..

..........

١

قرنتیان به پولُسرسول اول رسالۀرساله معرفی

سوالاتی نامه این در او است. نوشته قرنتس کلیسای به را نامه این رسول پولسمورد داشتند مسیحی ایمان و زندگی مسائل مورد در قرنتس داران ایمان که رارسول پولس بشارت و خدمت نتیجۀ در قرنتس کلیسای دهد. می قرار بحثمشهور و بزرگ شهرهای از یکی قرنتس پولس، زمان در بود. آمده بوجودبخاطر شهر این می کردند. زندگی گون گونا اقوام مردمان آن در که بود یونانمذاهب و اخلاقی فساد بی حد، عشرت و عیش یونانی، غنی فرهنگ تجارت،

بود. یافته شهرت گون، گونا فلسفه های وو زندگی مسائل مورد در قرنتس ایمانداران که را سوالاتی نامه این در پولساختلافات، مثل موضوعاتی او می دهد. قرار بحث مورد داشتند، مسیحی ایمانوجدان، به مربوط موضوعات جنسی، روابط و ازدواج کلیسا، در اخلاقی فسادایمان دید از را چیزها این مثل و روحانی عطایای کلیسایی، ترتیب و نظم

می دهد. توضیح مسیحیفصل این در است. برخوردار خاصی شهرت از رساله این سیزدهم فصلخود عزیزان به خداوند که است شده معرفی الهی عطیۀ بهترین بحیث محبت

می فرماید. عنایتفهرستموضوعها:

٩ - ١ :١ فصل مقدمه:٢١ :۴ - ١٠ :١ فصل کلیسا: در تفرقه

٧ - ۵ فصل خانوادگی: زندگی و جنسی امور١ :١١ - ١ :٨ فصل بت پرستان: و مسیحیان

۴٠ :١۴ - ٢ :١١ فصل کلیسایی: پرستش و زندگی١۵ فصل ایمانداران: و عیسی مسیح رستاخیز

۴ - ١ :١۶ فصل یهودیه: مسیحیان برای هدایا٢۴ - ۵ :١۶ فصل خاتمه: و شخصی مطالب

..

..........

٢

و باشد عیسی مسیح رسول تا شد دعوت خدا ارادۀ به که پولس طرف ١ازیعنی است، قرنتس شهر در که خدا کلیسای ٢به سوستینیس ما برادر طرف ازشده اند فراخوانده و تقدیس شده مسیح عیسی با پیوستگی در که آنانی همۀ بهرا عیسی مسیح نام جا همه در که کسانی همۀ به و باشند خدا مقدس قوم تاو خدا ما پدر طرف ٣از می آورند. زبان به ماست خداوند و آنها خداوند که

باد. شما به سلامتی و فیض خداوند عیسی مسیح

شکرگزاری

فرموده عطا شما به مسیح عیسی در او که فیضی آن خاطر به را خدا ۴همیشه

کمال در جمله از لحاظ هر از مسیح با پیوستگی در ۵زیرا می کنیم، شکر استبه شما بین در مسیح دربارۀ ما ۶شهادت شده اید. غنی معلومات و سخنوریعیسی مسیح ما خداوند ظهور انتظار که حالی در شما ٧و است. رسیده نتیجهرا شما ٨او نیستید. بی نصیب روح القدس عطایای از هیچیک از می کشید، راعیب بدون عیسی مسیح ما خداوند روز در تا داشت خواهد استوار آخر به تااو، پسر زندگی در تا است کرده دعوت را شما ٩خدا شوید. حاضر نقص ووفادار خود قول به همیشه او و شوید سهیم و شریک عیسی مسیح ما خداوند

است.

کلیسا در تفرقه

همۀ که می کنم درخواست شما از عیسی مسیح ما خداوند نام به برادران، ١٠ای

نفاقی و اختلاف شما بین دیگر و باشید داشته توافق می گوئید که آنچه در شمابرادران ای ١١زیرا باشید. متحد کاملا هدف یک و فکر یک با بلکه نباشدنزاع هایی شما میان در که داده اند خبر من به «خلویس» خانوادۀ اعضای من،هستم» پولس طرفدار «من می گوید: یکی که است این ١٢منظورم دارد. وجودپترس پیرو را خود یکی آن هستم.» اَپلُس طرفدار «من می گوید: دیگری وشده تقسیم دسته ها به مسیح ١٣آیا مسیح! پیرو را خود دیگری و می داندگرفتید؟ تعمید پولس نام به آیا گردید؟ مصلوب شما برای پولس آیا است؟

ندادم. تعمید غایوس و کرِسپس جز را شما از یک هیچ که شکر را ١۴خدا

داده ام. تعمید خود نام به را او من که کند ادعا نمی تواند هیچ کس ١۵بنابراین

..

..........

٣

دیگر ایشان جز ولی دادم، تعمید نیز را استیفان خانوادۀ همچنین من ١۶بلینفرستاد مرا مسیح حال هر ١٧به باشم. داده تعمید که ندارم خاطر به را کسیکلام فصاحت با من که نمی خواست او و دهم بشارت تا بلکه دهم، تعمید که

شود. بی اثر او صلیب قدرت مبادا بگویم، سخن

حکمتخدا قدرتو مسیح

ولی است بی معنی و پوچ هستند، هلاکت راه در که آنانی برای صلیب ١٨پیام

است: شده نوشته ١٩چنانکه خداست. قدرت هستیم، نجات راه در که ما برایکرد.» خواهم زایل را دانشوران فهم و باطل را حکیمان «حکمت

جهان؟ این بحث کنندۀ کجاست یا و دانشور؟ کجاست حکیم؟ کجاست ٢٠پس

است. بی معنی و پوچ جهان این حکمت که است، داده نشان خداخود حکمت با نتواند دنیا که فرمود مقرر چنین خویش حکمت در ٢١خدا

ما، بی معنی و پوچ پیام همین وسیلۀ به که دانست صلاح بلکه بشناسند را اویونانیان و هستند معجزات خواستار ٢٢یهودیان بخشد. نجات را ایماندارانمی کنیم، اعلام را مصلوب شده مسیح ما ٢٣اما می کنند، دنبال را حکمت دانشوو پوچ دیگران برای و رنجش و لغزش سبب یهودیان برای موضوع این چه گر ایهود، خواه است کرده دعوت را آن ها خدا که کسانی برای ٢۴اما است، بی معنیخدا مورد در آنچه ٢۵زیرا اوست، حکمت و خدا قدرت مسیح یونانی، خواهقدرت از خدا ضعف و حکیمانه تر آدمیان حکمت از می شود شمرده جهالت

است. قویتر انساندعوت را شما خدا که هنگام آن در باشید، داشته خاطر به برادران، ٢۶ایافرادی شما کثر ا دنیا این معیارهای روی از بودید. اشخاصی نوع چه کرددنیا که را آنچه عمداً خدا ٢٧بلکه نبودید. نجیب زاده یا و نفوذ، با حکیم،دنیا که را آنچه و سازد خجل را حکیمان تا برگزید می شمارد، بی معنی و پوچآنچه خدا ٢٨و سازد. شرمنده را نیرومندان تا کرد انتخاب می شمارد ضعیفرا هستی ها دنیای تا برگزید می شمارد نیستی حتی و خفیف و خوار دنیا که راباشد. نداشته کردن فخر برای دلیلی او حضور در انسانی هیچ ٢٩تا براندازد،ما برای را مسیح او و دارید پیوستگی مسیح با شما که خداست طرف ٣٠از

چنان ٣١بنابراین است. گردانیده آزادی خونبهای و قدوسیت عدالت، حکمت،

..

..........

۴

نماید.» فخر خداوند به کند، فخر بخواهد «هرکه است: شده نوشته که

مصلوب شده مسیح ما: پیام

با آمدم، شما نزد به خدا اسرار اعلام برای من وقتی برادران، ١ای تا٢.. بودم گرفته تصمیم من ٢زیرا نیامدم، انسانی حکمت و فصاحتمصلوب شده هم آن و عیسی مسیح جز چیز همه هستم، شما میان در که زمانیپیام و سخن ۴و آمدم شما میان به لرز و ترس با و ضعف با ٣من کنم. فراموش راروح القدس با را آن بلکه نکردم، بیان فلسفی کنندۀ مجذوب دلایل با را خودبر نه باشد، متکی خدا قدرت بر شما ایمان ۵تا رسانیدم ثبوت به او قدرت و

انسانی. فلسفۀ

حکمتخدا

هستند بالغ روح در که اشخاصی میان در آنرا که هست حکمتی و فلسفه ۶البته

این حکمرانان یا و دنیا این به متعلق که نیست حکمتی آن اما می کنیم، بیانپنهان حکمت ٧بلکه ـ می روند پیش نابودی سوی به که حکمرانانی ـ باشد دنیاقرار ما جلال برای ازل از آنرا خدا و بود پوشیده آدمیان چشم از که را خدانفهمیدند، را این دنیا این حکمرانان از یک ٨هیچ می کنیم. ابراز بود، دادهنوشته چنانکه ٩اما نمی کردند. مصلوب را جلال خداوند می فهمیدند، گر ا زیرا

است: شدهنگذشته انسان دل در و نشنیده گوشی و ندیده چشمی هرگز که را «آنچه

است.» کرده تیار خود دوستداران برای خدا است،است؛ ساخته آشکار ما به الهام راه از خود روح وسیلۀ به را همه این ١٠خدا

١١کیست می کند. کشف را خدا نیات اعماق حتی چیز همه روح القدس زیراجز کس هیچ طریق، همان به باشد؟ آشنا او باطن با شخص روح از بهتر کهاین به متعلق آورده ایم به دست ما که را ١٢روحی نیست. آشنا خدا با خدا روحفرموده عنایت ما به او که را عطایائی تا خداست جانب از بلکه نیست، دنیا

بشناسیم. است،می گیرد سرچشمه انسان حکمت از که عباراتی با حقایق این دربارۀ ١٣ماوسیله این به و می آموزد، ما به روح القدس که آنچه با بلکه نمی گوئیم، سخن

..

..........

۵

روحانی که ١۴کسی می نمائیم. بیان روحانی اشخاص برای را روحانی تعالیمپوچ تعالیم این او عقیدۀ به زیرا بپذیرد، را خدا روح تعالیم نمی تواند نیست،بینش به محتاج تعالیم گونه این تشخیص چون واقع، در و هستند بی معنی وقادر روحانی شخص ١۵ولی کنند. درک را آن نمی توانند آن ها است، روحانیدرست او دربارۀ نمی تواند کس هیچ ولی کند قضاوت چیز همه دربارۀ است

١۶زیرا: نماید. قضاوتاو به چیزی می تواند کسی چه و باشد؟ گاه آ خدا فکر از که «کیست

بیاموزد؟»داریم. را مسیح فکر ما ولی

خدا خدمتگزاران

صحبت روحانی افراد با که همان طور نتوانستم من برادران، ای اما ١و اشخاص٣.. با که همان طوری شدم، ناچار بلکه گویم، سخن شما با می کنمکنم. صحبت شما با هستند طفل هنوز مسیح به ایمان در که کسانی یا و نفسانینیستید، آماده هم هنوز و نبودید آماده آن برای زیرا گوشت، نه دادم، شیر شما ٢به

آیا هست، شما میان در نزاع و بدبینی وقتی هستید. نفسانی هم هنوز شما ٣چون

۴وقتی می کنید؟ رفتار مردم دیگر مثل و هستید نفسانی که نمی دهد نشان اینطرفدار «من می گوید: دیگری و هستم» پولس طرفدار «من می گوید: یکی

نیستید؟ مردم دیگر مثل آیا هستم.» اَپلُساجرای با که هستند خادمانی فقط آنها کیست؟ پولس کیست؟ اَپلُس ۵آخر،کاشتم، ۶من گردیدند. شما ایمان وسیلۀ داده، ایشان به خداوند که وظیفه ایمی کارد که ٧کسی خداست. با نمو و رشد یعنی کار اصل ولی کرد، آبیاری اَپلُسکار گیاه نموی و رشد در ندارد، زیادی اهمیت می کند، آبیاری که کسی یا ویک هر و هستند سطح یک در کننده آبیاری و ٨کارنده خداست. با عمدهاو همکاران ما خدا، خدمت در ٩زیرا گرفت، خواهند اجر خود کار مطابق

هستید. او عمارت و او مزرعۀ شما و هستیمتهدابی ماهر معمار یک مانند خدا، فیض بخش قدرت از استفاده با ١٠منباشد متوجه باید هرکس می سازد. آن روی بر دیگر کسی کنون ا و گذاشتمشد، ریخته آنچه از غیر دیگری تهدابِ ١١زیرا می کند، بنا چگونه آن روی که

..

..........

۶

آن روی وقتی ١٢بعضی ها است. عیسی مسیح تهداب آن و گذاشت نمی تواناشخاص و می برند به کار عالی سنگ های و نقره و طلا می کنند، آباد تهداب،کس هر کار چگونگی ١٣ولی می کنند. استفاده کاه و گیاه و چوب از دیگرروز آن چون ساخت. خواهد ظاهر را آن داوری روز زیرا شد، خواهد آشکاررا ماهیتش و می آزماید را همه کار کیفیت آتش و بود خواهد همراه آتش باآتش از است، ساخته تهداب آن روی بر آدمی که را آنچه گر ١۴ا می دهد. نشاندست کارهای گر ا ١۵اما یافت. خواهد را خود اجر شخص آن آید، بیرون سالمخواهد نجات او خود ولی داد، خواهد دست از را خود اجر شود، سوخته او

باشد. یافته نجات و گذشته آتش شعله های میان از که کسی مانند یافت.است؟ کن سا شما در خدا روح و هستید خدا خانۀ شما که نمی دانید ١۶آیا

خانۀ زیرا ساخت؛ خواهد تباه را او خدا سازد، آلوده را خدا خانۀ کسی گر ١٧اهستید. شما خانه آن و است مقدس و ک پا خدا

گمان که هست شما میان در کسی آیا ندهد. فریب را خود کس ١٨هیچ

خردمند واقعاً تا شود ابله باید او است؟ خردمند دنیا این معیارهای با می کندنظر در می آید، حساب به خرد و حکمت دنیا این نظر از که آنچه ١٩زیرا گردد.در را خردمندان «خدا است: شده نوشته که چنان است، بی معنی و پوچ خدا«خداوند است: شده نوشته باز ٢٠و می سازد.» گرفتار شان خود نیرنگ هایآنچه به نباید کس هیچ ٢١پس است.» بیهوده خردمندان نقشه های که می دانداَپلُس، ٢٢پولس، دارد: تعلق شما به چیز همه واقع در کند. فخر می کند انسان کهبه متعلق اینها همۀ آینده، زمان و حال زمان مرگ، زندگی، دنیا، این پترس،

خداست. آنِ از مسیح و هستید مسیح آنِ از شما ٢٣و شماست آنِ از و شما

مسیح رسولان

بدانند. خدا اسرار حقایق ناظران و مسیح خادمان را ما باید ١همه یک۴.. یا و شما وسیلۀ به گر ا ٣اما باشد، اعتماد قابل باید ناظر یک ٢البتهخود دربارۀ من ندارد، اهمیتی کوچکترین من برای شوم، داوری انسانی محکمۀکه نیست دلیل این ولی نمی بینم عیبی خود در من ۴شاید نمی کنم. قضاوت۵پس کرد. خواهد قضاوت من دربارۀ که است خداوند خود هستم! بی گناه منخداوند آمدن منتظر بلکه نکنید، داوری دیگران دربارۀ داوری روز از پیش

..

..........

٧

خواهد آشکار نور برابر در است، پنهان تاریکی در که را آنچه او زیرا باشید،آن طور کس هر وقت آن در کرد. خواهد فاش را آدمیان پنهانی نیات و ساخت

شد. خواهد تحسین خدا جانب از اوست شایستۀ کهیاد ما از تا دادم قرار نمونه را اَپلُس و خودم شما خاطر به برادران، ۶ای

از یک هیچ تا کرد.» تجاوز نباید است شده نوشته که آنچه «از که بگیرید،٧زیرا نشمارد، خوار را دیگری و نکند تعریف را نفر یک خود پسندانه شماداری؟ چه گرفته ای، دیگران از که آنچه جز است؟ ساخته برتر را تو که کیستخود از گویا که می کنی فخر خود به طوری چرا گرفتی، دیگر کسی از گر ا پس

داشته ای؟برای چیز همه حالا است! شده برآورده شما آرزو های تمام دیگر کنون ٨ا

این طور واقعاً کاش ای رسیده اید! سلطنت به ما بدون کنون ا و است! فراهم شماما خدا که می رسد، نظر به ٩چنین می کردیم! سلطنت شما با نیز ما تا می بوددارند، قرار لشکریان صف آخر در که مرگ، به محکوم اسیرانِ مانند را رسولانچه و فرشته چه ـ کائنات تمام چشم مقابل در را ما و گذارده نمایش معرض به

است. گذاشته تماشا به ـ انسانمردمان مسیح در شما ولی می شویم شمرده جاهل مسیح خاطر به ١٠بلی،شما به و می شمارند حقیر را ما قوی! شما و هستیم ضعیف ما هستید! دانالت نداریم، کافی لباس تشنه ایم، و گرسنه ما ساعت این به ١١تا می کنند! افتخارخود دست های با این وجود ١٢با هستیم. سرگردان و آواره می شویم، کوب ومی کنیم. خیر دعای می شنویم، فحش وقتی می کشیم. زحمت و می کنیم کارمهربانی با می زنند تهمت ما به ١٣وقتی می کنیم. تحمل می بینیم، آزار وقتیهم هنوز و گشته انسانیت عالم لجن و دنیا کثافت مانند ما می دهیم. جواب

داریم. را حالت همینفرزندان مانند را شما خواستم بلکه سازم، خجل را شما تا ننوشتم را ١۴اینها

داشته مسیح در معلم هزاران شما گرچه ا ١۵زیرا نمایم. نصیحت خود عزیزانجیل بشارت دادن با من و داشت نخواهید پدر یک از بیشتر ولی باشید،١۶بنابراین گشته ام. شما پدر وسیله این به و شده مسیح با شما پیوستگی مسبب«تیموتاوس» منظور این ١٧برای کنید. پیروی من از می کنم، درخواست شما ازرا اصولی است. خداوند در من وفادار و عزیز فرزند او فرستادم. شما پیش را

..

..........

٨

یادآوری شما به او می دهم، تعلیم کلیساها در جا همه در و آموختم مسیح از کهکرد. خواهد

شده اند، مغرور آمد، نخواهم شما نزد من که می کنند فکر چون عده ای ١٨اما

ادعا های دیگر وقت آن و آمد خواهم شما پیش بزودی بخواهد خدا گر ا ١٩ولی

چه تا آن ها قدرت که ببینم می خواهم بلکه نمی کنم، قبول را مغرور اشخاصاست. قدرت از بلکه نیست، حرف از عبارت خدا پادشاهی ٢٠زیرا است. حد

ملایمت؟ و مهربانی با یا و شلاق با بیایم؟ شما نزد چگونه ٢١من

کلیسا در اخلاقی فساد

جنسی رابطۀ نوع یک شما میان در که است شده شایع حقیقت ١در میان۵.. در حتی که است زشت آنقدر عمل این و دارد وجود نامشروعرابطه خود پدر زن با شخصی که می شنوم زیرا نمی شود، یافت هم بی دینانکنید، بیرون خود میان از را مقصر و گشته خجل اینکه عوض به ٢چرا دارد.و حاضرم روحاً ولی هستم، دور شما از جسماً من گرچه ٣ا می کنید؟ هم افتخاردر خودم گویی که ساختم ملامت عیسی خداوند نام در را مجرم شخص چنانهستم، شما بین روح در من و می آئید هم گرد وقتی ۴پس داشتم. حضور آنجاتا کنید تسلیم شیطان به را شخص ۵این عیسی، ما خداوند قدرت حضورِ بانجات روحش داوری، روز یعنی خداوند روز در و شود نابود او گناهکار نفس

یابد.خمیرمایه کمی با که نمی دانید مگر بی جاست. مورد این در شما ۶فخرباشید (فطیر) تازه خمیر می خواهید گر ا ٧پس می رسد؟ خمیر زیادی مقدارکه مسیح زیرا بردارید، میان از تماماً را کهنه خمیرمایۀ باید هستید) (چنانکهبا نه را فصح عید ٨بنابراین، است. شده ذبح ماست، فصح» عید «قربانیفطیر نان با بلکه است، شرارت و بدخواهی خمیرمایۀ که کهنه و ترش خمیرمایۀ

داریم. نگاه است صداقت و صمیمیت نان که١٠ولی نکنید. معاشرت شهوتران اشخاص با که نوشتم شما به نامه ای ٩در

و طمعکاران یا دنیا این شهوتران اشخاص تمام با که نبود این من منظورمجبور صورت این در زیرا باشید، نداشته کاری بت پرستان یا و تقلب کارانخود که کسانی با که بود این من مقصود ١١بلکه کنید. ترک را دنیا این می شوید

..

..........

٩

یا و مستی ناسزاگویی، بت پرستی، طمع، زنا، مرتکب ولی می دانند مسیحی رانخورید، هم اشخاصغذا چنین با حتی نکنید. معاشرت می گردند، تقلب کاریکنم؟ قضاوت آن ها دربارۀ که دارم کار چه کلیسا از خارج مردم با من ١٢زیراکه مردمی داوری ١٣و کنید داوری کلیسا اهل به نسبت که است این شما وظیفۀبرانید! خود میان از را شریر مرد آن بود. خواهد خدا با هستند کلیسا از خارج

مسیحیان دادخواهی دربارۀ

جرأت آیا باشد، داشته شکایتی خود برادر از شما از یکی ١هرگاه و۶.. حل را موضوع ایمانداران دهد اجازه که این عوض به می کندنمی دانید ٢مگر نماید؟ رجوع بی ایمان داوران نزد محکمه به کنند، فصلداوری را دنیا باید شما گر ا و کرد؟ خواهند داوری را دنیا ایمانداران، کهنمائید؟ داوری کوچک موضوعات مورد در که ندارید را آن لیاقت آیا کنیدبیشتر چقدر پس کرد؟ خواهیم قضاوت فرشتگان دربارۀ ما که نمی دانید ٣آیا

شما آیا می آید، پیش موضوعاتی چنین گر ا ۴بنابراین زندگی! این امور دربارۀهیچ کلیسا در که ببرید، اشخاصی نزد فصل و حل برای را آن ها می خواهیدشما میان در آیا شوید! شرمنده شما تا می گویم را این ۵من ندارند؟ اعتباری۶آیا کند؟ رفع را برادر دو بین اختلاف بتواند که ندارد وجود عاقل نفر یکبی ایمانان که می دهید اجازه آیا و می رود؟ محکمه به دیگر برادر برضد برادری

نمایند؟ دادرسی را موضوعآیا شماست. شکست و ضعف نشانۀ یکدیگر از کردن شکایت واقع ٧در

کسی فریب که نیست بهتر آیا شوید؟ واقع مظلوم که نیست بهتر شما برایرا آن ها و می کنید ظلم دیگران به نسبت شما عوض در ٨ولی بخورید؟ رانمی دانید ٩مگر می کنید. همین طور هم خود برادران با حتی و می دهید فریبفریب را خود داشت؟ نخواهند نصیبی خدا پادشاهی در نادرست مردمان کهطمعکاران، ١٠دزدان، لواط گران، کاران، زنا بت پرستان، اشخاصشهوتران، ندهید.داشت نخواهند بهره ای هیچ خدا پادشاهی در تقلب کاران و ناسزاگویان مستان،جزء و شده اید ک پا خود گناهان از کنون ا ولی بودید، چنان شما از بعضی ١١وشمرده عادل ما خدای روح و خداوند عیسی مسیح نام به و گشته خدا مقدسین

شده اید.

..

..........

١٠

خدا جلال و ما بدن های

مفید هرکاری اما هستم،» آزاد کاری هر انجام «در بگوید: کسی است ١٢ممکن

خود بندۀ مرا چیزی که نمی گذارم اما آزادم، کار هر انجام در من بلی، نیست.برای شکم و شکم برای ک «خورا بگوید: کسی است ممکن هم ١٣باز سازد.بدن ساخت! خواهد نابود را دو هر خداوند سرانجام اما بلی، است.» ک خوراو است خداوند برای بلکه است، نشده ساخته نامشروع شهوترانی برای انسانپس خود قدرت با را خداوند عیسی خدا، ١۴چنانکه است. بدن برای خداوند

گردانید. خواهد زنده نیز را ما گردانید، زنده مرگ ازشایسته آیا هستند؟ مسیح بدن اعضای شما بدن های که نمی دانید ١۵آیا

بسازم؟ فاحشه یک بدن عضو را آن و بردارم را مسیح بدن از عضوی که استمی شود؟ تن یک او با بپیوندد، فاحشه با که مردی نمی دانید ١۶مگر نه! هرگزبه هرکه ١٧اما بود.» خواهند واحد تن یک دو «این است: شده نوشته زیرا

است. یکی او با روحاً بپیوندد، خداوندخارج می شود مرتکب انسان که دیگری گناه هر بگریزید. شهوترانی ١٨از

خود بدن به نسبت می شود، جنسی گناهان مرتکب هرکه اما است، بدن ازبه خداوند که است روح القدس خانۀ شما بدن که نمی دانید ١٩آیا می کند. گناهخود بدن صاحب دیگر شما براین علاوه است؟ کن سا شما در و بخشیده شمابرای را خود بدن های پس شده اید. خریده زیادی قیمت با ٢٠زیرا نیستید،

ببرید. به کار خدا جلال

ازدواج دربارۀ

مجرد مرد، که است بهتر نوشتید: من به که چیزهایی درباره اما، ١و هر٧.. است بهتر است، جنسی وسوسه های از پر ما دور چون ٢ولی بماند،شوهر و ٣زن باشد. داشته شوهری خود برای نیز زنی هر و زنی خود برای مردبدن اختیار ۴زن دهند. انجام یکدیگر به نسبت را خود زناشویی وظایف بایدبدن اختیار مرد همچنین و است خویش شوهر به متعلق او زیرا ندارد، را خودزناشویی حقوق از را ۵یکدیگر دارد. تعلق خود زن به زیرا ندارد، را خودصرف را خود وقت تا مدتی، برای و طرفین رضایت با مگر نسازید، محرومصورت به زناشویی امور در شما روابط آن از پس اما نمائید. خدا با نیاز و راز

..

..........

١١

وسوسه های تسلیم شود باعث مورد این در شما ضعف مبادا برگردد، عادیشوید. شیطان

همۀ ٧کاش می دهم. شما به که است امتیازی این نیست، حکم یک ۶اینداده خاصی استعداد کس هر به خداوند اما باشید، من مانند مورد این در شما

دیگر. نحوی به دیگری به و قسم یک یکی، به است،من مانند که است بهتر شما برای می گویم: زنان بیوه و مجرد اشخاص ٨به

ازدواج بگیرید، را خود خواهش های جلوی نمی توانید گر ا ٩ولی بمانید، مجرداست. بهتر شهوت آتش در سوختن از کردن ازدواج زیرا کنید.

خداوند جانب از بلکه نیست، خودم امر که می دهم، امری متأهلان ١٠برای

یا کند چنین گر ا ١١اما کند؛ ترک را خود شوهر نباید شوهردار زن یک ـ استزن نباید نیز شوهر کند. آشتی خود شوهر با دوباره آنکه یا و بماند تنها باید

بدهد. طلاق را خودمسیحی، مردی گر ا خداوند): نه می گویم، من را (این می گویم دیگران ١٢به

او نباید مرد باشد، او با زندگی به راضی زن آن و باشد داشته بی ایمان زنیشوهرش و دارد بی ایمان شوهر که مسیحی زن همچنین ١٣و دهد. طلاق راشوهر ١۴زیرا کند. ترک را خود شوهر نباید زن آن باشد، او با زندگی به راضیشوهر وسیلۀ به نیز بی ایمان زن و می شود تقدیس ایماندار زن وسیلۀ به بی ایمانکنون ا آنکه حال می بودند؛ نجس شما فرزندان صورت این غیر در ایماندارش،را خود مسیحی همسر بخواهد بی ایمان نفر یک گر ا ١۵اما هستند. مقدسین ازمقید دیگر مسیحی برادر و خواهر موارد اینگونه در است. مختار کند، ترکمی دانی چه تو زن، ١۶ای است. خوانده سلامتی برای را ما خدا زیرا نیستند،وسیلۀ که می دانی کجا از تو مرد، ای و نیابد؟ نجات تو وسیلۀ به شوهرت که

شد؟ نخواهی خود زن نجاتدر را او و نموده معین برایش خدا حالیکه آن در کس هر حال هر ١٧بهمرد ١٨آیا است. این کلیساها تمام در من امر بماند. است خوانده حال آنسنت که نکند آرزو شخصی چنین است؟ پذیرفته را خدا دعوت شده سنتنباید نیز او است؟ شده دعوت نشده سنت حالت در کسی آیا باشد! نشدهاطاعت است، مهم آنچه ندارد! اهمیت نشدن یا شدن ١٩سنت شود! سنتدعوت آن، در که بماند حالتی همان در هرکس ٢٠پس خداست. احکام ازگر ا اما نباش ناراحت این از شدی؟ دعوت بردگی در ٢١آیا پذیرفت. را خداکه غلامی ٢٢زیرا نده. دست از را آن آوری دست به را خود آزادی می توانی

..

..........

١٢

همچنین است. خداوند شدۀ آزاد باشد، شده دعوت خداوند با پیوستگی به٢٣شما می باشد. مسیح غلام است، پذیرفته را خداوند دعوت که آزادی شخص٢۴بنابراین ندهید. در تن انسان بندگی به پس شده اید؛ خریده گرانی قیمت بهخدا با ولی بماند، شده دعوت آن در که حالتی همان در کس هر برادران، ای

کند. زندگی

زنان بیوه و مجرد افراد دربارۀ

کسی عنوان به ولی ندارم، امری طرفخداوند از خصوصاشخاصمجرد ٢۵دربه توجه ٢۶با می کنم: بیان را خود نظر است، اعتماد قابل خداوند لطف به کهمتأهل ٢٧آیا بماند. هست که همان گونه هرکس است بهتر فعلی، سخت اوضاعگر ا ٢٨اما نباش، ازدواج فکر در هستی مجرد آیا نباش! طلاق خواهان هستی؟ولی است؛ نشده گناه مرتکب کند شوهر که دختری و نکرده ای گناه کنی ازدواجدر شما نمی خواهم من و شد خواهند زحمت دچار زندگی این در شوهر و زن

بیفتید. زحمتاین از و است نمانده باقی زیادی وقت اینست: مقصودم برادران، ٢٩ای

هستند. مجرد گویا که کنند زندگی طوری باید دارند، زن که آنانی حتی پسطوری خوشحالان ندارند. غمی گوئی که نمایند رفتار طوری ٣٠ماتم داران

کنند رفتار طوری خریداران و کرده اند فراموش را خوشی گوئی که کنند زندگیمشغول دنیوی کارهای به که کسانی ٣١و نیستند خریده اند، آنچه مالک گوئی کهبه دنیا کنونی حالت زیرا نشوند، دنیا این دلبسته که کنند زندگی طوری هستند،

رفت. خواهد بین از زودیبه مجرد مرد باشید. دور تشویش نوع هر از شما که اینست من ٣٢آرزوی

متأهل مرد ٣٣اما سازد، خشنود را خداوند می خواهد و است علاقمند خدا اموربه ٣۴و سازد خشنود را خود همسر می خواهد و است علاقمند دنیوی امور بهیک یا بی شوهر زن یک همانطور می شود. کشیده جهت دو به او سبب ایناما باشد، مقدس روح و جسم در می خواهد و دارد علاقه خدا امور به دختررا خود شوهر می خواهد یعنی دارد، دلبستگی دنیوی چیزهای به شوهردار زن

نماید. خشنودقید شما برای که نیست این مقصودم و می گویم را این شما خیریت ٣۵برای

انجام است درست و صحیح که را آنچه می خواهم بلکه آورم وجود به بند وخداوند وقف را خود هستی و وقت تمام خاطر، مشغولیت هیچ بدون و دهید

..

..........

١٣

نمائید.می کند بی انصافی خود دختر به نسبت که کند تصور کسی گر ا این وجود ٣۶بادخترش می خواهد او گر ا و کند، ازدواج باید و گذشته بلوغ حد از او دختر وارادۀ و میل روی از پدری گر ا ٣٧اما است. نشده مرتکب گناهی نماید، ازدواجک دامن پا را خود دختر که است گرفته جدی تصمیم دیگران فشار بدون و خودشوهر ولی نیکوست دختر دادن شوهر ٣٨پس می کند. نیکو کاری دارد، نگاه

است. نیکوتر او ندادنشوهرش هرگاه ولی دارد؛ تعلق او به است زنده شوهرش که زمانی تا ٣٩زندر اینکه شرط به نماید، ازدواج می خواهد که کسی هر با است آزاد او بمیرد،خواهد شادتر بماند، مجرد او گر ا من نظر به ۴٠اما باشد. خداوند با پیوستگی

دارم. را خدا روح نیز من که می کنم، گمان و بود

بتها به شده تقدیم غذاهای دربارۀ

شما که همان طور البته بتها: به شده تقدیم ک های خورا دربارۀ اما ١و را٨.. آدم دانشی چنین ولی هستیم.» دانائی اشخاص ما «همۀ می گوئید:چیز همه بر که می کند گمان کسی گر ٢ا می کند. بنا محبت اما می سازد، مغرورکه کسی ٣اما نمی داند. چیزی هنوز شاید و باید که آنطوری واقعاً است، واقف

است. شده شناخته خدا وسیلۀ به دارد، دوست را خدابت که می دانیم ما است: شده تقدیم بتها به که ک هایی خورا دربارۀ ۴پس

آن ها قول به گر ا ۵حتی نیست. یکتا خدای جز دیگری خدای و ندارد واقعیتبه آن ها می بینیم که (همانطور باشد، داشته وجود زمین و آسمان در خدایانیـ هست خدا یک فقط ما ۶برای دارند) عقیده خداوندان و خدایان گونه اینفقط و می کنیم زندگی او برای ما و است چیز همه آفرینندۀ که پدر خدای یعنیشد آفریده او وسیلۀ به چیز همه که عیسی مسیح یعنی دارد، وجود خداوند یک

می کنیم. زیست او در ما وتا که گرفته اند خو بتها با چنان بعضی نمی دانند، را این مردم همۀ ٧امابتها قربانی خوردن شده، تقدیم بتها به که را ک هایی خورا خوردن امروز به٨البته می گردد. آلوده شان ضعیف وجدان بخورند آن از وقت هر و می دانندنفعی غذاها آن خوردن از نه ساخت؛ نخواهد نزدیکتر خدا به را ما ک، خورا

..

..........

١۴

ضرری. آن ها نخوردن از نه می شود ما عایدلغزشاشخاص باعث نحوی به شما آزادیعمل این مبادا باشید، متوجه ٩امادسترخوان سر بر هستی دانایی شخص که را تو کسی گر ١٠ا گردد. ضعیفاست، ضعیفی وجدان دارای که را کسی تو عمل این آیا ببیند، نشسته بتکدهباعث تو روشنفکری ١١پس کرد؟ نخواهد تشویق بت قربانی های خوردن بهترتیب این به ١٢و شود. نابود مرد او خاطر به مسیح که ضعیفی برادر می شود،جریحه دار را آن ها ضعیف وجدان و می کنید گناه خود برادران به نسبت شماگر ا ١٣بنابراین، می کنید! گناه هم مسیح خود به نسبت بدتر، این از و می سازیدخورد، نخواهم گوشت ابد تا شود، برادرم لغزش باعث می خورم که را کی خورا

بشوم. او لغزش باعث مبادا

یکرسول اختیاراتحقوق

خداوند من آیا نیستم؟ رسول من مگر نیستم؟ مختار و آزاد من ١مگر گر٩.. ٢ا نیستید؟ خداوند در من کار نتیجۀ شما مگر ندیده ام؟ را عیسی ماوجود زیرا بدانید رسول مرا باید شما باشند، نداشته قبول مرا رسالت دیگران

است. من رسالت دلیل بهترین خداوند در شماحق این ۴آیا، می کنند: انتقاد من مورد در که آنانی به من جواب است ٣اینرسولان دیگر مانند ما ۵آیا کنیم؟ تأمین کلیساها از را خود غذای که نداریم رابا مسیحی همسر خود مسافرت های در نداریم حق پترس، و خداوند برادران وبکشیم؟ زحمت معاش امرار برای باید برنابا و من فقط ۶آیا باشیم؟ داشته خودکستان تا در کسی یا کند؟ خدمت خود خرج با عسکر که شنیده اید هرگز ٧آیا

چوپانی را گله ای که است چوپان کدام یا نخورد؟ آن میوۀ از و کاشته انگور خودنکند؟ استفاده آن شیر از و کرده

نمی گوید؟ را همین نیز شریعت آیا شده ام؟ متوسل انسانی مثال های به ٨آیا

می کوبد را خرمن گاو که «هنگامی است: شده نوشته موسی تورات در ٩زیراکه بود ما خاطر به واقعاً ١٠یا است؟ گاوان فکر در خدا آیا نبند.» را دهانشمی کند قلبه آنکه زیرا است. شده نوشته ما مورد در البته گفت؟ سخن گونه ایندر ١١ما می کند. کار حاصل در شدن شریک امید به می کوبد، را خرمن آنکه ومادی کمک شما از گر ا است، تعجب جای آیا کاشتیم روحانی بذر شما میان

..

..........

١۵

بیشتر توقع نباید ما آیا دارند، شما از توقعی چنین دیگران ١٢هرگاه بگیریم؟باشیم؟ داشته

تحمل را چیز همه بلکه ننموده ایم استفاده خود حق از ما صورت هر در١٣مگر باشیم. نگذارده مسیح انجیل پیشرفت راه سر بر مانعی تا ایم کردهمی شود اهداء عبادتگاه به آنچه از می کنند، را عبادتگاه خدمت که آنها نمی دانیدهمین ١۴به می گیرند؟ حصه آن قربانی های از قربانگاه خادمین نیز و می خورندآن از را خود معاش می دهند، بشارت که کسانی است کرده امر خداوند طریق،

کنند. تأمین راهآن به هم را این و نکرده ام استفاده حقوق این از یک هیچ از من ١۵اما

است بهتر مرگ من برای کنم، کسب حقی چنین خود برای که نمی نویسم منظورنمی توانم دهم بشارت من گر ١۶ا سازد. بیهوده مرا افتخارات کسی که این ازگر ١٧ا ندهم! بشارت گر ا من بر وای هستم! مجبور آن انجام در زیرا کنم، فخرانجام علاقه روی از گر ا و می گیرم اجر دهم، انجام علاقه روی از را خود کار١٨پس دهم. انجام باید و شده سپرده من به که است وظیفه ای هم باز ندهم،مفت را انجیل می دهم، بشارت وقتی که است این من اجر چیست؟ من اجرمبشر یک عنوان به خود حقوق از من یعنی می رسانم! دیگران به مجانی و

می کنم. صرف نظرساخته ام همه غلام را خود نیستم، کسی بردۀ و آزادم کاملا چه گر ا ١٩زیرا

با وقتی سبب این ٢٠از آورند. ایمان مسیح به زیادی عدۀ من وسیلۀ به تاهستم، کسانی بین که وقتی و می کنم زندگی یهودی یک مانند هستم، یهودیانشریعت تابع من چه گر (ا می کنم. رفتار آن ها مانند هستند موسی شریعت تابع کهایمان مسیح به ندارند را موسی شریعت که غیر یهودیان اینکه برای ٢١و نیستم.)در چون نیست، خدا شریعت از نافرمانی (منظورم شدم. آنها همرنگ آورند،مثل ضعیف اشخاص میان در ٢٢همچنین هستم.) مسیح فرمان تحت من واقعهمه با واقع در آورند. ایمان مسیح به آن ها من وسیلۀ به تا شدم ضعیف آن ها

بشوم. آن ها نجات وسیلۀ نحوی به تا شده ام همرنگشریک آن برکات در تا می دهم انجام انجیل خاطر به را کارها این ٢٣همۀ

می دوند، شرکت کنندگان همۀ گرچه ا دوِش، مسابقۀ در که نمی دانید ٢۴مگر شوم.

..

..........

١۶

نصیبشما جایزه آن که بدوید طوری نیز شما می گیرد؟ جایزه فقطیکنفر ولیمی کوشد سخت می سازد، آماده مسابقه برای را خود که ٢۵ورزشکاری شود.زود که را گلی تاج تا می کنند چنین آن ها می کند. خودداری زیاده روی از وباقی ابد تا که تاجی خاطر به را کار این ما ولی آورند، دست به می شود پژمردهمشت من هدف، بدون نه ولی می دوم من ٢۶بنابراین می دهیم. انجام می ماندمی دهم زحمت را خود ٢٧بدن می زند. مشت هوا به که کسی مثل نه اما می زنممسابقه به را دیگران که این از پس مبادا می آورم، در خود فرمان تحت را آن و

باشم. محروم آن در شرکت از من خود کردم، دعوت

بت پرستی ک هولنا نتایج

بی خبر شد واقع ما اجداد برای آنچه از نمی خواهم برادران، ١ای از١٠.. همه و بودند ابر سایۀ زیر در آن ها همۀ که است درست باشید.٣و گرفتند تعمید بحر و ابر در موسی پیروان عنوان به همه ٢و کردند عبور بحرزیرا می نوشیدند؛ روحانی آب یک از ۴و می خوردند روحانی نان یک از همهمسیح صخره آن و می نوشیدند می کرد، دنبال را ایشان که روحانی صخره ای ازجسدهای سبب این به و نبود خوشنود آنها کثر ا از خدا این، وجود با ۵ولی بود.

شد. پراگنده بیابان سرتاسر در آن هامانند ما تا باشد، عبرتی ما برای تا شد واقع ایشان برای چیزها این ۶همۀ

نباشید، بت پرست آن ها از بعضی مانند ٧مثلا نکنیم. بد چیزهای آرزوی آن هابرخاستند و بنوشند و بخورند تا نشستند اسرائیل «قوم است: شده نوشته چنانکهاز بعضی چنانکه نشویم جنسی گناهان ٨مرتکب بپردازند.» لعب و لهو به تامردند. آنها از نفر هزار سه و بیست روز یک عرض در و شدند مرتکب آن هابه و کردند امتحان ایشان از بعضی که طوری به نکنیم! امتحان را ٩خداوند

بعضی که چنان نکنیم، شکایت خداوند ١٠برضد گردیدند. هلاک مارها وسیلۀشدند. نابود مرگ فرشتۀ دست به و کردند آن ها از

به ما تربیت برای و آمد آنها سر بر نمونه ای عنوان به واقعات این ١١همۀمی کنیم. زندگی آخر زمان های در ما زیرا شد. نوشته عبرت عنوان

نکند. سقوط که باشد متوجه است، استوار می کند گمان هرکسکه ١٢بنابراینتمام برای که است وسوسه هایی می شوید، روبرو آن با شما که ١٣وسوسه هایی

..

..........

١٧

بیش شما نمی گذارد و می کند وفا خود وعده های به خدا اما می آید، پیش مردمهم راهی خداوند وسوسه ای هر با همراه شوید. وسوسه خود توانایی حد از

کنید. پایداری آن مقابل در بتوانید تا می کند فراهم آن از فرار برایمن سخن ١۵روی کنید. ایستادگی بت پرستی مقابل در برادران، ای ١۴پسکنید. قضاوت تان خود می گویم آنچه دربارۀ است. روشنفکران با یعنی شما، بادر شرکت می گوئیم، سپاس آن برای را خدا که برکت از پر پیالۀ نوشیدن ١۶آیا

بدن در شرکت آیا می خوریم، کرده پاره را نان وقتی آیا و نیست؟ مسیح خونبسیاریم گرچه ا نیز ما دارد، وجود نان یک که طوری ١٧همان نیست؟ مسیح

هستیم. شریک نان یک خوردن در ما همۀ زیرا هستیم بدن یکخدمت در قربانی ها خورندگان آیا کنید، فکر کرد اسرائیل قوم آنچه ١٨دربارۀ

به که کی خورا اینکه آیا چیست؟ من مقصود ١٩پس نیستند؟ شریک قربانگاهچیزی بت خود یا و است معمولی کی های خورا مافوق می شود، تقدیم بترا آنچه بت پرستان که است این مقصود بلکه ٢٠نخیر، است؟ بت یک از غیرشما نمی خواهم من و خدا به نه می نمایند، تقدیم شیاطین به می کنند قربانیپیالۀ از هم و خداوند پیالۀ از هم نمی توانید ٢١شما باشید. شریک شیاطین بادسترخوان هم و خداوند دسترخوان سر بر هم نمی توانید شما و بنوشید شیاطیناو از ما آیا برانگیزانیم؟ را خداوند خشم می خواهیم ٢٢آیا بنشینید. شیاطین

هستیم؟ قویترکاری هر اما است، درست هستیم.» آزاد کاری هر انجام «در گوئید: ٢٣می

آزاد کاری هر انجام در می گوئید که همان طور بلی، نیست. صلاح ما برایبلکه نباشد، خود نفع فکر در کس ٢۴هیچ نیست. مفید هرکاری اما هستیم،گوشتی باشد، آسوده شما وجدان که این ٢۵برای باشد. دیگران نفع فکر درو «زمین ٢۶زیرا بخورید. چرا و چون بدون می شود، فروخته بازار در که رارا شما بی ایمان شخصی گر ا ٢٧و است.» خداوند آنِ از است آن در آنچه هرگذاشت شما پیش که غذایی هر بروید، می خواهید و کند دعوت خود خانۀ به٢٨اما بپرسید. چیزی آن دربارۀ نیست لازم تان وجدان راحتی برای و بخوریدکسی آن خاطر به است،» قربانی گوشت گوشت، «این بگوید: شما به او گر امن ٢٩مقصود نخورید. را غذا آن وجدان، خاطر به و ساخت گاه آ را شما که«چرا گفت: خواهید شما ولی شخص. آن وجدان بلکه نیست، شما وجدان

..

..........

١٨

خود ک خورا من گر ٣٠ا سازد؟ محدود مرا عمل آزادی دیگران قضاوت طرزمورد کرده ام شکرگزاری آنچه برای باید چرا دیگر می خورم، شکرگزاری با راکار هر یا و نوشیدن خواه خوردن، خواه می کنید، ٣١هرچه بگیرم؟» قرار انتقادیونانیان یا ٣٢یهودیان دهید. انجام خدا جلال برای را همه می کنید، که دیگریکوشش من می کنم: من که بکنید را کاری ٣٣همان نرنجانید. را خدا کلیسای یادر بلکه نیستم، خود فکر در و سازم خشنود امری هر در را مردم تمام می کنم

یابند. نجات ایشان تا هستم بسیاری نفع فکر

می کنم. پیروی مسیح از من که طور همان کنید پیروی من ١از ..١١زنان عبادت دربارۀ قواعدی

تعالیمی آن از و هستید من یاد به همیشه زیرا کنم تعریف را شما باید کنون ٢امسیح مرد هر سر که بدانید می خواهم ٣اما می کنید. پیروی سپردم، شما به کهسر با که مردی ۴پس خداست. مسیح سر و اوست شوهر زن هر سر و استرسوا را مسیح یعنی خود سر بیاورد، خدا طرف از پیامی یا کند دعا پوشیدهسر بیاورد، خدا از پیامی یا کند دعا نپوشیده سر با که زنی ۵همچنین می سازد.فرقی هیچ شده، تراشیده سرش که زنی با و ساخته رسوا را شوهرش یعنی خودرا خود سر پس نیست، مهم زنی برای سر نپوشانیدن یا پوشانیدن گر ۶ا ندارد.است بهتر می آورد، بار به رسوایی زن برای سر موی تراشیدن گر ا و بتراشد هماو زیرا بپوشاند را خود سر مرد که نیست ٧لازم باشد. پوشیده هم او سر کهمرد ٨زیرا است؛ مرد جلال زن، اما می سازد. منعکس را خدا جلال و صورتآفریده زن بخاطر نیز مرد ٩و آمد وجود به مرد از زن بلکه نشد، آفریده زن ازفرشتگان بخاطر همچنین و جهت این ١٠به شد. خلق مرد برای زن بلکه نشد،حال هر ١١به است. فرمان تحت که دهد نشان تا بپوشاند را خود سر باید زنمرد از زن چنانکه ١٢زیرا نیست. بی نیاز زن از مرد یا مرد از زن خداوند درچیز همه بلکه آن ها دوی هر تنها نه می شود. متولد زن از مرد آمد، وجود به

خداست. به متعلقپیشگاه در نپوشیده سر با زن که است شایسته آیا ـ کنید قضاوت تان ١٣خود

مرد برای دراز موی که نمی آموزد، شما به طبیعت خود ١۴مگر کند؟ دعا خدااین برای و اوست افتخار مایۀ زن، دراز موی برعکس، ١۵اما است؟ شرم آور

..

..........

١٩

این در بخواهد کسی گر ١۶ا بپوشاند. را خود سر آن با تا است شده داده او بهکلیساهای و ما که است این می گویم او به که چیزی تنها کند، مجادله خصوص

نداریم. این از غیر دیگری روش خدا

خداوند شام

(١ - ٢٠۴ :٢٢ لوقا و ٢۵ - ١: ٢٢۴ مرقُس و ٢ - ٢٩۶ :٢۶ متی در (همچنین

هم دور وقتی زیرا نمی کنم، تعریف را شما زیر، دستورات مورد در ١٧ولی

شماست. زیان به بلکه نیست، شما فایده به تنها نه آن نتیجۀ می شوید، جمعدسته های به می شوید، جمع هم دور کلیسا صورت به که هنگامی می شنوم ١٨اولا

نیست شکی ١٩زیرا می کنیم باور اندازه ای تا را این و می گردید تقسیم مختلفشوند. شناخته صمیمی اشخاص تا آید بوجود دسته هایی شما میان در باید کهدر ٢١زیرا نیست، خداوند شام خوردن برای می شوید، جمع هم دور ٢٠وقتی

گرسنه عده ای نتیجه در و می خورد را خود شام عجله با کسی هر خوردن هنگامآن در که ندارید خانه ای ٢٢آیا می شوند. مست دیگران که حالی در می مانندبشمارید حقیر را خدا کلیسای می خواهید وسیله این به آیا بنوشید؟ و بخوریدامر این در می توانم آیا بگویم؟ چه شما به سازید؟ خجل را نیازمند اعضای و

نه! هرگز بگویم؟ آفرین را شماعیسی که بود این آن و گرفتم خداوند خود از دادم، شما به که را ٢٣تعالیمی

شکرگزاری از بعد ٢۴و گرفت را نان شد، دشمنان تسلیم که شبی در خداوندبجا من یاد به را این شما. برای من بدن است «این گفت: کرده پاره را آنهمان پیاله «این گفت: برداشته نیز را پیاله شام از پس ٢۵همان طور آورید.»به می نوشید را این هرگاه می شود. بسته من خون با که است نوی پیمان و عهد

بنوشید.» من یادبنوشید، را پیاله و بخورید را نان این هرگاه خداوند آمدن وقت تا ٢۶زیرابخورد را نان ناشایست بطور کسی گر ا ٢٧بنابراین می کنید. اعلام را او مرگشد. خواهد خطا مرتکب خداوند خون و بدن به نسبت بنوشد، را پیاله وپیاله آن از و بخورد نان آن از وقت آن بیازماید، را خود هرکس ٢٨بنابراینبخورد آن از و نکند درک را مسیح بدن مفهوم و معنی که کسی ٢٩زیرا بنوشد،

..

..........

٢٠

سبب همین ٣٠به می سازد. ملامت را خود آن نوشیدن و خوردن با بنوشد، و٣١اما مرده اند. نیز عده ای و هستید مریض و ضعیف شما از بسیاری که استو داوری را ما خداوند ٣٢ولی نمی شدیم. ملامت می آزمودیم را خود اول گر ا

نگردیم. محکوم دنیا با تا می کند تنبیهمی شوید، جمع هم دور خداوند شام برایخوردن وقت هر برادران، ٣٣پسای

بخورد. غذا خود منزل در است، گرسنه کسی گر ا ٣۴و باشید. یکدیگر منتظردیگر، مطالب خصوص در و شود شما شدن حکم باعث شما شدن جمع مبادا

کرد. خواهم فصل و حل را آن ها بیایم آنجا به وقت هر

روح القدس عطایای

نمی خواهم من برادران، ای روح القدس، عطایای دربارۀ اما ١و هنوز١٢.. که زمانی می دانید ٢شما باشید. بی اطلاع خصوص این درمی گشتید. گمراه و می شدید کشیده بی زبان بتهای سوی به بودید، خدا ناشناسرا عیسی نمی تواند باشد، خدا روح تأثیر تحت کسی گر ا که بفهمید باید ٣پس

روح القدس. وسیلۀ به مگر بداند، خداوند را عیسی نمی تواند هم کسی و کند لعن

می بخشد. روح یک را آن ها همۀ اما است گون گونا روحانی ۴عطایای

است. خداوند یک برای خدمات این تمام اما است، گون گونا ما ۵خدمات

می کند. عمل همه در که خداست یک اما است مختلف نیز ما ۶فعالیت های

می کند. تجلی مردم تمام خیریت برای خاص نوعی به خدا روح فرد، هر ٧در

معرفت. بیان دیگری به و می کند عطا حکمت بیان یکی به روح القدس ٨مثلا

قدرت یکی ١٠به دادن، شفا قدرت دیگری به و می بخشد ایمان یکی ٩بهارواح تشخیص عطیۀ سومی به و پیشگویی قدرت دیگری به و کردن معجزهترجمۀ قدرت دیگری به و زبان ها به گفتن سخن قدرت یکی به می کند. عطاآن ها او و است واحد روح یک کار عطایا این کلیۀ ١١اما می بخشد. را زبان ها

می فرماید. عطا کس هر به خود ارادۀ مطابق را

..

..........

٢١

مختلفاست اعضای شامل یکبدن

دارای گرچه ا و شده تشکیل بسیار اعضای از که است واحدی انسان، ١٢بدنمی باشد. همین طور هم مسیح استو واحد بدن بازهم متفاوتمی باشد، اعضاییک وسیلۀ به آزاد خواه برده، خواه یونانی، خواه یهود، خواه ما همۀ ١٣پسبنوشیم. او از تا شده ایم پر روح همان از همه و یافته ایم تعمید یکبدن در روحگر ١۵ا است. بسیار اعضای شامل بلکه نشده، ساخته عضو یک از ١۴بدنحرف، این خاطر به آیا ندارم،» تعلق بدن به نیستم، دست «چون بگوید: پابه نیستم، چشم اینکه علت «به بگوید: گوش گر ا ١۶یا نیست؟ بدن عضو دیگرتمام گر ١٧ا نمی شود؟ شمرده بدن عضو دیگر دلیل این به آیا نیستم» متعلق بدنمی بود، گوش بدن تمام گر ا و بشنود؟ می توانست چگونه می بود، چشم بدناعضای همه به را مناسبی جای خدا حقیقت ١٨در ببوید؟ می توانست چگونهوجود بدنی می بود، یکعضو تنها گر ١٩ا است. بخشیده خود ارادۀ مطابق بدن

است. یکی بدن ولی است، بسیار اعضا واقع در ٢٠اما نمی داشت!نمی تواند سر یا نیستم.» تو «محتاج بگوید: دست به نمی تواند ٢١پسچشم

ضعیف اند ظاهر به که اعضای ٢٢برعکس، ندارم.» احتیاج تو «به بگوید: پا بهبا می شماریم، پست که را اعضای ٢٣و است؛ ضروری همه از بیش شان وجودبا نیستند، زیبا که را خود بدن اعضای از قسمت آن و می پوشانیم بیشتری دقتاحتیاج آرایشی چنین به ما زیبای اعضای آنکه ٢۴حال می آرائیم، خاصی توجهاعضای به که ساخته مربوط هم به طوری را بدن اعضای خدا بلی، ندارد.اعضای بین در ترتیب این به ٢۵تا می شود. داده بیشتری اهمیت بدن پست ترمتقابل توجه یکدیگر به نسبت اعضا تمام بلکه نیاید، وجود به ناهماهنگی بدنشریک عضو آن درد در دیگر اعضای آید، درد به عضوی گر ٢۶ا باشند. داشتهنیز دیگر اعضای شود، واقع تعریف مورد اعضا از یکی گر ا همچنین هستند.

بود. خواهند خوشحالاو بدن اعضای از عضوی فرداً فرد و مسیح بدن جمعاً شما ترتیب، این ٢٧بهشرح به را معینی اشخاص کلیسا در خدا که است این ٢٨مقصودم هستید.اینها از بعد و معلمین سوم انبیاء، دوم رسولان، اول است: داده قرار زیرزبان های به که آنانی و مدیران و مددگاران و شفا دهندگان و معجزه کنندگانمعجزه همه آیا هستند؟ معلم یا نبی یا رسول همه ٢٩آیا می گویند. مختلفسخن

..

..........

٢٢

یا می گویند؟ سخن زبان ها به همه آیا دارند؟ شفا دادن قدرت ٣٠یا می کنند؟باشید عطایا بهترین خواهان زیاد شوق با ٣١پس می کنند؟ ترجمه را زبان ها همه

داد. خواهم نشان شما به را راه بهترین کنون ا و

محبت

نداشته محبت ولی گویم سخن فرشتگان و مردم زبان های به گر ١ا صدا١٣.. و سر پر چمته یک یا و خالی میان دهول یک فقط باشم،و باشم دانش ها تمام و خدا اسرار کلیه درک و پیشگویی به قادر گر ٢ا هستم.کنم، منتقل دیگر جای به شان جای از را کوه ها بتوانم که باشم ایمانی دارایبدهم فقرا به را خود دارائی تمام گر ٣ا هستم! هیچ باشم نداشته محبت ولیهیچ باشم، نداشته محبت اما دهم، سوختن به خدا راه در را خود بدن حتی و

شد. نخواهد من عاید فایده اینیست. تکبر و خودبینی و بدبینی محبت در است. مهربان و بردبار ۴محبتبه کینه و نمی شود خشمگین نیست. خودخواه ندارد. ناشایسته رفتار ۵محبتشادمان راستی از ولی نمی شود خوشحال ناراستی از ۶محبت نمی گیرد. دلامیدوار و خوش باور حال هر در و می کند صبر حال همه در ٧محبت می گردد.

می کند. تحمل را باری هر و استیافت خواهد خاتمه زبان ها به گفتن سخن و رفت خواهد بین از ٨پیشگویی٩عطایایی رفت. نخواهد میان از محبتهرگز اما می رود، میان از معرفت بیان وآنچه هر کمال، آمدن با ١٠اما است. ناتمام و جزئی پیشگویی، و معرفت مانند

می رود. بین از است ناتمام و جزئیدلیل و می کردم فکر طفلانه و می زدم حرف طفلانه بودم طفل که ١١موقعی

١٢آنچه کشیده ام. دست طفلانه روش های از شده ام بزرگ که حالا می گفتم.چیز همه زمان آن در ولی است آئینه تار و تیره تصویر مثل می بینم کنون ا رادرآن ولی است کامل نا و جزئی می دانیم کنون ا را آنچه دید. خواهیم روبرو رابه نسبت خدا معرفت کمال اندازۀ به یعنی شد خواهد کامل ما معرفت زمان

من!بزرگترین ولی محبت، و امید و ایمان می ماند: باقی چیز سه این ١٣خلاصه

است. محبت اینها

..

..........

٢٣

پیشگویی با زبان ها مقایسۀ

دریافت مشتاق حال عین در و باشید محبت پی در همیشه ١پس ٢زیرا١۴.. باشید، پیشگویی عطیۀ مخصوصاً و روح القدس عطایایچون مردم، با نه خداست با او سخن روی می گوید، سخن زبان ها به که کسیاسرار روح القدس قدرت با او زیرا نمی فهمند. می گوید او که را آنچه دیگرانتقویت برای می کند، پیشگویی آنکه طرفدیگر از ٣اما می آورد، زبان به را خداسخن زبان ها به که ۴کسی می گوید. سخن آن ها با دیگران تسلی و تشویق ورا کلیسا می کند، پیشگویی که کسی ولی می کند، تقویت را خود تنها می گوید،

می نماید. تقویتهمۀ که می دانم بهتر ولی خوشحالم، گوئید سخن زبان ها به شما همۀ گر ۵ا

به که کسی از می کند، پیشگویی که کسی اهمیت زیرا کنید؛ پیشگویی شماترجمه را او سخن بتواند کسی اینکه مگر است، بیشتر می گوید سخن زبان هابه و بیایم شما پیش من گر ا برادران، ای ۶پس شود. تقویت کلیسا تا نمایدبرای اینکه مگر هیچ! داشت؟ خواهم شما برای نفعی چه بگویم سخن زبان ها

بیاورم. خدا جانب از تعلیمی یا پیامی یا معرفتی یا مکاشفه ای شمانواخته واضح و شمرده بطور گر ا چنگ، یا نی مثل بی جان سازهای ٧حتی

گر ا هم ٨باز چیست؟ آن ها آهنگ که نمایند درک شنوندگان چگونه نشوند،٩همچنین سازد؟ جنگ آمادۀ را خود که کیست بدهد، نامفهوم صدایی شیپورمی گوئید؟ چه بفهمند دیگران چگونه بگوئید، نامفهوم سخنان زبان ها به شما گر امختلف زبان های دنیا، ١٠در بود. خواهد هوا باد شما سخنان صورت دراینبا که را زبانی من گر ا ١١اما نیست. بی معنی آن ها از یک هیچ اما است، بسیارنسبت نیز او و بود خواهم بیگانه آن گویندۀ به نسبت نفهمم می شود، صحبت آنباشید، روح عطایای صاحب دارید اشتیاق شما ١٢چون است. بیگانه من بهمی باشد. کلیسا پیشرفت و تقویت باعث که بیابید را عطایایی بیشتر بکوشیدبه قادر که کند دعا باید می گوید، سخن زبان ها به که کسی آن ١٣بنابراینمشغول من روح کنم، دعا زبان ها به من گر ا ١۴زیرا باشد. خود پیام ترجمۀدعا خود روح با من کنم؟ چه ١۵پس ندارد. نقشی آن در من عقل ولی دعاستطریق همین به و کرد خواهم دعا نیز خود فهم و عقل با حال عین در و می کنم

..

..........

٢۴

این غیر ١۶در نیز. خود فکر با و خود روح با یعنی خواند، خواهم حمد سرودهدایای دارای که کسی آن می کنید، سپاسگزاری روح در را خدا گر ا صورتاو زیرا بگوید، آمین شما سپاسگزاری دعای به نسبت چگونه نیست، روحسپاسگزاری جالبی طرز به که دارم ١٧قبول نمی فهمد. می گوئید شما که را آنچه

فایده! چه نیست دیگران تقویت باعث گر ا ولی می کنید،١٩اما می گویم، سخن زبان ها به شما همۀ از بیش من که شکر را ١٨خدا

ده گفتن از دیگران، تعلیم برای را معنی با کلمۀ پنج گفتن کلیسایی عبادت درمی دانم. بهتر نامفهوم زبانی به کلمه هزار

شرارت و بدی به نسبت اما نباشید؛ کودکان مانند عقل در برادران، ٢٠ایشده نوشته تورات ٢١در باشید. بالغ اشخاص عقل در و بمانید نوزاد یک مثل

است:قوم این با بیگانگان لبان از و بیگانه زبان های به من که می گوید «خداوند

داد.» نخواهند گوش من به آن ها این وجود با و گفت خواهم سخنایمانداران، برای نه بی ایمانان برای است نشانه ای زبان ها عطیۀ کلام، این ٢٢مطابق

گر ا ٢٣پس بی ایمانان. برای نه است، ایمانداران برای پیشگویی آنکه حالاشخاصی وقت همان در و بگویند سخن زبان ها به و شوند جمع کلیسا تمامنخواهند آن ها آیا شوند، وارد شما مجلس به باشند بی ایمان یا بی اطلاع کهشخص و کنید پیشگویی شما همۀ گر ا ٢۴اما هستید؟ دیوانه شما همۀ که گفتبه را او می شنود، او را آنچه شود، داخل شما مجلس به بی ایمان یا نو ایمان٢۵و می شود، داوری می شنود که سخنانی وسیلۀ به و می سازد گاه آ گناهانشخواهد پرستش را خدا درآمده زانو به و شد خواهد فاش او پنهانی اندیشه های

شماست. میان در خدا واقعاً که می کند اعتراف و کرد

کلیسا ترتیبدر و نظم

جمع هم دور وقتی که است این مقصودم چیست؟ من منظور برادران، ٢۶ای

ترجمۀ یا زبان ها به سخنی یا مکاشفه ای یا تعلیمی یا سرودی هرکس می شوید،گر ا ٢٧و شود. انجام همه تقویت منظور به باید اینها همۀ باشد، داشته را زباناز بعد یکی و نباشد بیشتر نفر سه یا دو گوئید، سخن زبان ها به می خواهیدآنجا در کننده ای ترجمه گر ٢٨ا باشد. ترجمه با هم آن و بگوید سخن دیگری

..

..........

٢۵

اینکه مگر کند، صحبت زبان ها به مجلسکلیسا در نباید کس هیچ نباشد، حاضرپیشگویی است قرار که نفری سه یا دو ٢٩آن باشد. خدا و او بین او صحبتگر ا ٣٠اما کنند. قضاوت ایشان گفتار دربارۀ دیگران و نمایند صحبت کنند،گفتن سخن مشغول که کسی آن برسد، مجلس حاضران از یکی به مکاشفه ایبرای دیگری از بعد یکی می توانید شما ترتیب این ٣١به شود. خاموش استاختیار تحت باید پیشگویی عطیۀ ٣٢زیرا بگوئید، سخن همه تقویت و تعلیمنظم خدای بلکه نیست، مرج و هرج خدای خدا، ٣٣چون باشد، آن گویندۀدر ٣۴زنان است. رواج مقدسین کلیساهای تمام در چنانکه است. آرامش وتورات آنچه مطابق بلکه ندارند؛ گفتن سخن اجازۀ زیرا باشند، خاموش کلیسابدانند، چیزی امری دربارۀ می خواهند گر ٣۵ا باشند. مطیع زنان می گوید، نیزسخن کلیسا در که نیست شایسته زن برای زیرا بپرسند، خود شوهران از خانه در

بگوید.تنها او پیام یا و است؟ شده شروع شما از خدا پیام که می کنید گمان ٣۶آیا

روحانی عطایای دارای یا بخواند نبی را خود کسی گر ٣٧ا است؟ رسیده شما بهگر ا ٣٨و است. خداوند امر می نویسم را آنچه که کند تصدیق باید بداند، دیگر

شد. خواهد بی اعتنایی نیز او به نسبت کند، بی اعتنایی امر این به کسیعین در و باشید داشته پیشگویی عطیۀ به شوق من، برادران ٣٩خلاصه ای

ترتیب و نظم با باید کارها همۀ ۴٠اما نکنید. منع را زبان ها به سخن گفتن حالشود. انجام

مسیح رستاخیز

اعلام شما به قبلا که را مژده ای می خواهم کنون ا برادران، ١ای شما١۵.. یاد به هستید، پایدار آن در و نمودید قبول شما و بودم کردهایمان اینکه مگر می یابید، نجات آن وسیلۀ به باشید محکم آن در گر ٢ا بیاورم.

نباشد. واقعی شماسپردم شما به را انجیل حقایق مهمترین یعنی بود، رسیده من به که را ٣آنچه

برای مسیح انبیاء، نوشته های و تورات پیشگویی های مطابق که اینست آن وبعد ۵و گشت زنده سوم روز در نوشته ها مطابق نیز و شد دفن ۴و مرد ما گناهانبه هم بار یک ۶و ساخت ظاهر حواری دوازده آن به سپس و پترس به را خود

..

..........

٢۶

زنده اند امروز تا آن ها بسیاری که شد ظاهر ما برادران از نفر پنجصد از بیشدیدند. را او رسولان تمام سپس و یعقوب آن از ٧بعد مرده اند. بعضی ولی

ساخت؛ ظاهر بودم، نارس طفلی آن ها برابر در که من به را خود همه، ٨آخر

رسول که ندارم را آن شایستگی حتی و هستم کمتر او رسولان تمام از من ٩زیراخدا فیض وسیلۀ به ١٠اما می رسانیدم. جفا خدا کلیسای بر چون شوم، خواندهزیرا نبود؛ بی فایده گردانید، من نصیب او که فیضی و هستم هستم، امروز آنچهخدا فیض بلکه نبودم؛ من واقعاً گرچه کشیدم. زحمت بیشتر ایشان همۀ از منباشم، کشیده زحمت بیشتر من خواه حال هر ١١به می کرد. کار من با که بودشما و می کنیم اعلام ما همۀ آنچه است این زیرا ندارد، تفاوتی ایشان، خواه

آورده اید. ایمان این به نیز

مردگان رستاخیز

مرگ از پس مسیح که باشد این می کنیم، اعلام ما که را مژده ای گر ا ١٢پس

وجود مردگان قیامت که کنید ادعا می توانید شما از بعضی چگونه شد، زندهنشده زنده هم مسیح پس باشد، نداشته وجود مردگان قیامت گر ١٣ا ندارد؟ایمان هم و است بی فایده ما بشارت هم باشد، نشده زنده مسیح گر ا ١۴و است!زنده که صورتی در است، ساخته زنده را مسیح خدا که گفتیم ١۵وقتی شما!گر ا ١۶زیرا داده ایم. دروغ شهادت خدا به نسبت نباشد، درست مردگان شدننشده زنده مسیح گر ا ١٧و است نشده زنده هم مسیح نمی شوند، زنده مردگانآن ١٨از هستید. خود گناهان در هنوز شما و است بیهوده شما ایمان است،به ما امید گر ١٩ا باشند! شده هلاک باید مرده اند، که هم ایماندارانی گذشته

هستیم! بدبخت تر مردم تمام از باشد، زندگی این به مربوط فقط مسیحمیان از که است کسی اولین و شد زنده مرگ از پس مسیح حقیقت در ٢٠اما

همان طور آمد، یکانسان وسیلۀ به مرگ چنانکه ٢١زیرا است. برخاسته مردگانکه همان طور ٢٢و رسید. فرا دیگر انسان یک وسیلۀ به نیز مردگان از قیامتبا پیوستگی در که کسانی تمام می میرند، آدم با همبستگی بخاطر آدمیان همۀاول می شود: زنده خود نوبت به کس هر ٢٣اما شد. خواهند زنده هستند، مسیحپایان آن از ٢۴پس هستند. او به متعلق که آنانی او آمدن وقت در بعد و مسیحو برانداخته را قدرت ها و قوت ها و فرمانروایان تمام مسیح و رسید خواهد کار

..

..........

٢٧

دشمنان همۀ خدا که زمانی آن تا ٢۵زیرا سپرد. خواهد پدر خدای به را پادشاهیدشمنی ٢۶آخرین دهد. ادامه خود سلطنت به باید او نگذارد مسیح پای زیر رارا چیز همه خدا که می گوید خدا ٢٧کلام است. مرگ می شود، بر انداخته کهچیز» «همه عبارت که است معلوم البته ولی است. داده قرار مسیح پای زیرکه ٢٨وقتی نمی شود. می گذارد، مسیح فرمان تحت را چیز همه که خدا، شاملرا خود خداست، پسر که نیز مسیح بگیرد، قرار مسیح فرمان تحت چیز همهبر خدا تا داد خواهد قرار گذاشت، او فرمان به را چیز همه که خدا، اختیار در

گردد. کم حا کائنات کلمی گیرند؟ تعمید مردگان عوض به عده ای چه برای صورت این غیر ٢٩درمی گیرند؟ تعمید ایشان نام به دیگران چرا نمی شوند، زنده اصلا مردگان گر ابرادران، ٣١ای باشیم؟ روبرو خطر با زندگی ساعات تمام در باید چرا ما ٣٠و

روز هر که می خورم سوگند می کنم، افتخار شما به عیسی مسیح خداوند، در چونبا افسس در انسانی انگیزه های روی از فقط من گر ٣٢ا می شوم. روبرو مرگ بانمی شوند، زنده مردگان گر ا می شد؟ من عاید چیزی چه می جنگیدم جانوران

مرد.» خواهیم فردا زیرا بنوشیم، و «بخوریم پس٣۴درست می سازند. فاسد را خوب اخلاق بد، معاشران ـ نخورید ٣٣فریبرا این و نمی شناسید را خدا شما از بعضی زیرا نکنید، گناه دیگر و کنید فکر

می گویم. شما شرمساری برای

بدن رستاخیز

ظاهر بدنی نوع چه با و می شوند زنده چگونه «مردگان بپرسد: کسی ٣۵شایدنخواهد زنده آن می کارید، زمین در تخمی وقتی نادانان، ٣۶ای می شوند؟»یک خواه است، دانه یک فقط می کاری آنچه ٣٧و بمیرد. اول اینکه مگر شد،است. نگرفته را خود نهایی شکل هنوز آن و دیگر دانۀ هر یا باشد گندم دانۀمخصوص بدنی تخم، نوع هر به و می دهد آن به بدنی خود ارادۀ مطابق ٣٨خدا

یک آدمیان گوشت نیست، قسم یک زنده موجودات همۀ ٣٩گوشت می بخشد.خود به مخصوص گوشت ماهیان و پرندگان حیوانات، از دسته هر و است قسمنیز آن ها زیبایی های و دارند فرق زمینی با اجسام آسمانی ۴٠اجسام دارند. راستارگان و ماه زیبایی و است قسم یک آفتاب ۴١زیبایی دارد. تفاوت هم با

..

..........

٢٨

می شود. یافت گون گونا زیبایی های ستارگان میان در حتی و دیگر نحویفانی می شود کسپرده خا به آنچه بود: خواهد چنین نیز مردگان شدن ۴٢زندهخوار و ذلیل می رود ک بخا ۴٣آنچه است. فناناپذیر بر می خیزد آنچه و استو می شود کاشته ناتوانی و ضعف در است. جلال پر بر می خیزد آنچه است.روحانی بدن و می شود سپرده ک خا به جسمانی ۴۴بدن می شود. سبز قدرت در۴۵در دارد. وجود نیز روحانی بدن هست، جسمانی بدن همچنانکه بر می خیزد.گشت.» زنده نَفس آدم، یعنی انسان «اولین است: شده نوشته خصوص ایناول نمی آید. اول است، روحانی ۴۶آنچه گردید. زندگی بخش روح آخر آدم اماآدم و شد ساخته زمین ک خا از اول ۴٧آدم می آید. روحانی آن از بعد و جسمانیآسمانی ها و شبیه اند شد ساخته ک خا از که او به کیان ۴٨خا آمد. آسمان از دومخود به کی خا شکل که ۴٩همان گونه دارند. شباهت آمد آسمان از که او به هماین مقصودم برادران، ۵٠ای گرفت. خواهیم خود به نیز آسمانی شکل گرفتیم،خدا پادشاهی در نمی تواند است، شده ساخته خون و گوشت از آنچه که استداشته نصیبی فناناپذیری در نمی تواند است، فانی آنچه و باشد داشته حصه

باشد.مرد؛ نخواهیم ما همۀ سازم. فاش شما برای را رازی تا دهید ۵١گوش

آخر شیپور صدای آنکه محض به بهم زدن چشم یک با لحظه یک در ۵٢بلکه

برای مردگان و می آید در صدا به شیپور زیرا یافت خواهیم تغییر شود، شنیدهبا باید فنا ۵٣زیرا یافت. خواهیم تغییر نیز ما و می شوند زنده فناناپذیر زندگیبقاء با فنا که ۵۴زمانی گردد. پوشیده ابدی زندگی با مرگ و شود پوشیده بقاء

که: شد خواهد تمام است شده نوشته آنچه شود، پوشیده زندگی با مرگ واست.» گردیده کامل پیروزی، و گشته نابود «مرگ

کجا؟» تو نیش موت ای و کجاست تو پیروزی مرگ، ۵۵«ای۵٧اما می گیرد. قدرت شریعت از گناه و می شود زهرآگین گناه از مرگ ۵۶نیشاست. بخشیده پیروزی ما به عیسی مسیح ما خداوند وسیلۀ به او که شکر را خداو کار در همیشه بمانید. استوار و پابرجا عزیز، برادران ای ۵٨بنابرایناو خدمت در شما زحمات که می دانید زیرا باشید مشغول خداوند خدمت

بود. نخواهد بی نتیجه

..

..........

٢٩

پول جمع آوری

یهودیه: مقدسین برای اعانه جمع آوری خصوص در کنون ١ا کنید.١۶.. عمل نیز شما کردم امر غلاتیه کلیساهای به که همان طورنسبت به باید شما از یک هر یکشنبه) (روز هفته هر روز اولین در ٢یعنیمن آمدن موقع تا کنید پس انداز را آن و بگذارید کنار پول مقداری خود درآمدشما که را کسانی رسیدم، آنجا به که وقتی ٣و نباشد پول جمع آوری به احتیاجیگر ا ۴و ببرند. اورشلیم به را هدایا تا می فرستم معرفی نامه با کرده اید انتخاب

رفت. خواهم ایشان همراه باشد، صلاح من رفتن

آینده سفر پولُسبرای نقشۀ

عبور مقدونیه از دارم قصد زیرا می آیم؛ شما پیش مقدونیه از گذشتن از ۵پس

به و برم سر به شما با را زمستان شاید و بمانم شما پیش مدتی ۶ممکن کنم.٧در داد. خواهم ادامه باشد کجا هر به خود سفر به شما کمک با وسیله اینبا بعداً امیدوارم زیرا کنم؛ دیدن شما از عبور هنگام در نمی خواهم حاضر حالخواهم افسس در پنتیکاست عید تا ٨من بمانم. شما پیش مدتی خداوند اجازۀچه گر ا است، شده داده من به مؤثری خدمت برای بزرگی فرصت ٩زیرا ماند.

دارند. وجود آنجا در زیادی مخالفینتشویش هیچ شما میان در که باشید متوجه آمد، آنجا به تیموتاوس گر ١٠ا

می کند. کار نیز او مشغولم، خداوند کار در من که همان گونه زیرا باشد؛ نداشتهراه به سلامتی به تا کنید کمک را او و نشمارد حقیر را او کس هیچ ١١پس

راه به چشم برادران دیگر و او آمدن برای زیرا برگردد؛ من نزد داده، ادامه خودهستم.

برادران همراه که کردم، تشویق زیاد را او من اَپلَس، ما برادر خصوص ١٢در

بیاید، موقع این در که است نشده متقاعد کاملا ولی بیاید، شما دیدن به دیگرآمد. خواهد یافت فرصت هرگاه اما

..

..........

٣٠

اوامر آخرین

کارهای ١۴همۀ باشید. جوانمرد و قوی بمانید، ثابت ایمان در باشید، ١٣هوشیاردهید. انجام محبت با را خود

آن ها که می دانید و می شناسید را استیفان خانوادۀ برادران، ای کنون ١۵انمودند. مقدسین به خدمت وقف را خود که بودند یونان ایمانداران اولینهمکاری شما با که شخصدیگری هر اشخاصو این مطیع ١۶درخواستمی کنم

باشید. می کشد، زحمت و می کندرا شما نبودن زیرا شدم، شاد اخائیکاس و فرتوناتوس و استیفان آمدن ١٧ازبخشیدند. شما روح به همچنین و من روح به تازه ای نیروی ١٨و کرده اند جبران

کرد. قدردانی باید اشخاص چنین ازکلیسایی با پریسکیلا و کیلا ا می فرستند، سلام شما به آسیا ١٩کلیساهای

می فرستند. شما به گرم سلام خداوند در می شود، تشکیل ایشان خانۀ در کهگوئید. سلام یکدیگر به مقدسانه بوسۀ با می فرستند. سلام برادران ٢٠جمیع

می رسانم. سلام خود خط با پولس من خاتمه، ٢١درخداوند «ای یعنی ماراناتا ندارد. دوست را خداوند که هر است ٢٢ملعون

بیا.» ما،باد. شما همۀ با عیسی ما خداوند ٢٣فیض

آمین. باشد. هستید عیسی مسیح در که شما همۀ با همواره من ٢۴محبت