجال مورد این در بزرگسال افراداگر بیندیشد، میکند منکر از نهی و معروف به امر که کسیسخن بود، خواهد مفید او برخورد که بود این او غالب گمانالابالی زنهای با صحبتکردن از صورت این غیر در و بگوید
میسازند، متهم را او بسا چه و دارند اصرار گمراهی بر کهکسی منزلت و اجتماعی اوضاع صورت این در و بپرهیزد،
مفیدبودن برای میکند، منکر از نهی و معروف به امر کهنقشی برهان، و حجت اقامه و تبلیغ و اشتباهات با برخوردکنید. توجه زیر داستان به داشت، خواهد اساسی
ابوهریره حضرت که شده رهم(روایت ابی )بردة عبید از و نمود برخورد داشت مسجد قصد و زده عطر که زنی باگفت: او میروی؟ کجا جبار، خداوند کنیز پرسید:ای او ازمسجد گفت:برای ابوهریره حضرت میروم، مسجد به
گفت: ابوهریره حضرت گفت:آری، زدهای؟ عطر را خودکه زنی میفرمودند:هر که شنیدم پیامبر حضرت از من
برود، مسجد به سپس و کند استعمال خوشبویی و عطر)و کند غسل که این مگر نمیشود، پذیرفته او از نمازی هیچ.(1)نماید( دور خود از را عطر اثرکنار از شده:زنی روایت اینگونه خزیمه ابن صحیح در و
زن آن که عطری بوی کرد، عبور ابوهریره حضرتحضرت بود، ساخته عطرآگین را هوا بود، کرده استعمالمیروی؟ جبار!کجا خدای کنیز گفت:ای او به ابوهریره
میروم. مسجد -زن:بهکردهای؟ استعمال :عطر ابوهریره -حضرت
-زن:آری.از من زیرا کن؛ غسل و :برگرد ابوهریره -حضرت
عطر که زنی از فرمودند:خداوند که ام شنیده خدا رسولتا نمیپذیرد، را نمازی هیچ برود، مسجد به و کرده استعمال
.(2)کند غسل و برگردد که این.2/367 ماجه ابن صحیح و4002 ماجه، (-ابن?)1حسن را حppدیث این آلبppانی ،1682ش: خزیمppه، ابن (-صppحیح?)2
/2pp المسند گفته، گفته صppحیح را حppدیث این شppاکر احمد و246
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿33﴾
و خطا اصل و گردد تصحیح خطا آثار -مبادا22شود: سپرده فراموشی به آن سبب
خطا مبادا هرگز و نشود مبالغه خطا تصور -در23کرد: تصور واقعی حد از بزرگتر را
تکلف شخصی، خطای اثبات برای مبادا -هرگز24برای پافشاری از و نمود، تجاوز اعتدال حد از و
کرد: پرهیز باید کار خطا از اعترافگرفتن
فرصت باید خطاکار به خطا، تصحیح -برای25 داد، کافی با را طوالنی مدتی که کسی به خصوصادر البته است، کرده عادت آن به و گذرانده خطا مدت این داده تذکر او به باید پی در پی و دایما
شود:
خطاکار که کنیم برخورد گونهای به نباید -هرگز26نکته این باید و هستیم، او دشمن که کند احساس
مهمتر اشخاص دستآوردن به که نمود مراعات رااست: خویش نفع به صحنه تمامکردن بر مقدم و
نمونههایی که رسیده آن نوبت مقدمه این از پس اکنونبا برخورد در پیامبر حضرت که اسالیبی و وسایل برخی از
در آنچه اساس بر میگرفتند، کار به مردم اشتباهاتکرده نقل ما برای علما که پیامبر حضرت صحیح احادیث
نماییم. بیان است، شده وارد اند،
.7350ش: المسند، است
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿34﴾
مردم اشتباهات با برخورد در پیامبر شیوههای
آن: اهمال عدم و خطا تصحیح به (شتابورزیدن1)به میورزید، مبادرت خطا تصحیح به پیامبر حضرتجایز نیاز وقت از بیان تأخیر ایشان حق در که خصوصنمایند، بیان مرم برای را حق تا بودند مکلف ایشان و نیست
برحذر بدی و شر از و راهنمایی خوبی و خیر به را آنان ودر مردم اخطای تصحیح به پیامبر حضرت مسارعت دارند،
شخصی داستان مانند است، آشکار و واضح زیادی مناسباتمخزومی، زن داستان و کرد اشتباه نماز خواندن در که
سه داستان ، اسامه حضرت داستان لتبیه، ابن داستانو داشتند، را ازدواج ترک و عبادات در تشدید قصد که نفری
اثنای در الله شاء ان که داستانها قبیل این از دیگر مواردیآمد. خواهد بحث
فوتشدن موجب اخطاء تصحیح به مبادرت عدم بساو میگردد مطلوب فایده ضایعگشتن سبب و مصلحت
و مییابد خاتمه مناسبت و میرود دست از فرصت گاهیمیگردد. ضعیف خطا تصحیح تأثیر و کهنه حادثه
حکم: بیان با خطا (معالجه2)کنار از پیامبر حضرت که شده روایت جرهد حضرت ازپس بود، نپوشیده را رانش که دیدند را او و نموده عبور وی
زیرا بپوشان؛ را خود فرمودند:ران وی به پیامبر حضرت.(1)است عورت از ران
یادآوری و شرع به خطاکاران (بازگردانیدن3)اند: نموده تخطی آن از که اصلیمبدأ حادثه گرفتاری و خطا فشار و شدت لحظه در
گم آشوبها و هیاهو میان ودر میرود ذهن از شرعیدر شرعی قاعده نمودن آشکار و مبدأ اعالم با و میشود،
برایش که غفلتی از و میآید خود به خطاکار لحظات آنسبب به که خطیری حادثة به اگر میشود، خارج آمده پیشو مهاجرین میان بودند، برافروخته منافقین که فتنهای آتشیافت. خواهیم مورد این در مثالی کنیم، تأمل داد، رخ انصار جابر حضرت از خود صحیح کتاب در بخاری امامبه پیامبر حضرت رکاب میگوید:در که نموده روایت
انصار و مهاجرین از زیاد افراد غزوه این در رفتیم غزوهایگفتppه:هppذا حppدیث این بppاره در .ترمppذی279ش: (-ترمppذی،?)1
حسن. حدیث
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿35﴾
بسیار و مزاح اهل که مهاجرین از مردی داشتند، شرکتبرآشفت انصاری مرد زد، مشتی را انصار مردی بود، بازیگر
درگرفت، نزاع و دعوا آنان میان در و شد خشمگین بسیار وبیرون پیامبر ...حضرت انصار برآورد:ای فریاد انصاریاهل فریادهای و نعرهها با کار چه را فرموند:شما و آمدند
خبر را ایشان و شده؟ چه را فرمودند:آنان سپس جاهلیت؟است، زده مشتی را انصار از یکی مهاجر مردی که دادندرها را کارها فرمودند:این پیامبر میگوید:حضرت جابر.(1)هستند نامبارک و پلید که زیرا کنید؛فرمودند:هر پیامبر حضرت که آمده مسلم روایت در و
یاری باید مظلوم، چه و باشد ظالم چه را برادرش مردیواقع مظلوم اگر و دارد باز ظلم از را او بود ظالم اگر نماید،.(2)کند کمک را او بود، شده
خطا آن اختالل نتیجة در که تصوری (تصحیح4)است: گرفته صورت
د از بخاری صحیح در از او که شده روایت الطویل حمیبه نفر گفت:سه وی که شنیده مالک بن انس حضرتایشان عبادت باره در و رفتند پیامبر حضرت خانههایاطالع حضرت آن عبادت مقدار از چون و نمودند، تحقیق پیامبر حضرت مانند گفتند:ما و دانستند کم را آن یافتند،
نموده مغفرت را او گناهان تمامی متعال خداوند نیستیم،بخشودهشدن از که کسی که فهمیدند اینگونه است.)آنان
به دارد عبادت در مبالغه به نیاز نیست آگاه خویش گناهانگفت:من آنان از شود(یکی بخشوده گناهانش که این امید
نماز صبح تا شبها همیشه و(برای )نمیخوابم شبهاهرگز و میگیرم کناره زنها از گفت:من دیگری میخوانم،
می روزه همیش برای گفت:من دیگری و نمیکنم ازدواجتشریف آنان اطالع(نزد از )پس پیامبر حضرت گیرم،سوگند، بخدا اید؟ گفته چنان و چنین پرسیدند:شما و بردهبرخی دارم، تقوا و الهی خشیت بیشتر شما همه از من
نماز میکنم، افطار را دیگر برخی و میگیرم روزه روزهامیکنم. هم ازدواج و میخوابم نیز و میخوانم هم
است کرده روایت اینگونه انس حضرت از مسلم امامبارة در را وی همسران پیامبر اصحاب از نفری چند که
آنان از یکی پرسیدند، پیامبر حضرت خصوصی عباداتهرگز گفت:من دیگری نمیکنم، ازدواج هرگز گفت:من
.3518 (-الفتح،?)1.2584ش: مسلم، (-صحیح?)2
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿36﴾
بر هرگز گفت:من دیگری آن و نمیخوردم گوشتثنای و حمد از پس پیامبر حضرت نمیخوابم، رختخوابچنان و چنین شما از افرادی دلیل چه فرمودند:به پروردگار
هم میخوابم، هم و میخوانم نماز هم من اما اند؟ گفتهمیکنم، هم ازدواج نیز و میکنم افطار هم و میگیرم روزه
.(1)نیست من از بگرداند روی من سنت از هرکساست: توجه قابل زیر نکات
پیامبر حضرت که این آنان و بردند تشریف آنان نزداین که خواستند که هنگامی و نمودند، موعظه تنهایی به را
به را قضیه این کنند، بیان نیز مردم عموم برای را مطلبتنها و نکردند افشا را آنان نام و نموده مطرح مبهم گونهای
اند؟ گفته چنان و چنین شما از برخی دلیل چه فرمودند:بهاطالع مصلحت ضمن در و است رازداری و نرمی نوعی این
است. شده مراعات نیز مردم عموم احوال پیجویی و تتبع برای است درسی حدیث این
مسیر بر حرکتنمودن و افعال از تأسی قصد به بزرگانو تحقیق که است مطلب این گویای نیز حدیث این آنان،
برای است تالشی و عقلی نبوغ نشانة مورد این در تفحصنفس. تزکیه و تربیت مردان از مشروع و مفید امور دریافت و شناخت اگر
میباشد. جایز زنان از آن تحقیق و کشف نبود، امکانپذیر و ریا احتمال که صورتی در عمل نمودن آشکار
باشد، داشته منفعتی دیگران برای و نرود خودستاییندارد. اشکالی
و نفس ماللت باعث عبادت در افراط و سختگیریکار کارها بهترین و میگردد، عبادت آن ترک سرانجام.(2)است میانه و متوسط
به نادرستبودن(تصور )و اختالل اثر بر اشتباه غالباتا اشتباهات وقوع گردد، تصحیح تصور هرگاه و میآید وجود حدیث این در و مییابد، تقلیل زیاد حد که است آشکار کامال
دنیا ترک و رهبانیت نوعی سوی به را اصحاب این که سببیبرای که بود گمان این بود، داده سوق عبادت در تشدید و
زیرا نمود؛ عبادت بیشتر پیامبر حضرت از باید نجاتجانب از پیامبر حضرت آمرزش و مغفرت آنان برخالفتصور این پیامبر حضرت است، شده اعالم متعال خداوند
با که دادند خبر آنان به و نموده تصحیح را آنان نادرستخشیت دیگران از اند، شده مغفرت ایشان که این وجود
.1041ش: مسلم، (-صحیح?)1.9/104 (-الفتح?)2
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿37﴾
آنان به و هستند، پرهیزگارتر و متقیتر و دارند بیشتریایشان طریقة و سنت از پروردگار عبادت در تا دادند دستورکنند. پیرویاین شبیه داستانی نیز هاللی کهمس حضرت برایو رفتم پیامبر حضرت میگوید:نزد او افتاد، اتفاق واقعهیک گذشت از بعد و کردم آگاه مسلمانشدنم از را ایشاننزد بودم، شده الغر و خشک و نحیف که حالی در سال
و نمود وارسی نگاهش با مرا حضرت آن برگشتم، ایشاننمیشناسید؟ مرا گفتم:مگر کرد، نگاه پایین و باال
کیستی؟! فرمودند:توهستم! هاللی گفتم:کهمسشدهای؟ رنجور و الغر اینگونه فرمودند:چرا
شبها و ام بوده روزه روز هر روز آن از گفتم:پس اصالنخوابیدم!
شکنجه را خود که داده دستور را تو کسی فرمودند:چهبگیر. روزه روز یک ماهی هر از و را رمضان ماه فقط کنی؟
بگیرم. روزه بیشر تا بدهید گفتم:اجازهروزه روز دو ماه هر از رمضان از عالوه فرمودند:پس
بگیر.را این توانایی بگیرم، روزه بیشتر تا بدهید گفتم:اجازه
دارم.روزه روز سه ماه هر در رمضان از فرمودند:عالوه
.(1)بگیرتعیین و اشخاص ارزیابی موازین تصور در گاهیحضرت میشود، واقع خلل افراد واقعی جایگاه و شخصیت
و مشتاق مرد این تصحیح و خلل این رفع برای پیامبرسعد بن سهل حضرت از بخاری صحیح در بودند، کوشا
عبور الله رسول کنار از شخصی که شده روایت ساعدینشسته کنارش که مردی از او بارة در پیامبر حضرت کردآن چیست؟ شخص این بارة در تو نظر که پرسیدند بود،پیام که هرجا والله است، شریف مردی گفت:او مرد
و کنند، داماد را او که است شایسته بفرستد خواستگاری)میگوید:(حضرت شود، پذیرفته او از کند سفارشی اگر
کرد، عبور دیگر مردی بعد لحظهای و ماندند ساکت پیامبرنظرت مرد این باره پرسید:در او از پیامبر حضرتشایسته است، بیچاره و فقیر مسلمانی گفت:او چیست؟
داماد را او بفرستد خواستگاری پیغام جایی اگر که است435ش: ،19p/194 الکبیر، معجم طبرانی طیالسی، (-مسند?)1
.2623ش: الصحیحه، لسلسلةا و
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿38﴾
بگوید، سخنی اگر و نپذیرند او از کند سفارشی اگر و نکنندفرمودند:اگر پیامبر حضرت ندهد، فرا گوش او به کسیاز تنهایی به مرد یک این گردد، پر اولی مرد امثال از زمین.(1)است بهتر و برتر آنان همهرسول کنار از مردی که آمده اینگونه ماجه ابن روایت درپرسیدند: مجلس اهل از پیامبر حضرت کرد، عبور اللهمعتبر شما گفتند:نظر میگویید؟ چه مرد این بارة در شما
شایسته است مردم ترین شریف از او میگوییم ما است،اگر و کنند، دامادش بفرستد خواستگاری پیغام هرجا است
گوش او به بگوید سخنی اگر و بپذیرند او از کند سفارشیعبور دیگر مردی ماندند، ساکت پیامبر حضرت دهند، فراچه شخص این مورد پرسید:در آنان از حضرت آن کرد،
و فقرا از مرد این الله رسول یا گفتند:والله میگویید؟پیغام جایی اگر است شایسته است اصحاب تنگدستان
او از کند سفارشی اگر نکنند دامادش بفرستد، خواستگاریندهد، فرا گوش او به کسی بگوید سخنی اگر و نپذیرندپر اول شخص امثال از زمین فرمودند:اگر پیامبر حضرت.(2)است بهتر آنان همة از مرد این گردد،
مکرر: ترسانیدن و موعظه با خطا (معالجه5)میگوید:حضرت البجلی عبدالله بن جندب حضرت
کافر قومی با جهاد برای را مسلمانان از سپاهی پیامبردرگرفت، نبرد دشمن و آنان میان سرانجام و داشتند گسیلرا آنان و مینشست مسلمانان کمین در کافران از مردیمسلمانان از یکی میرساند، شهادت به دیگری از پس یکی که را او و نشست او کمین در بود، زید بن اسامه غالبا
بلند سرش بر را شمشیر اسامه که هنگامی و نمود غافلگیراسامه اما الله، اال اله گفت:ال بالفاصله بکشد را او تا کرداز پس کشت، را او شمشیرش ضربة با و نداد امان را او
و لشکر حال جویای پیامبر حضرت لشکر بازگشتمژده ابالغ از پس لشکر سخنگوی شد، آنان عملکردبرایشان نیز را اسامه داستان پیامبر حضرت به پیروزیاو از و طلبیدند را اسامه پیامبر حضرت نمود، تعریف
او الله رسول گفت:یا اسامه کشتی؟ را او چرا که پرسیدند)از کرد شهید را فالن و فالن بود، افتاده مسلمانان جان به
او بر برد(من نام بود شده شهید او دست به که نفری چندگفت:ال دید، خود سر باالی را شمشیر چون و کردم حمله
.6447 (-الفتح،?)1.4120ش: ط.عبدالباقی، ماجه ابن (-سنن?)2
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿39﴾
را او هم باز فرمودند:آیا پیامبر الله:حضرت اال الهفرمودند: پیامبر حضرت داد:آری، جواب اسامه کشتی؟
کند(چکار شکایت تو از )که را الله اال اله ال قیامت روزمغفرت طلب برایم الله رسول گفت:یا اسامه میکنی؟چکار را الله اال اله ال قیات فرمودند:روز ایشان بفرما،
میفرمود تکرار را جمله این تنها پیامبر حضرت میکنی؟چکار را الله اال اله ال قیامت نمیگفتند:روز دیگر چیزی و
میکنی؟است: آمده اینگونه زید بن اسامه حضرت روایت در
از گروهکهایی فرستادند، لشکری با را ما پیامبر حضرتچون )و رسیدم مردی به من کردند، حمله ما بر جهینه قبیلة
را او من و الله، اال اله گفت:ال کردم(او بلند را شمشیراز پس و کرد مشغول خود به را قلبم حادثه این کشتم،
آن کردم، بازگو پیامبر حضرت برای را آن بازگشت،الله، اال اله ال بود گفته که این با فرمودند:آیا حضرتبیم از فقط او الله، رسول گفتم:یا کشتی؟ را او بازهم
فرمودند:پس پیامبر حضرت گفت، الله اال اله ال شمشیرگفته چنین دل ته از آیا که دریابی تا نشکافتی را قلبش چرافرمودند تکرر را جمله این آنقدر پیامبر خیر؟!!حضرت یاشده مسلمان روز همان در تازه کاش کردم آرزو من که
.(1)بودم( نکرده شرکت جنگ آن در )و بودم
موعظه صورتهای از یکی خداوند قدرت یادآوریاست:میآوریم: مثالی مسلم صحیح از موارد این در
وی که میکند روایت بدری مسعود ابو از/ مسلم امامسر پشت از که میکردم تنبیه شالق با را ام گفت:برده
...اما که بدان مسعود ابو میگفت:ای که شنیدم صدایصدا چون و ندادم تشخیص را صدا عصبانیت شدت از من
که هستند الله رسول ایشان که دانستم شد، نزدیکبدان ابومسعود ...ای که بدان ابومسعود میفرمودند:ای
از که آمده دیگر روایتی در انداختم، را شالق من ...و که حضرت آن افتاد، دستم از شالق پیامبر حضرت هیبت
این بر تو که قدرتی این از که بدان ابومسعود فرمودند:ایگفتم: دارد، قدرت بیشتر تو بر مراتب به خداوند داری، بردهدر زد، نخواهم را بردهای هرگز بعد به این الله(از رسول )یا
این الله رسول گفت:یا ابومسعود که آمده دیگر روایتی پیامبر حضرت است، آزاد خداوند رضای برای برده
.69 ش (-مسلم،?)1
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿40﴾
می را )جهنم(تو آتش نمیکردی چنین فرمودند:اگرسوخت.
پیامبر حضرت که آمده/ مسلم امام از دیگر روایتی دربرده این بر تو که قدرتی این از سوگند، فرمودند:بخدا
مسعود ابو دارد، قدرت بیشتر مراتب به تو بر خداوند داری.(1)کردم آزاد را برده آن نیز من میگوید:و
از که میزدم را ام میگوید:برده انصاری ابومسعودبدان ابومسعود میگفت:ای که شنیدم صدایی سر پشت
ناگاه گردانیدم، روی ...من که بدان ابومسعود ...ای کهمیفرمود: که دیدم خویش جلوی در را پیامبر حضرتقدرت بیشتر تو بر برده این بر تو قدرت از خداوند همانارا بردهای هیچ هرگز پس آن میگوید:از ابومسعود دارد،.(2)ام نزده
خطاکار: بر شفقت و رحمت (اظهار6)شایستگی که خطاکارانی آن بر شفقت و رحمت اظهار
شده پشیمان سختی به که افرادی مانند باشند، داشته را آناند، کرده توبه صادقانه و میخورند تأسف خود گذشتة بر و
میخوانید: داستان این در آنچه مانندحضرت نزد میگوید:مردی ب عباس بن عبدالله حضرت
کرده(3)ظهار همسرش با که این وجود با که آمد پیامبربه او بود، کرده مقاربت وی کفاره(با ادای )بدون بود،
کردم ظهار همسرم با الله رسول گفت:یا پیامبر حضرتآن نمودم، مقاربت او با بدهم کفارهای که این از قبل و
شد باعث امری چه کند، رحم تو بر فرمودند:خدا حضرتزیر در او خلخال گفت:درخشش شوی؟ کار این مرتکب کهکه هنگامی تا فرمودند:پس پیامبر ماه!حضرت نور
.(4)مکن آمیزش او با نپرداختهای کفارهایحضرت با مجلسی میفرماید:در ابوهریره حضرت
رسول گفت:یا و شد وارد مردی که بودیم نشسته پیامبرگشتم! تباه الله
شده؟ چه را :تو پیامبر -حضرت.1659ش: (-مسلم،?)1حppدیث گفتppه:هppذا حppدیث این باره در ش:ابوعیسی (-ترمذی،?)2
صحیح. حسنمppادر، قبیل از محppارم از یکی به همسر تشppبیه یعppنی (-ظهppار?)3
که است چppیزی آن حکمش و تحppریم قصد به غppیره و خواهر دختر،مترجم. است، شده بیان مذکور حدیث در
حسن حppدیث گفتppه:هppذا حدیث این بارة در ترمذی (-ابوعیسی?)4.1199ش: ترمذی، سنن صحیح، غریب
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿41﴾
کردم. مقاربت همسرم با و بودم -روزهکنی؟ آزادش که داری :بردهای پیامبر -حضرت
-خیر.روزه متوالی ماه دو میتوانی :آیا پیامبر -حضرت
بگیری؟-خیر.
غذا را مسکین60 میتوانی :آیا پیامبر -حضرتبدهی؟
-خیر.شخصی که این تا فرمودند درنگ مدتی پیامبر حضرت
فرمود:آن پیامبر حضرت آورد، ایشان نزد خرما زنبیلیگفت: داشت، حضور خود که مرد آن کجاست؟ سائل مردالله. رسول یا منم
کن. صدقه و بگیر را خرماها :این پیامبر -حضرتاز فقیرتر فردی بر را خرماها این آیا الله، رسول -یاخانوادهای مدینه شهر در سوگند خدا کنم؟!به صدقه خودمندارد. وجود من خانوادة از فقیرتر
ظاهر مبارک دندانهای حتی خندیدند پیامبر حضرترا ات خانواده خرماها این فرمودند:با سپس و گشت.(1)کن اطعامو مزاح قصد بود، شده خطا مرتکب که فرد این
و میکرد خطا احساس بلکه نداشت، را الهی امر استخفافکه او جمله این از مطلب این و مینمود سرزنش را خود
شدم، گفت:هالک این از و است آشکار و واضح کامالروایت گرفت.در قرار شفقت و رحمت شایستة که جاستشخص آن نمودن سؤال و کیفیتآمدن جزئیات/ احمد امامشده روایت ابوهریره حضرت از آنجا دراست. شده بیانو میکوبید را صورت که حالی در اعرابی مردی که
هالک و شده تباه گفت:من و آمد میکند، را موهایشکرد، تباه را تو چیزی فرمودند:چه پیامبر حضرت گشتم،
آن کردم، نزدیکی همسرم با )روز(رمضان گفت:درگفت: کنی؟ آزاد بردهای میتوانی تو فرمودند:آیا حضرت
متوالی ماه دو میتوانی تو فرمودند:آیا حضرت آن خیر،فرمودند:آیا پیامبر حضرت گفت:خیر، بگیری؟ روزه
و فقر و گفت:خیر، بدهی؟ غذا را مسکین60 میتوانیحضرت میگوید:نزد راوی شد، یادآور را خود تنگدستی
که زنبیلی پیامبر آن آوردند، بود خرما صاع15 آن در غالباآمد(حضرت مرد )آن کجاست؟ فرمودند:سائل حضرت
.1936 فتح (-بخاری،?)1
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿42﴾
را(اطعام )مساکین خرماها این فرمودند:با او به پیامبرخانوادهای مدینه شهر میان در الله رسول گفت:یا کن،
حتی خندیدند پیامبر حضرت ندارد، وجود ما از نیازمندترفرمودند: سپس و گشت ظاهر ایشان انیاب دندانهای.(1)کن اطعام را ات خانواده
شتابزده: تخطئة از (پرهیز7)را آن خود که داد رخ اتفاقی فاروق عمر حضرت برای
میگوید: او میکند، بیانحزام بن حکیم بن هشام از پیامبر حضرت حیات در
آنچه خالف و دیگر گونهای به را فرقان سورة که شنیدمبا نماز در بود نزدیک میخواند، بود، آموخته من به پیامبر
داد، سالم که این تا کردم صبر اما شوم، گالویز و درگیر اوتو به کسی چه را سوره گفتم:این و گرفتم را گریبانش، الله گفت:رسول است؟ آموخته میخواندی، که اینگونه
گونهای به را سوره این الله رسول میگویی، گفتم:دروغپیامبر حضرت نزد و کشیدم را او است، آموخته من به دیگر
سورة که شنیدم مرد این از گفتم:من ایشان به و بردممیخواند! آموختید من به آنچه از دیگر گونهای به را فرقانای بگذار، خود حال به را فرمودند:او پیامبر حضرت
خواند بودم، شنیده او از که همانگونه هشام هشام!بخوان،سپس است، شده نازل فرمود:اینگونه پیامبر حضرت و
مرا که آنگونه من و بخوان، عمر فرمود:ای من به ایشانفرمودند:اینگونه پیامبر خواندم.حضرت بودند، آموختهاست شده نازل قرائت هفت به قرآن این است، شده نازل.(2)بخوانید باشد، میسر که هرگونه به
داستان: این تربیتی نکاتهمدیگر، حضور در قرائت به آنان از یک هر -امرنمودن
اعالم و حق تثبیت برای طرفین، تصدیق و تصویب با توأماست. ماندگارتر و بلیغتر آنان، خطای عدم
هشام تا داد دستور عمر حضرت به پیامبر -حضرتو آرامش با طرفین که بود آن برای دستور این کند، رها را
دستور این در و شوند، استماع آماده خاطر اطمینان. عمر حضرت شتابزدگی به است اشارهای
نظریهای که شخصی تخطئة در نباید هرگز علم -طالباز قبل و ورزد شتاب میکند بیان آنرا و دارد او آنچه مخالف
.10/89 الربانی الفتح ،2/516 (-المسند?)1.4992الفتح: البخاری، (-رواه?)2
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿43﴾
نظریهای نظریه آن بسا چه کند، رد را آن تثبت و تحقیقباشد. علم اهل اقوال از و معتبر
ربط موضوع این به نیز عقوبت در زدگی شتاب از پرهیزمیخوانید: را آن از نمونهای زیر داستان در دارد،
اد حضرت از/ نسائی امام نموده روایت شرحبیل بن عبو آمدم مدینه به عموهایم/کاکاهایم با گفت:همراه وی کهجو( یا )گندم خوشه چند آن از و رفتم آن باغهای از یکی به
که کنم جدا را دانهها تا مالیدم دستهایم با را آن و چیدممرا و گرفت من از را چادرم رسید، سر باغ صاحب ناگهان
حضرت خواستم، کمک او از و رفتم پیامبر حضرت نزد زد،او به و طلبید را او و فرستاد مرد آن دنبال شخصی پیامبر
گفت:یا کردی؟ برخورد چنین شخص این با گفت:چراو شده وارد من باغ اجازه(به )بدون او الله رسول
و جاهل فرمودند:او الله است!رسول چیده خوشههاییندادی! غذایش بود، ندادهای!گرسنه تعلیم را او بوده نادان
پیامبر حضرت آن از پس و برگردان، او به را چادرش)گندم( وسق نسف یا و(1)وسق یک من به و داد دستور.(2)دادندشرایط و اوضاع شناخت که درمییابیم داستان این از
در تا میکند کمک را مربی و داعی جانی، و خطاکار زندگیبرگزیند. مناسب و شایسته روشی او با برخورد
حضرت که است این داستان این در توجه قابل نکتهایو داشت حق او زیرا نکردند؛ عقوبت را باغ صاحب پیامبرکردند متوجه را او و نمودند تخطئه را او اسلوب و روش تنهاناآگاه و جاهل مسأله حکم از که شخصی با خوردش بر که
را او سپس و است نبوده مناسب و صحیح برخوردی بوده،دستور را او و فرمودند راهنمایی مناسب برخورد و روش به
او به دوباره بود، گرفته او از که را شخص آن چادر تا داندگرداند. باز
خطاکار: با آرام (برخورد8) برخورد آرامی به باید خطاکار )با هنگامی نمود(خصوصاوسیعتر فساد دایرة که شود سبب تند برخورد و نهی که
حضرت حکیمانة برخورد در را آن از جالب نمونهای گردد،مییابیم. کرد، ادرار مسجد در که صحرانشینی با پیامبر
مترجم. گرم، کیلو180 حدود چیزی شتر، بار (-یک?)1صppحیح االسppتعالء، باب ،ةالقضا آداب (-نسائی:المجتبی:کتاب?)2
.4999ش: نسائی، سنن
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿44﴾
که میگوید و میکند روایت مالک بن انس حضرت که بودیم نشسته مسجد در پیامبر حضرت با همراه
کرد، ادرار مسجد در و شد مسجد وارد صحرانشین شخصی... دار نگه مه«)دست گفتند:»مه الله رسول اصحابرا فرمودند:ادرارش پیامبر ...(حضرت دار نگه دستتا نگفتند چیزی نیز اصحاب و بگذارید، راحتش نکنید، قطعآن از پس کرد، ادرار مسجد در اعرابی مرد آن که این
و گفت:ادرار وی به و نمود صدا را او پیامبر حضرتو خدا ذکر برای مساجد نیست، مساجد شایستة کثافت
از یکی به سپس و هستند، قرآن تالوت و نمازخواندنادرار محل بر و آورد آب دلوی او و داد دستور حاضریننظر در را آن پیامبر حضرت که قاعدهای و .اصل(1)ریختاز پرهیز و »تیسیر میکردند پیروی آن از و داشتند
ابوهریره حضرت از بخاری روایت در سختگیری«بود،کرد، ادرار مسجد در صحرانشین شخصی که شده نقل
باز کار این از را او )و کنند حمله او به تا برخاستند مردمبر و کنید فرمودند:رهایش آنان به پیامبر دارند(حضرت
سهلگیری و آسانی برای شما بریزید، آب دلوی ادرارش.(2)سختگیری و تشدید برای نه اید شده مبعوث
بر که حرصی خاطر به علیهم الله رضوان اصحاببه منکر این منع و انکار برای داشتند، خویش مسجد نظافتاست، امر این گویای حدیث روایات آمدند، جوش و غیرت
در کشیدند«و فریاد او بر روایتی:»مردم در مثال طور بهدیگر: روایتی در شوریدند«و او بر دیگر:»مردم روایتیبه دیگر:»مردم روایتی در کردند«و زجر را او »مردمنیز دیگر روایتی در و است شده شتافتند«وارد او سوی.(3)مه« گفتند:»مه او به اصحاب که آمدهداشتند نظر در را کار انجام و عاقبت پیامبر حضرت اما
نیست، خارج احتمال دو از کار این عاقبت که میدانستند وخود حال به را او که این دوم و کنند، منع را او که این اول
دارد احتمال شود قطع او ادرار اگر اول صورت در بگذارند،مبتال مرضی به و برسد ضرری او به ادرار بندآمدن اثر بر که
پس کند فرار مردم بیم از و نشود قطع ادرارش اگر و گرددبدن و میگردد پخش مسجد در ادرار نجاست صورت آن درحضرت میشود.آری، آغشته ادرار به شخص آن لباس و
تا اعرابی رهاکردن که دریافت خویش ثاقب نظر با پیامبر.285ش: مسلم، (-صحیح?)1.6128ش: (-الفتح،?)2.87–7/83 االصول (-جامع?)3
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿45﴾
با دارد، دربر را شر و مفسده کمترین کند ادرار مسجد درنجاست و بود، ادرارکردن مشغول مرد آن که این به توجه
میشد را را فرمودند:او اصحاب به رو این از کنند پاک بعداحضرت نکنید.آری، قطع را ادرارش بگذارید، خود حال به
و مفسده دفع همان که برتر مصلحتی حصول برای پیامبراین از را اصحاب بود، مفسده کمترین تحمل و بزرگتر شرمصلحت برتر مصلحتی حصول برای و داشت، باز کار
گرفتند. نادیده را اندک )مؤقت(ورا کار این علت پیامبر حضرت که آمده دیگر روایتی در
الکبیر«از »المعجم در طبرانی شد، جویا اعرابی آن ازاست: کرده روایت اینگونه ب عباس بن عبدالله حضرتایشان با مسجد در و آمد پیامبر حضرت نزد اعرابی مردیاز را پاهایش برگردد، میخواست که هنگامی و نمود بیعتاین از را او خواستند مردم نشست، ادرار به و کرد باز همقطع را فرمودند:ادرارش پیامبر حضرت دارند، باز کار
تو گفتند:مگر وی به و طلبیدند را او سپس و نکنید،فرمودند: پیامبر حضرت گفت:آری، نیستی؟ مسلمان
آن ذاتی به کردی؟!گفت:سوگند ادار مسجد در چرا پسبا مسجد که میکردم گمان من برگزید، رسالت به را تو که
کردم، ادرار آن در رو این از ندارد تفاوتی دیگر زمینهایمرد آن ادرار بر که دادند دستور پیامبر حضرت آن از پس
.(1)بریزند آب سطلیاعرابی آن قلب در پیامبر حضرت حکیمانة اسلوب اینابن روایت در که او گفتار از که گذاشت بجا عمیق تأثیریاز ماجه این میگردد، آشکار و واضع است، آمده ماجه
الله گفت:رسول وی که نموده روایت ابوهریره حضرتاینگونه و شد وارد اعرابی فردی که بودند نشسته مسجد دردر را دیگر کسی و بیامرز را محمد و من الها، کرد:بار دعا
و خندیدند پیامبر مگردان!حضرت ما شریک آمرزشمحصور و منحصر را واسعی امر فرمودند:تو سپس
بیرون مسجد از خواست اعرابی آن که هنگامی گردانیدی،و کرد باز هم از را پاهایش مسجد از گوشهای در برود
متوجه که آن از پس اعرابی ...آن نشست ادرار به همانجا الله رسول فدای مادرم و گفت:پدر گردید، خود اشتباهنه و نمود سرزنش مرا نه برخاست من سوی به شوند،
همانا نیست، ادرار جای فرمود:مسجد تنها داد، دشنامماست. شده ساخته نمازخواندن و الله ذکر برای مسجد
.هیثمی220 ص ،11 ج ،11552ش: الکبیر، الطبرانی، (-رواه?)1.2/10 الصحیح رجال »المجمع«گفته:رجاله در
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿46﴾
آب دلوی او ادرار بر که دادند دستور پیامبر حضرت سپس.(1)بریزند
را فوایدی و نکات حدیث این شرح در/ حجر ابن عالمهکه: این منجمله است، نموده ذکر
و سرکشی روی از نادان و جاهل فرد که صورتی -دربا باید لطف و نرمی با باشد نشده خطا و جرم مرتکب عنادویژه به کرد، باید پرهیز سختی و تعنیف از و نمود برخورد اوباشد. داشته دلجویی و قلب تألیف به نیاز شخص آن اگر
از نهی و معروف به امر و نجاست از پرهیز و -احترازحضور در رو این از و بود گرفته جای اصحاب قلوب در منکرمبادرت منکر انکار به ایشان اذن از قبل حضرت آن
ورزیدند.از پس که میگردد معلوم حدیث این از -نیز
زیرا برد؛ بین از را مفاسد باید بالفاصله موانع برطرفشدنکه دادند دستور اعرابی آن فراغت از پس پیامبر حضرت
.(2)بریزند آب او ادرار بر
خطا: عظمت (بیان9)اسppلم بن زید و کعب بن محمد و عمر بن عبدالله حضرت
غppزوه در مردی که اند کرده نقل مشابه روایاتی با قتاده ودر بزدلتر و دروغگppوتر شppکموتر، افppرادی گفت:ما تبppوکایم، اصppحاب(ندیppده و )پیppامبر قاریppان این از جنگ هنگppام
تو میگppppویی، دروغ گفت:تو مالک بن عppppوف حضppppرت من منافقی، آگppاه تو گفتppار این از را پیppامبر حضppرت حتما
حضpppرت تا رفت و برخاست عpppوف حضpppرت میسpppازم،او از پیش قرآن که دید اما کند، آگاه سخن این از را پیامبر
و بسppته را بppارش که مرد آن بود، شده نازل حضرت آن بررسppول گفت:یا و آمد حضرت آن نزد بود سوار شترش بر
این بppرای و میکppردیم بppازی و بودیم سخن در غرق ما الله،سختی دری هر از نکنیم احساس را راه طوالنی مسافت که
را او اکنpppون هم میگویppد:گویا عمر بن عبدالله میگفتم،و گرفته را پیpppامبر حضpppرت شpppتر پpppاالن تنگ که میبینممیگویppد: او و کppرده خونآلوده و زخمی را او پاهای سنگها
پیpامبر حضppرت میکpردیم، بازی و بودیم سخن در غرق ما ﴿فرمودنpppppppppppppppد:
﴾(3)..428 ماجه ابن صحیح ،529 ط.عبدالباقی ماجه، ابن (-سنن?)1.325–1/324 (-الفتح?)2.65آیة: توبه، (-سورة?)3
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿47﴾
تمسخر او پیغامبر و او آیههای و خدا به آیا بگو».«میکردید
اضافه چیزی و نمیفرمودند توجه او به پیامبر حضرت ونمیگفتند. نیز این بر
ب عمر بن عبدالله حضpppppppرت از را واقعه این جریر ابنمجلسی در تبوک غزوه در مردی است، کرده روایت اینگونه
هنگppام در ترسppوتر و دروغگppوتر شppکموتر، افرادی گفت:ماگفت: مجلس اهل از مppردی ایم، ندیppده قاریppان این از جنگرا الله رسول من هستی منافق تو بلکه میگویی، دروغ تو
بن عبدالله شد، نازل باره این در قرآن و نمود، خواهم باخبرتنگ به را خppود که دیppدم را مppرد آن میگویppد:من ب عمر
را پاهppایش سppنگها و گرفته پیppامبر حضppرت شppتر پppاالندر غpرق ما اللppه، رسppول میگفت:یا او و بpود کpرده زخمی﴿فرمودند: الله رسول و میکردیم، بازی و بودیم سخن
﴾(1).
تمسخر او پیغامبر و او آیههای و خدا به آیا بگو»کافر ایمانآوردن از پس شما نکنید خواهی عذر میکردید،
.«شدید
خطا: زیان و ضرر (بیان10)در پیامبر حضرت که میگوید:هنگامی خشنی ابوثعلبه
رودخانههای و درهها به مردم میگرفتند منزل جایی سفرفرمودند:این پیامبر حضرت میشدند، پراکنده اطرافپس به آن از است، شیطان از شما پراکندگی و تفرقیکجا همه میگرفتند، منزل جایی در پیامبر حضرت هرگاه
بر چادری اگر میشود گفته حتی مینشستند، یکدیگر کنار و.(2)میگرفتند جا آن زیر همه میشد، گسترده آنهاگمان تو حتی که است آمده اینگونه دیگر روایتی در و
دربر را همه بگستری چادری آنان بر اگر که میکردی.(3)میگیرد
و احوال مراقب اندازه چه تا پیامبر حضرت که میبینیممیگیریم درس حدیث این از و بودند خویش اصحاب اوضاع
/14p طبری جریر ابن (-تفسیر?)1 این رجpال ط.دارالکتب،333طppبری سppعد، بن هشام مگر هستند، صحیح رجال از همگی حدیث
الppنزول اسppباب من المسppند الصppحیح است، کرده روایت را آن نیز.17ص:
ش: داود، ابی سpppنن صpppحیح ،2286ش: داود، ابی (-سpppنن?)22288.
.14/44 الربانی، (-الفتح?)3
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿48﴾
حریص خویش سپاهیان مصلحت بر باید فرماندهای هر کهبیندیشد. آن به و باشد
آنان بر را دشمن اتراق، هنگام لشکر پراکندگی و تفرقرا مسلمانان وسیله بدین شیطان و میاندازد طمع به
.(1)میترساندسلب لشکر از را همدیگر به کمک امکان پراکندی و تفرق.(2)میکندامور در اصحاب چگونه که درمییابیم حدیث این از نیزعمل پیامبر حضرت رهنمودهای و توجیهات بر خیر
مینمودند.و عظمت بیان برای نمونهای نیز بشیر بن نعمان حدیث
فرمودند: پیامبر میگوید:حضرت او میباشد، خطا زیانکه این یا و کنید نماز(راست هنگام )در را خود صفهای یا
.(3)میاندازد اختالف شما میان در خداوندکه شده روایت حرب بن سماک از مسلم صحیح در
میگفت:حضرت که شنیدم بشیر بن نعمان میگوید:ازمیکرد راست را ما نماز(صفهای هنگام )همیشه پیامبر
به که این تا میکند، راست را تیرها آن با گویا که گونهای بهفرا وی از را صف راستنمودن ما که رسید ایشان نظر
تکبیر که بود نزدیک و ایستاد مصلی بر روزی ایم، گرفتهبود، آمده جلو صف از اش سینه که دید را مردی گوید،کنید راست را خدا!صفهایتان بندگان فرمودند:ای ایشان
.(4)میاندازد اختالف شما میان خداوند گرنه وپیامبر حضرت که نموده روایت انس حضرت از نسائی
و بایستید هم نزدیک و بچسپید بهم نماز صف فرمودند:درکه خدایی آن به سوگند کنید، برابر همدیگر با را گردنهایتان
که میبینم را شیطان من اوست، دست به محمد نفسوارد )خلل(صفها میان از رنگ سیاه بزغالهای بسان
.(5)میشودبرای خطا شوم عواقب و مفاسد توضیح و تبیین پس
خطا شوم عاقبت گاهی است، مهم بسیار خطاکار قانعنودننیز دیگران به گاهی و میگردد خطاکار گریبانگیر تنها
/ ابوداود که است موردی اول نوع نمونة میکند، سرایتب عباس بن عبدالله حضرت از خویش سنن کتاب در را آن
.7/292 المعبود، (-عون?)1.6/130 الفالحین، (-دلیل?)2.717ش: (-فتح،?)3.436ش: (-مسلم،?)4.785ش: نسائی، سنن (-صحیح?)5
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿49﴾
روایت به بنا و نموده نفرین را باد مردی که است آوردهکشید را شخصی چادر باد پیامبر حضرت دوران مسلم:در
را فرمودند:باد پیامبر حضرت کرد، نفرین را باد مرد آنکه را چیزی هرکس و است مأمور آن زیرا مکن؛ نفرین
خود بر نفرین آن کند، نفرین نیست، لعنت و نفرین شایسته.(1)میگردد باز او
کتاب در/ بخاری امام که است موردی دوم نوع مثالپدرش از او و ابکره ابی ابن عبدالرحمن از خود صحیحکسی شخصی، الله رسول محضر در که میکند روایتکه آمده اینگونه مسلم روایت در و نمود، تعریف را دیگرو فالن در الله رسول از پس الله، رسول گفت:یا مردی.(2)نیست برتر او از کسی موارد فالن
را رفیقت گردن تو، بر فرمودند:وای پیامبر حضرتسپس و نموده تکرار بار چندین را جمله این شکستی،
مسلمانش برادر که شد ناگزیر که شما از فرمودند:هرکساینگونه را فالنی بگوید:من اینگونه باید پس بستاید را
تبرئه را کسی من است، خداوند با حسابش و میپندارم،او از که را موردی و میپندارم، چنان و چنین را او نمیکنم
.(3)کند ذکر میشناسدحضرت المفرد«از »االدب در/ بخاری امام روایت در و
در که آمده کند می نقل که داستانی در اسلمی محجننماز که دید را مردی پیامبر حضرت که بودیم مسجد
که پرسید من از ایشان میکرد، رکوع و سجده و میخواندرسول گفتم:یا و ستودم را مرد آن من کیست؟ مرد آندر دارد(و را )خوبی فالن و فالن و است فالنی او الله
فالنی )گفتم(او که آمده نیز المفرد االدب در دیگر روایتیحضرت میخواند، نماز بهتر مدینه اهل همه از و استکه نشنود او که باش مواظب کن، فرمودند:بس پیامبر.(4)میگردد وی تباهی و هالکت موجبآمده ابوموسی حضرت از بخاری صحیح در روایتی دررا مردی شخصی، که شنیدند پیامبر میگوید:حضرت که
پیامبر حضرت میکرد، مبالغه او مدح در و میستود
.4102ش: داود، ابی صحیح ،4908ش: (-ابوداود،?)1.3000ش: مسلم، (-صحیح?)2الشهادات. کتاب ،2662(-الفتح:?)3حسن حppدیث گفتppه:این .آلبppانی137المفppرد: االدب (-صppحیح?)4
است.
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿50﴾
را )فرمودند(کمرش یا و کردید هالک را او فرمودند:شما.(1)شکستید
و نادرست بگونهای که خطاکار این برای پیامبر حضرتخطایش نامطلوب عاقبت میستود، را مرد آن آمیز مبالغه
سبب مبالغهآمیز تعریف و مدح زیرا فرمودند؛ بیان راپدید خودپسندی و تکبر و غرور فرد آن قلب در که میگردد
اعمال انجام از و کند بسنده خویش شهرت به بسا چه و آیدریا قلبش در مدح از لذتبردن با یا و گردد، سست صالحاین و گردد، او تباهی و هالکت سبب امر این و آید وجودآن متفاوتی تعابیر با پیامبر حضرت که است مطلبی همان
کردید«یا هالک را مانند:»او جمالتی فرمودند؛ بیان راشکستید«. را او »کمر یا کردید«و قطع را او »گردنکه را آنچه و میکند گزافگویی مدح در ستایشگر گاهی
اطالعی آن از که چیزی بر و میگوید، نیست مطمئن برآنفرد گاهی و میگوید، دروغ بسا چه و میکند اعتماد ندارد
و بال آنگاه میکشد، دیگران رخ به را مدح آن شده ستودهممدوح فرد اگر االخص علی آید می وجود به بزرگ مصیبتی
و کلی صورت .به(2)باشد فاسق یا و ستمگر شده ستوده و پیامبر حضرت و است نشده نهی ستایش و مدح از مطلقا
در باب عنوان در و اند، ستوده آنان حضور در را اشخاصیآمده آنجا است، شده بیان مهمی توضیح مسلم صحیحبر یا و باشد افراطی آن در که صورتی در مدح از نهی »باب
.(3)رود« فتنهای بیم ممدوحاو به تعریف و مدح میداند، مقصر را خود که کسیفریب آن به شود ستایش هرگاه و نمیرساند زیانی
حقیقت و ماهیت او که زیرا نمیشود؛ غره و نمیخورداند:هرگاه فرموده سلف علمای میشناسد، را خود نفسدعا اینگونه باید پس ستودند، خودش حضور در را کسیتؤاخذنيواليعلمون،المالياغفراللهم»کند:اخيراواجعلنييقولون،بما .(4)«يظنونمم
و کن مغفرت نمیدانند آنان که را گناهم »پروردگارا!آنآنچه از مرا و مکن، مؤاخذه مرا میگویند آنچه به
بگردان«. بهتر میپندارند،
.2663ش: (-الفتح،?)1.10/478 (-الفتح،?)2مسلم. صحیح والرقائق، الزهد (-کتاب?)3/1pp السppنن، الppبیهقی، (-رواه?)4 ش: ،لصppحیحةا لسلسppلةا ،46
2820.
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿51﴾
خطاکار: عملی (آموزش11)عمیقتر و قویتر تأثیری عملی آموزش مواقع بسیاری در
بسیاری در پیامبر حضرت دارد، نظری و تئوری آموزش ازاز نفیر بن جبیر میدادند، ترجیح را عملی آموزش مواردایشان رفت، پیامبر حضرت نزد او که میکند نقل پدرشابوجبیر فرمودند:ای سپس و آوردند آب که دادند دستور پیامبر حضرت نمود، دهان در آب ابتدا ابوجبیر بگیر، وضواز کافران نکن، شروع دهان از ابوجبیر فرمودند:ای وی به
ابتدا و طلبیدند آب ایشان سپس میکنند، شروع دهانتا آن از پس نمودند، پاک را آنها و شستند مچ تا را دستها
بار سه تا آن از بعد و نمودند(1)استنشاق و مضمضه بار سهسپس و راست دست آن از پس و شستند را خویش چهرهرا خود سر و شستند آرنج تا بار سه را هریکی چپ دست.(2)شستند را خویش پاهای و نموده مسحدهان از »کافران جمله با پیامبر حضرت داستان این درنادرستش روش و کار از را صحابی میکنند«آن شروعاین از قبل کافران که باشد این معنا شاید و نمودند متنفر
را دستهایشان ببرند، فرو آب در را دست کهنظافت بر آنان محافظت عدم دلیل این .و(3)نمیشویند
اعلم. والله است،
مناسب: جایگزین (معرفی12)با که میگویppد:هنگppامی مسppعود بن عبدالله حضppرتتشpppهد(اینگونه )در میخوانpppدیم نمpppاز پیpppامبر حضpppرت
الس||المعلىالل||همنعب||اده،الس||الم»میگفppتیم:که آمpppppppده نسpppppppائی روایت در )و«علىفالنوفالن
الس|||المعلىجبري|||ل،الس|||المعلى»میگفpppتیم:(السالم» فرمودند:نگویید پیامبر .حضرت(4)«الميكائيلبلکه اسppت، خداوند نامهppای از یکی سppالم زیرا«علىالله
لواتلله،التحيات»بگویید: اینگونه والطيب||ات،والص||الم وبركات||ه،اللهورحم||ةالنبيأيهاعلي||كالس||الم الحيناللهعبادوعلىعليناالس اگر )زیppرا«الص||
بینیکردن. و دهان در (-آب?)1/1pp السppنن الppبیهقی، (-رواه?)2 ش: الصppحیحه، السلسppلة ،46
2820.از را ایشppان که هنگppامی/ بppاز عبppدالعزیز شیخ را مطلب (-این?)3
نمود. بیان برایم پرسیدم حدیث شرحسنن صحیح االول، التشهد کیف باب التطبیق، (-المجتبی:کتاب?)4
.1119ش: نسائی،
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿52﴾
یا و آسppمان در بنppدگان تمppامی شppامل دعا این بگویید چppنینهد»میگpppردد( آسpppمان و زمین میpppان إالإلهالأنأش||داأنوأشهدالله، بهترین سپس«ورسولهعبدهمحم.(1)کنید دعا آن با و انتخاب را دعا
انس حضرت که است حدیثی باره این در دیگر نمونهایقسمت در پیامبر حضرت میگوید:روزی او میکند روایت حضرت آن چهره بر ناراحتی اثر دیدند، بلغمی مسجد قبلة
پاک خویش دست با را آن و برخاستند ایشان گشت، نمایانبا هستید نماز در شما که فرمودند:هنگامی پس و نمودند
فرمودند(پروردگار که این )یا میکنید، مناجات پروردگارتانطرف به شما از هیچکسی پس است، قبله و شما میانکند تف خود پای زیر یا و چپ سمت بلکه نیندازد، خلط قبله
انداختند دهان آب آن در و گرفته را چادرش گوشة سپس ورا خلط اینگونه فرمودند:یا و مالیده بهم را آن طرف دو و
.(2)کند دفعسمت و رو جلوی احدی هیچ که آمده دیگر روایتی در و
زیر یا و چپ سمت را دهان آب بلکه نکند، تف خود راست.(3)بیندازد پایش
که شده روایت خدری ابوسعید حضرت از دیگر مثالیپیامبر حضرت »برنی«نزد نام به خرما نوعی میگوید:بالل
،حضرت آن آورد کجاست؟ از خرما پرسید:این وی ازمن داشتیم نامرغوب خرمای گفت:مقداری جواب در باللبه تا فروختم خرما این از پیمانه یک به را آن از پیمانه دو
فرمودند: آنگاه پیامبر حضرت بهتری(بدهم، )خرمای شماو مکن، چنین رباست عین رباست، عمل ...اینأوه،أوه
را خود خرمای ابتدا بهتری(بخری )خرمای خواستی هرگاه.(4)بخر مرغوب خرمای آن پول با و بفروش
پیامبر حضرت بردگان از آمده:یکی دیگر روایتی دران«آورد، خرمای ایشان برای از حضرت آن خرماهای »ریاو از حضرت آن بود، خشکیده مقداری »بعل«و نوع
یک گفت:این او آوردی؟ کجا از را خرماها پرسیدند:اینآن ام، خریده خود خرماهای از پیمانه دو به را خرما پیمانه
شایستهای کار این مکن، را کار فرمودند:این حضرت
.835 فتح البخاری، (-رواه?)1.405 الفتح البخاری، (-رواه?)2.412(-الفتح:?)3.2312الفتح: البخاری، (-رواه?)4
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿53﴾
هر آن پول از و بفروش را خود خرمای ابتدا بلکه نیست،.(1)بخر خواستی، که خرمایاز نهی و معروف امر به که داعیان از برخی روش دراشتباهات و منکرات برخی انکار هنگام مشغولند، منکرکه این آن و میشود مشاهده کوتاهی و قصور نوعی مردماشتباه و منکر آن حرمت اعالم و تخطئهنمودن بر تنها آنها
معرفی بهتر و مناسب جایگزینی که این بدون میکنند، اکفتازد، سر خطایی هرگاه که کنند بیان برایشان که این یا و کنندهر عوض در که است این شرع روش کنند؟ چکار باید
میکند، معرفی حالل و مناسب جایگزینی حرامی منفعتکه هنگامی و گردید مشروع نکاح شد حرام زنا که هنگامی
که هنگامی و شد مباح و جایز معامله و بیع گردید حرام رباو درنده پرندگان و حیوانات گوشت و شد مردار خوک
حالل اهلی شده ذبح حیوانات گوشت شد، حرام شکاریکار مرتکب شخصی هرگاه برآن غیره.عالوه و شد، اعالمو نجات راه او برای شرع گردد، نامشروعی و محرم
کفاره بحث در که است نموده بیان کفاره و توبه با مخرجیمعرفی در باید داعیان پس است، شده بیان تفصیل به
شرع از خطا از خالصی و نجات راه و مناسب جایگزین.(2)کنند پیروی مقدستوان به بهتر جایگزین معرفی مسأله که داشت توجه باید
و خطاست امری گاهی دارد، بستگی داعی فکری نیروی ودوری و احوال فساد دلیل به اما ورزید، امتناع آن از باید
مناسبی جایگزین آن برای الواقع فی الهی، شرع از مردمذهن در را بهتری جایگزین داعی که این یا و نمیشود، یافتبهتر جایگزینهای امر به که این یا و ندارد، آماده خود
چنین در ندارد، رشتهای سر مورد این در و نیندیشیدهرا بهتری جایگزین داعی که این وجود با مواردی
و تغییر به و نموده انکار را منکر باید بازهم اما نمیشناسد،و معامالت باره در مواردی چنین بپردازد، خطا تصحیح
مسلمان غیر کشورهای و مجتمعات از که مالی نظامهایکه ناسازگاریهایی و مخالفتها تمام با و گرفته سرچشمه
شده، منتقل مسلمانان جوامع به دارند، اسالمی شریعت باضعفی و کوتاهی چنان متأسفانه و میافتد اتفاق زیاد
جایگزینهای ایجاد از را آنان که گشته مسلمانان دامنگیر.3/67 احمد، (-مسند?)1معppرفی و ذکرنمppودن بهppتر، جppایگزین معppرفی مppوارد از (-یکی?)2
سppاختگی یا ضppعیف حppدیث از را انسppان که است صppحیح حppدیثمیگرداند. بینیاز
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿54﴾
نوع فقط این است، داشته باز آن معرفی و مناسب و بهتربهتر جایگزینهای الهی منهج گرنه و است نقص و بیتوجهی
مسلمانان از را مشقت و زحمت که دارد فراوانی مناسب ودیگر بسیاری و آگاه آن از مردم از برخی که میکند دور
هستند. غافلجلوگیری خطا وقوع از آنچه به (راهنمایی13)
میکند:آنان که میکند نقل پدرش از حنیف بن سهل بن ابوامامه
و کردند حرکت مکه طرف به پیامبر حضرت همراهی بهار وادی به چون سهل حضرت رسیدند، جحفه منطقه در خزو روشن پوستی و بود خوشاندام مردی که حنیف بن
به که حالی در ربیعه بن عامر نمود، غسل آنجا داشت سفیددوشیزهای پوست حتی تاکنون گفت:من مینگریست، او سهل ام!!حضرت ندیده روشنی، و زیبایی این به نیز را
حضرت نزد مردم افتاد، زمین بر و شد بیهوش دم هماندریاب!او را سهل الله رسول گفتند:یا و رفتند پیامبر
حضرت نمیدهد، تکان نیز را سرش حتی و افتاده بیهوشرا او )که هستید؟ مشکوک کسی به فرمودند:آیا پیامبرسویش به ربیعه بن باشد؟(گفتند:عامر )چشم(کرده نظر
و خواندند فرا را عامر پیامبر حضرت است، مینگریستهشما از افرادی فرمودند:چرا و آمده خشم به او بر
به زیباییش از که هنگامی چرا میکشند؟ را برادرانشاندعای برایش فیک«)چرا الله »بارک نگفتی آمدی، شگفت
غسل که دادند دستور عامر به نکردی؟(سپس برکت و خیرغسل آب آن از پس و نمود، غسل ظرفی در نیز عامر و کندعصر ریختند، سهل حضرت پشت و سر بر کاسهای با را گویا کرد، حرکت مردم با سهل حضرت روز آن او به اصال
.(1)است نرسیده زیانیبن سهل بن امامه ابی بن محمد از/ مالک امام روایت درکه شنیده پدرش از که میگوید وی که آمده حنیف
تن به که را جبهای خزار در حنیف بن سهل میگفت:پدرممردی سهل حضرت نمود، غسل و آورد بیرون داشتکه ربیعه بن عامر داشت، روشن و زیبا پوستی و بود سفید
دوشیزهای پوست حتی تاکنون گفت:من میکرد، نگاه را اوجا همان در و آن پی در ام، ندیده زیبایی و روشنی این به را
اطالع پیامبر حضرت به کرد، تب شدت به سهل حضرتو است کرده تب شدت به سهل حضرت که دادند
/3pp (-المسند?)1 الصppحیح، رجppال احمد رجppال گفته .هیثمی486.5/107 المجمع
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿55﴾
و آمدند وی نزد حضرت آن بیاید، ایشان همراه نمیتواندحضرت کرد، بازگو برایشان را داستان سهل حضرتبرادرانشان شما از برخی عامر(فرمودند:چرا )به پیامبر
همانا نکردی؟ برکت و خیر دعای او برای چرا میکشند؟ راوضو که دادند دستور را عامر سپس است، حق چشم زخم
حضرت بر را وضو )آب و گرفت وضو نیز عامر و بگیرد، پیامبر حضرت با سهل حضرت ریختند(شامگاه سهل
.(1)نداشت مشکلی هیچگونه و افتاد راه بهداشت: بر در زیرا نکات داستان این
برادر اذیت و آزار سبب که کسی بر مربی -خشمگرفتنگردد. مسلمانش
به منجر گاهی که خطا از ناشی ضرر و زیان -بیاننمودنمیگردد. قتل
مسلمان ایذای و ضرر وقوع از آنچه به -راهنماییکردنمیدارد. باز
و خطاکار با مستقیم برخورد از (پرهیز14)عمومی: تذکر به اکتفانمودن
پیامبر حضرت که شده روایت مالک بن انس حضرت از را شان های چشم نماز هنگام مردم از برخی فرمودند:چراسخن تندی به باره این در و کنند، می بلند آسمان سوی به
آنان بینایی نه گر و آیند باز کار این از فرمودند:یا حتی گفتند.(2)شد خواهد گرفتهکه کنیزی میخواست ل عایشه حضرت که هنگامی و
نشدند، راضی کنیز آن صاحبان بخرد، داشت »بریره«ناممحفوظ آنان برای(3)»والء« حق که شرط این به مگر
خطبهای یافتند، اطالع پیامبر حضرت که هنگامی بماند،فرمودند:چرا خداوند ثنای و حمد از پس و نموده ایرادندارد؟ وجود قرآن در که میگذارند شروطی مردم از برخی
داشته مغایرت آن تعالیم )با نباشد قرآن در که شرطی هرو حکم باشند، هم شرط صد گرچه است باشد(باطل
خداوند شرط گردد(و اجرا )که است سزاوارتر الهی قضایکرده آزاد را برده که است کسی »والء«حق است، موثق.(4)باشد
.1972ش: (-موطا،?)1.750ش: فتح، البخاری، (-رواه?)2میبppرد، او از بppردهای آزادی سppبب به را آن انسppان که (-ارثی?)3
مترجم.
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿56﴾
کاری پیامبر حضرت که نمود روایت ل عایشه حضرتاما دادند، اجازه آن انجامدادن به نیز را مردم و دادند انجام
و(از دانسته نامناسب را کار )آن افرادی این وجود با پیامبر حضرت چون و نمودند، پرهیز کار آن انجامدادن
خداوند حمد از پس و نموده ایراد خطبهای یافتند، اطالعداده انجام من که کاری انجامدادن از افرادی فرمودند:چرا
خشیت و معرفت در من سوگند خدا به میروزند؟ إبا ام.(1)برترم آنان همه از الهی
جانب در پیامبر میگوید:حضرت ابوهریره حضرتمردم به رو آن پی در و فرمودند، مشاهد بلغمی مسجد قبلة
خداوند به رو که هنگامی افرادی فرمودند:چرا و نمودهمگر آیا میاندازند؟ دهان آب خود روی جلوی میایستند،
پس بیندازد؟ دهان آب شما به رو کسی که میپسندید شمااگر و بیندازید، دهان آب خود پای زیر و چپ سمت در شما
.(2)بمالید بهم را آن و کنید تف خود چادر در نبود، ممکنحضرت که نموده روایت خویش سنن کتاب در نسائی
او بر آیات و خواندند را روم سورة صبح نماز در پیامبرکردند، تمام را نماز پیامبر حضرت که هنگامی شد، ملتبس
به میخوانند، نماز ما با که افراد از برخی فرمودند:چرا و خوبی را خود(قرآن کار این )با آنان نمیگیرند، وضو کامال
.(3)میسازند مشتبه ما برهمه که دارد وجود زیادی مثالهای و شواهد مورد این دراسلوب کرد، رسوا نباید را خطاکار که مشترکند امر این در
وی با رویارویی عدم و خطاکار به کنایهزدن و تعریضبرمیشماریم: را زیر موارد آن جمله از که دارد فوایدی
صحیح کتاب در متعددی مواضع در را داستان این بخاری (-امام?)4.5636ش: نگا:الفتح، است، آورده خویش
.6101ش: (-الفتح،?)1.550ش: مسلم، (-صحیح?)2/2pp نسppائی:المجتppبی (-سppنن?)3 ثقه حppدیث این .رجppال156
تغppیر عالم میگوید:ثقه عمیر بن عبدالملک باره در حافظ هستند،الکالعی روح ابی از/ احمد امppام را حدیث این دلس، ربما و حفظهدر و داد نمppاز را ما پیppامبر اسppت:حضppرت نمppوده روایت اینگونه
ایشppان شppد، مشppتبه او بر آیppات بppرخی خوانppد، را روم سورة نمازاین میآیند، نماز به بیوضو که افرادی سبب به فرمودند:شیطان
وضو خppوبی به آمدید نمppاز به هرگppاه نمppود، ملتبس ما بر را آیppاتبن عبppدالملک از او و ضppعبه از را حppدیث این احمد امppام بگیریppد،
)ابppوروح(شppنیدم شppبیب میگوید:از او که نموده روایت نیز عمیرنمppود( ذکر را مذکور ...)حدیث که میکرد نقل اصحاب از یکی کهروایت عبppدالملک طریق از سppفیان و زائppده نppیز را حppدیث این و
.3/473 اند.المسند نموده
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿57﴾
از او نگاهداشتن دور و خطاکار منفی واکنش از -پرهیز1از دفاع و شخصی انتقام به وی تحریک و شیطانی اغواینفس.نفس بر و میگردد، واقع قبول مورد بیشتر روش -این2
است. مؤثرترمیماند.)و ناشناخته مردم نزد خطاکار روش این -در3نمیشود(. رسواافزوده نصحیتکننده محبت و مربی منزلت -بر4
میشود.برای کنایهزدن و تعریض اسلوب که داشت توجه باید
به و رسوانمودن برای نه است خطاکار متوجهنمودنوضعیت که بود خواهد صورتی در این و وی، تنگناکشانیدن
در و نشناسند، را او مردم اکثر و باشد پوشیده خطاکارتوبیخ نوعی اسلوب این میشناسند، را او مردم که صورتی
خطاکار رسوانمودن و مضایقه و شدید بسیار سرزنش وکاش که میکند تمنا خطاکار بسا چه و میگردد، محسوب
او با روش این جای به زیر امور میشد، برخورد مستقیماچه که دارند:این نقش اسلوب این تأثیر متفاوتبودن در
بیان کسی چه حضور در و میکند؟ عنوان را خطا کسیبرانگیزنده و زننده اسلوبی با خطا آیا که این و میشود؟
شفقت؟ و خیرخواهی اسلوب با یا و شده مطرحدر خطاکار با مستقیم غیر برخورد روش و اسلوب پسهم و خطاکار برای هم باشد، حکمت با توأم که صورتیشد. خواهد واقع مفید دیگران برای
خطاکار: علیه مردم عامه (برانگیختن15)گونهای به باید و دارد کاربرد خاصی موارد در روش اینو منفی پیآمدهایی موجب تا شود، گرفته بکار دقیق
حضرت سیرت از روش این برای اکنون و نگردد، زیانبخشمیآوریم: مثالی پیامبر
پیامبر حضرت نزد میگوید:مردی ابوهریره حضرت پیامبر کرد.حضرت شکایت اش همسایه از و آمد
مرد کن(آن تحمل را ات همسایه )و کن فرمودند:صبراش همسایه اذیت و آزار از شکایت برای دیگر بار چندین
به پیامبر بار(حضرت آخرین در )و آمد حضرت آن نزدکوچه در را ات زندگی وسایل و اسباب برو که فرمودند وی
حالت این در را او که مردم کرد، چنین نیز مرد آن بینداز!وجواب در او و میشدند جویا وی از را کار این علت میدیدند
بازگو بود، رسیده او به همسایه از که آزاری و اذیت حالت
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿58﴾
نفرین را اش همسایه آن، شنیدن با مردم میکرد،...کند، فالن و فالن را او میگفتند:خداوند و مینمودندو آمد او بود(نزد شده خود اشتباه متوجه )که همسایهمن جانب از هرگز پس این از برگرد، ات خانه گفت:به.(1)دید نخواهی آزاردهنده و نامناسب حرکتیدر که دارد وجود دیگر اسلوبی روش این مقابل در
برای و دیگر اشخاصی و مرد، این با متفاوت اوضاعیکاربرد مردم عامة آزار و اذیت از خطاکار حفاظت و حمایت
میگردد. بیان بعد فقره در که دارد
خطاکار: علیه شیطان یارینمودن از (پرهیز16)حضرت زمان میگوید:در خطاب بن عمر حضرت
»حمار« لقب به و داشت نام عبدالله که بود مردی پیامبرخنده به را پیامبر گفتارش(حضرت )با و بود، معروف
را او شرابخواری جرم به پیامبر حضرت میانداخت،ارتکاب خاطر به و آوردند را او روزی بودند، زده شالقجمیعت میان از مردی زدند، شالق را او جرم همین مجدد
شالق را او که است بار چندین کند، نفرینش گفت:خدانمیکشد(حضرت دست کار این از هم باز )اما میزنند،او که نمیدانید مگر نکنید، نفرین را فرمودند:او پیامبر.(2)دارد دوست را رسولش و خدا
نوشیدن اثر )بر که را میگوید:مردی ابوهریره حضرتایشان و آوردند پیامبر حضرت نزد بود مسکرات(مست
گفت: حاضرین از یکی بزنند، شالق را او که دادند دستور پیامبر شده؟!حضرت چه را او کند، رسوایش خدا
.(3)نکنید مساعدت برادرتان علیه را فرمودند:شیطانکه را میگوید:مردی که شده روایت ایشان از نیز و
ایشان آوردند، پیامبر حضرت نزد بود، نوشیده شراببا برخی و دست با ما از برخی بزنند، را او که دادند دستوربرگشت او که هنگامی و زدند، را او چادر با برخی و کفشفرمودند: پیامبر حضرت کند، رسوا را تو گفت:خدا مردی.(4)نکنید یاری او علیه را شیطان و نگویید چنیناصحاب به پیامبر حضرت که آمده دیگر روایتی در و
روی او به مردم کنید، مالمت و سرزنش را او که گفتند،5153ش: الجpppوار، حق بpppاب:فی االدب، کتpppاب (-ابpppوداود،?)1
.4292ش: داود، ابی صحیح.67780فتح: البخاری، (-رواه?)2.6781(-فتح:?)3.6777(-فتح:?)4
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿59﴾
حیا خدا رسول از نترسیدی، خداوند گفتند:از و آوردهآخر در پیامبر حضرت کردند، رهایش سپس و ...، نکردی
را و(بگویید:پروردگارا!او کنید دعا فرمودند:)برایشبا مردم بعضی فرما، مرحمت او بر پروردگارا ببخش،.(1)میکردند دعا برایش نیز این بر افزون کلماتیبرخی برگشت، مرد آن که آمده:هنگامی دیگر روایتی در
فرمودند:چنین پیامبر حضرت کند، رسوا را تو گفتند:خدابر بگویید:خدا نکنید، مساعدت او علیه را شیطان نگویید،
.(2)کند رحم تومسلمان که میشود برداشت روایات این مجموعه ازاصل و اسالم اصل هم باز اما گردد، مبتال معصیتی به گرچهاو از را آن نباید و میماند باقی او با رسول و خدا محبتشیطان که کرد دعایی چنین او بر نباید همچنین و نمود، نفیهدایت، دعای او برای باید بلکه کند، مساعدت او علیه را
نمود. رحمت و مغفرت
خطا: کار از بازآمدن (طلب17)انکار که این برای خطا در استمرار از خطاکار بازداشتن
اهمیت نشود، بدتر هم این از کار و نیفتد تأخیر به منکردارد. فراوانیسوگند پدرش نام به عمر حضرت که شده روایت
زیرا بیا؛ باز سوگند این فرمود:از پیامبر حضرت خورد،کرده شرک خورد، سوگند خدا از غیر چیزی به هرکس.(3)است
وی که نمود روایت بسر بن عبدالله حضرت از ابوداودخطبه منبر بر پیامبر حضرت جمعه میگوید:روز
)و میشد رد مردم گردن و سر بر و آمد مردی که میخواندرا )خطبه پیامبر میآمد(حضرت مسجد جلوی قسمت به
هستی( که جا فرمودند:)همان وی و(به گذاشته ناتمام.(4)کردی اذیت را مردم بنشین،
نزد مردی که نموده روایت ب عمر ابن حضرت از ترمذیرا خود فرمودند:آروغ حضرت آن زد، آروغ پیامبر حضرت
/4pp الخمر فی الحد بppاب الحppدود، کتppاب (-ابوداود?)1 ش: ،620.3759ش: داود، ابی سنن صحیح ،4478
گفت: حدیث این باره در شاکر احمد ،2p/300 احمد (-مسند?)2.7973ش: شاکر، المسندات:احمد صحیح اسناده
/1pp احمد (-مسند?)3 گفتppه: حppدیث این بppاره در شاکر احمد ،47.329ش: صحیح، اسناده
.989ش: داود، ابی صحیح ،1118ش: حدیث ابوداود، (-سنن?)4
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿60﴾
باشد، سیر بیشتر دنیا در هرکس بازدار.همانا ما از.(1)بود خواهد طوالنیتر قیامت ر اود گرسنگی
خطا ارتکاب نخست لحظة همان در احادیث این همه درآن ارتکاب از و بازآید خطا از که شده خواسته خطاکار از
ورزد. امتناع
خود: خطای تصحیح به خطاکار (راهنمایی18)شده نقل پیامبر حضرت از اسلوب چندین با مورد ایناست.
به خود تا خطاکار متوجهساختن برای -تالشکند: اقدام خویش خطای تصحیح خدری ابوسعید حضرت از است روایتی مورد این مثال
آن شدم، مسجد وارد پیامبر حضرت با میگوید:همراه کهو نشسته مسجد وسط در که دید را مردی حضرت
خود با و بود کرده فرو هم در را دستهایش انگشتهایاشاره سویش به دست با پیامبر حضرت میکرد، صحبت
سپس نشد، متوجه او کند(اما متوجه را او خواست )و کردفرمودند:هرگاه و نموده ابوسعید به رو پیامبر حضرتدرهم را دستهایش انگشتان میخواند نماز شما از کسیدر دست دو انگشتان »تشبیک«)فروکردن همانا نبرد، فرو
در شما از کسی که زمانی تا و است شیطان همدیگر(از.(2)است )حکم(نماز در نشده خارج آن از و نشسته مسجدامکان اگر صحیح صورت به کار دوباره انجام طلبباشد: داشتهدر الله رسول که شده روایت ابوهریره حضرت از
نماز و شد وارد مردی که بودند نشسته مسجد از گوشهایحضرت کرد، سالم و آمد حضرت آن نزد سپس و خواند،همانا بخوان نماز و برگرد السالم، فرمودند:وعلیک پیامبر
و خواند نماز دوباره و برگشت مرد نخواندهای!!آن نماز تو پیامبر حضرت کرد، سالم و آمد حضرت آن نزد سپس
نماز تو همانا بخوان نماز و برگرد السالم، فرمودند:وعلیکگفت:یا سوم یا دوم مرحله در مرد نخواندهای!!!آن
فرمودند:هرگاه پیامبر حضرت بیاموز، مرا الله رسول بخوانی، نماز خواستی قبله به رو سپس و بگیر وضو کامال
غpریب حسن حpدیث گفت:هppذا حpدیث این باره در (-ابوعیسی?)1ش: ،لصحیحةا لسلسلةا ،2478ش: ترمذی، سنن الوجه، هذا من
343.حسن گفته:اسناده المجمع در هیثمی و3p/54 احمد (-مسند?)2
2/25.
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿61﴾
داری حفظ قرآن از آنچه آن از پس و بگو، تکبیر و بایست و بخوان باشد، میسر هرچه کن(تا درنگ )و کن رکوع بعدا
راست و کن بلند را سر سپس و بگیری آرام رکوع درآرام سجده در کن(تا صبر )و کن سجده سپس و بایستسجده سپس و بنشین آرام و کن بلند را سر سپس و بگیری
با و کن بلند را سر آن از پس و بگیر آرام سجده در و کنبقیه کیفیت این با سپس و بنشین، اطمینان و آرامش.(1)کن تمام را نمازت
مالحظات: پیامبر حضرت را اطرافیانش اعمال نظر تحت کامال
راوی که آمده نسائی روایت در بیاموزند، را آنان تا داشتندحضرت و خواند نماز و شد مسجد وارد میگوید:مردی
را او چشم کناره با کنیم احساس ما که این بدون پیامبر حضرت آن نزد کرد، تمام را نماز مرد آن چون و میپایید،
نماز و فرمودند:برگرد پیامبر حضرت کرد سالم و آمدافعال باید مربی پس(2)... نخواندهای نماز تو همانا بخوان،
باشد. داشته نظر تحت را خویش اطرافیان بیحکمت وی تعلیم در خطاکار از کار اعادة طلب
کند، اصالح را خطایش و گردد متوجه خود شاید نیست، او نمیبایست که بگونهای باشد آشکار اشتباه اگر خصوصابدین و باشد شده فراموش بسا چه و گردد، آن مرتکببیاید. یادش به وسیله باید مربی نشد، خود اشتباه متوجه خود خطاکار اگر
برایش دهد. توضیح مفصال مطلبی شناخت مشتاق شخصی که این از پس هرگاهمشغول خود به را وی قلب و کند جستجو را آن و باشدمراتب به مطلب این شود، بیان برایش مطلب آن بدارد،از میبندد نقش ذهنش در بهتر و میگذارد اثر او بر بیشتر که این او برای مطلب آن جستجو و طلب بدون و ابتدائاگردد. بیان
وجود گوناگونی و متفاوت ابزارهای تعلیم و آموزش برایوی موقعیت و حال مناسب که ابزاری باید مربی و دارد
برگزیند. باشد،صحیح صورتی به کار اعاده طلب نمونههای از یکیحضرت از/ مسلم امام که است موردی خطاکار توسطبه خطاب بن میگوید:عمر وی که نموده روایت جابر
.6251فتح: ،عةالجما (-رواه?)1.1008ش: نسائی، سنن صحیح ،2/193 (-المجتبی?)2
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿62﴾
پایش از ناخنی مقدار و گرفت وضو مردی که داد خبر منو فرمود:برگرد و دیدند را او پیامبر حضرت ماند، خشکنماز سپس و گرفت وضو مرد آن بگیر، وضو درست.(1)خواندسنن در/ ترمذی امام که است روایتی دیگر مثالی و
میگوید:صفوان او است، آورده حنبل بن کلده از خویشنزد سبزی و(2)آغوز و شیر مقداری تا فرستاد مرا امیه بن
داشتند، تشریف وادی باالی قسمت در که پیامبر حضرتزده سر بطلبم اجازه و کنم سالم که این بدون من و ببرم،السالم بگو و فرمودند:برگرد پیامبر شدم.حضرت وارد
.(3)شوم؟ وارد آیا علیکم،
تصحیحش که خطا از بخشی آن تدارک طلب-باشد: امکانپذیر
بن عبدالله حضرت از خود صحیح کتاب در بخاری امام پیامبر میگوید:حضرت وی که نموده روایت ب عباس
محرم با مگر نماند خلوت در زنی با مردی فرمودند:هیچبه همسرم الله رسول گفت:یا و برخاست مردی خویش
او با )و ماندم غزوه فالن در شرکت خاطر به من و رفته حجبه همسرت با و فرمودند:برگرد پیامبر نرفتم(حضرت
.(4)برو حج
خطا: آثار اصالح- عمر بن عبدالله حضرت از خویش سنن در/ نسائی
و آمد پیامبر حضرت نزد مردی که است نموده روایتمادر و پدر و کنم بیعت هجرت بر تو با تا آمدم گفت:من
حضرت میکردند، گریه که ام کرده رها حالی در را خودبه را آنان که همانگونه و برگرد آنان فرمودند:نزد پیامبر.(5)کن شادشان انداختهای، گریه
خطا: کفارة -پرداخت
.243 مسلم، (-صحیح?)1آنها از گوسpppفند و گpppاو زاییpppدن ابتpppدای در که غلیظی (-شpppیر?)2
مترجم. میشود، دوشیدهگفته:حppدیث حدیث این باره در ترمذی ،2710ش: (-ترمذی،?)3
.2180 ترمذی، سنن صحیح غریب، حسن.5233ش: (-الفتح،?)4.3881ش: نسائی، سنن صحیح و7/143 (-المجتبی?)5
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿63﴾
نیست، امکانپذیر گناهان از برخی تالفی و تدارک چوناست داده قرار دیگری راههای آنها آثار اصالح برای شریعت
مانند:کفارة برشمرد را کفارهها میتوان آنها جمله از کهو رمضان روز در مباشرت و آمیزش خطا، قتل ظهار، یمین،غیره.
باقی: پذیرفتن و خطا موضع (انکار19)مواردی چنین در نیست، خطا کردار یا و گفتار کل گاهیو تردید مورد باید خطا موضع تنها که میکند تقاضا حکمتنمود، تخطئه نباید را کردار یا و گفتار کل و گیرد قرار انکارع حضرت از خود صحیح کتاب در/ بخاری امام آنچه بنت ربیاو دارد، داللت نکته این بر نموده، روایت ب عفرا بن معوذ
آوردند تشریف من ازدواج هنگام پیامبر میگوید:حضرتآن تشریفآوری با ما کنیزکان و نشستند، من بستر بر و
ذکر و ندبهکردن و دفزدن به کردند شروع حضرتدر بودند، شده کشته بدر جنگ در که من اجداد خوبیهای
که هست پیامبری ما میان گفت:در آنها از یکی میان اینفرمودند: پیامبر حضرت میافتد، اتفاقی چه فردا میداند
آنچه و نکن تکرار را سخن این .(1)بگو میگفتی، قبالکنیزک آن به پیامبر حضرت که آمده ترمذی روایت در
آنچه و کن رها را جمله گفتند:این .(2)بگو میگفتی، قبالفرمودند: پیامبر حضرت که آمده ماجه ابن روایت در وچه فردا که نمیداند خداوند از غیر کسی نگویید، چنین
.(3)میافتد اتفاقیو انصاف به خطاکار منصفانه، برخوردی چنین با بیتردید
را مناسبی زمینة امر این و میبرد پی مربی و دعوتگر عدلایجاد خطاکار ذهن در مربی و داعی توجیهات پذیرش برای
با مبارزان و دعوتگران از بیساری متأسفانه اما میکند،که میآیند خشم به چنان خطایی اندک مشاهده با منکرات
در نادرست و درست و باطل و حق که را کرداری و گفتاراین و میکنند، تخطئه کلی صورت به است، آمیخته آن
و آنان توجیهات و دعوت قبول عدم موجب نادرست برخوردمیگردد. خطاکار انقیاد عدم باعث
.5147 (-الفتح،?)1حسppن، حppدیث اسppت:هppذا گفته حدیث این باره در (-ابوعیسی?)2
.1090ش: ط.شاکر، ترمذی، سننابن سpنن صحیح ،1879ش: ط.عبدالباقی، ماجه، ابن (-سنن?)3
.1539ش: ماجه،
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿64﴾
مناسبتی بلکه نیست، خطا نفسه فی خطاکار کالم گاهیاست، اشتباه است، آورده زبان بر آن در را کالم این که
در )و شخصی وفات هنگام مردم از برخی که این مانندآن پی در و تعزیت(میگویند:الفاتحه، و ترحیم مجالسمیکند استدالل اینگونه و میخوانند، را فاتحه سورة مردم
کفر که قرآن خواندن میخوانیم، قرآن ما که میگویند وفی فاتحه )خواندن که کرد تفهیم باید را افراد نیست!این
شرعی دلیل بدون فاتحه بلکه(تخصیص نیست، خطا نفسهو خطاست شمردن، عبادت نوعی را آن و مناسبت این به این و نیست، بدعت جز چیزی این است نکتهای همان عینازد عطسهای که مردی برای ب عمر بن عبدالله حضرت کهالمللهالحمد»گفت: آن پی در و رسولعلىوالس
فرمود:من ب عمر بن عبدالله حضرت نمود، بیان«اللهالمللهالحمدمیگویم: هم ،اللهرسولعلىوالساینگونه را ما پیامبر مورد(حضرت این خصوص در )اما
مواقع چنین )در که است آموخته را ما بلکه است، نیاموخته.(1)«حالكلعلىللهالحمد»تنها(بگوییم:
منزلت حفظ و حقدار به حق (بازگردانیدن20)خطاکار:او که نموده روایت مالک بن عوف حضرت از مسلم
افراد از یکی جنگ »حمیر«در قبیله از میگوید:مردیخود برای را او(2)»سلب« که خواست و کشت را دشمنبود لشکر فرماندة که ولید بن خالد حضرت بردارد،
اموال حساب به را آن )و نداد وی به را »سلب«مقتولحضرت مالک بن بازگشت(عوف از پس گذاشت، غنیمتخالد به حضرت آن ساخت، مطلع ماجرا این از را پیامبر
ندادی؟ وی به را »سلب«او فرمودند:چرا ولید بناو( سهمیه از افزون »و زیاد نظرم گفت:به خالد حضرت
پس و بازگردان، او به را فرمودند:آن پیامبر حضرت بود،را او چادر عوف شد، رد عوف کار از خالد حضرت آنکه از
تو به کردم!مگر عمل گفتم آنچه به گفت:دیدی و کشیدمیکنم؟ را شکایتت پیامبر حضرت نزد که بودم نگفته
به و شدند خشمگین سخن این شنیدن با پیامبر حضرتمده، او به )سلب(را خالد!آن فرمودند:ای خالد حضرت
.2738ش: (-ترمذی،?)1شمشppیر زره، اسب، قبیل از مقتول کافر که متاعی و (-اسباب?)2
کسی به متعلق آن همه اسppالم نظر از و داشppته خود همراه غیره ومترجم. بکشد، جنگ در را او که است
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿65﴾
راحت مرا فرماندهان چرا اومده، به را آن خالد اییا و شتر که است مردی مانند آنان و شما مثال نمیگذارید؟و آبشخور به را آنها موعد سر و میچراند را گوسفندانی
را چشمه زالل و صفا آب ابتد چهارپایان آن میبرد، آب سرمیگذارند.آری، چوپان برای را گلآلود آب و مینوشند
و )رعیت(است شما آن از است زالل و صاف آنچه.(1))فرماندهان(میماند آنان برای تیرگیهابا اشجعی مالک بن عوف از را داستان این/ احمد اماممیگوید:برای او است، نموده روایت کاملتر عبارتی ولید بن خالد لشکر فرمانده رفتیم، شام سوی به غزوهای
ملحق ما »حمیر«به قبیله امدادی نیروهای از مردی بود،چیز و اسلحه شمشیر، یک جز و پیوست، ما گروه به و شد
شتری مسلمانان از یکی راه مسیر در نداشت، دیگریو برداشت شتر پوست از تکهای حمیری مرد آن کرد،(2)نحروسیله به و انداخت زمین بر و داد شکل سپر مانند را آن
دستگیرهای برایش آن از پس و کرد خشک را آن آتشو رومیها از که دشمن نیروهای با سرانجام و کرد، درستو شدیم روبرو بودند، »قضاعه«متشکل قبیله اعرابدشمن نیروهای میان در درگرفت، بیامان و سخت نبردیسوار سفید و سرخ اسبی بر که داشت وجود رومی مردی
بود، شده طالکوبی شمشیرش و کمربند و اسب زین و بودرا آنان افراد و میکرد حمله مسلمانان به تمام قساوت با و
که این تا برآمد او تعقیب در حمیری مرد آن میکرد، شهیدآن زد، پی را او اسب سر پشت از و انداخت کمین به را او
ضربات با بالفاصله حمیری مرد و افتاد، اسب روی از مردآن مسلمانان پیروزی از پس کشت، را او شمشیر پی در پیگواهی نیز مردم و طلبید را رومی »سلب«مرد و آمد مردمقداری خالد حضرت است، کشته را او مرد این که دادند
هنگامی داشت، نگاه را باقیمانده و داد وی به را مال آن ازبرای را ماجرا برگشت، عوف نزد خود مقر به مرد آن که
ولید بن خالد از و گفت:برگرد او به عوف کرد، بازگو عوفچنین نیز مرد آن و بدهد تو به را مال باقیمانده که بخواهآن از پس ورزید، امتناع ولید بن خالد حضرت اما کرد،که نمیدانی گفت:مگر و رفت خالد حضرت نزد عوف
قاتل به را متاع(مقتول و »سلب«)اسباب پیامبر حضرتگفت:پس عوف گفت:بلی، خالد حضرت اند؟ بخشیده
را وی مقتول سلب چرا خالد حضرت ندادی؟ او به کامال.12/64 نووی شرح با (-مسلم?)1مترجم. شتر، مخصوص ذبح و بریدن گردن (-کیفیت?)2
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿66﴾
او( حق از پیش )و زیاد خیلی من نظر به مال گفت:ایناز را ایشان ببینم را پیامبر حضرت گفت:اگر عوف بود،رسیدند مدینه به چون و ساخت، خواهم آگاه ماجرا این
ایشان از تا فرستاد پیامبر حضرت نزد را مرد آن عوفو خواند فرا را خالد حضرت ، حضرت آن بطلبد، کمکحضرت از پیامبر حضرت داشت، حضور آنجا نیز عوفوی به را مرد این مقتول سلب چرا که پرسیدند خالد
آن من نظر به الله رسول گفت:یا خالد حضرت ندادهای؟فرمودند: پیامبر حضرت او(بود، حق از بیش )و زیاد مالاز و برخاست خالد حضرت سپس بده، او به را مال آن
گفت:آنچه و کشید را او چادر عوف کرد، عبور عوف کنارحضرت است، کافی برایت ام گفته پیامبر به تو بارة در
فرمودند: و شدند خشمگین و شنیده را سخن این پیامبرراحت مرا فرماندهان چرا مده، او به را آن خالد ای
یا و شتر که است مردی مانند آنان و شما مثال نمیگذارید؟میبرد آب سر را آنها موعد سر و میچراند را گوسفندانی
را گلآلود آب و مینوشند را چشمه زالل و صاف آب آنها وآن از است زالل و صاف آنچه میگذارند.آری، چوپان برای)فرماندهان( آنان برای تیرگیها و )رعیت(است شما
میماند.در خالد حضرت که هنگامی میبینیم داستان این درخطا به قاتل به زیاد سلب ندادن بر مبنی خویش اجتهادباز صاحبش به را حق که داد دستور پیامبر حضرت رفت،
عوف حضرت که فرمودند مشاهده که هنگامی اما گرداند،مسخره و کشید را چادرش و میزند کنایه را خالد حضرت
نزد را تو شکایت بودم نگفته گفت:مگر او به و کرد اشو شدند خشمگین حضرت آن میکنم، پیامبر حضرت
رد برای این و مده، او به را مال آن خالد فرمودند:ایو قدر حفظ در زیرا است؛ فرمانده و امیر منزلت و اعتبارغیر و آشکار مصلحتی مردم، نزد فرمانده و امیر منزلتاست. نهفته انکار قابلسلب آگر که این آن و میآید پیش اشکالی جا این امافرمودند پیامبر حضرت چرا پس است قاتل آن از مقتول
دو به را اشکال این/ نووی امام مده؟ او به را مال آن کهاست: گفته پاسخ گونهآن به را مال آن مدتی از بعد پیامبر حضرت -شاید1
که مالک بن عوف و او تنبیه خاطر به و گرداندند باز شخصاو که کسی و لکشر فرمانده به و گفته بد خالد حضرت به
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿67﴾
به را کار این کردند، بیحرمتی برگزیده، فرماندهی به راانداختند. تأخیرآن او و نموده راضی را مرد آن پیامبر حضرت -شاید2واگذاشته مسلمانان به خود اختیار و رضایت به را مال
در و خالد حضرت دلجویی کار این از هدف و است،بوده فرماندهان اکرام و احترام مصلحت نظرگرفتن
.(1)استبه منزلت و اعتبار برگردانیدن مسأله شواهد از یکیاز است روایتی گرفته، صورت خطایی او حق در که کسی
کتاب در را آن/ احمد امام که واثله بن عامر طفیل ابواز جمعی بر میگوید:مردی او است، آورده خویش مسندپاسخ نیز آنان و گفت سالم آنان به و کرد عبور مردم
آن، از پس داد، ادامه خود راه به مرد آن و دادند، را سالمشخاطر به من سوگند، خدا گفت:به مجلس میان از مردیبه مجلس دارم!اهل دشمنی و بغض شخص این با خداوند
از را او ما والله گفتی نامناسبی و بد بسیار گفتند:سخن اواهل از یکی به سپس نمود، خواهیم آگاه تو سخن این
سخن این از را مرد آن و برخیز فالن، گفتند:ای مجلساو به که این تا رفت مرد آن پی در آنان فرستادة کن، آگاه
این شنیدن با مرد آن نمود، آگاه سخن آن از را او و رسیدایشان به و رفت پیامبر حضرت نزد و برگشت سخن
فالنی گذشتم مسلمانان از جمعی بر الله، رسول گفت:یاو دادند جواب سالمم به نیز آنان و گفتم سالم بود، آنجا نیز
و آمد دنبالم به مجلس اهل از مردی شدم، دور آنان از چونخدا به که است گفته من بارة در فالنی که داد خبر من به
فرا را او دارم، دشمنی مرد این با خدا خاطر به من سوگندپیامبر حضرت دارد؟ دشمنی من با چرا بپرس او از و خوان
و پرسید وی از شاکی اظهارات بارة در و طلبید را مرد آناز پیامبر حضرت است، گفته چنین که نمود اعتراف نیز اوگفت:من داری؟ دشمنی و بغض مرد این با چرا پرسیدند او
و هستم، او همسایه سوگند! خدا به دارم، خبر او از کامالفرض نماز همین مگر بخواند، نمازی که ام ندیده را او هرگز
گفت: مرد میخوانند!آن را آن همه بدکار و نیکوکار هر کهنماز که است دیده تاکنون آیا که بپرس او از الله رسول یاکامل را وضو که این یا و انداخته، تأخیر به وقتش از را
انجام خوبی به را نماز سجود و رکوع که این یا و نکرده،آن و پرسید او از باره این در پیامبر حضرت باشم؟ ندادهبه ندارم(اما یاد به را موردی )چنین داد:خیر، جواب مرد
.14/84 الربانی (-الفتح?)1
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿68﴾
گرفته روزه را روزی که ام ندیده را او هرگز سوگند خدارا آن همه بدکار و نیکوکار هر که رمضان ماه مگر باشد،بپرس( او )از الله رسول گفت:یا مرد میگیرند!آن روزه
یا و خورده چیزی رمضان روز در که است دیده تاکنون آیا پیامبر حضرت باشم؟ کرده کوتاهی رمضان حق در که اینخدا به اما داد:خیر، جواب او و پرسید او از باره این در
ای صدقه را مستمندی و سایل که ام ندیده تاکنون سوگندچیزی خود مال از خداوند راه در که این یا و باشد دادهبدکار و نیکوکار هر که فرضی زکات باشد!مگر کرده انفاق
بپرس او از الله، رسول گفت:یا مرد آن میپردازند، را آنو کرده پنهان را زکات مال از چیزی است دیده تاکنون آیا که پیامبر حضرت باشم؟ زده چانه گیرنده زکات با که این یاگفت:خیر، جواب در او و پرسید او از نیز باره این در
نمیدانم فرموند:برخیز، و نموده او به رو پیامبر حضرت.(1)باشد بهتر تو میکنی(از متهم که )را مرد آن شاید
مهم بسیار توبه از پس خطاکار جایگاه و منزلت حفظمیان در و ورزد استقامت دین بر خطاکار که این تا است،در ل عایشه حضرت کند، زندگی عادی صورتی به مردمزن میگوید:آن شد، قطع دستش که مخزومی زن باره من نزد همیشه آن از پس و کرد ازدواج و نمود توبه بعدا
میان در پیامبر حضرت با را او مشکل و نیاز من و میآمد.(2)میگذاشتم
خطای در نزاع طرفین (نصیحتنمودن21)مشترک:
جانبه دو و مشترک صورتی به خطا موارد بسیاری درحال عین در شده خطا او حق در که کسی و میشود، انجاممیزان و نسبت البته میگردد، محسوب خطاکار نیز او خودهردو موارد چنین در بود، خواهد متفاوت طرفین میان خطا
به مورد این در نمود، نصیحت باید را خطا و نزاع طرفکنید: توجه زیر مثال
بن عبدالرحمن میگوید:حضرت أوفی ابی بن عبدالله ولید بن خالد حضرت از پیامبر حضرت نزد عوف
از کسی خالد، فرمودند:ای پیامبر حضرت نمود، شکایتصدقه طال احد کوه اندازة به اگر مکن، اذیت را بدر اهل خالد حضرت نمیرسی، آنان و(عمل )مقام به بازهم کنی
/5pp (-المسند?)1 أثبppات، ثقppات احمد گفتppه:رجppال هیثمی ،455.1/291 المجمع
.1688ش: مسلم، (-صحیح?)2
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿69﴾
نیز من و میگویند سخن من باره در الله رسول گفت:یارا فرمودند:خالد پیامبر حضرت میدهم، جواب را آنها
که است خداوند شمشیرهای از شمشیری او نکنید، اذیت.(1)است آورده فرود کفار بر را آن
که کسی از عذرخواهی به خطاکار (واداشتن22)است: کرده خطا او حق در
داشتند عادت میگوید:عربها مالک بن انس حضرتهمراه سفری در میکردند، خدمت همدیگر به سفر در که
خدمت را آنان که بود مردی ب عمر و ابوبکر حضرتهنگامی و و(خوابیدند گرفتند منزل جایی )در آنها میکرد،
هنوز )و بود نکرده آماده غذایی خادمشان شدند بیدار کهخیلی مرد گفت:این دیگری به آنها از بود(یکی خواب
و کردند بیدار را او سپس میخوابد(و )زیاد است پرخواببه را ما سالم و برو پیامبر حضرت گفتند:نزد وی به
خورش مقداری شما از عمر و بگو:ابوبکر و برسان ایشانرا آنها پیغام و رفت پیامبر حضرت نزد مرد آن اند، خواسته
سالم را فرمودند:آنها مرد آن به حضرت آن نمود، ابالغبعمر و ابوبکر اید!!حضرت خورده غذا بگو:شما و کن
از ما الله رسول گفتند:یا و آمدند حضرت آن نزد پریشانخورده غذا آنها که فرمودید شما و خواستیم خورش شما
فرمودند:گوشت ایم؟!ایشان خورده غذایی چه اند!ماکردید غیبت او از بود خواب که )هنگامی خوردید را برادرتان
دست در جانم که خدایی است(به پرخواب مرد این گفتید ومیان را گوشتش تکههای من سوگند:همانا اوست،
ما برای الله رسول گفتند:یا میبینم!آنان دندانهایتانفرمودند:او پیامبر حضرت کن، استغفار و مغفرت طلبطلب شما برای اید(باید کرده غیبت او از که )کسی.(2)کند مغفرت
خطا او حق در که کسی منزلت و فضیلت (ذکر23)بخواهد: معذرت و شود پشیمان خطاکار تا شده
و ابوبکر حضرت میان که برخوردی در پیامبر حضرتدر بخاری امام کردند، عمل اینگونه بود، داده رخ ب عمر ابودردا حضرت از تفسیر بخش در خود صحیح کتاب
،9p/349 المجمع ثقات، الطبرانی است:رجال گفته (-هیثمی?)1.3801ش: للطبرانی، الکبیر المعجم
تفسppیر کثppیر، ابن تفسppیر ،2608ش: ،لصppحیحةا لسلسppلة(-ا?)2ط.دارالشعب.7/363 حجرات سورة
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿70﴾
و ابوبکر حضرات میگوید:میان وی که است نموده روایتحضرت ابوبکر حضرت و شد بدل و رد سخنانی ب عمراز خشم حالت در عمر حضرت نمود، خشمگین را عمر
در ابوبکر حضرت افتاد، راه به و شد جدا ابوبکر حضرتحضرت اما کند، معاف را وی تا خواست او از و رفت او پی
بست، را در و رفت خود منزل به و نکرد چنین عمرمیگوید: ابودردا آمد، پیامبر حضرت نزد ابوبکر حضرت
ابوبکر حضرت دیدن )با ایشان بودیم پیامبر حضرت نزد مااز است، شده درگیر کسی با شما رفیق (فرمودند:این(
پشیمان خود برخورد از نیز عمر دیگر(حضرت طرفی الله رسول کنار و گفت سالم و آمد نیز او بود، شده
پیامبر حضرت نمود، تعریف برایشان را داستان و نشستاینگونه را اوضاع )چون ابوبکر حضرت شدند، عصبانی
پیامبر حضرت بود، من تقصیر الله رسول دید(گفت:یادوست چرا نمیگذارید؟ راحت مرا دوست فرمودند:چرا
پیامبر من گفتم که(من )هنگامی نمیگذارید؟ راحت مراابوبکر اما کردید، تکذیب مرا شما هستم، شما سوی به خدا.(1)نمود تصدیق مرا
صحیح المناقب کتاب در را داستان این/ بخاری اماموی که کرده روایت اینگونه ابودردا حضرت از بخاری
حضرت که بودم نشسته پیامبر حضرت میگوید:نزدحتی و کرده جمع را لباسهایش که حالی در ابوبکر
وی( دیدن )با پیامبر آمد.حضرت بود، نمایان زانویشاست، شده درگیر کسی با شما دوست فرمودند:این
الله(میان رسول گفت:)یا و کرد سالم ابوبکر حضرتنزدش و شدم، پشیمان من و آمد پیش مسألهای عمر و من
و نپذیرفت او اما ببخشد، مرا که خواستم او از و رفتممرتبه( سه )تا پیامبر حضرت ام، آمده شما نزد اکنون
دیگر(حضرت طرفی )از ببخشد، را تو فرمودند:خداوندو رفت ابوبکر حضرت منزل به و شد پشیمان عمر
نیز او سپس و گفتند:خیر است، منزل در ابوبکر پرسید:آیا حضرت آن چهرة بر خشم آثار آمد، پیامبر حضرت نزد
آن خشم مشاهده )با ابوبکر حضرت گشت، نمایانالله! رسول گفت:یا و زد زانو ایشان جلوی (در حضرتحضرت ام، بوده مقصر من والله ام، بوده مقصر من واللهپیامبری به شما سوی به مرا فرموند:خداوند پیامبرمرا ابوبکر اما کردید، تکذیب مرا شما و نمود مبعوثنمود، همکاری و همدردی من با مال و جان با و تصدیق،
.4640 (-فتح،?)1
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿71﴾
مرا دوست چرا نمیگذارید، راحت مرا دوست چرا پس.(1)نیازرد را او کسی آن از پس نمیگذارید؟ راحت
.3661ش: (-الفتح،?)1
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿72﴾
و غوغا فرونشاندن برای (مداخله24)فتنه: خاموشگردانیدن
و کردند، عمل اینگونه متعددی اوضاع در پیامبر حضرتآن درگیرد، جنگی مسلمانان میان بود نزدیک که هنگامیکه آنگونه نمودند، اوضاع(مداخله آرمکردن )برای حضرتمیفرماید:حضرت افک حادثة باره در ل عایشه حضرتکسی مسلمانان!چه فرمودند:ای و رفتند منبر به پیامبر
اهل به حتی آزارش و اذیت که مردی برابر در مرا شما ازجز تاکنون خود اهل از من میکند؟ پشتیبانی رسیده، مننام مردی )منافقین(از آنان و ام، ندیده دیگر چیزی خیر
او و ام نکرده مشاهده بدی مورد او از تاکنون که میبرندسعد حضرت است، نشده وارد من منزل در هرگز من بدونگفت:یا و برخاست عبداالشهل بنی تیرة از معاذ بن
قبیلة از مرد آن اگر ام، آماده کار این برای من الله رسولبرادران از اگر و میزنم، را گردنش خودم )اوس(باشد من
بفرمایید، دستور او مورد در شما هرچه باشد ما خزرجیخزرج بزرگ عباده بن سعد حضرت کرد، خواهیم آنگونهسعد به و آمد غالب او بر قومی تعصب اما بود، صالحی مرد
را شخص آن میگویی، دروغ تو قسم خدا گفت:بهاز مرد آن اگر و نداری، نیز قدرت کشتنش بر و نمیکشی
حضرت بکشی، را او که نمیداشتی دوست میبود تو قبیلهسعد به و برخاست بود، سعد عموزاده که حضیر بن أسیدمرد آن اگر خدا به قسم میگویی دروغ گفت:تو عباده بن باشد ما قبیلة از از و منافقی تو کشت، خواهیم را او حتما
برآشفتند خزرج و اوس قبیله دو میکنی، جانبداری منافقانایستاده منبر بر پیامبر حضرت بجنگند، باهم بود نزدیک و
تا میدادند دعوت آرامش و سکون به را آنان مدام و بودند،.(1)نمودند سکوت و گشتند آرام که این
عمرو بنی قبیله بین صلح برقراری برای پیامبر حضرتصحیحین در که آنگونه و بردند تشریف آنان نزد عوف، بن
روایت در نرسیدند، نیز جماعت با نماز ابتدای به آمدهکه شده روایت ساعدی سعد بن سهل حضرت از نسائی
حتی کرد بروز اختالفی انصار از گروه دو میگوید:میان ویتا رفتند آنجا پیامبر حضرت زدند، نیز سنگ با را یکدیگرو رسید فرا نماز وقت نمایند، برقرار صلح آنان میان
پیامبر حضرت انتظار به و گفت اذان بالل حضرت
.4141 الفتح، علیه، (-متفق?)1
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿73﴾
و شد اقامه نماز نیاوردند، تشریف ایشان اما نشست،.(1)... رفت جلو ابوبکر حضرت
سعد بن سهل حضرت از/ احمد امام از روایتی در وبه و آمد پیامبر حضرت نزد است:مردی آمده اینگونهجنگی عوف بن عمرو بنی قبیله میان در که داد خبر ایشان
برای پیامبر حضرت اند، زده سنگ با را یکدیگر و درگرفته.(2)... بردند تشریف آنان نزد صلح برقراری
خطا: از غضب (اظهار25)آن شنیدن یا و دیدن هنگام خطا از غضب اظهار
غرق همچون اعتقادی امور با رابطه در خطا اگر بالخصوصسنن در باشد، قرآن باره در تنازع و تقدیر مباحث در شدنپدرش طریق از وی که آمده شعیب بن عمرو از ماجه ابندر گفت:اصحاب وی که است نموده روایت خود جد از
حضرت که بودند گفتگو و سخن درگیر باهم تقدیر بحثسرخ گونهای به خشم شدت از و آوردند تشریف پیامبرپاشیده انار دانة آب مبارک چهره بر گویا که بودند شدهشده امر کار این به شما فرمودند:آیا ایشان است، شدههم در را قرآن آیات اید؟ شده آفریده این برای آیا اید؟
پیشین ملتهای میدهید، قرار هم مقابل در و میآمیزیدمیگوید:از عمرو بن عبدالله حضرت شدند، تباه اینگونهخرسند آنقدر مجلس این از خویش تخلف و حضور عدماینگونه مجلسی هیچ در خویش حضور عدم از که شدم
(.3) ام نشده خوشحالحضرت که است آمده عاصم ابی ابن السنه کتاب در و
تقدیر باره در آنان که شد وارد اصحاب بر حالی در پیامبردر دیگری و میخواند آیهای یکی بودند، نزاع مشغول باهم
چهرة بر گویا که حضرت آن میخواند، دیگری آیة جوابشاین برای فرمودند:آیا بودند، پاشیده انار دانة آب مبارکشرا قرآن آیات اید؟ شده امر کار این به یا و اید؟ شده آفریدهشما به آنچه کنید، نگاه ندهید، قرار هم مقابل در اینگونه
اید، شده نهی آنچه از و کنید پیروی آن از شده امر.(4)بپرهیزید
.8/243 ةالقضا آداب کتاب (-المجتبی?)1.5/338 (-المسند?)2صppحیح اسppناد هppذا که آمppده الزوائد در ،58ش: ماجppه، (-ابن?)3
.69ش: صحیح، گفته:حسن ماجه ابن صحیح در و ثقات رجالهگفتppه:اسppناده و406ش: ت:آلبانی، عاصم، ابی ابن (-السنه?)4
حسن.
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿74﴾
خطا مالحظة از پیامبر حضرت که مواردی از دیگر یکیباره در عمر حضرت با که است موردی شدند خشمگین
در/ احمد امام آمد، پیش دین دریافت و تلقی مصدر قضیهروایت عبدالله بن جابر حضرت از خویش مسند کتاب)یهود( کتاب اهل از که کتابی عمر حضرت که است نمودهآن خواند، را آن پیامبر حضرت نزد و آورد بود، گرفته
من رسالت باره در فرمودند:آیا و آمدند خشم به حضرتخطاب!سوگند پسر ای اید، شده تحیر و سرگشتگی دچاردینی و رسالت من اوست، اختیار در جانم که خدایی به
کتاب اهل از هرگاه ام، آورده تان برای روشن و واضح کامالدروغ اگر و نمیپذیرید بگویند راست اگر بپرسید، مسأله موسی اگر سوگند خدا به میکنید، تصدیقشان بگویند.(1)نداشت من اتباع جز چارهای میبود زندهنمppوده روایت جابر حضرت از نیز/ دارمی را حدیث اینو آورد را تppورات از نسppخهای عمر میگوید:حضرت است
آن اسpppت، تpppورات از نسpppخهای این الله رسpppول گفت:یابه کppرد شppروع عمر حضppرت ماندنppد، سppاکت حضppرتمتغppیر کم کم پیppامبر حضppرت چهppرة تppورات، خوانppدنعمر حضppرت به و شد متوجه ابوبکر حضرت که میگشت
پیامبر حضرت چهره مگر بنشیند، داغت به گفت:مادرت چهppره به عمر حضرت گشته؟ متغیر چگونه که نمیبینی را خشم، آثار مشاهده )با و نگریست حضرت آن گفت: فppورابمنباللهأع||وذ» بومناللهغض|| وله،غض|| رس||
رباباللهرضينا دديناوباإلسالم سppپس«نبياوبمحممppرا شما و کند ظهور موسی فرمودند:اگر پیامبر حضرتاگر شpppد، خواهید گمpppراه همانا کنید پpppیروی او از و تpppرک، مییppافت، در مppرا نبppوت و میبود زنده موسی من از حتمppا.(2)مینمود پیروی
او میکند، تأیید را این نیز ابودردا حضرت حدیثحضرت نزد را تورات از نوشتههایی عمر میگوید:حضرت
از مجموعهای این الله رسول گفت:یا و آورد پیامبرزریق بنی قبیله از دوستانم از یکی از را آن است، توراتعبدالله حضرت شد، دگرگون حضرت آن چهره ام، گرفته
دید(گفت: خواب به را اذان کیفیت که کسی )همان زبیر بن)با عمر حضرت است؟ گشته متغیر چگونه پیامبر
االرواء، فی بشواهده االلبانی حسنه و3p/383 احمد (-مسند?)1.1589ش:
تفسpیر من یتقی ما بppاب المقدمppه، ،441ش: دارمی، (-سpنن?)2. قوله عند غیره وقول النبی حدیث
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿75﴾
باللهرضينا»(گفت: پیامبر حضرت ناراحتی مشاهدةربا دديناوباإلسالم و«إماماوبالقرآن نبياوبمحمو گشت برطرف حضرت آن خشم و ناراحتی آن پی در
اختیار در محمد نفس که خدایی به فرمودند:سوگند سپسترک مرا شما و میبود شما میان اکنون موسی اگر اوست،شما میشدید، گمراه بیتردید میکردید پیروی او از و کرده.(1)هستم پیامبران از شما بهرة من و ملتها، از من بهرةمساعد نقش داستان این متعدد شواهد و روایات درموضع مربی چهره تغییر مشاهدهنمودن مجرد به که مربی
گرفت، این اجتماع بیتردید است، واضح و آشکار کامالشده واقع نصیحت و وعظ مورد که شخصی قلب در امورطی را زیر مراحل فوق جریان میگذارد، عمیقی تأثیرنمود:
هرگونه از قبل پیامبر حضرت متأثرشدن و الف:انفعالگردید. آشکار حضرت آن چهره متغیرشدن با که سخنی
و ابوبکر حضرت توسط اوضاع مالحظه و ب:مشاهده. عمر حضرت متوجهساختن و ب زید بن عبدالله
برای تالش و خویش خطای به عمر حضرت ج:پیبردناز پناهجستن با که گرفته انجام آنچه از عذرخواهی و جبران)پذیرفتن اصیل اصل اعالم و خداوند به رسول و خدا خشمیافت. دین(تحقق رسول، الله، رضایت با توأم
و رجوع با پیامبر حضرت خشم رفعشدن و د:شادمانی. عمر حضرت توسط خطا درک
از پیروی و اصل تثبیت بر پیامبر حضرت هp:تأکیددیگر. مصادر از دین أخذ و دریافت از تحذیر و وی شریعت
مشاهده از پیامبر حضرت که مواردی از دیگر نمونهایبخاری امام صحیح در است روایتی اند، آمده خشم به منکر
پیامبر میگوید:حضرت وی ، مالک بن انس حضرت از/سخت آن از و فرمودند مشاهده بلغمی مسجد قبلة جنب در
نمایان ایشان چهرة بر آن آثار که جایی تا شدند، ناراحتفرمودند: و نموده پاک خویش دست با را آن سپس گشت،مناجات پروردگارتان با هستید نماز در شما که هنگامیهیچکسی پس است، قبله و شما میان خداوند و میکنیدزیرپای یا و چپ سمت بلکه نیندازد، دهان آب قبله روبروی
در و برگرفت را خویش چادر گوشة سپس و کند تف خود
ابو وفیه الکبppیر فی الطppبرانی رواه المجمع فی الهیثمی (-قppال?)1رجاله بقیة و ترجمه من أر ولم االسpppدی محمد بن القاسم عpppامر
.1/174 المجمع موثقون،
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿76﴾
فرمودند:و سپس و مالید بهم را آن و انداخت دهان آب آن.(1)کند عمل اینگونه یا
هنگام حضرت آن خشم موارد از دیگر نمونهایبود شده منجر مفسدهای به که است خطایی از اطالعیافتن
انصاری ابومسعود حضرت از/ بخاری امام را آن که پیامبر حضرت نزد میگوید:مردی وی است، کرده روایت
نماز به خاطر این به تنها من الله، رسول گفت:یا و آمدراوی میکند، طوالنی خیلی را نماز فالنی که نمیروم فجر
به آنگونه پیامبر حضرت که بودم ندیده میگوید:هرگزمتنفر را مردم شما از فرمودند:برخی سپس بیایند، خشم
جماعت(شد، )نماز امام که شما از هرکس پس میکنند،افرادی نمازگزاران میان زیرا بخواند؛ سبک را نماز
در باید )و دارند کار که هستند دیگرانی و ناتوان، سالخورده،.(2)بروند( خود کار پی
بیمورد سؤالهای و تکلف از مفتی خشمگرفتنحضرت از میآید، شمار به موارد اینگونه از نیز مستفتی،
میگوید:مردی که شده روایت جهنی خالد بن زیداگر که پرسید و آمد پیامبر حضرت نزد بادیهنشینفرمودند: حضرت آن کند؟ چه را آن یافت گمشدهای
و کن حفاظت سال یک تا را آن ریسمان )جلد(و کیسهو عالمت و شد پیدا صاحبش اگر ساز، آگاه آن از را مردمراه در را ان گرنه بده(و او به را گفت:)آن را آن نشانی
باید چه را گمشده گفت:گوسفند مرد آن کن، صدقه خدایا و صاحبش یا و تو آن از گمشده فرمودند:گوسفند کرد؟او شود، پیدا صاحبش تا کن حفاظت را است.)آن گرگ
خشم از حضرت آن چهره چه؟ را گمشده پرسید:شترو کفش چکار؟ شتر با را فرمود:تو سپس و شد دگرگون)چشمهها(آب از اوست، همراه همیشه آبش مشک
.(3)مییابد( را آن صاحبش سرانجام )و میچرد و مینوشدهنگام در خطا با متناسب و هماهنگ واکنش و انفعالچهره در که گونهای به خطا شنیدن یا و مشاهده یا و حدوث
وی قلب حیات نشانة یابد تجلی مربی اسلوب و صدا یا ومبادا تا است، الزم بسیار و آن با ناسازگاری و منکرات ضد
خطا انکار هنگام تا و انگارند جزئی و سبک را خطا حاضریناگر برعکس و نگردد، واقع مؤثر وی کالم مربی توسطتأخیر به او واکنش یا و نباشد آشکار مربی تأثر و انفعال
.405 (-الفتح،?)1.7159 (-الفتح،?)2.2436 (-فتح،?)3
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿77﴾
و کمرنگ وی تعلیق و سخن و کهنه و سرد قضیه افتد،میگردد. بیتأثیرمصلحتی و حکمت درنظرداشتن با گاهی میتوان البتهافراد وجود عدم یا و موضوع حساسیت و اهمیت همچونیا و مطلب بیان دهند، انتقال دیگران به را موعظه که کافیهنگام به را نادرست و اشتباه کالم یا و حادثه بررسی و نقد
لحظة در میتوان نیز و نمود موکل مردم حضور و تجمععمومی بیان و نمود اکتفا کوتاه و خصوصی بیانی به نخست
از بخاری صحیح در انداخت، تأخیر به مناسب فرصتی تا را پیامبر میگوید:حضرت که شده روایت ساعدی حمید ابو
مرد آن فرستاد، صدقات و زکات جمعآوری برای را مردیالله رسول گفت:یا و آمد ایشان نزد مأموریت انجام از پساین است(و صدقه و )زکات شماست آن )اموال(از این پیامبر حضرت اند، داده من به مردم که هدایایی هم
به که ببینی تا ننشستی مادرت و پدر خانة در فرمودند:چراروز آن شامگاه حضرت آن سپس خیر؟ یا میدهند هدیه تو
زیبندة که ثنایی و حمد از پس و برخاست نماز از پسما که افرادی از برخی بعد:چرا فرمودند:اما بود، پروردگار
برمیگردند، که هنگامی میفرستیم، زکات جمعآوری برایهم این و شماست آن و(از زکات )مال میگویند:این
مادرش و پدر خانه در چرا پس شده، اهدا من به که هدایاییبه سوگند خیر؟ یا میدهد هدیه او به کسی ببیند تا ننشست
مال در هرکس اوست اختیار در محمد نفس که خدایی آنو میکشد دوش بر را آن قیامت روز کند، خیانت زکات
باشد، کرده خیانت گوسفندی و گاو یا و شتر اگر و میآوردبرآورده صدا حیوان آن که میکشد بدوش را آن حالی در
آن میگوید:سپس ابوحمید نمودم، ابالغ شما به من است،که حتی افراشت آسمان(بر سوی )به را دستها حضرت
.(1)کردیم مشاهده را ایشان بغل زیر سفیدی ما
وی با مجادله عدم و خطاکار از (رویگردانیدن26)ببرد: پی حق به خود که آن امید به
وی که نمppوده روایت علی حضpppرت از/ بخppاری امppامحضppرت و وی نppزد هنگppام شب پیppامبر میگویppد:حضppرت
)تهجد( نماز فرمودند:شما آنها به و آورده تشریف فاطمهرسppول گفتم:یا من میگوید علی حضppرت نمیخوانیppد؟
را ما بخواهد او هرگاه است، الله اختیار در ما نفسهای الله
.6636 (-الفتح،?)1
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿78﴾
آن شppنیدن با پیppامبر حضرت ،(1)برخیزیم که میدهد توفیقشppنید وی از علی حضppرت برگشppتند، و نگفتند چیزی جملهاین و میزدند خppویش زانوی بر را دست بازگشت هنگام که﴾.﴿میخواندند: را آیه.«خصومت در چیز همه از بیشتر آدمی هست و»
خطاکار: (سرزنشنمودن27)عمل حاطب حضرت با پیامبر حضرت که آنگونهبه مسلمانان قصد از را قریش کفار وی که آنگاه نمودند،
وی از حضرت آن داد، اطالع مکه فتح و لشکرکشیمن الله رسول گفت:یا او کردی؟ چنین پرسیدند:چرا
تغییر را خود دین و دارم ایمان رسول و خدا به کماکاننهاده آنها بر منتی که میخواستم من ام، ننموده وتبدیلآیند، باز مکه در من مال و اهل به تعرض از اینگونه تا باشمکه دارند افرادی مکه در من(همه استثنای )به اصحاب بقیه پیامبر حضرت سپس کنند، حفاظت آنان اموال و اهل از
نیکویی و خیر جز او به گفت را راستش مرد فرمودند:ایننگویید. چیزی
و خداوند به او الله رسول گفت:یا عمر حضرتتا بفرمایید اجازه است، کرده خیانت مؤمنان و رسولش
چه عمر!تو فرمودند:ای حضرت آن بزنم، را او گردنفرموده: سپس و بوده آگاه بدر اهل از الله همانا میدانی؟
برای به(بهشت )ورود بکنید، میخواهید، هرچه بدر اهل ای عمر حضرت چشمان از اشک است، گشته واجب شما.(2)اعلم رسوله گفت:الله سپس و گشت جاری
داستان: این مهم تربیتی فواید و نکاتمرتکب که صحابی آن به پیامبر حضرت -سرزنش1
کردی؟ چنین چرا که جمله این با بود، شده بزرگی خطایداده سوق خطا سوی به را او که ای انگیزه -استعالم2
میگردد، اتخاذ او علیه که موضعی در این بیتردید است،دارد. مهمی نقشخطا و گناه از دارند خوبی سابقة و فضل که -آنهایی3
نیستند. معصومصدر سعه خویش یاران اخطای تحمل برای باید -مربی4راه و منهج بر بتوانند آنان که این تا باشد، داشته کافی
دارد.نگppا:الفتح، متعppددی احتماالت علی حضرت جمله (-این?)17347.
.6259 (-الفتح،?)2
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿79﴾
آنان اصالح هدف زیرا باشند؛ همگام و همراه وی با مستقیمآنها. زدن کنار و طردکردن نه استکه بشری ضعف نکات و لحظات به باید -مربی5
افراد مبادا و باشد آگاه میگردد، افراد گریبانگیر گاهگاهیمیشوند، خطایی مرتکب گاهی که را پیشگام و سابقهدار
کند. بیرحمانه(مؤاخذه و سختی )بهرا آن شایستگی که خطاکاری از پشتیبانی و -دفاع6دارد.دارد، درخشانی سابقة و بسیار حسنات خطاکاری -اگر7مورد باید او علیه موضعگیری و خطا بررسی و نقد هنگام در
گیرند. قرار مالک و توجه
خطاکار: (مالمتکردن28)از قبل بلکه کرد، سکوت نباید آشکار و واضح خطای بر
خطای به که این تا نمود مالمت باید را خطاکار هرچیزیروایت علی حضرت از/ بخاری امام ببرد، پی خویششتری من به بدر غنایم میگوید:از وی که است نمودهداده دیگر شتری من به نیز پیامبر حضرت و بود، رسیده
پیامبر حضرت دختر فاطمه با میخواستم که هنگامی بود،گذاشتم قرار قینقاع بنی قبیله از زرگر مردی با کنم ازدواج
گیاه نوعی و مکه، »اذخر«)کاه و برویم صحرا به باهم کهمیخواستم اینگونه به و بفروشیم، و کنیم خوشبو(جمع
کنم، فراهم را عروسی(خویش »ولیمه«)میهمانی مخارجکه رفتم و خوابانیدم انصاری مردی حجرة کنار را شترهایم
نیاز مورد هرچه کنم، پیدا ریسمان و جوال و پاالن آنها برایکه دیدم ناگاه که برگشتم شترها نزد و کردم فراهم بود
و داده چاک را پهلوهایشان و بریده را آنها کوهانهایاز اشک بیاختیار بودند، کرده بیرون را جگرهایشان
چنین شترهایم با کسی چه پرسیدم شد، سرازیر چشمهایمبا نیز اکنون و عبدالمطلب بن گفتند:حمزه است؟ کرده
نزد مینوشند، شراب و هستند خانه این در انصار از گروهیایشان بود، وی نزد نیز حارثه بن زید رفتم، پیامبر حضرت
و فرمودند مشاهده ام چهره در را پریشانی و ناراحتی آثار)حادثهای هرگز الله رسول گفتم:یا شده؟ پرسیدند:چهرا شترهایم کوهان حمزه ام، ندیده امروز رنجآور(چون
با آنجا خانهای در اکنون و داده چاک را پهلوهایشان و بریدهپوشید را چادرش پیامبر حضرت مینوشد، شراب گروهی
حرکت وی دنبال نیز حارثه بن زید و من افتادند، راه به وآن رسیدیم بود آن در حمزه که خانهای به که این تا کردیم
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿80﴾
شدیم وارد دادند، اجازه نیز آنان و خواستند اجازه حضرتبلند را نگاهش سپس و انداخت، نگاهی پیامبر حضرت
به سپس و نگریست ایشان زانوهای به نیز حمزه و کرد،گفت:مگر و نگریست حضرت آن چهره به آخر در و شکمشده متوجه که الله رسول نیستید؟ پدرم بردگان شمانیز ما و برگشتند عقب به است مستی حالت در او که بودند
قبل به مربوط داستان .این(1)شدیم خارج ایشان دنبال بهاست. شراب تحریم از
خطاکار: از (اعراض29)نزد گفت:ولید وی که نموده روایت حمید از/ احمد امام
از شما بیایید من گفت:با ما به و آمد دوستانم از یکی و منذهن به من از بهتر را گفتار و هستید جوانتر من
به ابوالعالیه برد، عاصم بن بشر نزد را ما سپس میسپارید،عقبه از او کن، بیان نفر دو این برای را خود گفت:حدیث اونمود نقل »بهز«برایمان از او و لیثی ابوالنضر از مالک بنبر آنان و فرستاد جنگ به را گروهی پیامبر حضرت که
از مردی و کرد فرار آنان از مردی کردند، حمله قومیمرد آن نمود، دنبال را او خویش شمشیر با مسلمانان
مرد اما مسلمانم، من گفت شمشیر دیدن با فراریشمشیرش ضربة با را او و نکرد توجهی او گفتة به مسلمان
و یافتند اطالع ماجرا این از پیامبر درآورد.حضرت پای ازآن سخنان از که قاتل گفتند، تند سخنانی باره این در
پیامبر حضرت که حالی در و آمد بود، شده باخبر حضرتفقط مرد آن والله الله، رسول گفت:یا میخواندند، خطبه
و وی از پیامبر حضرت مسلمانم، گفت:من مرگ بیم ازسخن ایراد به و گردانید روی بودند جهت آن در که مردمی
و(گفت:یا ایستاد ایشان )روبروی دوباره قاتل پرداخت،من گفت مرگ بیم از فقط مرد آن الله!والله رسول
به و گردانید روی وی از پیامبر حضرت هم باز مسلمانم،رسول گفت:یا بار سومین مرد آن داد، ادامه سخنانش
مسلمانم، من گفت مرگ بیم از فقط مرد آن والله الله،اش چهره بر ناراحتی آثار که حالی در پیامبر حضرتبار(فرمودند:همانا سه )تا و آورده روی وی به بود نمایانورزیده امتناع و ابا مؤمن )بخشیدن(قاتل از خداوند.(2)است
.3091 (-فتح،?)1.2/209الصحیحةوالسلسلة5/289المسند(-?)2
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿81﴾
است نموده روایت خدری ابوسعید حضرت از/ نسائیبه طالیی انگشتری که نجران قبیله از گفت:مردی وی که
او از حضرت آن آمد، پیامبر حضرت نزد داشت دستکه آمدی من نزد حالی در فرمودند:تو و گردانیده روی
.(1)بود تو دست )جهنم(به آتش از اخگریحضرت از رساتر عبارتی با را داستان این/ احمد امامنجرانی مردی است، نموده روایت اینگونه خدری ابوسعید
پیامبر حضرت نزد داشت دست در طالیی انگشتری کهچیزی وی از و نموده اعراض او از حضرت آن آمد،
برایش را ماجرا و برگشت همسرش نزد مرد آن نپرسیدند، همسرش نمود، تعریف آمده پیش موردی گفت:حتماو انگشتری نیز مرد آن و گرد، باز حضرت آن نزد است،و رفت پیامبر حضرت نزد و درآورد بود پوشیده که جبهایسالم و شد وارد شد.چون داده اجازه وی به طلبید اجازهگفت: مرد آن دادند، جواب را سالمش پیامبر حضرت کرد،
من از آمدم، شما خدمت که قبل مرتبة الله، رسول یانزد که اول فرمودند:مرتبه حضرت آن فرمودید، اعراض
گفت:یا او بود، تو دست در آتش از اخگری آمدی، من)آن ام آورده اخگرها این از انبوهی خود با من الله رسولبود( آورده بسیاری زیورآالت و جواهر بحرین از مرد
زندگانی سامان آوردهای فرمودند:آنچه پیامبر حضرتسودی ما به و دارد را سنگ حکم ما برای و دنیاست
بیان اصحاب نزد مرا عذر گفت:پس مرد آن نمیبخشد،من از دیگر مسألهای خاطر به که کنند گمان مبادا تا کنید
را عذرش و برخاست پیامبر حضرت اید، نموده اعراضاو طالیی انگشتری خاطر به فقط فرمود:من و نموده بیان.(2)گردانیدم روی وی از
او و شعب بن عمرو از که/ احمد امام از دیگر روایتی دریکی که است آمده نموده روایت خود جد از پدرش طریق ازحضرت بود، کرده دست به طالیی انگشتری اصحاب از
را طال انگشتری صحابی فرمودند:آن اعراض او از پیامبر پیامبر حضرت نمود، دست به آهنی انگشتری و انداخت
آن است، جهنمیان آرایش این است، بدتر فرمودند:اینبه نقرهای انگشتری و انداخت را آهنی انگشتری صحابی.(3)نفرمودند چیزی او به دیگر پیامبر حضرت کرد، دست
.4793 نسائی، سنن صحیح ،8/170 (-المجتبی?)1.3/14 (-المسند?)2گفته و6518ش: شppاکر، ت:احمد المسند، ،163 (-المسند،?)3
صحیح. است:اسناده
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿82﴾
خطاکار: (ترک30)علی است مؤثر و پیامبرانه اسالیب از یکی نیز اینو هجران زیرا باشد؛ بزرگ گناه و خطا که هنگامی االخصاش نمونه دارد، عمیق اثری خطاکار قلب در رابطه قطع
از دیگر نفر دو و مالک بن کعب حضرت با که است موردیکه آمد پیش بودند، مانده باز تبوک غزوه از که اصحابآنان که گشتند مطمئن که این از پس پیامبر حضرتبه نیز خود و اند نداشته جنگ از تخلف برای عذری هیچگونه
را أجمعین علیهم الله رضوان اصحاب نمودند، اعتراف آنکنند. رابطه قطع آنان با که دادند دستور
همه میان از خدا میگوید:رسول کعب حضرتمنع نفر سه ما با سخنگفتن از را مسلمانان متخلفینرا خویش روابط و گرفتند کناره ما از نیز مردم و فرمودند،
اکنون و نمیگرفت، خود به را ما نیز زمین حتی کردند، قطعاین با را شب50 نبود، میشناختم من که سرزمینی آن
در اندوهگین و ناتوان دیگر نفر دو آن کردیم، سپری حالتآنها از من میگریستند، و بودند نشسته خود خانههایدر و میرفتم مسجد به نماز برای بودم، چاالکتر و جوانتر
نزد نمیگفت، سخن من با کسی اما میگشتم، بازارمینشستند، مسجد در نماز از پس که پیامبر حضرتایشان میگفتم:آیا خود با و میکردم سالم و میرفتمیا گفتند جواب من سالم به و دادند تکان را خویش لبهایکنارة با و میایستادم نماز به ایشان نزدیک سپس خیر؟مشغول من که هنگامی میشدم، خیره ایشان به چشمبه چون و میفرمودند نگاه مرا حضرت آن بودم نمازاین تحمل میگردانید، روی من از میکردم رو ایشان سویبود، شده طوالنی و سخت بسیار برایم مردم جفای و وضعهمه از که کسی عمویم، پسر ابوقتاده باغ دیوار از روزیشدم(و باغ وارد )و رفتم، باال بود، محبوبتر من نزد مردم
جواب را سالمم نیز او سوگند خدا به کردم، سالم وی بهسوگند!مگر خدا به را تو ابوقتاده گفتم:ای نگفت،
او اما دارم؟ دوست را رسولش و خدا من که نمیدانیدادم، سوگند خدا به را او نداد(دوباره جوابی )و ماند ساکت
سوگند خدا به را او سوم بار برای نگفت، چیزی هم باز امارا رسولش و خدا من که نمیدانی گفتم:مگر و دادم
اعلم گفت:»الله جوابم در یار سومین دارم، دوستشد، سرازیر چشمانم از اشک اعلم«بیاختیار ورسوله
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿83﴾
)کعب آمدم بیرون باغ از دیوار روی از دوباره و برگشتممیگوید:( داستان ادامه در
دستور را مردم پیامبر حضرت که هنگامی از شب پنجاهبامداد بود، گذشته نگویند، سخن ما با که بودند داده
با و خوانده را فجر نماز ام خانه بام پشت بر شب پنجاهمینبود، کرده قرآن(توصیف )در خداوند که حالتی همان
وسعتش همة به دنیا و بودم شده بیزار خود از بودم، نشستهشخصی که(صدای بود حال همان )در بود، شده تنگ برایم
فریاد صدایش بلندترین »سلع«با کوه فراز بر که رامژده را تو مالک بن کعب میگفت:ای که شنیدم میکشید،
.(1)... بادکه است نهفته مهمی اندرزهای و فواید داستان این درشرحهایی در آن از برخی و باشیم داشته مدنظر را آن بایدمانند میشود، یافت اند نگاشته داستان این بر علما که
الباری«. »فتح المعاد«و »زاد کتابحضرت که است مطلب این گویای که دیگری موردکه است روایتی میگرفتند کار به را اسلوب این پیامبرمیگوید: و است، کرده روایت ل عایشه حضرت از ترمذی
نبود، مبغوضتر دروغگفتن از حضرت آن نزد خصلتی هیچتا ایشان و میگفت دروغی پیامبر حضرت نزد مردی بسا
او از نمییافتند، اطالع شخص آن توبهنمودن از که هنگامی.(2) میماندند ناراحت
قلب در هنگام آن تا که آمده/ احمد امام روایت در و.(3)میماندند ناراحت او از خویش
از فردی که یافتند اطالع آمده:هرگاه دیگر رواییت در وآگاه وی توبة از که هنگامی تا گفته، دروغی اصحاب.(4)میگرفت را خود روی وی از میشدند
که مییافتند اطالع هرگاه که آمده دیگر روایتی در وتوبه او که هنگامی تا گفته دروغ خانوادهشان از کسی
.(5)برمیتافتند روی وی از نمیکرد،اسلوب که میگردد معلوم روشنی به فوق روایات از
خویش خطای از که هنگامی تا خطاکار ترک و اعراضاین که این برای البته است، مفیدی اسلوب و روش بازآید،
.4418ش: (-الفتح،?)1سppنن حسppن، حppدیث گفتppه:هppذا حppدیث این بppاره در (-ترمppذی?)2
.1973 ترمذی،.6/152 (-المسند?)3.2025 الصحیحه، لسلسلة(-ا?)4.4675 الجامع، صحیح الحاکم، (-رواه?)5
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿84﴾
دعوتگری و مربی که است الزم گردد، واقع مفید اسلوبو قدر خطاکار، قلب در میگیرد، کار به را اسلوب این که
نخواهد مثبتی اثر کار این گرنه و باشد داشته منزلتی)و میکند احساس خطاکار فرد برعکس بلکه داشت،است. گشته راحت مربی آن دست از میشود(که شادمان
معاند: خطاکار علیه (دعاکردن31)حضرت نزد مردی که است نموده روایت/ مسلم اماموی به حضرت آن خورد، غذا چپ دست با پیامبر
و کبر روی از مرد آن بخور، راست دست فرمودند:باکند فرمودند:خدا حضرت آن گفت:نمیتوانم، سرکشی
نبرد دهان به را دستش هرگز آن از پس مرد آن نتوانی، که.(1)شد( فلج )دستش
بن سلمه بن ایاس که آمده/ احمد امام از روایتی درپیامبر حضرت که گفت:شنیدم من به میگوید:پدرم اکوع
چپ دست با العیر«که راعی بن »بسر نام به مردی بهگفت: او بخور، راست دست فرمودند:با میخورد، غذا
آن از نتوانی، که کند فرمودند:خدا حضرت آن نمیتوانم،.(2)نرسید دهانش به دستش هرگز بعد به
که میشود معلوم حدیث این میگوید:از/ نووی عالمهمخالفت الهی شرع با عذر بدون که کسی بر بددعاییهرحال در که میگردد معلوم نیز و است جایز میورزد،
از نهی و معروف به امر نیز(باید غذاخوردن هنگام )حتی.(3)کرد منکر
و خطا موارد از برخی ذکر به (اکتفانمودن32)موارد: بقیه از اعراض
﴿
﴾(:3تحریم).خود ازواج بعض با پیغامبر گفت پنهان چون کن یاد و»
افشای بر را پیغامبر تعالی خدای ساخت مطلع و را سخنیاز )برخی سخن آن بعض به پیغامبر کرد شناسا سخن، آن
پس بعض، از کرد اعراض نمود(و یادآوری را مواردشگفت:که زن آن راز، افشای به را آن خبردارکردن که وقتی
.2021ش: مسلم، (-صحیح?)1.4/45 مسلم (-صحیح?)2.13/192 مسلم صحیح (-شرح?)3
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿85﴾
داد فرمود:خبر پیغامبر راز؟ افشاری این به را تو داد خبر.«خبردار دانای خدای مرا
التأویل«در »محاسن خویش تفسیر در/ قاسمی عالمهمینویسد: آیه این تفسیر باره
یا و کنیزش تحریم بر مبنی را رازی پیامبر حضرتبا بود، کرده حالل ایشان برای خداوند آنچه از دیگر چیزی
او چون و گذاشت میان در ل حفصه حضرت همسرشساخت، آگاه راز این از را ل عایشه حضرت خود هوویپی در و داد اطالع ماجرا این از را پیامبر حضرت خداوند
حضرت که مواردی از برخی ذکر با پیامبر حضرت آنخاطر به و نموده عتاب را وی بود کرده افشا ل حفصهپوشیدند. چشم موارد تمام ذکر از جوانمردی و کرم اظهارکه میآید بر آیه این از که است »االکلیل«آمده کتاب در
همسر همچون اطمینان مورد افراد با اسرار نهادن درمیاندر باید نیز شخص آن و است )صمیمی(بالمانع دوست یا و
برای است درسی آیه این نیز و باشد کوشا اسرار حفظنیز و آن، با محبت و مهر اظهار و مالطفه و معاشرت حسن
در خطا و گناه جزئیات و موارد تمام ذکر از اعراضنمودنسرزنش. و عتاب هنگام
دارند، بزرگی روح که آنان و میگوید:»جوانمردان حسنیادآور را جزئی سرزنش(موارد و عتاب )هنگام هرگز
نمیشوند«.جزئی( موارد ذکر )از »تغافل که است گفته نیز سفیاناست«. بوده جوانمردان خصلت همیشه
و جبراننمودن برای خطاکار با (همکاری33)خطا: تصحیح
حضرت با مجلسی میفرماید:در ابوهریره حضرترسول گفت:یا و شد وارد مردی که بودیم نشسته پیامبرگشتم! تباه الله
شده؟ چه را :تو پیامبر -حضرتکردم. مقاربت همسرم با و بودم -روزه
کنی؟ آزادش که داری :بردهای پیامبر -حضرت-خیر.
روزه متوالی ماه دو میتوانی :آیا پیامبر -حضرتبگیری؟-خیر.
غذا را مسکین60 میتوانی :آیا پیامبر -حضرتبدهی؟
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿86﴾
-خیر.شخصی که این تا فرمودند درنگ مدتی پیامبر حضرت
فرمود:آن پیامبر حضرت آورد، ایشان نزد خرما زنبیلیگفت: داشت، حضور خود که مرد آن کجاست؟ سائل مردالله. رسول یا منم
کن. صدقه و بگیر را خرماها :این پیامبر -حضرتاز فقیرتر فردی بر را خرماها این آیا الله؛ رسول -یاخانوادهای مدینه شهر در سوگند خدا کنم؟!به صدقه خودمندرد. وجود من خانواده از فقیرتر
ظاهر مبارک دندانهای حتی خندیدند پیامبر حضرترا ات خانواده خرماها این فرمودند:با سپس و گشت.(1)کن اطعامکه است آمده ل عایشه حضرت از/ احمد امام روایت در
بودند نشسته حسان قلعه گسترده سایة در پیامبر حضرت حضرت آن سوختم، الله رسول گفت:یا و آمد مردی که
در و رمضان روز گفت:در او شده؟ چه پرسیدند:مگرحضرت کردم، مقاربت همسرم با بودم روزه که حالیاز گوشهای در نیز مرد آن و فرمودند:بنشین، او به پیامبرخرما از پر کیسهای که مردی بعد لحظهای نشست، مجلس
این الله، رسول گفت:یا و آمد میکرد، حمل االغی بر راکه مردی فرمودند:آن پیامبر حضرت است، من صدقة
آن الله، رسول یا گفت:منم او کجاست؟ سوختم، میگفتگفت:یا او کن، صدقه و بگیر را فرمودند:این حضرتبه نیست، خودم خانوادة جز صدقه برای جایی الله رسول
عیالم و من که سوگند برگزید پیامبری به را تو که خداوندیخوردن(نداریم. )برای چیزی
آن و بردار، را آن خودت فرمودند:پس پیامبر حضرت.(2)گرفت را خرماها آن مرد
.1936 فتح البخاری، (-رواه?)1.6/376 (-المسند?)2
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿87﴾
وی: با گفتگو و خطاکار با مجالست و (مالقات34)روایت ب عمرو بن عبدالله حضرت از بخاری صحیح درنکاحم به شرافتمند و واالگهر زنی میگوید:پدرم که شده
زندگی( و برخورد )کیفیت باره در وی از همیشه و درآورد،بسیار میگفت:)شوهرم(مرد جواب در او میپرسید، من
قضای به نیازی و نیامده بسترم به تاکنون البته است، خوبیو میخواند نماز شب )تمام است، نکرده پیدا نیز حاجتاست( روزه همیشه روزها و نمیکند ادا را همسرش حقوق
در پیامبر حضرت با را موضوع و آمد تنگ به پدرم که این تامن با که کن فرمودند:کاری پدرم به ایشان و نهاد میان
نمودم، مالقات حضرت آن با مدتی از پس کند، مالقاتمیگیری؟ روزه پرسیدند:چگونه من از ایشان
روزهام. روز -گفتم:هرمیکنی؟ ختم را قرآن مدتی چه -فرمودند:در
میکنم. ختم را قرآن یکبار شب -گفتم:هریکبار هرماه و بگیر، روزه روز سه تنها ماه -فرمودند:هر
کن. ختم را قرآندارم. توانایی این از -گفتم:بیشتر
بگیر. روزه روز سه هفته هر در -فرمودند:پسدارم. توانایی این از -گفتم:بیشتر
بگیر. روزه را روز یک روز، هرسه از -فرمودند:پسدارم. توانایی این از -گفتم:بیشتر
روزه آنگونه است، داودی روزه روزه، -فرمودند:برترینروزه را بعد روز مگیر(و )روزه کن فطار را روز یک بگیر،کاش اما کن، ختم را قرآن بار یک شب هفت هر در و باشزیرا مینمودم؛ عمل پیامبر حضرت رخصت و مشوره بر
ام. شده ناتوان و سالخورد اکنونمنزل یک روز عمر(در )آخر ب عمرو بن عبدالله حضرت
خود اهل با بخواند، شب در بود قرار که را (قرآن7 بر1)و بخواند را آن بتواند راحتی به شب که این تا میکرد مرورروزه پی در پی روزی چند بگیرد نیرو میخواست چون
پی در پی را روزهایی مقدار همان به عوض در و نمیگرفتحضور در آنچه خالف نمیخواست زیرا میگرفت؛ روزه
کند. عمل بود، پذیرفته پیامبر حضرتختم راویان از (میگوید:برخی/ بخاری )امام ابوعبدالله
اکثر و روز پنچ هر دیگر برخی و روز شبانه سه در را قرآن.(1)هستند آن به قایل و اند نموده روایت روز هفت هر آنان
.5052 (-الفتح،?)1
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿88﴾
ذکر مفیدی نکات و توضحیات/ احمد امام روایت درنموده روایت ب عمرو بن عبدالله حضرت از او است، شدهمن و درآورد نکاحم به را قریش از زنی گفت:پدرم وی کهآن در و داشتم قدرت روزه و نماز عبادت به که بس از
و (آمد عاص بن )عمرو پدرم ماندم، دور او از بودم منهمکجواب در او یافتی؟ چگونه را شوهرت که پرسید همسرم از
قضای به نه )البته(تاکنون است خوبی بسیار گفت:مردرو پدرم است، آمده من بستر به نه و کرده پیدا نیاز حاجتی
از واالگهر گفت:زنی و نمود سرزنش مرا و کرد من بهو همسری حقوق ادای در تو و ام داده تو به قریش
پیامبر حضرت نزد سپس و میکنی؟ کوتاهی وی زناشوییو خواندند فرا مرا حضرت آن نمود، شکایت من از و رفتهمیشه روزها پرسیدند:مگر من از رفتم، ایشان نزد نیز من
میگیری؟ روزه-گفتم:آری.میخوانی؟ صبح(نماز )تا نیز شبها -فرمودند:و-گفتم:آری.
در و میگیرم روزه را ایام برخی من -فرمودند:امانماز هم نمیگیرم(شبها )روزه میکنم افطار دیگر برخی
ادا نیز را همسرانم حقوق و میخوابم هم و میخوانمنیست. من از گرداند روی من سنت از هرکس میکنم،
ختم را قرآن یکبار فقط ماه هر فرمودند:در -سپسکن.
قویترم. این از -گفتم:منکن. ختم یکبار روز10 هر در -فرمودند:پس
دارم. توان بیشتر نیز این -گفتم:ازفرمودند: پیامبر راویان(حضرت از یکی روایت به )بناکن. ختم را قرآن یکبار روز هرسه پس
بگیر. روزه روز سه ماه هر فرمودند:از -سپسدارم. توان بیشتر این از -گفتم:من
را دیگر روز و بگیر روزه روز فرمودند:یک سرانجام -واست. داود برادرم روش و روزه برترین این نگیر، روزه
از پس پیامبر میگوید:حضرت خویش روایت در حصیننشاطی هر و دارد نشاطی و تندی عابدی فرمودند:هر آنسوی به را انسان یا که دارد پی در سستی و کندی نوع
که هرکس میاندازد، بدعت دامان در یا و میکشد سنتهدایت میآورد رو سنت به خویش ضعف و کندی هنگامبه را او ضعفش و کندی هرکس است(و رستگار )و یافتهاست. گشته تباه و هالک بکشاند بدعت دامان
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿89﴾
ب عمرو بن عبدالله حضرت که میگوید:هنگامی مجاهدروزه متوالی روز چندین شده سالخورده و ضعیف
ایامی بگیرد، روز دوباره که این برای آن از پس و میگرفتحزب از گاهی نیز قرآن تالوت باره در و نمیگرفت، روزه را
گاهی و میخواند(میکاست باید روز هر که )مقداری خود البته میافزود، برآن نیز هفته یک یا و روز سه هر در حتما
حضرت آنچه میگفت:کاش آخر در و میکرد، ختم را قرآنمیپذیرفتم، نمودند، پیشنهاد من به اول مرحلة در پیامبر پیامبر حضرت نزد را آنچه ندارم دوست نیز اکنون البته
.(1)دهم تغییر پذیرفتم،که مشکل این بروز اساسی علت به پیامبر حضرت
که بگونهای هم آن بود، عبادت در عبدالله حضرت انهماکدر و نمیماند، باقی همسرش حقوق ادای برای فرصتی
میشد، کوتاهی او حق بردند. پی کامالبرای برسد، آن صاحب و حقدار به باید حق که اصل اینو منهمک طاعات از نوعی دو در که است کسانی همه
و دروس که دانشجویانی و مانند:طلبه هستند، مشغولامور در که دعوتگری و دارند بسیار علمی مشغولیتهای
اعتراض و شکایت به که است غرق بگونهای دعوتافراط این میگردد، منجر او، حق در کوتاهی و همسرش
انجام برای اوقات صحیح تقسیم عدم و بیبرنامگی نتیجةو طلبه هر است، دیگران و همسر حقوق ادای و طاعات
و اهتمام برای را خود وقت از بخشی باید دعوتگریفرزندان و همسر تربیت و اصالح و منزل امور ساماندادن
دهد. اختصاص خویش
خطاکار: با برخورد در بیان (صراحت35)که است نموده روایت ابوذر حضرت از/ بخاری امام
بود، عجمی مادرش که دیگر مردی و من میگوید:میان ویزدم، طعنه مادرش به را او من و شد بدل و رد تندی سخنان
به حضرت آن نمود، آگاه مورد این از را پیامبر حضرت اوآری، گفتم، گفتی؟ بیراه و بد فالنی فرمودند:به من
حضرت آن گفتم:آری، دادی؟ دشنام را فرمودند:مادرشداری. جاهلیت از شائبهای که هستی مردی فرمودند:توفرمودند:آری، است، سالخوردگی و پیری اثر بر گفتم:این
گذاشته اختیارتان به خداوند که هستند برادرانتان آناناختیارش در را او برادر خداوند که هرکسی پس است،
/2pp (-المسند?)1 تحقیق صpحیح، گفته:اسناده شاکر احمد ،258.6477ش: المسند،
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿90﴾
خود وهرچه بده نیز او به میخورد خود هرچه گذاشتهاو از ندارد، را توانش که کاری و بپوشاند، نیز را او میپوشد
یاری کار آن انجام در را او کرد، چنین اگر و نکند، طلب.(1)نمایدوی به که شده روایت ابوذر حضرت از مسلم صحیح در
پدید رنجشی مسلمانم برادران از یکی و من میگوید:میانکردم، جویی عیب بود، عجمی مادرش که او از من و آمد،آن با من کرد، شکایت من از پیامبر حضرت نزد مرد آن
تو ابوذر فرمودند:ای من به ایشان کردم، مالقات حضرتوجود تو در جاهلیت بقایای از شائبهای که هستی مردیدشنام را شخصی کسی، اگر الله رسول گفتم:یا دارد،ابوذر فرمودند:ای میدهند، دشنام را او مادر و پدر دهد،وجود تو در جاهلیت بقایای از شائبهای که هستی مردی
شما اختیار در خداوند که هستند شما برادران دارد.آنانهرچه و بدهید نیز آنان به میخورید هرچه از است، گذاشته
از فراتر کاری به را آنان و بپوشانید، نیز را آنان میپوشیدآن انجام در را آنان کردید چنین اگر و نکنید، امر توانشان
.(2)دهید یاری کاربدین ایشان رکگویی و پیامبر حضرت صراحت اینایشان از ابوذر حضرت که بودند مطمئن که بود جهتسخنگفتن بیپرده و لهجه صراحت پذیرفت.آری، خواهدمیطلبد کمتری زحمت و فرصت هم که است مفید ابزاری
صراحت البته میرساند، سادهتر گونهای به را مطلب هم وتحمل و ظرفیت که ویژه افرادی و خاص مواردی در لهجهدارد. کاربرد باشند، داشته را آن
و بزرگتر مفسدهای به منجر صراحتگویی که صورتی دراز باید دعوتگر میگردد، برتر مصلحتی فوتشدن موجب
منصبی و جاه صاحب خطاکار که این مانند نماید، اجتناب آنکه این یا و نمیپذیرد را چیزی روش این با که باشد
از بیش مضایقة و حرج باعث خطاکار برای صراحتگوییبدون گردد، وی نامطلوب و منفی واکنش سبب یا و حد
است؛ سنگین و ناگوار خطاکار نفس بر صراحتگویی تردید خطاکار روش این در زیرا دعوتگر و مربی با مستقیما
که فردی جایگاه در آشکارا خطاکار و میشود رویاروو برتر مقامی در دعوتگر و شده خطا و کوتاهی مرتکبمیگیرد. قرار استادی جایگاه
.6050 (-الفتح،?)1.6050 مسلم، (-صحیح?)2
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿91﴾
»کنایهگویی« اسلوب گاهی که است یادآوری به الزماسلوب از بیشتر و میگردد، متعددی سلبیات موجب
دنبال به را مضری و نامطلوب »صراحتگویی«نتایجبازی به را او که کند احساس خطاکار بسا چه میآورد،»کنایهگویی« که گمان این به و اند، شمرده غافل و گرفته
و گردد ناراحت اوست، از عیبجویی و تحقیر نوعی بهجهت به که دارد امکان نیز گاهی و دهد، نشان واکنش
درک را مطلب خطاکار مقصود خفای و کنایه ظریفبودن باشد، عامل خویش خطای بر کماکان و نکند مردم عمومابا شخصی هر نسبت به مناسب اسلوب و اندرز پذیرش در
باالبردن در خوش اخالق و برخورد البته متفاوتند، همدیگردراد. سزایی به نقش توجیه، و دعوت موفقیت شانس
خطاکار: (قانعساختن36)وی متقاعدساختن و خطاکار با گفتگوکردن برای تالش
به او که میگردد سبب و میزند کنار وی بصیرت از را پردهدر که مورد این در نمونهای گردد، باز مستقیم راه و حق
کتاب در/ طبرانی که است روایتی شده، وارد سنتمیگوید: او است، کرده نقل ابوامامه الکبیر«از »المعجممن الله!به رسول گفت:یا و آمد الله رسول نزد جوانیحضرت کشیدند، فریاد او بر کنم!مردم زنا که بده اجازهخود نزد را جوان آن و بگذارید فرمودند:راحتش پیامبر الله رسول پیش در و رفت نزدیک نیز او خواند، فرا
برای را فرمودند:زنا وی به پیامبر حضرت نشست،میپسندی؟ مادرت
-گفت:خیر.مادرانشان برای را آن نیز -فرمودند:مردم
میپسندی؟ خواهرت برای را آن آیا نمیپسندند،-گفت:خیر.
خواهرانشان برای را آن نیز -فرمودند:مردممیپسندی؟ عمهات برای را آن آیا نمیپسندند،
-گفت:خیر.عمههایشان برای را آن نیز -فرمودند:مردم
میپسندی؟ خالهات برای را آن آیا نمیپسندند،-گفت:خیر.
خالههایشان برای را آن نیز -فرمودند:مردمنمیپسندند.
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿92﴾
و گذاشت او سینة بر را خویش دست الله رسول سپسو قلب و بیامرز را گناهش فرمودند:پروردگارا دعا اینگونه
.(1)بگردان پاک را شرمگاهش
.7759 و7679 الکبیر، (-المعجم?)1
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿93﴾
اش بهانه که این به خطاکار (متوجهنمودن37)است: قبول قابل غیر و بیاساس
و جعلی بهانههایی خود تبرئه برای خطاکاران از برخی میکنند، هم سر ناپذیرفتنی و بیاساس که هنگامی خصوصادستپاچه برخی گردد، برمال اسرارشان و شوند غافلگیر میکنند، پیش واهی بهانههایی شتابزده و میشوند خصوصاو خوبی به نمیتوانند پاکدلی و سادگی خاطر به که افرادیموردی چنین با مربی اگر راستی به بگویند، دروغ راحتیشرط )به زیر داستان کند؟ عمل باید چگونه کرد، برخورد
در پیامبر حضرت از جالبی و دقیق صحت(موضعگیریاین خالل از میکشد، تصویر به را اصحاب از یکی مقابلدستکشیدن هنگام تا باید مربی که برمیآید داستانپیگیری و دنبال را قضیه خویش نادرست موضع از خطاکارنماید.
در پیامبر میگوید:همراه جبیر بن خوات حضرتخیمة از کردیم، مکه(اتراق نزدیک »مرالظهران«)جایی
سخن باهم که دیدم زیبا زنانی ناگاه آمدم بیرون خوددست یک خود خورجین از و برگشتم خیمه به میگفتند،
حضرت نشستم، زنها آن با رفتم و پوشیدم و درآوردم لباسکار زدند:ابوعبدالله!!!)چه صدا و آمدند بیرون پیامبر
ایشان از دیدم، را حضرت آن که میکنی!؟(هنگامیشتری الله، رسول گفتم:یا شدم، دستپاچه و ترسیدمریسمانی و قید برایش گریزنده(دارم، و )رمکننده رمکیایشان دنبال به نیز من و رفتند پیامبر حضرت میکنم، پیدا
برای و دادند من به را چادرش حضرت آن کردم، حرکتبدن سفیدی اکنون گویا رفتند، درختی پشت حاجت قضایآن میکنم، مشاهده درخت سبزی میان از را ایشانآب برگشتند، و گرفتند وضو حاجت قضای از پس حضرت
فرمودند:ای میچکید، اش سینه بر ایشان ریش از وضوآنجا شد؟!از چه گریز(شترت و )ترس ابوعبدالله!رمیدگی
مرا حضرت آن هرجا راه مسیر در کردیم حرکترمیدگی ابوعبدالله ای علیک میفرمودند:السالم میدیدند،
از زودتر دیدم، اینگونه را اوضاع شد؟!چون چه شتر این پیامبر حضرت مجلس و مسجد از رفتم، مدینه به دیگرانمسجد به خلوت لحظة در روز یک که این تا گرفتم کنارهحجرههای از یکی از حضرت آن ایستادم، نماز به و رفتم
خیلی و آوردند، تشریف مسجد به و شدند خارج خویشکه قصد این به من گزاردند، نماز رکعت دو کوتاه و سبک
را نمازم کنند، رها مرا و ببرند تشریف پیامبر حضرت
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿94﴾
هرچند ابوعبدالله فرمودند:ای ایشان کردم، طوالنیخود با میمانم، اینجا من کن طوالنی را نماز میخواهیاین از را ایشان و میکنم عذرخواهی الله رسول گفتم:از
کردم، تمام را نماز که هنگامی میسازم، راحت بابتابوعبدالله ای علیک، فرمودند:السالم پیامبر حضرتخداوندی به الله، رسول گفتم:یا شد؟ چه شترت رمیدگی
مسلمان که هنگامی از گردانید، معبوث پیامبری به را تو کهمرتبه سه تا ایشان است، نرمیده هرگز شتر این ام، شده
این در هرگز پس آن از و کند، رحم تو بر فرمودند:خداوند.(1)نفرمودند چیزی باره
که حکیمانه برنامهای و جالب است درسی مورد ایناز زیر نکات و فواید داشت، خواهد پی در را مطلوبی نتایجمیگردد: استنباط داستان این
که کسی و خطاکار باشد داشته هیبتی مربی اگرمیکند. شرم او از شده معصیتی مرتکب باشد، مختصر و کوتاه گرچه مربی پرسش و نگاه
میگذارد. تأثیر قلبها بر و دارد بر در زیادی مفاهیم که این وجود با اول وهله در خطاکار از اعراض
باشد، آشکار مربی برای اش بهانه و عذر ساختگیبودنو عذر که این به خطاکار متوجهگردانیدن برای را زمینهسوی به را او و نموده فراهم نیست پذیرفته او واهی بهانةمیدهد. سوق عذرخواهی و توبه که کند عمل بگونهای که است کسی موفق مربی
باعث امر این )و باشد داشته آزرم و شرم او از هم خطاکارمربی با رویارویی از و کند پنهان را خود خطاکار که میگردد
خطاکار که بگونهای کند نیاز احساس او به هم بپرهیزد(وصورت سرانجام و باشد، نداشته مربی به رجوع جز چارهای
کند. پیدا غلبه اول صورت بر دوم اعتراف موارد(نشانة چنین )در خطاکار موضع تغییراست. شده مرتکب که است خطایی از دستکشیدن و وی
بشری: سرشت و طبیعت (مراعات38)1(?pp-)برانيرواه:الهيثمیقالppريقينمنالطppالطppدهماورجppأح
(9p/401المجمع)ثقة،هوومخلدبنالجراحغيرالصحيحرجالةيالرواأننيتب4p/203للطبرانیريالکبالمعجملیإوبالرجوع
:قppالريجبppبنالخppواتنأثيبحدسppلمأبنديppزقيppطرمنبنديppزعنهرسلأب:ويالتهذفیخppواتترجمةنزلنppا.....وفی
بنديزماأو،42وأ40سنةخواتةوفافی:صابةإالوفیسلم،أفالسpppندذلکوعلی136سpppنةتpppوفینهأريالسpppففی،سpppلمأ
منقطع.
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿95﴾
است، قبیل این از زنانه حسد و غیرت میان خصوصاخطایی مرتکب گاهی آنان از برخی همشوهر، زنان و هووهابا بزند، سر عادی احوال در دیگر فردی از اگر که شوند می بگونهای او پیامبر حضرت شد، خواهد برخورد متفاوت کامال را مسأله این خویش همسران میان در مراعات کامال
بگونهای مورد این در آنان اشتباهات با و میفرمودندنمونه مینمودند، برخورد انصاف و عدل با توأم و صبورانه
بن انس حضرت از که/ بخاری امام از است روایتی اشنزد پیامبر میگوید:حضرت او است، نموده روایت مالکامهات از دیگر یکی که بودند خویش همسران از یکی
آن فرستادند، غذا کاسهای پیامبر حضرت برای المؤمنیندست از کاسه و زد خادم دست بر پیامبر حضرت همسر
را کاسه تکههای حضرت آن شکست، و افتاد زمین بر اوجمع کاسه آن در را غذاها که حالی در و نمودند سرهم
کاسة سپس و ورزید، غیرت فرمودند:مادرتان میکردند،دیگرش همسر برای تا دادند خادم به را همسر آن سالمرا آن که همسری همان برای را شکسته کاسه و ببرد
.(1)گذاشتند باقی بود شکستهشده روایت ل سلمه ام حضرت از(2) نسائی روایت درغذایی اصحاب و پیامبر حضرت برای میگوید:او وی که
دست به سنگی و تن بر عبایی که حالی در ل عایشه برد،حضرت کرد، نیم دو به را کاسه سنگ آن با و آمد داشتمینهادند، هم کنار را کاسه تکه دو که حالی در پیامبر
مادرتان بخورید، ورزید غیرت مادرتان فرمودند:بخورید،را ل عایشه حضرت کاسه حضرت آن سپس ورزید، غیرت
حضرت به را وی شکستة کاسة و ل سلمه ام حضرت بهدادند. ل عایشه
که است آمده انس حضرت از(3)دارمی روایت در وترید غذای از پر کاسهای پیامبر حضرت همسران از یکیهمسران از یکی خانة در ایشان فرستادند، ایشان برای
شکست، را خانه(کاسه )صاحب همسر آن بودند، خویشو مینمود جمع کاسه در دوباره را ترید پیامبر حضرت
.... ورزید غیرت مادرتان میفرمودند:بخورید،و است شده عجین و سرشته وی طبیعت با زنانه غیرت
عاقبتاندیشی از و نموده وادار گوناگونی کارهای به را او
.5225ش: (-الفتح،?)1.7/70 المجتبی النساء، ةعشر کتاب نسائی (-سنن?)2 کسر من باب البیوع، (-کتاب?)3 مثله. فعلیه شیئا
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿96﴾
باالی از بیاید، زن غیرت هرگاه اند، گفته حتی میدارد، بازنمیبیند. را آن پایین رودخانه
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿97﴾
آخر کالماحادیث و سنت باغ شکوفههای با را مدتی که این از پسدر ایشان روشهای برخی از و گذراندیم پیامبر حضرتاز قبل میدانم الزم شدیم آگاه مردم اشتباهات با برخورد
نمایم: یادآوری را زیر نکات موضوع این از خارجشدنو خیرخواهی و مهم بسیار و الزم اشتباهات -تصحیحو مسئولیت تمام اما است، منکر از نهی و دینی خیراندیشی
امر بلکه نیست، منکر از نهی تنها دین زیرا نیست؛ وظیفههست. نیز معروف به
است عبارت بلکه نیست، اشتباهات تصحیح تنها -تربیتاحکام و دین مبادی عرضهنمودن و تلقین آموزش، از
و اسالمی صحیح ذهنیت و تصور ایجاد برای و شریعت،متعددی و گوناگون ابزارهای از باید قلبها در آن تثبیت
داسانهای موعظه، پیشوا، و قدوه با تربیت همچونغیره و اتفاقات و حوادث صحیح تحلیل و مذهبی و آموزندهآن داشتن نظر در و نکته این به توجه با نمود، استفادهمربیان و آموزگاران پدران، و مادر از برخی قصور و اشتباه
و اشتباهات معالجه برای را خویش سعی بیشترین کهمبادی تلقین و آموزش به و نموده متمرکز انحرافات پیگیری
نموده جلوگیری انحرافات و اشتباهات بروز از که اصولی ومیدهد، کاهش یا و مینماید متالشی وقوع از قبل را آن و
میگردد. آشکار ندارند، توجهی هیچ خواندید کتاب دراین آنچه -از که گردید آشکار کامال
به توجه با اشتباهات با برخورد در پیامبر حضرت روشهای اشخاص و احوال متفاوتبودن بوده گوناگون و متنوع کامال
این در میخواهد که کسی و آگاه دعوتگر و مربی است،را حالتی و مورد هر باید نماید، اقتدا حضرت آن از زمینه
از را مورد آن نظیر و شبیه میآید، پیش برایش کهو صحیح صورتی به و نماید تالش پیامبر حضرت روشهای
و نماید قیاس نبوی مورد برآن را آمده پیش مورد دقیقرا آن با مناسب روش و اسلوب حالتی هر برای و بسنجد
برگزیند.به را ما که میخواهم وتعالی سبحانه الله از پایان در وما و بدارد، محفوظ نفس شر از و گردد رهنمون راست راهو یافته هدایت و بدی و شر دفع و برکت و خیر سببب را
بگرداند. هدایتکنندهإنهسميعقريبمجيبوهونعمالمولىونعم
النصيروالهاديإلىسواءالسبيل
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿98﴾
وصلىاللهعلىالنبياألميوعلىآلهوصحبهأجمعين.
والحمدللهربالعالمين.
اشتباهات برابر در نبوي شيوههاي ﴿99﴾