18:15:36 :برغم ناذا | 17:57:21 :باتفآ بورغ 12:17:06 :رهظ...

20 نهایتنشرحبی ایازتاب بوچک قابک تقویمتاریخ فوکوس روم±اتور بزر، امپر±تین بزرستان به کن¥ معرون یکمستانتیدی، کن می2۷2 تم فوریهبر با بیست و هفل پیش، برا سا1۷4 ی رومذه\ رسم، مسیحیت را مدی می313 ن در ســال فرمان مین طیستانتییا آمد. کن به دنن امروزیصربستا هر نیش در ش نیقیهل و کنگرهه آرهــا، کنگررمن تها ویزیگو از شکســت دادن و آزادی داد. او پسگر نیز مذاه\ دیار آن بهد و در کنم کر اعه شد. او داد غسل تعمیدوســی بدست یک اسق¦ آری اواخر عمرتین درســتانیل داد. کن تشک در مسیحیت وحدتور حف را به منلمقدس بنا شد. شهر بیتاتین درستان، به دستور کند مقدسسای مرقم کرد. کلی اعمنودی م چهار میر سدهدن را دکر[ مصلو نامیده شد. نامن یکم به اینستانتیفتخار کن به اتینستانشهر کن تینوپولستانن4 ه عبارتی کا قسطنطنیه، و بستانبول، ی شهر ااد رخدهازخستينپادشا ن(یبزرگ هانر معروفبهیچهارم هانرجگذاری تا) دی مي1594(فرانسهقامپادشاهدرم) دمانبوربون دو احمد از سوی دکتر اندونزیاستجمهوریرات ریختيا ا تفویÉ اندونزÉس جمهورل، موس اســتقهبر جنبش سوکارنو رل سوهارتو نرا این کشور بهÉــتين رئيسجمهور و نخس) دی مي1967( و در بخشی از بخش پوليساریه آزادیل جبهم اســتق اعت جمهوری تشکيل حکوم غربی و قشه صحرای منطقه مورد منا) دیمي1976( راvصراتيکعربی دموک طلوعلی، حکيم،دبن حسين عامحم الدین مL بها کامل نام با-ی بهایx شي قرنمداردناشمنرخودانعر،ادیب،مون،شاضيدانجم،ریاقيه،عارف،م ف) خورشيدی925(ازدهمهجری دهمویویســنده، ن- آریانپــور اميرحســينرانی ای نشــگاهد داســتا اترجم وگنویس، م فرهن) خورشيدی1303( برنده جایزهــی بازیگر آمریکای- تيلور اليزابت شيروانی به رویی چون: گر ین در فيلمهای ، نقشآفرسکار ا) دی مي1932( ترافمیترسد،کلئوپازویرجينياول دا¡،چهکسیا غروبشناس و پزشکژیست، روان عصبشــناس، فيزیولو-ن پاول¦ ایوايق برای تحق1904 سال و پزشکیولوژیس، برنده جایزه نوبل فيزی رو) دی مي1936(علمعصبشناسی روی موسيقی ، عضو شورایرانی اینده خوان-ان بنسينvم غجمن نگذارانوبنيانموسيقیتهرانزهنرستادآواستا رادیو،ا) خورشيدی1364(ایران موسيقی ، صاحب آثاری چون:يســیــنده سوی نویس- آليس ریوا اد، بامد لفبای امش کندوها،د شن، آرانی در دوردست، همان برهای ا) دی مي1998( از فراموشیز خاطره و اE P A حمدبدرا/لمیشوند.عکس:متحمریهامدرگی\راازتشدیدنآسیشتریدبیکودکانشایعنیی²واقعیجنیانقربانمیاندهاست.اینخودرسیاسبهمراحلحسªدمشغوطهشرقیسوریهدردولتیروهایستهاونیوریدبینترخور زدوخوا½یa صفحه آخـــر[email protected] :میل صفحه آخر ایشوبM ½ی از درولیدa زای اصل سخن با|ا کاشیمرجواد غمدv مستند کهفقم. کسانی هر مواین روزگا در ا شــماز نو ساختمه چيز را ا باید ه دوبارهر میکنند فکقد این شما در ن کرد. سخنزه اســتواری تا و بنای درباره راا تمثيل شمان درست اســت، ام دوستابیدانم. انقيــق نمح خيلی دقب و اص انقی بنایریب و ساختنر مدعا، تخمکن اســت د مارعادل همان قر معموبها م انقماشد، ا تازه بايسند برای تأس مردمانقی ميانی اخرها و مداشــيه را بهردم حابها مری نو. انق روز و روزگابهاــد. انقل میکنن فعــال تبدیهای ســوژهیجادرانی نو اــيس دوزه برای تأسنرژیهای تا اداختنی دران به معناردمار و مدار م میکنند. قر زندگی جمعی اســت.زهای براینا و مبنای تا بزهای اســتوارينند بنای تابزم ب ــردمرگاه م هژهای ویند، فضایب میزن، دســت به انق کنندصی واصلــی خا یــک همصدای میســازند، به رامگانی آنهاســت عام و ه یک خواند و میشــو خوبیبها مرجعهاییانگيزد. به نظرم انق برمماسی است، ارژیبخشيدن به حيات سيا برای انبی در کار انقساسا این است که امروز ما مسأله امروز مامعه ابی، جای انق فضاف نيست. به خن آشوبهای آنه اســت. از درو جامعه گسيختده شود، بسياران شــر و پليدی زا میتواند هزاربراین شــرایط هســت. بناتر از اینکه هولناکید.بازی هفتسنگ د دوگانه در آن نباید فعلی را سیاه بختا½³زاد سمیریم مÃ|ÀË ¿و را گذاشته رویته و سرشهای نشس یک گوشه است،لی که او نشســت، همان شــک نوهایش زای زانو جداش را از روشــينم. ســرارش مین کنســتی سفيد و میکند. پوی نگاهم و زیرچشــم گونهایز بارد، چشمهای ســبی روشن دا موهاما میرسد اا به نظرم، زیب که، در یک اندک برآمدگوید:ر لب می زی ارد وقتییش نا ند غمگين. صدا دو دســتش را». ارد ایش خبر ندکســی از فرد« دوماه پيش،« : گویدهد و می فشار مید روی هم، سر همين تقاطع با یک ماشين عروس مدل با سمت»... د کردخوری بر با یک موتور سرعت آمد و ار از روی ...موتورسو« : هد مید نشــانمن را خيابامیکنيد . باور ناد توی جوبب شد و افت پرتا موتورتاد. نفسق افتفا نيه ار چند ثافاقــات دم این ات تما پشــت فرمان مبهوتیآمد، مات و نمماد با دایدند سمت جوبد. رهگذرها دوکش زده بو خش بهخرهی بايقهاکی دودق از مکث ی هم بعدماد و دافت سرا¡د و مثل بقيه ر باز کر و در راش آمد خودز ماشينهاییش عروس ا خوم و موتورســوار. قوصورتشــانی سرو تو ند وه بوده شــده پياد همرا نده بودیدود توی جــوب چه دعلوم نب ند. م میزد میرفتند و ار به چ` و راســت بيقر که اینطــورهشدنت پيادOــتند. عروس جرک میخواس کمترین نگار با قوی اخل جوب را نداشــت. ان دید و د به صندلی، چشم ازهبودنش نيا، چسباند چسب د جلو پاشيده شدهيشه که روی ش خونیهای لکه بدری روی ا ضر دو دستش ر»... بود، برنمیداشت بغل میگيرد، خودش را توی میگذارد وها شانه میرود. آب دهانش و عقبواره جلو گهعد شبيه ب هرعــروس به« : گویدهــد و می را قــورت میده شد و رفت کنارز ماشــين پياد نی بود، اکند جان . گردن پا کمی بلند شدی نوکیســتاد. رود اما داخل جــوب نگاه کرد. ترس و لرز به دا کشــيد و با موتورسوارکی بود. اطراف ســر وحشتنا صحنهشت خونش را داخل ت ســر نگار غرق خون بود، ادم عقب رفت،، وحشــتزده یک ق ند گذاشته بود ارد،زو بيشتر ند ا بود یک آرز نگاه مستأصلش پيد ا با بعدی عقبش میزد،د و کم بوکه زندگی فيلم اینکی خيابان از آن یماد میگفت به داخی و خنده شو.... امتر چه عجلهای داری، آرست، یاتر ا، خلوت برو بقه رالیت، نه روز مسان اسوز عروسیماوز، ر امرهد:ه بيرون مید صدا از سين با نفســش را»... ردَ مردمحظه خيابان شــلو¡تر میشد، م لحظه به ل« ی اطراف و ساختمانها و خانهچه و خيابان از کو ان. عروس ســر جو میرساندند بان را خودشــا، کف خيابــان، روید روی زميــن نشســته بوه بود، مثل بختش. سياه شــد آسفالت. لباسش».... گرفته بود دستشد وش را کنده بو ســر تور لش راوز عــروس حاصيــف حال و ر تو تعریف وهد. فشار مید را روی همیکند، چشــمها بدتر م رانیَ وَ بار د و چند ا کف دســت میگيرد پيشانی ر نی میشود،وتش که طوهد. سکش مید مالشه بود، موتورســوار آمدی سریچه ب« : یپرسم م بسته« : هدشان مید را ن با دست زمين» رده بود؟ُ موی زمين، دفتر و دستکشفتاده بود ررش ا سيگاه بود. از موتورش فقط یک شد . موبایلش خرد همد و آن کردنمکردم که بود. مپاره باقی ماند آهنکــی رفت داخلد کنار و ی موتور را کشــيدن مث جوانود، نبيه بلد بی اولمکها نگار ک جوب، ا خبری که آنــد. بدترینت و گفت نمیزن ا گرف ر نگار خطبهد داد، اما به عروس و دا لحظه میشــد باشند...ی کرده جارق را ط، صيغه نخوانده عقد را». دســتش خونی بود، دو که بيرون آمد از جوبگاهشاندش میگيرد و ن به خو کف دو دست را رووط کفن دست، روی خط ای سرانگشت میکند. با بختش، شاید خط میگردد چيزیگر پی دست دی را مشت میکندود، دستش اميد که میش نا مثهيچکس« : گوید کند، می نگاهــم اینکه و بدونایش چههل بنده تــوی د اند ا نمید غير از خــدمایان لبهایش ن رویبخند تلخی ل»... میگذرد ند جایزو میکردی که آرهمانهای« : میشــودر میکنندر خدا را شکربا هزا عروس باشند، حا دست به زمين میگذارد و به». يستند او ن که جایلوارش و ش خاک مانتود وز جا بلند میشو زحمت اگين درشــت میافتد به نمیتکاند. چشــم را مزگیدارد.ش،برقتا گرانقيمتيانحلقه برل شهرارa حی فرمود که متواضعی متعال به من و خداخر نفروشد وگری ف ، تا هيچ کس بر دی باشيدکند.یوتجاوزنرگویگریزو بهدی احدی)(مدv م حضرتوا½m بخت بهودانو ز عمر جا ا وصال به که آن ا مرا آن ده خداوندزدوباکسنگفتمشيرم بهشم بههان ن از دشمن که راز دوست این در برگی مردن بند به دا¡ بهز ملک جهان ا او که به جانمنبپرسيديب خداراازطب توانبه ناشوداین کهآخرکیالسروماگشتکانپایم گلی به ارغوان بود خاکش ز خونهدمفرمامدعوتایزا بهخلدنبوستانبهسيبزنخزا کهاین باش اوم گدای کوی دای دودانبهمآنکهدولتجا بهحکدپيرانبازپن ناسرمتا جوا به بخت جوان از ای پير که رندیدهستیگفتچشمکس شبیمانبهگوشمدرجهوارید زمر استه رود آب حيات اگر چه زندانبه ازاصفهزما ولیشيرادهاندوستشکر اندر سخن ازآنبهتهحاف وليکنگف حافازتاب بیت راها²سن« دداشت نتشار یا شنبه گ~شته ا شيخانی در احمدی مهرداد به قلم»ينr درست ب اتی را در پیرازتابها و ن , ب»²هفت سن« ستونجموعهر از این مار دون کن ستون داشت که در ذی¶ وجوادمدvم« و دکتر»سعيد برزین« که توسط آقایانآوریم:نشدهاست,میبيا»اکاشیمر غ1355 شماره| سال پنجم| 2018 فوریه27 | 1439 لثانیدیا جما10 | 1396 اسفند8 سهشنبه18:15:36 اذانمغرب:| 17:57:21 غروبآفتاب:|12:17:06اذانظهر:|06:36:52: طلوعآفتاب|05:13:29: اذانصبح: وقاتشرعي اعاتی اطيســتمهاس« کتــاب شــرکت انداز یکچشــم( » مدیریت بی استن کتا عنوا) يتالی جهانی دیج کــه با ترجمهدیکار امــن اس.جوا از وسهزاده توسط موسدس نوید کریم مهنشریف،صنعتی نشگاه دا علمیرات نتشا ا اینر شده اســت. موضوع اصلی منتش مدیریتعاتیی اط کتاب نظامهــاویسندهز پيشگفتار، ن است. در بخشی ا ین کتابد از به قلم درآوردن ا هدف خوب فراهم ین کتا اهدف« : استين روشن ساخته را چنعاتوری اطز مدیریت فنامند ا نشی نظام آوردن داتفاده در کسب ویکه بتواند برای اس اســت؛ بهطورن یک مدیر باتجربه ود. بهعنوا کار و صنعت به کار روتهبيشترمشک ،شاهدهستمکستادينیکا همچنابی و ارزی خاطر عدم آگاهی، به در کسبوکار و صنعت بردآناست.عاتوکاروریاطشفنا دانهای شــيوهل وصــه اصو بهطــور خ یــن کتاب ازم کســب و کاری نجام هر ا که بــرای اتــی ر مدیریهيمی را مفاــامــپس تمهد. س توضيح مید اســتت بــرای موثــر بودنعای اطيســتمها کــه در ســد و پــس از آن به میکنــد بيــان بــه کار میرونمیپردازد.-... نکدادهور،با ،نرمافزا سختافزار- فناوریعوامل وMI Sيمدريبانتصميستمهایپشت برنقشسر ســازمان تأکيد دMI S اجــرای موفقيتآميز واپسوری و ، پرســشهای مر نامه واژه و درنهایت با میکند ین کتاب اه کامل میشود. نتخاب شد ا لب خواندنی مطا،MI Sمفهومیمدیریتپایه دربخشهاید در کســب و کار و صنعت، فناوری بر کارا ســاختاربندی شدهه نمونه وMI S دره به دنيایرد پاینده را از موا است که خواند و درعات میبر اطد فناوری بر قعی کار وا مدیریتعات در برد اط کار سراسر آن برين،یکند. همچن کســب و کار تأکيد مهد وش مید را پوشlت رای موضوعاام تمد فناوری جدیذب موج ا برای جنده ر خوان میکند. آماده قادر سازد موضوعنده راکه خوان این برای ین کتاب ای با موج رویاروی ا بــرای کند و او ر را به راحتی درک لب را دررد مطاش دا فناوری آماده ســازد، ت جدیدری است که بهطورزم به یادآو . ه کندمکان ساد حد ا ان و مدیران،ستاد ارزش اهای با یدگاه گستردهای د . کتاب حاضر، آموزشه شده است بردرسی و به کار بر ان آن در کسب و بريســتم و کارحان س مدیران، طرا ار دادهف خود قرومی را هدادهای عمعت و نه کار، صن ارشدی کارشناسیشجویان برای دانين است. همچن مدیریتهایرک در دورهریافت مــده دنبال د که ب یانه و علمدی را برهای کار برنامه)MB A ( کسب و کار». بودرمفيدخواهددنيزبسيا ایهستن یانه راچشمانداز( » مدیریتعات اطيستمهایس« کتابشــته وامن نو)يتالــی جهانــی شــرکت دیج یک یمزاده دردس نویــد کر مهن با ترجمهدیــکار اس.جوا نشگاهرات علمی دا نتشاسه ا توسط موس صفحه و392 رشدهاست.ریف،منتش صنعتیش کتابیت در یک مدیریeاÔی اطها¹ا نبیینe بردیa بایدزی را بااب شيخانی احترام جن با| سعيد برزین که بازی شادمانهگویيد امی. درست می گرمشــقکارســخت یروزبایدسر کودکانهدگویم که بدهيد، میجازه ا اگرمروز ما باشد. ا اگریبينم ويح م را صح شــماش ت جهتیشکافم. بنده بدهيد مقداری آن را مجازه ا نجامبگيرد: یداعتقدمکهچندکاربا م طلبانح اص باید ميان هرچيز از بيش- اولهماســت،صحبتویآنهامآنچهبرا دربارهحطلبین اصعنی گفتماگو شود. ی گفتویکنيمچهمکهبدانيم توضيحدادهشود.این یموبهکجاآمدهازکجا اهيــمواچهمیخو و بودهــایکارمانچهت.ضعفه خواهيمرف در دســت داریم.ی برندهای کارتها و چهــهای زمينهی درون جبهگــو این گفتودشدنيرومنونحطلبان یتروحيهاص تقو ها این شبکه خواهد شد. قدرتای آنها ه شبکه ایناست آنهايرید.برگبرنده رادستکمنگیکهازگومیگذارند.تز ابرگفتواسر کهاسمطرحشدهاست.سالپيش20 قویتحطلب را تهبران اص باید ر- دومرزارســختیپيشروکهصحنهکا کرد،چرا به باشــيم و روزگارنکه بیتجر داریم. نه ایهبران باید رده باشــيم، ولی ســخت ندیرزاردرکاندبتوانکردتاقویتحطلبرات اص روباقاطعيتبازیکنند. پيشردموطبقات قشارمختلفمابایدبا- سوميازهایشانرحســب نجتماعی بوت ا متفادش وریــک به زبــان خو صحبت کرد. هرایط خودش. از آن جمله استرحسب ش ب ها و شهرستانی جوانان و فرودست، زن طبقات ها. واقليت تعامل و گو و یان گفت اصولگرا با باید- چهارمرشدنیوعملیاست.از ینکاملهکرد.ا ومعاهده رچند بتکارعملسياسیددنبریمکها یا روایميانهنفعنيروهتهبيشازپيشبه گذش به ایط راوانستهاند شر و آنها ت است چرخيده ا¡راهآیندهبرند.گذشتهچر نفعخودپيشب است.طلبل انحــد با نيروهــای بای- پنجمباهات اشــتوصکردوبهخصگو همگفتووصاین خص اگوشزدکرد.به تژیکآنهار استرا تضادن را طلباح اص« ا که آنهشتباه ا تز سراسر نکاتقدکشيد.این بایدبهنرا»ند دان اصلیمی یت آوردهام. لو اهميت و او تيب درجه ا به تر ر پرســيدایناستکهمياندراین آنچهبایدچگونهاسآنتوبراسمکاناتموجودچيس اود به نيروهای محد کرد که باید تقسيم کارشتهباشند. اکثریدا هرزنروندوتأثيرحد زیرا ینباختيمواایکودکانهآمو ه زبازی اپيشخواهيمبرد.مبه هل احمر جمعيت همتياز: ا صاحبwww.shahrvand-newspaper.ir فلکه دوم صادقيه تهران ، نشاني:مدعلی جناحگراه مح بزر ابتدای24 یان، شماره طاهر شهيد کوچه1483778617: کدپستی44956100 فكس:44956101 -7 تلفن :44956109:ومی تلفن روابط عم جم جام چاپ:صاد تابانی اقت شرکت دنيا توزیع :87762200 تلفن:87762201 رستانها: امور شه44956200-2 ی ها: سازمان آگه تلفن44956203 فكس: شهروندی روزنامهق حرفه امه اخ ميثاق نایت بخوانيد در سا راhttp://shahrvand-newspaper.ir/ Misagh_Name telegram.me./Shahrvand_Newspaper instagram.com/Shahrvand-Newspaper جمن ان عضورسانهمدیران صنفی تعاونی و شرکت مطبوعات کشورت را درست بچین سنگهایخانیشی احمدی مهردادی بود کههایهای ما، بازیان کودکی، سرگرمی در دورز آنهاکی ادادیم. ی مینجام اهان خود در کوچه با همساين بود که بازی چن. این»هفتسنگ« ی بود به نامزیا با یاه کاشی تکسنگ، یا هفت تکهشدیم، هفت دو گروه میانز بازیکنکی اگذاشتيم، ی می را روی همفال شکسته س روی همِ سنگهای این را به ســویها، توپی از گروهکی ییخت، گروه را به زمين میرز آنهاادی ا، تعد پرتاب میکردعلوم نشود توپ طوری که ماشتند وا برمید مقابل توپ رنددنبالمیکردبلراانگروهمقاست،بازیکننامشاکدا نزد ازکیبه ی، ضربهایانشده پنهبا توپ فرصتی مناسب، و درفیآنسونيز،حریند.ازامیبردندوبازیرفمیزد افرادحریکرد قبل از اینکه توپ را زده بود، ســعی می سنگها که خواهدم بسيار کوتاه روی ها به ســنگه برای گذاشتنای. از همينروم بزنی، توپ را خورده هد و تا چشــم به بو میانداخت، سوی سنگها، آنکه توپ را بهر گروه در هد سنگها هم بتوان داشت کهدها برعه مسئوليتی دشوار ری ســنگ به رویاد کمتر آنها، تعد و هم بــا زدن را بزند را روی آنهاری هــم بتوان تا در زمان کوتاهت زمين بيفتدیآمد، هرکسی برنمده. لذا توپاندازی از عه هم گذاشتا میکوبيدند که سنگهن توپ را به بعضیها چنا چراکه و آنوقت دیگر هيچه طرفی پرتاب میشــدر تکهاش ب هیآمدا به دست نم ســنگه برای سرهمکردن فرصتیيل باخت، دل»هفتســنگ« ز همپاشــيدگی و همين ان ایراد به کودکا نمیشد زیاد همن میشد. البته تيمشاکهزدنمیشدندگيرهيجانبازیاندر گرفتکهچراچنن بعدش ولی جمعکردیدند را مید سنگهاوریختن و فرست و بازی و، کودکی ارچه باشــدند. ها توجه نمیکرد ر هفتسنگ

Transcript of 18:15:36 :برغم ناذا | 17:57:21 :باتفآ بورغ 12:17:06 :رهظ...

20

این‌شرح‌بی‌نهایت

بازتاب

قاب‌کوچک

تقویم‌تاریخ

فوکوس، امپراتور بزر روم 1۷4 سال پیش، برابر با بیست و هفتم فوریه 2۷2 میالدی، کنستانتین یکم معرو به کنستانتین بزرصربستان امروزی به دنیا آمد. کنستانتین طی فرمان میالن در ســال 313 میالدی، مسیحیت را مذه رسمی روم در شهر نیش رمن هــا، کنگره آرل و کنگره نیقیه اعالم کرد و در کنار آن به مذاه دیگر نیز آزادی داد. او پس از شکســت دادن ویزیگوت ها و ور حف وحدت در مسیحیت تشکیل داد. کنســتانتین در اواخر عمر بدست یک اسق آریوســی غسل تعمید داده شد. او را به منمصلو کردن را در سده چهار میالدی ممنو اعالم کرد. کلیسای مرقد مقدس، به دستور کنستانتین در شهر بیت المقدس بنا شد.

شهر کنستانتین به افتخار کنستانتین یکم به این نام نامیده شد. شهر استانبول، یا قسطنطنیه، و به عبارتی کنستانتینوپول

رخداد تاجگذاری هانری چهارم معروف به هانری بزرگ )نخستين پادشاه از

دودمان بوربون( در مقام پادشاه فرانسه )1594 ميالدی( تفوی اختيارات ریاست جمهوری اندونزی از سوی دکتر احمد

سوکارنو رهبر جنبش اســتقالل، موسس جمهور اندونز نرال سوهارتو و نخســتين رئيس جمهور این کشور به

)1967 ميالدی( اعالم اســتقالل جبهه آزادی بخش پوليساریو در بخشی از

منطقه مورد مناقشه صحرای غربی و تشکيل حکومت جمهوری را )1976 ميالدی( دموکراتيک عربی ص

طلوعالدین محمدبن حسين عاملی، حکيم، شي بهایی- با نام کامل بهافقيه، عارف، منجم، ریاضيدان، شاعر، ادیب، مورخ و دانشمند نامدار قرن

دهم و یازدهم هجری )925 خورشيدی(نویســنده، آریان پــور- اميرحســين فرهنگ نویس، مترجم و اســتاد دانشــگاه ایرانی

)1303 خورشيدی( اليزابت تيلور- بازیگر آمریکایــی برنده جایزه

اسکار، نقش آفرین در فيلم هایی چون: گربه روی شيروانی ، چه کسی از ویرجينيا ولف می ترسد، کلئوپاترا )1932 ميالدی( دا

غروب- عصب شــناس، فيزیولوژیست، روان شناس و پزشک ایوان پاولروس، برنده جایزه نوبل فيزیولوژی و پزشکی سال 1904 برای تحقيق

روی علم عصب شناسی )1936 ميالدی(سين بنان- خواننده ایرانی، عضو شورای موسيقی غالمرادیو، استاد آواز هنرستان موسيقی تهران و بنيانگذار انجمن

موسيقی ایران )1364 خورشيدی( آليس ریوا- نویســنده سویيســی، صاحب آثاری چون: ابرهایی در دوردست، همانند شن، آرامش کندوها، الفبای بامداد،

از خاطره و از فراموشی )1998 ميالدی(

E P A دمش به مراحل حساس خود رسیده است. این میان قربانیان واقعی جن یعنی کودکان شاید بیشترین آسی را از تشدید درگیری ها متحمل می شوند. عکس: محمد بدرا / زد و خورد بین تروریست ها و نیروهای دولتی سوریه در غوطه شرقی

خوا ی

صفحهآخـــر

[email protected] :ایمیل‌‌صفحه‌آخر

شوب لیدی از درو زای ا کاشی| با اصل سخن مدجواد غالمر مشــما در این روزگار موافقم. کسانی هستند که فکر می کنند دوباره باید همه چيز را از نو ساخت و بنایی تازه اســتوار کرد. سخن شما در نقد این دوستان درست اســت، اما تمثيل شما را درباره انقالب و اصالح خيلی دقيــق نمی دانم. انقالب ممکن اســت در مدعا، تخریب و ساختن بنایی تازه باشد، اما انقالب ها معموال معادل همان قرار و مدارهای اخالقی ميان مردمانند برای تأسيس روز و روزگاری نو. انقالب ها مردم حاشــيه را به ســوژه های فعــال تبدیل می کننــد. انقالب ها انرژی های تازه برای تأســيس دورانی نو ایجاد

می کنند. قرار و مدار مردم به معنای درانداختن بنا و مبنای تازه ای برای زندگی جمعی اســت.

هرگاه مــردم الزم ببينند بنای تازه ای اســتوار کنند، دســت به انقالب می زنند، فضای ویژه ای می ســازند، به یــک هم صدایــی خاصی واصل می شــوند و یک خواســت عام و همگانی آنها را برمی انگيزد. به نظرم انقالب ها مرجع های خوبی برای انرژی بخشيدن به حيات سياسی است، اما مسأله امروز ما این است که اساسا انقالبی در کار نيست. به خالف فضای انقالبی، جامعه امروز ما جامعه گسيخته اســت. از درون آشوب های آن می تواند هزاران شــر و پليدی زاده شود، بسيار هولناک تر از این که هســت. بنابراین شــرایط فعلی را نباید در آن دوگانه بازی هفت سنگ دید.

سیاه بخت

ا ‌زاد مریم‌سمیو

یک گوشه ای نشسته و سرش را گذاشته روی زانوهایش، همان شــکلی که او نشســته است، کنارش می نشــينم. ســرش را از روی زانو جدا و زیرچشــمی نگاهم می کند. پوســتی سفيد و موهای روشن دارد، چشم های ســبز با گونه ای اندک برآمده، در یک کالم، زیبا به نظر می رسد اما غمگين. صدایش نا ندارد وقتی زیر لب می گوید: »کســی از فردایش خبر ندارد.« دو دســتش را روی هم فشار می دهد و می گوید: »دوماه پيش، یک ماشين عروس مدل باال، سر همين تقاطع با سرعت آمد و با یک موتوری برخورد کرد...« سمت خيابان را نشــانم می دهد: »...موتورسوار از روی موتور پرتاب شد و افتاد توی جوب. باور نمی کنيد تمام این اتفاقــات در چند ثانيه اتفاق افتاد. نفس داماد باال نمی آمد، مات و مبهوت پشــت فرمان خشکش زده بود. رهگذرها دویدند سمت جوب و داماد هم بعد از مکث یکی دودقيقه ای باالخره به خودش آمد و در را باز کرد و مثل بقيه رفت سرا موتورســوار. قوم و خویش عروس از ماشين های همراه پياده شــده بودند و توی سروصورتشــان می زدند. معلوم نبود توی جــوب چه دیده بودند که این طــور بيقرار به چ و راســت می رفتند و

ت پياده شدن کمک می خواســتند. عروس جرو دیدن داخل جوب را نداشــت. انگار با قوی ترین چسب دنيا، چسبانده بودنش به صندلی، چشم از لکه های خونی که روی شيشه جلو پاشيده شده بود، برنمی داشت...« دو دستش را ضربدری روی شانه ها می گذارد و خودش را توی بغل می گيرد، بعد شبيه گهواره جلو و عقب می رود. آب دهانش را قــورت می دهــد و می گوید: »عــروس به هر جان کندنی بود، از ماشــين پياده شد و رفت کنار داماد ایســتاد. روی نوک پا کمی بلند شد. گردن کشــيد و با ترس و لرز به داخل جــوب نگاه کرد. صحنه وحشتناکی بود. اطراف ســر موتورسوار غرق خون بود، انگار ســرش را داخل تشت خون گذاشته بودند، وحشــت زده یک قدم عقب رفت، از نگاه مستأصلش پيدا بود یک آرزو بيشتر ندارد، این که زندگی فيلم بود و کمی عقبش می زد، بعد با شوخی و خنده به داماد می گفت از آن یکی خيابان برو، خلوت تر است، یا چه عجله ای داری، آرام تر.... امروز، روز عروسی مان است، نه روز مسابقه رالی َمرد...« نفســش را با صدا از سينه بيرون می دهد: »لحظه به لحظه خيابان شــلو تر می شد، مردم از کوچه و خيابان و خانه و ساختمان های اطراف خودشــان را می رساندند باال ســر جوان. عروس نشســته بود روی زميــن، کف خيابــان، روی آسفالت. لباسش سياه شــده بود، مثل بختش. تور ســرش را کنده بود و گرفته بود دستش....« تعریف و توصيــف حال و روز عــروس حالش را

بدتر می کند، چشــم ها را روی هم فشار می دهد. پيشانی را کف دســت می گيرد و چندبار َدَورانی مالشش می دهد. سکوتش که طوالنی می شود، می پرسم: »چه بالیی سر موتورســوار آمده بود، ُمرده بود؟« با دست زمين را نشان می دهد: »بسته سيگارش افتاده بود روی زمين، دفتر و دستکش هم. موبایلش خرد شده بود. از موتورش فقط یک آهن پاره باقی مانده بود. مردم کمک کردند و آن مثال موتور را کشــيدند کنار و یکــی رفت داخل جوب، انگار کمک های اوليه بلد بود، نب جوان را گرفت و گفت نمی زنــد. بدترین خبری که آن لحظه می شــد به عروس و داماد داد، انگار خطبه عقد را نخوانده، صيغه طالق را جاری کرده باشند... از جوب که بيرون آمد، دو دســتش خونی بود.« کف دو دست را رو به خودش می گيرد و نگاهشان می کند. با سرانگشت این دست، روی خطوط کف دست دیگر پی چيزی می گردد، شاید خط بختش مثال نااميد که می شود، دستش را مشت می کند و بدون این که نگاهــم کند، می گوید: »هيچ کس غير از خــدا نمی داند تــوی دل بنده هایش چه می گذرد...« لبخند تلخی روی لب هایش نمایان می شــود: »همان هایی که آرزو می کردند جای عروس باشند، حاال هزاربار خدا را شکر می کنند که جای او نيستند.« دست به زمين می گذارد و به زحمت از جا بلند می شود و خاک مانتو و شلوارش را می تکاند. چشــمم می افتد به نگين درشــت

برليان حلقه گرانقيمتش، برق تازگی دارد.

‌شهر ار

خدای متعال به من وحی فرمود که متواضع باشيد، تا هيچ کس بر دیگری فخر نفروشد و

احدی به دیگری زورگویی و تجاوز نکند.) مد) حضرت م

وا بخت وصال او ز عمر جاودان به

خداوندا مرا آن ده که آن بهبه شمشيرم زد و با کس نگفتم

که راز دوست از دشمن نهان بهبه دا بندگی مردن بر این در

به جان او که از ملک جهان بهخدا را از طبيب من بپرسيد

که آخر کی شود این ناتوان بهگلی کان پایمال سرو ما گشت

بود خاکش ز خون ارغوان بهبه خلدم دعوت ای زاهد مفرما

که این سيب زنخ زان بوستان بهدال دایم گدای کوی او باش

به حکم آن که دولت جاودان بهجوانا سر متاب از پند پيران

که رای پير از بخت جوان بهشبی می گفت چشم کس ندیده ست

ز مروارید گوشم در جهان بهاگر چه زنده رود آب حيات است

ولی شيراز ما از اصفهان بهسخن اندر دهان دوست شکر

وليکن گفته حاف از آن بهحاف

بازتاب

شته انتشار یادداشت »سن هایت را شنبه گين« به قلم مهرداد احمدی شيخانی در درست ب

راتی را در پی « بازتاب ها و ن ستون »هفت سنر از این مجموعه داشت که در ذی و ستون کنار دون

مدجواد که توسط آقایان »سعيد برزین« و دکتر »ما کاشی« بيان شده است می آوریم: غالمر

اوقات شرعي: اذان صبح: 05:13:29 | طلوع آفتاب: 06:36:52| اذان ظهر: 12:17:06| غروب آفتاب: 17:57:21 | اذان مغرب: 18:15:36سه شنبه 8 اسفند 1396 | 10 جمادی الثانی 1439 | 27 فوریه 2018 | سال پنجم | شماره 1355

اطالعات »سيســتم های کتــاب مدیریت« )چشــم انداز یک شــرکت دیجيتالی جهانی( عنوان کتابی است از وامــن اس.جوادیکار کــه با ترجمه مهندس نوید کریم زاده توسط موسسه انتشارات علمی دانشگاه صنعتی شریف، منتشر شده اســت. موضوع اصلی این کتاب نظام هــای اطالعاتی مدیریت است. در بخشی از پيشگفتار، نویسنده هدف خود از به قلم درآوردن این کتاب

را چنين روشن ساخته است: »هدف این کتاب فراهم آوردن دانشی نظام مند از مدیریت فناوری اطالعات اســت؛ به طوری که بتواند برای استفاده در کسب و کار و صنعت به کار رود. به عنوان یک مدیر باتجربه و هم چنين یک استاد، شاهد هستم که بيشتر مشکالت در کسب وکار و صنعت به خاطر عدم آگاهی، ارزیابی و

دانش فناوری اطالعات و کاربرد آن است.ایــن کتاب به طــور خالصــه اصول و شــيوه های مدیریتــی را که بــرای انجام هر کســب و کاری الزم اســت توضيح می دهد. ســپس تمــام مفاهيمی را کــه در سيســتم های اطالعات بــرای موثــر بودن بــه کار می رونــد بيــان می کنــد و پــس از آن به

فناوری - سخت افزار، نرم افزار، بانک داده و...- می پردازد. MI و عوامل S بر نقش سيستم های پشتيبان تصميم درMI در ســازمان تأکيد S واپس اجــرای موفقيت آميزمی کند و درنهایت با واژه نامه، پرســش های مروری و مطالب خواندنی انتخاب شده کامل می شود. این کتاب

،MI S در بخش های مدیریت پایه مفهومیکاربرد در کســب و کار و صنعت، فناوری MI و نمونه ها ســاختاربندی شده S دراست که خواننده را از موارد پایه به دنيای واقعی کاربرد فناوری اطالعات می برد و در سراسر آن بر کاربرد اطالعات در مدیریت کســب و کار تأکيد می کند. هم چنين، تمام موضوعات رای را پوشش می دهد و خواننده را برای جذب موج جدید فناوری

آماده می کند.این کتاب برای این که خواننده را قادر سازد موضوع را به راحتی درک کند و او را بــرای رویارویی با موج جدید فناوری آماده ســازد، تالش دارد مطالب را در حد امکان ساده کند. الزم به یادآوری است که به طور گسترده ای دیدگاه های با ارزش استادان و مدیران، بررسی و به کار برده شده است. کتاب حاضر، آموزش مدیران، طراحان سيســتم و کاربران آن در کسب و کار، صنعت و نهادهای عمومی را هدف خود قرار داده است. هم چنين برای دانشجویان کارشناسی ارشدی که به دنبال دریافت مــدرک در دوره های مدیریت MB( برنامه های کاربردی رایانه و علم A کسب و کار )

رایانه ای هستند نيز بسيار مفيد خواهد بود.«کتاب »سيستم های اطالعات مدیریت« )چشم انداز یک شــرکت دیجيتالــی جهانــی( نوشــته وامن اس.جوادیــکار با ترجمه مهندس نویــد کریم زاده در 392 صفحه و توسط موسسه انتشارات علمی دانشگاه

صنعتی شریف، منتشر شده است.

ی مدیریت در یک کتاب ا ا های اط بیین ن

ی برد بازی را باید سعيد برزین| با احترام جناب شيخانی گرامی. درست می گویيد که بازی شادمانه کودکانه دیروز باید سرمشــق کار ســخت امروز ما باشد. اگر اجازه بدهيد، می گویم که جهت تالش شــما را صحيح می بينم و اگر اجازه بدهيد مقداری آن را می شکافم. بنده

معتقدم که چند کار باید انجام بگيرد: اول- بيش از هرچيز باید ميان اصالح طلبان درباره آنچه برای آنها مهم اســت، صحبت و گفت وگو شود. یعنی گفتمان اصالح طلبی توضيح داده شود. این که بدانيم چه می کنيم و چه می خواهيــم و از کجا آمده ایم و به کجا خواهيم رفت. ضعف هــای کارمان چه بوده و چه کارت های برنده ای در دســت داریم. این گفت وگــوی درون جبهــه ای زمينه تقویت روحيه اصالح طلبان و نيرومندشدن شبکه های آنها خواهد شد. قدرت این شبکه ها را دست کم نگيرید. برگ برنده آنها این است که اساس را بر گفت وگو می گذارند. تزی که از

20 سال پيش مطرح شده است.دوم- باید رهبران اصالح طلب را تقویت کرد، چراکه صحنه کارزار ســختی پيش رو داریم. نه این که بی تجربه باشــيم و روزگار ســخت ندیده باشــيم، ولی باید رهبران اصالح طلب را تقویت کرد تا بتوانند در کارزار

پيش رو با قاطعيت بازی کنند.سوم- باید با اقشار مختلف مردم و طبقات متفاوت اجتماعی برحســب نيازهایشان صحبت کرد. هریــک به زبــان خودش و برحسب شرایط خودش. از آن جمله است طبقات فرودست، زنان و جوان و شهرستانی ها

و اقليت ها.چهارم- باید با اصولگرایان گفت وگو و تعامل و معامله کرد. این کار شدنی و عملی است. از یاد نبریم که ابتکار عمل سياسی در چند دهه گذشته بيش از پيش به نفع نيروهای ميانه رو چرخيده است و آنها توانسته اند شرایط را به نفع خود پيش ببرند. گذشته چرا راه آینده

است.پنجم- بایــد با نيروهــای انحالل طلب هم گفت وگو کرد و به خصوص اشــتباهات استراتژیک آنها را گوشزد کرد. به خصوص این تز سراسر اشتباه آنها که »اصالح طلبان را تضاد اصلی می دانند« را باید به نقد کشيد. این نکات را به ترتيب درجه اهميت و اولویت آورده ام. آنچه باید در این ميان پرســيد این است که امکانات موجود چيست و براساس آن چگونه باید تقسيم کار کرد که نيروهای محدود به

هرز نروند و تأثير حداکثری داشته باشند.از بازی های کودکانه آموختيم و این بازی را

هم به پيش خواهيم برد.

رویصفحه‌‌ ر‌ رب ب ر‌ اون‌ رم ب مدیر‌مر

ف

1

صاحب امتياز: جمعيت هالل احمرwww.shahrvand-newspaper.ir

نشاني: تهران ، فلکه د وم صاد قيه ابتد ای بزرگراه محمد علی جناح کوچه شهيد طاهریان، شماره 24

کد پستی:1483778617فكس: 44956100

تلفن : 7- 44956101تلفن روابط عمومی:44956109

چاپ: جام جمتوزیع : شرکت دنيای اقتصاد تابان

تلفن: 87762200امور شهرستان ها: 87762201

تلفن سازمان آگهی ها: 44956200-2 فكس:44956203

ميثاق نامه اخالق حرفه ای روزنامه شهروند را در سایت بخوانيد

http://shahrvand-newspaper.ir/Misagh_Name

telegram.me./Shahrvand_Newspaper

instagram.com/Shahrvand-Newspaper

عضو انجمن صنفی مدیران رسانه و شرکت تعاونی مطبوعات کشور

20

این‌شرح‌بی‌نهایت

از‌هر‌دری‌سخنی

قاب‌کوچک

تقویم‌تاریخ

صاحب امتياز: جمعيت هالل احمرwww.shahrvand-newspaper.ir

نشاني: تهران ، فلکه د وم صاد قيه ابتد ای بزرگراه محمد علی جناح کوچه شهيد طاهریان، شماره 24

کد پستی:1483778617فكس: 44956100

تلفن : 7- 44956101تلفن روابط عمومی:44956109

چاپ: جام جمتوزیع : شرکت دنيای اقتصاد تابان

تلفن: 87762200امور شهرستان ها: 87762201

تلفن سازمان آگهی ها: 44956200-2 فكس:44956203

ميثاق نامه اخالق حرفه ای روزنامه شهروند را در سایت بخوانيد

http://shahrvand-newspaper.ir/Misagh_Name

telegram.me./Shahrvand_Newspaper

instagram.com/Shahrvand-Newspaper

فوکوس]پرویز فنی زاده در صحنــه ای از فیلم »رگبار« ســاخته بهرام بیضایی - 1351[ 38 ســال پیش، برابر با پنجم اســفند 1358 خورشیدی، پرویز فنی زاده، بازیگر نامدار تئاتر، سینما و تلویزیون ایران در 42 ســالگی درگذشت. او پیش از آنکه فعالیت هنری را آغاز کند حروفچین و مصحح روزنامه اطالعات بود. فنی زاده در ســال 1352 به خاطر بازی در فیلــم »رگبار« جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد را از جشــنواره ســینمایی ســپاس دریافت کرد. او در مدت 2۰ ســال کار هنری در بیش از 1۹ فیلم سینمایی و ۷۰ نمایش حاضر شد. بسیاری شاه نقش او را ایفای نقش مش قاسم در ســریال تلویزیونی »دایی جان ناپلئون« می دانند که محبوبیت

بسیاری را برایش در پی داشت.

رخداد شــورش مردم فرانســه بر عليه پادشــاه لویی فيليپ و برکنار او

)1848 ميالدی( امضای قرارداد آتش بس ميان اسرایيل و مصر )1949 ميالدی( تأسيس هواپيمایی ملی ایران موسوم به هما، با ادغام 2 شرکت

ایرانيان ایرویز و پرشين ایرسرویس )1340 خورشيدی( وقوع کودتا در غنا و سرنگونی قوام نكرومه رئيس جمهوری

این کشور )1966 ميالدی( حمله زمينــی نيروهــای آمریکایی و متحدانــش به عراق

)1991 ميالدی(

طلوع فرانسوا بارتلمی- سياستمدار، محقق و مورخ فرانسوی، از افراد موثر

در جریان انقالب فرانسه )1750 ميالدی( دیوید واینلند- فيزیکدان آمریکایی، برنده جایزه نوبل

فيزیک ســال 2012 برای پژوهش در ســرمایش ليــزری یون هــا و اســتفاده از ایــن روش برای

پياده سازی رایانه کوانتومی )1944 ميالدی( استيون جابز- کارآفرین، مخترع، بنيانگذار و مدیر

ارشد اجرایی شرکت رایانه ای اپل، از چهره های پيشرو در صنعت رایانه )1955 ميالدی(

غروب هنری کاوندیش- فيزیکدان انگليسی، کاشف هيدروژن، ترکيب آب

و چگالی زمين )1810 ميالدی( نيكالی لباچفسكی- ریاضيدان شهير روس، صاحب نظر در مکانيک، اخترشناســی، نظریه احتماالت، تحليل ریاضی و

جبر، مبدع هندسه نااقليدسی )1856 ميالدی( کارل فون روندشتت- فيلدمارشال نيروی زمينی ارتش

آلمان نازی در جنگ جهانی دوم )1953 ميالدی( کلود الوود شانون- ریاضيدان، مهندس الکترونيک و رمزنگار

معروف آمریکایی، معروف به پدر نظریه اطالعات )2001 ميالدی(

Reuters / چند نفر به یک نفر!؟ دستگیری نوجوان فلسطینی از سوی 4 سرباز زره پوش اسرائیلی، در جریان اعتراضات مردمی در شهر الخلیل. عکس: موسی عیسی قواسما

حرف‌روز

صفحهآخـــر

[email protected] :ایمیل‌‌صفحه‌آخر

سنگ هایت را درست بچینمهرداد‌احمدی‌شیخانی

در دوران کودکی، سرگرمی های ما، بازی هایی بود که با همساالن خود در کوچه ها انجام می دادیم. یکی از آنها بازی ای بود به نام »هفت سنگ«. این بازی چنين بود که دو گروه می شدیم، هفت تکه سنگ، یا هفت تکه کاشی یا سفال شکسته را روی هم می گذاشتيم، یکی از بازیکنان یکی از گروه ها، توپی را به ســوی این سنگ هاِی روی هم پرتاب می کرد، تعدادی از آنها را به زمين می ریخت، گروه مقابل توپ را برمی داشتند و طوری که معلوم نشود توپ نزد کدامشان است، بازیکنان گروه مقابل را دنبال می کردند و در فرصتی مناسب، با توپ پنهان شده، ضربه ای به یکی از افراد حریف می زدند و بازی را می بردند. از آنسو نيز، حریفی که سنگ ها را زده بود، ســعی می کرد قبل از این که توپ

بخورد، دوباره سنگ ها را روی هم بچيند و بازی را ببرد.اما جدای از این وضع کلی، بازی ظرافت هایی هم داشت. غير از آن روش پنهان کردن که معلوم نشود توپ دست چه کسی است، تا بتوان از بی خبری حریف برای ضربه زدن به او سود برد، انداختن سنگ ها هم بسيار برای خودش شگرد داشت. به خصوص این که چند سنگ به زمين بيفتد و به چه فاصله ای، بسيار اهميت داشت. وقتی هر لحظه ممکن باشد که یکی از بازیکنان حریف که معلوم نيست کدامشان باشد، باالی سرت بياید و با توپ تو را بزند، زمان

برای گذاشتن ســنگ ها به روی هم بسيار کوتاه خواهد بود و تا چشــم به هم بزنی، توپ را خورده ای. از همين رو در هر گروه، آن که توپ را به سوی سنگ ها می انداخت، مسئوليتی دشوار را برعهده داشت که هم بتواند سنگ ها را بزند و هم بــا زدن آنها، تعداد کمتری ســنگ به روی زمين بيفتد تا در زمان کوتاه تری هــم بتوان آنها را روی هم گذاشت. لذا توپ اندازی از عهده هرکسی برنمی آمد، چراکه بعضی ها چنان توپ را به سنگ ها می کوبيدند که هر تکه اش به طرفی پرتاب می شــد و آن وقت دیگر هيچ فرصتی برای سرهم کردن ســنگ ها به دست نمی آمد و همين از هم پاشــيدگی »هفت ســنگ«، دليل باخت تيمشان می شد. البته زیاد هم نمی شد به کودکان ایراد گرفت که چرا چنان درگير هيجان بازی می شدند که زدن و فروریختن سنگ ها را می دیدند ولی جمع کردن بعدش را توجه نمی کردند. هرچه باشــد، کودکی است و بازی و

هيجانات کودکی.می گویند؛ بازی های کودکی، تمرینی است برای ورود به جهان بزرگســالی و کودکان با همان بازی هاست که مهارت هــای زندگی واقعی را یاد می گيرند. شــاید برای همين است که وقتی بزرگ می شــویم، چه بخواهيم یا نخواهيم، مجبوریم هرکاری که می کنيم، قبل از انجامش،

بعدش را هم ببينيم.زندگــی واقعی هــم بی شــباهت به هميــن بازی »هفت سنگ« نيســت و این طور نيست که تا ابد فرصت داشته باشــيم که ســنگ ها را روی هم بچينيم. بسيار

می شنویم که می گویند برای درست شدن یک وضعيت، باید آن را بکوبيم و از نو بسازیم، اما واقعيت جامعه، چندان هم مانند یک ساختمان نيست که بشود از بيخ کوبيدش و از نو ســاختش. جامعه و ســاختارهای اجتماعی این شکلی نيست. همان موقعی که مشغول کوبيدنيم، جامعه و ساختارهایش مشغول کار خودشان هستند و تا بيایيم خراب کردن را تمام کنيم، راه خودشان را رفته اند و چيزی که برای ما می ماند، همان خرابی هاست. البته اگر جامعه با همه ســاختارهایش کال مثل چوب خشــک یک جا می ایستاد تا ما خرابش کنيم و از نو بسازیمش، خيلی خوب بود، ولی چه می شود کرد که آنچه در واقعيت جریان دارد، مثل همان توپ زن های تيم حریف است که معلوم نيست توپ دست کدامشان است و چه وقت و از کجا آن را بر سر

ما خواهند زد.یا باید بپذیریم که زمان مان بســيار کوتاه و حریف هم هوشيار اســت و توپ هم دست اوست و تا به خود بيایيم، آن را بر سرمان خواهد زد یا اگر قرار است به نتيجه برسيم، باید به اندازه توان و فرصتمان و در همان حدی که بشود خراب کرد و درست کرد، توپ را به »هفت سنگ« بزنيم. فرق اصالح طلبی و انقالبی گری هم همين اســت. یکی می داند که همه عوامل الزاما در اختيار او نيســت و جهان بيرون از ذهنش به راه خــودش خواهد رفت و آن دیگری می گوید چه بخواهی یا نخواهی باید همه چيز به اراده من باشد و همه جهان باید صبر کند تا من سنگ هایم را روی

هم بگذارم.

هفت‌سنگ

خيری که به دنبال آن آتش باشد، خير نيست و شری که به دنبال آن بهشت باشد، شر نيست.

امام علی)ع(مست و خراب

چو اندرآید یارم چه خوش بود به خداچو گيرد او به کنارم چه خوش بود به خدا

چو شير پنجه نهد بر شکسته آهوی خویشکه ای عزیز شکارم چه خوش بود به خدا

گریزپای رهش را کشان کشان ببرندبر آسمان چهارم چه خوش بود به خدا

بدان دو نرگس مستش عظيم مخمورمچو بشکنند خمارم چه خوش بود به خدا

چو جان زار بالدیده با خدا گویدکه جز تو هيچ ندارم چه خوش بود به خدا

جوابش اید از آن سو که من تو را پس از اینبه هيچ کس نگذارم چه خوش بود به خدا

شب وصال بياید شبم چو روز شودکه روز و شب نشمارم چه خوش بود به خدا

چو گل شکفته شوم در وصال گلرخ خویشرسد نسيم بهارم چه خوش بود به خدا

بيابم آن شکرستان بی نهایت راکه برد صبر و قرارم چه خوش بود به خدا

امانتی که به نه چرخ در نمی گنجدبه مستحق بسپارم چه خوش بود به خدا

خراب و مست شوم در کمال بی خویشینه بدروم نه بکارم چه خوش بود به خدا

به گفت هيچ نيایم چو پر بود دهنمسر حدیث نخارم چه خوش بود به خدامولوی

ریختن شراب ِخَرد در مشک کمونیسمدرباره »خردکشی« نوشته خسرو ناقد )نشر نی- 1396(

مرور‌کتاب‌

عرفان بهارلو| چرا آرتور کوســتلر نویســنده بزرگ مجاری تبار انگليســی حاضر بود زندگــی اش را رها کند و داوطلبانه به عنوان راننده تراکتور در روســيه شــوروی به کار مشغول شود؟ چرا برتولت برشت با آن که دوستانش به اتهاماتی چون جاسوسی و طرفداری از تروتسکی محاکمه و تيرباران شدند، همچنان از نظام و رهبر روسيه شوروی دفاع می کرد؟ چرا آنگونه که رمون آرون می گفت، کمونيسم بيش از هر چيز »افيون روشنفکران« بود؟ این سوال ها کافی است تا ما با حســی آميخته از کنجکاوی و دلهره »ِخَرد ُکشی« خســرو ناقد را بخوانيم. ناقد در این کتاب به بررسی رفتار و موضع گيری های روشنفکران غربی درباره انقالب اکتبر و پيامدهای آن پرداخته است. روشنفکران و نویسندگانی که هرکدام از شــهرتی جهانی برخوردارند و بودن نام آنها زیر یک نوشته کافی اســت تا توجه ميليون ها نفر به آن جلب شود، اما آیا هميشه نتيجه خواندن عقاید این روشنفکران و نویســندگان اميدوارکننده خواهد بــود؟ خير! نيکوس کازانتزاکيس، ژاک دریدا، جورج برنارد شاو، والتر بنيامين، آرتور کوســتلر، آندره ژید و از همه نااميدکننده تر برتولت

برشــت، من به خواندن کتابــی از هریک از این نویســندگان افتخار می کردم، ولی بعد از خواندن »ِخَردکشــی«، حس افتخار تنها حسی نيســت که می توانم از آن حرف بزنم،

حاال نگرانی و ترس هم اضافه شده است.واقع بين ترین روشــنفکران در مواجهه با انقالب اکتبر روشنفکران و فيلسوفان روس بودند که تقریبا تمــام آنهایی که با نظام تازه استقرار یافته کمونيستی مخالف بودند، به دســتور لنين سوار بر کشــتی فيلسوفان از روسيه شــوروی اخراج شــدند. جای آنها را هم سيل روشنفکران و نویسندگان ذوق زده

غربی پر کرد که نه تنها در برابر دادگاه های نمایشی مسکو، سر به نيست شدن مخالفان استالين و پرشدن اردوگاه های کار اجباری از منتقدان و معترضان ســکوت اختيار کرده بودند، بلکه روسيه شــوروی را »بزرگترین اميد بشریت« می خواندند. توجيه شــان هــم این بود که اگر قرار باشــد جامعه ای از نو بنياد نهاده شــود، بــدون قربانی امکان پذیر

نيست. یکی از مهمترین نکاتی که خسرو ناقد در این کتاب به آن اشاره می کند، نگاه شبه دینی روشــنفکران به کشور لنين است. روشــنفکرانی که در قرن بيستم منادی سکوالریســم و اســطوره زدایی بودند، جذب کمونيســم شدند که مثل ادیان وحدانی در هاله ای از تنزه و تقدس

در روسيه شوروی سر بر آورده بود.این کتاب از عقالنيت مثال زدنی برتراند راسل می گوید. فيلســوفی که در تالطم رخدادهای انقالب اکتبر و پس از آن ميان روشنفکران غربی پاسدار واقعی ِخَردورزی باقی ماند. از دلبســتگی عميق روحی و حتی احساسی والتر بنيامين، از رفتار خودخواهانه برتولت برشت و موضع گيری های ریاکارانه اش می گوید. بعد از خواندن کتاِب تازه خســرو ناقد، وقتی آن را می بندی، با نگرانی می گویــی: پس دليل این که روشنفکر بزرگی مثل آرتور کوستلر حاضر بود به عنوان راننده

تراکتور در روسيه شوروی به کار مشغول شود، این بود!

اوقات شرعي: اذان صبح: 05:17:21 | طلوع آفتاب: 06:40:37| اذان ظهر: 12:17:12| غروب آفتاب: 17:54:47 | اذان مغرب: 18:12:52 شنبه 5 اسفند 1396 | 7 جمادی الثانی 1439 | 24 فوریه 2018 | سال پنجم | شماره 1352

عضو انجمن صنفی مدیران رسانه و شرکت تعاونی مطبوعات کشور

پایان‌صفحه‌بندی:شروع‌صفحه‌بندی:‌زمان‌صفحه‌بندی:18/30- 18/00

محمدرضا‌نیک‌نژادآموزگار

نماهنگی را در یکی از گروه های تلگرامی دیدم. نخستين تصویرش سبزه ای روی آب را نشان می داد که صدایی روی آن می گفت: »چه کســی گفته کــه این منظره زیباست؟ ســالم دوستان من فالنی هســتم و شما را به چالش »نه به ســبزه« دعوت می کنم. از شما دعوت می کنم در سفره هفت سين سال 97 به جای سبزه از نهال استفاده کنيد؛ و روز سيزده بدر- روز طبيعت- آن را در طبيعت بکارید. من 5درصــد مردم ایران را به این چالش دعوت می کنم. این یعنی جلوگيری از هدررفتن 400تــن غالت و حبوبات و کاشــتن یــک جنگل با 4 ميليون درخت. خواهش می کنم در انتخاب نهال به اقليم شــهر خودتان توجه کنيد.« یکی دو روز درگير نماهنگ و عددهای داده شــده در آن بــودم. 5درصد، 400تن و 4 ميليون درخت! پرس و جو کردم از این که هر سبزه چقدر غله یا حبوبات نياز دارد؟ گفتند نزدیک 100گرم. ماشين حســاب را آوردم و دیدم همه عددها درست است و باز به بزرگی آنها اندیشيدم. بله، 4 ميليون درخت و 400 هزار کيلو غالت و حبوبات! شــگفت زده شدم از برداشتن گامی به این کوچکی و دستاوردی به

این بزرگی! اما پيامدهای آیيِن ســبزه گرفتن بــرای نوروز تنها در هدررفتــن این همه حبوبات نيســت. همه مان در روزهای سيزده بدر حجم فراوان سبزه ها یعنی بيش از 400تن غله و حبوباِت رهاشده در کوچه ها و خيابان ها و جاده هــا و به ویژه جوی ها و رودخانه هــا را دیده ایم و شاید درباره زشــتی و آلودگی و بی سامانی این صحنه اندیشيده و حتی آزرده شده باشيم. تراکم بيش از اندازه

دانه های کاشته شده افزون بر این که هيچ سودی برای محيط زیست ندارد، برخالف گمان بسياری و با توجه به گام های رشِد دانه ها، آسيب های زیست محيطی نيز به همراه خواهد داشت، اما اگر به پيشنهاد »نه به سبزه« گوش فرا دهيم و تالش کنيم از شمارِ سبزه ها بکاهيم، ضمن جلوگيــری از هدررفتن صدها هــزار تن مواد خوراکی و خودداری از آلودن محيط زیست، آیين سبزه بر سفره هفت سين را با نهالی سبز و جوان گرامی بداریم. آن هم نهالی با آینده ای سودمند برای خود و نسل های آینده کشور و البته تِن رنجور زمين و نامهربانی های ما

انسان ها با آن. یکی دیگــر از آیين های آزاردهنده نــوروز، خریدن ماهی قرمز است. شوربختانه هرساله ميليون ها ماهی در نوروز خریداری شده و با توجه به شرایط نگهداری شان، زندگی در زندان انفرادی خویش را حتی تا پایان نوروز نمی رســانند. بی گمان کمتر ملتی چنين با گونه ای از جانداران- که مانند هریک از ما حق زندگی دارند- رفتار کرده و به این گستردگی و سنگدالنه دستشان به کشتار جمعی آنها آلوده می شــود! آزاردهنده تر آن که چنين چيزی در آیين های گذشته ما ایرانيان نبوده و کمتر از 100 سال پيش این رسم از آیين های سال نو چينی وارد ایران شده است؛ البته آنان در پایان جشن هایشان این جانداران زیبا را رها می کنند. گرچه چند سالی است که جنبش نخریدن ماهی قرمز در کشور راه افتاده و هر سال پرتوان تر می شــود اما در این زمينه تا رسيدن به نقطه آرمانی راه درازی در پيش داریم. بد نيست به جای ماهی نيز یک سيب سرخ- که نشان دهنده ادامه زندگی است، در آب بيندازیم و با این کار هم از کشــتن یک جاندار جلوگيری کنيم و هم آیين خویش به جای آوریم. اميد که هيچ کس به خاطر شادی خویش زندگی هيچ جاندار

دیگری را به خطر نيندازد.

نه به سبزه های نوروزی و کشتار ماهی های قرمز

کارگر معمولیمردی خسته و کوفته از کار روزانه دیر وقت به خانه رسيد. از پشت در صدای همسر و پسر کوچکش را شنيد که با هم دردل می کردند. مرد که از پشت پرده به حرف های آنها گوش می داد متوجه شد چند تا از بچه های مدرسه در مورد شغل پدرشــان الف زده و گفته بودند آنها از مدیران اجرایی بزرگ هستند. بچه ها از پسرک شغل پدرش را پرس و جو کرده بودند و او زیر لب گفته بود: »پدرم فقط یک کارگر معمولی اســت.« مرد آرام سرک کشــيد و دید همسرش ضمن نوازش موهای پســرک گونه خيس او را بوسيد و گفت: »پسرم، حرفی هست که باید به تو بزنم. تو به دوستانت گفتی که پدرت یک کارگر معمولی اســت و درســت هم گفتی، ولی شک دارم که واقعاً بدانی کارگــر معمولی چه جور کسی است، برای همين برایت توضيح می دهم. در همه صنایع سنگينی که هر روز در این کشور به راه می افتند، در همه مغازه ها، در کاميون هایی که بارهای ما را این طرف و آن طرف می برند، هر جا که می بينی خانه ای ساخته می شود، هر جا کــه خطوط بــرق را می بينی و خانه های روشن و گرم، یادت نرود که کارگرها و متخصصيــن معمولی این کارهای بزرگ را انجام می دهند! درست است که مدیران، ميزهای قشنگ دارند و در تمام طول روز، پاکيزه هســتند، این درست اســت که آن ها پروژه های عظيم را طراحــی می کنند، ولی برای آنکه رویاهــای آن ها جامه حقيقت به خود بپوشــند، فراموش نکن که باید کارگرهای معمولی و متخصصين دست به کار شوند. اگر همه مدیران، کارشان را ترک کنند و برای یک سال برنگردند، چرخ های کارخانه ها همچنان می گردد، اما اگر کسانی مثل پدر تو بر سر کارشان حاضر نشوند، کارخانه ها از کار می افتند. این قدرت زحمتکشان است. کارگرهای معمولی هســتند که کارهای بزرگ را انجــام می دهند.« مرد پــس از قورت دادن بغضی که در گلو داشت سرفه ای کرد و وارد اتاق شد. چشم های پسرک از شادی برق می زدند. او با دیدن مرد از جا پرید و بغلش کرد و گفت: »پدر، به این که پسر تو هستم افتخار می کنم، چون تو یکی از آن آدم های مخصوصی هســتی که کارهای بــزرگ را انجام

می دهند.«