نﺎﻤﺴﻟا هدﺎﻏ ﺮﻌﺷ ﺮﺑ داﺰﺧﺮﻓ غوﺮﻓ ...١ نﺎﻤﺴﻟا...

30
١ اﻧﺪﻳﺸ و زﺑﺎن ﺗﺄﺛﻴﺮ اﻟﺴﻤﺎن ﻏﺎده ﺷﻌﺮ ﺑﺮ ﻓﺮﺧﺰاد ﻓﺮوغ ﺑﻴﺮق اﻛﺒﺮي ﺣﺴﻦ1 ﺑﻬﻠﻮﻟﻲ ﺳﺤﺮ2 ﭼﻜﻴﺪه ﺷﺎﺧﻪ از ﻳﻜﻲ ﻣﻘﺎﻳﺴﻪ و ﺑﺮرﺳﻲ ﺑﻪ ﻛﻪ اﺳﺖ ﺗﻄﺒﻴﻘﻲ ادﺑﻴﺎت ادﺑﻴﺎت، در ﻧﻘﺪ ﻫﺎي از ﻧﻮﻳﺴﻨﺪﮔﺎن آﺛﺎر ي زﺑﺎن ﺑﺎ و ﻣﺨﺘﻠﻒ ﻛﺸﻮرﻫﺎي ﻣﻲ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﻫﺎي ﭘﺮدازد. ﺣﻮزه در ﻣﺬﻛﻮر ﭘﮋوﻫﺶ ﺗﻄﺒﻴﻘﻲ ادﺑﻴﺎت ي ادﺑﻴﺎت ﺑﻴﻦ و ﻓﺎرﺳﻲ و دارد ﺟﺎي ﻋﺮﺑﻲ. ﺷﻌﺮا ﻣﻴﺎن از ي ﺷﺎﻋﺮ زﺑﺎن و اﻧﺪﻳﺸﻪ از ﺳﻮري، ﻣﻌﺎﺻﺮ ﺷﺎﻋﺮ اﻟﺴﻤﺎن، ﻏﺎده زﺑﺎن، ﻋﺮب اﺳﺖ ﭘﺬﻳﺮﻓﺘﻪ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﺑﺴﻴﺎر ﻓﺮﺧﺰاد ﻓﺮوغ اﻳﺮاﻧﻲ، زن ﻣﻌﺎﺻﺮ. را ﻓﺮﺧﺰاد ﻓﺮوغ از اﻟﺴﻤﺎن ﻏﺎده ﺗﺄﺛﻴﺮﭘﺬﻳﺮي اﺳﺖ آن ﺑﺮ ﺳﻌﻲ ﻣﻘﺎﻟﻪ، اﻳﻦ در ﺣﻮزه در اﻧﺪ و ﺗﻔﻜﺮ ي ﻳﺸﻪ، ﻫﺴﺘﻲ اﻧﺴﺎن ﺷﻨﺎﺳﻲ، اﺟﺘﻤﺎع و ﺳﻴﺎﺳﺖ ﺷﻨﺎﺳﻲ، ﻛﻨﺪ ﺑﺮرﺳﻲ. ﺳﺒﺐ ﺑﻪ ﻏﺎده، ﻛﻪ دﻳﺪ ﺧﻮاﻫﻴﻢ ﺑﺮرﺳﻲ اﻳﻦ در ﻣﻀﺎﻣﻴﻨﻲ و ﻣﻔﺎﻫﻴﻢ اﺷﻌﺎرش از ﺑﺴﻴﺎري در ﻓﺎرﺳﻲ، ﻣﻌﺎﺻﺮ ﺷﻌﺮ ﺑﻪ دﻟﺒﺴﺘﮕﻲ و ﻓﺮوغ ﺷﻌﺮ ﺑﺎ آﺷﻨﺎﻳﻲ ﻋﺸﻖ، ﻫﻤﭽﻮن ﭘﻮچ ﻧﺎاﻣﻴﺪي، و اﻣﻴﺪ ﮔﻨﺎه، ﻣﺮگ، و زﻧﺎﻧﮕﻲ و ﻓﻤﻨﻴﺴﻢ ﺗﻨﻬﺎﻳﻲ، ﮔﺮاﻳﻲ، ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ ﺣﻮزه در ي ﺷﻌﺮي واژﮔﺎن از ﭘﺬﻳﺮﻓﺘ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﻓﺮوغ ﻣﺠﺎل ﺷﺎﻋﺮ، دو اﻳﻦ ﺗﻄﺒﻴﻘﻲ ﺑﺮرﺳﻲ و اﺳﺖ ﺗﻄﺒﻴﻘﻲ ﻧﻘﺪ ﺑﺮاي ﺧﻮﺑﻲ. ﻛﻠﻴﺪواژه ﻫﺎ: ﻋﺮﺑﻲ ﺷﻌﺮ ﻓﺎرﺳﻲ، ﺷﻌﺮﻤﺎن، اﻟﺴ ﻏﺎده ﻓﺮﺧﺰاد، ﻓﺮوغ ﺗﻄﺒﻴﻘﻲ، ادﺑﻴﺎت1 - ﺳﻤﻨﺎن داﻧﺸﮕﺎه ﻋﻠﻤﻲ ﻫﻴﺄت ﻋﻀﻮ و داﻧﺸﻴﺎر/ [email protected] 2 - ﺳﻤﻨﺎن داﻧﺸﮕﺎه ﻓﺎرﺳﻲ، ادﺑﻴﺎت و زﺑﺎن ارﺷﺪ ﻛﺎرﺷﻨﺎس

Transcript of نﺎﻤﺴﻟا هدﺎﻏ ﺮﻌﺷ ﺮﺑ داﺰﺧﺮﻓ غوﺮﻓ ...١ نﺎﻤﺴﻟا...

Page 1: نﺎﻤﺴﻟا هدﺎﻏ ﺮﻌﺷ ﺮﺑ داﺰﺧﺮﻓ غوﺮﻓ ...١ نﺎﻤﺴﻟا هدﺎﻏ ﺮﻌﺷ ﺮﺑ داﺰﺧﺮﻓ غوﺮﻓ ﻪﺸﻳﺪﻧا و نﺎﺑز

١

فروغ فرخزاد بر شعر غاده السمانه تأثير زبان و انديش

1حسن اكبري بيرق

2سحر بهلولي

چكيدهي آثار نويسندگان از هاي نقد در ادبيات، ادبيات تطبيقي است كه به بررسي و مقايسهيكي از شاخه

و بين ادبيات ي ادبيات تطبيقي پژوهش مذكور در حوزه. پردازدهاي مختلف ميكشورهاي مختلف و با زبانعرب زبان، غاده السمان، شاعر معاصر سوري، از انديشه و زبان شاعر ياز ميان شعرا. عربي جاي داردو فارسي

. معاصر زن ايراني، فروغ فرخزاد بسيار تأثير پذيرفته است

يشه، ي تفكر و انددر حوزهدر اين مقاله، سعي بر آن است تأثيرپذيري غاده السمان از فروغ فرخزاد را در اين بررسي خواهيم ديد كه غاده، به سبب .بررسي كندشناسي، سياست و اجتماع شناسي، انسانهستي

همچون عشق، آشنايي با شعر فروغ و دلبستگي به شعر معاصر فارسي، در بسياري از اشعارش مفاهيم و مضاميني از واژگان شعري يدر حوزههمچنين گرايي، تنهايي، فمنيسم و زنانگي ومرگ، گناه، اميد و نااميدي، پوچ

.خوبي براي نقد تطبيقي استه و بررسي تطبيقي اين دو شاعر، مجال فروغ تأثير پذيرفت

ادبيات تطبيقي، فروغ فرخزاد، غاده السمان، شعر فارسي، شعر عربي: هاكليدواژه

[email protected]/ دانشيار و عضو هيأت علمي دانشگاه سمنان -1

كارشناس ارشد زبان و ادبيات فارسي، دانشگاه سمنان -2

Page 2: نﺎﻤﺴﻟا هدﺎﻏ ﺮﻌﺷ ﺮﺑ داﺰﺧﺮﻓ غوﺮﻓ ...١ نﺎﻤﺴﻟا هدﺎﻏ ﺮﻌﺷ ﺮﺑ داﺰﺧﺮﻓ غوﺮﻓ ﻪﺸﻳﺪﻧا و نﺎﺑز

٢

مقدمه

توجه به اين ادبيات از روزگاران . ستهاي ادبي در دوران جديد اي تحول پژوهشادبيات تطبيقي ثمرههاي آن دور وجود داشته است اما دوران معاصر در وضع مباني جديد اين پژوهش براي تحكيم قواعد و روش

ي بشر است؛ اين اين نوع مطالعه بيش از هر چيز گوياي نقاط وحدت انديشه. اي برخوردار استاز جايگاه ويژهاي شود و در نقطهاز جهان توسط انديشمندي، اديبي و يا شاعري مطرح مي اياي در نقطهكه چگونه انديشه

ها و مشتركات روحي اين اشتراكات حاصل شباهت. يابداي ديگر مجال بروز ميديگر همان انديشه به گونهاران د شود، طاليه هاي مشابه كه به فرهنگ مشترك جوامع انساني توجه مي در اين انديشه. ها با هم استانسان

هاي عادي داشته و مرزها و خصوصيات نژادي و اخالقي و فرهنگ در هر كجاي دنيا ديدگاهي فراتر از انسان .كشند آل و جهاني را به تصوير مي اي ايده و جامعه سياسي را درهم پيچيده

عاصر السمان شاعر مكه براي احقاق حقوق زنان تالش كرد، غاده شاعرانيي شعر عرب يكي از در حوزهكند و او با جرأت و جسارت خود، به ظلمي كه از ابتداي تاريخ بر زن روا داشته شده اعتراض مي. سوري است

او زني عرب است كه . جنگدي خود ميهاي فكري جامعهماندگيهاي غلط و عقببراي آزادي اراده، با سنتي عربيت و از گور كردن زنان را نشانهبههخيزد كه زنداي برميهاي جامعهبا قلمش به مبارزه با مردساالري

پاخاسته اعتراض او فقط براي احياي حقوق زن عرب نيست، او عليه درد مشتركي به. دانستندافتخارات خود مي .كه تمام زنان دنيا به آن گرفتارند

اي براي نامهغم(زاد ي دكتر عبدالحسين فرپنج اثر غاده السمان با ترجمهتر ي دقيق، با مطالعهمقالهدر اين و نيز پس ) ي عشق، زني عاشق در ميان دوات، رقص با جغدكمان، ابديت لحظهها، در بند كردن رنگينياسمن

، به ي اين سطور، توسط نگارنده»الريحأشهد عكس«و » البومرقص مع«ي برخي از اشعار دفاتر از ترجمهه گمان ما بشدت از فروغ فرخزاد، شاعر زن معاصر ايراني تأثير ايم كه بهايي در شعر اين شاعر پرداختهويژگي

غاده، او با اشعار فروغ آشنا بوده و مسلما از ذهن زبان او تأثير گرفته و ي خود ت؛ چراكه به گفتهپذيرفته اس .بسياري از اشعارش را ا رويكرد به مفاهيم شعر فروغ سروده است

نقد تطبيقي، با رويكردي محتوايي كه شامل نقد روانشناختي، الزم به ذكر است كه در اين مقايسه و .ايمپرداخته غاده با شعر فروغشناختي شعر شاعران است به تحليل و بررسي تطبيقي آثار شناختي، و هستيجامعه

Page 3: نﺎﻤﺴﻟا هدﺎﻏ ﺮﻌﺷ ﺮﺑ داﺰﺧﺮﻓ غوﺮﻓ ...١ نﺎﻤﺴﻟا هدﺎﻏ ﺮﻌﺷ ﺮﺑ داﺰﺧﺮﻓ غوﺮﻓ ﻪﺸﻳﺪﻧا و نﺎﺑز

٣

كه در بررسي تطبيقي بر (دو مكتب فرانسوي ؛ شاملادبيات تطبيقي بندي رويكردهايطبقهن با توجه به همچنيي تاريخي و فرهنگي را كه رابطه(و مكتب آمريكايي ) ي تاريخي و فرهنگي ملت دو شاعر تأكيد داردابطهر

، )داندشناسي، صرف تشابهات ميان دو شاعر را براي بررسي تطبيقي كافي ميالزم ندانسته، و با تأكيد بر زيباييشاعر مورد نظر، رويكرد ما دوشعر و انديشه شود كه در بررسي تطبيقي اضافهالزم است اين نكته نيز در اينجا

.بوده است فرانسويبيشتر به مكتب

ذكر زندگي و آثار غاده السمان، در ادامه، ابتدا مروري خواهيم داشت بر ماهيت ادبيات تطبيقي، و پس از .كه به تأثير از فروغ فرخزاد سروده است خواهيم پرداختبه بررسي مضاميني از اشعار او

ادبيات تطبيقي ، پيشينه و مكاتبماهيت -1

ها و بينياند و اين ژرف بندي اطالعات پرداخته بندي و طبقه پژوهشگران، در علوم گوناگون به دستههاي تطبيق و مقايسه، علم ادبيات ها و عرصه يكي از اين زمينه. بخشي منتهي شده استها به نتايج روشنيبررسي

ا و بررسي آرا و نظرات انديشمندان و دانشمندان نقاط مختلف جهان است و ه است كه شامل مقايسه بين انديشه .شود نام برده مي 1»ادبيات تطبيقي«از آن با عنوان

هاي مختلف و روابط ادبيات تطبيقي به بررسي تالقي ادبيات در زبان«كفافي عبدالسالم ي به گفتههاي هاي هنر، مكاتب ادبي، جريانز حيث تأثير در حوزهي آن در گذشته و حال و روابط تاريخي آن اپيچيده

)12، ص 1382عبدالسالم كفافي، (» .پردازدمي... ها، افراد، وفكري، موضوع

اين شاخه در واقع . داننداي از ادبيات، به طور عام، و نقد ادبي، به طور خاص ميادبيات تطبيقي را شاخهي ادبي كه گرد هاي مختلف است و بيان مفهومي دقيق از اين شاخهتها و مليها و فرهنگميدان برخورد زبان

ي تمام آرا و نظرات اديبان مختلف باشد، كاري بس دشوار است؛ زيرا پژوهشگران كشورهاي مختلف آورنده .اندبنا بر تعريفي كه از ادبيات تطبيقي در نزد خود دارند، هر كدام براي اين دانش مفهومي خاص ارائه كرده

گمان اين علم، علمي فرانسوي است و اصطالح ادبيات ادگاه ادبيات تطبيقي، فرانسه است، پس بيز، يكي از استادان سربن، در جريان تدريس ادبيات بيگانه در سال 2تطبيقي براي نخستين بار توسط فرانسوا ويلمن

1 - Comparative literature

2- François. Villemain

Page 4: نﺎﻤﺴﻟا هدﺎﻏ ﺮﻌﺷ ﺮﺑ داﺰﺧﺮﻓ غوﺮﻓ ...١ نﺎﻤﺴﻟا هدﺎﻏ ﺮﻌﺷ ﺮﺑ داﺰﺧﺮﻓ غوﺮﻓ ﻪﺸﻳﺪﻧا و نﺎﺑز

٤

- اروپايي از يكديگر ترغيب ميوي ذهن دانشجويان خود را به تأثير متقابل ادبيات كشورهاي . مطرح شد 1828

. كرد تا بدين واسطه به سنجش آنها با يكديگر بپردازند

تأثير نبوده است، وي كه اصطالح گيري مفهوم ادبيات تطبيقي بيشاعر آلماني هم در جريان شكل 1گوتهرين دفتر شعر اين را كه بزرگت) 1819(اش را براي اولين بار طرح كرد و ديوان شرقي و غربي 2»ادبيات جهاني«

ي ادبيات جهاني بود و با هيجان از چندي پيش در انديشه«شاعر كالسيك است با تأثير فراوان از شرق نوشت، » داداي پر اميد را كه همان ادبيات جهاني بود نويد ميكرد و آيندهشديدي دروس فرانسوا ويلمن را پيگيري مي

اي جهاني يات جهاني حد و مرز جغرافيايي نداشته و بيشتر پديدهپس به اعتقاد او ادب). 54، ص1378ساجدي، ( .اي براي ورود به ادبيات تطبيقي دانستتوان دريچهو فراسوي مرزهاست كه فهم و درك درست آن را مي

. تأثير نبوده استپس از ويلمن و گوته، ژان ژاك آمپر هم در پيدايش ادبيات تطبيقي به مفهوم امروزي بي» را داشته است“ تاريخ ادبيات تطبيقي”ژان ژاك آمپر به تمام معنا شايستگي بنيانگذاري «بو ي سنتبه گفته

-داد به سنجش ادبيات و درس وي را مي«آمپر كه همانند ويلمن از استادان دانشگاه سربن بود ). 55همان، ص (

به ادبيات و فرهنگ كشورهاي هاي گوناگون از جمله شرق و غرب پرداخت و توجه فرانسويان را بيش از پيشي غرب و شرق در سلسله مباحث خاور زمين، خاصه ايران، معطوف كرده بود و به سنجش ادبيات در محدوده

ي اين كه آيا ادبيات تطبيقي تنها در اروپا توجه فرانسويان را درباره) 2، ص 1373حديدي، . (»پرداختخود ميهايي در اين كه در ساير كشورهاي اروپايي هم پيش از ويلمن فعاليتبه خود جلب كرده بود يا نه، بايد گفت

به ) 1800(» ي ادبياتدرباره«در كتاب خود ) 1817-1766(زمينه صورت گرفته بود؛ براي مثال مادام دوستال طبيقي تا تحقيق ت اروتيك«در كتاب خود ) 1815 -1765(بررسي ادبيات كشورهاي اروپايي و شارل دويلر

ي تطبيقي به مطالعه) 1807(» ي عشقهاي اساسي سبك شاعران فرانسوي و آلماني دربارهي تفاوتدربارهطور كه گفتيم، تطبيقي همان؛ اما لفظ ادبيات )9، ص 1389انوشيرواني، (فرانسوي و آلماني پرداخته است .نخستين بار توسط ويلمن مطرح شد

، سهم خود را در اين جريان ايجاد شده ايفا كردند همچنين كشورهاي ديگري چون انگلستان و آلمان همپرستي گروهي ماتيو آرنولد، شاعر و ناقد انگليسي، در اين راه بسيار كوشيد ولي سنت 1848در «به طوري كه

1- Johann Wolfgang von Goethe )1832 - 1749م(.

2 - world literature

Page 5: نﺎﻤﺴﻟا هدﺎﻏ ﺮﻌﺷ ﺮﺑ داﺰﺧﺮﻓ غوﺮﻓ ...١ نﺎﻤﺴﻟا هدﺎﻏ ﺮﻌﺷ ﺮﺑ داﺰﺧﺮﻓ غوﺮﻓ ﻪﺸﻳﺪﻧا و نﺎﺑز

٥

پوسنت، يكي از استادان دانشگاه اوكلند، در زالندنو كتابي به نام 1886از شاعران، سد راهش بود و در سال در لندن منتشر كرد و در آن به بررسي ادبيات جهاني پرداخت و در آلمان هم محققان اين “ يقيادبيات تطب”

، 1373حديدي، (» كشور در ايجاد خاورشناسي و ادبيات تطبيقي در معناي امروزين آن، سهم بسزايي داشتند ).13ص

اروپايي نماند و روانه در هر حال ادبيات تطبيقي محدود به فرانسه، انگليس، آلمان و ساير كشورهاي هاي دانشگاهي در شهرهاي مختلف داير شد و سپس نشريات هاي ديگر شد به صورتي كه ابتدا كرسيسرزمين

دانشگاه لوزان، در 1850در «: نويسددكتر حديدي درين مورد چنين مي. هم در اين زمينه به فعاليت پرداختندمجله ”ادبيات تطبيقي داير كردند و مجارستان نيز به همين نام دانشگاه ناپل كرسي 1863دانشگاه ژنو، در 1858

). 2همان، ص (» را تأسيس كرد“ ادبيات تطبيقي

هاي پژوهشي نوع نگرش پژوهشگران به اين رشته از آغاز تاكنون گوناگون بوده است كه منجر به زمينهطبيقي را گاه با مد نظر قرار دادن متفاوتي شده است، به طوري كه هركدام از اين پژوهشگران، ادبيات ت

ها و به بيان ديگر توجه اختالف زبان و اثبات ارتباط تاريخي و گاه با مد نظر قرار دادن ارتباط آن با ساير رشتهاند كه ها و مكاتب متفاوتي شدههايي از آن و بي توجهي به برخي ديگر باعث پيدايش تعاريف و نظريهبه شاخه

هاي امروزي همگي از آنها متأثر مكتب بنيادين فرانسوي و آمريكايي قرار دارد و ساير نحلهدر رأس آنها دو .هستند

مكتب فرانسوي -

اي از تاريخ ادبيات است كه به بررسي روابط ادبي پردازان اين مكتب معتقدند ادبيات تطبيقي شاخهنظريهگونه به طور موجز بر اساس مكتب فرانسوي اينپردازد و به عبارتي هاي مختلف ميها و فرهنگبين ملت

، 1387ندا، (» هاستادبيات تطبيقي، بررسي روابط تاريخي ادبيات ملي با ادبيات ديگر زبان«: شودتعريف ميتوان گفت ادبيات تطبيقي در يك جمله به بررسي تأثير و تأثرات ادبي با تمركز بر دو اصل پس مي). 25ص پردازد ي تاريخي بين آن دو مين دو ملت و در نتيجه دو فرهنگ مختلف و اثبات رابطهي تفاوت زباني بيعمده

حال در مورد تفاوت زباني . موتيف در ميان ملل مختلف است ي خاص وو در تالش براي رديابي يك ايدهي واحدي هاي فكرپيوندانش چهارچوب زبان به اهل خود و هم«: بايد گفت كه انديشمندان اين مكتب معتقدند

. »شوند نيستهاي اصولي در آثار ادبي كه به يك زبان نگاشته ميگونه اختالفرو جاي هيچ دهد، از اينمي

Page 6: نﺎﻤﺴﻟا هدﺎﻏ ﺮﻌﺷ ﺮﺑ داﺰﺧﺮﻓ غوﺮﻓ ...١ نﺎﻤﺴﻟا هدﺎﻏ ﺮﻌﺷ ﺮﺑ داﺰﺧﺮﻓ غوﺮﻓ ﻪﺸﻳﺪﻧا و نﺎﺑز

٦

شود كه دليل قاطع و روشني بر ارتباط و تأثير متقابل ها كه ميان اديباني انجام ميپس آن دسته از پژوهشاي را مطرح فرض كنيم شاعري در چين، ايده«است ي ادبيات تطبيقي بيرونآنان بر يكديگر نداريم از حيطه

ساخته كه شاعري ديگر در آلمان بدان پرداخته باشد ولي تاريخ اثبات نكرده كه يكي از اين دو با نظر ديگري ي دهيم، اين نوع پژوهش هم در دايرهاز رهگذر ارتباط آشنا شده باشد و ما احتمال اثرپذيري و تقليد را مي

). 30، ص 1387ندا، (» گنجدنمي ادبيات تطبيقي

مايوس فرانسوا گويار، ژان ماره كاره، رنه اتيامبل و پل وان تيگم توان ازاز جمله نمايندگان اين مكتب مي . را نام برد

مكتب آمريكايي -

ي در دومين كنگره 1رنه ولكمكتب آمريكايي ادبيات تطبيقي پس از جنگ جهاني دوم با سخنراني - پژوهش در دانشگاه كاروليناي شمالي برگزار گرديد، پا به عرصه 1958المللي ادبيات تطبيقي كه در سال بين

در تعريف اين مكتب بايد گفت ادبيات در فراسوي مرزهاي ادبي ). 13، ص 1389انوشيرواني، (هاي ادبي نهاد گيرد، اين كه ادبيات در وجه قرار ميشناسي و هنر و ادب مورد تبه عنوان يك كليت با تأكيد بر اصل زيبايي

اي است كه بين مكتب ياد شده و مكتب فرانسوي است به شود از مقايسهفراسوي مرزهاي ادبي مطرح ميمكتب فرانسوي ادبيات تطبيقي بيشتر به شواهدي توجه دارد كه بتواند تأثيرپذيري و تأثيرگذاري را «طوري كه

كند در حالي هاي ادبيات تطبيقي را به دقت ترسيم ميوي مرزهاي پژوهشاثبات نمايد و بدينسان مكتب فرانس، ص 1388انوشيرواني، (» شودقائل نمي) هاي خوددر جهت پژوهش(كه مكتب آمريكايي محدوديت و مرزي

3 .(

شناسي و هنر و ادب معتقد است، مقايسه ادبيات اقوام مختلف رنه ولك، از جهت تأكيد بر اصل زيباييي مسائل بيروني كه عامل پيدايش آنها بودند، تنها به ادبيات ملي خالصه شود پس در نتيجه تنها به مطالعهاگر

- گردد و ديگر مجالي براي پرداختن به وجه هنري و زيباييها محدود ميها و آوازهمانند تأثيرات و شهرت

هاي دازان اين مكتب معتقدند دايره بررسيپرپس نظريه. ماندشناسي اثر ادبي و تجزيه و تحليل آن باقي نمي- پس ادبيات تطبيقي در ارتباط با ساير رشته. ها را هم در برگيردتطبيقي بايد فراتر از ادبيات رود و ساير رشته

1- Rene Welleek )1930 -1995(

Page 7: نﺎﻤﺴﻟا هدﺎﻏ ﺮﻌﺷ ﺮﺑ داﺰﺧﺮﻓ غوﺮﻓ ...١ نﺎﻤﺴﻟا هدﺎﻏ ﺮﻌﺷ ﺮﺑ داﺰﺧﺮﻓ غوﺮﻓ ﻪﺸﻳﺪﻧا و نﺎﺑز

٧

شود و همانطور كه بيان شد ادبيات تطبيقي به عنوان يك كل هاي هنر مطرح ميهاي علوم انساني و ساير رشته .گيردهم در اين تعريف مورد توجه قرار مي ي جهانيو پديده

. اشاره كرد... و هنري رماك، آلدريج، رنه ولكتوان به از نمايندگان مكتب آمريكايي مي

السمانغادهمعرفي -2

در كودكي مادرش را از دست . در دمشق متولد شد 1942السمان، نويسنده و شاعر سوري در سال غادهسمان داراي مدرك دكتراي اقتصاد سياسي از دانشگاه سوربن، رئيس دانشگاه سوريه پدرش دكتر احمدال. داد

. و وزير آموزش و پرورش بود

ي ارتباط با خودش درباره. هاي پدرش در جواني به چاپ رسيدنخستين آثار غاده تحت نظارت و تشويقزير فرهنگ سوريه بود، مرا تشويق از وقتي كم سن و سال بودم، پدرم كه رئيس دانشگاه و و«: گويدپدرش مي

من بر اين باورم كه به پدرم خيلي مديون هستم زيرا او كسي بود كه . كرد كه به هر قيمتي شده راست بگويمام سواد خواندن و نوشتن با علم به اين كه مادربزرگم و عمه(مرا مانند برادرم سلمان به تحصيل تشويق كرد

، 1387ها، اي براي ياسمننامهالسمان، غم(» .ش كار و استقالل اقتصادي پرورش داداو مرا بر مبناي ارز) نداشتند )20ص

نگاري را برگزيد كرد، سپس كار روزنامهالسمان مدتي در دانشگاه دمشق به عنوان سخنران كار ميغاده «، ص 1387رنگين كمان، السمان، دربندكردن(» .ي الحوادث مشغول به كار شدنويس در مجلهو به عنوان ستون

) چشمانت سرنوشت من است(» عيناك قدري«در سن بيست سالگي اولين كتابش را با نام 1962در سال .)9. منتشر شد 1963در سال ) در بيروت دريايي نيست(» ال بحر في بيروت«چاپ و منتشر كرد و دومين كتابش

.را به چاپ رساند» ليل الغرباء«كتاب 1966سپس به اروپا سفر كرد و تحت تأثير اين سفر در سال

وي صاحب انتشارات دارالطليعه، . كه با دكتر بشيرالداعوق ازدواج كرد) 1969(بيست و هفت ساله بود » حازم«دو صاحب پسري شدند و نام او را اين 1971دو سال بعد، در سال . استاد دانشگاه و مدير سابق بانك بود

شب (» ليله المليار«هاي شجاعش در كتاب خود بر روي يكي از شخصيت 1986سال اين نام را غاده در. نهادند . نهاد) هزار ميليوني

Page 8: نﺎﻤﺴﻟا هدﺎﻏ ﺮﻌﺷ ﺮﺑ داﺰﺧﺮﻓ غوﺮﻓ ...١ نﺎﻤﺴﻟا هدﺎﻏ ﺮﻌﺷ ﺮﺑ داﺰﺧﺮﻓ غوﺮﻓ ﻪﺸﻳﺪﻧا و نﺎﺑز

٨

ي كه مجموعه) كوچ بندرهاي قديمي(» المرفيء القديمه رحيل«هاي بود كه دو اثر غاده با نام 1973سال اسرائيل شكست خوردند و اعراب از 1973در رمضان .منتشر شد» حب«ي شعرش با نام قصه بود و مجموعه

1974در اواخر سال » 75بيروت «اين مسأله غاده و شعر او را متأثر از خود ساخت و سبب چاپ و انتشار رمان به چاپ رسيد 1976مجموعه شعر ديگري نيز در سال . گرديد 1976در سال » كوابيس بيروت«و همچنين رمان

-ي انتشارات غادهموسسه« 1977در سال . نام داشت) نمكبه تو اعالن عشق مي(» أعلنت عليك الحب«كه

- تنها اديباني هستند كه در انتشاراتشان، فقط آثار خود را به چاپ مي» نزار غباني«او و . را تأسيس كرد» السمان

اولين مجموعه شعر خود را در اين انتشارات 1979در سال . رسانند و هيچگونه فعاليت تجاري ديگري ندارندالحب من الوريد إلي «مجموعه شعر ديگري با نام 1980در سال .به چاپ رسانيد» إعتقال لحظه هاربه«م با نا

ها و حوادث بيروت به همراه غاده به سبب جنگ 1984چهار سال بعد، يعني در سال . از غاده منتشر شد» الوريددهم بر شهادت مي(» عكس الريحأشهد «مجموعه شعر 1987در سال . اش به پاريس نقل مكان كردخانواده

مجموعه شعر ديگري است كه در ) زني عاشق در ميان دوات(» عاشقه في محبره«. را منتشر كرد) خالف بادمنتشر ) هااي براي ياسمنغمنامه(» رسائل الحنين إلي الياسمين«) 1996(انتشار يافت و يك سال بعد 1995سال .شد

از سوي دانشگاه آركانزاس 1998در سال ) ماه چهارگوش(“ لقمر المربعا”هاي او با عنوان مجموعه قصه« ي ملي جايزه 1999نيز به زبان اسپانيولي در سال “ كوابيس بيروت”رمان . ي ادبي شدي جايزهامريكا، برنده

)9، ص 138كمان، السمان، در بند كردن رنگين(» .اسپانيا را به خود اختصاص داد

نام ) رقص با جغد(» رقص مع البوم«مجموعه شعر ديگري را به چاپ رساند كه 2003غاده در فوريه سال . بر اثر بيماري سرطان در پاريس درگذشت 2007همسر او، دكتر بشير الداعوق، در سال . داشت

هايي از برخي دفاتر شعر او را دكتر گزيده. ي دنيا ترجمه شده استهاي زندهآثار غاده به اكثر زباناي كه به خوانندگان ايراني خود غاده در نامه. حسين فرزاد به زبان فارسي در پنج جلد منتشر كرده استعبدال

هايم به سيزده زبان ترجمه شد، اما تنها در ايران، راز پنهانم را كشف ها و رمانقصه«: گويدنوشته است مي- دند، زيرا كه عاشقان، راز معشوقان را درميكردند و براي نخستين بار، ايرانيان بودند كه اشعارم را ترجمه كر

اش را در ي همسايهكنند، چونان كه مرغ عشق، زمزمههايشان را ادراك ميي بالو ايقاع روح و نغمه. يابند )15، ص 1387السمان، زني عاشق در ميان دوات، (» .فهمدقفس مي

Page 9: نﺎﻤﺴﻟا هدﺎﻏ ﺮﻌﺷ ﺮﺑ داﺰﺧﺮﻓ غوﺮﻓ ...١ نﺎﻤﺴﻟا هدﺎﻏ ﺮﻌﺷ ﺮﺑ داﺰﺧﺮﻓ غوﺮﻓ ﻪﺸﻳﺪﻧا و نﺎﺑز

٩

تأثيرپذيري غاده السمان از فروغ فرخزاد -2

شك از مطالعه آثار و اشعار ري، در كشوري مسلمان و شرقي رشد كرده است و بيغاده السمان، شاعر سوي او آشنا بوده، فروغ ملتهاي همجوار خود به دور نبوده است؛ يكي از شاعراني كه غاده با شعر و انديشه

عر و هاي فراواني در ششكنيي ايراني زني است كه در عصر خويش به سنتفرخزاد است؛ فروغ كه در جامعههاي دست و پا گير ها و انديشهاسير در ديوار خرافهاست شاعريذهن و زبان زنان سرزمين خود دست زده بود،

عشق به -پروا از عشق زمينيكه عصيان كرد، حصارها را در هم شكست و قوانين بازي را به هم ريخت؛ بيگويي ققنوس بود . دي دوباره يافتنماي اين و آن شد، پوست انداخت و سپس تولسخن گفت، انگشت -مرد

.كه از خاكستر زاده شد

هاي فراوان ميان خورد، بويژه شباهتها و مضامين مشتركي كه در شعر فروغ و غاده به چشم ميدرونمايهدهد كه غاده السمان با آشنايي و مطالعه اشعار فروغ از او تأثير پذيرفته زبان اين دو شاعرزن، كامال نشان مي

انجام شده به 1997اي با دكتر غالمحسين فرزاد كه در سال در مصاحبهبايد تأكيد كرد كه غاده السمان .استو كندهاي اشتراك ميان اشعار خود و فروغ اشاره ميو حتي به نقطه ي فروغ اذعان داردآشنايي با شعر و انديشه

ام و بسيار خوشم آمده است گيز شما را خواندهانهاي ترجمه شده از اشعار اين شاعر شگفتمن نمونه«: گويدمياما يك فرق اساسي ميان من و اوست، و آن . هاي اشتراك زيادي ميان جهان من و جهان او وجود داردو نقطه

در حاليكه من بيشتر تمرد دارم و مايل به . اين است كه او بسيار شفاف است و قدرت زيادي براي آشتي دارد ). 24، ص 1387ها، اي براي ياسمننامه، غمالسمان(» مقاومت هستم

:كنيم كه كامال تأثير فروغ را بر آن پيداستدر اينجا به مضامين و مفاهيم در شعر غاده اشاره مي

عشق )1-3

بينيم كه روح عاشق در آنجا با معشوق جفت بوده و اكنون كه شاعر، اشاره به عالمي را مي دودر شعر هر . گردنداند و پيوسته به دنبال جفت ازلي خود ميهان مادي گذاشته و از يكديگر دور افتادهاين دو روح پا به ج

:گويدميو غاده

دانم اما مي/ آورماز نخستين گزش، به عشق ايمان نمي/ من چونان تو!/ دارمهزار سال است كه دوستت مي .اي راستينافسانه به روزگاران در ميان/ ايم،يكديگر را ديدار كرده/ كه ما پيشتر،

Page 10: نﺎﻤﺴﻟا هدﺎﻏ ﺮﻌﺷ ﺮﺑ داﺰﺧﺮﻓ غوﺮﻓ ...١ نﺎﻤﺴﻟا هدﺎﻏ ﺮﻌﺷ ﺮﺑ داﺰﺧﺮﻓ غوﺮﻓ ﻪﺸﻳﺪﻧا و نﺎﺑز

١٠

زني عاشق از نخستين گزش/ زني عاشق در ميان دوات

اي از عطر هاي آخر عمر كوتاهش شمهكه در سالشود؛ فروغ نيز ديده ميفروغ اين مضمون در شعر :گويدروحاني عرفان را بوييده و به نوعي عشق عارفانه يا افالطوني رسيده بود، مي

/ هاي تــــن سوزان مناي تپش // سينه از عطر توام سنگين شــده/ ـدهاي شب از رؤياي تو رنگين شاي دو // ...ها پربارتراي ز زريـــــن شاخه / زارها ســــرشارتراي ز گنـــدم // ي مژگان منآتشي در سايــــه

ــر ه/ پيش از اينت گر كه در خود داشتم/ داغ چشمت خورده بر چشمان من/ چشمانت چمنـــزاران من انگاشتـــم كســـي را تو نمي

عاشقانه/ تولدي ديگر

- پرده به زبان ميق خود را بيد و عشبيان دار صراحت... غاده در عشق و بيان حاالت عاشقانه، وصال و

د و هر كنكشد، از وي بوسه طلب ميستايد، او را در آغوش ميزند، معشوق خود را ميآورد و گاه فرياد ميترين احساسات پاك د و نابگذاركرده در شعر خود زير پا مي از اين، زن را از آن منعآنچه سنت، پيش

. ندكشوق خود نثار ميعاشقانه را به مع

و أشهر ../ و أؤكد للمدعي العام أسوأ شكوكه/ و ها أنا أقسم أنني مذنبه بالتهمه بكل فخر/ إتهموني بحبك، !أو بالنفي إلي عينيك/ ي بالسجن المؤبد داخل شرايينكو ليحكموا عل../ حبي لك علي رماح القبيله

تهمه تفخر بها بومه/ رقص مع البوم

و بدترين / خورماينك منم كه با فخر به گناه اين تهمت سوگند مي! هان./ مرا به عشق تو متهم كردندهايت تا مرا درون شريان/ ازمسهاي قبايل عيان ميو عشقم را به تو، بر سرنيزه/ كنماتهامات دادستان را تأييد مي

.تبعيدي چشمانت باشم/ يا/ به زندان ابد محكوم كنند

بالدتهمتي كه جغد بدان مي/ رقص با جغد

:استفروغ هاي بارز شعر كه اين از ويژگي

دوستت / دوستت دارم اي خيال لطيـف / زنــد پر و بالدر هواي تو مي/ آه، من هم زنم، زني كه دلش ــد محالدارم اي امي

Page 11: نﺎﻤﺴﻟا هدﺎﻏ ﺮﻌﺷ ﺮﺑ داﺰﺧﺮﻓ غوﺮﻓ ...١ نﺎﻤﺴﻟا هدﺎﻏ ﺮﻌﺷ ﺮﺑ داﺰﺧﺮﻓ غوﺮﻓ ﻪﺸﻳﺪﻧا و نﺎﺑز

١١

اعتراف/ ديوار

خورد عالقه به عشقي ويرانگر است؛ عشقي كه از اشتراك ديگري كه در شعر فروغ و غاده به چشم مي-گونه ميفروغ اين. ه جان خود را نيز بر سر آن بنهدوجود عاشق بكاهد و براي عاشق اهميتي نداشته باشد ك

:سرايد

ي باد كجاست؟خانه/ سامانبه باد بي/ به باد عاشق بود/ درخت كوچك من

ميان تاريكي/ تولدي ديگر

ها و ي برگدرختي كه به باد ويرانگر عاشق است، همه. باد در شعر فروغ، نشانگر زوال و ويراني استدهد و با وجود اين، درخت كوچك وجود فروغ، به اين باد، دل هايش را در راه اين عشق از دست ميشاخه

.سپرده است

:سرايدكلماتي ديگر همين مضمون را مي غاده نيز با

و تخاف في آن معا/ المقتربه من عنقها/ تعشق حد السكين/ فاستحيل حمامه الحثه/ أحبك: و تقول

والده/ الحب من الوريد الي الوريد

و در / كه به كارد بر گلوگاهش عاشق است/ شومو من به كبوتري تشنه بدل مي/ دوستت دارم: گوييمي هراسدظه نيز از آن ميهمان لح

والدت/ كماندر بند كردن رنگين

و وسوسه گناهي ممنوعه، نماد ميوه )2-3

ي ممنوعه به عنوان نماد خورد اشاره به ميوههاي ديگري كه در اشعار اين شاعران به چشم مياز شباهتتأثير فرهنگ اسالمي رشد ي جالب آن است كه حتي فروغ و غاده نيز كه تحت اما نكته. گناه و وسوسه است

اند، سيب را كه روايت اسرائيلي ي ممنوعه، كه گندم بوده است، اطالع داشتهاند و از روايت قرآني ميوهكرده :نمايانداند كه اين مسأله تأثير آنها را از فرهنگ غرب ميي است، در اشعار خود ذكر كردهاز اين ميوه

:فروغ

Page 12: نﺎﻤﺴﻟا هدﺎﻏ ﺮﻌﺷ ﺮﺑ داﺰﺧﺮﻓ غوﺮﻓ ...١ نﺎﻤﺴﻟا هدﺎﻏ ﺮﻌﺷ ﺮﺑ داﺰﺧﺮﻓ غوﺮﻓ ﻪﺸﻳﺪﻧا و نﺎﺑز

١٢

ي بازيگر و از آن شاخه/ باغ را ديديم/ ي سرد عبوسه من و تو از آن روزنهك/ دانندهمه مي/ دانندهمه مي سيب را چيديم/ دور از دست

فتح باغ/تولدي ديگر

:گويدو يا آنجا كه مي

هاي در آب/ اش راو گيسوان كودكي/ ديگر چگونه يك نفر به رقص بر خواهد خاست/ اكنون ديگر در زير پا لگد خواهد كرد؟/ م چيده است و بوييده استو سيب را كه سرانجا/ جاري خواهد ريخت

:گويدو غاده مي

النزال نحاول أن نتعلم، الكيف نأكل / أنت و أنا./ ...فسقط سبع سماوات إلي االرض/ آدم تعتز بتفاحه، .بل كيف التأكلنا التفاحه/ التفاحه،

الحب و التفاح/ األبديه لحظه الحب

همواره بر اين كوششيم / من و تو/... ه، از هفت آسمان، فرو افتاد بر زمينآنگا/ آدم به سيبي دست يافت بلكه بياموزيم چگونه سيب، ما را نخورد/ نه اين كه چگونه سيب را نخوريم،/ كه بياموزيم،

13ص / ي عشقابديت، لحظه

فمنيسم )3-3

، در شعر »هاي خاليحفره«و » كدهاي راآب«هاي زن و پيوند او با ترين اعتراض فروغ به روزمرگيكوبندهشماري است كه توسط هاي بيها و محدوديتزن در شعر او گرفتار سنت. شودديده مي» بر او ببخشاييد«اش گذاشته او به خاطر انجام وظايفي كه بر عهده. بر او تحميل شده است» ي خوشبختيساكنان سرزمين ساده«

:گذردهاي خود ميشده از تمام خواسته

هاي خالي از ياد و حفره/ هاب راكدبا آب/ پيوند دردناك وجودش را/ بر او كه گاهگاه/ ر او ببخشاييدبكه آرزوي / تفاوت يك تصويربر خشم بي/ بر او ببخشاييد/ كه حق زيستن دارد/ پنداردو ابلهانه مي/ بردمي

اما / ر او كه از درون متالشيستب/ بر او ببخشاييد/ ... /شوددر ديدگان كاغذيش آب مي/ دوردست تحرك

Page 13: نﺎﻤﺴﻟا هدﺎﻏ ﺮﻌﺷ ﺮﺑ داﺰﺧﺮﻓ غوﺮﻓ ...١ نﺎﻤﺴﻟا هدﺎﻏ ﺮﻌﺷ ﺮﺑ داﺰﺧﺮﻓ غوﺮﻓ ﻪﺸﻳﺪﻧا و نﺎﺑز

١٣

- هاي عشق مينوميدوار از نفوذ نفس/ اشو گيسوان بيهده/ سوزدهنوز پوست چشمانش از تصور ذرات نور مي

بر او ببخشاييد/ هاي گشوده در باراناي همدمان پنجره/ ي خوشبختياي ساكنان سرزمين ساده/ لرزد

بر او ببخشاييد/ تولدي ديگر

ي او انديشه و الفبا كشد كه در خانهوبيش مشابه، زني را به تصوير مييز با مضموني كمالسمان نو غادههدر دادن وقت با پخت و پز، گردگيري، برق . ي زنان به آن گرفتارنداي است كه همهقرباني اعمال روزمره

:شود كه استعدادهاي زن در وي نهفته بماند و پايمال شودسبب مي... انداختن ظروف و

هل لمعت االواني الفضيه .../ في مذبحه التفاصيل الصغيره اليوميه/ تموت األبجديه، في بيت المرأه اللشرقيهثمه مقبره .../ و تركته يغطي اهدابك تحت الكحل؟/ هل مسحت الغبار عن االرائك/ بدل حروف األبجديه؟

...تدفن فيها أبجديه المرأه الشرقيه/ اسمها التفاصيل

- برق انداخته/ اي راآيا ظروف نقره.../ هاي حقيردر قربانگاه روزمرگي/ ميردالفبا مي/ زن شرقيي در خانه

-كشيدهاي كه مژگان سرمهو گذاشته/ ايگردگيري كرده/ ها راها و پشتيآيا فرش/ به جاي حروف الفبا؟/ اي

-دفن مي/ آن حروف الفباي زن شرقي كه در/ اي است به نام روزمرگيآنجا مقبره/.../ غبارآلود كنند؟/ ات را

شود

زني عاشق كه با جغد دهشت در پرواز است/ زني عاشق در ميان دوات

:گويدو يا آنجا كه مي

و أعلنت األحكام ../ و منعت التجول في شوارع عمر.../ فقد تĤمرت علي مع أعماقي/ و لن أغفر لك،... ...العرفيه في شبكتي العصبيه

أشهد علي عصيان/ أشهد عكس الريح

- و از حركت من در كوچه/ دشمني مرا/ تو با ژرفاهاي من به توطئه نشستي/ هرگز بر تو نخواهم بخشيد...

اعالن كردي/ حكومت احكام عرفي را/ ي عصبي منو بر شبكه.../ مانع شدي/ هاي عمرم

دهم بر عصيانگواهي مي/ كماندربندكردن رنگين

:بردار باشدد فرمانتوانخواهد و نميغاده نمي

Page 14: نﺎﻤﺴﻟا هدﺎﻏ ﺮﻌﺷ ﺮﺑ داﺰﺧﺮﻓ غوﺮﻓ ...١ نﺎﻤﺴﻟا هدﺎﻏ ﺮﻌﺷ ﺮﺑ داﺰﺧﺮﻓ غوﺮﻓ ﻪﺸﻳﺪﻧا و نﺎﺑز

١٤

ي انتساب حرفه/ يكنواختي و انقياد بياموزم، و به جاي افق/ من چگونه به فرياد شوق و نفس بلند خويش،براي / در ظروف ركود باتالقي/ گيردآرام مي/ تشويش در اعماقم/ آه چگونه چونان زنبق،/ ها را؟به خرابه

؟ها پيش، رخ نداده بودگردشي خونين، كه از زمان

زني عاشق در هزارتوي ورق/زني عاشق در ميان دوات

. زيستند بسيار به هم شبيه استدو در آن ميفرهنگ جوامعي كه اين است؛ ناپذيرفروغ تسليم مانندغاده مهريه و شيربها كه فرهنگ . آورندمردان در اين جوامع سنتي، زن را جزئي از مايملك خود به حساب مي

اي است كه در قبال اسالمي مرد را به پرداخت آن به زن ملزم نموده است، در نگاه بسياري از مردان هزينهدهد كه هرگونه شود؛ بنابراين، مرد به خود اجازه ميجان، عشق، مال، خون، روح و شعور زن پرداخته ميخريد ي آنان كه برگرفته ي ايران و عرب و در ميان تفكرهاي رنگ و رو باختهدر جامعه. خواهد با زن رفتار كندمي

! »نه«د زدند از عرف جاهليت است، فروغ و غاده جان خود را به دست گرفتند و فريا

:گويدفروغ مي

كه بگويم نه نه نه نه/ خواهدمن دلم مي/ كه ببارم از آن ابر بزرگ/ خواهدمن دلم مي

در غروبي ابدي/ تولدي ديگر

:گويدخواهد زن عرب را در محبس مرد ببيند ميو غاده كه نمي

لن نركع / ،“ال ” و أعلن أن .../ بين عدن و طنجه/ أمام مستنقع الرمال المتحركه الشاسع/ و أقف بالرفض، ...في اسطبل التدجين/ بعيدا عن براري الضوء/ و لن نرضي برؤيه الحصان العربي الجميل/ للبشاعه

أشهد بالحب/ أشهد عكس الريح

- و اعالن مي/ »طنجه«و » عدن«ميان / هاي دوردستدر برابر كاسه ريگ/ اممن در جايگاه انكار ايستاده

در / كه اسب زيباي عربي را/ من هرگز خرسند نخواهم شد/ تسليم نخواهم شد/ در برابر زشتي من/ »!نه«: كنم ...به دور از صحراهاي دلباز و روشن/ اصطبل تاريك ببينم

دهم به عشقگواهي مي/ كماندربند كردن رنگين

Page 15: نﺎﻤﺴﻟا هدﺎﻏ ﺮﻌﺷ ﺮﺑ داﺰﺧﺮﻓ غوﺮﻓ ...١ نﺎﻤﺴﻟا هدﺎﻏ ﺮﻌﺷ ﺮﺑ داﺰﺧﺮﻓ غوﺮﻓ ﻪﺸﻳﺪﻧا و نﺎﺑز

١٥

فروغ كه . خواهندميآنها آزادي انديشه و اراده . غاده و فروغ خواستار برابري حقوق خود با مرد نيستندخواهد آزادانه استعداد خود را در شعر پرورش دهد و از اسارت در مهر سكوت بر لبانش خورده است، مي :زنداني كه مرد برايش ساخته رها شود

كزين سودا / ز پايم باز كن بنــد گــران را/ اي ناگفته دارمكه در دل قصه / هايم مزن قفل خموشيبه لباگر عمري به زندانم / بيــــا بگشاي درهاي قفس را/ بيا اي مرد، اي موجو خودخواه / ارمدلي آشفتـه د

/ به ســـوي آسمان روشن شعر / بيـــــا بگشاي در تا پر گشايم/ ...رها كن ديگرم اين يك نفس را/ كشيــدي گلي خواهم شدن در گلشن شعر / اگر بگذاريـم پـــرواز كـــردن

عصيان/ اسير

:گويدي آزاد زيستن است، ميده نيز كه دلدادهو غا

كه او شيداي تسلط / تو را چه گناه./ بسيار بر تو ستم روا داشته است/ كه تو را با خويشتن برابر نهد،آنتو را چه !/ ي زيستنيو تو دلداده/ كه او شيداي مرگ است/ تو را چه گناه!/ ي رهايي هستيو تو دلداده/ استدر اين / و تو!/ آيا بهشتيان را بر چهره موي است يا نه:/ در اين پندار كه/ گشته است و پريشانكه او سر/ گناه

؟!نهيگام مي/ چگونه به قرن بيست و يكم/ ي تاريختهي دست بر دروازه:/ پندار، سرگشته كه

اي بر ضد برابرينامه/ هااي براي ياسمنغمنامه

نالند كه در تمامي دو از درد زناني مياين . ي خود نيستعهدرد فروغ و غاده، تنها مختص زمان و جام :خواهند نالد كه زن را تنها براي عشرت خود ميمردمي مي فروغ از نگاه. اندجهان مورد ستم واقع شده

/ به هر جا رفت، در گوشش سرودند/ ي ظاهر نديدنــــددر او جز جلوه/ به او جز از هوس چيــزي نگفتند بهر عشرت آفريـــــدندكه زن را

افسانه تلخ/ اسير

گور شدند و زناني كه در قرن حاضر نيز بههاي پيش زندهگويد كه در قرنو غاده از درد زناني مي :وضعيت بهتري از گذشته ندارند

Page 16: نﺎﻤﺴﻟا هدﺎﻏ ﺮﻌﺷ ﺮﺑ داﺰﺧﺮﻓ غوﺮﻓ ...١ نﺎﻤﺴﻟا هدﺎﻏ ﺮﻌﺷ ﺮﺑ داﺰﺧﺮﻓ غوﺮﻓ ﻪﺸﻳﺪﻧا و نﺎﺑز

١٦

/ ليه،كنت موؤده تحت صحاري الجاه!.../ ألنيني إمرأه عربيه/ أنا امراه زنجيه بمعني ما/ رغم بشرتي البيضاء، ... و اإلدانه المسبقه لي/ موؤده تحت رمال االحتقار المتوارث/ و صرت في عصر المشي فوق القمر

رساله إستغاثه/ رسائل الحنين إلي الياسمين

در زير صحراهاي .../ زيرا من زني عربم/ به معنايي من زني زنگي و سياهم/ با آن كه پوستم سپيد استدر زير / من همچنان زنده به گورم/ و در عصر راه رفتن بر سطح كره ماه/ زنده به گور بودم/ جاهليت

صادر شده است/ و محكوميتي، كه پيش از من/ ريگزارهاي حقارت موروثي

ي فريادخواهينامه/ هااي براي ياسمنغمنامه

مرگ) 4-3

مرگ درگير بوده گاه با گمان گهالسمان كه در كودكي مادر خود را از دست داده بود، بيذهن غادههاي مختلف، بسيار با آن برخورد در اشعار فروغ فرخزاد نيز مرگ، يكي از موضوعاتي است كه در شكل. است .كنيممي

:كندگونه ترسيم ميغاده السمان مرگ خود را اين

محموله علي هودج من ../ معفره بذكراك و روائح تبغك../ متوجه بظلماتي و احزاني و دهاليزي التي لم يعد أحد منها/ أمضي إلي تلك الغابه الضبابيه الماطره/ أسراري،

..أشهد بطواحين الهواء/ أشهد عكس الريح

اي از بر كجاوه/ ها و بوي توتونتآلوده به غبارهاي خاطره../ ها و دهليزهايمها و غمبا تاجي از ظلمت ...هيچكس از آن بازنگشته استجايي كه / آيمآلود و باراني، ميي مهبه سوي آن بيشه/ رازهايم

هاي باديدهم به آسيابشهادت مي/ هااي براي ياسمننامهغم

:و يا

هي البومه / أهذه النحيله الذاويه كعشبه بحر/ و دهشت و كدت ال أصدق/ الليله التقيت جثتي للمره األولي التي حلقت بين خمس قارات خمس عقود؟

ليله موت البومه/ رقص مع البوم

Page 17: نﺎﻤﺴﻟا هدﺎﻏ ﺮﻌﺷ ﺮﺑ داﺰﺧﺮﻓ غوﺮﻓ ...١ نﺎﻤﺴﻟا هدﺎﻏ ﺮﻌﺷ ﺮﺑ داﺰﺧﺮﻓ غوﺮﻓ ﻪﺸﻳﺪﻧا و نﺎﺑز

١٧

آيا اين بدن / توانستم باورش كنموحشت كردم تا آنجا كه نمي/ براي نخستين بار جسمم را ديدم امشب ميان پنج قاره در پرواز بود؟/ همان جغدي است كه پنج دهه/ ناتوان كه چون علف درياست،

شب مرگ ماده جغد/ رقص با جغد

:كندفروغ نيز براي مرگ خود چنين تصويري ارائه مي

/ روز پوچي همچــــو روزان دگر/ روزي از اين تلخ و شيرين روزها/ اهد رسيدفراخومرگ من روزي ناگهان / هايم همچـــو مرمرهاي سردگونه/ هاي تارديدگانــــم همچو داالن// !هااي ز امروزها، ديـــــروزسايه

-مي / مرا هر دم به خويشخواند خاك مي// ...من تهي خواهم شد از فرياد و درد/ خوابي مرا خواهــــد ربود

گل بروي گور غمناكم نهنـــــــد/ آه شايـــد عاشقانــم نيـــمه شب/ رسنــد از ره كه در خاكم نهند

بعدها/ عصيان

:و يا آنجا كه بيشتر به پيشگويي مانند است تا تصويرآفريني

مدفون شدكه زير بارش يكريز برف / آن دو دست جوان/ شايد حقيقت آن دو دست جوان بود،

ايمان بياوريم به آغاز فصل سرد

-شوند و اين پايان براي همه اتفاق خواهد افتاد همچنان كه فروغ ميها، روزي به مرگ ختم ميتمام راه

:گويد

ي تالقي و پايان به نقطه/ در آن دهان سرد مكنده/ هاي پيچاپيچمگر تمامي اين راه/ كدام قله كدام اوج؟ رسند؟نمي

وهم سبز/ تولدي ديگر

:گويدو يا در جاي ديگر مي

/ طبيعي است/ و ريختن به شعور نور/ به اصل روشن خورشيد/ نهايت تمامي نيروها پيوستن است، پيوستن چرا توقف كنم؟/ پوسندهاي بادي ميكه آسياب

ماندتنها صداست كه مي.../ ايمان بياوريم

:به اين شعر از غاده شباهت دارد ، و»إنا اليه راجعون«اي است از كه تعبير شاعرانه

Page 18: نﺎﻤﺴﻟا هدﺎﻏ ﺮﻌﺷ ﺮﺑ داﺰﺧﺮﻓ غوﺮﻓ ...١ نﺎﻤﺴﻟا هدﺎﻏ ﺮﻌﺷ ﺮﺑ داﺰﺧﺮﻓ غوﺮﻓ ﻪﺸﻳﺪﻧا و نﺎﺑز

١٨

» فاوست«و إذ لم تصدقني فأسأل ../ ففي النهايه ستحرق الشمس األجنحه كلها/ ثابر علي التحليق يا حبيبيفالطوفان : بدءا بĤدم و مرورا بنوح/ و أسأل البوم و كل من رحل عن كوكبنا من حمقي و حكماء،../ صديق البوم !ن نجوا في سفينه نوح أبحروا إلي الموتو حتي الذي/ ال يوفر أحدا،

»عيد العشاق«وصيه بومه ليله / رقص مع البوم

اگر باور نداري، از .../ سوزاندها را ميي بالهمه/ زيرا در پايان، خورشيد! قدم باشبر پرواز ثابت! اي ياراز ابلهان و / ده استي ما كوچ كرسياره/ و از جغد بپرس و از هر كه از.../ دوست جغد، بپرس» فاوست«

حتا آنان كه در كشتي نوح / گذارد،كس را باقي نميزيرا توفان هيچ:/ آغاز با آدم و گذار با نوح/ دانايان، .كنندبه سوي مرگ دريانوردي مي/ نجات يافتند،

»عيد عاشقان«وصيت جغد در شب / رقص با جغد

وصيت . اي ادبي دارندنامهاني ديگر وصيتغاده هريك در اشعار خود وصيتي شاعرانه يا به بي و فروغ :فروغ در آخرين شعرش آن است كه پروازش را به خاطر بسپاريم

ستپرنده مردني/ پرواز را به خاطر بسپار

پرنده مردني است.../ ايمان بياوريم

:سرايدغاده نيز مشابه همين مضمون و حتي به همين زبان مي كه

..النهايه ستحرق الشمس األجنحه كلها ففي/ ثابر علي التحليق يا حبيبي

»عيد العشاق«وصيه بومه ليله / رقص مع البوم

...سوزاندها را ميي بالهمه/ زيرا در پايان، خورشيد!/ قدم باشبر پرواز ثابت!/ اي يار

»عيد عاشقان«وصيت جغد در شب / رقص با جغد

:طنز اجتماعي فروغ نيز اين است كه وصيت

/ كه در ازاي ششصد و هفتاد و هشت سكه، حضرت استاد آبراهام صهبا/ اين استو آخرين وصيتش ي كشك در رثاي حياتش رقم زنداي به قافيهمرثيه

مرز پرگهر/ تولدي ديگر

Page 19: نﺎﻤﺴﻟا هدﺎﻏ ﺮﻌﺷ ﺮﺑ داﺰﺧﺮﻓ غوﺮﻓ ...١ نﺎﻤﺴﻟا هدﺎﻏ ﺮﻌﺷ ﺮﺑ داﺰﺧﺮﻓ غوﺮﻓ ﻪﺸﻳﺪﻧا و نﺎﺑز

١٩

:كند كهگونه وصيت مياين غادهو

/ امرأه،هنا ترقد : و انقشوا/ و لكن سطروا حكايه حبي.../ التكتبوا اسمي علي شاهده قبري/ حين أموت،داخل محبره.. و ماتت غرقا!../ عشقت ورقه..!

عاشقه ماتت غرقا/ عاشقه في محبره

اينجا : و بنگاريد/ اما داستان عشق مرا بنويسيد.../ نامم را بر سنگ گورم ننويسيد/ ميرمآنگاه كه مي !...و مرد/ و درون دواتي غرق شد!.../ كه به برگي، عاشق بود/ آرامگاه زني است

زني عاشق كه غريقانه مرد/ ي عاشق در ميان دواتزن

:كندو در جاي ديگر وصيت مي

/ و عبيء رمادي داخل ساعه رمليه وضعها علي طاوله مكتبك،/ حين أموت، أحرق جسدي الخاوي كقشره !أو الشماته بأعدائك/ لتتذكر أن العمر أقصر من أن يهدر في البكاء علي

»عيدالعشاق«ه وصيه بومه ليل/ رقص مع البوم

و / و خاكسترم را درون ساعت شني تعبيه كن!/ ام را چون پوست بسوزانجسم تهي/ آنگاه كه درگذشتم،يا / كه در گريستن بر من/ تر از آن استرا بر روي ميز تحريرت بگذار، تا به ياد آري كه عمر كوتاه آن

!بر باد شود/ سرزنش دشمنانت

»يد عاشقانع«وصيت جغد در شب / رقص با جغد

اميد و نااميدي) 5-3

نااميدي و يأس در شعر غاده هرگز مطلق نيست و چنانكه خود او گفته است، تفاوتش با فروغ در همين :سرايدامر است؛ غاده در اوج نااميدي مي

إلي موضعه من / و هل يعود نجم هوي.../ دونما شرخ؟/ أن يعاود التحامه/ و هل يمكن لحبنا المكسور، !!...سوف نستحم في النهر نفسه مرتين/ و النني أحبك حقا،/ و لكن،/ ربما ال،.../ ء؟السما

إعتقال لحظه مخاوف/ إعتقال لحظه هاربه

Page 20: نﺎﻤﺴﻟا هدﺎﻏ ﺮﻌﺷ ﺮﺑ داﺰﺧﺮﻓ غوﺮﻓ ...١ نﺎﻤﺴﻟا هدﺎﻏ ﺮﻌﺷ ﺮﺑ داﺰﺧﺮﻓ غوﺮﻓ ﻪﺸﻳﺪﻧا و نﺎﺑز

٢٠

و آيا آن ستاره كه فرو / هيچ شكاف و سستي؟بي/ ي ما دوباره به هم برآيدعشق بشكسته/ آيا ممكن استما، / دارماما از آن رو كه براستي دوستت مي/ ه بسا كه نهچ/ آيد؟ديگر بار در جاي خود بر آسمان بر مي/ شد

.آب بازي خواهيم كرد/ در همان رودخانه، ديگر بار

هاي هراسدربند كردن لحظه/ كماندربند كردن رنگين

فروغ دارد، با اين تفاوت » دايمان بياوريم به آغاز فصل سر«كه اين شعر شباهت بيشماري به بخشي از شعر :ه است و هنوز اميدوار است اما شعر فروغ سراسر نااميد ي استميدش را از دست ندادغاده ا كه

-و شمعداني/ ها را بنفشه خواهم كاشت؟آيا دوباره باغچه/ در باد شانه خواهم زد؟/ آيا دوباره گيسوانم را

دوباره زنگ در آيا/ ها خواهم رقصيد؟آيا دوباره روي ليوان/ در آسمان پشت پنجره خواهم گذاشت؟/ ها راهميشه پيش از آنكه فكر كني «: گفتم/ »ديگر تمام شد«: به مادرم گفتم/ مرا به سوي انتظار صدا خواهد برد؟

.»بايد براي روزنامه تسليتي بفرستيم/ افتداتفاق مي

ايمان بياوريم به آغاز فصل سرد

كه بار منفي دارند در آن سبب شده كه و فروغ، شعر ديگري نيز نظير همين دارد كه استفاده از لغات فراواني :نااميدي را به ذهن متبادر شود؛ لغاتي مانند هيچ، آخرين، نخواهد زد، زنداني، شب منفور، يأس

نقبي بسوي نور نخواهد / از هيچ سوي اين شب منفور/ آيا شكوه يأس تو هرگز/ آه، اي صداي زنداني ...اي آخرين صداي صداها/ آه، اي صداي زنداني/ زد؟

هاي زمينيآيه/ تولدي ديگر

ي اميدي كند، باز هم با ستارههاي اطراف خود، يأس و نااميدي را مشاهده ميغاده با آن كه در تمام انسان :دهدكه در جيب دارد به زندگي خود ادامه مي

ماكينه التكرار مسحوبه من / و حولي وجوه و وجوه.. و أنا راكبه قطار اإلنفاق/ تلك النجمه، أتحسسها سرا ..عن البؤس) فتوكوبي(

عاشقه في جيبها نجمه/ عاشقه في محبره

Page 21: نﺎﻤﺴﻟا هدﺎﻏ ﺮﻌﺷ ﺮﺑ داﺰﺧﺮﻓ غوﺮﻓ ...١ نﺎﻤﺴﻟا هدﺎﻏ ﺮﻌﺷ ﺮﺑ داﺰﺧﺮﻓ غوﺮﻓ ﻪﺸﻳﺪﻧا و نﺎﺑز

٢١

و پيرامونم چهره است، و / ها سوارمدر حالي كه بر قطار سرداب/ كنمآن ستاره كه پنهاني احساسش مي ...همه فتوكپي مكرر نوميدي/ چهره

اي در جيبشزني عاشق با ستاره/ تزني عاشق در ميان دوا

هاي اطرافش از دست داده ها خسته است و اميدش را به انسانها و نامراديمچون فروغ از نامردياو نيز ه :است

.وظف نفسه ناطقا باسمي بعد ما كممني/ غدر بي كل من أحببته/ أنا بومه الخيبه،

بومه متشائمه من البشر/ رقص مع البوم

بعد از / و خويشتن به جاي من سخن گفت/ شتجانب مرا فرو گذا/ به هر كه دل دادم/ اممن جغد نوميدي ...بند نهادكه بر من دهانآن

داندجغدي كه بشر را شوم مي/ رقص با جغد

تنهايي )6-3

كند كه شرايط در دنياي امروز اقتضا مي. و تكنولوژي امروز، تنهايي است يكي از پيامدهاي دنياي پيشرفته- يچكس به ديگران و احساسات و عواطف ايشان توجهي نميهركسي تنها به خود و مشكالتش بينديشد و ه

اند و هر كدام براي خود دوستان اند كه كمابيش پرجمعيت بودههايي زيستهغاده در ميان خانواده و فروغ. كنداند، طبع لطيف آنها را با اين وجود باز هم حس تنهايي، حتي زماني كه در ميان جمع بوده. اندبسياري داشته

. ساخته استآزرده

تنهايي مانند زمهرير زمستان روح او را . كنددر شعر خود بطور مداوم از فقدان يار شكوه مي غاده :درد و همراه استفكر، همگويد نداشتن هماي كه فروغ از آن سخن ميتنهايي. لرزاند مي

حتقار المستخفترمقني بنظرات اإل/ من السقف حين أخلوا إلي نفسي/ و بأحداق مسحوره تطل علي...

حبك طلقه مبتله/ الحب من الوريد إلي الوريد

-و مرا به ديده/ اندكه از سقف به من خيره شده/ بينمچشماني افسون شده مي/ كنمچون با خود خلوت مي

نگرندي حقارت و استخفاف مي

Page 22: نﺎﻤﺴﻟا هدﺎﻏ ﺮﻌﺷ ﺮﺑ داﺰﺧﺮﻓ غوﺮﻓ ...١ نﺎﻤﺴﻟا هدﺎﻏ ﺮﻌﺷ ﺮﺑ داﺰﺧﺮﻓ غوﺮﻓ ﻪﺸﻳﺪﻧا و نﺎﺑز

٢٢

اي خيس استعشق تو گلوله/ كماندربند كردن رنگين

:فروغ كامال آشكار استشباهت اين شعر با شعر زير از

شد در كف، در خشك مي/ چون رطيلي سنگين/ چشم خود را ديدم/ هاي كج و معوج سقفروي خطبستم در لرد مي/ داشتم/ شدم آرام آرامنشين ميته/ مثل آبي راكد/ هايمداشتم با همه جنبش/ زردي، در خفقان

گودالم

دريافت/ تولدي ديگر

:ند، سرماي تنهايي استكسرمايي كه فروغ احساس مي

ي فصلي سرددر آستانه/ زني تنها/ و اين منم

ايمان بياوريم به آغاز فصل سرد

:و غاده نيز شعري شبيه به همين دارد

أنشد طوال الليل أحزاني/ و ها أنا في العراء، بال عزاء

بومه متشائمه من البشر/ رقص مع البوم

خوان خويشماي شب مرثيهدر درازن/ غمگساررها و بي/ هان اين منم

داندجغدي كه بشر را شوم مي/ رقص با جغد

هازوال ارزش )7-3

ها با يكديگر در دنياي مدرن، ارتباط انسان. ها يكي از پيامدهاي مدرنيسم استاز ميان رفتن ارزش اين معضل، در ادبيات معاصر كشورهاي مختلف توسط. بازندهاي جامعه رنگ ميكمرنگ شده و ارزش

هنرمندان آنان انعكاس يافته است؛ چراكه يكي از وظايف هنرمندان، بيان مسائل و مشكالت اجتماع براي .جلب توجه مردم به اين مسائل و اصالح آنهاست

السمان مسافري در دنياي مدرنيته است كه دردها و مشكالت آن او را آزرده و در شعر خود آنها را غادهكه در سفرهاي متعدد خود به كشورهاي اروپايي پيشتر از ساير ايرانيان با نيز خزاد فروغ فر. منعكس ساخته است

مدرنيته و پيامدهاي آن آشنايي حاصل كرده بود، در شعر خويش به بيان آنها پرداخت و براي جهان و انسان،

Page 23: نﺎﻤﺴﻟا هدﺎﻏ ﺮﻌﺷ ﺮﺑ داﺰﺧﺮﻓ غوﺮﻓ ...١ نﺎﻤﺴﻟا هدﺎﻏ ﺮﻌﺷ ﺮﺑ داﺰﺧﺮﻓ غوﺮﻓ ﻪﺸﻳﺪﻧا و نﺎﺑز

٢٣

» هاي زمينيآيه«شعر ،»تكوير«ي هاي آسماني در سورهاو با نگاهي به آيه. بيني كردانگيز را پيشپاياني وحشتهاي ي ارزشاي كه همهي جهان و جامعه پرداخت؛ جامعهي آيندهبيني دربارهخود را سرود و در آن به پيش

.بند و باري سرتاسر جامعه را فرا گرفته استخود را از دست داده، مردم تنها به ماديات توجه دارند و بي

:گويدكند و ميشكوه ميهاي اطرافش انساناز دورويي و رياي غاده

!...أحصيت عدد أسناني/ و إذا قبلتني،.../ خشيت أن تسرق أصابعي/ إذا صافحتني،

أشهد علي مخاوفي/ أشهد عكس الريح

هايم دندان/ و چون بر دهانم بوسه زدي/ مبادا كه انگشتانم را بدزدي/ ترسيدم/ آنگاه كه دستانم را فشردي !را شمردم

هايمدهم بر ترسگواهي مي/ انكمدربند كردن رنگين

:كه شباهت بسياري به اين شعر از فروغ دارد

و اين جهان پر از / ي ماران مانند استو اين جهان به النه/ آيمها ميتفاوتي فكرها و حرفمن از جهان بي .بافنددر ذهن طناب دار تو را مي/ بوسندكه همچنان كه تو را مي/ صداي حركت پاهاي مردميست

يمان بياوريم به آغاز فصل سردا

:گويدكه مي اين شعر غاده و يا

ياران ديروز را ندا / از دشت غربتم،/ روندكه در خواب بر گردنم راه ميدر حالي/ شومبه تبرها خيره ميكه تبرها را / هاي همين ياران است،دست/ زيرا در كابوس من،/ كنمو با بيم گردنم را جستجو مي/ دهممي شته استبردا

84ص / ي عشقابديت لحظه

:توان ديدميشود، ذكر مياز فروغ مون شعر زير از غاده را با اشعاري كه در ادامه شباهت مض

»مخلصه«شاهره فأسها كصديقه / أطرق باب الورده، فتفتح بابها

عاشقه تقرع باب الورده/ عاشقه في محبره

Page 24: نﺎﻤﺴﻟا هدﺎﻏ ﺮﻌﺷ ﺮﺑ داﺰﺧﺮﻓ غوﺮﻓ ...١ نﺎﻤﺴﻟا هدﺎﻏ ﺮﻌﺷ ﺮﺑ داﺰﺧﺮﻓ غوﺮﻓ ﻪﺸﻳﺪﻧا و نﺎﺑز

٢٤

.با تبر بركشيده، چونان دوستي يكرنگ/ د،گشايبه رويم مي/ كوبم،ي گل سرخ را ميدروازه

كوبدي گل سرخ را ميزني عاشق كه دروازه/ زني عاشق در ميان دوات

ها جلوه و مفهوم خود را از دست اند و زيباييها به ضد ارزش بدل گشتهفروغ، دنيايي را كه در آن، ارزش :كشدگونه به تصوير مياند، اينداده

و بر فراز سر دلقكان / گشتوارونه منعكس مي/ ها و تصاويرحركات و رنگ/ ها گوييدر ديدگان آينه سوختمانند چتر مشتعلي مي/ ي مقدس نورانييك هاله/ ي وقيح فواحشو چهره/ پست

هاي زمينيآيه/ تولدي ديگر

:و يا

و به / استخهاي الفبا برميو به صداي زنگ، كه از روي حرف/ ها را كشتيمبعد از تو ما صداي زنجره .سازي دل بستيمهاي اسلحهصداي سوت كارخانه

بعد از تو.../ ايمان بياوريم

:اندنالد كه ثروت را بر علم و هنر برتري دادهغاده از مردمي مي

جورج (و أن نظره ../ و أن دفتر الشيكات هو ديوان العرب../ أن المال هو الشعر/ عبثا تعلمني مدرسه الغربه، !..أجمل من نظره الموناليزا/ رقه الدوالر،علي و) واشنطن

عاشقه في جيبها نجمه/ عاشقه في محبره

فقط / هاي چك،و دسته.../ كه ثروت، تنها ثروت است:/ آموزدبيهوده درس غربت مي/ مدرسه به من زيباتر از نگاه موناليزاست/ بر اسكناس دالر» جرج واشنگتن«كه نگاه در حالي/ ديوان شعر عرب

اي در جيبشزني عاشق با ستاره/ اشق در ميان دواتزني ع

كنند و ها براي عشق و هنر قيمت تعيين ميدر دنيايي كه پر از فساد و تباهي است، انسانگويد ميفروغ نيز :اندت جاي خود را به ماديات دادهمعنويا

هايمان در جيب/ امانهو همچنان كه قلب/ براي عشق قضاوت كرديم/ بعد از تو كه قاتل يكديگر بوديم .براي سهم عشق قضاوت كرديم/ نگران بودند

Page 25: نﺎﻤﺴﻟا هدﺎﻏ ﺮﻌﺷ ﺮﺑ داﺰﺧﺮﻓ غوﺮﻓ ...١ نﺎﻤﺴﻟا هدﺎﻏ ﺮﻌﺷ ﺮﺑ داﺰﺧﺮﻓ غوﺮﻓ ﻪﺸﻳﺪﻧا و نﺎﺑز

٢٥

بعد از تو.../ ايمان بياوريم

واژگان زنانهاستفاده از )8-3

دهد، استفاده از ي كالسيك جدا كرده و به شعر معاصر پيوند مييكي از عواملي كه شعر را از حيطهبرخي از اين . شوندزبان محاوره نيز به كار گرفته مي ي معاصر وارد زبان شده و درواژگاني است كه در دوره

استفاده از اين . اندغاده نيز از واژگان معاصر خود بهره بردهفروغ و . و برخي ديگر عمومي هستند واژگان زنانهكار گيري آنها در شعر نشان از اين دارد كه ما با شاعري زن يا دست كلمات، اگر چه مختص زنان نيست اما به

هاي بهرو هستيم كه براي خلق مضامين نو، به دامان تجرشاعري با روحيه يا تجربيات كارهاي زنانه روبه كم .ي خويش چنگ زده استزنانه

:استفاده از اين نوع كلمات در اشعار غاده كم نيست

-يري كردهگردگ/ ها راها و پشتيآيا فرش/ به جاي حروف الفبا؟/ ايبرق انداخته/ اي راآيا ظروف نقره

/ آيند؟ با عجله به مرغداني برومهمانان كي مي/ غبارآلود كنند؟/ ات راكشيدهاي كه مژگان سرمهو گذاشته/ اي اي؟و حروفت را خرد كرده/ روي اجاق/ ايها را سرخ كردهزمينيآيا سيب/ درون بيهودگي

زني عاشق كه با جغد دهشت در پرواز است/ زني عاشق در ميان دوات

اين «قرباني شده با كاردها / شناور در سطح آن،/ يابم،كوبم، اجساد حروفم را ميي دوات را ميازهدرو ...»انضباطعناصر بي

كوبدي گل سرخ را ميزني عاشق كه دروازه/ زني عاشق در ميان دوات

هاي شهربر فراز خيابان/ ي افق راصداي شكستن ظرفي به اندازه/ كنماز خود جدا مي

اي در آغوش بادي پرندهنامه/ هااي براي ياسمنامهنغم

بازي سخن بگويد از خواهد از اسبابسبب شده است كه او حتي زماني كه ميهم جنسيت فروغ :هاي پسرانبازيعروسك استفاده كند و نه ماشين و اسباب

اي دنياي خود را ديدبا دو چشم شيشه/ هاي كوكي بودتوان همچون عروسكمي

عروسك كوكي/ دي ديگرتول

Page 26: نﺎﻤﺴﻟا هدﺎﻏ ﺮﻌﺷ ﺮﺑ داﺰﺧﺮﻓ غوﺮﻓ ...١ نﺎﻤﺴﻟا هدﺎﻏ ﺮﻌﺷ ﺮﺑ داﺰﺧﺮﻓ غوﺮﻓ ﻪﺸﻳﺪﻧا و نﺎﺑز

٢٦

... پز و استفاده از كلماتي مانند چرخ خياطي، ظروف مسين، فرش و جارو، يخچال و مبل و پرده، كباب :ي جنسيت مؤنث شاعر استدهندهنشان

هاي مسين در و اي سرود ظرف/ -هاي خوشبختي اي نعل -هاي پر آتش مرا پناه دهيد اي اجاق ها و جاروهاو اي جدال روز و شب فرش/ لگير چرخ خياطيو اي ترنم د/ سياهكاري مطبخ

وهم سبز/ تولدي ديگر

توان به مصرف يخچال و مبل و پرده رساندشكه مي/ پرور هزار رياليسهمي از آن هزار هوس

مرز پرگهر/ تولدي ديگر

تكرار لغات )9-3

ه اغلب به قصد تأكيد صورت اي از اطناب است كگنجد، گونهي علم معاني مياين موضوع، كه در حيطهدر . شود كه توجه ذهن خواننده، بيشتر به سمت نوشته جلب شودگيرد و به موسيقي كالم افزوده، سبب ميمي

:خوانيمت؛ براي مثال در شعر غاده ميشعر فروغ و غاده، اين نوع از اطناب از بسامد بااليي برخوردار اس

:غاده

دون أن تمضي؟/ ت،كيف مضي/ دون أن تمضي؟/ أين مضيت،

إعتقال غصه/ إعتقال لحظه هاربه

بي آنكه رفته باشي/ ايچگونه رفته/ بي آنكه رفته باشي/ ايكجا رفته

در بند كردن غصه/ كماندر بند كردن رنگين

:يا

...إنه ليس مكانا صالحا للفرح و الحريه و الحريه و الحريه

...دي و آزادي و مكان مناسبي نيست براي شادي و آزادي و آزا

بومه وطنها مقبره بمكبرات الصوت/ ترجمه از رقص مع البوم

عشره أيام؟.../ كعصفور نادر/ عشره أيام منذ طارت كفك من كفي/.../ عشره أيام إنقضت علي فراقنا

Page 27: نﺎﻤﺴﻟا هدﺎﻏ ﺮﻌﺷ ﺮﺑ داﺰﺧﺮﻓ غوﺮﻓ ...١ نﺎﻤﺴﻟا هدﺎﻏ ﺮﻌﺷ ﺮﺑ داﺰﺧﺮﻓ غوﺮﻓ ﻪﺸﻳﺪﻧا و نﺎﺑز

٢٧

مانند گنجشكي / كه دستت از دست من پر گشودده روز از زماني/.../ مان گذشتده روز از جدايي ه روز؟د.../ كمياب

!حب) تلكس(إعتقال / ترجمه از إعتقال لحظه هاربه

و أحبك/ أعرفك جيدا علي حقيقتك/ أحبك. أحبك. أحبك./ أحبك: فلينفجر القلب بلحظه إعتراف

- بخوبي مي/ دوستت دارم. دوستت دارم. دوستت دارم./ شكافدي اعتراف دوستت دارم ميقلب در لحظه

دارمو دوستت / شناسمت آنچنان كه هستي

إعتقال لحظه ذل/ ترجمه از إعتقال لحظه هاربه

:فروغو در شعر

سخني بايد گفت/ خواهد با ظلمت جفت شوددل من مي/ سخني بايد گفت/ سخني بايد گفت

غروبي ابدي/ تولدي ديگر

چهار بار نواخت/ زمان گذشت و ساعت چهار بار نواخت/ زمان گذشت

ايمان بياوريم به آغاز فصل سرد

-من فكر مي.../ كنممن فكر مي.../ كنممن فكر مي/ شود به بيمارستان بردكنم كه باغچه را ميمي و فكر

...كنم

سوزددلم براي باغچه مي.../ ايمان بياوريم

شودو آستانه پر از عشق مي/ آيمآيم، ميآيم، ميمي

به آفتاب سالمي دوباره خواهم داد/ تولدي ديگر

گيرينتيجه-ي وابستگي به تمدن و فرهنگ و جغرافيا و با تمام تكثر و گوناگوني و تفاوتژه شعر، با همهادبيات و بوي

ي دو تطبيق و مقايسه. هاي اقوام و ملل مختلف استها و عشقها، زبان مشترك و مشابه بيان دردها، آرمان

Page 28: نﺎﻤﺴﻟا هدﺎﻏ ﺮﻌﺷ ﺮﺑ داﺰﺧﺮﻓ غوﺮﻓ ...١ نﺎﻤﺴﻟا هدﺎﻏ ﺮﻌﺷ ﺮﺑ داﺰﺧﺮﻓ غوﺮﻓ ﻪﺸﻳﺪﻧا و نﺎﺑز

٢٨

هاي فكري قايق و ريشهانديشه، فرهنگ و تفكر از جمله مطالعاتي است كه انديشمندان در راستاي دريافت ح .اندبزرگان علم و ادب، به آن نيازمند بوده

ي اول گيري شخصيت فردي، اجتماعي و هنري اين سه شاعر در درجهشك، عوامل محيطي در شكلبيهاي محتوايي اشعار اين دو، در پرتو همين عوامل محيطي قابل بررسي و تحليل اهميت قرار دارد و مشابهت

ي اين مفاهيم را در دهد كه اين هر دو، كم و بيش همهمين فوق در شعر دو شاعر نشان ميبررسي مضا. استي افتراق ايشان شان در زبان شعري نقطهاند اما بسامد كاربرد آنها و نيز كيفيت به كارگيريشعر خود به كار برده

.است

ي بيقي، با توجه به عصر و زمانههايي كه نام برده شد، در بررسي تطكيفيت و بسامد مضامين و درونمايهها و تفاريق ميان شود، و همين امر ميزان شباهتزندگي و نيز زبان و فرهنگ تاريخي اجتماعي شاعران تببين مي

.دهدشاعر را مشخص كرده، ميزان تأثيرپذيري آنها از يكديگر را نشان مي دوهركدام از اين

كند ي كه از ابتداي تاريخ بر زن روا داشته شده اعتراض ميالسمان، با جرأت و جسارت خود، به ظلمغادهاو زني عرب است . جنگدي خود ميهاي فكري جامعهماندگيهاي غلط و عقبو براي آزادي اراده، با سنت

ي عربيت و از گور كردن زنان را نشانهبهخيزد كه زندهاي برميهاي جامعهكه با قلمش به مبارزه با مردساالريپاخاسته اعتراض او فقط براي احياي حقوق زن عرب نيست، او عليه درد مشتركي به. دانستندخارات خود ميافت

.كه تمام زنان دنيا به آن گرفتارند

حال هيچ زن ايراني جسارت بهي احساساتي است كه تاي خود بازگوكنندهفروغ فرخزاد نيز با نگاه زنانهاش را فروغ با صداقتي پاك و كودكانه تجربيات خصوصي. نداشته است به زبان آوردن آنها را در مالءعام

-كند، به گونهپرده بيان ميي ازدواجي ناموفق بيي عشق، تنهايي، اندوه و بازگويي خاطرات و نيز تجربهدرباره

اي كه در هر عصري پس از فروغ، شعر او با احساسات دروني خوانندگان همخواني دارد

با شعر فروغ فرخزاد بهره برده هاي مشتركياز مضامين و درونمايه غاده السمانيد گفت كه به طور كلي باي تأثيرپذيري و يا نشانه آن دو استهاي فرهنگي، اجتماعي و قومي ي شباهتترديد، يا نتيجهكه بي است

دو شاعر ي زندگي دورههاي آنها از يكديگر و يا حتي خود اين شاعران از يكديگر؛ ترتيب زماني ادبيات ملت-هاي ايران، سوريه و نيز شباهت ، روابط فرهنگي ملت)تا زمان حال1942(و غاده ) 1966-1934(فروغ ما يعني

.يكي از ديگري استهاي انكارناپذير اشعار غاده با فروغ نشان از تأثيرپذيري

Page 29: نﺎﻤﺴﻟا هدﺎﻏ ﺮﻌﺷ ﺮﺑ داﺰﺧﺮﻓ غوﺮﻓ ...١ نﺎﻤﺴﻟا هدﺎﻏ ﺮﻌﺷ ﺮﺑ داﺰﺧﺮﻓ غوﺮﻓ ﻪﺸﻳﺪﻧا و نﺎﺑز

٢٩

منابع و مĤخذ

1389ي ادبيات تطبيقي، بهار نامهويژه ،نضرورت ادبيات تطبيقي در ايراانوشيرواني، عليرضا، -1

1388تهران، ،درآمدي بر ادبيات تطبيقي و مطالعات فرهنگيانوشيرواني، عليرضا، -2

تهران، ،)فرانسه ادبيات در فارسي ادبيات تأثير( آراگون تا از سعديحديدي، جواد، -3 1373دانشگاهي، نشر مركز

1378تهران، اميركبير، اول، ،)مجموعه مقاالت(ي از ادبيات تا نقد ادب، ساجدي، طهمورث -4

2001الثالثه، بيروت، السمان، الطبعه، منشورات غادهأشهد عكس الريحالسمان، غاده، -5

2001السابعه، بيروت، السمان، الطبعه، منشورات غادهإعتقال لحظه هاربه، ــــــــــــ -6

2005السادسه، بيروت، السمان، الطبعهت غاده، منشوراالوريدالحب من الوريد إلي، ــــــــــــ -7

2002الثاني، بيروت، السمان، الطبعه، منشورات غادهرسائل الحنين الي الياسمين، ـــــــــــــ -8

2000األولي، بيروت، ، منشورات غاده السمان، الطبعهرقص مع البوم، ـــــــــــــ -9

1999الثانيه، بيروت، ده السمان، الطبعه، منشورات غاعاشقه في محبره، ــــــــــــــــــ -10

1386ي عبدالحسين فرزاد، تهران، چشمه، دوم، ، ترجمهي عشقلحظه ابديتـــــــــــــ، -11

ي عبدالحسين فرزاد، تهران، چشمه، چهارم، ، ترجمهكماندر بند كردن رنگين ـــــــــــــ، -121387

1389رزاد، تهران، چشمه، اول، ي عبدالحسين ف، ترجمهرقص با جغدــــــــــــــ، -13

ي عبدالحسين فرزاد، تهران، چشمه، چهارم، ، ترجمهزني عاشق در ميان دوات ــــــــــــــ، -141387

Page 30: نﺎﻤﺴﻟا هدﺎﻏ ﺮﻌﺷ ﺮﺑ داﺰﺧﺮﻓ غوﺮﻓ ...١ نﺎﻤﺴﻟا هدﺎﻏ ﺮﻌﺷ ﺮﺑ داﺰﺧﺮﻓ غوﺮﻓ ﻪﺸﻳﺪﻧا و نﺎﺑز

٣٠

ي عبدالحسين فرزاد، تهران، چشمه، سوم، ، ترجمههااي براي ياسمننامهغم ــــــــــــــ، -151387

1382نشر، د حسين سيدي، مشهد، بهي سيترجمه ادبيات تطبيقي،عبدالسالم كفافي، محمد، -16

1371آلمان، نويد، دوم، ،ي اشعارمجموعهفرخزاد، فروغ، -17

1387ي هادي نظري منظم، تهران، ني، ، ترجمهادبيات تطبيقيندا، طه، -18