Shahrvand Emrouz Special Dossier on August 1953 Coup

22
مرداد28 كودتايي درباره ا پروندهدمصدقحماسيم ومشیسيروسكي مارك گازيواصي بافتگوي اختص گد علي موحدحم برن ، مالكوم مزر، يان ريشار، موسی فشارکی کینستفان ا آباديان حسین تي ازه مقا همرا بهحمد بنيجمالين و ا توکلیال جتشر نشده:سنادي من ا ه با همرا کاشاني به مصدقمه آيت ا ناسي مصدق جوان پاريسي همک مقاله سیا، يك روز تفاقي شاه با رئیس يدار ا و د رمز کودتا در قبل ا خواجه را چه کسی کشت؟یکنمه محاکم من مانا آرنت درباره کافكا ای ازه مقالهايی کاشانی به ترجمه سعید حنس باوند، هرمیدار، داوودرضا علویتبا ، علیی، حاتم قادری اصغر سعیدمي، علی خشايار ديهیری از: با آثا، پرويز شهدی و ...ريوسفی، محسن امیز، عباس عبدی، سعید لی عباس کاظمیملكمالجهنظا تر خوارسی تئا نقد و بربی حبی ، نجفقلی هاشم آقاجری با حضور ا گودرزی شكرخدگردان: و کاروری نداشتاب مست ت»خاتون« ی در روزنامه دولتخابات انتبلیغات آغاز ت انحرافی نبودز جریان حرفی ا لیزداروم پرونده پاتهم رديف دگو با م گفتوقتصادسداران ا پاتم بدانیدرگاه خای قرا فعالیتها دربارهر آنچه بايد ه تومان2000 صفحه84 1390 مرداد29 شنبه8 وره جديد / شماره د85 اپی شماره پی سال چهارملی ـ تحلیفتهنامه خبری ه

description

Special Dosser of Shahrvand Emrouz, Tehran, on 20 August 1953 Coup d'Etat.

Transcript of Shahrvand Emrouz Special Dossier on August 1953 Coup

Page 1: Shahrvand Emrouz Special Dossier on August 1953 Coup

پرونده اي درباره كودتاي 28 مرداد و مشی سياسي محمد مصدق

گفتگوي اختصاصي با مارك گازيوروسكي

مالكوم برن ، محمد علي موحد

استفان کینزر، يان ريشار، موسی فشارکی

به همراه مقاالتي از حسین آباديان

جالل توکلیان و احمد بني جمالي

همراه با اسنادي منتشر نشده:

نامه آيت اهلل کاشاني به مصدق

مقاله هم کالسي پاريسي مصدق جوان

و ديدار اتفاقي شاه با رئیس سیا، يك روز

قبل از کودتا در رم

خواجه را چه کسی کشت؟

من محاکمه می کنممقاله ای ازهانا آرنت درباره کافكا

به ترجمه سعید حنايی کاشانی

با آثاری از: خشايار ديهیمي، علی اصغر سعیدی، حاتم قادری، علیرضا علوی تبار، داوود هرمیداس باوند، عباس کاظمی، سعید لیالز، عباس عبدی، محسن امیريوسفی، پرويز شهدی و ...

نقد و بررسی تئاتر خواجه نظام الملكبا حضور هاشم آقاجری، نجفقلی حبیبی

و کارگردان: شكرخدا گودرزی

»خاتون« تاب مستوری نداشتآغاز تبلیغات انتخاباتی در روزنامه دولت

حرفی از جریان انحرافی نبودگفت وگو با متهم رديف دوم پرونده پالیزدار

پاسداران اقتصاد هر آنچه بايد درباره فعالیت های قرارگاه خاتم بدانید

هفته نامه خبریـ تحلیلی سال چهارم شماره پیاپی 85 دوره جديد / شماره 8 شنبه 29 مرداد 1390 84 صفحه 2000 تومان

Page 2: Shahrvand Emrouz Special Dossier on August 1953 Coup

شهروند امروز 29 مرداد 139044

»... در حكومت مش��روطه تنها يك ق��درت اصيل و اليزال موجود اس��ت و آن نيروي ملت اس��ت كه اگر به معناي واقع��ي بروز و ظهور نكند، مشروطيت و دموكراسي مفهوم حقيقي خود را از دست مي دهد، هرچند به ظاهر مجلسي وجود داش��ته و عده اي به نام نمايندگي در آن جمع شوند. براي اين خدمتگزار هيچ لذتي باالتر از اين نيست كه اكنون مي بينم قدرت اراده ملت به مفهوم واقعي خود به ظهور رسيده و محكم ترين تكيه گاه و بزرگترين ضامن حفظ و بقاي مشروطيت ما

شده است.«نطق رادیویي مصدق پس از رفراندوم انحالل مجلس

دو دهه اي مي ش��ود كه ميزان پايبندي مصدق به رفتار و ترتيبات دموكراتيك به يكي از موضوعات مناقش��ه برانگيز در پرونده همچنان

مفتوح نهضت ملي و كودتاي ۲8مرداد تبديل شده است.طرفين مناقشه كه هم در نيروهاي سياسي و هم محافل روشنفكري طرفداراني دارند، دعاوي و داليل خاص خود را دارند. دوستداران مصدق به كارنامه مشروطه خواهي وي در مجالس مشروطه و مواضع وي پس از ش��هريور۲0 در مخالفت ب��ا مداخله دربار و كابينه ه��ا در انتخابات اش��اره كرده و مصاديقي چون فضاي باز سياس��ي و مطبوعاتي دوران

نخست وزيري، ايجاد فضاي آزاد براي گروه هاي مخالف از جمله حزب توده، پرهيز از مداخله در انتخابات هفدهم و مراجعه دائمي به خواست و نظر افكارعمومي را از مهمترين نشانه هاي پايبندي مصدق به دموكراسي

و لوازم آن مي دانند.در مقابل نيروهاي مخالف و منتقد مصدق نيز فهرس��تي از مواضع و رفتاره��اي غيردموكراتيك و اقتدارمآبان��ه وي را ارائه مي كنند. آنها پوپوليسم و تحريك احساسات توده ها براي زير فشار گذاشتن مخالفين و بالموضوع ك��ردن ترتيبات قانوني، ناتمام گذاش��تن انتخابات دوره هفدهم، درخواست اختيارات فوق العاده با هدف از كارانداختن مجلس، تدوين لوايحي نظير قانون امنيت اجتماعي و برگزاري غيردموكراتيك رفراندوم انحالل پارلمان را داليل كافي براي اثبات اقتدارگرايي و ميل

شخصي مصدق به تمركز قدرت مي دانند.فكر مي كنم داليل هر دو گروه جدي و منطقي اس��ت. در كارنامه سياس��ي مصدق حداقل در دوره نخس��ت وزيري، هم شواهدي براي اعتقاد او به دموكراسي و هم داللت هايي بر رفتار اقتدارگرايانه او مي توان

يافت.اين تناقض را چطور مي توان حل كرد؟ آيا نوسان اين رفتارها صرفا محصول ضرورت هاي بيروني ازجمله تغيير ش��رايط سياسي است؟ يا حتي مي توان اين رفتارها و مواضع متفاوت را به تغييراتي در منش و

خلق وخوي مصدق مرتبط دانست.به نظر مي رس��د الاقل از ديدگاه مصدق و طيفي از فعاالن سياسي وقت، تناقضي در كار نيست و مجموعه اين رفتارها اجزاي همگوني از يك گفتمان سياسي و يك برداشت از سياست و دموكراسي محسوب مي ش��ود. در واقع همان اقداماتي كه از نگاه منتقدان مصدق، نشانه اي از رفتار اقتدارگرا و غيردموكراتيك معنا مي شد، براي خود وي مترادف تعهد و التزام به دموكراس��ي بود. فراموش نكنيم كه او خود رفراندوم انحالل مجل��س را ظهور بي ميانجي اراده ملت، اختيارات فوق العاده را ضمانت تحقق مصلحت عمومي و كشاندن سياست به ميان توده ها و تهييج آنها از فراز سازمان هاي حزبي و ترتيبات قانوني را انحالل منافع

خصوصي در مصالح عمومي و عين دموكراسي دانست.براي ما كه با فاصله اي 60ساله به ميراث نهضت ملي و تجربه سياسي مصدق نگاه مي كنيم، شايد اين برداشت از دموكراسي چندان معناي محصلي نداشته باشد. در موقعيت گفتمان امروز، دموكراسي جز نظام نمايندگ��ي، ترتيبات حزبي و رقابتي كردن سياس��ي، آن هم با هدف گسترش هرچه بيشتر حقوق و آزادي هاي فردي و تقويت جامعه مدني )و نه به حداكثر رساندن مش��اركت توده اي( معناي ديگري ندارد. )با روايت هاي رقيب و غيرغالب كاري ندارم.( اما معلوم نيست براي مصدق و طيفي از فعاالن سياسي وقت چنين برداشتي از سياست و دموكراسي،

چندان موضوعيت دار بوده باشد.درك مصدق از سياس��ت و امر سياس��ي محصول دو رخداد مهم تاريخ معاصر بوده است. نهضت مشروطه و كشاكش هاي آن نخستين تجربه سياسي مصدق محسوب مي شود. در مواجهه ميان استبداديون و مشروطه خواهان تندرو مصدق جايي در ميانه جست وجو مي كرد. جايي كه هم مناسب موقعيت اجتماعي ممتاز او و هم رتبه گانش و هم تريبوني

براي طرح اصالحات معتدل موردنظر باشد.محدودكردن سلطنت، پاسخگو كردن دولت در برابر مجلس، رقابت در سطح نخبگان، حدي از آزادي هاي عمومي و اصالحات اجتماعي و اقتصادي محدود اجزاء و عناصر نظام سياسي مطلوب آنها بود. چيزي كه مايل بودند آن را مش��روطه معتدله بنامن��د. عضويت او در جامع آدميت، مجمع انسانيت و بعدها حزب اعتدال پاسخي به اين خواست بود. فش��ارها و آزارهايي كه در سال هاي مشروطه از هر دو سو تحمل كرد در مقطعي او را به كناره گيري از سياس��ت كشاند. 5 سال اقامت در س��وئيس و دل بستن به تدريس و آموزش در مدرسه سياسي پس

??????????

دموکرات یا اقتدارگرا در باب مصدق و مسئله دموکراسي

احمد بني جمالينويسنده كتاب»آشوب «

LIFE

س:عک

Page 3: Shahrvand Emrouz Special Dossier on August 1953 Coup

شهروند امروز 29 مرداد 139045

از بازگشت محصول اين قهر با سياست بود. فضاي پرتنش و دراماتيك سياست ايران و تمناي عميق شخصي براي نقش آفريني، مجددا او را به حوزه سياسي بازگرداند، مصدق كماكان همان مشروطه خواه نخبه گراي س��ابق بود و اين موضوع را تا انتقال س��لطنت حفظ كرد. س��ال هاي ديكتات��وري رضاخاني ايام انزواي مصدق بود اما پس از ش��هريور۲0 او خود را يكباره در ميانه ميدان سياست ايران يافت. دهه۲0 و رخدادهاي پرشتاب آن را بايد نقطه عطفي در تغيير مسير سياست و سياست ورزي در ايران دانس��ت. در حقيقت تحت تأثير تحوالت ساختاري و فضاهاي انديشه اي جديد، بينش و نگرش سياسي مصدق در مسير تازه اي افتاد. مشروطه خواه نخبه گراي پيشين اينك با دنياي تازه اي مواجه شده بود.

دهه۲0 داالني از تحوالت را به روي سياست و جامعه ايران گشود. در ميان حجم گسترده اين تغييرات، چند اتفاق يا پديده بيش از بقيه اثرگذار بود و فضاي سياست و سياست ورزي را در ايران از اساس دگرگون ساخت. ش��كل گيري افكارعمومي و به خيابان كشيده شدن سياست ازجمله اين پديده هاي نوظهور بود. در واقع سياست هاي نوسازي رضاشاه با ريشه شهرنشيني، گسترش مدارس و دانشگاه ها و افزايش نرخ سواد و از همه مهمتر شكل دهي به يك طبقه متوسط شهري، زمينه ساز اين پديده بود. رخدادي كه اگر در دوران انسداد و سركوب رضاخاني مجال بروز نمي يافت ولي در فضاي پس از شهريور۲0 ناگهان سربرآورد. فضاي پررون��ق مطبوعاتي همراه با اهميت يافتن رأي مردم در س��ايه آزادي

نسبي انتخابات، در واقع سياست را به خيابان ها آورد.از سوي ديگر ضعف سازمان هاي حزبي در سازماندهي نيروها سبب مي شد افكارعمومي شكلي غيرمنسجم و انبوه به خود بگيرد. محصول چنين وضعيتي قرار گرفت��ن افكارعمومي در اختيار رهبران و توده اي

شدن سياست در ايران بود.اتفاق ديگري كه فضاي سياس��ت ورزي را در ايران تغيير داد، ظهور نشريات كثيراالنتشار و راديو بود. انتشار منظم، روزانه و پرتعداد نشرياتي كه تيراژ اعالم شده آنها در فضاي آن روز ايران تا حدي باورنكردني به نظر مي رسد، حجم وسيعي از مردم را به فضاي سياسي مي كشاند. آنها اكنون ناظران و داوران حوزه مرئي شده سياست بودند. پديده بي بديل راديو هم براي نخستين بار امكان مواجهه مستقيم و زنده رهبران سياسي با افكارعمومي را برقرار مي كرد. نمايندگان مجلس وقتي در حال نطق بودند اين ناظران به هيجان آمده را پيش چشم داشتند و با آنها حرف مي زدند. بي جهت نبود كه رهبراني چون مصدق تا اين حد به اين رسانه اهميت داده، آن را زير نظارت خود قرار داده و نطق هاي راديويي را چون

ابزاري در مبارزات سياسي و كنترل مخالفان به كار مي گرفتند.� به لطف فضاي رسانه اي جديد، سياسيون و افكارعمومي در معرض و در اختي��ار هم بودند و هر يك ديگري را متأثر مي س��اخت. رهبران توده ه��ا را به هيجان مي آوردند و همزمان در خدمت رأي و خواس��ت

نامنسجم و بي شكل آنان بودند و اين يعني بازتوليد سياست توده ای.تحول مهم ديگر در اين دهه سيطره گفتمان چپ در فضاي فكري ايران بود. جاذبه هاي عمومي ماركسيسم در فضاي پس از جنگ و اقبال روشنفكران و فعالين سياسي به حزب توده، داليل اين رخداد بود. اين گفتمان همچنان كه سوسياليسم را به الگوي اقتصادي مطلوب احزاب چپ و غيرچپ تبديل مي كرد، در حوزه سياسي نيز رويكرد خاصي را نش��ر مي داد كه به دموكراسي هاي خلقي معروف بود؛ الگويي متأثر از سانتراليسم دموكراتيك و هم دموكراسي ژاكوبني با آموزه هاي روسويي مندرج در آن. دموكراس��ي خلقي بيش از رقاب��ت، آزادي هاي فردي و حقوق اقليت، دغدغه مشاركت توده اي، عدالت و انحالل منافع خصوصي در اراده همگاني را داشت. در اين الگو، سازمان مركزي حزب و رهبران سياس��ي بودند كه مي توانس��تند به جاي تك تك اعضا يا شهروندان بنشينند، مصالح واقعي را از خواست هاي كاذب تشخيص دهند و با در اختيار گرفتن قدرت سياسي نقش صداي مردم و اراده همگاني را ايفا

كنند. نگاهي مختصر به برنامه سياسي احزاب چپ و راست اين زمان و مفاهيم و واژگان به كار رفته در بيانيه هاي سياسي آنها گزارشگر چنين وضعيتي اس��ت. اين برداشت از دموكراسي همان چيزي بود كه افكار عمومي انبوه و بي شكل وسياس��ت توده اي دهه ۲0 آن را جس��ت وجو مي كرد. مفاهيم و واژگان كلي و انتزاعي مندرج در دموكراسي خلقي، نيازهاي سياس��ي آن روز جامعه ايران را تأمين مي ك��رد. توده ها را به هيجان مي آورد و بسيج مي كرد، رقبا و مخالفين را به عنوان دشمنان مصالح عمومي به حاش��يه مي برد و صعود سياسي و تجميع قدرت را

امكان پذير مي ساخت.رهبران و گروه ها در چنين فضايي سياست ورزي مي كردند و دانسته يا ندانسته به الزامات و منطق آن تن مي دادند. مصدق نيز گرچه بازيگر سياسي ممتاز و بي بديل سال هاي نهضت ملي بود به سختي مي توانست خ��ود را از اين الزامات و منطق آن بيرون نگه دارد. چيزي كه هس��ت تجربيات سياسي، آرمان ها و احساسات پرشور و كاريزماي شخصي او بر هيجان و پيچيدگي اين ميدان مي افزود. زماني كه به نخست وزيري رس��يد، ساخت سياسي جديد در ايران حدود و صغور خود را شناخته بود و او در محدوده هاي آن عمل مي كرد. مصدق كه مشروطه خواهي نخبه گرا بود پس از شهريور۲0 و در مواجهه با اقتضائات جديد سياست ايران، زودتر از هرچيز با س��ويه توده اي و گفتارهاي سياسي مرتبط با آن آشنا شد. اين شايد محصول برخي ويژگي هاي شخصيتي از جمله وجاهت خواهي و افتخارطلبي او بود. بي عالقگي به احزاب و سازمان هاي سياسي حائل و خواست عميق مواجهه مستقيم با مردم و نشستن بر چشم و دل آنها، جاذبه هاي سياست توده اي را براي او مضاعف مي ساخت. اين ارتباط البته بدون واژگان و مفاهيم برآمده از دموكراسي خلق چيزي كم داشت. مصدق البته از زمان دانشجويي به روسو و برداشت خاص او از دموكراسي گرايش داشت و اين زمينه، انس گرفتن با برداشت مسلط از دموكراس��ي در فضاي آن روز ايران را برايش آسان مي كرد. در واقع، دموكراسي روسويي، جايي بود كه مي توانست آرزوي رهبري نهضت ملي و ضداس��تعماري مردم ايران را با مشاركت توده اي در سياست آشتي دهد. درك او از رابطه مردم و حكومت، رابطه پدري فداكار با فرزنداني قدرشناس بود كه به خواست پدر گردن مي گذارند تا به صالح و سعادت برسند. اين تصويري سنتي از سياست بود كه البته در ايده مدرن اراده

همگاني به تحقق مي پيوست. رابطه اي ظاهرا تناقض نما اما واقعي.درست است كه زمينه فكري و ويژگي هاي شخصيتي مصدق، به اين برداشت از دموكراسي راه مي داد و آن را بازتوليد مي كرد ولي فراموش نكنيم كه برداشت غالب در سياست آن روز ايران همين بود. كمابيش همه نيروهايي كه درصدد بس��يج توده اي و دس��تيابي به قدرت بودند ناگزير از عمل در اين ميدان و مقتبس از اين نوع سياست ورزي بودند.

نوعي سياست ورزي كه به اشكالي از اقتدارگرايي ختم مي شد.صحبت از بالموضوع كردن مسئوليت هاي شخصي از نتايج كنش هاي سياسي نيست بلكه بر آنم كه دايره حدود و امكانات رهبران و كنشگران سياسي را بايد مورد توجه قرار داد. برجستگي و نور خيره كننده دوران نهضت ملي و نخست وزيري مصدق، ما را عادت داده كه اين دوره را جدا از سال هاي مهم و شكل دهنده دهه۲0 مورد توجه قرار دهيم حال آنكه راديكاليسم و حداكثرخواهي نهضت ملي تنها بر محور سياست توده اي اين دهه مي توانست شكل بگيرد و اين انگار تراژدي مصدق و ايرانيان بود كه بر جاده اي حركت مي كردند كه به سختي به امكانات و مسيرهاي

بديل راه مي داد.مي ش��ود س��وال اصلي اين گفتار را مجددا اين گونه مطرح كرد كه سياست توده اي شكل گرفته در دهه۲0 و گفتمان هاي مرتبط با آن به كدام برداشت از سياست، كدام كنش سياسي و چگونه رهبراني مجال ظهور مي داد؟ اينكه دولت متفاوت ترين سياستمدار وقت تنها 5 روز دوام

يافت خود پاسخي به اين سوال نيست؟

مصدق از زمان دانشجویي به روسو

و برداشت خاص او از دموکراسي

گرایش داشت و این زمينه، انس گرفتن با برداشت مسلط از دموکراسي در فضاي

آن روز ایران را برایش آسان مي کرد. در واقع، دموکراسي

روسویي، جایي بود که مي توانست آرزوي رهبري نهضت ملي و ضداستعماري مردم ایران را با مشارکت توده اي در سياست

آشتي دهد. درك او از رابطه مردم و حکومت، رابطه پدري فداکار با فرزنداني قدرشناس بود که به خواست

پدر گردن مي گذارند تا به صالح و سعادت

برسند.

Page 4: Shahrvand Emrouz Special Dossier on August 1953 Coup

شهروند امروز 29 مرداد 139046

فتهه ه

وندپر

پرونده هفتهادعای زاهدی مسخره است

و گو با مارك گازيوروسكي گفت صفحه 49

سند می خواهی؟ از توده ای ها اجازه بگیر

و گو با مالكوم برن گفت صفحه 53

وقتی مصدق غافلگیر شدجالل توكيان

صفحه 57

قیام ملی نبود، قیام اوباش بودو گو با محمد علي موحد گفت

صفحه 59

گناه را به گردن آمريكا انداختنسهل است

گفت و گو با يان ريشارصفحه 61

عمل گرا يا رويابیناستفان كينزر

صفحه 63

جدال دون کیشوت وارحسين آباديان

صفحه 64

اياالت متح��ده نقش ب��ارزي در برنامه ريزي و سرنگوني نخست وزير مردمي ايران محمد مصدق ايفا کرد... دولت آيزنهاور معتقد بود که اقداماتش به داليل راهبردي توجيه پذير است اما آن کودتا عقبگردي براي توس��عه سياس��ي ايران بود و به آساني مي توان فهميد که چرا ايرانيان همچنان از اين مداخله آمريكاييان در امور داخلي خود تنفر

دارند. مادلين آلبرايت مارس 2000 مصادف با نوروز 1379

س��ه س��ال از رياس��ت جمهوري سيدمحمد خاتمي در ايران و آغاز عصر اصالحات مي گذشت که گفته هاي وزير خارجه آمريكا فصل جديدي در رويداد کودتاي 28 مرداد 1332 و روايت تاريخي

آن واقعه گش��ود. 47 س��ال از آن رويداد گذشته بود و در اين س��ال ها تاريخ نگاراني چون همايون کاتوزيان و فخرالدين عظيمي به کارنامه و زمانه محمد مصدق و کودتاي 28 مرداد پرداخته بودند اما برگزاري يک کنفرانس علمي در تهران س��ه ماه پس از س��خنان مادلين آلبرايت )در تابستان 1379( و حضور تاريخ نگاران ايراني و خارجي در آن نشس��ت، نشانه اي از بازگشايي مجدد و توجه

ويژه تاريخ نگاران به وقايع 28 مرداد 1332 بود. زير سايه شعار گفت وگوي تمدن ها، کنفرانس تهران به ميزباني دفتر مطالعات سياسي و بين المللي وزارت خارجه ايران و با حمايت آرشيو امنيت ملي آمريكا� مستقر در دانشگاه جورج واشنگتن- برگزار شد. دو سال بعد اين بار به ميزباني مرکز مطالعات خاورميانه کالج سنت آنتوني در آکسفورد کنفرانس ديگري برگزار شد که برخي از مهمانان کنفرانس دوس��ال پيش تهران را نيز گردهم آورده بود؛ اين بار البته به دعوت مالكوم برن و مارک گازيوروسكي که نقش��ي محوري در ه��ر دو کنفرانس تهران و آکسفورد داش��تند، در نشس��ت آکسفورد چند کارمند امنيتي و ديپلمات آمريكايي و انگليسي ک��ه در ماجراي کودتاي 28 م��رداد حضور موثر

برای يک مشت دالرپرونده ويژه شهروند امروز درباره 28 مرداد، برکناری مصدق و جدال تاريخ نگاران

سیاوش رنجبر دائمی - رضا خجسته رحیمی

Page 5: Shahrvand Emrouz Special Dossier on August 1953 Coup

شهروند امروز 29 مرداد 139047

داش��تند نيز در همايش حاضر شدند تا خاطرات و ناگفته هايي از حوادث روزهاي 25 تا 28 مرداد 1332 را رواي��ت کنند. نتيج��ه اين دو همايش انتشار کتابي بود به ويراس��تاري گازيوروسكي و برن که دربرگيرنده مقاالتي از همايون کاتوزيان، فخرالدي��ن عظيمي،مازي��ار بهروز، ويلي��ام راجر لوئيس، ماري آن هايس و برن و گازيوروسكي بود. کتاب يک س��ال بعد از انتش��ار و در سال 1384 در ايران ترجمه و منتشر شد. نويسندگان کتاب تاکيدي ويژه بر خارجي بودن کودتاي 28 مرداد در ايران داشتند، اگرچه گازيوروسكي در موخره و نتيجه گيري کتاب متذکر شده بود که نمي توان نقش عوامل بومي و داخل��ي را نيز در اين کودتا

ناديده گرفت و به هيچ شمارد.از تهران تا آکسفورد

در تيرماه س��ال 1379 و درحالي که سخنان آلبرايت نگاه ها را به س��مت روابط ايران و آمريكا متوجه کرده بود، نيويورک تايمز جزوه اي تاريخي- امنيت��ي را روي پايگاه اينترنتي خود قرار داد که از برنامه ريزي جدي آمريكا و انگليس براي کودتا در اي��ران در س��ال 1332 حكايت داش��ت. اين جزوه را »دانالد ان ويلبر« مامور ارش��د س��ازمان CIA و يك��ي از طراحان و فع��االن اصلي کودتا ش��ش ماه پس از 28 مرداد 1332 براي سازمان CIA تهي��ه کرده بود که اکن��ون براي اولين بار منتش��ر مي ش��د. »نيويورک تايمز« اين اسناد را روي پايگاه اينترنتي خود منتش��ر کرد و البته با اين استدالل که انتش��ار نام برخي از کساني که در اين سند آمده ممكن است خطراتي براي آنها به وجود آيد، تصميم گرفت برخي از اسامي را از ديده ها پنهان نگاه دارد. بدين منظور با استفاده از برنامه اي کامپيوتري کاري کرده بودند که هنگام ديدن سند، اسامي با برچسبي سياه ناخوانا شوند.

اما چند روزي از انتش��ار آن سند نگذشته بود که برخي از خوانندگان اعالم کردند مي توانند برخي اسامي سياه شده را ببينند. داستان از اين قرار بود که در کامپيوترهاي قديمي تر که سرعتشان کم بود، وقفه اي ميان نمايش سند و خوردن برچسب ايجاد مي ش��د و همين فرصت ام��كان مي داد تا برخي اس��امي پنهان شده در سند ديده شوند. با اين حال اسامي ديگري که به شيوه هايي ديگر از اصل سند حذف شده بودند، ناخوانا باقي ماندند.

جزوه منتشر ش��ده توسط نيويورک تايمز همان س��ال به قلم دکتر حميد احمدي استاد دانشگاه تهران به زبان فارس��ي ترجمه و منتش��ر ش��د و البته او با مشورت گازيوروسكي و محمد ترکمان حدس هاي نزديک به يقيني را در خصوص ديگر اس��امي پنهان مانده در گزارش نيويورک تايمز با خوانندگان در ميان گذاشت. انتشار اين سند به هر حال بسياري از تاريخ نگاران را به بازبيني و تكميل نوشته هاي پيشين شان در خصوص سقوط دولت

مصدق مجبور کرد.همراهي عظيمي، موحد و کاتوزيان

پس از اين ماجراها، کتاب فخرالدين عظيمي با عنوان »حاکميت ملي و دشمنان آن: پژوهشي در کارنام��ه مخالفان بومي و بيگان��ه مصدق« از جدي ترين کتاب هايي بود که با بسياري افزوده ها به متن اوليه انگليسي و با در نظر گرفتن اين اسناد جديد و اس��نادي ديگر که در سال هاي بعد افشا ش��دند، در س��ال 1383 و در تهران منتشر شد. درس��ت در همان س��الي ک��ه محمد علي موحد سومين جلد از مجموعه »خواب آشفته نفت« را به چاپ س��پرد و جل��د اول و دوم کتاب او نيز با افزودن تعليقاتي آماده براي دومين چاپ مي شد. فخرالدين عظيمي در کتابش اگرچه همدلي بسيار با مصدق داشت و ناکامي هاي او را نيز عمدتا نتيجه مش��كالتي س��اختاري در حكومت ايران تحليل مي ک��رد اما ب��ه هرحال توجهي وي��ژه به عوامل داخلي و به قول خ��ود »مرتدان جبهه ملي« در تضعيف و کنار زدن دولت مصدق داشت. عظيمي 28 مرداد را نيز نه تنها کودتايي عليه مصدق که کودتاي��ي عليه دموکراس��ي و حاکميت ملي در ايران تحليل مي ک��رد و معتقد بود که مصدق با موانعي که موجود بود نمي توانس��ت به گونه اي عمل کند که کامياب باش��د. محمد علي موحد هم در کتابش اگرچه برخي انتقادات را نسبت به مشي و رفتار مصدق قابل طرح و بحث دانسته بود اما او نيز در نمايي کلي معتقد به مش��ي سياسي مص��دق بود و حتي پيش از انتش��ار جزوه ويلبر، تشكيک در خارجي نبودن کودتا عليه مصدق را قابل طرح نمي دانست. همچنان که محمد علي همايون کاتوزيان نيز در انتشار کتاب »مصدق و مبارزه براي قدرت در ايران« ديدگاهي مشابه در خصوص کودتاي 28 مرداد داش��ت. بدين ترتيب تاريخ نگاراني همچون کاتوزيان، موحد، عظيمي، برن و گازيوروس��كي س��ازندگان موجي واحد در تاريخ نگاري حكومت مصدق و 28 مرداد به شمار مي آمدند؛ موجي در تاريخ نگاري که شاخصه آن

برخ��وردي همدالنه و احترام آميز با مصدق بود و کودتا عليه او را در درج��ه اول برنامه اي خارجي مي ديد و البته دشمنان داخلي مصدق را نيز هيزم اي��ن برنامه ريزي و آتش اف��روزي خارجي تصوير مي کرد. در سال هاي بعد علي رهنما هم با نگارش کتاب »نيروهاي مذهبي بر بستر حرکت نهضت ملي« اثري ارزشمند را به مجموعه اين رويكرد در

تاريخ نگاري ايراني افزود.

نزديک به ش��ش دهه پس از ح��وادث مرداد ماه 1332 و انتشار آثار تاريخ نگارانه متعددي که با هدف آشكار ساختن نقش محوري سازمان سيا در سقوط دولت محمد مصدق منتشر شدند و در باال به نمونه هاي بارزي از آنها اشاره شد، تعدادي از پژوهشگران ايراني مقيم اروپا و آمريكا سخنان و فرضيات جدي��دي را وارد ميدان داغ تحليل و پژوهش مربوط به آن روز سرنوش��ت ساز کردند. نقطه مش��ترک اين نوش��ته هاي جديد انتقاد و بازنويسي نوشته هاي گروه نخست بود. به اعتقاد آنه��ا، ماجراي 28 مرداد عمدتا توس��ط نيروهاي داخلي به ثمر رس��يد و کودتا کار س��ازمان هاي جاسوس��ي آمريكا و انگلي��س نبود بلكه حرکتي بود از درون و نش��انگر اعتراض گسترده جامعه و بخش هايي از نخبگان نسبت به عملكرد مصدق. ابتدا اين حميد ش��وکت بود که با انتش��ار کتابي درباره کارنامه قوام الس��لطنه نگاه ها را به س��مت مقايسه عملكرد مصدق و قوام السلطنه به عنوان دو نخست وزير رژيم پهلوي برد. همسويي نسبتا آشكار شوکت با قوام السلطنه با انتقادهايي از سوي مليون و تاريخ نگاران مصدقي همراه شد. اکنون به نظر مي رسيد نوبت به نويسندگاني رسيده باشد که قصد داشتند با رويكردي متفاوت به 28 مرداد و حذف مصدق از ساختار قدرت در ايران بپردازند.

کاتوزيان، موحد، عظيمي، برن و گازيوروسکي

سازندگان موجي واحد در تاريخ نگاري

حکومت مصدق و 28 مرداد به شمار مي آمدند؛ موجي در تاريخ نگاري که شاخصه آن

برخوردي همدالنه و احترام آميز با مصدق

بود و کودتا عليه او را در درجه اول برنامه اي خارجي مي ديد و البته

دشمنان داخلي مصدق را نيز هيزم

اين برنامه ريزي و آتش افروزي خارجي تصوير

مي کرد

Page 6: Shahrvand Emrouz Special Dossier on August 1953 Coup

شهروند امروز 29 مرداد 139048

فتهه ه

وندپر

با انتشار مقاالت و کتاب هايي از فريبرز مختاري، عباس ميالني، داريوش بايندر که مشخصا خروج مص��دق از قدرت را نتيجه مخالفت ها و عنادهاي داخلي عليه او مي دانستند و نه کودتايي خارجي، به نظر مي رسيد که موجي جديد در تاريخ نگاري

کودتاي 28 مرداد آغاز شده باشد.همه چيز با يک مقاله آغاز شد

موج جدي��د تاريخ نگاري 28 مرداد در س��ال 2۰۰8 آغاز ش��د؛ وقت��ي که فريب��رز مختاري، اس��تاد روابط بين الملل »دانش��گاه دفاعي ملي« واشنگتن، وابسته به وزارت دفاع آمريكا، مقاله اي به زبان انگليسي تحت عنوان »بازخواني کودتاي 1953 در اي��ران: ديناميک هاي داخلي در مقابل توطئه هاي خارج��ي« در نش��ريه علمي معتبر »Middle East Journal« منتش��ر ک��رد. به گفته مختاري، داليل اصلي س��قوط دولت دکتر مص��دق چالش ها و اختالف��ات درون جبهه ملي بود که به پيوس��تن تع��دادي از اعضاي عاليرتبه اين سازمان سياسي به صف مخالفين نخست وزير و پايان ائت��الف ميان مصدق و مقام هاي روحاني مانن��د آي��ت اهلل کاش��اني منجر ش��د. مختاري مي نويسد: »در روز 28 مرداد احساس مردم عوض شد. تظاهرکنندگان باز وارد خيابان ها شدند، اما طرفداران شاه در اکثريت بودند. ارتشي ها هم در اين راهپيمايي ها حضور داشتند و حاضر نبودند فرمان مصدق را اطاعت کنند.« مختاري س��پس توضيح م��ي داد که هم معترضين و هم نظاميان به داليل غي��ر از حمايت مالي آمريكا و انگليس وارد صحنه رقابت هاي خياباني شدند: »البته پولي نيز خرج ش��ده بود ولي گروه هاي سياسي ايران درگذش��ته به دفعات تظاهرات راه انداخته بودند که توانايي اين را داشته باشند تا ازسوي مزدوران س��يا و ا.اي.اس کنار زده نشوند.« اين تحليلگر با بيان اينكه دفتر سيا در تهران در آوريل 1953 )4 ماه قبل از کودتا( اجازه پرداختن يک ميليون دالر ب��راي »فعاليت هاي پنهان« را گرفته بود، به نقل از خاطرات کرميت روزولت، مس��ئول اصلي سيا در ايران در مرداد 1332، نوشته بود که »مخارج کل��ي، به نقل از روزولت، بي��ش از 1۰۰هزار دالر نبوده است.« مختاري در پايان نيز متذکر شده بود: »جاي تأسف دارد که واژه »کودتا« در اين شرايط )روايت ماجراي 28 مرداد( به طور سطحي به کار برده مي شود.« بدين ترتيب برخالف نظريه اکثر تاريخ نگاران مربوط به حادثه 28 مرداد، مختاري معتقد بود که »کلمه »کودتا« در تعريف درست، مربوط مي ش��ود به عدم پذيرش فرمان پادش��اه توس��ط مصدق و تصدي نخس��ت وزيري توسط ارتشبد زاهدي، هرگز کودتا نبود.« مختاري اعتقاد داش��ت که »قيام 28 م��رداد 1332 يک واکنش مردمي به کودتاي ناکام مصدق بوده اس��ت و نه برعكس، که هميشه بدون هيچ شک و ترديدي اعالم مي شود. عدم توجه به ميزان نارضايتي ملت در برابر دولت مصدق با اين ادعا برابر است که ملت

ايران بي قيد و ش��رط خود را براي تنها 1۰۰هزار دالر فروخته است.«

ديپلمات سابق، تاريخ نگار امروزدو سال پس از انتشار اين مقاله داريوش بايندر، ديپلمات پيشين ايراني و کارمند سازمان ملل که هم اکنون در سوئيس به سر مي برد، نقطه نظرات مختاري را در يک بعد وس��يع تري ارائه داد. او در کتاب »ايران و س��يا: بازبيني سقوط مصدق« که توس��ط انتش��ارات »پالگرايو مكميالن« در سال 2۰1۰ به چاپ رسيد، تحليل مفصلي درباره وقايع 28 م��رداد 1332 ارائ��ه داد و در مقدمه کتابش نوشت: دليل اصلي نگارش چنين اثري را بايد در تمايلش به رد »فرضيه هاي ايديولوژيكي« که در اکثر پژوهش ها، خاطرات و گزارش هاي اطالعاتي منتش��ر شده تا کنون جس��ت. بايندر مدعي بود که رواي��ت کرميت روزولت »غير واقعي« اس��ت و تاريخچ��ه دونالد ويلبر هم فاق��د ارزيابي دقيق فعاليت هاي س��يا بين طرح ن��اکام عزل مصدق و جريان��ات روز 28 مرداد اس��ت. اکثر کتاب بدين ترتيب به رد ادعاي نقش محوري سازمان سيا در پايان دادن ب��ه زمامداري دکتر مصدق اختصاص داشت و پر رنگ نمودن نقش روحانيون به عنوان مخالفان مصدق در اين تح��ول مهم تاريخ ايران. بايندر هم تاريخچه ويلبر را زير س��وال برد و هم مقاالت محققاني مانند مارک گازيوروسكي را که موفق ش��ده بود مصاحبه هاي مفصلي با مأموران آمريكايي سيا که در آن روزهاي آتشين در تهران مستقر بودند انجام دهند. با اين حال مستندات اين کتاب با انتقاداتي از س��وي تاريخ نگاران نيز مواجه ش��د. به عنوان مثال بايندر مدعي بود که آيت اهلل بروجردي در روزهاي پس از فرار ش��اه به بغداد و رم، اظهارنظري کرد بدين شرح: »آيت ا هلل العظمي نظري صادر ک��رد که احتماال مس��اوي با فتواي رس��مي نبود، اما کافي بود براي تحريک دستگاه و تش��كيالت روحانيت.« بايندر اعتقاد داشت که آي��ت اهلل بروجردي جمله اي کوتاه و معنادار گفته است: »مملكت شاه مي خواهد.« اما او سندي درباره اين اظهارنظر خ��ود ارائه نداده بود و به توضيحي درپانوش��ت، بسنده کرده بود که منبع اين روايت فردي است در قم که پس از کودتا مقام هاي دولتي داشته است. نه اسم اين فرد فاش شد و نه اشاره اي ش��د به تاريخي که آيت اهلل بروجردي نظر خود را مخابره کرده بود. بايندر در ادامه از تاريخچه ويلبر نقل مي کرد که »گزارش داخلي سيا تاييد مي کند که عوامل س��ازمان در محل خبري شنيده بودند مبني بر انتشار »بيانيه همراهانه روحاني عالي مقام بروجردي« و قصد داشتند براي تكثير اين اعالميه به قزوين مسافرت کنند.« اين در حالي بود که در اصل گ��زارش ويلبر آمده بود که مامورين فقط از احتمال منتشر شدن چنين بيانيه اي خبر داشتند و به طور خودس��ر قصد مسافرت به سوي قزوين را داش��تند. اين ادعا البته پيش از اين نيز از سوي محققاني همچون علي رهنما مردود اعالم شده بود.

رهنما در کتاب »نيروهاي مذهبي در بستر نهضت ملي« نوش��ته بود که نيروهاي طرفدار شاه تا روز آخر براي کسب حمايت آيت اهلل بروجردي کوشش کردند اما ناکام ماندند: »در ش��ماره صبح کودتاي 28 مرداد، همين روزنامه )ملت ما، به س��ردبيري ش��مس قنات آبادي( اتمام حجت کرد به آيت اهلل بروجردي« و »در پايين صفحه اول خود با حروف درشت نوشت: حضرت آيت اهلل بروجردي! تهران در دست بلشويک است و مصدق دست مردم مسلمان را بسته است، باز هم ساکت نشسته ايد؟« آنچنان که رهنما با نگاه به گزارش ويلبر روايت کرده بود: »دو مأمور ايستگاه سيا در تهران، کيواني و جليلي از اول صبح 28 مرداد در انتظار دس��ت خطي از آيت اهلل بروج��ردي در تاييد و حمايت از ش��اه بودند تا از آن به بهترين وجه اس��تفاده کنند... اما بروجردي هرگز چنين دست خطي ننوشت و ماموران ايراني ايس��تگاه س��يا در تهران به دنبال سامان دادن به جمعيتي رفتند که از جنوب تهران به طرف شمال

در حرکت بود.«ميالني و روايت زاهدي

عباس ميالني، تاريخ نگار مقيم آمريكا نيز در نوشتارهايي نظر همس��وي خود با ديدگاه بايندر و مختاري نس��بت ب��ه ماجراي 28 م��رداد را به تصوير کش��يد. او در مقاله اي در فصلنامه معتبر »نيو رپابلي��ک« درب��اره عذرخواهي هاي لفظي مادلين آلبرايت، وزير خارجه وقت آمريكا در سال 2۰۰۰ و باراک اوباما در س��ال 2۰۰9 نوش��ت که 28 م��رداد حرکتي بود که در درجه اول توس��ط مخالفان داخلي مصدق سازماندهي و هدايت شده بود. ميالني در زندگينامه »شاه« که توسط همان ناشر کتاب بايندر در اوايل سال 2۰11 منتشر شد نيز با تكيه بر استدالل هاي اردشير زاهدي، يكي از بازيگران اصلي حوادث منجر به 28 مرداد مدعي شد که زاهدي و پدرش، ارتشبد فضل اهلل زاهدي، جدا از سيا و انگليسي ها وارد صحنه شدند: »اين دو نيرو هدف مشترک داشته اند اما باهم يكسان

نبودند...«

نوش��ته هاي موج جديد تاريخ ن��گاران درباره 28 مرداد � که البته تاريخ نگاران موج اول بسياري از آنها را تاريخ نگارانه نمي دانند و سياسي مي نامند � گوي��ي قصد دارند ت��ا روايتي ت��ازه و متفاوت ارائ��ه دهن��د از حادثه اي که به هرح��ال يكي از تعيين کننده تري��ن و پرماجراترين حوادث تاريخ معاصر ايران بوده است. پرونده کودتاي 28 مرداد بدين ترتيب همچنان روي ميز تاريخ نگاران ايراني گشوده است و ورق مي خورد. در اين ميان اگرچه رويكرد موج جديد، واکنش و پاسخي است به آثار و مكتوبات موج پيشين درباره مصدق و 28 مرداد، اما به نظر نمي رسد که تاريخ نگاران موج اول راهي را به بحث و تشكيک در باب کودتايي که مسلمش مي دانند، گشوده بدانند؛ اسناد منتشر شده تكليف

را روشن کرده اند

موج جديد تاريخ نگاري

28 مرداد در سال 2008 آغاز شد؛ وقتي که فريبرز مختاري، استاد

»دانشگاه دفاعي ملي« واشنگتن، مقاله اي به زبان انگليسي تحت

عنوان »بازخواني کودتاي 19۵3 در

ايران: ديناميک هاي داخلي در مقابل

توطئه هاي خارجي« در نشريه علمي Middle« معتبر »East Journal

منتشر کرد. به گفته مختاري، داليل

اصلي سقوط مصدق چالش ها و اختالفات درون جبهه ملي بود

ندی ک

ح مطر

د مدا

مر 2

8 ای

دتکو

ص صو

خدر

د دی

جیی

هادعا

ی االن

می و

دراین

ب بکتا

ندار

ددق

صا م

ه بالن

مد ه

هیگا

ی نیم

عظن

دیرال

فخ و

انزی

تو کا

ونمای

ه

Page 7: Shahrvand Emrouz Special Dossier on August 1953 Coup

شهروند امروز 29 مرداد 139049

من خودم نيم دوجين گفت وگو با مأموراني از سازمان

سيا، چندتايي از مأموران بريتانيايي،

و چندتايي از ايراني هايي کرده ام که در کودتا نقش داشته اند. تمام

اين منابع مختلف انبوهي مدرك به آدم مي دهند که سيا نقش داشته. اين حرف زاهدي

که سيا اصال نقشي نداشته فقط مسخره

است

ادعاهای جديد درباره کودتای 28 مرداد در گفت وگوی شهروند امروز با مارك گازيوروسكي

ادعای زاهدی مسخره است

کت�اب ت�ازه داري�وش بايندر مي کوش�د اي�ن نظري�ه را رد کن�د ک�ه رخداده�اي 28 مرداد 1332 ايران کودتاي آمريکايي بود. در مجموع نگاه ش�ما ب�ه اين کتاب و نظرات مش�ابهي که عباس ميالني مطرح کرده، چيس�ت؟ آي�ا به نظرت�ان مي توان اين نوش�ته ها را »موج دوم« تاريخ نگاري کودتا خواند، اگر قائل باشيم که موج اولش جرياني بود که شما، مايکل برن، فخرالدين عظيم�ي و ديگران ده، پانزده س�ال پيش آغ�از کرديد؟ يا اينکه ش�ما اين نگاه ها را

بيشتر سياسي مي دانيد تا تاريخي؟من کتاب بايندر را خواندم و حتي نقدي هم درباره اش نوش��تم. به نظرم اصال کتاب محكم و مستدلي نيست، استدالل هايش خيلي ضعيفند، براي ادعاهايش هيچ سندي نمي آورد، کلي چيزها را ناديده مي گيرد. بنابراين فكر مي کنم به لحاظ تاريخي اثر بس��يار ضعيفي است؛ در مورد مقاله ميالني يادم مي آيد که نوشته اش بررسي تاريخي نبود، صرفا مالحظاتي بود درباره چند نكته مرتبط ب��ا کودتا. واقعا نمي توانم بگويم آنجور که ش��ما مي گوييد، موج دومي شكل گرفته؛ به نظرم در تمام اين مدت آدم هاي مختلفي آمده ا ند و جزئياتي در روايت ها و گزارش ها را با نگاهي متفاوت بررسي کرده اند؛ بعضي ها مايلند بر نقش انگلستان تأکيد کنند، بعضي ها مايلند نقش س��لطنت طلبان يا جمعيت مردم را پررن��گ بنمايانند � بحثي که اردشير زاهدي و کساني ديگر مطرح مي کنند � اما به نظر من تنها رهيافت هاي مستدل آنهايي اند که نتيجه مي گيرند اياالت متحده نقش کليدي در کودتا داشته. بنابراين من خيلي نمي توانم موافق

باشم دو موج تحقيق در اين باره شكل گرفته.چرا معتقدي�د که کار اين نويس�نده ها را

نمي توان تحقيق تاريخي خواند؟

حجم انبوهي س��ند هست که استدالل هاي م��ن را تأييد مي کنند. به خصوص س��ه گزارش رس��مي متعلق به سازمان سيا هس��ت که اين سال ها منتشر شده اند، دوتاش��ان سانسورشده، و مهمترين ش��ان گزارش دونالد ويلبر اس��ت که نيويورک تايمز در س��ال 2۰۰۰ منتشر کرد. اين گزارش، مفصل به جزئيات نقش س��يا در کودتا مي پردازد. با طول و تفصيلي که اين س��ند دارد، ديگر نظر کس��ي چون اردش��ير زاهدي که ادعا مي کند پاي س��يا وسط نبوده، مس��خره است. جداي اين خاطرات کرميت روزولت هم هس��ت. من خودم نيم دوجين گفت وگ��و با مأموراني از س��ازمان س��يا، چندتايي از مأموران بريتانيايي، و چندتاي��ي از ايراني هايي ک��رده ام که در کودتا نقش داش��ته اند. تمام اين منابع مختلف انبوهي مدرک به آدم مي دهند که سيا نقش داشته. اين حرف زاهدي که س��يا اصال نقشي نداشته فقط مس��خره است. و البته که مي شود فهميد انگيزه زاهدي از اين حرف چيس��ت، او س��لطنت طلب اس��ت و مي خواهد پاي اين نظريه بايس��تد که ماجرا قيامي مردمي عليه مص��دق بوده. زاهدي ناظر بي طرفي نيست، خودش مستقيما در کودتا شرکت داشت، و از اين گذشته کل اعتبارش در زندگي هم برآمده از نقشش در کودتا بود: شاه به او مقام حس��ابي داد و با دختر ش��اه ازدواج کرد. کل زندگي زاهدي بر پايه اين ادعا بنا ش��ده که کودتا ماجرايي بومي و داخلي بوده است؛ خيلي سخت مي شود گفت او ناظري بي طرف است. من هيچ دلبستگي اي به هيچكدام از طرف ها ندارم و ماجرا برايم فاقد منفعتي شخصي است. مخالفتي با انتقاد از دولت آمريكا يا برعكسش ندارم، قصدم اين نيست تقصير را گردن يک ايراني درگير کودتا يا کس��ي ديگر بيندازم. از اينكه چه کسي کودتا کرده، منفعتي شخصي نمي برم؛ زماني که مشغول

نزديک به 30 سال است که مارك گازيوروسکي، استاد علوم سياسي دانشگاه دولتي لوزيانا، در صدر فهرست پژوهشگران آمريکايي ماجرای 28مرداد قرار دارد. او خود در مقدمه مقاله »کودتا 19۵3 در ايران«، که در سال 1987 ميالدي در مجله علمي و معتبر »نشريه بين المللي مطالعات خاورميانه« منتشر شد، چنين نوشت: »اين پژوهش تا مدت زيادي کامل ترين روايت کودتا خواهد بود.« گازيوروسکي با استناد به اسناد و مدارك آرشيوهاي دولتي انگلستان و آمريکا و مصاحبه هاي اختصاصي با مأموراني که در آن روزهاي سرنوشت ساز در تهران به سر مي بردند، نخستين تحليل آکادميک درباره اهميت و وسعت نقش سازمان هاي جاسوسي آمريکا و انگليس در ماجرا 28مرداد را ارائه داده است. تسلط گازيوروسکي در زمينه کودتاي 28مرداد تا حدي است که داريوش بايندر، سرسخت ترين منتقد نظريه نقش محوري سيا در سقوط دولت مصدق، در مقدمه نوشتارش درباره اين رويداد تاريخي از او تشکر مي کند.

سیاوش رنجبر دائمیترجمه بهرنگ رجبی

Page 8: Shahrvand Emrouz Special Dossier on August 1953 Coup

شهروند امروز 29 مرداد 139050

فتهه ه

وندپر

دارد روي طرف ه��اي ايران��ي کودتا کار مي کند، چون در تمام اين مدت من و اغلب آدم هاي ديگر گفته ايم که گرچه نقش آمريكا در ماجرا بس��يار مهم ب��وده اما قطعا دولت اياالت متحده خودش تک وتنها کودتا نكرد و طيفي وس��يع از ايرانيان بوده اند که به اشكال مختلف در اين ماجرا نقش داشته اند؛ بس��ياري از جزئيات کار اين ايراني ها هنوز مشخص نش��ده. بنابراين من واقعا اميدوار ب��ودم او ب��راي انجام کارش از اس��نادي بيش از داش��ته هاي ما بهره بگيرد. من کامال آماده ام اين نظر را بپذيرم که ايراني ها نقش بسيار مهمي در کودتا داش��ته اند. اما متأسفانه اسنادي که او ارائه مي کند اساس��ا هيچ چيز ت��ازه اي ندارند. به نظر مي آيد هدف او بي اعتبار کردن روحانيان سر اين ماجرا است. مهمترين نكته اين است که او سعي مي کند بر نقش آيت اهلل بروجردي تأکيد بگذارد ؛ و کار عجيبي که مي کند اينكه مي گويد بروجردي حرف هايي زده، حرف هايي که حتي معلوم نيست کي زده ش��ده، و ادعا مي کند اين حرف ها نقش مشخص و برجسته اي در بسيج کردن ايراني ها در روز کودتاي 28 مرداد، براي شورش عليه مصدق داش��ته، اما آنجور که او سند ارائه مي کند خيلي گمراه کننده اس��ت؛ از اسنادي واضح و مشخص نقل قول غلط م��ي آورد، مثال اگر به نقل قول هاي کليدي اي نگاه کني��د که بايندر از گزارش ويلبر درب��اره آيت اهلل بروج��ردي آورده مراجعه کنيد، مي بينيد نقل قولش از ويلبر کامال غلط انداز است و جمله ها را به کل از پس زمينه شان جدا مي کند؛ به لحاظ تاريخي اي��ن نقطه ضعف بزرگي براي او است. به هرحال جمله اي که از ايشان نقل مي کند

تحقيقم بودم تمام اسناد موجود را بررسي کردم و براساسشان به نتايج مشخصي رسيدم.

به هرحال يک گزارش تازه منتشرشده سيا متعلق به سال 1972 در مورد شاه و مقامات ارشد حکومتش، رخدادهاي سال 1332 را نزاعي داخلي ميان مصدق و شاه مي خواند و هيچ اش�ارها ي به نقش س�يا ندارد. اين

سند مغاير با بحث شما نيست؟دول��ت آمريكا ت��ا پيش از اظه��ارات مادلين آلبرايت در س��ال 1999 هيچگاه زير بار نقش��ي که در ماجراي م��رداد 1332 بازي کرده، نرفت. تا پيش از آن دولت آمريكا انكار مي کرد که اصال نقش��ي در کودتا داش��ته. دليلي ندارد در چنين س��ندي که موضوعش چيزي ديگر و کلي است و مشخصا درباره کودتا نيست، به دخالت آمريكا در ماجراي کودتا اشاره شود. همچنان که گفتم مهمترين سند گزارش رسمي سيا نوشته دونالد ويلبر است که در آن نقش اياالت متحده در کودتا

به غايت واضح بيان شده است.بنابراين به نظر مي آيد ش�ما هيچ ش�کي نداريد که ادعاهاي بايندر اشتباه و مغلطه

است.بايندر چيزهايي را جعل مي کند. پيش از هر چيز بايد بگويم کار او اصال تاريخ نگاري نيس��ت. نمي شود گفت هر که تاريخ نگار نيست حق ندارد درباره تاريخ بنويس��د، ولي او واقعا در برخورد با وقايع مس��تند و اطالع��ات موجود خيلي خيلي گزينشي عمل مي کند. به لحاظ تاريخ نگارانه اين اصال برخورد درستي نيست و اشكال دارد. البته ابتدا من خيلي خوش��حال ش��دم وقتي ديدم او

اين است: »مملكت شاه الزم دارد.« من مي دانم روحانيان ايراني بعضي وقت ها سربس��ته حرف مي زنند، اما گفتن اين جمله که »مملكت ش��اه الزم دارد« خيلي سخت مي تواند تحريک کننده م��ردم براي اقدام به ش��ورش و براندازي مصدق باش��د. »مملكت ش��اه الزم دارد« خيلي جمله ابتدايي و ساده اي است. سندي که بايندر در مورد نقش آيت اهلل بروجردي ارائه مي دهد به طور جدي پرتحريف اس��ت و به نظر من اصال سند نيست. دو روحاني هس��تند که در اين زمينه درباره شان حرف هايي زده ش��ده، بهبهاني و کاشاني. عمده چي��زي که در اين مورد داري��م اظهارات ريچارد کاتم است. در مورد آيت اهلل کاشاني هم من خودم با دو نفر از پنج افس��ر اصلي سيا در اجراي کودتا مصاحبه کردم. با هر کدام هم جداگانه مصاحبه کردم، بنابراين نمي دانستند دارم با جفتشان حرف مي زنم، و هر دو هم گفتند به آدمي پول داده اند، آدمي که قرار بوده آن پول را به کاشاني بدهد، اما به هيچ وجه مشخص نيست آيت اهلل کاشاني پول را گرفته باشد. بنابراين بايندر خيلي جدي دارد اسناد نقش روحانيت را تحريف مي کند. جداي از اين، بايندر کلي از اسنادي را که مبتني بر حرف ها و اظهارات ديگر آدم ه��اي مرتبط با کودتا بوده، ناديده مي گيرد، به خصوص حرف هاي دو مأمور اصلي آمريكا را، جاللي و کيواني، و مأموران بريتانيا را، رشيديان ها؛ به نسبت اسنادي که در مورد نقش بروجردي وج��ود دارد، حرف هاي اينها به مراتب محكم تر و قابل اتكاتر است. خب، اينها نكات بسيار مهمي اند که بايندر در موردشان اشتباه مي کند. کنار هم گذاشتن اس��ناد و ارزيابي شان نيازمند تحقيق تاريخي حسابي و درست و درمان است.

بايندر مطلقا اين کار را نكرده.کتاب بايندر مش��كالت ديگري ه��م دارد. او خيلي زياد روي اين مسئله متمرکز مي شود که چه کساني جمعيت شورشي ها را در روزهاي 27 و 28 مرداد س��ازماندهي کردند. بايندر ارتش را کنار مي گذارد و مي گويد اساس��ا ارتش وقتي پا به ميدان گذاشت و در براندازي مصدق نقش ايفا کرد که ديد جمعيت بيرون آمده و ادعا مي کند اين جمعيت را بروجردي راه انداخته و س��ازمان داده بود. اين ادعا حقيقت ندارد، ارتش شب قبلش بيرون آمده بود و از همان شب قبل عمليات ضد مصدق شان را شروع کرده بودند؛ آمريكا ارتش را بس��يج و جاده را برايش صاف کرده بود. افسران س��يا يک ماه مي شد که آنجا بودند، داخل ارتش فعاليت هاي گس��ترده اي کرده بودند و ش��بكه بزرگي از افس��ران و ارتش را سازمان داده بودند؛ اين افسران سازماندهي شده در روز کودتا نقشي مهم ايفا کردند و دل و جرأت پيدا کردنشان هم فقط تاحدي بابت ديدن جمعيت غيرنظامي اي بود که به خيابان آمده بودند. نكته اي که بايندر براي اثباتش مي کوشد قطعا بي مورد و خطا است، اينكه ارتش در واکنش به مشاهده جمعيت غيرنظامي

در مورد کاشاني هم من خودم با دو نفر از پنج افسر اصلي

سيا در اجراي کودتا مصاحبه کردم. با هر

کدام هم جداگانه مصاحبه کردم،

بنابراين نمي دانستند دارم با جفتشان

حرف مي زنم، و هر دو هم گفتند به

آدمي پول داده اند، آدمي که قرار بوده

آن پول را به کاشاني بدهد، اما مشخص

نيست کاشاني پول را گرفته يا نه. بنابراين بايندر خيلي جدي دارد اسناد نقش

روحانيت را تحريف مي کند

سند

وقتي شاه در 18 اوت ]27مرداد[ به رم رسيد، سيا با رخداد مصيبت باري مواجه شد که هيچ احتمالش را نداده بود.

خيلي اتفاقي الن دولس، رئيس سازمان سيا، براي تعطيالتش آنجا بود. وقتي شاه دم ميز پذيرش

هتل اکسلسوآر داشت اتاقش را تحويل مي گرفت، دولس کنارش ايستاده بود و داشت سعي مي کرد همين کار را بکند.

جان والر به ياد مي آورد فرنک ويزنر بين دو و سه شب بهش زنگ زد. ويزنر سراسيمه

بوده؛ به والر گفته »رسيده به رم. يه اتفاق خيلي خيلي وحشتناکي افتاده. مي توني حدس بزني چي شده؟« والر

نتوانسته.ويزنر ادامه داده »خب، شاه با عروسش و خلبانش رفت

سمت هتل اکسلسوآر که اتاق بگيره، خودشون سه تا بودن. داشت از خيابون رد مي شد که بره اون دست توي هتل.

حدس بزن ديگه... تو بگو، من نمي خوام پشت تلفن بگم، مي توني تصور کني چه اتفاقي ممکنه افتاده باشه؟ بدترين

اتفاقي که مي توني فکرشو بکني، افتاد.«

والر گفته »يه تاکسي زد بهش و کشتش.«ويزنر اين بار بي تاب و بابت هيجاني که داشته به لحني تند و پر پرخاش جواب داده »نه، نه، نه، نه. خب جان، شايد تو

نمي دوني که دولس تصميم گرفته ادامه تعطيالت شو بره رم. حاال ديگه مي توني تصور کني چي شده؟«

والر جواب داده »دولس با ماشين زد بهش و کشتش.«حرف والر اصال به نظر ويزنر بامزه نيامده. »سروکله

جفت شون يه لحظه پاي ميز پذيرش اکسلسوآر پيدا شد. دولس مجبور شد بگه »بنده بعد شما واالحضرت«.«

برخورد دولس و شاه کامال نامنتظر و اتفاقي بود اما دولت آمريکا را حسابي آشفته و سراسيمه کرد و به سيا هم

ابتدا چنين خبر رسيد که رسانه ها ماجرا را فهميده اند. نفهميده بودند و درنتيجه اين اتفاق بي آنکه توجهي جلب

کند، گذشت. واکنش هيجان زده ويزنر کامال نشان مي دهد برخورد اتفاقي بوده. اگر برنامه از پيش تعيين شده اي براي ديدار رئيس سازمان سيا با شاه در رم داشته اند بعيد بوده ويزنر ساعت 2 شب وحشت زده به والر زنگ بزند و پشت

خط تلفني آزاد اطالعاتي چنين حساس را بدهد.

ديدار اتفاقي شاه با ...يک سند سيا که چند سال پيش منتشر شده، از يک اتفاق بسيار عجيب در روز 27 مرداد 1332 حکايت مي کند

بخشی از سند سازمان سیا متعلق به سال 1953 که چند سال پیش منتشر شد. عنوان این گزارش که نویسنده آن اسکات کاچ است»زنده باد شاه« است

Page 9: Shahrvand Emrouz Special Dossier on August 1953 Coup

شهروند امروز 29 مرداد 139051

مشروعيتي نداشت. فکر مي کنيد بايندر و ميالني با انتشار مطالبشان مي کوشند اين مدع�ا را تقويت کنند که پس از 28 مرداد

شاه حاکم مشروعي بود؟بله، بايندر و ميالني براي مطرح کردن چنين نظراتي داليلي سياس��ي دارند، وگرنه صرفا بايد از اس��ناد موجود نقل مي آوردن��د. براي من واقعا مشروعيت شاه اهميتي ندارد، موضوعم نيست. م��ن ايراني نيس��تم و ماجرا برايم س��ود و زيان شخصي ندارد. همانطور که گفتم، آنچه من اين رويكرد بايندر و � به گمانم � ميالني را مي پسندم که معض��الت را در درون خود اي��ران و ايراني ها مي جويند، قرن هاست که ايرانيان بابت مشكالت خودشان خارجي ها را مقصر دانسته اند؛ امروز هم کماکان وضع همين اس��ت؛ ام��ا در مورد قضيه کودتا بايد ببينيم به لحاظ تاريخي واقعا چه چيز

صحت دارد.نزديک 60 سال پس از کودتا فکر مي کنيد هن�وز اطالع�ات و اس�ناد بايگاني ش�ده منتشرنش�ده اي باقي مانده باش�د، و اگر هست امکان دارد انتشار آنها نوري تازه بر رخدادهاي 28 مرداد 1332 ايران بيفکند؟

خب، مهم ت��ر از هر چيز همان گزارش ويلبر است که دولت آمريكا احتماال خودش داوطلبانه منتشرش نمي کرد، اما حاال آن گزارش درآمده و منبع اسنادي بي نهايت مهمي است؛ اين گزارش به روش��ني تفس��يرهاي مرا تأييد مي کند و در تضاد با تفس��ير بايندر است. دولت آمريكا تعداد محدودي سندهاي ديگر هم اينجا و آنجا منتشر کرده که اغلبش��ان در نوشته هاي اخير در مورد کودتا نقل شده اند. مقدار اندکي هم اسناد آرشيو ملي بريتانيا در دس��ترس است که ارزشمندند و در تحقيقي که من منتشر کردم نقل شده اند. اما واقعيت ماجرا اين است که آن زمان درباره کودتا زياد مطلبي نوشته نشد. 6۰ سال پيش، مسائل خيلي مكتوب نمي شدند؛ بنابراين تنها راه براي تحقيق در مورد چنين مس��ائلي ح��رف زدن با آدم هايي است که مستقيما درگير ماجرا بوده اند. خوب است که آدم به منابعي آرشيوي دسترسي داشته باشد، اما منابع آرشيوي قرار نيست همه ماجرا را برايتان روشن کنند، به خصوص اگر مثال دولت هايي مثل انگلستان و آمريكا اسنادشان را منتشر نكنند. تاريخ نگاران سنتي اي که فقط بر اس��تفاده از مدارک و اسناد مكتوب اصرار دارند، اغلب در روايت اصلي ترين ماجراها ناتوان مي مانند، به خصوص اگر قضيه مس��ائل محرمانه اي چون عمليات س��رويس هاي اطالعاتي و از اين قبيل باشد. همچنين س��يا ادعا مي کند بيشتر اسناد قديمي اش را از بين برده و به گمان من اين قضيه حقيقت دارد. احتماال کلي اسناد به دردبخور توي آرشيوهاي بريتانياست، به خصوص در مورد نقش رشيديان. به احتمال زياد اسناد به دردبخوري هم در بعضي آرش��يوهاي ايران هس��ت. بسياري از

توي خيابان وارد عمل شد. در واقعيت ابتدا ارتش پا به ميدان گذاشت، خيلي هم سازماندهي شده، و نقشي مهم هم در کودتا ايفا کرد، نقشي که خيلي مهمتر از نقش آن جمعيت بود. اگر ماجرا محدود به غيرنظامي ها بود، نتيجه صرفا مي شد تظاهراتي چندهزارنف��ره ک��ه جمعيتش ش��عار مي دادند. چه طور ممكن بود بتوانند مصدق را دستگير کنند و ساختمان راديو را بگيرند؟ خودشان به تنهايي نمي توانستند اين کارها را بكنند. چه طور ممكن ب��ود بتوانند تقاطع هاي مهم ش��هر و تجهيزات مخابرات��ي را کنترل کنند؟ بنابراين نقش ارتش بي نهايت مهم بوده و اصال فرع بر جمعيتي نبود که به خيابان آمده بود. مشكل سوم گزارش بايندر اين است که او به کل، اتفاقات 28 ماه پيش از روز کودتا را ناديده مي گيرد، محدوده اي زماني که در آن اول انگليس��ي ها و بعد آمريكايي ها هر کاري از دستش��ان برمي آمد کردند تا زير پاي مصدق را خالي کنند. بريتاني��ا ديگر کم وبيش تصميم حمله ب��ه ايران گرفته ب��ود و آمريكايي ها بودند که متقاعدش��ان کردند اين فكر را کنار بگذارند. سه توطئه پروپيمان ترتيب دادند، اولي از طريق س��يدضيا، دومي از طريق قوام و سومي در پاييز 1331 از طري��ق زاهدي. انگليس��ي ها هر کاري ممكن بود کردند تا مصدق را به زير بكشند؛ اين اتفاقات بر وقايع بعدي تاثيرگذار بود. کميسيون اصل 4 سازمان سيا مشخصا در دو ماه آخر مانده به کودتا دقيقا همين ه��دف را دنبال مي کردند و از طرق مختلف کوش��يدند زير پاي مصدق را خالي کنند. بنابراين کودتا، برخالف شرحي که بايندر مي دهد، در صبح روز 28 مرداد شروع نشد؛ ريشه هايش برمي گردد به همان نخستين روزهاي دوران نخس��ت وزيري مصدق. نمي شود دوونيم س��ال تالش هاي مداوم هم بريتانيا و هم آمريكا را براي به زير کشيدن مصدق ناديده گرفت. کلي ايراني، دس��ت کم چندهزار نفر، به جمعيت توي خيابان ملحق ش��دند و داوطلبانه و به خواس��ت خودشان در تظاهرات عليه مصدق شرکت کردند. اما اين کار را در همسويي با موقعيت و شرايطي کردند که بريتانيا و آمريكا دوونيم س��ال براي به وجود آوردنش مايه گذاش��ته بودند. بايندر دلش مي خواهد اينها را ناديده بگيرد، مي خواهد ثابت کند کودتا ماجرايي صرفا داخلي بود، که آيت اهلل بروج��ردي موضعي گرفت و بع��د صبح روز 28 مرداد جمعيت ريختند به خيابان. قضيه پيچيده تر از اينها اس��ت. چنين خوانش��ي از کودتا خيلي ساده انگارانه است و به تبعش هم نتيجه بحثي که

بايندر مطرح مي کند آميخته به تحريف است.تفس�يرهاي متفاوت�ي از رخداده�اي 28 مرداد وج�ود دارن�د که اش�اره صريح به پذيرش حکومت شاه پس از آن روز دارند از جمله در تحليل بايندر و ميالني مي توان اين رويکرد را ديد. اما تحليل شما نهايتا به اين نتيجه مي رسد که شاه نزد عامه مردم

چهره هاي اصلي کودتا جزو ارتش بودند و اگر آن زمان سندي يا گزارشي مكتوب کرده باشند يعني هنوز جايي در بايگاني ه��اي ارتش ايران مانده و موجود است؛ همه اين اسناد هم نهايتا جزئيات ماج��را را تفصيل و دقت بيش��تري خواهند داد، اما فكر نمي کنم در اصل ماجرا تغييري اساس��ي

بدهند.ديگر معم�اي آن روزها ک�ه هنوز چندان رمزگش�ايي نش�ده اس�ت اين اس�ت که ش�وروي دقيقا چه نقشي در کودتا داشته است. فکر مي کنيد در آن روزهاي منتهي ب�ه کودتا حزب توده پيوس�ته از مس�کو

دستور مي گرفت؟گزارش هايي درباره نقش حزب توده هست، نوش��ته هاي مازيار بهروز، يروان��د آبراهاميان، و کتاب س��پهر ذبيح در مورد کمونيسم در ايران. نظرات خيلي ضدونقيض است. به گمانم کساني روي اس��ناد آرش��يوهاي ش��وروي کار کرده اند، بيشتر س��ر قضيه غائله آذربايجان در سال هاي 1324 ت��ا 1325 اس��ت، اما االن ي��ادم نمي آيد درباره ماجراهاي سال 1332 چيزي منتشر شده باشد. فكر مي کنم روس ها در بايگاني هايشان را گشودند اما پس از مدتي در بخشي از بايگاني ها را دوباره بستند. ممكن است در همان دوره کساني نگاهي به اسناد مرتبط با کودتا هم انداخته باشند. به هرحال در پاس��خ به س��وال شما به طور کلي مي شود گفت احتماال حزب توده خيلي وابسته و وف��ادار به مس��كو بوده و هر دس��توري از آنجا مي آمده، انجام مي داده، ام��ا باز يادتان بيايد که اين اتفاقات شتاب خيلي تندي داشت، اتفاقي که يک روز مي افتاد مي توانست اتفاقات فردايش را به کل، سمت وسويي متفاوت بدهد. در آن چهار روز کودت��ا، 25 تا 28 مرداد، اتفاق هاي خيلي خيلي زيادي افتاد؛ درست همانطور که مأموران سيا در تهران فرصت بسيار کمي براي انجام هماهنگي با واشنگتن داشتند، براي اعضاي حزب توده هم خيلي مجالي براي هماهنگي با رهبرانش��ان در سفارت شوروي و مسكو نبود، بنابراين در اين بازه زماني احتم��اال هر کاري حزب توده کرد مطابق توصيه هايي صرفا کلي بوده که از رهبران روسشان گرفتند. به نظرم چون روند تغيير شرايط روزبه روز بود، وقتي با اين سوال ها روبه رو مي شدند که مثال به تظاهرات بپيوندند يا نه، مجس��مه اي را پايين بياورند يا نه، آدم هاشان را از خيابان بيرون بكشند يا نه، و خيلي سوا ل هاي ديگر، کامال خودانگيخته عمل مي کردند. قضيه خيلي ساده بود، وقتي براي رفتن به سفارت شوروي و مشورت با راهبرانشان نداشتند، به خصوص که آن زمان سفارت شوروي تحت نظر هم بوده و راحت نمي توانس��تند بروند

آنجا و با افسرهاي روس حرف بزنند.بنابراين من فكر مي کن��م گرچه حزب توده وفادار و وابسته به شوروي بود و تا حد زيادي اتكا به مسكو داشت و آلت دست شوروي به حسابش

کودتا، برخالف شرحي که بايندر مي دهد، در صبح

روز 28 مرداد شروع نشد. نمي شود دوونيم سال

تالش هاي مداوم هم بريتانيا و هم آمريکا را براي به

زير کشيدن مصدق ناديده گرفت. کلي ايراني، به

جمعيت توي خيابان ملحق شدند و به خواست خودشان در تظاهرات عليه

مصدق شرکت کردند. اما اين کار را در همسويي با

شرايطي کردند که بريتانيا و آمريکا

دوونيم سال براي به وجود آوردنش مايه

گذاشته بودند

Page 10: Shahrvand Emrouz Special Dossier on August 1953 Coup

شهروند امروز 29 مرداد 139052

فتهه ه

وندپر

مي آوردند، در مورد جزئي��ات اتفاق هايي که آن زم��ان هر روز مي افتاد، خودانگيخته عمل کرده، گيج و سردرگم بوده و رفتارهاي متناقضي کرده، درست مثل همه طرف هاي ديگر مرتبط با ماجرا، از جمله آمريكايي ها. همچنين مازيار بهروز اين بحث را مطرح مي کند که در حزب توده اختالف افتاده بود، يک دسته مي خواستند يک کار بكنند و يک دسته کاري ديگر؛ بايد در موازنه قدرت اين دسته هاي مختلف که س��ال 1332 درون حزب مدام باال و پايين مي شد دقت کرد؛ يک نكته آخر را هم بگويم. مأموران سيا که من با آنها صحبت کردم، گفتند درون حزب توده آدم داش��ته اند و احساسش��ان اين بوده که خوب مي دانند حزب دارد چه کار مي کند و بنابراين درجا مي توانسته اند راهي براي کنترل حزب توده پيدا کنند. همچنين جمعيتي سامان داده بودند به نام »سياه جامگان« و مي توانستند واکنش حلقه هاي مختلف حزب توده به حرکت هاي اين جمع را دريابند و تحليل کنند. بنابراين تحليل رويكرد حزب توده بسيار پيچيده اس��ت. سيا هم ماجرا را پيچيده تر کرده و شايد حتي انگليسي ها هم از طرفي روي حزب

توده نفوذ داشتند. ت�وده ح�زب کن�ش مي گويي�د ش�ما خودانگيخت�ه بوده. پس ب�ه اين معتقديد ک�ه روزول�ت و مأم�وران س�يا ه�م س�ر روزهاي کودتا عمال داش�ته اند خودسر از

باالدستي هايشان عمل مي کرده اند؟عبارتي که من استفاده مي کنم »بداهه عمل کردن« اس��ت. مثال همين عمليات اخير کشتن ب��ن الدن را در نظر بگيريد؛ اين آدم ها عمليات را به صورت آزمايشي تمرين کرده بودند و از همه نظر آماده شده بودند. اما به محض اينكه عمليات واقعي شروع شد ديگر خودشان بودند و خودشان، و بايد آن کاري را مي کردن��د که قرار بود. مقدمه چيني و آماده ش��دن سرمش��قي به دست نمي دهد که بتوان صددرصد مطابقش رفتار کرد. بايد مراقب و آماده هر پيشامد و اتفاقي بود که امكان وقوعش مي رود. عكس العمل بداهه هميشه وجود دارد و در چنين عملياتي خيلي حياتي و تعيين کننده هم هست، چه وقتي پاي تشكيالت پنهاني سيا وسط باشد و چه وقتي ماجرا مذاکراتي باشد که همين االن در واشنگتن بين اوباما و مخالفانش در مورد بدهي هاي دولت در جريان اس��ت. در همه اين موارد عمل بداهه سرنوشت ساز و تعيين کننده است. من در گفت وگوي سال 1985ام با کرميت روزول��ت مفصل در اين مورد صحب��ت کردم. او ه��م دقيقا همين را گفت، گفت بله، ما نقش��ه و برنامه اي مشخص داشتيم، نقشه خوبي هم بود، ولي من فقط در حد يک نقشه نگاهش مي کردم، مبدأ انج��ام عمليات. به محض اينك��ه به تهران رسيدم س��رم را از پنجره بردم بيرون و براساس شرايطي که پيش مي آمد، هر کاري به نظرم الزم آمد، انجام دادم. از قبل مي دانستيم که بايد بداهه

عمل کنيم، اينها را روزولت به من گفت. بنابراين عمليات آمريكايي ها هم کامال بداهه بوده، هيچ

ترديدي درباره اش نيست.پس شما فکر مي کنيد امثال بايندر کنش بداهه آمريکايي ها را به اين تفسير مي کنند که عمليات صرفا با هماهنگي و نظر مساعد رهبران س�يا اما بي دخالت مستقيمشان

انجام شده؟بله آنها عم��ل بداهه را با شكس��ت خوردن اشتباه گرفته اند. يک مثال ديگر براي اين موضوع مي تواند عمليات حمله متفقين در 1944 براي آزادس��ازي فرانسه باشد. آمريكا و بريتانيا و ديگر نيروهاي درگير اين عمليات چند س��ال برايش زمينه چيده و برنامه ريخته بودند، اما همين که حمله شروع شد ديگر مجبور بودند بداهه عمل کنند، مثال ممكن بود جايي آلماني ها مسلسلي مستقر کرده باش��ند که در پيش بيني هاي آنها لحاظ نشده بود. عمل بداهه هميشه وجود دارد؛ اما اين قضيه مطلقا دليل اش��تباه يا عدم ابتكار عمل يا مسئول نبودن نيست؛ عمل بداهه هميشه

در چارچوب برنامه اي از پيش آماده است.بس�يار گفته اند که س�يا از نتيجه کودتا و نحوه عملياتش س�ر کودتاي ايران راضي بود و آن را نمونه اي براي به کار بس�تن در ديگر کشورهاي جهان س�وم قرار داد. آيا ش�ما هم فکر مي کنيد س�يا واقع�ا از اين عمليات رضايت داشت و مايل بود شيوه ها و سياس�ت هاي راهبردي عمليات س�ال 1332 اي�ران را در جاهاي�ي ديگ�ر دوباره

پياده کند؟سيا هم مانند هر مجموعه يا گروهي سازمان يكدس��تي نبود و درون��ش همه يک جور فكر نمي کردند. مثال در مجموعه سيا کساني مخالف کودتا بودند، از جمله خود ريچارد کاتم که جزو برنامه ريزانش ب��ود، و همچنين رئيس پادگان سيا که از 1948 ساکن ايران بود. در درون سيا طرفدار مصدق و طرفدار جبهه ملي هم وجود داشت، کساني که حتي در دهه 195۰ دست به فعاليت هايي پنهان زدند تا شاه را ترغيب کنند به لحاظ سياسي فضا را باز کند؛ نمي توانم نام اين مأموران سيا را بياورم ولي طي سال هاي 1336 و 1337 کارهاي مهمي در اين زمينه انجام شد. در 134۰ که دولت کندي سر کار آمد، متوجه شدند شاه با کلي مشكل مواجه است و اين را هم متوجه شدند که اين مشكالت در کودتاي سال 1332 ريشه دارند، بنابراين کوشيدند شاه را به س��مت سياس��ت هايي آزادمنشانه سوق دهند، آنچه شما مي گوييد تا حد زيادي درست است؛ سيا فكر مي کرد عملياتش موفقيت آميز بوده و توي گواتماال و جاهايي ديگر هم تكرارش کرد، ولي در داخل مجموعه سيا بسياري آدم ها متوجه بودند که اين پايان ماجرا نيست و شاه مشكل مشروعيت دارد و سعي کردند براي رفع

مأموران سيا که من با آنها صحبت کردم، گفتند درون حزب

توده آدم داشته اند و احساسشان اين بوده

که خوب مي دانند حزب دارد چه کار مي کند و بنابراين

درجا مي توانسته اند راهي براي کنترل حزب توده پيدا کنند. همچنين جمعيتي سامان داده بودند به نام »سياه جامگان« و

مي توانستند واکنش حلقه هاي مختلف

حزب توده به حرکت هاي اين جمع را دريابند و تحليل

کنند

مشكل کاري بكنند. ولي به رغم تالش هايي که به قصد ترغيب ش��اه براي رو آوردن به مشيي دموکرات مآب انجام ش��د، اين دسته آدم ها در

اقليت بودند.اشاره کرديد که رئيس پادگان سيا در ايران مخالف کودتا بود. آيا او يا کس�ان ديگري در اين سطح مي توانستند جلوي کرميت روزولت را بگيرند و مانع پيشبرد نقشه اش شوند، مي توانستند کل ماجرا را به مسيري

ديگر سوق بدهند؟انجام کودتا به نظر کرميت روزولت منوط نبود، اگر چنين بود کودتا احتماال س��ال 133۰ انجام مي گرفت. در نهايت تصميم را اول برادران دالس و سپس دوايت آيزنهاور گرفتند ، تصميم گيران اصلي اينها بودند. به يک معني حتي کار الن دالس هم نبود، رئيس جمه��ور و وزير امور خارجه تصميم گرفتند. بنابراين امكان نداشت رئيس پادگان سيا در اي��ران بتواند جلويش را بگيرد. او چند پله اي از رأس هرم پايين تر بود. احتماال نظر سفير لوي هندسون را بيشتر از نظر مسئول نيروها تحويل مي گرفتند که آن زمان نظر سفير حسابي مساعد بود. بنابراين اينكه مس��ئول نيروهاي سيا بتواند جلوي ماجرا را بگيرد منتفي بود. در واقع دو هفته قبل از کودتا هم برکن��ارش کردند و يكي ديگر را جايش گذاش��تند، يكي که موافق و خيلي هم مشتاق بود. اگر خاطرات کرميت روزولت را بادقت بخوانيد، وقتي دارد شرح جلسه اصلي مربوط به کودتا را در وزارت امورخارجه مي دهد، مي گويد 9 يا 1۰ نفر توي اين جلسه حاضر بودند، او گوش داده به بحث ها و متوجه شده نيمي يا در همين حدود از جمع حاضر خيلي موافق کودتا نيستند، ولي جان فاستر دالس باعث مي شود بحث پيش برود. من در اين مورد مش��خصا با هنري بايوود، مع��اون وزير ام��ور خارجه در ح��وزه خاورميانه صحبت کردم، باالترين مقام وزارت در اين مورد. او جزو مخالفان بوده، بنابراين واقعا مهم نيست در سطوح پايين تر چه کسي له يا عليه کودتا بوده، مه��م اين بود رئيس جمهور چ��ه کار مي خواهد بكند. آيزنهاور از همان اول طرفدار کودتا بود و از ابتداي سال 1332 ديگر متقاعد شده بود بهترين

کار همين است.فکر مي کني�د وينس�تون چرچيل نقش

مهمي در متقاعد کردن آيزنهاور داشته؟در نهاي��ت تصمي��م را آيزنهاور گرفت��ه، اما چرچي��ل و به خص��وص آنتون��ي ادن، وزير امور خارجه بريتانيا که در بهار 1332 به واش��نگتن رفت و در مورد مسئله ايران جلساتي با مقام هاي بلندمرتبه آمريكايي داشت، نقش مهمي در اين تصميم گيري ايفا کردند. اين مشخصا همان زماني اس��ت که آيزنهاور ديگر متقاعد شد برنامه پيش برود و عملي شود. اما متقاعد کردن آمريكايي ها را نبايد به پاي بريتانيا نوشت، خود آمريكايي ها بودند

که تصميم به کودتا گرفتند

Page 11: Shahrvand Emrouz Special Dossier on August 1953 Coup

شهروند امروز 29 مرداد 139053

شايد ويلبر دلش مي خواهد نقش

روزولت را کم رنگ نشان دهد و

روزولت در کتاب ضدکودتايش قطعا

مي خواهد نقش خودش را گنده کند.

اما اين اختالفات شخصي است،

مي شود اسم شان را گذاشت »نبرد سهم ها«، اما واقعا تأثيري بر اصل

ماجرا ندارند

گنده کند. اما اين اختالفات شخصي است، مي شود اسم شان را گذاشت »نبرد سهم ها«، اما واقعا تأثيري

بر اصل ماجرا ندارند.با توجه به اينکه پس از گزارش ويلبر، خيلي چيز قابل مالحظه اي از آرشيوهاي سازمان س�يا در مورد کودتاي 1332 منتشر نشده، نظرت�ان در مورد اس�ناد آرش�يوي موجود چيست؟ آيا ش�ما هم با اين ادعاي کساني موافقيد که بس�ياري از اس�ناد سيا در اين

مورد را طي دهه هاي گذشته امحا کرده اند؟متأسفانه فكر مي کنم نظرشان احتماال درست اس��ت. ما االن س��ه تا از گزارش ه��اي داخلي اي را که آدم ها براي س��ازمان سيا آماده کرده اند، داريم، گزارش دونالد ويلبر که س��ال بعد از کودتا نوشته ش��ده، يكي ديگر که تاريخش براي من ناروش��ن است و اسمش هست »نبرد بر سر ايران« و سومي به نام »زنده باد ش��اه« ک��ه اواخر دهه 8۰ ميالدي نوشته ش��ده. هر س��ه تا را تاريخ نگاراني نوشته اند که آن زمان براي س��يا کار مي کرده اند و هر س��ه گزارش هايي براي آرشيو شدن اند، به اين قصد که نشان بدهند اتفاقي که افتاد دستپخت سيا بوده در جهت رسيدن به اهدافش؛ براي مخاطب عام نوشته نش��ده اند و همين هم دليل ديگري است که من براي اطالعاتي که مي دهند اعتبار زيادي قائل باشم. آخر چرا، به چه دليلي، ممكن است اين چيزي را که فكر مي کردند هيچ وقت عمومي نخواهد شد به روي کاغذ بياورند، جز اين است که کامال داشته اند حقيقت را مي گفته اند؟ معني ندارد چنين قصه اي

را جعل کرده باشند.برگردم به موضوع س��وال، يعنی اس��نادي که موجودند و اس��نادي ک��ه ديگر وج��ود ندارند؛ از گزارش هاي خود س��ازمان سيا اين را مي دانيم که پيوسته و به کرات اسناد مرتبط با اين ماجرا را امحا کرده اند. به نظر شما و من باورنكردني مي آيد، چرا بايد پيوس��ته اين کار را مي کرده اند؟ من طي اين مدت با مقامات دولت��ي اي هم در اين مورد حرف زده ام؛ به نظر مي آيد اين کار را هر روز نمي کرده اند، اما � باور کني��م يا نه � معمول بوده، و داليل واقعا پيش پا افتاده اي هم داش��ته �� فضاي اداري کافي نداريم، براي اين چيزها جا نيس��ت، ديگر به کاري ک��ه االن داريم مي کنيم ربطي ندارن��د، و غيره و غيره. اينها داليلي ان��د که بعضي مقامات به من و ديگران گفته اند و اگر اين حرف ها را در پس زمينه درستش قرار دهي به گمان من اعتبارشان بيشتر هم مي شود، به خصوص اينكه در ذهن داشته باشيد آدم هايي که کار امحا را انجام مي داده اند تاريخ نگار يا مردم عادي اي مثل شما و من نبوده اند؛ چيزي که آنها مي خواستند خيلي متفاوت بود، مي خواستند از اطالعات حفاظت کنند، پنهان نگه ش��ان دارند، و مطمئن شوند هيچ وقت منتشر نخواهند شد. تا دهه ها به نظرشان مي آمد اصال هيچ چيز غيرمعمول و نامتعارف��ي توي اين اس��ناد نيس��ت و دارند کار هوش��مندانه اي مي کنند که امحاش��ان مي کنند.

سند می خواهی؟ از توده ای ها اجازه بگیر

کرد. مقصود اياالت متحده قطعا سرنگوني مصدق بود و براي دستيابي به اين هدف شان هم حسابي کار کردن��د، و به نظرم � همچنان که در کتاب مان گفته ايم � نقش شان چش��مگير و پراهميت بوده. بي شک آنچه آمريكا کرده به خودي خود و به تنهايي کافي نبوده، اما قطعا چشمگير و پراهميت بوده و اگر کل ماجرا را با معيار رسيدن به اين حاصل نهايي � س��رنگوني مصدق � بسنجيم، شايد حتي الزم و

ضروري هم بوده.به تفاوت ش�خصيت ويلبر و روزولت اشاره کرديد. مي ش�ود اي�ن تفاوت ه�ا را برايمان

توضيح دهيد.به تعبيري قضيه اساس��ا برمي گ��ردد به اينكه »اعتبار« ماجرا مال کيست � در ايران کساني فكر مي کنند »اعتبار« کلمه مناسبي نيست و »تقصير« مناسب تر است. اما نكته اينجاست )و همين نكته هم مرا مي رساند به آن بخشي از بحث که چرا فكر مي کنم ادعاي پررنگ بودن نقش آمريكا استدالل محكم و قاطعي اس��ت( که دوت��ا از نقش آفرينان کليدي در طرف آمريكايي ماجرا � که درباره کودتا نوش��ته اند � در شرح هايشان اساسا مايلند تاحدي نقش خودشان را در ماجراها بزرگ کنند و پررنگ جلوه دهند. کماکان تأکيد مي کنم تاحدي، نه آنقدر که هيچ ک��دام از حقايق اصل ماجرا را زيرس��وال برود، اما شايد ويلبر دلش مي خواهد نقش روزولت را کمرنگ نش��ان ده��د و روزولت ه��م در کتاب ضدکودتاي��ش قطعا مي خواهد نق��ش خودش را

در اي�ن س�ال هاي اخي�ر موج جدي�دي از دانشگاهيان و نويسندگان پيدا شده اند که ادعا مي کنند اس�ناد س�ازمان سيا در مورد کودت�اي 28 م�رداد، که االن ديگر انتش�ار عمومي يافته اند، تصويري بسيار خودمحور و پررنگ از دخالت اين سازمان در ماجرا به دست مي دهند، و اينکه به خالف اين ادعاها در واقعيت بيش�ترين نق�ش را اختالفات و تنازعات داخلي خود ايران داش�تند. ش�ما که طي يک دهه گذش�ته اين اسناد سيا را به دقت مطالعه کرده ايد، با ارزيابي اين دست

تحليلگران موافقيد؟پاسخ مختصرش نه است. من فكر مي کنم در مورد س��ويه ش��خصي قضيه پرسش هاي به حقي مطرح شده. در چنين پرونده هايي، پرونده هايي که صرفا سياسي نيستند، هر کدام از طرف هاي درگير کلي علقه و احساسات دارند و مثال حتی وقتي به رقابت ميان دونالد ويلب��ر و کرميت روزولت دقت مي کني، مي بيني باز اين قضيه احساسات شخصي هست؛ بنابراين به نظرم اين پرسش معقولي است که نويسنده هر روايت کيست و مقصود مشخص اين آدم در قضيه چيس��ت؛ اين طوري شايد بشود جنبه هاي روانشناختي جالبي از ماجرا را هم بررسي کرد، اما براي من اين فرع ماجراست، حاشيه است، ربطي به اصل قضيه ندارد؛ تا جايي که من مي توانم بر اساس همه اسناد و مدارک موجود بگويم، اصال جاي بحث ندارد که آمريكا نقش مهمي در کودتا ايفا

مالکوم برن مشهور است به سرسختي و سماجت. همواره تالش مي کند تا جايي که امکان دارد سازمان هاي دولتي آمريکا را وادار به انتشار بي سانسور پرونده هاي محرمانه مربوط به کودتای 28مرداد و ديگر فعاليت هاي پنهان آمريکا در اروپاي شرقي، آمريکاي التين

يا خاورميانه کند. از سال 1986 ميالدي، عضو عالي رتبه »آرشيو امنيت ملي« در آمريکاست، موسسه اي غيردولتي، مستقر در دانشگاه »جورج واشينگتون« که ده ها پرونده قضايي عليه سازمان سيا و ديگر نهادهاي دولتي براي انتشار کامل گزارشات محرمانه خود باز

کرده است. تالش هاي برن درباره افشاي اسناد کودتاي 28مرداد تاحدودي نتيجه بخش بوده و برن موفق شده مدارك و اسنادي را در سايت »آرشيو امنيت ملي« منتشر کند. از جمله اين اسناد، »زنده باد شاه« است، آخرين تاريخچه داخلي سيا درباره کودتا 28مرداد که با مقدار زيادي حذف و سانسور تحويل آرشيو داده شد. مالکوم برن، که با همکاري با گازيوروسکي کتاب معروفي درباره کودتاي

28مرداد ويرايش کرد، اميد خود را براي شفاف سازي کامل اسنادي که تا امروز محرمانه مانده از دست نداده است.

داد مر

28ای

ودتد ک

سنای ا

وانزخ

ل با حا

درت

است ر

سمده

ستان ای

بروم

الکم

گفت وگوی شهروند امروز با مالكوم برن تاريخ نگار و پژوهشگر کودتای 28 مرداد

سیاوش رنجبر دائمیترجمه بهرنگ رجبی

Page 12: Shahrvand Emrouz Special Dossier on August 1953 Coup

شهروند امروز 29 مرداد 139054

فتهه ه

وندپر

پيش مي برد؛ نمي خواهند مردم اين چيزها را بدانند. بحث منطقي شان اين است که علني شدن باعث مي شود دفعه بعد کارشان سخت تر باشد. نمي گويم باز هم نقش��ه دارند کسي را سرنگون کنند، کسي چه مي داند. مي گويم يک سازمان اطالعاتي دلش مي خواهد همه امكانات و روش هاي انجام کارش را

مخفي و محرمانه نگه دارد.آيا ش�ما واقع�ا فکر مي کني�د تکنيک ها و روش هايي که طي 60 س�ال گذش�ته خوب جواب داده اند کماکان امروز هم به دردبخورند؟ از آن زمان تا االن پيشرفت هاي تکنولوژيک بي اندازه بوده، داريم حرف شش دهه پيش را مي زني�م، واقعا فکر مي کنيد بعد اين همه م�دت هن�وز تکنيک هايي هس�ت که بايد

مخفي و محرمانه نگه داشته شوند؟مي خواه��م دوباره اين را تأکي��د کنم که دارم س��عي مي کنم قضايا را از چش��م آنها براي ش��ما نش��ان دهم؛ نظر خود من اين نيس��ت. در پاسخ به اين س��وال چندتا نكته باي��د بگويم. صددرصد حق با شماس��ت. بيرون سازمان که باشيد، خيلي عجيب وغريب به نظر مي آيد که بخواهند ماجراهايي مثل اي��ن را که توي روزنامه ه��اي محلي مطلب چاپ کرده اند يا به کساني پول داده اند، محرمانه و مخفي نگه دارند. چرا اينها بايد براي کسي عجيب باشد ، منطقي و معقول اس��ت. مثال هايي مربوط به جاهايي ديگر از دنيا هس��ت که ما درباره ش��ان خوانده ايم، مثال در دوران جنگ سرد اياالت متحده از بالون براي اعالميه ريختن روي شهرهاي اروپاي ش��رقي و کوبا استفاده مي کرد و حاضر هم نبودند اطالعات مرتبط با اين قضيه را فاش کنند. سرآخر براساس درخواست هايي مطابق »قانون آزادسازي اطالعات« اين اس��ناد منتشر شدند. چه چيزشان آنقدر حساس و نگران کننده بود؟ اين را هم ممكن است شنيده يا نشنيده باشيد که دولت آمريكا اسناد طبقه بندي شده اي داشت در مورد استفاده از جوهر نامرئي و روش هاي نگارش رمزي که � باور کنيد يا نه � مال س��ده 18۰۰ بودند! مال 2۰۰ سال پيش، و تازه منتشرش��ان کرده اند! مي دانيد، براي همين است که آدم نمي داند در برابر چنين قضايايي چه واکنشي نشان بدهد؛ نكته اين است که آنها نگران اين نيس��تند که کسي مي تواند حدس بزند چكار کرده اند، فقط مي خواهن��د قضايا را تا حد ممكن معما نگه دارند. کساني هم فكر مي کنند دليل اصرار اين سازمان ها براي محرمانه نگه داشتن اسنادشان اين است که اس��ناد لو مي دهند عمليات سازمان آن قدري که خودش��ان دوست دارند جلوي مردم

دنيا وانمود کنند، ظريف و هوشمندانه نبوده.يکي از انتقادات طيفي جديد از تاريخ نگاران که ادعا مي کنند کودتا ريشه در مجادالت و اختالفات داخلي داشته، اين است که تمام گزارش هاي سيا فعاليت هايي به قصد تبليغ کردن براي سازمان خودشان و پررنگ نشان دادن نقشش است، و اينکه نقش حاشيه اي

سازمان را در ماجرا مشخصا تحريف کنند. خيلي جالب است که اشاره کرديد سيا سه تا از گزارش ه�اي داخل�ي اش در م�ورد کودتا را منتش�ر ک�رده و آخري ش�ان هم متعلق به دهه 80 ميالدي اس�ت. چرا سازمان بايد گزارش هاي تازه تري هم بدهد، چرا گزارش ويلب�ر را به چش�م گزارش قطع�ي و نهايي نمي بين�د و باب پرون�ده را نمي بندد و فکر نمي کن�د ديگر ب�ه گزارش هاي بع�دي نياز نيست؟ چرا بعد اين همه سال برگشتند سر ماجرا و در دهه 80 گزارش کامال تازه ديگري

نوشتند؟س��وال بسيار خوبي است؛ به نظر من چندتايي دليل مي تواند داشته باش��د، ولي من با هيچ کدام از تاريخ ن��گاران درون س��ازمان س��يا در مورد اين موضوع حرف نزده ام. مي دانيد که در آمريكا سازمان ها و مؤسس��اتي ديگر هم هس��تند که کارکنان و تاريخ نگاران کاربلد و حرفه اي خودشان را دارند. ولي من با هيچ کدام از تاريخ نگاران خود س��يا سر اين موضوع ح��رف نزده ام و بنابراين صرفا حدس هايي مي زنم. يک مسئله اين است که اسناد هنوز به تمامي از طبقه بندي خارج و علني نشده اند، چيزهايي که منتشر شده اند خيلي ناقص و مختصرند، بنابراين کل ماجرا دست مان نيست. يک دليل ديگر هم که به ذهنم مي رسد اينكه هرکدام اين گزارش ها روي وجهي اندکي متفاوت از ماجرا متمرکز ش��ده اند. براي همين است که »نبرد بر سر ايران« تكه هاي مفصلي دارد در شرح اينكه رسانه ها و نويسندگان ديگر درباره کودتا چه گفته اند، اغلب دارد مي گويد آنها ماجرا را اشتباه فهميده اند؛ من فكر مي کنم اين قضيه دليلي سياسي دارد، چون بحثش اين نيست که تمام گزارش هاي ديگر به اشتباه مدعي شده اند سيا نقش داشته � نويسنده گزارش هيچ ترديدي در اين مورد ندارد � البته که س��يا نقش داش��ته، نكته گزارش��ش اين بوده که بگوي��د اين روايت ها مي خواهند عمليات سيا را رذيالنه توصيف کنند، ب��ا داليلي غيرقابل قبول، بي نگراني که کارش��ان قانوني هست يا نه، در صورتي که نويسنده گزارش تأکيد دارد عمليات کامال مشروع و مجاز بوده و تا جايي که به اياالت متحده مربوط است همه کارها طبق قان��ون هم بوده، بحث آنها اين اس��ت. خب اين قضيه اي است که هرازگاه درگيرش مي شوند، احساس مي کنند بايد حضورشان و عملياتشان را توجي��ه کنند، هم براي مردم و ه��م براي کنگره. آخ��ر دوران جنگ س��رد هم همين اتف��اق افتاد؛ کلي انتقادها به س��يا وارد شد که نتوانسته سقوط اتحاد جماهير شوروي را پيش بيني کند، چيزي که وظيفه اصلي اش بوده. نداهايي مي آمد که بايد در سازمان را تخته کرد چون ديگر بهش الزم نيست؛ اين شد که خوردند به مشكل و افتادند به مباحثه با عموم جامعه و مقامات بلندپايه و کميته هاي کنگره و امثال اينها، که بگويند در همه موارد نقش مهمي ايفا کرده اند، و از قض��اي روزگار، بابت همين ادعا

يکي از اين مسئول هاي

آرشيو هاي روسيه حرف از هفتصد

کارتن اسناد مرتبط با حزب توده زد. از او پرسيدم چطور

مي شود به اين اسناد دسترسي يافت.

گفت بايد از حزب توده اجازه بگيري.

حرفش مسخره بود، بايد راه مي افتادم مي رفتم پاريس يا

نمي دانم کجا و روي نيمکت پارك آدمي چهل پنجاه ساله را پيدا مي کردم که آن زمان مسئول بوده و ازش اجازه

مي گرفتم؟فته

ه هوند

پر

ت��ازه در همين دهه هاي اخير ب��وده که در آمريكا در مورد بايگاني هاي دولتي قوانين درست ودرماني وضع کرده اند؛ مثال االن اگر در دولت کاره اي باشيد و بخواهي��د مدارکي را امحا کنيد، قب��ل از انجام کارتان طبق قانون بايد از »س��ازمان و آرشيوهاي مل��ي آمريكا« اج��ازه بگيريد تا مبادا اس��ناد مهم تاريخي يا اطالعاتي مرتبط با آنها باشند. دهه هاي پيش، آن زمان ها که اين اس��ناد را امحا مي کردند، اي��ن قوانين عمال وجود نداش��تند. هرقدر هم که حيرت انگيز و باورنكردني به نظر بيايد، من واقعا باور دارم کلي از اسناد را امحا کردند و توي سرشان هم اين بوده کاري که انجام مي دهند درس��ت و روال است. در صورتي که من و شما ممكن است بگوييم »خداي من! فكر کرده ايد داريد چه کار مي کنيد؟«

س��ه تا گزارش داخلي هست و معدودي اسناد ديگ��ر مرتبط ب��ا فعاليت هاي س��ازمان س��يا در سال هاي نخس��تين دهه 133۰ و روش هاي خبر جمع کردن ش��ان؛ اين اس��ناد کم وبيش تاحدي عمليات هاي مخفيانه مرتبطي را پوشش مي دهند که مارک گازيوروس��كي درباره يكي ش��ان نوشت؛ »آژاکس« که اس��م رم��ز کودتا ب��ود، و »بدامن« اس��م رمز فعاليت هايي تبليغي که ابتدا هدفشان حزب توده بود و بعدتر بيش��تر و بيشتر روي خود مصدق متمرکز ش��دند. من فكر مي کنم بعضي از آن گزارش ها و مدارک هنوز پشت درهاي بسته اي موجودند، هنوز از طبقه بندي هاي محرمانه خارج نش��ده اند. فكر نمي کنم همه اس��ناد امحا شده اند و موسسه تحت سرپرس��تي ام هم دارد مي کوشد راه هايي بيابد براي بهره گيري از قانون »آزادسازي اطالعات« تا بتواند اين اسناد را از طبقه بندي هاي

محرمانه بيرون بكشد و عمومي کند.چرا اين اسناد هنوز محرمانه باقي مانده اند؟ آيا محرمانه و طبقه بندي ش�ده نگه داشتن اسناد و مدارك مرتبط با فعاليت هاي تبليغي علي�ه ح�زب توده اي�ران که مدت هاس�ت خودش کم وبيش خاموش و فراموش ش�ده، معقول و موجه است؟ فکر مي کنيد اين رفتار

سيا دليلي دارد؟دليل که حتما دارد، س��وال اين است که دليل درستي دارد يا نه. تجربه من مي گويد بايد ماجرا را از چش��م آن طرف نگاه کرد. به چشم من و شما و اغلب آدم ها، چه اين اطالعات کامال محرمانه بوده چه نبوده، االن ديگر دليلي ندارد. طبقه بندي شده چرا اما آيا محتويات شان هنوز کامال محرمانه اند؟ نه، همه دنيا مي دانند اين اتفاقات گذش��ته و سيا دل��ش مي خواس��ته مص��دق را س��رنگون کند و اينها. بنابراين اطالعاتي که رو مي کنند کس��ي را غافلگير يا شگفت زده نمي کند. نگراني شان بخش عملي ماجراست که مي ش��ود اسمش را گذاشت »فوت وفن هاي جاسوسي«؛ با معيار حفاظت از منابع اطالعاتي شان است که اين کار را مي کنند، پنهان نگه داش��تن روش هاي مورد استفاده ش��ان، اينكه چه طور عمليات اجرا مي کنند، سيا چطور کارش را

Page 13: Shahrvand Emrouz Special Dossier on August 1953 Coup

شهروند امروز 29 مرداد 139055

حجم زيادي هم سند و اطالعات علني کردند که اگر اين اتفاق ها نيفتاده بود علني نمي شدند؛ اميدوار بودند بتوانند ثابت کنند با وجود همه مسائل کارشان را خوب انجام داده اند. بنابراين »نبرد بر سر ايران« به چش��م من کوشش��ي مي آيد براي توجيه آنچه س��يا کرد. در مورد گزارش ديگر، »زنده باد شاه«، م��ن آنقدري اطالعات ندارم ک��ه بتوانم درباره اش گمانه اي بزنم. نكته دومي که مي خواهم اشاره کنم برمي گردد به بحثي که شما مطرح کرديد، مسئله ميزان بي ط��رف بودن دونالد ويلبر، کار او به خوبي و مهارت محقق ها نيس��ت، خ��ودش هم در ماجرا بي طرف نيست، جزئي از عمليات است، گزارش که از ماجرا مي نويسد ارزشمند است اما فرق مي کند با حاصلي که احتماال يک تاريخ نگار بي طرف حرفه اي مي داد، حتي اگر اين تاريخ نگار درون س��ازمان کار مي کرد؛ مي شود تصور کرد احتماال موارد مشخصي را ج��ور ديگري نگاه مي کرد و روي بعضي مواردي تأکيد نمي گذاشت که ويلبر گذاشته. اينها داليلي اند

که به ذهن من مي رسند.خيلي جالب اس�ت که وقتي به پرونده هاي وزارت ام�ور خارج�ه ن�گاه مي کن�ي، مثال مجلداتي که دپارتمان دولتي روابط خارجي آمريکا )فروس( منتش�ر کرده اند، س�ندي متعلق به بريتانيايي ها هست به تاريخ 1332، در مجلد ششم اسناد »فروس« که به قضاياي ايران در دهه ۵0 ميالدي مي پردازد. نمي دانم شما ديده ايدش يا نه، سندي است که قطعا تاريخ ن�گاران وزارت امور خارجه مي توانند منشأ نوشتنش را پيدا کنند، مرور مختصر و دست اول انگليسي ها بر ماجراهاي کودتا، که سندش به دس�ت وزارت خارجه آمريکا افتاده و وزارت هم منتشرش کرده. آيا فکر مي کنيد ديگر سازمان ها و مؤسسات دولتي اياالت متحده همچ�ون وزارت امور خارجه، هنوز در آرشيوهاي شان اسناد به دردبخوري دارند که مي توانند به منتشرکرده هاي سيا

اضافه کنند؟بل��ه، مطمئن��م چيزهاي��ي دارند که ب��ه درد مي خورد؛ راس��تش برنامه هايي هم دارند که چند سالي است دارند رويشان کار مي کنند، مي خواهند مجلدي مبتني بر بازنگري و بازانديشي حوادث سال 1332 منتشر کنند، چون اگر يادتان باشد در اوايل دهه 9۰ وقتي نخستين مجلد اسناد بيرون آمد و در آن يک کلمه هم درباره نقش سيا يا بريتانيا در کودتا نبود، مجادالت و بحث هاي مفصلي درگرفت. رئيس »کميته مشورتي تاريخ« وزارت امورخارجه در اعتراض استعفا کرد و از نتايج ماجرا اين بود که قانون جديدي تصويب شد؛ کنگره قانون جديدي تصويب کرد مبني بر اينكه مجلد هاي اسناد مرتبط با امور خارجه بايد اتفاقات رخ داده را تمام وکمال و درس��ت تصوير کنند. بنابراين در واکنش به مجلد ايران حاشيه نويس��ي ها و اصالحاتي در مورد نقش رس��مي يا غيررسمي سازمان س��يا در کودتا آغاز

شد، دس��ت کم به لحاظ نظري اين گام بلندي به جلو بود. طي چند سال گذشته وزارت امور خارجه سعي کرده مجلد ديگري فراهم بياورد که با جزئيات به تشريح نقش اياالت متحده و احتماال بريتانيا در کودتا بپردازد. هنوز براي خارج کردن بعضي اسناد از طبقه بندي هاي محرمانه مش��كالتي هست، اما

کاري است که همين االن دارد انجام مي شود.منط�ق طبقه بن�دي محرمان�ه اين اس�ناد چيس�ت؟ اينها که ظاهرا متعل�ق به وزارت امور خارجه است و انتشارشان نبايد خيلي گير مشکالتي باش�د که حرف شان را زديم �� روش هاي کسب اطالعات، عمليات هاي مخفيانه. هيچ ک�دام اينها که پنهاني نبوده، فوق�ش تلگراف هاي ديپلماتيک�ي بوده که ردوبدل مي ش�ده. واقعا چ�ه دليلي دارد که وزارت ام�ور خارجه حاضر به انتش�ار تمام

اسنادش نيست؟قضيه فق��ط به خود وزارت امور خارجه مربوط نمي ش��ود و ربط دارد به بسياري ادارات اطالعاتي ديگ��ر. وزارت امورخارجه ح��ق دارد به هر آنچه از اس��ناد پرونده هاي س��يا براي هرکدام از مجلدات »فروس«بخواهد، دسترس��ي داشته باشد، اما اين اسناد را بايد از محتويات امنيتي تصفيه کنند. مثل هر روند اداري ديگري مرتبط با افشاي اطالعات، در اين مورد هم ماجرا پيچيده است، کلي مو از ماست مي کشند، اما اصل قضيه اين است که سال ها زمان مي برد با س��يا چک و چانه بزنند که خط مشي در بررس��ي هرکدام از اين اس��ناد چه بايد باشد، حاال مي خواهد قضيه ايران باشد، يا کنگو، يا اندونزي، يا هرجا. مي دانيد، ما براي رسيدن به گزارشي جامع و درس��ت در مورد بخشي از تاريخ مان، بايد هم به قانون پايبند باشيم هم به قوانين اداراتي دولتي که قانون بهشان دستور داده عملياتشان مخفيانه باشد؛ بايد بين اينها تعادل برقرار کنيد. هيات هاي مختلف بين اداري اي تش��كيل ش��ده اند، از جمله »شوراي امنيت ملي«، که به اين مجادالت و گرفت وگيرها مي پردازند، اما مي دانيد ديگر، وجه سياسي ماجرا هست، وجه پنهان کاري و رازنگهداري اش هست، وجه اداري اش هست، براي همين هم قضيه تا االن چند سالي است طول کشيده. بنابراين قضيه فقط مربوط به وزارت امور خارجه نيست، مربوط به سيا هم هست، حتي پاي اسناد سازمان هايي ديگر هم

وسط است، خدا مي داند، وزارت دارايي مثال.س�ازمان زير نظر خود شما، »آرشيو امنيت ملي«، چ�ه فعاليت هايي مي کن�د؟ براي به دس�ت آوردن اس�ناد دول�ت آمريکا چکار

مي کنيد؟سياس��ت اصلي مان اس��تفاده از مصوبه س��ال 1966 »قانون آزادس��ازي اطالعات« اس��ت که به هر کس��ي از هر کش��وري اجازه مي دهد اسناد را مطالبه کند. البته که اگر پاي داليل امنيتي يا حريم شخصي يا هر دليل موجه ديگري براي نپذيرفتن وسط باشد، دولت حق دارد پاسخ منفي بدهد. اما

مصوبه شروطي گذاشته که به شما امكان مي دهد از سازمان سيا درخواست بررسي مجدد مطالبات کني��د و بعد اگ��ر الزم بود حت��ي کار را به دادگاه بكشانيد. ما در مورد اسناد مرتبط با ايران همه اين کاره��ا را کرده ايم اما ناموفق بوده ايم چون گرايش دادگاه ها به پذيرفتن اظهارات اطالعاتي ها است که مي گويند اگر اين اسناد منتشر شوند امنيت آمريكا به خطر مي افتد، براي قاضي هم خيلي سخت است مدعايشان را رد کند. بنابراين ما بايد خيلي پيگير و ج��دي مباحثاتي منطقي راه بيندازيم مبتني بر حقايق��ي که مورد قب��ول همه باش��ند، مثال اين واقعيت که دوتا از اصلي ترين مأموران درگير کودتا گزارش هاي خودش��ان را از وقايع منتشر کرده اند و هيچ کدام هم از مج��راي مصوبه و دادگاه نبوده، توضي��ح بدهيم گزارش ويلبر ل��و رفت و از طريق اقامه دعوا به دست نيامد، ماموري کپي اش کرد و داد به »نيويورک تايمز«. بنابراين ما سعي مي کنيم بحث هاي��ي پيش بكش��يم که بي��ن بخش هاي مختلف جامعه اطالعاتي آمريكا ش��كاف بيندازد: داريد س��عي مي کنيد اين اطالعات را مخفي نگه داريد، اما حقيقت اين اس��ت که نمي توانيد، اسناد باالخره يک جوري بيرون مي آيند؛ پس مي توانيد خودتان اين کار را بكنيد، شايد حتي منافعي هم برايتان داشته باشد، مي توانيد به چشم دنيا به عوض هرچيز ديگري يک کنش��گر سياس��ي معقول و منطقي بيابيد. در س��طوحي ديگر، در سطح عام جامعه، از تجربه خودمان و ديگران، روزنامه نگاران و آزاديخواه��ان و امث��ال اينها، به��ره مي گيريم تا بتوانيم در مورد اي��ن پرونده مصوباتي مهربانانه تر به دس��ت بياوريم، روال پيشرفت کارها را در خود اي��ن ادارات معقول ت��ر و مهربانانه تر کنيم. راه هاي مختلفي هست، مقاله مي نويسيم، در برابر کنگره شهادت مي دهيم، از اين جور کارها، مباحثات بيشتر و پردامنه تري در مورد اهميت صداقت و شفافيت مطرح مي کنيم. مبناي کل کارمان اين اميد است که مباحثاتي چنين، منجر به انتشار اسناد تاريخي بيشتري مرتبط با موضوعاتي چون کودتاي 1332

ايران خواهد شد.ارزيابي ت�ان از وضعي�ت اس�ناد آرش�يوي در بريتانيا و روس�يه چيس�ت، و اينکه آيا به نسبت آمريکا وضعيت انتش�ار اسناد در

انگلستان بهتر است يا بدتر؟پاس��خ مختصرش اين اس��ت که خيلي بدتر از اياالت متحده اس��ت. در مورد آرشيو هاي اتحاد جماهير شوروي من چند باري به مسكو رفته ام و با مديران چندتايي از آرشيو ها حرف زده ام، از جمله آرشيوي که بسياري از اسناد مرتبط با حزب توده را نگهداري مي کند. فكر کنم سال 2۰۰۰ بود که من به تهران رفتم، از خارج کشور چند نفري را دعوت کرديم تا در مراس��مي که قرار بود در تهران برگزار شود ش��رکت کنند و من يكي از اين مسئول هاي آرشيو هاي روسيه را هم در فهرست گنجاندم. او در سخنراني اش اشاره کرد که چنين اسنادي هست و

من فکر مي کنم بعضي از گزارش ها و مدارك هنوز پشت

درهاي بسته اي موجودند، هنوز

از طبقه بندي هاي محرمانه خارج نشده اند. فکر

نمي کنم همه اسناد امحا شده اند و موسسه تحت

سرپرستي ام هم دارد مي کوشد راه هايي بيابد

براي بهره گيري از قانون »آزادسازي اطالعات« تا بتواند

اين اسناد را از طبقه بندي هاي محرمانه بيرون

بکشد و عمومي کند

ویلبر و همکارانش در کنار جعبه های اسناد

Page 14: Shahrvand Emrouz Special Dossier on August 1953 Coup

شهروند امروز 29 مرداد 139056

فتهه ه

وندپر

اگر رقم را درست به خاطر بياورم. حرف از هفتصد کارتن اسناد مرتبط با حزب توده زد. ازش پرسيدم چطور مي شود به اين اسناد دسترسي يافت. گفت بايد از حزب توده اجازه بگيري. حرفش مس��خره بود، بايد راه مي افتادم مي رفتم پاريس يا نمي دانم کجا و روي نيمكت پارک آدمي 5۰-4۰ س��اله را پيدا مي کردم که آن زمان مس��ئول ب��وده و ازش اجازه مي گرفتم؟ به گمانم حساسيت ماجراي ايران براي تمام اين کش��ورها و دولت هاي ديگر از بين رفته؛ احتماال قضيه اداري است و تمايل مسئوالن آرش��يوهاي روس��يه که اس��ناد فقط در دسترس خودشان باش��د. اوايل دهه 9۰ اس��ناد مربوط به ايران ش��ان را مدت��ي خيل��ي کوتاه در دس��ترس عموم گذاش��تند و يك��ي از هم��كاران من موفق شد مقداري ش��ان را ببيند، اما پس از مدت زماني کوت��اه دوباره از دس��ترس خارج ش��ان کردند و از آن موقع کماکان در دسترس نيستند. انگليسي ها به نسبت آمريكا محدوديت هاي سفت وسخت تري براي انتشار اسنادش��ان دارند. قانون سپري شدن 3۰س��ال از ماجرا دارند و قانون س��پري شدن 6۰ سال از ماجرا، و امثال اينها. حسن شان � اگر حسن باشد � اين است که به نسبت آرشيوهاي ما بسيار س��ازمان دارتر و مرتب ترند. اگر به »بايگاني اسناد ملي بريتانيا« برويد مي بينيد کارها يشان را کرده اند، هر س��ندي متعلق به 3۰ س��ال پيش به آن طرف را که بنا شده منتش��ر شود، در اختيار مي گذارند. همين االن مي توانيد برويد به آنجا و اسناد متعلق به سال198۰ ميالدي را بگيريد. تا اينجايش عالي است، اسناد خيلي خوب مرتب شده اند و آنها هم تا جايي که بتوانند کمک مي کنند. حسن آرشيوهاي آمريكا اين اس��ت که به رغم بس��يار درهم ريخته بودن ش��ان به نس��بت بريتانيا بخت خيلي خيلي بيش��تري برای يافتن اس��ناد متأخري داري که از طبقه بندي هاي محرمانه خارج شده اند. ما سيستم خيلي سفت وسخت 3۰ سال و 6۰ سال را نداريم. مي توانيم اسناد دولتي طبقه بندي شده اي متعلق به همين يكي دو سال اخير بگيريم و سازمان تحت سرپرستي من پيوسته و به کرات اين کار را کرده، کاري که قديم مطلقا شدني نبود. براي روشن کردن خوانندگان تان بگويم که سازمان ما نيست که اين روند خارج کردن اس��ناد از طبقه بندي محرمانه را انجام مي دهد، ما درخواست مي دهيم و دولت اين

کار را مي کند.در م�ورد اي�االت متحده به رغم سيس�تم آشفته حفظ اس�ناد که به لو رفتن اسنادي و � ب�ا حذف بخش هايي � انتشارش�ان هم منجر شده، عمال مقداري هم نوشته از خود اعضاي س�ازمان اطالعاتي ش�ان در دست داريم. در م�ورد بريتانيا فکر نمي کنم هنوز چيزي از درون س�ازمان هاي اطالعاتي شان نش�ت ک�رده باش�د. اس�ناد وزارت ام�ور خارجه شان را داريم که به روشني متفاوتند از آنچه به کار ما مي آيد. آيا شما تاکنون جز

ما االن سه تا از گزارش هاي داخلي اي را که

آدم ها براي سازمان سيا آماده کرده اند

داريم، گزارش دونالد ويلبر که سال بعد از کودتا نوشته شده، يکي ديگر که تاريخش براي من ناروشن است و اسمش هست

»نبرد بر سر ايران«، و سومي به نام

»زنده باد شاه« که اواخر دهه هشتاد

ميالدي نوشته شده. هر سه تا را تاريخ نگاراني

نوشته اند که آن زمان براي سيا کار مي کرده اند و

هر سه گزارش هايي براي آرشيو شدن اند

فتهه ه

وندپر

در مورد اس�ناد وزارت امور خارجه به اسناد و مدارکي بريتانيايي برخورده ايد که متعلق به س�ازمان هاي اطالعاتي ش�ان باشد؟ فکر مي کني�د بريتانيايي ها چطور توانس�ته اند جلوي نش�ت اطالعات را بگيرن�د و مثال از درون سازمان هايش�ان هيچ چيزي ش�بيه

گزارش ويلبر به بيرون درز نکرده.چون قوانين آنها عليه عاملين نشت اطالعات خيلي تندتر و ش��ديدتر از مال ماس��ت. در آمريكا اگر روزنامه نگاري اسنادي منتشر کند تقريبا هيچ اتفاقي برايش نمي افتد. ممكن است ازش بخواهند مطالب را حذف کند )همچنان که همين االن در مورد خبرنگار امور مرتبط با سازمان هاي اطالعاتي روزنامه »نيويورک تايم��ز« دارد اتفاق مي افتد( اما اين موارد خيلي نادرند. کس��ي بابت منتشر کردن چيزي به زندان نمي افتد. در بريتانيا قضيه خيلي سفت وس��خت تر اس��ت. در آمريكا هم کس��ي که اطالعات نشت بدهد ممكن است جدي توي دردسر بيفتد ولي آنها خيلي سختگيرتر از ما هستند. اين دليل اصلي اش است که چيزي از آرشيوهاي بريتانيا درز نك��رده. آنها مصمم اند نقش ش��ان را همچنان پنهان و مخفي نگه دارند. ديگر نكته جالب ماجرا اينكه آنجا هم مثل اينجا، نمونه هايي پيدا مي شود که کس��اني از مأموران درگير در عمليات گزارشي ازش منتش��ر کرده اند. من بين گزارش سم فال، از انگليسي هاي درگير ماجراي کودتا، که خاطراتش را منتش��ر کرده و اس��ناد دولتي موجود اختالفي نمي بينم؛ هر دو ي��ک چيز را مي گويند. اما منظر نگاه شان متفاوت است، کيفيت برداشت هايشان با هم تفاوت دارد. به نظر من که اختالفي ندارند، فقط تفاوت نگاه دارند، اما عمليات مشخصا همان جوري اجرا ش��ده که مي دانيم. اگر س��عي داريد بفهميد داليل منطقي ش��ان چيست، بايد خودتان را جاي آن آدم ه��ا بگذاريد. فقط يک نظر اس��ت اما وقتي به عوامل مؤثر بر تصميم آمريكايي ها براي انتشار اسنادشان فكر مي کنم، در تصورم يک مأمور ام آي6 مي بينم که دارد از يک مأمور س��يا مي خواهد يک سند خاص را منتشر نكند چون براي آنها گرفتاري دارد، و از آنجا که به نظر سيا طرف شان يک سازمان اطالعاتي دشمن اس��ت، مأمور آمريكايي احتماال ج��واب مي دهد »خب، همين ب��راي ما کافيه که حتما منتشرش کنيم.« باور کنيد يا نه، حتي اگر به نظر مي آيد سيا براي انتشار اين اسناد مشتاق تر است، من فكر مي کنم آمريكايي ها مجبور شده اند، چون تعهداتي به برادران انگليسي ش��ان هم دارند. ش��ما و من ممكن اس��ت حيرت کنيم و بگوييم نمي فهميم چطور ممكن است اسنادي مربوط به واقعه اي تا اين حد دور و قديمي دردسر درست کند، ولي اين نگاه ماست به ماجرا؛ آنها اينجور به قضيه

نگاه نمي کنند.نظرتان در مورد روايت س�م فال چيس�ت؟ روايت�ش از نقش احتمالي بريتانيا در کودتا معتبر و دقيق است؟ به نظرتان با گزارش هاي

کرميت روزولت و دونالد ويلبر مي خواند؟بايد اذعان کنم من س��ال ها پيش خواندمش، بنابراي��ن احتماال حافظه ام خيل��ي قابل اطمينان نباشد، اما يادم نمي آيد رويم چنان تأثيري گذاشته باش��د که باعث ش��ود فكر کنم »خداي من، اين حرف ه��ا کامال مهمل اس��ت.« ه��ر طرفي دلش مي خواهد تاحدي نقش خودش را بزرگ و پررنگ کن��د من حس نكردم او آنقدر اين کار را کرده که به کل اعتبار گزارشش را زير سوال ببرم. به ديد من کرميت روزولت هم در گزارشش به نوعي خودش را گنده کرده اما اصل قصه اش به نظرم معتبر و قابل

اطمينان مي آيد.فکر مي کنيد ممکن اس�ت بن بست انتشار اسناد س�يا را اتفاق سياسي ديگري شبيه س�خنراني مادلي�ن آلبرايت در س�ال 2000 � اتفاقي اما در س�طحي باالت�ر � باز کند؟ چنين اتفاقي مي تواند موجب انتشار اسنادي

بيشتر شود؟من فكر نمي کنم ديگر چنان اتفاق فوق العاده اي بيفتد. يادتان بيايد که بيل کلينتون، مادلين آلبرايت و باراک اوباما هر سه به نقش آمريكا در کودتا اشاره کرده اند. ريش��ه همه اينها برمي گردد به پرسشي که اين سال هاي اخير نويسندگاني در مورد نقش داش��تن يا نداشتن آمريكا مطرح کرده اند. پرسش من اين است که آخر چرا آمريكا بايد خودش را در برابر ايران در اين موقعيت سياسي دشوار و بغرنج قرار مي داد و بي دليل خطر اختالفاتي تازه با نظام کنوني ايران را به جان مي خريد. اگر اوباما، کلينتون و آلبرايت مطمئن نبودند آمريكا نقش داشته، آخر چرا بايد حرفي مي زدند؟ ممكن هم هست ماجرا حاصل چک وچانه هايي باش��د که فعاالنه و پرشور ميان مردم و مسئوالن دولتي در جريان است � ما در اين کشور قضايا را اينطور پيش مي بريم � . جفت طرف ها فكر مي کنند حق با آنهاست و خودشان را به در و دي��وار مي زنند تا ديگران را قانع و متقاعد کنند. يكي از کارهايي که ما تالش داريم انجام دهيم بحث هايي منطقي براي رفع نگراني هاي آنهاست و تالش براي ترغيب کردن شان به انتشار اسناد. من فكر مي کنم به همين زودي ها شاهد انتشار اسناد بيشتري باشيم چون به ش��دت معتقدم در درون جامعه اطالعاتي آمريكا هم بحثي مشابه در جريان است. نظر همه اين نيست که اسناد بايد محرمانه باقي بمانند اما احتماال اصلي ترين نگراني کساني از جمع آدم هايي که درگير عمليات هايي بوده اند اين است که شغل ش��ان به خطر بيفتد. اما من نااميد نيستم، واقعا فكر مي کنم مي شود براي دستيابي به اطالعات بيشتر تالش هايي کرد؛ نمي دانم نظرمان در مورد آنچه اتفاق افتاده تغيير خواهد کرد يا نه، اما دست کم مي توان به آن حدي نزديک تر شويم که حس کنيم هر کاري از دستمان برمي آمده انجام داده ايم و هر آنچه موجود بوده در دس��ترس همه قرار گرفته. آن موقع است که ديگر مي توانيم پرونده

را تا حدي مختومه کنيم و ببنديم

Page 15: Shahrvand Emrouz Special Dossier on August 1953 Coup

شهروند امروز 29 مرداد 139057

فرآيند م��ردم نقش ندارند و واقعه توس��ط عده اي معدود و غالبا نظامي تدارک مي شود.

در بح��ث ما نحن فيه نيز ، محمدرضا ش��اه در ايام فت��رت )تعطيلي مجلس(، نخس��ت وزير خود محمدمصدق را عزل مي کند، فرمان شبانه توسط ماموري ک��ه با دو نفربر و ي��ک زره پوش همراهي مي ش��د به خانه مصدق مي رسد. مصدق فرمان را وصول و مامور ابالغ را محبوس مي کند. پادش��اه از کش��ور خارج مي ش��ود و طي سه روز بعد پايتخت دستخوش آشوب هاي خياباني است. در دو روز اول غلبه با مخالفان تندروي شاه است که تنديس هاي او را س��رنگون مي کنن��د و محاکم��ه او و برقراري جمهوري را خواستارند. روز سوم اما ورق برمي گردد. خيابان هاي تهران از جمعيتي پر مي شود که خواهان بازگشت شاه اند. در اين روز از موافقان دولت ندايي برنمي خيزد و مراکز مهم دولتي به آساني و طي چند ساعت به سيطره جمعيت متظاهر که نظاميان نيز به

آنها مي پيوندند درمي آيد. مصدق سقوط مي کند.توضيحي س��اده از قضاياي آن چند روز به قرار فوق اس��ت، ب��ا اين تفاوت که در ادبيات سياس��ي مخالفان ش��اه، از جمعيت حاض��ر در خيابان هاي ته��ران در 28 مرداد، تح��ت عناويني چون رجاله، فواحش، قداره بندان، لوطيان، قمه کش ها ، پاسبان ها،

شعبان بي مخ ها و اراذل و اوباش ياد مي شود.ب��ه هر حال اگر روايت ف��وق را بپذيريم بايد به سواالت زير پاسخ دهيم: 1. آيا شاه قانونا حق عزل نخست وزير را داشت؟ پاسخ به اين پرسش البته فارغ

شناخت آنچه در 28 مرداد 1332 اتفاق افتاد و اينكه آيا آن روز يا س��ه روز قبل از آن کودتايي در ايران اتفاق افتاد يا نه، بيش از آنكه معطوف به انتشار اس��ناد و مدارک جديد و تفحص در احوال و اقوال و فتح نامه هاي جواسيس سيا باشد، به پاسخگويي به چند س��وال ساده مربوط اس��ت. از آنكه مفهوم کودتا مشخص اس��ت و در مصاديق آن نيز به جز واقعه 28 مرداد اختالفي بين مورخان وجود ندارد. به عبارت ديگر همه طرفين دعوي از اقدام ناپلئون در 18 برومر، قيام افس��ران مصر عليه ملک فاروق، سرنگوني آلنده توسط پينوشه و وقايع مشابه بيشمار در دهه ه��اي 6۰ و 7۰ ميالدي در آمريكاي التين، پاکستان و ترکيه به کودتا تعبير مي کنند. در ايران نيز به توپ بسته شدن مجلس توسط محمدعلي شاه قاجار و تس��خير تهران توس��ط قواي قزاق در سوم اس��فند 1299 کودتا ناميده مي ش��ود که تعبيري صحيح است. البته برخي از طرفين منازعات سياسي عالقمندند شكست خود را در نبرد قدرت به تحقق کودتايي نس��بت دهند. مثال ابوالحس��ن بني صدر هم��واره از خلع خود در خرداد6۰ به لفظ کودتا ياد مي کند که مدعايي بي وجه و گزاف است، مگر آنكه در تعريف از کودتا بسطي داده شود. به هر حال کودتا سه رکن دارد. 1. دولت که برخالف قانون اساسي و طي سازوکارهاي غيرقانوني از قدرت ساقط مي شود. 2. اين سقوط با حمله برق آسا و قهرآميز مخالفان دولت به مراکز مهم سياسي، اقتصادي، فرهنگي و اطالعاتي و تس��خير آنها تحقق مي يابد. 3. در اين

از آن اس��ت که آن پادش��اه در طول سلطنت خود همواره به قانون پايبند بوده اس��ت يا نه. 2. ش��يوه ابالغ حكم عزل به مصدق و عملكرد نظاميان مخالف در آن روز تا چه ميزان به کودتا شباهت داشت؟ 3.

نقش مردم در 28 مرداد چه بود؟1- از س��وال اول آغاز کنيم. بديهي اس��ت که مشروطيت هر نظام سياسي مبتني بر حق مجلس در عزل و نصب دولت است و کساني که عنوان کودتا را بر واقعه 28 مرداد اطالق مي کنند برآنند که شاه در نظام مشروطه وظيفه اي جز توشيح رأي اعتماد مجلس به دول��ت ندارد. اين س��خن در زماني که مجلس داير است صادق است، اما پرسش اين است ک��ه آيا در غياب مجلس، ش��اه واجد اين حق بوده اس��ت يا نه؟ نگاهي به تاريخ سياسي ايران از صدر مشروطه تا 28 مرداد مشخص مي کند که مطابق عرف نظام مش��روطه، پادشاهان وقت مي توانستند در دوران تعطيلي مجلس از حق عزل و نصب وزرا برخوردار شوند. چنانكه احمدشاه در دوره سلطنت خود 14بار از اين حق اس��تفاده کرد و 12تن را به مقام نخست وزيري برگزيد. همچنين سال 1327 و در دوران صدارت س��اعد مراغه اي و در زماني که مجلس منحل بود، خود مصدق و جمعي ديگر در دربار بس��ت نشستند و طي نامه اي به وزير دربار از شاه خواس��تار ش��دند: »که در اين دوره فترت که تعيين نخست وزير محتاج به تمايل مجلس نيست،

دولتي را روي کار بياورند که...«1 بديهي است روي کار آوردن دولت جديد مستلزم برکناري دولت قبل��ي بود و تصريح مصدق در اين نامه روشن مي سازد که او به حق قانوني شاه در اين باب وقوف داشت. به عالوه زماني که مصدق درصدد انحالل مجلس برمي آيد دو تن از نزديک ترين ياران او، يعني کريم س��نجابي و غالمحسين صديقي به او يادآور مي شوند که با انحالل مجلس، دست شاه در برکناري دولت او گش��وده مي شود. سنجابي در

مشروطيت هر نظام سياسي مبتني بر

حق مجلس در عزل و نصب دولت است و کساني که عنوان

کودتا را بر واقعه28 مرداد اطالق مي کنند برآنند که شاه در نظام

مشروطه وظيفه اي جز توشيح رأي اعتماد مجلس به دولت ندارد. اين

سخن در زماني که مجلس داير است صادق است، اما

پرسش اين است که آيا در غياب مجلس، شاه واجد اين حق

بوده است يا نه؟

در باب حق قانوني عزل نخست وزير و شيوه ابالغ آن

وقتی مصدق غافلگیر شد

جالل توکیان

Page 16: Shahrvand Emrouz Special Dossier on August 1953 Coup

شهروند امروز 29 مرداد 139058

فتهه ه

وندپر

فتهه ه

وندپر

حق پادش��اه وارد نمي آورد و اي��ن را مصدق عزيز م��ا که حقوق خوانده بود بهت��ر از هر کس ديگري مي دانست. در مورد شاه نيز بايد گفت که او مصمم بود جابه جايي دولت از طرق قانوني صورت گيرد. به گفته بسياري از مورخان، خواه مخالف و خواه موافق مصدق، شاه مانع اساس��ي براي هر اقدام براندازانه عليه مصدق تا مرداد 32 بود. اما با انحالل مجلس و به بن بست رسيدن مذاکرات نفت او تصميم نهايي خود را براي برکن��اري دولت مصدق از اين طريق

اتخاذ کرد.2- کودتا معموال به ش��كلي برق آس��ا صورت مي گيرد و نقاط اس��تراتژيک در کوتاه ترين زمان و به صورت قهرآميزي به تسخير مخالفان دولت شاغل درمي آيد. در واقعه 25 مرداد ظاهرا نقش��ه اي براي عمليات برق آسا و قهرآميز وجود نداشته است. شاه در ش��مال ايران فرمان عزل مصدق و نصب زاهدي را صادر مي کند. س��رهنگ نصيري، از آن حيث که فرمانده گارد شاهنشاهي است و حمل فرمان توسط او بيم جعلي بودن فرمان را مرتفع مي سازد، مامور ابالغ مي شود. ابتدا قرار بود حرکت نصيري از شمال به تهران با هواپيما انجام گيرد. به علت نامس��اعد بودن هوا پرواز انجام نمي گيرد. فرمان ها چهارشنبه با تأخير به تهران مي رسد و چون پنجشنبه و جمعه تعطيل اس��ت براي ابالغ تا شنبه منتظر مي مانند. شنبه 11 شب جلسه هيات دولت در خانه مصدق به پايان مي رسد و قرار مي شود در اين ساعت فرمان به مصدق ارائه شود تا وزيران نيز از عزل او مطلع شوند. از اين همه صبر و حوصله و وقت کشي و طمأنينه به اصطالح کودتاگران که بگذريم، دستور شاه و زاهدي ب��ه نصيري تنها ابالغ حكم به مصدق بود و نه وادار کردن او به پذيرش حكم. اما سرهنگ نصيري براي ابالغ حكم دست به چند ابتكار ابلهانه مي زند. دستور بازداشت دکتر فاطمي و زيرک زاده و حق شناس را ص��ادر مي کند که جز اولي هيچك��دام واجد مقام مهمي در دولت مصدق نبودند. و بعد به همراه خود يک زره پوش و دو نفربر به در خانه مصدق مي برد. او با بردن اي��ن ادوات چه هدفي را دنبال مي کرده است؟ مي دانيم که وظيفه او تنها دادن نامه شاه به وزير بود و بس. مطابق دس��تور زاهدي او بالفاصله بعد از تحويل نامه، بايد از خانه مصدق خارج مي شد7 ، اما فرض مي گيريم وظيفه او وادار کردن مصدق به پذيرش فرمان ب��ود، در آن صورت از زره پوش و دو نفربر او در برابر نيروهاي فراواني که از خانه مصدق محافظت مي کردند، چه برمي آمد؟ بديهي اس��ت در صورت وقوع نزاع شكس��ت نصيري محتوم بود. به عالوه اگر نصيري قصد اس��تفاده از همان نيروي اندک را هم داشت بايد مقدماتي را برمي چيد تا در صورت تمرد مصدق اقداماتي صورت گيرد: في المثل از محاصره خانه مصدق تا حمله نيروهايش به آن و... . اما در رفتار او و نيروهايش کوچک ترين نش��انه اي از آمادگي براي دس��ت زدن ب��ه اقداماتي جز ابالغ وجود نداش��ت. او نامه را ب��ه خانه مصدق مي برد و به نظاميان همراهش هيچ دستوري مبني بر تأخير

خاطرات خود مي نويسد که وقتي از طرف مصدق در باب انحالل مجلس طرف مشورت قرار مي گيرد به او مي گويد: »اگر مجلس نباشد شاه زودتر دستش براي زدن دولت شما آزاد مي شود. مخصوصا اينكه سنت بر اين جاري بوده که هميشه در هنگام فترت، عزل و نصب نخست وزيران با شخص پادشاه است که البته طبيعي و منطقي است«2 هشدار صديقي جدي تر بود: »از س��ال 1285 شمسي تا 1332... از اين 47 سال، قريب 14 سال دوران فترت بوده است، در اين دوران غير از شاه کس ديگري نخست وزيران اي��ن دوران را تعيين کرده اس��ت؟ بنابراين پس از رفراندوم و انحالل مجلس، شاه شما را فرمان عزل خواه��د داد.«3 آيت اهلل خميني هم که در آن دوره منتقد مصدق بود درباره عزل مصدق اعالم می دارد: »... يك��ي يكي وکال را وادار کرد که برويد اس��تعفا بدهيد. وقتي استعفا دادند يک طريق قانوني براي ش��اه پيدا شد و آن که بعد از اينكه مجلس نيست

تعيين نخست وزير با شاه است.«4باري پاس��خ مصدق به سنجابي و صديقي يک جمله بود: »شاه جرأت چنين کاري را ندارد«. اما به نظر مي رسد مصدق براي مواجهه با فرمان عزل خود تدبيري نيانديشيده بود و در ارزيابي جرأت شاه خطا کرده بود. به هر حال آن سردرگمي اوليه مصدق و واکنش هاي متعارض او در برابر فرمان عزل از عدم

آمادگي او براي موقعيت فوق حكايت داشت.او در رس��يدي که به نصيري مي دهد با احترام فرمان عزل خود را »دس��تخط مبارک« مي خواند، و در کنار امضاي خود عنوان نخس��ت وزير را حذف مي کند ام��ا همانجا دس��تور حبس نامه رس��ان را مي دهد. در اعالميه اي که به دس��تور وي در صبح 25 مرداد از راديو پخش مي شود از توطئه و کودتا صحبت مي ش��ود ولي هيچ اشاره اي به متن فرمان نمي ش��ود. مصدق فرمان را در جلس��ه هيات وزرا نمي خوانند و وقتي با س��وال دکتر صديقي مواجه مي ش��ود که موضوع نامه شاه چه بود، با سر اشاره مي کند »چيزي نبود.«5 در روزهاي بعد نيز هرقدر کوشش مصدق و طرفداران او اين بود که محتواي فرمان در سروصدا و هياهوي ناشي از اعالم کودتا گم شود، برعكس مخالفان او و موافقان شاه مي کوشيدند مردم را در جريان دستخط شاه قرار دهند. چنانكه يكي از اقدامات مهم مخالفان مصدق در 28 مرداد، تكثير تصوير فرمان نخست وزيري زاهدي در ميان م��ردم و از اين طريق تهييج آنها عليه مصدق بود. گفتني اس��ت مصدق بعدها س��خنان ديگري در توجيه موضع گيری خود بر زبان آورد، زماني گفت که براساس فاصله سطور فرمان، به جعلي بودن آن مشكوک بود. و زماني هم به شبانه بودن زمان ابالغ و همراهي افراد مس��لح با مامور ابالغ اش��اره کرد و در خاطرات خود نوشت: »چنانكه روز روشن ابالغ مي فرمودند، اگر اطاعت نمي کردم، متمرد بودم«.6 به هر حال اقدام شاه در عزل نخست وزير در غياب مجلس امري متعارف در نظام مشروطه بود و زمان نامناسب و شيوه غيرمعمول ابالغ، خدشه اي بر اين

در بازگشتش نمي دهد. هنگام ورود اسلحه اش را به ماموران حفاظت تحوي��ل مي دهد. چندي در اتاق به انتظار ديدار مصدق مي نشيند. چاي مي خورد. مصدق او را به حضور نمي پذيرد ولي توس��ط يک نظامي ديگر پاکت فرم��ان را از او مي گيرد. فرمان را مي خواند. آن را سبک و سنگين مي کند. فاصله سطور آن را اندازه مي گيرد. نصيري را دقايقي معطل مي کند و در اين م��دت به رياحي تلفن مي کند و او را به س��تاد ارتش مي فرس��تد و چون از حضور او در محل ماموريتش مطمئن مي ش��ود، رسيدي به نصيري مبن��ي بر وصول »دس��تخط مبارک« مي دهد و همانجا دس��تور مي دهد او را بازداش��ت کنند و نيروهايش را هم خلع س��الح کنند، که اين بازداش��ت و آن خلع سالح بدون کمترين مقاومتي و به سادگي انجام مي پذيرد. اينكه انگيزه سرهنگ نصي��ري از همراه بردن چند نظام��ي با خود به در خانه مصدق چه بود معلوم نيس��ت. هرچه که بود از مقدمات و نتايج کار چنين برنمي آيد که او قصد بهره گيري قوه قهريه را داشته است. چنين دستوري هم به او داده نش��ده بود. چنانكه باتمان قليچ که از طرف زاهدي به رياس��ت ستاد ارتش گمارده شده بود به طور عادي براي تحويل محل خدمت خود به ستاد ارتش مي رود، بي آنكه زره پوش و نفربر با خود به همراه داشته باشد يا دست به اقدامي غيرمتعارف بزند تنها مي ماند که اقدام نصيري را در بردن توپ به خانه مصدق به حساب خوش خدمتي و خودنمايي او بگذاري��م که البته در روش او در خدمت به مقام مافوق تداوم داشت و همواره عاملي بود در کاستن

مشروعيت آن حكومت.همين جا بايد به تف��اوت افرادي چون زاهدي و نصيري از يكديگر اشاره کرد. برخالف نصيري تمام کوشش زاهدي اين بود که برکناري مصدق حالت قهرآميز به خود نگيرد. در شب 25 مرداد زماني که وزراي منصوب زاهدي مي خواهند منفردا به محل ماموريت خ��ود بروند، زاهدي ب��ه دليل اينكه اين اقدام شبيه کودتاست مانع مي شود. او از وزراي خود مي خواهد همه به اتفاق به باشگاه افسران )محلي که براي نخست وزيري او در نظر گرفته شده بود( بروند و در صورت تن س��پردن مصدق به اجراي فرمان، ه��ر وزير به محل ماموريت خود برود و در غير اين صورت گام بعدي خروج از تهران و تش��كيل دولت آزاد در کرمانشاه يا اصفهان باشد8. در هر صورت از طرف زاهدي در شب 25 مرداد علی القاعده برنامه يا نقشه اي براي مواجهه خشونت بار با مصدق وجود نداشت و او بر آن بود تا همه چيز عادی پيش رود. اما اقدام سرهنگ نصيري در همراه بردن چند نظامي ب��ه خانه مصدق تنها نكته اي اس��ت که به حوادث آن ش��ب رنگ وبوي کودتا مي بخشد. اما اين واقعه، هرچه که بود مربوط به 25 مرداد بود و در 28 مرداد حادث��ه اي به کلي متفاوت و به��ت آور رخ مي دهد. تفصيل وقايع اين روز و نقش مردم و عامل خارجي در آن موضوع مطلبي است که در آينده نزديک در

شهروندامروز بدان خواهيم پرداخت

اقدام شاه در عزل نخست وزير در

غياب مجلس امري متعارف در نظام

مشروطه بود و زمان نامناسب و شيوه غيرمعمول ابالغ، خدشه اي بر اين حق پادشاه وارد نمي آورد و اين را مصدق عزيز ما که حقوق خوانده بود بهتر از هر کس

ديگري مي دانست

پي نوشت ها:1. جالل متيني، نگاهي به

کارنامه سياسي دکتر محمد مصدق، شرکت کتاب، 1384.

ص20۵، به نقل از روزنامه شاهد شماره28.

2. کريم سنجابي، اميدها و نااميدي ها، 1368، ص134.

3. غالمحسين صديقي، مجله ايران شناسي، سال هجدهم،

شماره2.4. امام خميني، صحيفه نور،

جلد3، ص36.۵. صديقي، پيشين.

6. محمد مصدق، خاطرات و تألمات، علمي، 136۵، ص294.

7. اردشير زاهدي، خاطرات، بهزاد، 1386، ص1۵3.

8. پيشين، ص1۵7.

Page 17: Shahrvand Emrouz Special Dossier on August 1953 Coup

شهروند امروز 29 مرداد 139059

در ميان تمامي آثاري که درباره کودتاي آمريکايي � انگليسي 28 مرداد نوشته شد، کتاب »خواب آشفته نفت« دکتر محمدعلي موحد اهميتي ويژه دارد. آقاي موحد از معدود افرادي است که رخدادهاي قبل و بعد از کودتا را

از نزديک پيگيري مي کرد و خود نيز در زمره کارشناسان ارشد شرکت نفت به شمار مي آمد و شاهد صادق آن رخدادها بود. عالوه بر آن با اشرافي که بر حقوق و به خصوص حقوق بين الملل دارد و از آن مهمتر حافظه قوي اي که از تحوالت آن دوره در ذهن دارد، طبيعي است که بتواند به سنجشي مقايسه اي از خاطرات و نوشته هاي آن دوره دست يازد. با دکتر موحد در منزلشان قرار گفت وگو گذاشتيم. محور بحث ما ديدگاه هاي تازه اي است که

برخي از مورخين، درباره کودتاي 28 مرداد مطرح کرده اند. آقاي موحد در اين گفت وگو به ارزيابي و نقد اين ديدگاه ها درباره اين رخداد مي پردازد که از نظر شما خوانندگان گرامي مي گذرد.

قیام ملی نبود، قیام اوباش بود

در چند س�ال اخير برخي پژوهشگران و مورخان ح�وزه تاريخ معاصر همانند آقاي ميالني، مختاري، باين�در و... بر واژه کودتا درب�اره ماج�راي 28 م�رداد، ب�ذر ترديد افشانده اند و با استناد به گفته هاي زاهدي آن را قيام�ي مردم�ي تصوي�ر کرده ان�د؟ مي خواستم نظر شما را درباره اين سخنان

بدانم؟گم��ان نمي کن��م ميالن��ي چني��ن چيزي گفته باشد. مورخ براي دادن حكم درباره درستي يا نادرستي موضوعي بايد عالوه بر گفته هاي افرادي که به نوعي در کار ذي مدخل بوده اند، به اس��ناد هم مراجعه کند و اس��ناد مهمتر از گفته هاست. فكر مي کنم اي��ن اصل را همه قبول دارند اما در

مقام عمل، آن را فراموش مي کنند.

آمريکاييان دقيقا از چه زماني به انتش�ار اسناد و خاطرات در اين زمينه دست زدند

و چرا؟وقتي در س��ال هاي منتهي ب��ه انقالب، بوي الرحمن ش��اه بلند مي شود، يكباره مي بينيم که رخنه هايي در سد س��كوت مي افتد و اطالعاتي روي دايره ريخته مي ش��ود. در 1979 خاطرات کرميت روزولت، عامل س��يا، و در 1982 کتاب

وودهاوس، عامل MI6 انتشار مي يابد. اي�ن کت�اب البته بع�د از انقالب منتش�ر مي شود و مصاحبه ها هم همچنين، درست

است؟البته وزارت خارجه آمريكا اسناد رسمي مربوط به دوره مصدق را چاپ کرده است، اما اين اسناد حكايت ظاهر امر اس��ت و از آنچه در درون پرده

مي گذرد، چيزي نمي گويد. منظورم اسناد مربوط به مراکز اطالعاتي و عمليات جاسوسي است که در بايگاني هاي MI6 انگلس��تان و CIA آمريكا

نگهداري مي شود. آنها مي گفتند که بخشي از اين اسناد دچار

حريق شد و از بين رفت؟بله اما گزارش��ي که ويلبر درب��اره اين کودتا نوش��ته بود، به نوع��ي در يك��ي از روزنامه هاي آمريكايي خب��رش درز کرد. اين گزارش قطعا بر اساس اسنادي نوشته شده است، اما خود اسناد نيست و گفته اندکه اسناد آتش گرفته است. گويا هنوز آمريكاييان به جمع بندي براي انتش��ار اين اسناد نرس��يدند. گزارش ويلبر در مارس 1954 يعني تقريبا شش ماه پس از انجام کودتا که آبها از آس��ياب افتاده بود، تنظيم شده، اصل گزارش هم در اختيار محققان گذاشته نشده است. روايتي از گزارش که معلوم نيست تا چه حد دستكاري شده، و حک و اصالح در آن راه يافته، پس از نيم قرن در گزارشي در ژوئن سال 2۰۰۰ در روزنامه

نيويورک تايمز ظاهر شده است. يعني شما معتقديد که آتش گرفتن اسناد

نمي تواند درست باشد؟من تردي��د دارم که اين اس��ناد آتش گرفته باش��د. چگونه مي توان باور کرد که از قصه اي به آن درازي هيچ اثري، نه در بايگاني MI6 و نه در

بايگاني سيا برجاي نمانده باشد؟چن�د س�ال قب�ل ه�م مادلي�ن آلبرايت، وزيرخارجه وقت آمريکا در دولت کلينتون رس�ما از ايراني ها بابت کودت�اي 28 مرداد پوزش خواس�ته بود و طبيعي است که براي هيات حاکمه آمريکا مس�جل ش�ده بود که کودتا با برنامه ريزي آنها صورت گرفته است؟

بله اين هم س��ند محكمي اس��ت که نشان دهنده مسئوليت آمريكا را در کودتا و عواقب آن است، وگرنه دليلي ندارد که يک مقام ارشد آمريكا

از ايرانيان عذرخواهي کند. گروهي که معتقدند اين يک قيام مردمي ب�ود، مي گويند کودت�ا در 2۵ مرداد انجام ش�د، اما موفق نش�د و در نهايت سه روز بعد اين م�ردم بودند که علي�ه مصدق به

خيابان ها ريختند و کار را تمام کردند؟)با خنده( اين نوع سخنان براي بچه گول زدن خوب اس��ت اما همه مي دانيم که از همان ابتدا انگليسي ها بناي کنار آمدن با مصدق را نداشتند. اگر هم مذاکره اي و بحثي داش��تند، بيشتر براي حفظ ظاهر بود، وگرنه تصميم به کنار زدن مصدق و اينكه ايران را کش��وري ضعيف و دست نشانده نگه دارند، جزو سياس��ت هاي آنها در خاورميانه بود. ش��ما اگر به برخي حوادث منتهي به کودتا همانند ماجراي برادران دالس يا ورود چرچيل به ماجرا و تغيير فاز برخورد از طرح چكمه به طرح آژاکس، دقت کنيد، همه و همه حكايت دارد که زمينه چيني براي کودت��ا و کنار زدن مصدق در

من ترديد دارم که اين اسناد آتش گرفته باشد.

چگونه مي توان باور کرد که از قصه اي به آن

درازي هيچ اثري، نه در بايگاني MI6 و نه در بايگاني سيا برجاي

نمانده باشد؟

گفت وگو با محمد علي موحد درباره برخی ديدگاه های تازه در خصوص کودتاي 28 مرداد

سید ابوالحسن مختاباد

Page 18: Shahrvand Emrouz Special Dossier on August 1953 Coup

شهروند امروز 29 مرداد 139060

فتهه ه

وندپر

که به دست ايراني ها مي رسد، نبايد از 5۰ درصدي که به س��اير کش��ورهاي نفت خيز داده مي شود، بيشتر شود؛ چرا که مي گفتند در غير اين صورت ساختار جهاني صنعت نفت به هم مي خورد و همه

امتيازات ملي مي شود. اما مصدق رفراندوم برگزار کرد؟

بله. تا نقش��ه آنها را در زمينه بس��يج کردن مجل��س عليه او با پول و رش��وه، عقيم کند. اين همه اقدامات از جمله قتل افش��ار توس و برخي

موارد ديگر. مثل اختصاص يک ميليون دالر براي کودتا که گفته مي ش�ود تنها 100 ه�زار دالر آن

هزينه شد؟ببينيد! ماجرايي در کش��ور ما، جلوي چشم ما، اتفاق افتاد و هنوز هستند آدم هايي به سن و سال من که شاهد عيني آن وقايع بودند و منظره اوباش��ي را که در پناه توپ و تفنگ نظاميان روز 28 مرداد به ميدان آمدند در پيش چشم دارند. اين ماجرا را سرلش��كر آزموده، دادستان عمومي کودتا، »قيام ملي« مي خواند و در تمام دوره شاه آن روز را جشن گرفتند. من آدم هايي را که شما نام برديد نمي شناسم، ولي ميالني را آدم محققي مي دانم و از ايشان اتفاقا انتظار داشتم که در کتابش تحقيقي جدي در اين زمينه انجام مي داد که چرا اين اسناد آتش گرفته است و چه کساني و به چه دليل در از بين بردن اين اسناد نقش داشته اند و چرا مي خواسته اند اين اسناد از بين برود؟ يا چرا تا قبل از آتش سوزي اطالعاتي از اين اسناد به بيرون درز نكرد؟ کتا ب آقاي ميالني را من اين روزها در دست دارم و مي خوانم؛ به خصوص اين بخش ها را دقيق تر مي خوانم)کتاب را نشانم مي دهد صفحات مربوطه را ورق می زند( تا ببينم که آقاي ميالني در اين زمينه چه کرده است. عمده کار ايشان در اين کتاب مصاحبه است، در حالي که همچنان که ش��ما از مرحوم ايرج افشار ياد کرديد، يک مورخ ابتدا بايد به اسناد تكيه کند و سپس به مصاحبه يا همان تاريخ ش��فاهي. برخي از نكاتي که آقاي ميالني به اعتماد قول مصاحبه شوندگان آورده اند، اصوال با عقل و منطق نمي خواند. مثال آورده که ملک حسين مي آمد پيش شاه و تلكه اش مي کرد، که البته درست است اما آنجا که مي نويسد، شاه يک بار 25 فروند جت جنگي F5 مجانا به او داد، بعيد است که درست باشد. آخر 25 فروند طياره که يک مشت نخود و کشمش نيست توي دست کس��ي بريزند. همچنين مي نويس��د شاه صدها ميليون دالر به پادش��اه مراکش داد که اين گونه اغراق ها در شأن تاريخ نيست و سندي که در هر دو مورد نش��ان مي دهد، مصاحبه تلفني با يک

تيمسار ارتش است. يعني ش�ما معتقديد که اس�تنادات آقاي

ميالني در کل قابل اعتماد نيست؟من ظاهرا بايد توضيح بيشتري در اين زمينه بدهم. گروهي که شما اشاره کرديد باالخره وقوع

حال تدارک و تمهيد بود. پس اين جرياني نبود که ناگهاني رخ دهد.

يعني شما معتقديد که انگليس از ابتدا سر سازش نداشت؟

دقيقا. مسئله، مسئله عدم تعادل از نظر قدرت و ت��وان در کليه مظاهر اقتصادي و مالي و فني و غيره است که در ميان دو طرف وجود دارد. تفاوت ضعف و قوت موقعيت و تفاوت امكانات است که يک ط��رف همه چيز دارد و نمي خواهد به طرف ديگر که هي��چ ندارد، راه بدهد. لذا طرفي که زور دارد و قدرت دارد و سوار بر کار است و به تاخت و تاز خو کرده، طرف درمانده لنگ و بيمار را مسخره مي کند. او را همپايه خود و اليق در افتادن با خود

نمي داند. شما نقل قولي هم آورده ايد که خانم هايس استاد تاريخ دانشگاه کنت آمريکا در کتابش درباره تاريخ نفت ايران، از قول آمريکاييان آورده اس�ت که »مصدق واقعيات صنعت نفت را نمي فهمد«؟ آيا واقعا چنين بود؟ اين

واقعيات چيست؟ امتيازي را با حقه بازي گرفته اند و با حقه بازي تجديد و تمديد کرده ان��د و از طريق آن به تمام زندگي يک ملت چنگ انداخته و آن را به تباهي کشانده اند. حال مردم يک کشور و نمايندگانش که دولت مصدق باشد، مي گويند آنچه در ظرف نيم ق��رن برده ايد و کرده اي��د، مفت چنگتان، از اين پس مي خواهيم خودمان حساب و کتاب را به دس��ت بگيريم. و طرف مقابل پاسخ مي دهد: قرارداد داريد و نمي توانيد خالف آن عمل کنيد.

و پاس�خ مص�دق اين بود که نف�ت را ملي مي کنيم؟

بل��ه. و گفت که همان راه��ي را مي رويم که شما )انگليس( در کشور خود رفته ايد. ملي کردن نفت. دولت کارگ��ري اتلي پس از جنگ جهاني دوم تقريبا همه صنايع بزرگ انگلس��تان را ملي

کرده بود. و آنها غرامت مي خواس�تنددر حالي که ما

پولي نداشتيم که بابت غرامت بپردازيم؟ به موجب قانون مصوب نهم ارديبهشت 133۰ قرار شده بود 25 درصد از درآمد نفت را براي غرامت کنار بگذارند اما انگليسي ها مانع ايجاد کردند که اين نفت به کس��ي ديگر فروخته نش��ود و جالب اينكه پيش��نهاد شد که به خود آنها)انگليسي ها( بفروشند نفت را و حتي براي توليد هم خواستار به کارگيري کارشناسان آنها شدند و بسيار انعطاف به خرج دادند و گفتند که 2۰ پست درجه اول را به کارشناسان و مديران انگليسي مي دهند و مديران را هم از کش��ورهاي اروپايي انتخاب مي کنند، اما آنها گفتند که اين حرف ها غير عملي و نش��دني است و مي خواستندکه کنترل اداره عمليات هم همانند اداره فروش در دست آنها باشد و در نهايت آب پاکي را روي دست دولت مصدق مي خواستند بريزند. يعني آنكه هم غرامت بگيرند و هم پولي

کودتا را قبول دارند. منتهي مي گويند که آن ماجرا در 25 مرداد اتفاق افتاد. همان روز هم تمام شد. دو روز از آن واقعه گذش��ت و در 28 مرداد مردم ايران يكب��اره قيام کردند و مصدق را برانداختند آنچه مس��لم اس��ت کودتاي 25 مرداد هم براي برانداختن مص��دق و روي کارآوردن زاهدي بود. پس هر دو طرف ماجرا يک هدف واحد داشتند اما اين رشته سر درازي داشته. يعني از همان ماه مه 1951 تصميم بر اشغال نظامي خوزستان در کابينه کارگري بريتانيا گرفتند و طرح موسوم به بوکانيرbuccaneer )دزد دريايي يا شبيخون( موردنظر بود که با مخالفت جدي ترومن در 31 مه مواجه ش��د و مجال انج��ام نيافت. از آن پس بريتانيا مي بايست خود را در ظاهر آماده مذاکره نشان دهد و از فرستادن هيات هاي مذاکره کننده مضايق��ه ننمايد، اما در همان حال مقصد اصلي، براندازي مصدق، نيز با جديت تمام دنبال مي شد، رايزني ها با لمبتون و فرستادن رابين رينر به ايران در م��وازات همان مذاکرات صورت مي گرفت. در اکتبر 1351 کارمندان انگليسي آبادان را تخليه کردند و در همان م��اه کابينه کارگري انگليس جاي خود را به دولت سرس��خت تر چرچيل داد که علنا س��رکوب مصدق را الزم مي شمرد. پس از قضاياي سي ام تير و آمدن و رفتن قوام السلطنه و بازگش��ت مصدق، دامنه اقدام��ات خرابكارانه جاسوس��ان چندان وسعت يافته بود که مصدق مجبور به قطع رابطه با انگليسيان شد. جاسوساني مانند نورمن داربي ش��ر که زير نقاب وابس��ته به س��فارت عمل مي کردند، دفتر و دستک خود را جمع کردند و به بيروت انتقال دادند. از آنجا هم به قبرس رفتند که پايگاه نظامي نيرومند بريتانيا بود. آن طرح موسوم به عمليات چكمه boot در بيروت ريخته ش��د که بعدها در نيكوزيا به طرح آژاکس تبديل ش��د و همين طرح بود که در 25 ژوئن 1953 در جلسه اي، در واشنگتن، با حضور وزير خارجه آمريكا و س��فير آن کشور در تهران تصويب شد. و انجام آن بر عهده کرميت روزولت محول گرديد و او در ژوئيه 1953 با اسم مستعار ب��ه ايران آمد. جريانات ديگر مانند جمع ش��دن افسران بازنشس��ته و کنكاش براي انواع و اقسام ستيزه گري ها، ماجراي نهم اسفند، قضيه ربودن افشارطوس و کشتن او، آمدن شوارتسكف و غيره همه از فروع و ش��اخه هاي گس��ترده يک طرح بودند. حاال آقايان مدعي ش��دند که اين تفاصيل دور و دراز در عرض چند ساعت پس از نيمه شب 25 مرداد، فرو ريخت و آن دو دولت که تصميم گرفت��ه بودند کار را يكس��ره کنند، نقش��ه خود را رها کردند و س��ردرگريبان فرو بردند. آن وقت ملت غيور اي��ران که ديد ابرقدرت ها از انجام کار عاجز ش��دند غيرتش به جوش آم��د و پس از 2 روز انتظار، روز س��وم، خود ناگهان برخاست و تا مصدق بخواهد بجنبد، بساط او را درهم نورديدند و نكته جالب اين است که مردم ايران نيز همان

ماجرايي در کشور ما، جلوي چشم ما، اتفاق افتاد و هنوز هستند آدم هايي به سن و سال من که شاهد عيني

آن وقايع بودند و منظره اوباشي را که در پناه توپ و تفنگ نظاميان روز 28 مرداد

به ميدان آمدند در پيش چشم

دارند. اين ماجرا را سرلشگر آزموده، دادستان عمومي

کودتا، »قيام ملي« مي خواند و در تمام دوره شاه آن روز را جشن گرفتند. من آدم هايي را

که شما نام برديد نمي شناسم، ولي

ميالني را آدم محققي مي دانم و از ايشان اتفاقا انتظار

داشتم که در کتابش تحقيقي جدي در اين زمينه انجام

مي داد

Page 19: Shahrvand Emrouz Special Dossier on August 1953 Coup

شهروند امروز 29 مرداد 139061

ب�ه نظر مي آي�د کودت�اي 1332 در ايران از جمله وقايع معاصري است که در گذر سال ها با سوءتفاهم هاي بزرگي از سوي تاريخ نگاران و پژوهش�گران تاريخ سياس�ي مواجه بوده است. به باور ش�ما 28 مرداد چه مختصاتي دارد که سبب شده درك تاريخي و سياسي آن در گذر س�ال ها نتواند به يک همگرايي برسد. حداقل اگر کودتاي 1332 را در مقابل واقع�ه مش�ابه آن در س�ال 1299 بگذاريم مي بين�م تاريخ نگاري کودت�اي 28 مرداد از حيث سوءتفاهم اساسا قابل مقايسه با سوم

اسفند نيست.شرايط کودتاي 1299 با شرايط سقوط دولت مصدق، به رغم اختالف هاي فاحش ناشي از تفاوت در وضع بين المللي و نيز در ميزان مشارکت مردم در زندگي سياسي، جنبه هاي مشابه بسياري دارد. مثال نه قانون اساس��ي و نه حتي پادش��اه مملكت عوض شدند و ظاهرا هدف کودتاگران جز اين نبود

که نظام قانوني و حاکميت ملت را مجددا سر پا بگذارند. در هر دو کودتا نيز نقش نامرئي

خارجي ها فورا بر سر زبان آمد، بدون اين که به طور عيني و علني بشود اين

دخالت را ثابت کرد. در هر دو دوره موردنظ��ر هم يكي از داليل مهم موفقيت کودتا، بيم تس��لط ايران توسط

بلش��ويک نيروهاي )1299( ي��ا حزب توده و پشتيبان او، )1332( شوروي

بود. فقدان سند واضح و گويا براي محققين هر دو اتفاق، يكي از مشكالت اساسي تاريخ نويسان است و بايد در عوض به مشاهدات غيرمستقيم تكيه کنند، بر شايعات و تخيالت، بر خاطرات مردم، بر مقاالت متضاد يا سانسور شده روزنامه ها و بر سخنان رسمي دولت پيروزمند در توجيه عمل خود. کمبود اسناد رس��مي ايراني فقط ناش��ي از وضع بسيار نامنظم بايگاني هاي دولتي ايران نيست، چه آنكه در دوره قاجار و به خصوص پس از مش��روطه، نوشته هاي رسمي بس��ياري از معامالت دولتي موجود است. ولي آنچه در ميان سيدضياء و رضاخان بسته شده بود صرفا شفاهي بود و سوگند روي ق��رآن در حضور چن��د تن از شرکاي کودتا

در مورد 28 مرداد، جز خاطرات شخصي و گزارش هاي جزئي و هدايت شده، منابع

ديگري نيست و شايد هيچ کدام از طرفين مايل نباشد که حقيقتي فاش شود و يا خيانت يا

اشتباه سياسي ثابت شود گناه را به گردن

آمريکا انداختن، سهل است

را مي خواستند که انگليس و آمريكا مي خواست. هدف يكي بود؟ ساده انگاري بسيار مي خواهد که انسان بگويد ماجراي 28 مرداد تافته جدابافته اي

بود و دنباله 25 مرداد نبود. من به ياد دارم که وقتي اسناد کودتا از سوي سيا منتشر ش�د، شما ضميمه اي بر کتاب خواب آش�فته نفت تحت عنوان »گفته ها، ناگفته ها« منتشر کرديد و نوشتيد که اين اسناد نشان داد داوري شما درباره رخدادها و نتايجي که از اين اسناد به دست آورديد،

درست بوده و تغييري نداشته است؟به خاطر اينكه در کتاب خواب آش��فته نفت، سعي کردم هر اظهار نظري از سوي هر شاهد يا سند به جا مانده درباره دکتر مصدق و نهضت ملي در آن دوره تاريخي را بررسي وتحليل کنم. پس از انتشار گزارش سيا هم تعليقه اي نوشتم که در چاپ بعدي به جلد دوم اضافه شد. گزارش سيا اگرچه روشني هاي بيشتري بر ماجراي کودتا مي افكند،

اما چيز زيادي بر دانسته هاي ما نمي افزايد. س�وال آخر خودم را مي خواس�تم درباره بازتاب هاي کتاب شما بپرسم و اينکه بعد انتشار کتاب شما چه گروه ها و نحله هايي از اين اثر اس�تقبال کردند و چه کس�اني در برابر آن موضع غيرمنصفانه يا خصمانه گرفتند؟ و البته به ما بگوييد که جلد هاي بع�دي کتاب در چه مرحله اي اس�ت و آيا درگي�ر اس�تمرار و ت�داوم اي�ن مجموعه

هستيد يا نه؟من در همان مقدمه جلد اول »خواب آشفته نفت« حديثي از پيامبر اکرم )ص( نقل کرده بودم که خطاب به اميرالمؤمنين علي )ع( فرمود: »هلک فيک اثن��ان، محب غال و مبغ��ض قال«. کتاب مرا دش��منان مصدق البته خوش ندارند، عده اي از دوس��تان هم ک��ه براي او مقام فوق بش��ري و قدوسي قائلند از کتاب من رضايت خاطر حاصل نمي کنند. من معتقدم که نام نيک بزرگان را بايد پاس داش��ت. مصدق را دوس��ت دارم و احساس خود را از خوانندگان پنهان نكردم، ولي در عين حال کوش��يدم تا آنجا که مي توان��م در داوري ها بي طرف باشم و شرط صداقت و امانت فرو نگذارم و تاريخ نويسي را با مناقب نويسي عوضي نگيرم و بسيار خوشوقتم که اخالص من در حقيقت طلبي مقب��ول طبع صاحب نظ��ران ب��ود. و از اين پس هرک��س بخواه��د راجع به آن دوران پژوهش��ي بكند از مراجعه به کتاب من بي نياز نخواهد بود. در پاسخ قسمت اخير سوال شما عرض مي کنم که حاال مدتي اس��ت به نوش��تن بخش آغازين تاريخ نفت ايران يعني از امضاي قرارداد دارس��ي تا سقوط رضاشاه مش��غولم. قواي دماغي من به اقتضاي سن و سال سستي گرفته و ذوق و نشاط الزم براي انجام کار کاستي پذيرفته، ولي اميدوارم ب��ه فضل الهي اين کار را پيش از پايان س��ال به

اتمام برسانم

گناه را به گردن آمريكا انداختن، سهل است

قبل و بعد از کودتای 28 مرداد در گفت وگوی شهروند امروز با يان ريشار

پروفسور يان ريشار استاد بازنشسته ايران شناسي دانشگاه سوربن نوين و مدير سابق انجمن ايران شناسي فرانسه در ايران )در سال هاي 2002 و 2003( در گفت وگو با شهروندامروز با تسلطي شگفت انگيز به زبان فارسي به نقد تاريخ نگاري از واقعه کودتاي 28مرداد مي پردازد. دکتر ريشار نويسنده کتاب هايي چون »ايران در قرن بيستم« )با همکاري ژان پي ير ديگارو برنارد اورکاد(، »تهران، در زير آتشفشان« )با همکاري برنارد اورکاد( و »اسالم شيعه: ايمان و ايدئولوژي« و »يکصد واژه براي تعريف ايران امروز« است و ويراستار و مترجم »لوايح« عبدالرحمن جامي است. از او همچنين مقاالتي چون »تناقض ايدئولوژيک ميان مصدق و آيت اهلل کاشاني« )1982(، »روشنفکران ايران در سال هاي مابين دو جنگ جهاني« )2002( و »افراط گرايي اسالمي شيخ فضل اله نوري و تاثير آن بر تاريخ معاصر ايران« )1996( است. يان ريشار اخيرا کتاب »شرق و غرب زاگرس« خاطرات ادموندز يک افسر برجسته سياست انگليس در ايران بين 1913 و 1921 را به زبان انگليسي منتشر کرد که يکي از منابع با ارزش در مورد اوضاع شمال ايران در زمان کودتاي سوم حوت 1299 است )انتشارات بريل، 2010(. اين ايران شناس فرانسوي همچنان که پاسخگوي پرسش هاي ما بود از اشتياق خود براي سفري دوباره به ايران سخن گفت و حسرت از اينکه مقامات عاليه از صدور رواديد به وي خودداري مي کنند.

سامان صفرزایي

Page 20: Shahrvand Emrouz Special Dossier on August 1953 Coup

شهروند امروز 29 مرداد 139062

فتهه ه

وندپر

طبيعتا سندي ايجاد نمي کند. از طرف ديگر، از بين رفتن اسناد دولت مصدق در غارت منزل او ما را از دسترسي به خيلي از منابع اصلي محروم ساخت. اضافه کنم که منفعت قدرت خارجي در اين واقعه ايجاب مي کند که براي سال هاي طوالني هر اثري را از دخالت خود بپوش��اند. امروز، بعد از 9۰ سال، هنوز نوشته هاي ادموند آيرونسايد در مورد کودتاي سوم اوت فقط به صورت پراکنده و ناقص به دست ما رسيده است و مشاهدات و خاطرات سيدضياء، جز گزارش ناقصي که توسط جمالزاده در مجله »آينده« منتشر شده، در جايي نا معلوم � سوئيس يا ايران - و شايد براي هميشه، گم شده است. فقدان اسناد قابل اعتماد در آرشيو عمومي ايران باعث مي شود که اغلب محققين بر بايگاني خارجيان و عمدتا بريتانيا، تكيه کردند، در صورتي که گزارش هاي خارجي، هر چند مفصل باشند، هيچ وقت انعكاس بي طرفانه را نمي توانند تحويل دهند. شايد، براي برطرف کردن ي��ک بعدي اين گزارش و اس��تفاده از گزارش هاي ديگر کش��ورها نظير فرانسه يا روس��يه، تا حدي

مشكل ما حل شود.از انتق�اد ش�ما در برخ�ي س�مينارها در تاريخ ن�گاري ايران�ي ب�ه م�واردي همچون تعويض مداوم نظام سياس�ي، احساس�اتي بودن تاريخ نگاران و همچنين در دس�ترس نبودن تمامي اسناد مربوط به وقايع تاريخي س�خن گفته ايد. در مورد کودتاي 28 مرداد کدام عامل را برجسته تر مي دانيد؟ ابهام در اسناد ها چقدر است؟ CIA چند سال پيش اسنادي مربوط به دست داشتن اياالت متحده در کودتا منتش�ر کرد، در آرش�يو بريتيش پترولي�وم هم مي ت�وان به اس�نادي در باب سياست هاي انگليس پيرامون دولت مصدق دس�ت يافت، اما دسترس�ي به اسناد داخل ايران پيرامون کودتا چگونه اس�ت؟ آيا پس از کودتا نظام سلطنتي و يا دولت هاي مستقر پس از آن اس�ناد مربوط به 28 م�رداد را در

اختيار تاريخ نگاران قرار داده اند؟تحقيق��ات تاريخي راج��ع به اي��ران معاصر )از قاجاريه تا پايان س��لطنت پهل��وي( طبيعتا بعد از انق��الب تحوالت بزرگي ديدن��د. از يک طرف نظام نگهداري و در اختيار نمودن اس��ناد رسمي دولت و ادارات پيش��رفت کرد؛ ديدهاي جديدي دوره قاجار را از برخي پيش قضاوت هاي جاري در دوره پهلوي رها کردند؛ به خاطر لزوم شناخت ريشه هاي نهضت اس��المي و برخ��ورد خصمانه ايران ب��ا غرب، توجه

روش��نفكران به تاريخ دو قرن اخير بيشتر شد، و انگيزه مثبتي ش��د براي انتشار خاطرات و اسناد گوناگوني که تا آن زمان در »کش��وها« - گاهي با ترس و لرز - نگهداري مي ش��د. از طرف ديگر، تاريخ نويسي هيچ وقت به طور مطلق بي طرف و جدا از افكار زمان نيست. در نوشته هاي مورخان ايراني قرن گذشته براي ما غير ايراني ها روشن است که انگيزه اول بزرگداشت و تجليل قهرمانان ملي بوده

و تشويق احساس��ات وطن دوستانه در مقابل خطر دخالت يا استثمار نيروهاي خارجه. چنين اهدافی کامال مورد احترام است و قابل فهم. ليكن براي يک غير ايراني، مبارزه جبهه ملي عليه شرکت نفت ايران و انگليس، يک مبارزه است در ميان چندين نهضت استقالل طلب آن زمان، و موفقيت نسبي مصدق در مورد انگلس��تان، خالي از ضعف و اشتباه نبوده و از شخص دکتر مصدق نه قديسي درست مي کند و نه الگوي دموکراسي. به اين معني، براي من غير ايراني، گفتار حسن آيت در مورد مصدق السلطنه يا اظهارات اردشير زاهدي يا حتي نوشته هاي شاه در »مأموريت براي وطنم«، از همان درجه اعتبار تاريخي برخوردار هس��تند که نوش��ته هاي متعددي ک��ه طرفداران مصدق منتش��ر س��اختند و از او يک دموکرات بي عيب و بي نظير مي س��ازند. حت��ي خاطرات دکتر مصدق، در برابر سخنان شاه يا ديگر عامالن سياسي اين دوران، داراي اعتبار باالتري نيس��تند. مثال در مورد کودتاي نافرجام اسفند 1331، چرا بايد تنها حرف هاي دکتر مصدق را قبول کرد در صورتي که ش��واهد ديگر اظهارات او را بي پايه جلوه مي دهند. از طرف ديگ��ر، چرا گزارش مفصل »دونالد ويلبر« در مورد نقش CIA بايس��تي عين حقيقت باشد؟ احساسات ملي هر نويسنده تاريخ بر ديد او اثر دارد. هر کس دلش می خواهد که ملتش از ملل ديگر بهتر و قوي تر باش��د. و متأسفانه تا به حال در ايران هيچ گاه فضاي بي طرفانه و دور از تش��نج و فشار داخلي يا خارجي برپا نشده که تشويق کند تا ديد خنثي از تاريخ ملي ارائه شود. طبيعتا ويلبر نقش آمريكاييان را مهم و سرنوشت ساز جلوه مي دهد، همانطوري که در تعريف کودتاي سوم حوت، هر روايت تمايل دارد که يكي از سه نفر اصلي، سيدضياء، ژنرال آيرونسايد و رضاخان، نه تنها ابتكار عمل در دست داشته باشد بلكه مغز متفكر انحصاري جريان باشد. بنده به اين فرضيه رس��يدم که احتماال رضا خان، برنده نهايي کودتا، کسي بوده است که توانسته توسط دو افسر ژاندارم دوست سيدضياء يعني مسعودخان کيهان و کاظم خان سياح، افسران انگليسي را متقاعد سازد که از او پش��تيباني کرده و موفقيت کودتا را تأمين کنند. در اين مورد نوش��ته هاي ميج��ر ادموندس

)Major E.J. Edmonds( ک��ه اخيرا منتش��ر شده شايد بهتر از ادعاهاي سيدضياء يا آيرونسايد بيان منطقي ابراز مي کنند. مشكل مورخين ايراني در اين اس��ت ک��ه در مقابل تج��اوزات اروپاييان مي خواهن��د ش��خصيت هاي صددرصد ملي پيدا کنند. بهترين مبارزان گاهي از سر حيله و گاهي در اثر ضعف، خط نه چندان زيبا و سرراس��ت را اتخاذ مي کنند. مصدق اصل انتخابات آزاد و ديگر لوازم دموکراسي را به خاطر مبارزه عليه بريتانيا زير پا گذاشت و با يكدندگي خود از هرگونه توافق با ش��رکت نفت بدور رفت، موضعي که سرانجام مناف��ع ملي ايران را به خط��ر انداخت. و موضع خود را درباره دولت روشن نكرد، که آيا با سلسله پهلوي حاضر بود ادامه دهد يا اينكه از ش��اه رها

شده و يک نظام ديگري تشكيل دهد. ش�ما مي فرماييد که درجه اعتبار س�خنان ش�اه و مصدق و زاهدي و مدارك س�يا براي ي�ک تاري�خ دان بي ط�رف ک�ه مي خواهد کودت�اي 1332 را بررس�ي کن�د، يکس�ان اس�ت. اما تاريخ نگاران دست به تحليل نيز مي زنند، براي نمونه ش�ما مي گوييد برآيند سياس�ت هاي مصدق منافع ملي ايران را به خطر انداخت. اين به نظر يک تحليل از يک دوره تاريخي است. تحليل تاريخي کودتا آيا بر اس�اس همان درك تاريخ دان از اعتبارات مدارك و وقايع ايجاد نمي ش�ود؟ تاريخ دان مي تواند اعتب�ار مدارکي که گاه ضدونقيص است را يکس�ان بشمارد و در نهايت به يک

درك سياسي از آن دوران نيز برسد؟ طبيعي است که تمايل من، ارزش دادن به منابعي اس��ت که مرا بيش��تر در جهت تحليل آسان وقايع هدايت کنند و طبيعي است که به مصدق دموکرات مظلوم بيش��تر عالقه دارم تا به پادشاهي که در اين جريان نقش نه چندان زيبايي دارد. کتاب شاه، هرچند که نمودار شخصيت خود است، مدام در موضعگيري سياسي و تبليغ نظريه هاي شخصي و خودستايشي است. ولي آيا در نوشته شخصي مصدق )خاطرات( که کوشش��ي براي تبرئه و توجيه عمل خود است سند حقيقت مطلق موجود است؟ تحليل مورخ بايد بر اساس سند باش��د و در مورد نبودن سند معتبر، حدس و شم و قضاوت استداللي براي فرضيه و بقول شما »درک سياسي از آن دوران« يا براي درک رفتار اشخاص ش��ايد کافي باش��د، ولي در صورت تضاد فاحش��ي بين روايت ها، حكم در شناخت آنچه واقع

شده است، را محتاطانه مي کند.اگر موافق باش�يد قدري به وقايع 28 مرداد و اظه�ارات جدي�دي که در ب�اب آن مطرح ش�ده اس�ت بپردازيم. اخيرا کتاب هايي به قلم »بايندر« و »ميالني« منتشر شده است که نقش اياالت متح�ده و بريتانيا را در خلع مصدق از قدرت ثانويه مي دانند. آقاي فريبرز مخت�اري نيز چند س�ال پي�ش در مقاله اي نوش�ت CIA مق�داري پول خرج ک�رد اما در نهايت اين مردم بودند که خش�مگين از »کودتاي مصدق عليه فرمان پادشاه در روز 2۵ مرداد« صبح 28 مرداد به خيابان آمدند. ش�ما چقدر با چني�ن تحليل هايي که نقش نزاع داخلي و نارضايتي نيروهاي سياس�ي و روحانيون از مصدق را پر رنگ تر از نقش غرب در کودتا و فروپاش�ي دول�ت ملي مي دانند

موافق هستيد؟بنده با هيچ نظريه بطور مطلق موافق يا مخالف نيستم. بعد از انقالب که طرفداران کاشاني شروع کردند عليه مصدق نظر بدهن��د، از انتقادات آنها خيلي تعجب مي کردم و رفتم در مورد کاش��اني تحقيق کنم. اختالف بين نخس��ت وزيري از يک خانواده اشرافی که در سوئيس و فرانسه تحصيل

گفتار حسن آيت در مورد مصدق

السلطنه يا اظهارات اردشير زاهدي يا

حتي نوشته هاي شاه در »مأموريت براي وطنم«، از همان

درجه اعتبار تاريخي برخوردار هستند که نوشته هاي متعددي که طرفداران مصدق

منتشر ساختند و از او يک دموکرات بي عيب و بي نظير مي سازند. حتي خاطرات دکتر

مصدق، در برابر سخنان شاه يا ديگر عامالن سياسي اين دوران، داراي اعتبار

باالتري نيستند

Page 21: Shahrvand Emrouz Special Dossier on August 1953 Coup

شهروند امروز 29 مرداد 139063

مصدق شايد شانس توافق با بريتانيا را از دست داد، اما به نظر مي آيد که او

بيش از آنکه دل در گرو مصالحه داشته باشد، عالقه داشت تا اصول مالکيت ايرانيان بر نفت را بنيان نهد. در اين

امر، شايد او بيش از آنکه عملگرا باشد

رؤيابين بود

کرده بود و روحاني که در عراق سرکوبي وحشيانه قيام شيعيان توسط بريتانيايي ها )192۰( را ديده بود و در نظام رضاش��اه عمامه خود را نگه داشته

بود واضح است. م�ارك چ�ون غيرايران�ي تاري�خ دان گازيوروس�کي نيز مطلق گرايي را به چالش مي کش�د اما اصرار مي کند ک�ه CIA نقش کليدي در فروپاشي دولت مصدق ايفا کرد. از ديگر سو بايندر هم دقيقا بر مبارزه با سفيد � سياه نگاري تاريخي اصرار مي کند و به اين نتيجه مي رسد که نقش مخالفان در خيزش خياباني عليه مصدق بر نقش اياالت متحده و بريتاني�ا مي چربيده اس�ت. آيا اساس�ا در رخ�دادي همچ�ون کودتاي 28 م�رداد اين امکان وجود دارد ک�ه يک تاريخ نگار بتواند فهرستي از داليل داخلي و خارجي کودتا به

ترتيب »کليدي بودن« آنها ارائه دهد؟درس��ت است که در تاريخ هر ملت موارد مبهم باقي مي ماند، خواه سند کليدي از بين رفته باشد، خ��واه افراد به ان��دازه اي در مقابل ه��م بوده اند که اص��ال گزارش متضاد و غير قاب��ل همخواني به جا نگذاشتند. ولي براي اتفاقات عمده، معموال اسنادي موجود است که سرانجام منتشر مي شود. در مورد 28 م��رداد، جز خاطرات ش��خصي و گزارش هاي جزئي و هدايت شده، منابع ديگري نيست و شايد هيچ کدام از طرفين مايل نباشد که حقيقتي فاش شود يا خيانت يا اشتباه سياسي ثابت شود. گناه را به

گردن آمريكا انداختن، سهل است.ب�ه عن�وان آخري�ن پرس�ش بفرمايي�د به عن�وان يک محق�ق بي ط�رف- غيرايراني، غير بريتانيايي و غيرآمريکايي- دوره مصدق

و سقوط دولت وي را چطور مي بينيد؟تا زم��ان انق��الب 1357، در ميان دوس��تان مصدقي، در چنين محيطي با تاريخ ايران معاصر آش��نا شدم که دکتر مصدق را يک ناجي نمونه و پيشقدم تجدد سياسي در ايران مي ديدم، در مقابل زورگويي ها و خشونت اجتماعي و وابستگي هاي اقتصادي و سياسي که رژيم سلطنت پهلوي به اوج رس��انده بود و براي من واضح بود که گرايش هاي افراطي نهضت هاي مخالف ش��اه، به خاطر نااميد ساختن ايرانيان و محروميت اين ملت از استقالل واقعي و از حقوق سياسي و آزادي ها بعد از کودتا به وجود آمده بودند. با بررسي دقيق تر از تاريخ اين دوره، در نهضت ملي گام بزرگي از عقب نش��يني امپرياليس��م اروپا را ديدم، بعد از استقالل هند و پاکستان، بعد از انقالب چين و قبل از جنگ کره، قبل از ملي شدن کانال سوئز و قبل از جنگ هاي استقالل ويتنام و الجزائر. اروپا، بعد از جنگ جهاني دوم، نيروي تسلط بر دنيا را از دست داد و آمريكا رفته رفته جانش��ين آن ش��د. از اين لحاظ، نفوذ جديد امپرياليسم غرب در ايران، به طور طبيعي به دست واشنگتن افتاد. در محيط جديد »جنگ س��رد« بين شرق و غرب، نگهداري ايران در برابر

پيشروي هاي شوروي در منطقه )سوريه، عراق و مصر(، اتحاد قوي آمريكا با کشورهاي نظير ترکيه، ايران و پاکس��تان از اهميت فوق العاده برخوردار ب��ود. با نظر به تحوالت اجتماعي اي��ران در دوره بعد از مش��روطه، دولت دکت��ر مصدق مانند اوج تجدد سياس��ي ايران اس��ت، با نهادهاي ظاهري دموکراس��ي غربي، مجلس منتخب و مطبوعات آزاد. ريش��ه اين موفقيت چند ماه��ه در برخورد جدي دولت مصدق با نيروي استعماري انگليس بود، و دشواري هاي ناشي از ممانعت صدور نفت، به همبستگي ملي استحكام موقت بخشيد. ولي آيا چنين ش��كوفايي حقوق ملت ب��دون انقالب عميق سياسي و عقيدتي مي توانست دوام داشته باشد؟ ش��اه، بعد از 28 مرداد، نه قانون اساسي را ع��وض کرد و نه ظاهر قانون ملي ش��دن نفت را. و حتي همواره با لحن ملي گري و وطن دوس��تي کوشش مي کرد تا وابس��تگي به غرب را با لعاب کاذب ملي بپوش��اند. از اين جهت، معني »ملي« و »مردمي« زيرسوال رفت. اين معاني، تاريخچه نه چندان ديرينه در ايران داشتند و اول با مشروطه در ايران بطور مشخص پديدار شد. در مشروطيت، »ملي«، از يک طرف، در مقابل »اس��المي« قرار گرفت و از طرف ديگر در مقابل »دولتي«. معني سوم کلمه، که مربوط به »ملت ايران« در برابر ملل ديگر مي ش��ود، در مبارزات ملي شدن نفت براي بار اول عينيت پيدا ک��رده بود و دولت هاي ايران بع��د از 28 مرداد، بين اين تعريف ظاهري »دفاع از هويت ملي در ميان س��اير ملل« و فعاليت هاي واقعي در جهت اتحاد با غرب، ارزش ملي گرايي را به باد دادند. در 1357، هنوز شخصيت هاي انقالبي برجس��ته، آرمان ملي مصدقي را مي خواس��تند احياءکنند ولي بزودي معلوم شد که دفاع از مردم ايران و مقاومت عليه امپرياليسم به مفاهيم جديد احتياج داشت. در مرحله فعلي، هرچند که مليت و احساسات وطن دوستانه خاموش نشد، اما لزوم تعريف جديد »ملت« را ثابت کرد. شرايط کنوني، نس��بت به 1332، کال دگرگون شده؛ مردم سواد دارند، شهرنش��ين ش��دند، در زندگي سياسي و اقتصادي مملكت بيشتر و نزديكتر، مشارکت دارند و در تحوالت جهاني، توس��ط رس��انه هاي جديد

)تلويزيون و اينترنت( زودتر ش��ريک هس��تند. حتي، وقتي با تنگي بازار کار روبه رو مي شوند، به آس��اني از شهري به شهر ديگر مي روند و از وطن خود به کش��ورهاي همجوار يا جاهاي دور دست مهاجرت )دائم، فصلي يا موقت( مي کنند. از اين لحاظ، سياس��ت ايران ديگر در چارچوب »ملت« به مفهوم »مصدقي« تعيين نخواهد شد. اهميت ملي شدن نفت، که کودتا براي تصميم گيري در مورد استخراج آن پيش آمد، بيش از سابق در برابر بعد جهاني آن کمتر ش��د. نه ايران به صدور اين مايع مي تواند براي هميشه مطمئن باشد، به خاطر محدوديت ذخاير آن و نه توسعه اقتصادي ايران بر

اين ثروت کاذب مي تواند صرفا تكيه کند

اخي�را در اي�ران برخ�ي تحليلگران مي گويند مصدق نيات خوبي داشته اما سياستمدار خوبي نبوده است. آيا او تحت هيچ ش�رايطي مي توانس�ت موفق ش�ود و نتيج�ه حکومتش به

کودتا منجر نشود؟مصدق شايد شانس توافق با بريتانيا را از دست داد، ام��ا به نظر مي آيد که او بيش از آنكه دل در گرو مصالحه داشته باشد، عالقه داشت تا اصول مالكيت ايرانيان بر نفت را بنيان نهد. در اين امر، ش��ايد او بيش از آنكه عملگرا باشد رؤيابين بود. برخي محققاين نيز اخيرا ادعا کرده اند که حتي اگر CIA به مصدق فشار و يورش نمي آورد، وي خود به خود س��قوط مي کرد. شايد اين درست باشد، اما در اي��ن صورت، عمليات آژاکس نيز احمقانه و خوددرگيرانه تر به نظر مي رس��د. بنابراين اين ديدگاه که کودتاي 28مرداد پروژه اي محلي بوده و آمريكايي ها و بريتا نيايی ها نقشي فرعي در آن داشته و حتي »ناظران شگفت زده« بوده اند به باور من براساس حقايق توجيه نشده است. کودتاي 28مرداد اگر نيروهايي از خارج آن را سازماندهي نمي کردند به وقوع نمي پيوس��ت. اما به هر حال سرنوشت مصدق درسي هول انگيز براي رهبران به پاخواسته در خاورميانه بود. آنها آموختند اگر دولتي در خاورميانه بخواه��د از حمايت آمريكا برخوردار ش��ود، نبايد دموکراتيک باشد، چراکه دموکراسي ميل به سوي گرايش هايي مي برد که اياالت متح��ده از آن بيزار بود. راهي که حمايت آمريكا را به دس��ت م��ي آورد تاس��يس رژيمي مس��تبد بود و تا زماني که رژيم شما نفت غرب را با شرايطي که آنها منصفانه مي دانستند تامين مي کرد، مجاز مي ش��د آن گونه که دوست دارد با مردم خود رفتار کند. آن درس شوم بود که بعدها

به شكل گيري خاورميانه مدرن کمک کرد تنظيم: سامان صفرزايی

عمل گرا يا رؤيابین پاسخ استفان کینزر نويسنده کتاب

»همه مردان شاه« به يک پرسش شهروند امروز

Page 22: Shahrvand Emrouz Special Dossier on August 1953 Coup

شهروند امروز 29 مرداد 139064

فتهه ه

وندپر

کودت��اي 28 مرداد 1332 از نقاط عطف تاريخ ايران معاصر به شمار مي رود، زيرا بعد از اين کودتا يا به قول عده ای »قيام« موازنه قدرت و نوع مناسبات سياسي نيروهاي کشور به کلي دستخوش تغيير و تحول ش��د، تغييري که کم وبيش تا زمان وقوع انقالب دوام آورد. هرچند جنبش ملي شدن صنعت نفت ايران الگويي شد براي ملي کردن کانال سوئز توسط جمال عبدالناصر و ملي کردن صنايع مس توسط س��الوادور آلنده در شيلي؛ اما در عين حال کودتا عليه اين جنبش به نوبه خود الگويي مناسب تر در اختيار سرويس هاي اطالعاتي آمريكا و انگليس قرار داد تا در ش��رايط جنگ سرد بتوانند از طريق ايجاد تفرقه بين نيروهاي داخلي، منافع خويش را حفظ کنند. کودتاهاي متوالي و عديده در آمريكاي التين عمدتا به بهانه مبارزه عليه نفوذ کمونيس��م ص��ورت گرفت و به همين دليل همان الگويي که در ساقط کردن نهضت ملي ايران به کار گرفته شد، در گواتماال و شيلي هم آزموده شد، اين کودتاها تا

پايان دوره جنگ سرد کم وبيش ادامه يافت. بعد از کودت��اي 28 مرداد تنها نيرويي که در درجه نخست به ش��دت سرکوب شد، حزب توده بود، ميزان اين سرکوب و عمليات پيگرد اعضاي آن به اندازه اي بود که اين حزب هرگز نتوانس��ت به موقعيت خود در دوره قبل از کودتا بازگردد. اما حقيقت اين است برخي عملكردهاي غيرمسئوالنه ع��ده اي از رهبران اين حزب در دوره نهضت ملي ش��دن نفت، راه را براي توليد وحشت عمومي از اين تش��كيالت در مقاطع مختل��ف تاريخ بعدي کشور مهيا ساخت، اتهام توده اي بودن و کمونيسم بهانه اي شد براي سرکوب هر نيروي عدالت طلبي که تحقق اين موضوع را از راه بس��ط آزادي هاي فردي و اجتماعي ميس��ر مي ديد. دفاع از آزادي همان ط��ور که مظفر بقايي در نطق طوالني خود در مجلس هفدهم عليه اليحه امنيت اجتماعي مصدق اشاره کرد، »ليبرال بازي« شناخته مي شد که راه را براي تس��لط حزب توده فراهم مي کرد. اگر منازعات دوره نخست وزيري مصدق را عرصه رويارويي حزب توده از طرفي و حزب زحمتكشان ملت ايران از سوي ديگر بدانيم راه به خطا نرفته ايم. اگرچه حزب توده به ويژه در دوره قبل از 3۰ تيرماه 1331 فاقد تحليلي مش��خص از موازنه نيروها و درک دوره تاريخي خويش بود و طبق کليشه هاي رايج کمونيسم روسي نيروهاي ملي را در تحليل نهايي عامل امپرياليس��م آمريكا تلقي مي کرد و

به طور واضح شرم آورترين حمالت را عليه مصدق ساماندهي مي کرد، حزب زحمتكشان هم طبق کليش��ه هاي دوره مک کارتي و الگوي ش��ناخته شده رهبران آمريكا از هر دو حزب جمهوريخواه و دموکرات، نيروها را به دوست و دشمن تقسيم مي کرد و هرکس را که سخني از آزادي و عدالت به ميان مي آورد، کمونيست خطاب مي کرد؛ هرچند در مقام عمل اردوگاه کمونيسم هم اين نيروها را بازيچه امپرياليسم به ش��مار مي آورد. به عبارتي نه براي دس��تگاه رهبري حزب ت��وده و نه حزب زحمتكشان، وجود نيرويي مستقل بدون وابستگي به اردوگاه شرق و غرب قابل فهم نبود، به عبارتي احزاب چپ و راس��ت آن زمان به تقليد از الگوي دوره خود، نيروها را به دوس��ت و دشمن تقسيم مي کردند، نيروهايي که هيچ وجه مشترکي با هم ندارند، بنابراين از منظر آنها اين نيروها يا »با« آنها هستند يا »عليه« آنان. اين تقسيم بندي در کاخ سفيد، هم از س��وي هاري ترومن رئيس جمهور دموک��رات آمريكا و هم از س��وي دوايت آيزنهاور رئيس جمهور جمهوريخواه اين کشور مورد تأکيد واقع مي ش��د، همين تقسيم بندي معيار و ميزان احزاب راس��تگراي کشور در تقسيم بندي نيروها محسوب مي ش��د. از منظر اردوگاه شرق هم امر داير بود بر حمايت از اين اردوگاه يا ضديت با آن، بيهوده نيست که جنبش هايي را که به سياست موازنه منفي روي آورده بودند، عامل امپرياليسم تلقي مي کردند. اين روش عمال تا س��ال هاي بعد از کودت��ا، مان��ع وحدت و همدلي نيروها ش��د و اتحاد حول محور مصالح ملي کش��ور جاي خود را به انش��عاب هاي فراوان و متوالي داد، علت اين انش��عاب ها آن بود که نيروها نمي توانستند با هم وارد نوعي گفت وگوي اقناعي شوند، هرکس سخن خود را مي گفت و به واقع به جاي فعاليت سياسي، از بين نيروهاي موجود در جامعه براي اس��كات حريف يارگيري مي کرد. تقسيم بندي کاذب بين نيروهاي سياسي و تالش براي يافتن جمله اي از سخنان حريف که نشان دهنده دشمني آنها با ديگر نيروهاي سياسي تلقي شود، جاي هرگونه تفاهم را گرفت و قطب بندي هاي کاذب کار را به بهتان زني، متهم ساختن رقباي سياسي به اتهام هاي واهي و خودخواهي ها و جاه طلبي هاي سياسي کشانيد و همدلي و وحدت جاي خود را به خصومتي ويرانگر کشانيد. اين همه در شرايط بي اعتنايي مطلق به مصالح ملي کش��ور صورت گرفت، به واقع احزاب و ش��خصيت هاي درگير ح��وادث و وقايع تاريخ معاصر، هرگز از رفتار و س��لوک خويش انتقادي درخور توجه نكردند تا بتوانند مثل دموکراسي هاي پارلماني اش��تباهات خويش را کشف و به تدريج آنها را اصالح کنند و خود را وقف کشور سازند نه اينكه کشور را جوالنگاه جاه طلبي هاي خويش قرار دهند. حوادث بعد از 28 مرداد نشان داد سنت نقد پيشينه سياسي نيروهاي درگير در تحوالت کشور ما امري است که هرگز شكل نگرفته است، نتيجه

محت��وم اين موضوع آن بود ک��ه هرکس خود را معيار و ميزان حقيقت قرار مي داد و تالش مي کرد به هر نحو ممكن از کارنامه سياسي خويش دفاع کند و به واقع راه توجيه را باز کند تا خود را همواره تبرئه کند و در مقابل تمام کاسه و کوزه ها را سر رقيب بشكند و همان سياه و سفيد ديدن عرصه عمومي، جاي هرگونه تعامل نيروها را بگيرد. اين روش، گروه هاي بي تجربه سياسي را به دام خويش افكند و موفق شد انشعاب هاي متوالي را به جاي ائتالف هاي معطوف به حفظ مصالح ملي کش��ور

بنشاند. در خأل وجود رفتار دموکراتيک در مناس��بات سياسي، در شرايطي که نيروهايي که مي توانستند حداقل همسويي را با يكديگر داشته باشند سرگرم منازعاتي دون کيشوت وار با يكديگر بودند و شعارها و عملكردشان به گونه اي بود که گويي قدرت واقعي را به دست دارند و فقط بايد حريف را سرکوب کنند و در ش��رايطي که حداقل فهم و تحليل مشخص از موازنه نيروها وجود نداش��ت، گروه هاي مافيايي که در قالب تش��كل هاي شبه سياسي جمع آمده بودند، س��وار بر مرکب سرکش تفرقه، بر نفرت ها دام��ن مي زدند و دوقطبي هاي کاذب را با ش��دتي مضاعف ترويج مي کردند. ابزار اجرايي آنان ناآگاهي تازه به دوران رس��يده هاي سياسي بود که حداقل آگاه��ي را از زواياي پنه��ان تاريخ تحوالت معاصر کشور نداش��تند، اينان به سادگي فريب کساني را مي خوردند که دهه ها الگوي نهان روشي و نفوذ را مالک عمل خود قرار داده بودند، همان کساني که ب��ه هيچ اصل ثاب��ت و پابرجايي باور نداش��تند و اسطوره هاي تاريخ کشور را در مذبح حسادت هاي خودخواهانه خود قرباني مي کردند. اين عده رهبران نهضت ملي شدن نفت را کابوسي دهشتناک براي برنامه هاي خود مي دانس��تند و حزب ت��وده اي را که از حداقل مقبوليت و مش��روعيت در نزد افكار عمومي برخوردار بود، گرداننده اصلي جريان هايي مي دانستند که شعار عدالت و آزادي سر مي دادند؛ يک س��وي اين تالش تفس��يري م��ن درآوردي از حوادث منجر به کودتا که مدعي بود اگر اوضاع بر همان منوال سابق ادامه مي يافت و چند روزي ديگر نهضت ملي تداوم پيدا مي کرد، ش��بح کمونيسم ايران را درمي نورديد؛ و روي ديگر سكه دامن زدن به عوامفريبي و توليد وحشت بين عده اي بخصوص بود تا آنان را از هر چه رنگ و بوي تازگي داش��ت بترسانند و هرگونه تازگي را سيمايي بزک کرده از ش��عارهاي حزب توده تلقي کنند. براي اين دسته افراد يک تحليل ساده بيشتر وجود نداشت، هرکه با ما نيست قطعا توده اي است حتي اگر اين فرد نماز شب بخواند و سابقه مذهبي او بر هر کسي مشخص باشد. اين تحليل ضدملي راه را بر اتحاد و انسجام نيروها مسدود کرد، گسترش هر روزه نفرت و نفاق و تفرق��ه و بدبيني را به ارمغ��ان آورد و اميدواري محافلي را که نهضت ملي شدن نفت عليه نفوذ آنها

محقق شده بود، فراهم ساخت

حوادث بعد از 28 مرداد نشان

داد سنت نقد پيشينه سياسي

نيروهاي درگير در تحوالت کشور ما

امري است که هرگز شکل نگرفته است، نتيجه محتوم اين موضوع آن بود که

هرکس خود را معيار و ميزان حقيقت

قرار مي داد و تالش مي کرد به هر نحو ممکن از کارنامه سياسي خويش

دفاع کند و به واقع راه توجيه را باز کند

تا خود را همواره تبرئه کند و در

مقابل تمام کاسه و کوزه ها را سر رقيب

بشکند

جدال دون کیشوت وار

تجربه 28 مرداد 1332 و ماجرای دوست و دشمن

حسین آبادیانپژوهشگر تاریخ و استاد دانشگاه