MMPI-2drmohammadkhani.com/wp-content/uploads/2016/12/... · 2019-05-11 · اتوسهنیم...

20
ست تتی چند وجهی شخصی مینه سوتاMMPI-2 پرسشنامه اي كه درختيار ا شماست، دارايادي تعد جمله اس ت. با توجه به محتواي جمله ها پاسخ خود را در پاسخنامه وارد كنيد. الف: اگر جمله ايميشه ه يا در اغلب مواقع در مورد شما درست است در پاسخنامه در مقابل شماره مربوط به آن جمله دايره« + » را پركني د. ( مند ان الف در شكل زي ر.) ب: اگر جمله ايميشه ه يا در اغلب مواقع در مورد شما درست نيست در پاسخنامه در مقابل شماره مربوط به آن جمله دايره« » را پر كنيد( مند ان ب در شكل زي ر.) ج: اگر جمله اي به شما مربوط نمی شود و يازي چي است كه نمی توانيد در مورد آنيم تصمريد بگي در پاسخنامه در مقابل شماره مربوط به ان جمله هيچمتی ع نگذاريد( مند ان ج در شكل زي ر.) ذكرات ت: الف در اين پرسشنامه جوابيح صح يا غلطجود وارد ند، براين بنا طبق نظر واس احس خود پاسخ دهي د. ب اگر بهتی جم بريد خورد كه بهظرتان ن عجيب می آيدگران ن نشويد و توجه داشته باشيد كه بعضی ازت جم مربوط به گروه هاي خاصی از افراد اس ت. ج هنگاممت ع گذاري دقت كنيد كه شماره جمله در پرسشنامه و پاسخنامه يكسان باش د. د از گذاشتنرگونه همتی ع بر روي پرسشنامه خودداريي نماي د. هـ سعی كنيد در پاسخنامه در برابرمه ه جمله هامت ع بگذاري د. مثال: بلی خير الف:- ب:+ ج:+ -

Transcript of MMPI-2drmohammadkhani.com/wp-content/uploads/2016/12/... · 2019-05-11 · اتوسهنیم...

سوتا مینه شخصیتی چند وجهی تست

MMPI-2

وارد پاسخنامه در را خود پاسخ ها جمله محتواي به توجه با .تاس جمله تعدادي داراي شماست، اختيار در كه اي پرسشنامه

.كنيد

جمله آن به مربوط شماره مقابل در پاسخنامه در است درست شما مورد در مواقع اغلب در يا هميشه اي جمله اگر: الف

(.رزي شكل در الف انندم) .دپركني را «+ » دايره

جمله آن به مربوط شماره مقابل در پاسخنامه در نيست درست شما مورد در مواقع اغلب در يا هميشه اي جمله اگر: ب

(.رزي شكل در ب انندم) كنيد پر را « – » دايره

مقابل در پاسخنامه در بگيريد تصميم آن مورد در توانيد نمی كه است چيزي يا و شود نمی مربوط شما به اي جمله اگر: ج

(.رزي شكل در ج انندم) نگذاريد عالمتی هيچ جمله ان به مربوط شماره

:تذكرات

.ددهي پاسخ خود احساس و نظر طبق بنابراين ،ندارد وجود غلط يا صحيح جواب پرسشنامه اين در – الف

مربوط جمالت از بعضی كه باشيد داشته توجه و نشويد نگران آيد می عجيب نظرتان به كه خورديدبر جمالتی به اگر – ب

.تاس افراد از خاصی هاي گروه به

.دباش يكسان پاسخنامه و پرسشنامه در جمله شماره كه كنيد دقت گذاري عالمت هنگام – ج

.دنمايي خودداري پرسشنامه روي بر عالمتی هرگونه گذاشتن از – د

.دبگذاري عالمت ها جمله همه برابر در پاسخنامه در كنيد سعی – هـ

مثال:

خير بلی

-الف:

+ ب:

- + ج:

.مدار دوست را فنی هاي مجله -1

.مدار خوبی اشتهاي -2

.مخيز می بر خواب از نشاط با و سرحال ها صبح بيشتر -3

.مدار دوست را كتابداري كار -4

.مشو می بيدار خواب از صدايی ترين كوچک با -5

.دبو خوبی مرد پدرم (تاس مرده پدرتان گرا) يا ،است خوبی مرد پدرم -6

.مدار دوست را ها روزنامه حوادث بخش خواندن -7

.تاس طبيعی حد در پايم و دست حرارت معموالً -8

.دجالبن برايم كه است چيزهايی از پر من روزانه زندگی -9

.مهست كردن كار به قادر سابق اندازه به تقريباً -11

.تاس گرفته را گلويم چيزي كنم می احساس اتاوق اغلب -11

.مهست راضی ام جنسی زندگی از -12

.دكنن عمل ها آن به و كرده تعبير را خود هاي خواب كنند سعی بايد مردم -13

.دآي می خوشم آميز اسرار و پليسی هاي داستان از -14

.مكن می احساس زيادي ناراحتی و فشار كارم محيط در -15

.مبزن حرف كسی با ها آن درباره توانم نمی كه هستند بد آنقدر فكرهايم وقاتا گاهی -16

.تاس نكرده رفتار خوب من با زندگی كه معتقدم -17

.دده می آزارم استفراغ و تهوع -18

.دكنن می فكر چه من درباره ديگران بفهمم دارم دوست -19

.مشو می يبوست دچار كم خيلی -21

.مكن فرار خانه از خواهد می لمد خيلی اوقات گاهی -21

.دكن نمی درك مرا كس هيچ كنم می فكر -22

.مبگير را آن جلوي توانم نمی كه افتم می خنده يا گريه به طوري اوقات گاهی -23

.دكنن می تسخير مرا شيطانی ارواح اوقات گاهی -24

.مباش خواننده يک دارم دوست -25

.مبمان ساكت كه است اين برايم كار بهترين ،افتم می دردسر به وقتی -26

.ددا بدي با را بدي جواب بايد كه معتقدم -27

.دكن می اذيتم معده ناراحتی بار چند اي هفته -28

.مبده فحش خواهد می دلم اوقات گاهی -29

.مبين می وحشتناك هاي خواب بار يک شب هرچند -31

.مكن متمركز كار يک روي را حواسم كه است مشكل برايم -31

.ما داشته خاصی غريب و عجيب هاي احساس و ها تجربه -32

.مشو می ماسالمتی نگران كم خيلی -33

.ما نيفتاده دردسر به گاه هيچ ام جنسی رفتار خاطر به -34

.ما دزديده چيزهايی گاهی درگذشته -35

.مكن می سرفه اوقات اغلب -36

.مبشكن را چيزهايی خواهد می دلم گاهی -37

.تاس رفته نمی كاري به دلم و دست كه بوده ها ماه يا ،ها هفته ،روزها هیگا -38

.تاس آشفته و نامنظم خوابم -39

.دكن می ام كالفه سردرد اوقات بيشتر -41

.مگوي می دروغ گاهی -41

.مبود تر موفق ،بودند نگذاشته كاله سرم ديگران اگر -42

.تاس گذشته از بهتر من قضاوت قدرت -43

.دشو می داغ بدنم ناگهان ،علتی هيچ بدون ،بار چند يا يک اي فتهه -44

.تاس خوب دوستانم بيشتر مثل سالمتيم وضع حاضر حال در -45

.دشون قدم پيش ها آن كه اين مگر ،كنم نمی آشنايی اظهار سابقم دوستان ديدن هنگام معموالً -46

.ما شتهندا دردي ام سينه قفسه يا قلب در وقت هيچ تقريباً -47

.مكن می بافی خيال كارهايم به پرداختن جاي به بيشتر -48

.مهست اجتماعی بسيار فردي من -49

.دفهميدن نمی من اندازه به كه كنم اطاعت كسانی از ام بوده مجبور اغلب -51

.مندار خاطر به ام خوانده مدرسه در كه را مطالبی از بعضی -51

.ما نداشته درستی زندگی من -52

.مكن می رفتگی خواب يا ،شدن مورمور ،سوزش احساس بدنم از هايی قسمت در اغلب -53

.دنيستن موافق كنم انتخاب خواهم می يا ،دارم كه شغلی با ام خانواده -54

.ددهن می دست از را خود تحمل ديگران كه كنم می پافشاري چيزي روي قدر آن گاهی -55

.مكن می خوشحالی احساس ديگران از كمتر -56

.مكن می درد احساس گردنم پشت در معموالً -57

.ددهن می جلوه تر بزرگ را خود هاي بدبختی ديگران همدردي و كمک جلب براي مردم اغلب كنم می فكر -58

.مكن می ناراحتی احساس ام معده باالي قسمت در بار يک روز هرچند -59

.دده می زارمآ عجيب خيلی چيزهاي شنيدن هستم ديگران با وقتی -61

.مهست مهمی آدم من -61

.ما نبوده متأسف هستم دختر يک كه اين از هرگز (دهستي دختر گرا) يا ،بودم دختر يک كاش ام كرده آرزو اغلب -62

.منيست رنجی زود آدم -63

.دآي می خوشم عاشقانه هاي داستان خواندن از -64

.مكن می غمگينی احساس اوقات اكثر -65

.دبو بهتر ،شد می ريخته دور قوانين راكث اگر -66

.مدار دوست را شعر -67

.مكن می اذيت را حيوانات گاهی -68

.دبياي خوشم جنگلبانی مثل كاري از كنم می فكر -69

.مخور می شكست آسانی به ديگران با بحث در -71

.مشو می اميد نا هايم هدف به رسيدن از دارم روزها اين -71

.دآي می در پرواز به و شده جدا بدنم از روحم كنم می احساس گاهی -72

.مندار نفس به اعتماد واقعاً -73

.مباش فروش گل يک دارم دوست -74

.تاس ارزش با زندگی كنم می احساس معموالً -75

.دپذيرن می را حقيقت فراوان بحث و جر با فقط مردم بيشتر -76

.مكن می موكول فردا به را امروز كار ،بار يک وقت چند هر -77

.ددارن دوستم ،شناسند می مرا كه افرادي بيشتر -78

.مشو واقع ديگران تمسخر مورد كه دهم نمی اهميتی -79

.مباش پرستار دارم دوست -81

.دگوين می دروغ كنند پيشرفت كه اين براي مردم بيشتر -81

(مشو می پشيمان ديگران از بيش نم) .مشو می پشيمان ها آن انجام از بعد كه دهم می انجام زيادي كارهاي -82

.مكن می دعوا ام خانواده افراد با كم خيلی -83

.ما شده اخراج مدرسه از بد رفتار علت به بار چند يا يک -84

.مده انجام آور دلهره و خطرناك كارهاي خواهد می دلم گاهی -85

.مدار وستد است صدا سرو و شادي از پر كه را كارهايی و ها ميهمانی -86

.ما نبوده ها آن درباره گيري تصميم به قادر زيادشان پيچيدگی دليل به كه ام داشته مشكالتی زندگی در -87

.دباشن داشته جنسی آزادي مردها اندازه به بايد ها زن كه معتقدم -88

.تاس خودم با من درگيري و گرفتاري بيشترين -89

.مداشت دوست را پدرم من( است مرده تانپدر اگر يا) ،دارم دوست را پدرم من -91

.مشو می عضالت پرش يا كشيدگی دچار كم خيلی -91

.دبياي سرم بر چه كه نيست مهم برايم -92

.مشو می اخالق بد ،نيست خوب حالم وقتی ،اوقات گاهی -93

.ما داده انجام بد يا غلط كار يک كنم می احساس اوقات اغلب -94

.مهست خوشحال اوقات اغلب -95

.دبينن نمی ديگران كه بينم می خود اطراف در را چيزهايی يا ،افراد ،حيوانات -96

.تاس سنگين سرم و گرفته ام بينی كه كنم می احساس اوقات اغلب -97

رفتار ها آن خواست خالف بر خواهد می دلم ،است ها آن با حق وقتی حتی كه كنند می نهی و امر قدر آن ها بعضی -98

.مكن

.تاس زده حقه من به كسی -99

.ما نداده انجام آن بودن مهيج خاطر به را خطرناكی كار وقت هيچ -111

.تاس شده بسته سرم دور به محكمی نوار كنم می احساس اغلب -111

.مشو می عصبانی گاهی -112

.مبر می لذت بيشتر آن از ،كنم بندي شرط بازي يا مسابقه يک روي اگر -113

.دشون گرفتار ترسند می كه دهند می نشان درستی و صداقت دليل اين به دممر بيشتر -114

.ما شده فرستاده مدير پيش بدم رفتار علت به مدرسه در گاهی -115

.(تنيس قبل از تر گرفته يا برهم و درهم ،تر آهسته ،تر تند ،عنیي) است هميشه مثل من زدن حرف -116

.هخان از بيرون در تا ،كنم می رعايت بهتر را خوردن غذا آداب خانه در -117

.دارند موفقيت براي بيشتري شانس باشند، كردن كار سخت به قادر كه كسانی -118

.مهست زرنگ و استعداد با ،اطرافيانم اندازه به كنم می فكر -119

.دبرسن مزايايی و منافع به عادالنه غير هاي راه از حتی حاضرند مردم اغلب -111

.دكن می ناراحتم خيلی ما معده -111

.مدار دوست را نمايش و تئاتر -112

.تاس مشكالتم تمام مسئول كسی چه دانم می -113

ها آن به دارم دوست كه كند می جلب را توجهم قدري به دستكش و كفش مثل ،ديگران شخصی وسايل گاهی -114

.نخورد دردمه ب اگر حتی بدزدم، را ها آن يا بزنم دست

.دشو نمی حالم خوردن بهم يا وحشت باعث خون ديدن -115

.مدان نمی را علتش ولی ،هستم اخالق بد و رنج زود اوقات اغلب -116

.ما نداشته خون با همراه سرفه و استفراغ هرگز -117

.منيست شدن مريض نگران -118

.مدار دوست را خانگی گياهان پرورش يا ها گل آوري جمع -119

.مكن می دفاع شدت به ،رسد می درست نظرم به آنچه از معموالً -121

.ما نزده دست ناپسند جنسی اعمال به هرگز -121

.مآور زبان بر را ها آن ام نتوانسته كه بوده سريع قدري به افكارم گاهی -122

.مشد می سينما وارد ،بليط خريدن دونب ،شد نخواهد متوجه كسی كه داشتم اطمينان اگر -123

.تاس داشته هدفی چه كار اين از كه پرسم می خود از ،دهد می انجام من حق در خوبی كار كسی وقتی اغلب -124

.مشناس می كه است كسانی اغلب زندگی خوبی به من خانوادگی زندگی كه معتقدم -125

.دشو اجرا قاطعيت با بايد قانون كه معتقدم -126

.مرنج می شدت به سرزنش يا انتقاد از -127

.مدار دوست را آشپزي -128

.ددار من رفتار بر زيادي تأثير اطرافيانم رفتار -129

.مهست مصرفی بی آدم كنم می احساس واقعاً گاهی -131

.دباشن وفادار همديگر به مشكالت تمام در كردند می سعی كه بودم دوستانم از گروهی عضو كودكی در -131

.ممعتقد مرگ از پس زندگی به -132

.مباش سرباز يک مداشت دوست -133

.مكن كاري كتک و دعوا كسی با دارم دوست گاهی -134

.دهم می دست از را چيزها خيلی ،گيرم می تصميم دير كه دليل اين به اغلب -135

.شوم می عصبانی شود، مزاحمم يا بخواهد راهنمايی من از كسی اگر ،هستم مهمی كار انجام حال در وقتی -136

.منوشت می را ام زانهرو خاطرات زمانی -137

.دشو می چينی توطئه من عليه معتقدم -138

.هبازند تا باشم برنده بازي در دهم می ترجيح -139

.مرو می خواب به ،كند ناراحتم خياالتی يا افكار كه اين بدون ها شب اغلب -141

.تاس بوده خوب حالم اوقات اكثر ،گذشته سال چند طی در -141

.ما نشده تشنج يا غش دچار هرگز -142

.دشو نمی زياد و كم وزنم -143

.دكنن می تعقيب مرا كسانی كنم می فكر -144

.ما شده مجازات دليل بی اغلب كنم می احساس -145

.مافت می گريه به آسانی به -146

.مفهم نمی گذشته خوبی به خوانم می كه را چيزهايی -147

.تاس نبوده ناآل از بهتر حالم هرگز ،زندگی طول در -148

.ما شده مبتال خطرناكی بيماري به كنم می احساس گاهی -149

.مبزن صدمه ديگري كس يا خودم به بايد كه كنم می احساس گاهی -151

.تاس گذاشته كاله را سرم زيركانه كسی كنم قبول آيد نمی خوشم -151

.مشو نمی خسته زود -152

.مهست مهم كنم احساس شود می باعث كار اين چون ،سمبشنا را مهم افراد از برخی دارم دوست -153

.مترس می ،كنم می نگاه پايين به بلند جاي يک از وقتی -154

.مشو نمی عصبی ،شود درگير قانون با ام خانواده افراد از يكی اگر -155

.مهست خوشحال ،روم می گردش يا مسافرت به كه مواقعی فقط -156

.دكنن می فكر چه ام درباره انديگر كه نيست مهم برايم -157

.ددهن انجام را آن شبيه چيزي نيز ديگران اگر حتی ،بزنم كاري شيرين به دست ها ميهمانی در ندارم دوست -158

.ما نكرده غش وقت هيچ -159

.مداشت دوست را مدرسه -161

.دنشون موضوع اين متوجه ديگران كه كنم كاري مجبورم هميشه و ،هستم خجالتی -161

.دكن مسموم مرا كند می سعی كسی -162

.مندار مارها از شديدي ترس -163

.ما داشته سرگيجه كم خيلی يا ،ام نشده سرگيجه دچار وقت هيچ -164

.تاس خوب ام حافظه كه كنم می فكر -165

.دده می آزار را فكرم جنسی مسائل -166

.تاس مشكل برايم ها غريبه با گفتگو -167

.مبياور خاطر به را ها آن توانم نمی بعد كه كنم می كارهايی مواقعی در گويند می آشنايانم -168

.مبزن آور هيجان كاري به دست دارم دوست شوم می خسته وقتی -169

.مبده دست از را عقلم ترسم می -171

.ممخالف گداها به دادن پول با -171

.دلرز می دستم ،مهست كاري انجام سرگرم وقتی كه ام شده متوجه بارها -172

.دشو خسته چشمم كه اين بدون ،كنم مطالعه طوالنی مدتی توانم می -173

.مدار دوست را كارم مورد در مطالبی خواندن و مطالعه -174

.مكن می ضعف احساس وجودم تمام در اوقات بيشتر -175

.مشو می سردرد دچار كم خيلی -176

.تاس هنشد كاسته هايم دست مهارت و دقت از -177

.دكن می ناراحتم خيلی موضوع اين و ،شوم می عرق خيس شدن دستپاچه موقع گاهی -178

.ما نداشته مشكلی تعادلم حفظ در ،رفتن راه هنگام -179

.دكن نمی كار خوب ذهنم -181

.مشو نمی آسم حمالت يا يونجه تب دچار من -181

اطرافم در آنچه از ولی ،نداشتم كنترلی كردنم صحبت و تحركا روي بر آن طی در كه آمده پيش برايم اوقاتی -182

.مبود آگاه ،گذشت می

.مندار دوست شناسم می كه را افرادي از برخی -183

.مكن می بافی خيال كم خيلی -184

.منبود خجالتی قدر اين كاش -185

.مترس نمی پول با داشتن كار و سر از -186

.مكن گزارش را تئاتر به مربوط اخبار كه شتمدا دوست خيلی ،بودم خبرنگار اگر -187

.مبر می لذت ها سرگرمی و ها بازي از بسياري از -188

.دآي می خوشم زدن الس از -189

.غبال فرد يک تا كنند می رفتار بچه يک مثل بيشتر من با اطرافيانم -191

.مباش نگار روزنامه دارم دوست -191

.دبو خوبی زن مادرم (تاس مرده ادرتانم گرا) يا ،است خوبی زن مادرم -192

.منگذار رو پياده هاي شكاف روي را پايم كه كنم می دقت خيلی زدن قدم هنگام -193

.دشو نگرانيم باعث كه نبوده پوستم روي بر هايی جوش هرگز -194

.تاس ديگر هاي خانواده از كمتر خيلی همكاري و محبت ،من خانواده در -195

.مهست چيزي ننگرا دائماً -196

.مباش داشته دوست را ساختمان كاري پيمان كار كنم می فكر -197

.دآين می كجا از دانم نمی كه شنوم می صداهايی اغلب -198

.ممند عالقه علم به من -199

.مكن جبران را ها آن لطف اين نتوانم اگر حتی ،نيست مشكل برايم دوستان از خواستن كمک -211

.مدار دوست خيلی را كردن شكار -211

.دنبودن والدينم پسند مورد اغلب رفقايم -212

.مكن می غيبت ديگران سر پشت كمی گاهی -213

.تاس افراد اكثر خوبی به من شنوايی -214

.دشو می من دلخوري و رنجش باعث كه دارند عاداتی ام خانواده افراد برخی -215

.مگير می تصميم آسان خيلی كه كنم می احساس ها وقت بعضی -216

.مباش باشگاه يا انجمن چند عضو دارم دوست -217

.ما نداشته نفس تنگی يا قلب طپش وقت هيچ تقريباً -218

.مدار دوست را جنسی مسائل درباره صحبت -219

.مدار دوست ام نديده قبالً كه را جاهايی ديدن -211

.ما كرده دنبال را آن دقت به تاكنون كه است شده الهام من به اي وظيفه -211

انجام اصول از پيروي خاطر به بلكه ،اهميتش خاطر به نه را كار آن اند خواسته می كه ام شده كسانی كار مانع گاهی -212

.ددهن

.مگير می آرام هم زود و شوم می عصبانی زود -213

.دان نداشته من روي بر تسلطی هيچ تقريباً ام خانواده -214

.مورخ می غصه خيلی -215

.دبدزد من از را چيزي كند می سعی كسی -216

.دكنن می درك مرا بستگانم تمام تقريباً -217

.مشو بند جا يک ام نتوانسته كه ام بوده قرار بی قدر آن كه بوده مواقعی -218

.ما خورده شكست عشق در -219

.منيست ام قيافه نگران وقت هيچ -221

.دكر صحبت كسی با ها آن درباره توان نمی كه بينم می خواب چيزهايی درباره اغلب -221

.ددا ياد ها بچه به بايد را جنسی امور درباره مهم مسائل تمام -222

.منيست ديگران از تر عصبی كنم می فكر -223

.تاس كم بسيار ،باشم داشته هم اگر و ،ندارم دردي من -224

.دكنن تعبير سوء را آن نندتوا می ديگران كه دهم می انجام طوري را كارها -225

.مكن می زيادي هيجان و خوشی احساس ،نامناسب شرايط در حتی يا ،دليلی هيچ بدون ها وقت گاهی -226

.مكن نمی سرزنش ،هستند مقام يا پول فكر به دائماً كه را كسانی -227

.بدزدند مرا عقايد و افكار كنند می سعی كه هستند اشخاصی -228

اطرافم در آنچه از و ،شده متوقف هايم فعاليت كه طوري به ،است شده خالی مغزم گويی كه آيد می پيش مواقعی -229

.منيست آگاه گذرد می

.مباش داشته اي دوستانه رفتار توانم می ،است اشتباه كارشان دانم می كه كسانی با -231

.دكنن می شوخی و گفته جوك مرتب كه باشم افرادي از جمعی بين دارم دوست -231

.مشناس نمی اصالً را ها آن كه دهم می راي كسانی به انتخابات در گاهی -232

.تاس مشكل برايم كاري هر كردن شروع -233

.مهست محكوم شخص يک كه كنم می فكر -234

.مبود ضعيفی شاگرد مدرسه در -235

.مكن نقاشی را ها گل داشتم دوست بودم هنرمند اگر -236

.مشو نمی ناراحت زياد ،نيستم قيافه خوش دانچن كه اين از -237

.مكن می عرق زود خنک هواي در حتی -238

.مدار نفس به اعتماد كامالً -239

.مكن خودداري ها مغازه از چيزي كردن بلند يا ،دزدي از توانم نمی گاهی -241

.دنكن اعتماد كسی به آدم است بهتر -241

.مشو می هزد هيجان بار چند يا يک اي هفته -242

.مكن پيدا گفتگو براي مناسبی مطلب توانم نمی ،هستم جمع در وقتی -243

.دكن خارج حالت آن از مرا تواند می مهيج چيز يک ،گيرد می دلم وقت هر معموالً -244

.منيست نگران ها پنجره بودن بسته و درها بودن قفل مورد در ،كنم می ترك را خانه وقتی -245

.دهستن بخشش قابل غير من گناهان كه معتقدم -246

.تاس حس بی پوستم قسمت چند يا يک -247

.مدان نمی بد ،دهد می را كاري چنين اجازه خود كه را كسی از استفاده سوء -248

.تاس گذشته هاي سال خوبی به من بينايی -249

.دنيفتن گير ام دهكر آرزو كه آمده خوشم جنايتكاران از بعضی زرنگی از قدري به اوقات گاهی -251

.دكنن می نگاه من به آميز انتقاد ديده به ها غريبه كه كنم می احساس اغلب -251

.تاس يكسان چيز همه مزه من براي -252

.مخور می آب عادي حد از بيش ،روز هر من -253

.دشبا مفيد برايشان دوستی اين است ممكن كه شوند می دوست كسی با علت اين به مردم بيشتر -254

.دكن وزوز يا بزند زنگ هايم گوش ام كرده احساس ندرت به -255

.مشو می متنفر هم خود كسان عزيزترين از اوقات گاهی -256

.مكن گزارش را ورزشی اخبار داشتم دوست بودم خبرنگار اگر -257

.منيست خواب به قادر ها شب ولی بخوابم توانم می روز طول در من -258

.دكنن می صحبت من به راجع سرم پشت يگراند كه مطمئنم -259

.مخند می ادبانه بی هاي شوخی به گاهی -261

.مدار كمتري هاي ترس دوستانم با مقايسه در -261

.مشو نمی دستپاچه ،دهم توضيح را مطلبی يا كنم شروع را بحثی بخواهند من از جمعی در وقتی -262

.مشو می بيزار قانون از ،شود می آزاد زرنگ وكيل يک ياتدفاع وسيله به جنايتكار يک وقتی هميشه -263

.ما كرده افراط الكلی مشروبات مصرف در -264

.مكن نمی صحبت او با نزند حرف من با كسی وقتی تا -265

.ما نداشته قانونی گرفتاري هرگز -266

.مكرد می یخوشحال احساس خاصی علت بدون و عادي غير طرز به آن طی در كه بوده اوقاتی -267

.دده می آزارم جنسی امور به مربوط افكار -268

.دبچسبن آن به همه و كرده درست داستانی كه است اين كار بهترين ،افتند می دردسر به نفر چند وقتی -269

.دشو نمی من ناراحتی باعث حيوانات اذيت و آزار ديدن -271

.مهست ديگران از تر احساساتی كنم می فكر -271

.ما نداشته دوست را بازي عروسک زندگی در هرگز -272

.تاس آور رنج برايم زندگی اوقات اغلب -273

.مكن صحبت موردشان در توانم نمی كه حساسم قدر آن مسائل بعضی مورد در -274

.دبو مشكل خيلی برايم كالس مقابل در كردن صحبت مدرسه در -275

.مداشت دوست را مادرم من ،(تاس مرده انمادرت گرا) يا ،دارم دوست را مادرم من -276

.مكن می تنهايی احساس ديگران كنار در حتی ،اوقات اكثر -277

.ددارن تفاهم من با الزم قدر به ديگران -278

.مكن می خودداري نيستم بلد خوب كه هايی بازي در شركت از -279

.مكن پيدا دوست آسانی به ديگران مثل توانم می كنم می فكر -281

.دباشن برم و دور ديگران ندارم دوست -281

.مرو می راه خواب هنگام من كه گويند می ديگران -282

مقصر ،كرده دزدي كه كسی اندازه به ،كند می وسوسه اموالش دزديدن به را ديگران خود انگاري سهل با كه كسی -283

.تاس

.تگف خواهد دروغ ،نيفتد دردسر به كه اين براي هركسی تقريباً كنم می فكر -284

.مهست مردم اغلب از تر حساس من -285

.دبيندازن دردسر به را خود ديگران به كمک براي كه ندارند دوست باطناً مردم اغلب -286

.تاس جنسی مسائل درباره روياهايم بيشتر -287

.دگيرن می ايراد من از حد از بيش ام خانواده افراد و مادر و پدر -288

.مشو می دستپاچه ودز خيلی -289

.مهست نگران كار و پول درباره -291

.ما نبوده كسی عاشق وقت هيچ -291

.تاس انداخته وحشت به مرا ،اند داده انجام ام خانواده افراد كه كارهايی از بعضی -292

.مبين نمی خواب وقت هيچ تقريباً -293

.دشو می پيدا گردنم روي قرمزي هاي لكه اوقات بيشتر -294

.ما نداشته عضالتم يک هيچ در ،طبيعی غير ضعف يا فلجی احساس هرگز -295

.دكن می تغيير يا آيد نمی در صدايم ،باشم خورده سرما كه آن بدون گاهی -296

.دانستم می منطقی غير را ها آن كار اين من كه وقتی حتی ،كردند می وادار اطاعت به مرا مادرم و پدر اغلب -297

.درس می مشامم به ناجوري هايبو گاهی -298

.مكن متمركز موضوع يک روي را ذهنم توانم نمی -299

.كنم می حسادت ام خانواده اعضاي از نفر چند يا يک به نسبت ،داليلی به من -311

.مهست نگران چيزي يا كسی درباره هميشه تقريباً -311

.درو می سر ديگران دست از ام حوصله زود خيلی -312

.مبود مرده كاش اي كنم می آرزو لباغ -313

.دگرد می مشكل برايم خوابيدن كه شوم می زده هيجان قدر آن گاهی -314

.ما داشته نگرانی زندگی در خود سهم از بيشتر من -315

.دآي می من سر بر چه كه نيست مهم چندان كس هيچ براي -316

.دشو می ناراحتيم باعث كه شنوم می خوب قدر آن گاهی -317

.مكن می فراموش بالفاصله گويند می من به كه را چيزي هر -318

.مكن فكر و كرده صبر اقدام از قبل كه مجبورم ،جزيی امور در حتی معموالً -319

.مرو می خيابان ديگر طرف به ها آن با شدن روبرو از اجتناب براي ،بينم می را آشنايانم خيابان در وقتی -311

.دنيستن واقعی برم و دور چيزهاي نمك می احساس اغلب -311

.تهاس آن فكاهی بخش ،نشريات جالب قسمت تنها -312

.مبشمار را( برق چراغ تيرهاي يا ها درخت انندم) اهميت بی چيزهاي كه دارم عادت -313

.دبزن صدمه من به بخواهد واقعاً كه ندارم دشمنی -314

.مكن می رفتار احتياط با ،رسند می ظرن به معمول حد از تر دوستانه كه كسانی با -315

.مدار قريبی و عجيب و عادي غير افكار -316

.دكن می ناراحت و مضطرب مرا ،كوتاه هاي مسافرت براي حتی ،خانه از شدن دور -317

.مشو موفق ،دهم می انجام كه كارهايی در دارم انتظار معموالً -318

.مشنو می غريبی و عجيب چيزهاي ،هستم تنها كه هنگامی -319

.دزنن نمی من به اي صدمه دانم می كه ترسم می چيزهايی يا افراد از گاهی -321

.مكن نمی ناراحتی و ترس احساس ،هستند صحبت مشغول آن در عده يک كه اتاقی به شدن وارد تنها از -321

.مترس می تيز نوك و برنده چيز هر يا چاقو بردن كار به از -322

.مبر می لذت ،دارم دوستش خيلی كه كسی به رساندن زارآ از گاهی -323

.مكن می را كار اين شوخی براي گاهی و ،بترسانم خودم از را ديگران توانم می آسانی به -324

.تاس ديگران از تر مشكل حواس تمركز من براي -325

.ما نديده خود در را آن انجام توانايی زيرا ،ام شده منصرف كاري انجام از كه افتاده اتفاق بارها -326

.مشو خالص ها آن شر از توانم نمی و كند می خطور ذهنم به زشتی خيلی و بد كلمات -327

.دكنن می ناراحت مرا روز چند تا و آورند می هجوم ذهنم به اهميتی بی افكار گاهی -328

.دترسان می مرا كه افتد می اتفاق چيزهايی روز هر تقريباً -329

.مهست انرژي از رشارس گاهی -331

.مگير می سخت را كارها معموالً -331

.مبر می لذت ،دارم دوستش كه كسی وسيله به ديدن آزار از گاهی -332

.دگوين می آميزي توهين و زشت چيزهاي من درباره مردم -333

.مكن می ناراحتی احساس بسته جاهاي در -334

.منيست پسند خود زياد -335

.دكن می كنترل مرا هنذ و فكر كسی -336

.مبنشين نفر يک با فقط يا تنها دهم می ترجيح ،شوم جمع داخل كه اين جاي به اوقات بيشتر ها ميهمانی در -337

.تاس من انتظار برخالف مردم رفتار اوقات بيشتر -338

.كنم غلبه ها آن بر توانم نمی كه اند شده زياد قدر آن مشكالتم ام كرده احساس گاهی -339

.مدار دوست را آشنايان از بازديد و ديد -341

.دكن می كار معمول حد از تر كند ذهنم گاهی -341

.مكن می صحبت ها غريبه با اغلب ،غيره و قطار ،اتوبوس در -342

.مدار دوست را ها بچه -343

.دآي می خوشم كوچک چيزهاي روي بندي شرط از -344

.دباش سودمند بسيار مردم براي كه دهم انجام كاري نمتوا می ،شود فراهم امكاناتی اگر -345

.دنبودن بلد كار من اندازه به كه ،ام برخورده متخصصی اصطالح به افراد به اغلب -346

.مكن می شكست احساس ،است رسيده موفقيتی به آشنايانم از يكی شنوم می وقتی -347

.مبود بچه كاش اي كنم می آرزو اغلب -348

.مباش تنها كه است وقتی ام زندگی ساعات نتري خوش -349

.مشو می مردم براي خوبی رهبر ،دهند فرصت من به اگر -351

.مكش می خجالت ادبانه بی هاي جوك و ها داستان شنيدن از -351

.ددارن احترام توقع ،گذارند می احترام ديگران به چه آن از بيش مردم معموالً -352

.مبر می لذت هستم مردم با كه دليل اين به فقط ها ميهمانی از -353

.مكن بازگو ديگران به بتوانم تا بسپارم خاطر به را خوبی هاي داستان كنم می سعی -354

است كرده كارهايی انجام به وادار مرا هيپنوتيزم وسيله به فردي ام كرده احساس زندگی در بار چند يا يک -355

.مبگذار كنار را آن لحظه يک براي حتی توانم نمی ،هستم كاري انجام مشغول كه زمانی -356

.مكن نمی شركت اطرافيانم هاي جويی عيب و كردن غيبت در اغلب -357

خود ذهن به قبالً فكرها اين كه دليل اين به فقط ،كنند می حسادت من خوب هاي فكر به نسبت ديگران ،اغلب -358

.دبو نرسيده ها آن

.مبر می لذت معج يک در هيجان و شور از -359

.مشو نمی ناراحت غريبه هاي آدم با مالقات از -361

.دبگذار تأثير من فكر روي دارد سعی كسی -361

.ما زده مريضی به را خودم ،گرفتاري از شدن خالص براي گاهی آيد می يادم -362

.دشو می طرف بر هايم نگرانی ،هستم زنده سر و شاد دوستان جمع در كه هنگامی -363

.مبگذار كنار فوراً را كار آن خواهد می دلم ،رود نمی پيش خوب كاري كه هنگامی -364

.مهست مسلط كارها بر من بدانند ديگران دارم دوست -365

.منداشت خواب به نياز روزي چند كه ام بوده انرژي از سرشار قدري به كه بوده مواقعی -366

.مكن می پرهيز جمعيت انمي در حضور از باشد داشته امكان وقت هر -367

.مكن می خالی شانه مشكل يا گرفتاري با شدن روبرو از -368

.مگذار می كنار را آن ،ندارد دادن انجام ارزش كه گويند می ديگران و دهم انجام كاري خواهم می كه هنگامی -369

.مدار دوست را اجتماعات و ها ميهمانی -371

.مبود مخالف جنس زا كاش اي كه كنم می آرزو اغلب -371

.مشو نمی عصبانی زود -372

.ما نكرده صحبت كسی با ها آن درباره هرگز كه ام داده انجام زشتی كارهاي گذشته در -373

.دكنن می استفاده غيرعادالنه هاي روش از حدي تا ،زندگی در پيشرفت براي مردم اغلب -374

.مشو می عصبی ،ندپرس می من از خصوصی سؤاالت ديگران كه هنگامی -375

.مكن ريزي برنامه ام آينده براي توانم نمی كنم می فكر -376

.منيست راضی ،دارم فعالً كه حالی و وضع با ،خودم از -377

.مشو می عصبانی ،كنند می نصيحت مرا ام زندگی مورد در دوستانم خانواده كه زمانی -378

.ما شده بدنی تنبيه زياد بچگی در -379

.مشو می ناراحت ،كنند می تعريف من از ديگران كه میهنگا -381

.مبشنو زندگی مورد در را ديگران نظر ندارم دوست -381

.مدار جدي نظر اختالف ،هستند نزديک من به كه افرادي با ،اغلب -382

.مكن حساب ام خانواده كمک روي توانم می كه دانم می ،رود می پيش بد كارها واقعاً كه وقتی -383

.مداشت دوست را بازي ميهمان بچگی در -384

.مترس نمی آتش از -385

شوم پشيمان بعد كه بزنم حرفی يا بكنم كاري ها آن پيش ترسم می چون ،كنم می دوري سايرين از گاهی -386

.مكن بيان را واقعيم احساس توانم می كه است مواقع اين در فقط و ،خورم می مشروب گاهی من -387

.ما داشته غمگينی هاي دوره مك خيلی -388

.مهست خويی تند و جوشی آدم من كه گويند می اغلب -389

.مناراحت ،باشد رنجانده را ديگران است ممكن هايم حرف بعضی درگذشته كه اين از -391

.مبگوي كسی به خودم درباره را چيزها همه توانم نمی كنم می احساس -391

.مترس می آن از كه ستا چيزهايی از يكی برق و رعد -392

.مدار نگه گمان و حدس حال در بعديم كارهاي درباره را مردم دارم دوست -393

كنم نظر صرف ها آن از ام شده مجبور كه بوده اشكال پر قدر آن ،ام كشيده گذشته در كه هايی نقشه اغلب -394

.مترس می تاريكی در ماندن تنها از -395

.مدار بدي نيت كند فكر مبادا كه ام بوده اين نگران ،بگيرم را كسی اشتباه جلوي مخواست وقتی اوقات اغلب -396

.دانداز می وحشت به مرا طوفان -397

.مخواه می راهنمايی ديگران از اغلب -398

.دبگير نظر در جدي هاي نقشه آن براي بتواند كه است آن از تر مطمئن نا فرد هر آينده -399

.تنيس مهم برايم چيز هيچ كنم می احساس ،رود می پيش خوب چيز همه كه مانیز حتی اوقات اغلب -411

.مترس نمی آب از -411

.مكن فكر آن روي طوالنی هاي مدت بايد كاري مورد در گيري تصميم براي اغلب -412

.تاس شده تفاهم سوء دچار من نيت مورد در اغلب ،كنم كمكش و كرده خوبی كسی به ام خواسته وقتی -413

.مندار بلعيدن در مشكلی -414

.مشو نمی عصبانی آسانی به و هستم آرام معموالً -415

.دبر خواهم لذت ،خودشان شيوه به ،مجرمين به زدن ضربه از مطمئناً -416

.مهست سختی مجازات سزاوار ،ام شده مرتكب كه گناهانی دليل به -417

.مكن بيرون ذهنم از را ها آن متوان نمی كه شوم می ناراحت چنان ها شكست از -418

خوبی به را كار آن توانم می دانم می كه زمانی حتی ،شوم می ناراحت كند نگاه مرا كسی كردن كار هنگام كه اين از -419

.مده انجام

.مكن می اعتراض او به كه شوم می ناراحت قدر آن ،بزند جلو من از صف در كسی اگر -411

.مخور نمی كاري هيچ ردد به كنم می فكر گاهی -411

.مكرد می غيبت اغلب ،مدرسه دوران در -412

.دهستن عصبی بسيار هايی آدم ،ام خانواده افراد از نفر چند يا يک -413

.مباش داشته خشنی رفتار مزاحم و گستاخ افراد با ام شده مجبور گاهی -414

.منگران آينده احتمالی هاي بدبختی درباره -415

.مدار محكمی اسیسي عقايد -416

.مكن شركت رانی اتومبيل مسابقات در دارم دوست -417

.دندار اشكالی ،نشود شكنی قانون به منجر كه آن شرط به ،قانونی هاي حقه از استفاده -418

.مشو می خوشحال عميقاً ،آيد می پيش برايشان گرفتاري وقتی كه متنفرم قدر آن ها آن از من كه هستند اي عده -419

.دكن می عصبانی مرا كشيدن انتظار -421

.مگذار می كنار را كار آن ،دهم نمی انجام درست را كاري من كه كنند فكر ديگران اگر -421

.مبود هيجان و شور شيفته ،بودم كه تر كوچک -422

.مبكن كاري هر حاضرم ،خود رقيب بر غلبه براي -423

.مشو می ناراحت كنند نگاه مرا ... و ،فروشگاه ،خيابان در مردم كه اين از -424

.دبو گير سخت خيلی من به نسبت (يناپدر يا پدر انندم) كرد می نگهداري من از كودكی دوران در كه مردي -425

.مداشت دوست را بازي طناب و لی لی -426

.ما نديده شبح يک هرگز حال به تا -427

.ما داده تغيير دخو دائمی شغل درباره را نظرم بار چندين تاكنون -428

.مكن نمی مصرف آور خواب قرص يا دارو ،پزشک تجويز بدون هرگز -429

.مخور می تأسف هستم رنج زود و اخالق بد كه اين از اغلب -431

.دبو بد انضباطم نمره هميشه مدرسه در -431

.مهست آتش شيفته من -432

.دباش نداشته ضرري خودم براي كه گويم می را حقيقت از قسمت آن تنها ،باشم مجبور كه هنگامی -433

همه كه دادم می ترجيح ،بوديم مقصر اندازه يک به همه و ،شديم می گرفتاري دچار دوستانم از تن چند با من اگر -434

.منده لو را دوستانم اما ،بگيرم عهده بر خودم را تقصيرها

.مترس می تاريكی از اوقات اغلب -435

.دكن می فكر زن جنسی هاي جنبه به معموالً ،كند می مالقات را یزن مردي كه هنگامی -436

.مهست رك بسيار ،كنم اصالح يا راهنمايی را ها آن خواهم می كه افرادي با معموالً -437

.مافت می وحشت به لرزه زمين يک وقوع تصور از -438

.مكن می قبول صد در صد را خوب فكر يا نظر يک بالفاصله -439

.مكن فصل و حل را كارها خودم دهم می ترجيح ديگران از خواستن راهنمايی جاي به الًمعمو -441

.مترس می ،باشم انباري شبيه جايی يا و بسته در محل در كه اين از -441

.ما شده نگران اهميت بی واقعاً چيزهايی درباره دليل بی گاهی كه كنم قبول بايد -442

.دبرنج من از كه آن ولو ،كنم نمی پنهان ديگران به نسبت را خودم ترحم احساس يا بد نظر هرگز -443

.مهست حساسی بسيار آدم من -444

بتوانند اما ،شود خودشان نصيب امتيازها كه كنند می جور طوري را كارها كه ام كرده كار كسانی دست زير غالباً -445

.دبيندازن خود دستان زير گردن به را اشتباهات

.تاس سخت برايم حقم از دفاع گاهی ،هستم كمرويی آدم چون -446

.مشو می زده وحشت يا و منزجر زباله ديدن از -447

.مزن نمی حرف ديگران با آن باره در كه ،ام ساخته خيالی زندگی يک خود براي رويا عالم در -448

.دهستن خو تند ام خانواده افراد از بعضی -449

.مده انجام خوب را كاري هيچ توانم نمی -451

.مكن می گناه احساس ،دهم می نشان هست واقعاً آنچه از بيش را تأسفم احساس اوقات اغلب كه اين از -451

.مكن می دفاع خودم عقايد از قاطعانه معموالً -452

.مترس نمی عنكبوت از -453

.مندار اميدي آينده به -454

.ددارن هم با خوبی روابط نزديكم بستگان و خانواده اعضاي -455

.مبپوش قيمت گران هاي لباس دارم دوست -456

.ددهن تغيير آسانی به را نظرم توانند می ديگران ،ام گرفته تصميم موضوعی مورد در وقتی حتی -457

.مشو می ناراحت حيوانات بعضی ديدن از -458

.مكن تحمل را درد ديگران اندازه به توانم می -459

.ما كشيده دست كاري انجام براي تالش از كه ام بوده فرين آخرين من بار چندين -461

.مشو می عصبانی ،كنند عجله به وادار مرا ديگران كه اين از -461

.مترس نمی موش از -462

.تاس وقوع حال در خطرناكی اتفاق گويی كه كنم می احساس بار چند اي هفته -463

.مكن می خستگی احساس اوقات اغلب -464

.مدار دوست را درب قفل كردن تعمير -465

.دبخوانن را افكارم توانند می ديگران كه مطمئنم گاهی -466

.مبخوان علمی مطالب دارم دوست -467

.مترس می سرباز و وسيع مكان يک در بودن تنها از -468

.مشو می متالشی دارم كه كنم می احساس گاهی -469

.دشون می ناپسند سیجن رفتارهاي مرتكب مردم از زيادي تعداد -471

.ما شده زده وحشت شب اواسط در بارها -471

.مشو می ناراحت بسيار ،ام گذاشته كجا را اشياء كنم فراموش كه اين از -472

بود زن يک ،كردم می تحسين را او ديگري هركس از بيشتر و بودم دلبسته او به همه از بيش بچگی در كه كسی -473

(يديگر زن يا ،عمه ،خواهر ،ادرم)

.مدار دوست عشقی هاي داستان از بيشتر را ماجراجويانه هاي داستان -474

.مبگوي خواستم می چه كه كنم می فراموش و شده گيج اغلب -475

.مهست چلفتی پا و دست بسيار آدم من -476

.مدار دوست واقعاً را (سبوك ثلم) خشن هاي ورزش انجام -477

.ممتنفر ام خانواده اعضاء همه از -478

.تاس مشكل من شناختن كه كنند می فكر ها بعضی -479

.مگذران می تنهايی به را فراغتم اوقات بيشتر -481

.مكن می بيان كارشان به نسبت را خودم نارضايتی ،شود می من خشم باعث كه كنند می كاري ديگران وقتی -481

.تاس سخت برايم گيري تصميم معموالً -482

.ددانن نمی جذابی دمآ مرا مردم -483

.دنيستن مهربان خيلی من با مردم -484

.منيست ديگران خوبی به كه كنم می احساس اغلب -485

.مهست لجوج خيلی من -486

.تاس بوده بخش لذت برايم حشيش مصرف -487

.تاس فرد ضعف نشانه روانی بيماري -488

.مهست الكل يا مخدر مواد گرفتار من -489

.ددهن قرار تأثير تحت بد يا خوب جهت در را مردم توانند می اشياء يا ارواح -491

.مكن می درماندگی احساس ،بگيرم مهمی تصميمات مجبورم وقتی -491

.دگيرن می ايراد يا هستند ناراحت ديگران كه زمانی حتی ،باشم خوشحال كنم می سعی هميشه -492

.دكن می كمكم ديگران با آن گذاشتن ميان در ،شوم می مواجه مشكلی با كه هنگامی -493

.ما رسيده زندگی در خود اصلی اهداف به -494

.ددارن نگه خود براي را شخصيشان مشكالت بايد مردم كه معتقدم -495

.مكن نمی زيادي استرس يا فشار احساس روزها اين -496

.دكن می ناراحتم ،بدهم ام زندگی در تغييراتی كه اين فكر -497

.تاس كسانم ترين نزديک از يكی رفتار از ناشی من مشكل ترين بزرگ -498

.مهست مريض كه موقعی حتی ‚ متنفرم دكتر به رفتن از -499

.دآي نمی بر دستم از كاري مورد اين در اما ،نيستم راضی ام زندگی از كه اين با -511

.تاس خوردن دارو از تر مفيد ديگران با كردن صحبت ،ها نگرانی و مشكالت كاهش براي -511

.مدار مضري واقعاً هاي عادت من -512

.دبپردازن آن حل به ديگران كه ،دهم می ترجيح دهم می ترجيح ،آيد می پيش مشكالتی كه مواقعی -513

.مببر بين از را ها آن توانم نمی كه دارم معايبی -514

.مكن رها را ها آن همه خواهد یم دلم كه زند می هم به را حالم قدر آن زندگی روزمره كارهاي -515

.ما افتاده خودكشی فكر به ها تازگی -516

.مشو می اخالق بد بسيار اغلب ،شوند می كارم مزاحم ديگران كه هنگامی -517

.مبخوان را ديگران فكر توانم می كه كنم می احساس اغلب -518

.مشو می صبانیع ،بگيرم مهمی تصميمات مجبورم كه مواقعی در -519

.مخور می غذا تند خيلی من كه گويند می ديگران -511

.مشو می نشئه يا مست بيشتر يا بار يک اي هفته -511

.دكر نخواهم فراموش را آن هرگز كه ام داده دست از را ارزشی پر چيز يا كسی -512

.مفهم نمی را خودم حال كه شوم می ناراحت و خشمگين قدر آن گاهی -513

.تاس مشكل برايم خواهند می من از ديگران كه اريك نكردن قبول -514

.مهست تنها كه است زمانی من اوقات ترين خوش -515

.تاس معنی بی و پوچ ام زندگی -516

.مبمان طوالنی مدت براي شغلی در توانم نمی -517

.ما داشته زيادي اشتباهات زندگی در -518

.مناراحت ،شوم می تسليم زياد ديگران برابر در كه اين از -519

.مكن می فكر زياد خودكشی درباره ها تازگی -521

.مدار دوست را ها آن براي شغل تعيين و ديگران جاي به گيري تصميم -521

.دكر خواهد مراقبت من از كسی هميشه كه دانم می ،نباشد ام خانواده اگر حتی -522

.ممتنفر ... و ،ورزشی هاي مكان ،رستوران ،سينما مثل جاهايی صف در ايستادن از -523

.ددان نمی را موضوع اين كس هيچ اما ،بكشم را خود ام كرده سعی من -524

.دگذر می سريع بسيار اطرافم در چيز همه -525

.مهست ديگران سربار كه دانم می -526

.مدار نياز مشروب به معموالً ،بد روز يک از بعد -527

.تاس شانسی بد از من مشكالت بيشتر -528

.مكن قطع را زدنم حرف توانم نمی كه رسد می نظر به گاهی -529

.مكن می زخمی را خودم عمداً ،بدانم را علتش كه اين بدون گاهی -531

.دنكن ايجاب شغلم اگر حتی ،كنم می كار طوالنی هاي ساعت من -531

.تاس دهش بهتر حالم كه كنم می احساس ،كنم می گريه خوب كه اين از پس معموالً -532

.مگذار می كجا را چيزها كه كنم می فراموش -533

.مداد نمی آن در زيادي تغيير ،كنم زندگی دوباره توانستم می اگر -534

.مشو می خلق كج بسيار ،ندهند انجام وقت سر را كارهايشان ام كرده اعتماد ها آن به كه افرادي اگر -535

.مگير می سردرد ،ناراحتی هر دنبال به -536

.دآي می خوشم ،بزنم كلک مقابل طرف به آن در كه اي معامله دادن انجام از -537

.دكنن می خيانت همسرشان به بار يک وقت هرچند مردها اغلب -538

.ما شده عالقه بی مشكالتم حل به نسبت اخيراً -539

.ما شكسته را اثاثيه و ظروف و شده عصبانی ،خوردن مشروب دنبال به بار يک -541

.مده می انجام بهتر را آن ،باشم داشته زمانی محدوديت كاري انجام براي اگر -541

.مشو می منفجر دارم ام كرده احساس كه ام شده عصبانی كسانی دست از قدري به بار يک -542

.دآي می ذهنم به ام خانواده مورد در وحشتناكی افكار گاهی -543

.منيست موافق خودم اما ،هستم عتادم مشروب به من كه گويند می ديگران -544

.مآور می كم وقت هميشه كارهايم انجام براي -545

.مكن می فكر آن از پس زندگی و مرگ به دائماً روزها اين -546

.مدار می نگه ،نخورد درد به هرگز است ممكن كه هم را چيزهايی اوقات بيشتر -547

.ما زده صدمه كسی به ادعو حين در كه ام شده عصبانی قدر آن گاهی -548

.مگير می قرار آزمايش مورد دهم می انجام كه كاري هر در كنم می احساس اخيراً -549

.مندار بستگانم با زيادي ارتباط حاضر حال در -551

.مشنو می ،شوند می بيان بلند صداي با كه را افكارم رسد می نظرم به گاهی -551

.درو می بين از ناراحتيم دوستانم ديدار با معموالً ،هستم غمگين كه هنگامی -552

.تاس داده رخ برايم نيز قبالً ،دهد می رخ برايم اآلن كه هرچه رسد می نظر به -553

.مبين نمی اي چاره تسليم جز ،شود می سخت برايم زندگی وقت هر -554

.مبرو تاريک اتاق يک به توانم نمی تنهايی به ،خودم خانه در حتی -555

.تاس كرده مشغول خود به خيلی را ذهنم درآمد و پول رفك -556

.دباش خانواده رييس بايد مرد -557

.مكن می آرامش احساس خودم خانه در فقط -558

.دكنن نمی درك مرا مشكالت ،كنم می كار ها آن با كه افرادي -559

.مهست راضی درآمدم از -561

.مارد كافی انرژي كارهايم انجام براي معموالً -561

.دكن می ناراحتم ،من از ديگران تمجيد و تعريف -562

.دناخشنودن طرف دو هر يا يک ،ها ازدواج اغلب در -563

.مده نمی دست از را خود كنترل وقت هيچ تقريباً -564

.تاس مشكل برايم ديگران هاي گفته سپردن خاطر به روزها اين -565

.دزن می لطمه كارم به ناراحتيم يا غمگينی -566

.ددهن نمی نشان زيادي عالقه هم به نسبت متأهل هاي زوج بيشتر -567