anthropology.iranthropology.ir/sites/default/files/public/anthropology-files/5390.doc  · Web...

36
ت ل دلا ا ي ي ع دا ي د روي ري گي ل ک ش ا ن ع م در ي ق ی س و م رهاد ف ي ن ساسا گاه ش ن دا را ه ر ل ا ت س ده ا ر س ش3 ت ن مر ی ر صات خ ش م ا= ن=لا ي ق اله ق مC ن یا: ي”، ق ی س و م ا در ن مع ري گي ل ک ش د : روي ي ع دا ا ي ي ت ل ي، “دلا ن رهاد ساسا ف J ت خ ا ن س ا= نL ی ر ، ش17 هي دوم م ی ی( 1386 ،) 245 - 26 1 - J دمه ق م دفJ ه ارC ن ی ا ش ه و رb J یC ن ی ا تJ س ا کهC ان J ش نهد د درC ن مت ي ن ا ق یJ س و م ي ق یJ س و م ي ارJ س ا ي ي م لا ک ا ن ع مً ا ديJ م ع ار ق J ي ر ط ي ع دا J ي ل ک J ش د اي= رد. ي يJ گ ي م ورs دا ا J ي د س ا= يC ن ی ا، ف یJ ص و ي ي ق یJ س و م ض خ مً ا رفJ ص ار هي= ب ج=ن ي ن ا= J ي ار ر ف يJ سر ی ل= ب ا ف تJ س ا و روC ن ی ا ارC ن مت ي ن ا ق یJ س و مً اJ وم ر ل در ي ت ق ا= J ي اص J ج رخهد د ي م و هاي= ب ج=ن ي ن اJ م ی ف گC ن ت نb J چ م ه دارد. ا= ي هي ارائ ايJه ه وئ م ن فJ ل ن چ مC ان J ش ن داده واهد خ د س که ريJ گ ت ل دلا ر ي J ئ ا ي ه= ئ طهيJ واسC دن J هس ب ی هاد ن و ه= ئ ي ن ار= J ن عِ C دن J س ي گ ن ه ر ف ه وئ گ ا يِ C ن مت ي ن ا ق یJ س و م يJ ص ا ج ام= J ج ن ارد، ی دb J ي ي م ا ي هي= ج ي3 ت J ب ي ت J ش ت ن م ه وه= J خ و ا ي ايJه ه لائ ي ت J مت ريJ گ ي دC ونb J خ لام، ک ت ک رJ ح ور، ی وJ ص ت و ا ي ي تJ خ هاي ه ارJ س ي ن اJ م ی ف گ ر،J گ ي د ي تJ ع ي، ت ق ا= J ي و)C ان( ارJ گس ن هs ا= ت ط ا J ج م رو،C ن ی ا . ار تJ س ا ه= ئ ر« ظ ت رسد ي م ا ن ع م در ي ق یJ س و م ه= ئ ل ک J ش اري نJ س و ي ی ار ي ع دا J ي ا ي1

Transcript of anthropology.iranthropology.ir/sites/default/files/public/anthropology-files/5390.doc  · Web...

Page 1: anthropology.iranthropology.ir/sites/default/files/public/anthropology-files/5390.doc  · Web viewدلالت يا تداعي. روند شکلگيري معنا در موسیقی.

تداعي يا داللتموسیقی در معنا شکل‌گيري روند

ساساني فرهادالزهرا دانشگاه

است شده منتشر زیر مشخصات با قبال مقاله :این ” : “ ، موسیقی در معنا شکل‌گیری روند تداعی یا داللت ساسانی، دوم ) 17،ش زیباشناخت فرهاد 26-245،( 1386نیمه‌ی

مقدمه- 1 – موس���يقايي متن در دهد نش���ان که است اين پ���ژوهش اين از ه���دف

معنا – کالمي يا سازي موسيقي مي گ�يرد. ش�کل ت�داعي طريق از عمدتا محض موسيقي توصيف، اين با شد يادآور بايد فرازب��اني جنبه ي از صرفا

موسيقايي متن ازاين رو و است قابل بررسي رخ خ��اص ب��افتي در لزوم��ا مختلف نمونه ه��اي ارائه ي با دارد. همچ��نين گفتم��اني جنبه اي و مي دهد

به و نهادينه شدن واسطه ي به يا نيز داللت گري که شد خواهد داده نشان مي پ��ذيرد، انجام خاصي موسيقايي متن يا گونه “فرهنگي شدن” عبارتي

و ح��رکت کالم، چ��ون ديگ��ري متني اليه هاي يا وجوه همنيشني نتيجه ي يا آهنگ س��از)ان( و ب��افت، يعني ديگر، گفتماني سازه هاي حتي يا و تصوير،

ش��کل به موس��يقي در معنا مي رسد نظر به اس��ت. ازاين رو، مخ��اطب تا فردي تجربه هاي تداعي مي يابد: از ظهور داللت تا تداعي از پيوستاري

.”فرهنگي شده“ داللت هاي تا )طرح واره ها( و جمعي خاطره هاي تداعي ادامه در است ممکن که پرسشي به است خوب بحث، آغاز از پيش مختلف رويکردهاي به ابتدا چون دهم، پاسخ گيرد، شکل خواننده ذهن در در مع��ني از بحث در پ��رداخت. چ��را خ��واهم زب��ان ح��وزه ي در مع��ني به

بررسي زب��اني مع��ني با مقايسه در را آن و بياغ��ازيم زب��ان از موس��يقي، زب��ان م��ورد در مع��ني بحث به هرح��ال که است اين ط��بيعي ک��نيم. پاسخ که همان گونه دارد. ازاين گذش���ته، گس���ترده و ط���والني بس س���ابقه اي

کرده ام: نقل او از بارها من و – مي گويد گادامر هانس � گئورگ کن��د، کمک فهم در ديگ��ران به که فهم ق��ابل ام��ور از يتفس��ير هر

واس��طه ي به جه��ان تج��ربه ي کل به اين ترتيب،دارد. زباني ماهيت گسترده ترين و مي يابد انتقال زبان مي ش��ود تعريف س��نت مفهوم

تفس��يري آن از مي ت��وان ولي نيست زب��اني را آن چه که تعريفي – اب�زار، “ک�اربرد” ح�د از تعريف مي گ�يرد. اين دربر داد ارائه زباني پ��رداخت و ساخت در تبحر سنت هاي و مي رود فراتر غيره و فنون

1

Page 2: anthropology.iranthropology.ir/sites/default/files/public/anthropology-files/5390.doc  · Web viewدلالت يا تداعي. روند شکلگيري معنا در موسیقی.

ش��کل گيري ن��يز و زين��تي اشکال و اجراها مانند گوناگون چيزهايي1مي گيرد. دربر را غيره و الگوها ايجاد همچنين و رسوم و آداب

تفس��ير“مي نويس��د: به ص��راحت نيز روش و حقيقت مهم کتاب در او مي شود تفسير که چيزي وقتي حتي تفسيرهاست، همه ي صورت کالمي اث��ري يا مجس��مه يک بلکه متن يک نه يع��ني – باشد نداشته زباني ماهيت

به نمي ت��وان مع��ني، از بحث در ن��اگزير، بنابراين،2”باشد. موسيقايينکرد. اشاره اي زبان

پ��ايه ي ام��روزه که خ��ود نشانه ش��ناختي رويک��رد در لوتم��ان ي��وري اش��اره الگودهن��ده نظ��ام ن��وع دو به اس��ت، ف��رهنگي نشانه شناسي

از اس��تفاده با که اوليه يا نخس��تين الگودهن��ده ي نظام يکي3مي کند. مي ک��نيم. دوم درک را دنيا مي گ��ذارد، ما اختي��ار در زب��ان نظ��ام که الگويي

قواعد اس����طوره، به که ثانويه يا دومين الگودهن����ده ي نظام ه����اي نگ��اه اين مي رسد نظر مي شود. به مربوط علم و هنر زبان دين، فرهنگي، ش��بيه دنيا درک ب��راي الگوس��ازي در زبان به اولويت دادن و زبان به دوشقي

به غيرزباني متون تفسير ترجمه اي دانستن و تفسير به گادامر نگاهاست. زبان واسطه ي

به گفتماني: نگاهي معناشناسي“ عنوان با مقاله ای در پيش تر نگارنده لفظ دو از مع���نی، گونه دو اين تفکيک ب���رای ،4”ايتاليا و اروپا فيلمك

اشاره معنی است. به اين ترتيب، کرده استفاده ”معنا“ برابر در ”معنی“ که دارد زب��انی مع�نی يا داللت عبارتی به و نخستين الگودهنده ی نظام به

در اما ازپيش معين نظ�����امی ق�����الب در بيش تر و است مش�����خص تر معنا از می گ��يرد. اما ش��کل متن��وع و متف��اوت همکنش های و موقعيت ها و نخستين، الگودهنده ی نظام یعنی معنی، دربرگيرنده ی و عام برداشتی

اين در اس��ت. ازاين رو ش��ده دومين الگودهن��ده ی نظام ه��ای ديگر ن��يز لف��ظ از غيرزب��اني، معن��اي از ص��حبت در ب��ويژه موارد، اغلب در جستار،مي شود. استفاده “معنا”

که است چيزي زباني معني از معنا بحث آغازکردن براي ديگر دليل از فراتر زبان شناسي است معتقد مي کن��د. او اش��اره آن به ب��ارت روالن

اس��ت. ح��تي نش��انه اي نظام ه��اي ديگر ب��راي الگ��ويي و نشانه شناسي از فراتر را نشانه شناسي علم است مع��روف که نيز سوسور دو فردينان

آگ��اهي مس��ئله اين از مي گ��يرد، نظر در آن دربرگيرنده ي و زبان شناسي

ساس��اني، فره��اد ت��رجمه ي هرمنوتي��ک”، و “زيبايي شناسي گادامر، - هانس � گئورگ1.431-432 صص (،1381 )7 ش ،زيباشناخت

2- Han-Georg Gadamer, Truth and Method, 2nd revised edition, trans. Joel Weinsheimer & Donald G. Marshall (London: Sheed & Ward, 1989, 5th impression 2001), p. 398.

لوتمان: کتاب انگليسي ترجمه ي بر اکو اومبرتو مقدمه ي از نقل - به3Umberto Eco, "Introduction", in Yuri M. Lotman, Universe of the Mind: A Semiotic Theory of Culture, trans. Ann Shukman (London/ New York: I. B. Tauris, 2001), p. x [vii-xiii].

در ،”ايتاليا و اروپا فيلمك به گفتم��اني: نگ��اهي معناشناسي“ ساس��انی، - فره��اد4‌ه::نر نشانه‌شناسي هم‌انديشي اولين مقاالت )گردآورن��ده(، سجودي فرزان

.75-95 صص (،1383 هنر، فرهنگستان )تهران: انتشارات

2

Page 3: anthropology.iranthropology.ir/sites/default/files/public/anthropology-files/5390.doc  · Web viewدلالت يا تداعي. روند شکلگيري معنا در موسیقی.

ديگر بررسي ب��راي است الگ��ويي و م��دل زبان شناسي هم ب��از که داردچون: نشانه اي، نظام هاي

... نشانه هاي ديگر نش��انه هاي تا مي يابند تحقق بهتر اختياري کامال عن��وان به زب�ان، دلي�ل، همين به نشانه ش��ناختي؛ آرماني فرآيند در

ديگر نظام ه��اي همه ي از بيان، دستگاه متداول ترين و پيچيده ترين ره���بر مي تواند زبان شناسي که مفه���وم ب���دين اس���ت؛ متم���ايز

5است. خاص دستگاهي تنها زبان که هرچند شود، نشانه شناسي

اگرچه کرد، خواهيم آغاز زبان در معني از ناگزير يادشده، داليل به بنا است ممکن که آن جا تا کرد، خواهيم تالش موسيقي، در معنا از بحث در

بپردازيم. موضوع اين به زباني تعصب از دور به )!(،

معني معناي بر -‌مروري2 می ش��ويم، روبه رو مختلفی اصطالح های و تعريف ها معنی, با از بحث در يا کالمي معن��اي از بحث نيست. در امکان پذير اين جا در آن ها بررسي که يا معنا ها از زبان ش���ناختي، معني شناس���ي ح���وزه ي در ديگر عب���ارتي به

و رانده اند س��خن – گون��اگون نام ه��اي و تعريف ها با – متفاوت داللت هاي مف��روض نقطه ي کالمي مع��ني ب��راي م��وارد، بس��ياري مي رانن��د. در

در مختلف داللت هاي يا معني ها براي معلوم کانوني دست کم يا مشخص تع��يين بر به ن��وعي ن��يز ک��اربرد شرايط و بافت مي شود. البته گرفته نظر تأثيرگ��ذار جاافتاده يا ”ازپيش معين“ به اصطالح و مفروض معني هاي اين

را ک��انوني هاي نقطه اين گاهکند. مي ايجاد ها آن در تغييراتي گاه و است به مص��داقي يا 7ارج��اعي رويکرده��اي در که مي نامند ”6ص��ريح معن��اي“

گرفته نظر در مص��داق هايي تم��ام مجم��وعه ي و 8گس��تره معادل معني، اش��اره آن ها به مي تواند قاموسي يا 9محتوادار واژه ي يک که مي شود

که برداش���ت هايي با را زب���اني مع���ني گونه اين مي ت���وان درکل10کن���د. اش��اره – انعطاف پذير و سيال هرچند – “ازپيش معين” چيزي به به نوعي

ناميد. داللت شد، اشاره آن ها از خي بر به باال در و دارند، دي��دگاه هاي اين از فراگ��ير نمايي به دست آوردن براي مي توان حال

عب���ارت به يا کلي دس���ته ي سه در را آن ها مي ت���وان مع���ني، به مختلف در مع��ني از تعريف ها بيش تر است داد. گفت��ني قرار پيش نمونه دقيق تر، است جايي يکم . پيش نمونه ي11مي گيرند جاي دسته سه اين ميان فواصل

ن��ازيال ت��رجمه ي ،همگ::اني زبان‌شناسي درس‌ه::اي سوس��ور، دو - فردين��ان5.106 ص (،1378 )تهران: فرزان، خلخالي

6- denotation 7- referential 8- extension 9- content word

رک: بيش تر، توضيح - براي10James R. Hurford & Brendan Heasley, Semantics: A Coursebook (Cambridge: Cambridge University Press, 1983), p. 87.; John Saeed, Semantics (Oxford/ Malden, Mass.: Blackwell, 1997), pp. 23 & 27; Sebastian Löbner, Understanding Semantics (London: Arnold, 2002), pp. 25-27.

نظ��ام درون يع�ني مع�ني، شکل گيري جايگاه مبناي بر دسته سه اين است - گفتني11 اس��ت. ش��ده گرفته نظر در شناخت فرآيند طي و ذهن در و کاربرد، و بافت در زبان،

3

Page 4: anthropology.iranthropology.ir/sites/default/files/public/anthropology-files/5390.doc  · Web viewدلالت يا تداعي. روند شکلگيري معنا در موسیقی.

معني که مي ش��ود. به اين ت��رتيب، گرفته نظر در ”درون زب��اني“ مشخص��ا پيش از و زب��ان، واژگ��ان در ج��ايي به ن��وعي واژه يک معني ه��اي يا مع��ني

سطح تا معني رويکرد اين در که آن جايي از است. البته معين و مشخص تع��يين در ن��يز زباني عناصر و واژه ها ميان روابط مي شود، بررسي جمله ”،12“ترکيب پ��ذيري تعب��ير ط��رح با اس��ت. بن��ابراين م��ؤثر نه��ايي معني

مع��ني اين13مي گذارن��د. ص��حه تأثيرگ��ذاري اين بر به ن��وعي در مشخص��ا خاص زبان آن گويشوران ميان نانوشته قراردادي اساس بر و زبان نظام

تعب�ير به 14سوسور دو فردينان نگاه با ديدگاه مي شود. اين تعيين پيش ازدارد. همخواني زباني نشانه ي

معني دوم، پيش نمونه ي در پيش از و مي افتد اتفاق کاربرد در اساسا ن��يز بلومفيلد لئون��ارد چ��ون ساخت گراياني نيست. حتي مشخص و معين “مع��ني را مع��ني مي افت��د. او اتف��اق ک��اربرد در مع��ني که بودند معتقد

که “موقعي��تي بلکه نمي کند تعريف ذه��ني” “رخ��دادي را زباني” صورتي ف��را ش��نونده در که پاس��خي و مي کند بي��ان آن در را مع��ني آن گوين��ده

عمل متف��اوت ش��نونده و گوين��ده مق��ام “در کسي هر چ��ون15مي خوان��د”. ن��يز پاسخ و م��وقعيت ،”مي کند همچ��نين او16ان��د. مرتبط هم به ک��امال

ش��نوندگان پاس��خ هاي و گوين��دگان موقعيت ه��اي ي مط��العه افزايد مي زبان شناس��ان البته17اس��ت”. انس��ان دانش همه ي کل جمع مع��ادل“

مثال، کرد. براي ارائه نيز ديگري دسته بندي هاي مي توان ديگر، جهات از است بديهي مي ت��وان ذه��ني، شکلي به يا مي شود بررسي عيني شکلي به معني اين که اساس بر,referential) مص��داقي رويکرده��اي به extensional)ب��ازنمودي رويکرده��اي برابر در (

representational)دس���ته ي دو به ت���رتيب به را آن ها گ���اردنفورس ک���رد. البته اش���اره مي کند: تقسيم(cognitive) شناختي و(realistic) واقع گرايانه

Peter Gärdenfors, "Some tenets of cognitive semantics", in Jens Allwood & Peter Gärdenfors (eds.), Cognitive Semantics (Amsterdam/ Philadelphia: John Benjamins, 1999), pp. 19-36.12- compositionality

بررسي ب��راي مطلوب ... سطح“کنيد: توجه صفوي از تعريف اين به مثال، - براي13 محدود زبان درون به است. زيرا جمله همانا زبان معني شناسي محدوده ي در معني

مي افزاي��د: همان جا وي است.( اما اصلي متن از )تأکيد”است. اجتماعي و مي شود“ که نمايد مقب��ول مي تواند زم��اني تا و نيست مطل��وب به تنه��ايي س��طح اين مس��لما

‌بر درآمدي صفوي، رک: کورش”ندارد. وجود معني مطالعه ي براي جامع نظريه اي اس��المي، هنر و فرهنگ پژوهشگاه مهر، سوره ي انتشارات )تهران: معني‌شناسي

.47 ص (،1379 رابطه ي اجتم��اعي بودن کلي ط��ور به و اجتم��اعي تأثير بر سوسور شد يادآور - بايد14

هم��ان، رک: سوس��ور، مورد، اين دارد. در تأکيد نشانه معني درنتيجه و مدلول و دال )اجتم��اعي( متف��اوت ک��اربرد و ب��افت در معني شکل گيري با برداشت . اين106 ص

بلکه است نش�ده مشخص اجتماع يک توسط پيش از معني حالت، اين در چون است است. (emergent) “پيدايشي” تعبيري به و مي گيرد شکل رخداد لحظه ي در

15- Leonard Bloomfield, Language (Chicago: University of Chicago Press, 1933), p. 142 & pp. 139f;

از: نقل بهRobert de Beaugrande, Linguistic Theory: The Discourse of Fundamental Works (London/ New York: Longman, 1991), p. 62.

همان جا. بوگراند، دو از نقل به ؛139 ص م ي، - بلومفيلد،16همان جا. بوگراند، دو از نقل به ؛74 ص م ي، - بلومفيلد،17

4

Page 5: anthropology.iranthropology.ir/sites/default/files/public/anthropology-files/5390.doc  · Web viewدلالت يا تداعي. روند شکلگيري معنا در موسیقی.

چ��ون ش��ايد گذاش��تند کنار را معني بررسي کامل طور به پسابلومفيلدي ”ثبت“ زم���اني تنها مع���ني” پاره گفت���اري هر “مع���ني مي گفت بلومفيلد

همه ي و گوين����ده موقعيت ه����اي همه ي از دقيقي “دانش که مي ش����ود18”باشيم. داشته شنونده پاسخ هاي

که نيز نقش گرايان اتفاق کاربرد در و زبافت در معني معتقدند اساسا يک ... مع��ني“مي نويس��د: مع��ني تعريف در ک��روز مث��ال، مي افتد. براي

واژه فراتر پا مي توانيم درواقع مي يابد؛ بازتاب بافتي اش روابط در کامال روابط را واژه يک مع��ني کنوني، اهداف براي که، بگوييم و گذاريم اين از

19”مي سازد. بافتي اش معني سوم، پيش نمونه ي در حاصل و مي گيرد شکل ذهن در اساسا

در مي ت��وان را رويک��رد اين نم��ونه ي اس��ت. به�ترين ش��ناختي فرآيندهاي در گ��اردنفورس پي��تر نمون��ه، کرد. ب��راي مشاهده شناختي معني شناسي

“... که مي کند اش��اره ش��ناختي”، “معني شناسي ب��راي ط��رحي ارائه ي بر زب���اني الف���اظ نگاشت اس���ت. معني شناسي ذه���ني الف���اظ مع���ني

پس منظ��ور، ب��دين او20”مي ش��ود. گرفته نظر در ش��ناختي س��اختارهاي گونه اين از م�������دلي ،21ش�������ناختي معني شناسي اصل شش ارائه ي

ارائه اس��ت”، ش��ناختي ساختار و زبان بين “رابطه ي که را معني شناسي ش��ناختي س��اختار ب��راي مناسب “چ��ارچوب که مي کند تص��ريح و مي دهد معن��ايي فعل وانفع��االت تم��امي به اين ت��رتيب،22”اس��ت. مفهومي فضاي مدل، اين کمبودهاي برخي رفع براي حتي مي پذيرد. او انجام ذهن درون نيز را زبان، در قدرت ساختار بويژه زبان، اجتماعي از جنبه هاي از برخي

مي کند. وارد مدل اين در مجموعه اي صريح، معني)ها(ي اين بر عالوه معني شناسان از بسياري 23ت��داعي را آن ها مي گيرن��د. لوب��نر نظر در ن��يز را ض��مني معني ه��اي از

آن از ذک��ري گونه هر باش��د، توص��يفي معني داراي لفظي اگر“مي پندارد: نه تنها از مجم��وعه اي آن هم��راه بلکه ب��القوه اش مص��داق هاي مفه��وم

مي تواند ض��مني مع��ني اين24”مي س��ازد. فع��ال ن��يز را ديگر ت��داعي هايهمان جا. بوگراند، دو از نقل به ؛74 م ي، ص - بلومفيلد،18

19- D. A. Cruse, Lexical Semantics (Cambridge: Cambridge University Press, 1986), p. 16. .20 ص م ي، - گاردنفورس،20 است شناختي الگويي در مفهوم سازي ( معني1از: است عبارت اصل شش - اين21

شناختي ( الگوهاي2 ممکن(؛ دنياهاي در کذب و صدق شرايط )نه ص��ورت به اساسا بر مبتني معنايي ( عناصر3 نيست(؛ ادراک از مستقل )معني مي شوند معين ادراکي را آن ها قواعد از نظ��امي طبق بت��وان که نماده��ايي )نه مکان مندند يا مک��اني اش��ياء ش��ناختي ( الگوهاي4 کرد(؛ ترکيب گ��زاره اي( و )نه طرح واره اي انگاره اي اند اساس��ا

س��نتي دي��دگاه در )که مج��ازي و اس��تعاري عمليات ه��اي با انگ��اره اي طرح واره ه��اي بر ( معني شناسي5 مي يابن��د؛ ش��کل مي آمدن��د( تغي��ير شمار به استثنايي ويژگي هاي

از مس����تقل نمي ت����وان را )نحو مي کند معين را آن ح����دي تا و دارد اول����ويت نحو بر مبت��ني الگ��ويي از پ��يروي ج��اي )به ( مف��اهيم6 و ک��رد(؛ توص��يف معني شناسي

.21-25 صص پيش نمونه اند. رک: همان، از جلوه هايي کافي( نشانگر و الزم شرايط.25 ص - همان،22

23- association .35 ص همان، - لوبنر،24

5

Page 6: anthropology.iranthropology.ir/sites/default/files/public/anthropology-files/5390.doc  · Web viewدلالت يا تداعي. روند شکلگيري معنا در موسیقی.

و فرادس��تي روابط و اجتم��اعي جايگاه ه��اي به که باشد اجتم��اعي مع��نيباشد. احساسي و عاطفي معني مي تواند کند؛ اشاره فرودستي

“مع��ني و نخس��تين/ اولي��ه” “مع��ني گونه ي دو به را معني مي توان و نخست که است آن نخس��تين ک��رد. مع��ني تقس��يم ن��يز دومين/ ثانويه”

ک��انوني معني ازاين رو، و مي شود متبادر گويشوران ذهن به همه از پيش قرار واژه معنايي کانون در که است معنايي دومين است. معني اصلي و

مي شود. متبادر ذهن به ضمني طور به و خاص شرايطي در بلکه ندارد از بس��ياري و ش��ناختي معني شناس��ان است ذکر ش��ايان البته

نقش گ��را معني شناسان مع��ني به دوگانه اغلب جداس��ازي هاي با اساس��ا حقيقي/ مع��ني معني اجتماعي، لفظي/ معني معنا ضمني، صريح/ معني

و دائره المع����ارفي واژگ����اني/ مع����ني يا قاموسي مع����ني مج����ازي، از بس��ياري همچ��ون و مخالف اند دست اين از ديگ��ري دس��ته بندي هاي منعکس آن ب����افتي روابط در را واژه يک کامل مع����ني نقش گراي����ان،

مي بينند.��ني و اوانز وي وين که همان گونه اف��زود، بايد البته اش��اره گ��رين مل

(1اس��ت: اصل چه��ار بر مبتني شناختي معني شناسي در معني مي کنند، دني��اي پايه ي بر چيز همه يعني – است” تجسم پندارانه مفهومي ساختار“

ساختار معنايي ساختار“(� 2 مي شود؛ مفهوم سازي پيرامونمان جسماني يع��ني – ”است المع��ارفيه دائر معن��ايي ب��ازنمود“(�� 3 اس��ت”؛ مفهومي

معني مفهوم س��ازي معني س��ازي“(�� 4 و اس��ت؛ دائره المع��ارفي اساس��ا 25است”.

سه اين حدفاصل در دارد وجود معني از که برداشت هايي اغلب اما “مع��ني مي��ان هيس��لي و هرف��ورد نمون��ه، دارد. ب��راي ق��رار پيش نمونه

قطعه اي کاربرد هنگام دارد قصد و است گوينده منظور آن چه – گوينده” واژه يا جمله آن چه – واژه” “معني يا جمله” “معني با – کند بيان زبان از

نظر در مع��ادلش مربوطه زب��ان در آن چه عب���ارتي به يا مي دهد مع��ني دو ينب ه��يرش گوس��تاو ادومند26مي ش��وند. قائل تمايز – مي شود گرفته مؤلف نيت به و مي ش��ود مش��خص واژگاني تحليل با كه ،27“معني” تعبير

25- Vyvyan Evans & M. elanie Green, Cognitive Linguistics: An Introduction (Edinburgh: Edinburgh University Press, 2006 ), p. 153, & ch. 5, pp. 156-175.

.3 ص م ي، هيسلي، و - هرفورد 2627 - Bedeutung :معادل ه��اي انگليس��ي، و فارسي به اص��طالحات اين ت��رجمه ي در

به”، نسبت “معنا معادلsignificance واژه ي براي است. واعظي رفته كار به متفاوتي‌بر درآم::دي واعظي، احمد رک: اس��ت؛ ك��رده انتخ��اب را “معن��ا”meaning ب��راي و

حنايي كاشاني(.1380 اسالمي، انديشه ي و فرهنگ )تهران: پژوهشگاه هرمنوتيک “معناداش��ن” و “معن��اداري” لفظ از significance برابر در پ��المر ترجمه ي كتاب در نيز

حن��ايي محمد ت��رجمه ي ،هرمنوتيک علم پ��المر، رک: ريچ��ارد ؛است كرده استفاده حامد نصر كت��اب م��ترجم كريمي ني��ا، است گفتني(.1377 )تهران: هرمس، کاشاني عربي در “مغزي” معادل و ،meaning ياSinn يا معنا را عربي در “دالله” معادل ابوزيد،

‌متن: معن::اي ابوزي��د، حامد نصر ؛مي كند ذكر significance يا Bedeutung يا مع��ني را (،1380 ن��و، )تهران: طرح کريمي نيا متضي ترجمه ي ،قرآني علوم در پژوهشي

.1 پانويس ،390 ص

6

Page 7: anthropology.iranthropology.ir/sites/default/files/public/anthropology-files/5390.doc  · Web viewدلالت يا تداعي. روند شکلگيري معنا در موسیقی.

باشد داش��ته مي تواند امروز اثر كه ،”28“مفهوم تعبير و دارد، بستگي نيز بهمي گ��ذارد. فرق مي گردد مشخص خاص بيروني بافت يك به توجه با و

تم��ايز ک��اربردي و بافت مند معني و درون زباني معني ميان او اين ترتيب، زنجيره ي است معتقد درعين حال دارد. اما باور دو هر به و مي شود قائل

آن ها از يا باشد داش��ته منظ��وري كسي آن كه ب��دون عب��ارات، و واژه ها س��رزميني انس��ان ها، آگ��اهي وراي ندارن��د؛ معن��ايي هيچ بفهم��د، چ��يزي

پي��دا نسبتي لفظي با معنا كه زمان هر و ندارد؛ وجود معنا نام به جادويي را مع��ني بن��ابراين 29اس��ت. داده انج��ام را كار اين نفر يك مي كند، ص��رفا تف��اوت م��ورد در 30ه��يرشنمي انگارد. زبان درون فعل وانفعاالت حاصل

كالمي” “معن��اي كل بر “معني” كه مي نمايد اشاره “مفهوم” با “معني” - ذهن گس���ترده زمينه اي در متن مع���ني به “مفه���وم” ولي دارد داللت

- بيگانه ارزشي نظ�ام گس��ترده تر، موض��وعي ديگ��ر، روزگ�اري ديگ��ران، با متن مع��ني از است عب��ارت “مفه��وم” ديگ��ر، عب��ارت دارد. به اش��اره

ارتب��اط مس��تلزم متن. مفه��وم خ��ود وراي ديگ��ري زمينه ه��اي به توجه واژه ي دو است . گفت��نیاست آن از ب��يرون با با مؤلف كالمي” “مع��ني

Bedeutungو Sinnارجاع” به ترتيب به 31فرگه گوتلوب توسط پيش تر“ ت��رتيب به آن ها ب��راي ن��يز انگليسي در و ب��ود ش��ده تعب��ير “مع��ني” و

در که تع�����ابير برگزيده ان�����د. اين را sense وreference معادل ه�����اي اس��ت. البته متفاوت هيرش تعريف با دارد، کاربرد بيش تر معني شناسي

س��ده ي معني شناسي بر عظيم ت��أثيري فرگه تعريف کرد اذعان بايد نظر در را تم��ايز همين معني شناس��ان از بس��ياري و است داشته بيستم

است. بي مورد و حشو آن ها آثار و نام ذکر که گرفته اند مط��رح نيز ديگري مختلف شکل هاي به معني به چندبخشي رويکرد ب�از هم از را مع�ني رده سه 32لوب�نر سباس�تين نمون�ه، است. براي شده

. او35ارتب��اطي - مع��ني3 ؛34گفته - مع��ني2 ؛33لفظ - مع��ني1مي شناس��د: خارج يعني ترتيب، همين به جمله ها، و عبارت ها واژه ها، معني“مي نويسد:

مي دهد تشکيل را معني از سطحي کلي شان، مفهوم در خاصي، بافت هر از تعريف مع���ني اي را گفته مع:::ني اما36دارد. ن���ام ”لفظ مع:::ني...

حاصل گفته از معي����ني ب����افت در لفظ يک به ک����ارگيري “از که مي کند به واقعي مب��ادله ي و تعامل در گوينده نيت پاي که آن جا اما37”مي شود.

28- Sinn29- Eric Donald Hirsch, Jr., Validity in Interpretation (New Haven: Yale University Press, 1967), p. 4

.2-3 صص - همان،3031- Göttlob Frege, "Über Sinn und Bedeutung", Zeitschrift für philosophie und philosophische Kritik (new series) no. 100 (1892), pp. 25-50. In English as: " On sense and reference", in Robert M. Harnish (ed.), Basic Topics in the Philosophy of Language (New York, etc: Harvester Wheatsheaf, 1994), pp. 142-160.

م ي. - لوبنر،3233- expression meaning 34- utterance meaning 35- communicative meaning

است. اصلي متن خود از . تأکيد6 ص - همان،36.9 ص - همان،37

7

Page 8: anthropology.iranthropology.ir/sites/default/files/public/anthropology-files/5390.doc  · Web viewدلالت يا تداعي. روند شکلگيري معنا در موسیقی.

کنش س��طح به“مي ش��ويم: روبه رو ارتب��اطي مع��ني با مي آي��د، مي��ان مع��ني ش��د. ب��رخالف خواهد اش��اره ارتب::اطي معني عنوان با گفتاري

ق��رار معني شناسي دامنه ي از ب��يرون ارتباطي معني گفته، معني و لفظ38”است. کاربردشناسي توجه کانون در و مي گيرد

و معني شناسي بخش دو در به مع��ني دوگ��انه ي بررسي اساس��ا ب��راي کالس��يک م��دلي زبان شناس��ان آث��ار از بس��ياري در کاربردشناسي

آن از ب��يرون به را زب��ان که است معن��ايي از درون زباني معني جدا کردن زبان شناسي در ب�����ويژه ام�����روزه اس�����اس، اين مي زن�����د. بر پيوند

يا 39کاربردشناسي و معني شناسي دوگ���������انگي انگليس���������ي آمريکايي، در که شد ي����ادآور بايد البته40اس����ت. آورده پي در را منظورشناسي

گس��ترده بس��يار کاربردشناسي اروپ��ا، ق��اره اي زبان شناسي در عم��دتا “مط��العه ي از است عب��ارت گس��ترده برداشت اين در اس��ت: کاربردشناسي

که ”41ارتب���اط و زب���ان ف���رهنگي و اجتم���اعي ش���ناختي، مط���العه اي عمالاست. “ميان رشته اي”

تداعي و -‌داللت3

را تداعي کنن��ده فرآين��د نوعي مي توان داللت گر، فرآيند اين بر افزون اما ت��داعي ها شناخت. اين باز نيز مي شود فعال متن رخ دادن همکنش در که ص��ورت به که اس��ت، ف��رهنگي خاطره هاي و پيش دانسته ها بر استوار يا

و مي ش��ود، ي��اد آن از ”42طرح واره اي“ سازمان يافته ي اطالعات ساختار عب��ارتي، مي گيرد. به شکل فردي خاطره هاي و پيش تجربه ها پايه ي بر يا

فعال س�ازي و تحريک با البته و فرد، هر 43پيش فهم پايه ي بر تداعي ها اينمي گيرد. شکل تداعي کننده عامل

ب��رخي از ب��ود ان��دکي بخش شد مط��رح پيش��ين بخش در آن چه در ش��د، مش��اهده که زب��اني. همان گونه مع��ني باب در متنوع ديدگاه هاي

وص��ف، اين مي ش��ود. با دي��ده زي��ادي پراکندگي و تنوع زباني معني بحث با ب��رويم، موس��يقايي معني بويژه غيرزباني، معني سراغ به بخواهيم اگر

م��دلي اين جا در ک��رد؟ بايد چه مي شويم. پس روبه رو بغرنج تري وضعيت تفاوت ه�اي از ب�رخي آن کمک به بتوان شايد تا مي شود معرفي دوقطبي

کرد. تحليل موسيقايي متن با برخورد در بويژه را غيرزباني و زبان معنياست. اصلي متن خود از تأکيد .10 ص ، - همان38

39- pragmatics رک: مثال، براي بيش تر، توضيح - براي40

Stephen C. Levinson, Pragmatics (Cambridge: Cambridge University Press, 1983), pp. ix & 1-5.41- Jef Verschueren, Jan-Ola Östman & Jan Blommarert (eds.), Handbook of Pragmatics Manual (Amsterdam/Philadelphia: John Benjamins Publishing Company, 1995), p. ix.

رک: فره��اد آن، مش��ابه تع��ابير و ،(schema) ط��رح واره درب��اره ي توض��يح - ب��راي42.33-36 يادداشت هاي ،75-95 صص ،م ي ساساني،

،”پيش فهم“ ساس��اني، فره��ادرک: “پيش فهم”، م��ورد در بيش تر توض��يح - ب��راي43 مج��ازي متن“ ساس��اني، فره��اد و ؛8-16 ( صص1382 )ف��روردين19 ش ،بي::دار

)8 ش ،زيباشناخت ،”هنر ��� ناهنر پيوس��تاري چندرسانه اي: گفتم��ان ( صص1382 ‌و اروپا فيلمك به گفتم��اني: نگ��اهي معناشناسي“ ساس��اني، فره��اد و ؛ 218-199

.37 يادداشت بويژه ،م ي ،”ايتاليا

8

Page 9: anthropology.iranthropology.ir/sites/default/files/public/anthropology-files/5390.doc  · Web viewدلالت يا تداعي. روند شکلگيري معنا در موسیقی.

ش��ود، گرفته نظر در تع��ريفي هر با زب��اني مع��ني مي رسد نظر به ن��وعي به زب��اني يافت. مع��ني آن ها ميان را بنيادي شباهت هايي مي توان

به رويکردها از بسياري در ويژگي دو است. اين “اجماعي” و “مشخص” چه مي شود. معني ديده شناختي زبان شناسي تا گرفته سوسور از معني

ارتب��اط در چه ش��ود، گرفته نظر در جمله و واژه س��طح در و درون زباني تفس��يرکننده ي متن، س��ازنده ي موقعي��تي، ب��افت – خود از بيرون با زبان يک در که هنگامي تقدير هر - به فرهنگي و اجتماعي کالن بافت يا و متن

گ��يرد، ق��رار اس��تفاده م��ورد خ��اص گفتماني در تعبيري به يا زباني رخداد م���دلول و دال رابطه ي م���ورد در همچ���نين و است “مش���خص” مع���ني اگر دارد. حتي وجود محدود، شکلي به هرچند اجماعي، و جمعي توافقي

شود متبادر ذهن به دقيق تر تعبيري به و دهد رخ لحظه اي براي معني اين اگر حتي کند. يا پيدا سوق ديگر معنايي سوي به و افتد تعويق به سپس و

– جمله از فراتر و جمل��ه، عب��ارت، واژه، – س��طحي هر در الف��اظ مع��ني و متبل��ور مع��ني خ��اص لحظه اي در به هرح��ال شود، گرفته نظر در متکثر

کوچک هرچند – زب��اني ج��امعه اي ناگزير و مي گردد. همچنين “مشخص” باش��ند داشته اتفاق نظر معني اين مورد در به نوعي بايد – کوتاه هرچند و

نظ��امي مفه��وم به زب��ان نمي ت��وان خ��اص ف��رد يک تنها س��طح در وگرنه ت��ابع ن��يز خ��ود با ف��رد يک ص��حبت هاي ح��تي – گرفت نظر در را ارتباطي زن��دگي آن اساس بر و آن در که است ارتباطي اي و زباني نظام شرايط

مي کند. مي ناميم. اين داللت اين جا در را “اجماعي” و “مشخص” معني اين

را پيش��نهادي مان دوقط��بي م��دل قطب ه��اي از يکي درواقع داللت گونه ت��داعي در که تعريف اين با اس��ت؛ ت::داعي ديگر مي دهد. قطب تشکيل

در ف��ردي هر انتظ��ارات و ح��ال وهوا دانس��ته ها، تجربه ه��ا، اس��اس بر تداعي هايي داللت )هاي(شان، بر افزون مي توانند الفاظ خاص، موقعيتي

از بيش مختلف اف��راد مي��ان تفاوتش��ان مس��لم ق��در که باشند داشته نيز از بيش تش��ابه داللت، م��ورد در که است ح��الي در اين است؛ تشابهشان

ن��يز را ت��داعي هايي مي ت��وان دالل��تي، هر هم��راه اس��ت. بن��ابراين تفاوت است اف��راد “پيش فهم” بر مبت��ني تداعي ها ديگر، بيان داشت. به انتظار

يک ب��راي تنها مي تواند ت��داعي ازاين رو،44جمعي. ت��وافق نظر و اجماع نه تجربه ها دانسته ها، عبارتي به و او پيش فهم چون بيفتد اتفقا نفر يک و باراوست. مختص خاص شرايط آن در او حال وهواي و

قطب دو اين که است اين است مهم آن چه جدا و متمايز هم از کامال هم به را آن ها پيوستاري که است قطبي دو تداعي و داللت بلکه نيستند،

از ق��وي تر داللي جنبه ي لفظي در است ممکن مي کن��د. بن��ابراين وصل داش��ته ديگر الف��اظ به نس��بت بيش ت��ري تداعي هاي لفظي يا باشد؛ ديگر

باشد. به معني داري، زبان در گفت مي توان شد، بيان که مطالبي به توجه با نظ�ام درون ک�اربرد، در ش�ناخت، و ذهن در – ش�ود تعب��ير که ش�کلي هر

م ي. “پيش فهم”، ساساني، رک: فرهاد اصطالح، اين مورد - در44

9

Page 10: anthropology.iranthropology.ir/sites/default/files/public/anthropology-files/5390.doc  · Web viewدلالت يا تداعي. روند شکلگيري معنا در موسیقی.

ت��داعي گري اگرچه مي کن��د، پي��دا سوق داللت گري قطب سوي - به زبان موس��يقي در مع��ني داري مقايس��ه، دارد. در وج��ود داللت گري همراه نيز

همان گونه اگرچه مي کن��د، پي��دا س��وق تداعي گري قطب سوي به بيش تر در ن���يز داللت گ���ري از م���واردي ش���د، خواهد داده نش���ان ادامه در که

قطب در ديگ���ر، عب���ارت ي���افت. به مي ت���وان موس���يقي مع���ني داري گويش��وران جمعي ناخودآگ��اه ش��ايد نانوش��ته ي توافق هاي با داللت گري،

تداعي گري، قطب در ولي روبه روييم، اندازه اي هر در زباني جامعه ي يک پيش فهم تأثيرگ��ذاري هاي و يادآم��ده ها و ف��ردي معني جنبه هاي با بيش تر

داريم. سروکار افراد و داللت گري موسيقي در که شد خواهد بحث ادامه در اساس، اين بر

مي افتن��د. اما اتفاق شکل چه به و مي کنند عمل شکل چه به تداعي گري م��ورد در ت��داعي و داللت تعب��ير دو است الزم بحث، اين پيگ��يري از پيش

شود. بررسي دقيق تر موسيقي زبان در معني با را موسيقي در معني تفاوت به خوبي سوئين جوزف

مي کن��د. او بي��ان اس��تدالل اس��اس که مي کند اش��اره نکته اي به دقيق��ا در موس��يقايي مع��ني است معتقد مي ده��د. او تش��کيل ن��يز را نگارن��ده از جمعي چ��ون مي کند پي��دا تف��اوت زب��اني مع��ني با جمعي اش ک��اربرد

قطع��ات از اما باش��ند داشته جمله يک از دقيق فهم مي توانند شنوندگان او البته45مي آورن��د. دست به ناگفتني و مبهم برداشت هايي فقط موسيقي

مي کند: اشاره آن به به صراحت و است معتقد موسيقي معني داري به نظر در مع��ني ن��وعي منتقل کنن��ده ي ن��يز را موس��يقي معم��وال

ع���اطفي پيوس���ته ي و گس���ترده ض���مني مي گيرن���د. معني ه���اي اشاره آن به نمونه عنوان به مي توان که است تداعي اي رايج ترين

برابر در موس��يقي ط��بيعي، زبان ه��اي همه ي ک��رد. ... ب��رخالف معني شناسي ق��ديمي مي کن��د. ... پ��ارادوکس مق��اومت ترجمه

فراتر اغلب و ع�ادي ش��نوندگان ب�راي است: موسيقي موسيقايي از اجتم����اعي هيچ بااين ح����ال اما است مع����ني از پر ع����ادي از

زب��ان در معني ماهيت مورد در که دقتي آن با نمي تواند شنوندگان برس��د. توافق به نيز معني اين مورد در مي رسد، توافق به طبيعي است ض�روري قابل استفاده معني گونه هر موجوديت براي توافق

....46

موسيقايي”، معني شناسي “دامنه ي عنوان با سوم فصل در سوئين هر از بيش خ��ود اما مي کند، اشاره معني درباره ي مختلف ديدگاه هاي به

ن���وعي به م���واردي در به درعين ح���ال و مي ورزد تأکيد ت���داعي بر چ���يز ف��رهنگي در ش��نوندگان ت��داعي هاي ط��بيعي رابطه ي و “عرف گ��رايي”

ش��نونده ت�داعي هاي م�ورد در ط��بيعي اي چيز هيچ“مي کند: اشاره خاص با تروم��پيت نغمه ي مي��ان يا مين��ور 47مق��ام و ت��اريک تر عواطف مي��ان

45- Joseph Swain, Musical Languages (New York/ London: W. W. Norton & Company, 1997), pp. 44-45.

.45 و44 صص - همان،4647- mode

10

Page 11: anthropology.iranthropology.ir/sites/default/files/public/anthropology-files/5390.doc  · Web viewدلالت يا تداعي. روند شکلگيري معنا در موسیقی.

جنبه ه��اي ت��داعي ها ن��دارد. اين وج��ود شمش��ير و 48کش دار ريتم ‘ص��رفا با که است م���ردمي اس���طوره هايي و ماست خ���اص فرهنگ ع���رفي’

incognoscenti49”مي شود. حفظ

زبان در حتي – معني اين که به درست اشاره ي با او معني“ - صرفا ص��حه موس��يقي در معني وجود بر تا مي کند تالش ،51نيست اي”50گزاره گ��زاره اي موسيقي در معني کند. بنابراين مشخص را آن ماهيت و گذارد

نيست. انعطاف که است اين مي کند اشاره آن به او که ديگري مهم نکته ي

مع��ني چ��ون واژه هاست در مع��ني از بيش بس��يار موس��يقي در معن��ايياست. شده تثبيت واژه ها

هم موس��يقي در داللت ش��ده معن��اي ح��تي که جاست اين نکته س��ازه ها معن��اي دارد: گس��تره ي کالم در داللت شده معني با تفاوت هايي

جنبه اي کم تر و است نامش���خص تر درنتيجه و گس���ترده تر موس���يقي در را معنا از کانون ه��ايي يا پيش نمونه ها مي توان کالم در اما دارد، ارجاعي

س�ازه هاي معن��اي که ح�الي در ش�ناخت، ب�از ”واژگاني ش�ده“ ش�کلي به گس��تره ي موس��يقي در مع�ني اس��ت. درنتيجه انعطاف پذيرتر موسيقايي

واژه هاي در مي رسيم: معني ديگري تفاوت به همين جا دارد. از بيش تري مش��خص بودگي اين گونه نمي توان موسيقي در اما است تر52مشخص زبان

اين به ن��وعي است معتقد هم زب��ان م��ورد در او ي��افت. البته را 53فراگويي و کامل هم معن��ايي از مانع که است “انعطاف پذيري همين و دارد وجود انعطاف 54”مي ش��ود. زب��ان در بي نقص ج��اي گزيني مفه��وم به دس��ت کم واژه ه��ا،

معني هاس��ت. از يک مش��خص کننده ي ب��افت که مي افزايد س��وئين البته او، نگاه از به اين ترتيب، معين. مح��دوديت هايي هم و است انعطاف پذير هم واژه يک معني

آن ها از فراتر نمي تواند واژه آن ض����مني مع����ني که دارد وج����ود ]واژه[ آن مرکز در پيش نمونه مع��ني يا ياب��د. ... هس��ته گس��ترش

مي دهد نشان که مي کند عمل پنجره اي همچون بافت و دارد قرار اس��ت. فع��ال خ��اص ک��اربردي در مع��ني اش همه آن از يک ک��دام

برانگيخته ب���افت يک و معن���ايي دامنه ي اين تعامل اثر بر مع���ني 55.... مي شود

باشد. متغير اندازه اي تا مي تواند معني باز او، باور به البته يک“مي کن��د: تعريف چ�نين را موس��يقي در مع�ني درنهايت سوئين هک باشد معنايي اي دامنه داراي تواند مي موسيقي ي قطعه همان ضرورتا

بس��يار گستره ي بلکه دارند، زبان در واژه ها که نيست معنايي اي دامنه ي48- dotted-rhythm

.47 ص ، - همان4950- predication

.48 ص - همان،5152- discrete53- articulation

.51 ص - همان،54.53 ص - همان،55

11

Page 12: anthropology.iranthropology.ir/sites/default/files/public/anthropology-files/5390.doc  · Web viewدلالت يا تداعي. روند شکلگيري معنا در موسیقی.

نوع از بيش تر ميزان به اما انعطاف پذيري نوع همان از و دارد، وسيع تري 56”است. برخوردار زبان در معمول

مي کند بيان موسيقي، با کالمي متن ارتباط مورد در همچنين سوئين اين – و مي کند عمل دامنه اين بر بافت گونه پنج��ره اي همچ��ون “متن که

را معن����ايي باش����د، مناسب دامنه آن ب����راي اگر – که است مهم خيلي ش��اهد دارد. ما همخ�واني متن خ�ود مع�ني با که مي کند فع�ال و انتخ��اب

ن��يز 58آگ��اوو ک��وفي57”هس��تيم. موسيقي و واژه ها ميان معنايي مطابقه ي در معن��اپردازي مي کند. او اشاره متن با موسيقي رابطه ي به نوعي به

که زم���اني ( درون گ���را،1مي گ���يرد: نظر در ح���الت دو به را موس���يقي که زم��اني - برون گ��را،2 و کالمي اند متن يک درون موس��يقايي نش��انه هاي59کالمي اند. متن بدون موسيقايي نشانه هاي

معني خواه – معنا است معتقد سوئين مي رسد نظر به تقدير هر به ت��داعي طريق از و تجربه واس��طه ي به – موس��يقايي معن��اي خواه زباني

بنابراين60است. مهم بسيار ميان اين در فرهنگ نقش و مي شود آموخته چ��يزي به شد، محدودتر و محدود نغمه يک معنايي دامنه ي مرور به وقتي

بافت ه��اي واسطه ي به باز اگرچه مي شود، تبديل واژه يک معني همچون 61مي گردد. تغيير دست خوش ديگر

“در و دارد معنا موسیقی که است باور این بر نیز مارتینز لوئیز خوزه )چنان که می ش��ود درگ��یر نش��انه ها از نظام ه��ایی عنوان به فرهنگ جهان می ش��وند(. ... به درگ��یر عل��وم و فلس��فه ها اس��طوره ها، هنره��ا، دیگر

انس��ان ب��دن و ذهن که بازتفس��یری و تفسیر فرآیندهای در نشانه، عنوان بلکینگ ج��ان از نقل به البته62”می کنن��د. مش��ارکت ن��یز می دهد انج��ام

و نمی ب��رد پیش از ک��اری به تنه��ایی موس��یقی که می کند تص��ریح معن��ایی یا نمی کند منتقل را معن��ایی م��ردم میان تداعی های بدون “موسیقی

.63ندارد” که معن��ايی به ت��داعی برابر در را داللت ويژگی ه��ای می توان درکل

کرد: خالصه چنين شد، تعريفتداعي با تقابل در داللت : ويژگي هاي1 جدول

مشخص داللتتر

کم گستره تر

جمعی تر/

اجماعی

نظام مند

گرايش به

توافق

شفافي ت

بيش تر

کانونی

.55 ص - همان،56- همان جا.57

58- W. Kofi Agawu از: نقل - به59

"Music Semiology", in www.wikipedia.org, 2/4/2007..58-59 صص همان، - رک60.60 ص - همان،61

62- José Luiz Martinez, Semiosis in Hindustani Music (Delhi: Motilal Banarsidas Publishers, 2001), p. 8. 63- John Blacking, How Musical Is Man? (Seattle: University of Washington Press, 1973), p. x;

.7 ص م ی، مارتینز، از نقل به

12

Page 13: anthropology.iranthropology.ir/sites/default/files/public/anthropology-files/5390.doc  · Web viewدلالت يا تداعي. روند شکلگيري معنا در موسیقی.

ترپرگسترکلی ترتداعی

ه تر/گسترده

تر

گرايشمنفردفردی تر به

تفاوت

پيرامونژوالتری

معنای با مقايسه در موسيقايی معنای که کرد اضافه می توان همچنين و داللت س��وی به زب��ان گرايش فرض با باال تفاوت هاي بر - افزون زبانی

ن��يز ديگ��ری خ��اص ويژگی های دارای – تداعی سوی به موسيقی گرايش و اس��ت، زب��انی خ��اص فراگ��ويی فاقد موس��يقی آن که هس��ت: ازجمله

و دال فاص��له ی از تر بيش بس��يار موس��يقی در م��دلول و دال فاص��له ی مختلف دی��دگاه های بررسی با مون��ل، اس��ت. ریموند زب��ان در م��دلول معن��ای می گوید و می گ��ذارد این از فراتر پا ،64موس��یقی معنای درباره ی

داد. او “نس���بت” موس���یقی به باید را معنا و است “غ���ایب” موس���یقیمی گیرد: نتیجه چنین موسیقی معنای درباره ی

ش��نونده واکنش های در یا اجراکننده، یا آهنگ ساز عواطف در معنا نیس��ت. در واقعی عواطف عواط��ف، این زی��را نمی ش��ود ی��افت موس��یقی به باید را معنا زی��را نمی ش��ود ی��افت موس��یقی بافت��ار روانی هم��دردی های در یا ط��بیعت، در چیزی تقلید داد. در نسبت

‌غایب نمی ش��ود؛ ی��افت جا هیچ نمی شود. درواقع یافت عصبی یا65است.

شکل گيري چگونگي بررسي به بعد، بخش در توصيفات، اين با حال پرداخت. خواهيم موسيقايي درمتن شبه داللي يا داللي معناي

موسيقي در 66معنا شکل‌گيری -‌چگونگی4 - قطب1گفت: نظر در می توان معنايی قطب دو شد، اشاره همان گونه

دو اين که مي ش��ود تأکيد ديگر ب��ار ت��داعی. همچ��نين - قطب2 و داللت اين که معناست ب��دين دارن��د. اين ق��رار کيهانی پيوستاری روی بر قطب

بلکه نيست ديگ��ری نفی يکی وج��ود و نيس��تند يک��ديگر ن��افی قطب دو معن���ای با که ب���ود. داللت روبه رو پدي���ده دو هر با می ت���وان همزم���ان

دارد زبانی تر جنبه ای است اجتماعی و اجماعی کم گستره تر، مشخص تر، س��وی از تداعی، است. اما نخستين الگودهنده ی نظام لوتمان، بيان به و

مرب�وط فردی تر و نامح��دودتر، و پرگس�تره نامشخص تر، معنای به ديگر،می شود.

64- Raymond Monelle, Linguistics and Semiotics in Music (New York/ London: Roulegde, Taylor & Francis Group, 1992);

.21-1 صص بویژه.21 ص - همان،65 ”مع��نی“ برابر در ”معنا“ ع��ام تر لفظ از می توان شد، بيان پيش تر که گونه - همان66

معن��ايی ن��وع هر به ديگ��ر، بي��انی به و غيرزب��انی و زباني معنی نوع هر به اشاره برایکرد. استفاده – شد بيان اين جا در که تعاريفی با – داللت از غير و داللت از اعم

13

Page 14: anthropology.iranthropology.ir/sites/default/files/public/anthropology-files/5390.doc  · Web viewدلالت يا تداعي. روند شکلگيري معنا در موسیقی.

می توان شد، ارائه معنايی قطب دو اين از که تصويری به توجه با حال در ک��رد. نگارن��ده بررسی موس��يقايی 67مت��ون در را معناس��ازی وضعيت

در که را معناس��ازی ديگ��ر، عب��ارتی به و تفس��ير اص��لی عوامل جا چند گفتم�����ان، تحليل تفس�����ير، و هرمنوتيک چ�����ون مختلفی حوزه ه�����ای چه��ار در می ش��ود صحبت آن ها از غيره و کاربردشناسی و معنی شناسی

)خ��رد/ ( ب��افت2 ( متن،1: 68است ک��رده طبقه بن��دی اص��لی فراعامل (4 و - توليدکنن����ده )گ���ان( متن،3 اجتم���اع(، و کالن/ فرهنگ و بالفصل

2-4 و1-4 بخش ه��ای تفسيرکننده)گ��ان( متن. در بازتوليدکننده)گان( يا و چنداليه گ��اه موس��يقايی متن شود. البته توجه متن فراعامل به درواقع ثابت، يا متحرک تصوير و حرکت نيز گاه و صدا کالم، موسيقی، از مرکب

موس��يقايی متن در فعاالنه که است حض��اری و ش��نوندگان گ��اه ح��تی و ن��يز ش��نوندگان خواننده ای، اشاره ی به که زمانی مانند – دارند مشارکت

هم���راه و نغمه هم���ان با را موس���يقی کالم از بخشی او ب���دون يا او با موس��يقايی متن خ��ود حرک��ات با يا و می کنن��د؛ فري��اد يا زمزمه موسيقی

را بزرگ ت��ری از می آورن��د. البته وج��ود به 69اج��را يا کنس��رت ن��ام با مثال به و می ش��ود مش��خص ”70دهی چارچوب“ فرآيند طريق از متن که آن جا

می توان می کند، تغيير آن مرز مختلف شرايط در و است باز متن تعبيری گر،يد سوی از اي داشت آن درون در ”تنم خرده“ چند و متن يک همزمان

بن���ابراين،داش���ت. گريد متن چند و متن آن از م���رکب يتر بزرگ متن با ديگر شرايطی در ساز، يک موسيقی بر تمرکز با شرايطی در می توان

بر تمرکز با ديگ��ري ش��رايط در و س��ازها، تم��امی موس��يقی بر تمرکز 3-4 بخش ”. درزد رقم“ را مختلفی متن ه��ای آواز، و س��ازها موس��يقی

و متن، توليدکنن����ده ی ب����افت، يع����نی ديگ����ر، فراعامل سه به ن����يزشد. خواهد پرداخته آن بازتوليدکننده ي

فرهنگی‌شدن درنتيجه‌ی -‌داللی‌شدن4-1 به می ت��وان موس��يقي، در ت��داعی طريق از معناس��ازی فرآيند بر اف��زون اش��اره ن�يز موس��يقايی متن ه�ای ب�رخی در معناها داللی شدن از مواردی آن، از اليه ای يا آن، از بخشی يا موس��يقايي متن کل ديگر عبارت کرد. به

يا فرهنگ در مردم از جمعی يا خاص، عده اي که تجربه هايی واسطه ی به رفته ک��ار به نشانه ش��ناختی تعب��يری به ”متن“ لفظ اين جا در است ذکر - ش��ايان67

ث��ابت، يا متح��رک تصوير مکتوب، يا شفاهی کالم از اعم چيزی هر به ازاين رو و است نظر در آن ب��رای چ��ارچوبی خ��اص موقعي��تی در که حجم يا ح��رکت ص��دا، موس��يقی،

متن شود، انگاشته جدا مجاورش عناصر ديگر و بافت از آن، اساس بر و شود گرفتهرک: بيش تر، توضيح برايمی شود. گفته

Farhad Sasani, "Discoursal Hermeneutics: Interpretation of Verbal and Non-verbal Texts", Human Sciences (Pazhuheshnāme-ye Olum-e Ensāni), Shahid Beheshti Univesity, nos. 43-44 (Autumn & Winter 2004/2005), pp. 71-73.

مج��ازي متن“ ساس��اني، رک: فره��اد هم��ان. همچ��نين ساس��اني، رک - ازجمله68 م ي. ،”... چندرسانه اي

69- performance 70- framing

14

Page 15: anthropology.iranthropology.ir/sites/default/files/public/anthropology-files/5390.doc  · Web viewدلالت يا تداعي. روند شکلگيري معنا در موسیقی.

مکرر تداعی سپس و می کنند کسب آن با ارتباط در خاص خرده فرهنگی ”،تر مش��خص“ چ��يزی به م��رور، به موسيقي، آن شنيدن هنگام تجربه آن آن بر دليل همين به و مي ش��ود تبديل تر شفاف“ و “محدودتر ،”ترمقرر“

می ش��ود، ”واژگانی“ زبان در مفهومی که می کند. همان گونه داللت چيز ش��کلي به ديگ��ر، بي��ان به و می ش��ود ”ف��رهنگی“ مفه��ومی نيز اين جا در

موس��يقايي متن که اف��زود مي ش��ود. بايد تث��بيت و مي افت��د” “جا خ��اص تنها است ممکن ص��ورت، اين در ش��ود؛ تشکيل اليه چند از خود می تواند

مجم��وعه ای است ممکن يا باش��د؛ داشته داللت گری حالت اليه ها از يکیکنند. پيدا را وضعيت اين هم با ترکيب در اليه چند از

بي��ان می ش��ود متبادر ذهن به موسيقی از که معنايی نخستين شايد ص��ورتی به اين جا در اما باش��د، روحی حالت ه��ای و احساس��ات ب��رخی

م��يرعلی نقی خ��اص. علی رضا ف��رهنگی در معروف و مشخص جاافتاده، يک از س��ازها، ص��دادهی مثل ،مل��تی هر موس��يقي ه��ای وزن“مي گوي��د:

نم��اد ديگر ط��رف از و است ملت آن موسيقايي فرهنگ نماينده ی طرف دهدکه می ادامه او71”است. شده شناخته خاص احساساتی بيان “غالب��ا ريتم ه��ای قالب در را کالسيک و مشهور اثر يک طنز، موقعيت ايجاد برای

چگ��ونگی توض��يح ب��رای 72”برده ان��د. ’روحوضی‘ و ’مط��ربی‘ به معروف ن��تيجه ای به رس��يدن و موقعي��تی هنج��ارگريزی س��پس و اوليه داللت گری تواند می طنزآميز موقعيت در ... موسيقي“ که می دهد توضيح طنزآميز،

از ش��نونده تص��ور نخس��تين با رابطه در گری باش��د: ت��داعی داشته نقش تص��ويرهای يا و او ذه��نی تص��ويرهای با رابطه در قطع��ه، اصلی موقعيت

نشان او به اين ترتيب،73”اند. مشترک های شنونده ديگر و او بين که عينی تث��بيت خ�اص فرهنگي در مي تواند موسيقايي قطعه اي معناي که مي دهدشود. ان��واع و طبل ها ش��پيورها، می ش��ود. در اشاره نمونه چند به زير در

بي��ان دي��د. به را داللت گ��ری ردپ��ای به خ��وبی می ت��وان نظامی، موسيقي بر داللت ش��يپور، مانند خ��اص س��ازی در ب��ويژه نغمه ه��ا، از ب��رخی ديگر، نق��اره زنی می کن��د. در مانند و ”نشينی عقب“ ”،حمله“ چون خاص امری

دارد وج��ود نق��اره زنی از مختلفی گونه های )ع(، رضا امام حرم صحن در معج��زه اتفاق سوگواری، دارد: عيد، خاص رخدادی بر داللت کدام هر کهغيره. و

ژانر و گونه بر داللت می تواند معنا گونه اين مفاهيم، به اشاره کنار در اين از مواردی و افراد گونه ای شخصيت، نوع مليت، و قوميت موسيقي،

يا آهنگين کالم عب��ارتی به و آوازخ��وانی تعزيه، در مثال، کند. برای دست اين جا در ؛74نمی خوانند آواز اش���قيا و اولياست خ���اص کالمی موس���يقي

)10 ش ،بين:اب ”،ط��نز موقعيت در قیيموس“ ميرعلی نقی، - علی رضا71 1385،) .134 ص

- همان جا.72- همان جا.73 فرهنگ در موس���يقی جايگ���اه به نگ���اهی“ زاه���دی، رک: ت���ورج مث���ال، - ب���رای74

)7 ش ،بيناب ،”ايرانی اسالمی گرانیيب��از فقط تعزيه، ... در“:�� 306 ص (،1383

15

Page 16: anthropology.iranthropology.ir/sites/default/files/public/anthropology-files/5390.doc  · Web viewدلالت يا تداعي. روند شکلگيري معنا در موسیقی.

تماش��اگران و دارد اف��راد از گ��ونه ای و دس��ته به اش��اره کالمی موسيقي در که می ش��وند متوجه آيي�نی، نم�ايش اين ع�رف و قاع�ده طبق تعزي�ه،

روبه رو اف��راد از دس��ته ک��دام با می خوان��د، آواز ب��ازيگری که لحظه ای بر داللت می تواند اي��رانی موس��يقي از خ��اص گوشه ای گاه هستند. حتی

نقش ب��ازيگر يا ش��بيه خوان تعزي��ه، در مث��ال، کن��د. ب��رای خ��اص ف��ردیعب��دالله“ ش��بيه می خوان��د؛ آواز چهارگ��اه دستگاه )ع( در عباس حضرت

رديف در جهت همين به که می خواند را راک آواز از گوش����ه ای حسن نب اس��ت. ش��بيه خوان شده موسوم ’عبدالله راک‘ به ايران موسيقي آوازی

75”می خواند. گوری يا گيری هم زينب حضرت

گاه و مشخص طور به گاه می تواند، نيز موسيقي گونه های از برخی نمون��ه، کند. ب��رای اشاره خاص عقايدی با خاص افرادی به حدودی، تا به از ( سبکي1 از است عبارت آن اصلي عنصر چهار - که ”76هيپ هاپ“ موسيقي در

(2 ”،78“ ام س��ينگ يا ”77“رپينگ ن��ام به ق��افيه دار و ريتميک و م��وزون آواز روي بر ”82خراش“ و 81ضرب ( موسيقي4 و 80ديوارنگاري( 3 ،79برک رقص – 84ميکسر دي جي يا 83ديسک م��يز ن��ژاد، چ��ون موض��وعاتي با معم��وال

دارد. سروکار جنسيت و اجتماعي اقتصادي طبقه اي باشد. سونوريته منطقه و مليت يا قوميت نشانگر می تواند موسيقي نش��انگر خاص ملودی ها يا نغمه ها از استفاده يا سازها برخی صدادهی يا

اي��رانی، موس��يقي مث��ال، منطقه هاس��ت. ب��رای يا ملت ها اق��وام، ب��رخی و س��ازها نغمه ه��ا، دارای آن ها مانند و هن��دی موس��يقي ع��ربی، موسيقي موس��يقي های م��ورد در مس��ئله خودن��د. اين خاص صدادهی های درنتيجه

مث��ال، باش��د. ب��رای داش��ته بيش ت��ری برجس��تگی ش��ايد ق��ومی و محلی��ری، موس��يقي ��ردی، ل وج��ود با – آن ها مانند و بل��وچی جن��وبی، آذری، ک اين با آشنا افراد توسط – ميانشان شباهت های و درونی شان تفاوت های

به نغمه ها گونه اين داللت که اف��رادی ديگر عب��ارت به و موسيقي ها، نوع قابل شناس��ايی اند. به خ��وبی اس��ت، ش��ده درونی برايشان خاص قوميتی

و بخوانند آواز دارند حق ش����وند می ظ����اهر مظلوم����ان و معص����ومان نقش در که که ش��بيه خوان هايی و کنند ادا موس��يقی با را خ��ود ه��ای‘‘ديالوگ ام��روزی اصطالح به

را موس��يقی از اس��تفاده و آوازخوان��دن اج��ازه ی هرگز می کنند ايفا را اش��قيا نقش بي���ان موس���يقی از ع���اری و نازيبا و زمخت لح���نی با را خ���ود ديالوگ ه���ای و ندارند

”می کنند..306 ص همان، - زاهدی،75

76- hip hop واژه هاست. با بازي همراه و قافيه دار و موزون گفتاري بين(rapping) - رپينگ77MC از برگفته(emceeing) - ام س��ينگ78 (emcee)يا Master of Ceremonies، گفت��اري به

در مراس��م” “ارباب يا دارد. ام سي اشاره هيپ هاپ موسيقي در رپينگ مانند موزونن روي بر خصوصي يا عمومي اجرايي يا برنامه ميزبان اصل مخ��اطب با که است س�

مي دارد. نگه گرم و مي برد پيش را مراسم و مي کند صحبت79- breakdancing 80- graffiti art 81 beats82- scratching (skraching) 83- (phonograph) turntable 84- DJ mixer

16

Page 17: anthropology.iranthropology.ir/sites/default/files/public/anthropology-files/5390.doc  · Web viewدلالت يا تداعي. روند شکلگيري معنا در موسیقی.

موس���يقي در ط���نزآفرين عوامل با ارتب���اط در م���يرعلی نقی علی رضامي گويد:

ظريف دست کاری که هست موسيقي در بنيادين بسيار عامل سه امک��ان و دهد ق��رار مجازی موقعيت در را قطعه می تواند آن ها در

س��ازها صدادهی يا سونوريته همه از بدهد. اول آن به را طنزآوری زنگ و رنگ و ص��دادهی مليتی هر و فرهنگ هر از سازی است. هر

و مش���خص ک���اربرد که دارد مخصوصی ط���نين و ت���داعی طبع���ا85دارد. را مشخصی

بين المللی و معاصر موسيقي های برخی در را آن ها می توان حتی گاه داد. ب��رای تش��خيص است شده استفاده موسيقي ها اين از بخشی از که

و خوانن���ده آهنگ س���از، ،86مک ک���نيت لورينا آهنگ ه���اي ب���رخی در نمونه مض��امون هاي با س��لتي موس��يقي ن��وعي که پي��انو و چنگ نوزان��ده ي

نغمه ه��ای يا س��ازها ب��رخی از مي کن��د، اج��را و مي نويسد خاورمي��انه اي اف��زون مي توان نيز هيپ هاپ و 87دی جی موسيقي است. در شده استفاده ايرانی

موس�يقي از رگه ه�ايي خودش�ان، خ�اص وزن و ريتم و س�ازها نغمه ه�ا، بر ش��نيد. را – خاورميانه بويژه – فرهنگ ها يا اقوام مناطق، برخي خاص ايراني، نغمه هاي با 88اليگيتور دی جی آهنگ هاي برخي به مي توان مثال، برايکرد. اشاره عربي نغمه هاي با 89ياهل دی جی آهنگ هاي اغلب و عربي، و هندي

تا کوچک فرهنگ های از و پيوستار است امری نيز فرهنگ گفت بايد خ��ود ف��رهنگی هر ديگ��ر، عب��ارت می گ��يرد. به دربر را جه��انی ف��رهنگی می تواند ن��يز داللت شود. بن��ابراين تشکيل خرده فرهنگ هايي از می تواند

خرده ف��رهنگی در موس��يقايي متنی است ممکن چنان که باشد پيوستاری در اما کند مش����خص م����دلولی بر داللت خ����اص ف����رهنگی يا خ����اص

ن��يز باشد. گ��اه نداشته را داللتي چنان ديگر فرهنگ هاي يا خرده فرهنگ ها م���دلولی بر داللت جه���انی فرهنگ در موس���يقايي مت���نی است ممکن

باشد. داشته خرده فرهنگ هايش از بسياری ميان در مشترک و مشخص يک بخش های از بعضی گاه که شد يادآور بايد بحث، ادامه ی از پيش

ک��ار به آن اليه ه��ای از يکی عن��وان به که ص��داهايي يا موس��يقايي متن ص��دای مث��ال، باشند. ب��رای داشته شمايل گونه کارکرد می توانند می رود

حش�����رات، وزوزو خ�����ودرو، پرش�����تاب راه افت�����ادن خ�����ودرو، ترمز ديگ��ر، انس��انی ط��بيعی ص��داهای يا عطسه س��رفه ، نفس��س نفس زدن،

)در است جمله اين از اين ها مانند و گ���رگ چ���ون ج���انورانی ص���داهای بر ص��داها اين از ف��راواني نمونه ه��اي به دي جي، و هيپ ه��اپ موس��يقي

مي خوريم(. متن معن���ای داللی جنبه ی می رسد نظر به که گفت بايد درکل

به ن��وعی البته و کلی مف��اهيم و موقعيت ها به اش��اره بيش تر موس��يقايي.133 ص م ي، - ميرعلی نقی،85

86- Loreena McKennitt (1957-)87- Deejay 88- DJ Aligator 89- DJ Yahel

17

Page 18: anthropology.iranthropology.ir/sites/default/files/public/anthropology-files/5390.doc  · Web viewدلالت يا تداعي. روند شکلگيري معنا در موسیقی.

علت، همين دارد. به خ����اص ف����رهنگی و جمع موردتوافق و مع����روف شد قائل تف��اوت زبان در داللت يا موسيقي در داللت ميان حتي مي توان

پي��دا ت��وافق نظر جمعي مي��ان اگرچه موسيقي در مدلول مورد در چراکه ان��دازه ي به آن ص��راحت و “مش��خص بودگي” ش��فافيت، اما مي ش��ود

وض��عيت از ن��يز زباني مفايهم و مدلول ها تمام نيست. البته زباني مدلول تا تداعي پيسوتار روي بر مي رسد نظر به نيستند. اما برخوردار يکساني و سو يک از زب��اني داللت مي��ان ج��ايي موس��يقايي داللت وضعيت داللت، موس��يقايي متن ه��اي برخي وضعيت، اين باشد. در ديگر سوي در تداعي

آن به هرگز است ممکن اگرچه مي شوند، نزديک تر زباني داللت سوي بهباشد. کم رنگ تر است ممکن ديگر برخي داللت که حالي در نرسند؛

ديگر متنی اليه‌های -‌همنشينی4-2 اف��زون و باشد چنداليه می توان موسيقايي متن شد، گفته که همان گونه

م�واردی باش��د. در داشته نيز آواز يا کالمي موسيقي سازی، موسيقي بر می ش��ود. گرفته ک��ار به موسيقايي متن در نيز نوفه ها و صداها برخی نيز ،90ص::دا موس::یقی، گفتار، کت��اب در نگ��اه، همین با ن��یز لی��وون ون

این جا در )و کالم ”مشترک ی زمینه“ یا نوفه و موس��یقی گفتاری(، کالم س��ده ی در او، ب��اور می ک��اود. با )غیرموس��یقایی( را دیگر ص��داهای

ش��ده کمر رنگ ص��داها دیگر و موسیقی گفتار، مرزهای“ دوباره بیستم91”است.

مت��نی از است خرده مت��نی خ��ود موس��يقايي متن ح��تی م��واردی در نم����ايش، يا رقص ص����ورت به ح����رکت آن در که اج����را مانند بزرگ تر

ک�ار به آن کن��ار در ن��يز دست اين از م��واردی و صحنه آرايي و نورپردازی موسيقايي می رود. متن چون ديگری متون درون موارد اغلب در معموال

ک�ار به آن نظير و آيينی مراسم رقص، اجرا، تئاتر، فيلم، نماوا، يا نماهنگ اين تفکيک می ده��د. گ��اه تش��کيل را ازآن ها خرده مت��نی خ��ود و می رود – ”92نسوردي��ر“ رقص اج��رای در مث��ال، اس��ت. ب��راي دش��وار هم از اليه ها

با رقص��ندگان پاه��ای موزون - حرکت ايرلندي ها سنتي پاي رقص از نمايشي س�ازهای با هم�راه پا ح�رکت ح�تی گاه و است همراه موسيقی وزن و ريتم درواقع کلی معن��ای حالت، اين است. در موسيقی ساز به تنهايی گاه و ديگر

معن��ای م��وارد، از بس��ياری در اليه هاس��ت. همچ��نين تمام معناهای برآيند مش��خص خرده متن ها ديگر معن��ای پ��ايه ی بر ن��يز موس��يقايي متن خ��ود

می گيرد. جهت و می شود در بس��زايي ت��أثير کالمی اليه ی هم��ه، از بيش می رسد نظر به اما

ديگر، عبارت دارد. به متن معنايي دامنه ی مشخص سازی و محدودسازی موس��يقايي اليه ی که ح��الی در – معناست قبض دهن��ده ی اين جا در کالم

همين به دارد. ش��ايد بيش تری گستره ی و معناست بسط دهنده ی صرف چ��ون ن��ه، موس��يقي در اما است ناپس��ند کالم در تک��رار که باشد س��بب

90- Theo Van Leeuwen, Speech, Music, Sound (London: Macmillan, 1999). .2 ص - همان،91

92- Riverdance

18

Page 19: anthropology.iranthropology.ir/sites/default/files/public/anthropology-files/5390.doc  · Web viewدلالت يا تداعي. روند شکلگيري معنا در موسیقی.

کالم که زم��انی اس��ت. البته خاص معنايي در تکرار درواقع کالم در تکرار يا به تنهايي آواز مثل – موسيقي هم و است کالم هم و دارد دوگانه نقشی

بس�ياری در زب��ان ديگ��ر، بيان نيست. به ناپسند تکرار – موسيقي کنار در نقش چندالي��ه، مت��ون ديگر در خ��واه موس��يقايي متن در خ��واه موارد، از

ديگر معن��ای مرزبن��دی و جهت دهی در به نوعی و دارد را معنايي گرانيگاه معن��ای س��وی به اس��ت: کالم روشن آن اس��ت. دليل تعيين کنن��ده اليه ها تداعی گونه معنای به موسيقي، بويژه ديگر، اليه های و دارد گرايش داللی

اين در که است مفصل بحث تص��ويری و حرک��تی اليه ه��ای درب��اره ی –نمی گنجد. مجال

صورتی به را متن هايشان با خرده متن ها رابطه ی مسئله ی می توان را آن ب�افتی که است متن يک درواقع خرده مت��نی ک�رد: هر بيان نيز ديگر اس��ت. ديگر خرده متن ه��ای هم��ان درواقع ب��افت اين اس��ت؛ گرفته ف��را

ب��ار هر و است ب��از متن ش��د، بي��ان پيش تر که همان گونه به اين ت��رتيب، ”دهی چ���ارچوب“ فرآيند طريق از خ���اص ش���رايطی در آن ح���دومرز چ��ارچوب دهی از می ش��ود. بخشی مش��خص ب��رخی بر مبت��نی قاع��دتا

ب��رخی - و آن درونی انس��جام مانند – است متن خ��ود درونی ويژگی های رخ��داد آن بر ح��اکم ش��رايط و ع��رفی و ف��رهنگی قواعد بر مبت��نی ديگر

يا ص�دا، ش��دت کم ش�دن روند گ�اه مث��ال، اس��ت. ب��راي خ�اص گفتم�انی را موسيقايي متن يک پاياني مرز سکوت ناگهان و ريتم تندشدن برعکسشود. مي ”مرزنما“ عبارتي به و مي کند مشخص

بافت س��ازی موسيقي برای زبان همه از بيش کرد ادعا می توان اما وج��ود روابطی متنی، هر سازه های درون گفت بايد می کند. به اين ترتيب،

می دهن��د، تش��کيل را آن ب��افت که ديگ��ر، متن های با متن هر ميان و دارد مختلف س��ازه های روی بر که اس��می هر دارد. ح��ال وج��ود روابطی ن��يز

ديگر متن ه����ای و متن روی بر که اس����می هر يا بگ����ذاريم، متن درون بر آن ها تأثيرگ��ذاری و متقابل رابطه ی وج��ود اصل تقدير، هر به بگذاريم،

اس��ت. ارتباطی لحظه ای در و گفتمانی رخداد در معنا شکل گيری در هم گفتم��انی رخ��دادی و ارتب��اطی تعامل ن��وعی از ف��ارغ و به تنه��ايي متن

و مختلف ش���رايط گفتم���انی، کنش و ارتب���اط جري���ان در و بی معناست تفس��ير عب��ارتی به يا و نه��ايي، معن��ای که می ش��ود حاکم مختلفی روابط

می سازد. را خوانشگر يا مت��نی اليه ه��ای ديگر در معنا بر تأثيرگ��ذار عوامل ديگر به زير در

پرداخت. خواهيم بافت ساز

ديگر تفسيری عوامل -‌تأثير4-3 خ��رد(، يا )کالن بافت در می توان شد، گفته که همان گونه را، عوامل اين

بالفصل بافتی عناصر ديگر بيان کرد. به تعريف بازتوليدکننده توليدکننده، عناصر دارن��د، وج��ود خاصی گفتم��انی رخ��داد در که س��ازه هايي تم��ام يا

که – متن توليدکننده ی اجتماعی، و فرهنگی عناصر يا کالن بافتی معموال و – نفرند يک از بيش موس��يقايي مت��ون ب��ويژه متون از بسياری مورد در

موس��يقي م��ورد در که – تفس��يرکنندگان يا خوانشگران بازتوليدکنندگان،

19

Page 20: anthropology.iranthropology.ir/sites/default/files/public/anthropology-files/5390.doc  · Web viewدلالت يا تداعي. روند شکلگيري معنا در موسیقی.

– آن اند بينندگان و شنوندگان زنده، اجرای در گاه و آن شنوندگان درواقع ت��أثير آن معن��ای بر و ارتباط اند در م��ورد متن با که ديگر ی اند متن ه��ای

منف��رد و محض صورت به گاه هيچ موسيقي ديگر، عبارت می گذارند. به ج��ايی در هميشه و ن��دارد وج��ود خالء در زبان که گونه همان ندارد، وجود

تئو که است علت همين به ”. شايدرود می کار به“ يا ”می شود استفاده“ زب��ان ان��د؛93چن��دوجهي متن ها تمام“مي کنند: ادعا کرس گانتر و ليوون ون

به و ياب��د، تحقق نشانه ش��ناختي وج��وه ديگر طريق از بايد هميشه94”بيايد. آن ها همراه

با نوحه س���رايی در آوازی موس���يقی نغمه ه���ای و وزن لحن، گ��اه که آن ق��در اس��ت، نزديک و ش��بيه بس��يار اي��رانی مولودی خ��وانی

موقيعت اين تشخيص قابل شناس��ايی آن ب��افت و موقعيت ديدن با صرفا و اش��عار ن��يز و آن ه��ا، وزن و ريتم و دس��ت زدن و س��ينه زدن ح��تی است؛است. يکديگر شبيه بسيار اوقات اغلب در نيز زبانی اليه ی درواقع بر موس��يقايی متن ب��افتی يا و مت��نی اليه های ديگر تأثير خصوص در گفتم��انی رخ��داد معن��ای بگ��وييم، دقيق تر اگر يا موس��يقايی، متن مع��نی

نقش ص��دالبته اس��ت؛ اين از فراوان تر بس��يار س��خن و بحث موسيقايی، ميان اين در زبان ارجاع��ات گذشته، اين ها است. از برجسته و بارز کامال

حضور آن بالفصل بافت در که ديگری متن های به موسيقی متن بينامتنی به زي��ادی معنای هم می رسد نظر به و دارد بسياری بحث جای نيز ندارند

يک از به ن��وعی را معن��ايی گس��تره ی هم و می کند منتقل موسيقايی متن خ��اص س��ويی به ديگر، سوي از و می کند محدود خاص قلمرويی در سو،

مي آورد. فراهم را آن گسترش و بسط موجبات و می دهد سوق

کتابنامه ش ،بيناب ،”ايرانی اسالمی فرهنگ در موسيقی جايگاه به نگاهی“ تورج، زاهدی، . 307-300 صص (،1383 )7

.8-16 ( صص1382 )فروردين19 ش ،بيدار “پيش فهم”، فرهاد، ساساني، ،”هنر ��� ناهنر پيوس��تاري چندرس��انه اي: گفتم��ان مجازي متن“ فرهاد، ساساني،

. 199-218 ( صص1382 )8 ش ،زيباشناخت در ،”ايتاليا و اروپا فيلمك به گفتماني: نگاهي معناشناسي“ فرهاد، ساساني،

‌ه::نر نشانه‌شناسي هم‌انديشي اولين مقاالت )گردآورن��ده(، سجودي فرزان.75-95 صص (،1383 هنر، فرهنگستان )تهران: انتشارات

ن��ازيال ت��رجمه ي ،همگ:اني زبان‌شناسي درس‌هاي دو، فردين��ان سوسور، (. 1378 )تهران: فرزان، خلخالي

ساساني، فرهاد ترجمه ي هرمنوتيک”، و “زيبايي شناسي هانس � گئورگ، گادامر، .429-435 صص (،1381 )7 ش ،زيباشناخت

93- multimodal 94- Theo van Leeuwen & Gunther Kress, "Front pages: (The critical) analysis of Newspaper layout", in Allan Bell & Peter Garrett (eds.), Approaches to Media Discourse (Oxford/ Malden, Mass.: Blackwell, 1998), p. 186.

20

Page 21: anthropology.iranthropology.ir/sites/default/files/public/anthropology-files/5390.doc  · Web viewدلالت يا تداعي. روند شکلگيري معنا در موسیقی.

(،1385 )10 ش ،بيناب ”،طنز موقعيت در قیيموس“ علی رضا، ميرعلی نقی، .130-135 صص

Beaugrande, Robert de, Linguistic Theory: The Discourse of Fundamental Works (London/ New York: Longman, 1991). Blacking, John, How Musical Is Man? (Seattle: University of Washington Press, 1973) Bloomfield, Leonard, Language (Chicago: University of Chicago Press, 1933). Cruse, D. A., Lexical Semantics (Cambridge: Cambridge University Press, 1986). Eco, Umberto, "Introduction", in Yuri M. Lotman, Universe of the Mind: A Semiotic Theory of Culture, trans. Ann Shukman (London/ New York: I. B. Tauris, 2001), pp. vii-xiii. Evans, Vyvyan & M. elanie Green, Cognitive Linguistics: An Introduction (Edinburgh: Edinburgh University Press, 2006 ). Gadamer, Han-Georg, Truth and Method, 2nd revised edition, trans. Joel Weinsheimer & Donald G. Marshall (London: Sheed & Ward, 1989, 5th impression 2001). Gärdenfors, Peter, "Some tenets of cognitive semantics", in Jens Allwood & Peter Gärdenfors (eds.), Cognitive Semantics (Amsterdam/ Philadelphia: John Benjamins, 1999). Frege, Göttlob, "Über Sinn und Bedeutung", Zeitschrift für philosophie und philosophische Kritik (new series) no. 100 (1892), pp. 25-50. In English as: " On sense and reference", in Robert M. Harnish (ed.), Basic Topics in the Philosophy of Language (New York, etc: Harvester Wheatsheaf, 1994), pp. 142-160. Hirsch, Eric Donald, Jr., Validity in Interpretation (New Haven: Yale University Press, 1967). Hurford, James R. & Brendan Heasley, Semantics: A Coursebook (Cambridge: Cambridge University Press, 1983). Levinson, Stephen C., Pragmatics (Cambridge: Cambridge University Press, 1983). Löbner, Sebastian, Understanding Semantics (London: Arnold, 2002). Martinez, José Luiz, Semiosis in Hindustani Music (Delhi: Motilal Banarsidas Publishers, 2001). Monelle, Raymond, Linguistics and Semiotics in Music (New York/ London: Roulegde, Taylor & Francis Group, 1992). "Music Semiology", in www.wikipedia.org, 2/4/2007. Sasani, Farhad, "Discoursal Hermeneutics: Interpretation of Verbal and Non-verbal Texts", Human Sciences (Pazhuheshnāme-ye Olum-e Ensāni), Shahid Beheshti Univesity, nos. 43-44 (Autumn & Winter 2004/2005), pp. 69-79. Saeed, John, Semantics (Oxford/ Malden, Mass.: Blackwell, 1997). Swain, Joseph, Musical Languages (New York/ London: W. W. Norton & Company, 1997). Van Leeuwen, Theo & Gunther Kress, "Front pages: (The critical) analysis of Newspaper layout", in Allan Bell & Peter Garrett (eds.), Approaches to Media Discourse (Oxford/ Malden, Mass.: Blackwell, 1998), pp. 186-219. Van Leeuwen, Theo, Speech, Music, Sound (London: Macmillan, 1999). Verschueren, Jef, Jan-Ola Östman & Jan Blommarert (eds.), Handbook of Pragmatics Manual (Amsterdam/Philadelphia: John Benjamins Publishing Company, 1995).

21