افدرا و درخت انار در آيين جاودانگی در ايران باستان

16
درا اف و ت خ در ار ان در ن ي ي ا ی گ نودا ا ج در ران ي ا ان ت س ا ن هدی م ده: س. تس ي و ن ن س خ مه ج ر ي ی ل ت ل ج ری ود ن ح ي ض و ن3 م ج ر مت ن مير ي ر ردان گر ي اله ق م ای ه ب ان ن ر ی س لي گ ن ا ت س ا ن م ج ن ه ی ا ربK ش ي رد , خ دان اون ج که در" " ر ت ب اR اره دوم, ن مK ش هارم,R چ , سال ران ي ه ی ا ف س ل ف و ت م ک ج ی م لا س ا1360 ا ن ام ن" Ephedra and the Pomegranate Tree in the Cult of Immortality in Ancient Iran " , و ت س مده ا ا ار ن ت س خ ن در ه ربK ش ي ی ا, سال ت س يR ج مارهK ش م, تK س ه9 ه ب ح ن ار ن رداد خ1370 , حات ف ص1043 - 1035 و ا ن ردان گر ي ام ن و ام ن ی گ واد ن ا ج ن م ه ب وان ن ع3 م ج ر مت ه ب( ورت ص ر ود نR اتR ج) ی ل ت ل ج د.K س ن ا مه ج ر ي رارای ي ارK ش{ ي| ي ا در} دک ر م" مه ار ا ن" و ن ا ده, ن وان خ ن مي ی س لي گ ن ار يرا ي رده ک و ی س ي و ن ار ن وده م ن ت سرا ي ام. و ه ار ن را ه ب روح دروان اK س} دک ر مر ف ن ا ت ک م ي د ق ن ی م م ت ک که اد ن تK س داK ش م ا ن ا ن ون ن ک سه وعه م ج م اله ق م را ه ب ه اب ح ن ا ت ک ی ات ت ک های ی نرا ي ا وده ر ف ا. ت س ا در ت ب ن يورد ر ف ر, هK ش ه ما1389 رای ي درا اف و3 ره تK سK اس ومه س ا ن ی ن د تK س و ن ومه, ن ه ی گ نودا ا ج ی ن ا رن ا های ح يR ب م, ي د ف له رج م ی ن ي و ک ن را ی م وان ن ان نR خ. ت خ ا تK س هR چ در ای ج ری گ ن د مده ا ت س ا1 , در ن ي , ا ار غ ا ی ن د تK س و ن م ه ونR خ ماده ی ی ن ا ور ر ت ب ی ع ق وا ت س ا که ت س د م ک ه ب دو اه ت گ ی ن دارو ر گ ن د ده ت| ب مارای ي. ت س ا ر تK ب ا ن رو ت ب ی ن ا ر که ن , ا تK س دا را م ه ونR خ داروی وان خ ده کنرای ي سال وردگان خ ن ي د. ا ت{ نK س دا تR ب3 ره تK س

description

This Persian translation by Jalil Nozari has been published in Mazdak Nameh, vol. 3; Tehran: 2010.اين ترجمه ي انگليسي از جليل نوذري در سومين شماره ي مزدك نامه، تير ماه 1389، منتشر شده است

Transcript of افدرا و درخت انار در آيين جاودانگی در ايران باستان

Page 1: افدرا و درخت انار در آيين جاودانگی در ايران باستان

باستان ايران در جاودانگی آيين در انار درخت و افدرا

حسن نويسنده: س. مهدینوذری جليل ی ترجمه

مترجم توضيح که در "جاويدان خرد", است انگليسی زبان به ای مقاله برگردان زير متن

نشريه ی انجمن اسالمی حکمت و فلسفه ی ايران, سال چهارم, شماره Ephedra and the Pomegranate Tree in the" نام با 1360دوم, پاييز

Cult of Immortality in Ancient Iran" نشريه در نخست بار آمده است, و -1043صفحات , 1370 خرداد تاريخ به9 هشتم, شماره چيستا, سال ی

صورت )به مترجم عنوان به من خانوادگی نام و نام برگردان با و 1035شد. جليلی( چاپ نوذر

انگليسی متن خوانده, با نو نامه" از "مزدک در انتشار برای را ترجمه آن مزدک شادروان روح به را تازه ام. ويراست نموده بازنويسی و کرده برابر

به را مقاله مجموعه سه کنون تا نامش داشت ياد که کنم می تقديم کيانفراست. افزوده ايرانی های کتاب ی کتابخانه

1389 ماهشهر, فروردين بندر

های آريايی جاودانگی هئومه, نوشيدنی يا سومه اش شيره و افدرا برای ديگری جای در چه شناخت. چنان توان می را تکوين ی مرحله قديم, پنج

است واقعی نيروزايی ی ماده چون هم نوشيدنی آغاز, اين , در1است آمده که زايی نيرو تأثير است. برای ماننده ديگر دارويی گياه دو به کم دست که

پنداشتند. خوردگان سال برای کننده جوان داروی چون هم را داشت, آن ناميرايی حتی و دراز عمر ی بخشنده به بدل سوم ی مرحله در شيره اين در و کند؛ زنده مرده تواند چهارم, می ی مرحله شود. در می زندگان به

ها رستنی ی همه که شود ايزد- ماه, سومه, می واقع در ايزد, و يک پايان های آريايی چگونه که است کرده روشن مولر اويند. ماکس سروری زير

الهه به آتش اين انجام سر که يافتند سودمند چنان را اجاق آتش گرد کوچ سومه شد چه که دهيم نشان دقت به ناگزيريم نيز است. ما پروريده آگنی يک به بدل خود ی نوبه به که کرد اثبات آغازينش کاربر نزد را موهبتی چنان کسی چه بار نخستين شود مشخص که است اين اصلی ی شد. مسئله ايزد

کرد. استفاده آن از چرا و خطر با همواره و داشتند گرد کوچ نيمه زندگی باستان های آريايی

ناتواني خوردگان, براي سال که شد می بودند. احساس رويارو گرسنگی منزوی ساکنان تا شدند می رانده بيرون جامعه از و هستند شان, سربار

پديد ناپذيري گريز اجتماعی ی بليه چون دنيا رو, ترک اين از2شوند. جنگل 3كريشنان شوند. رادها دنيا تارک شد فرض خوردگان سال واقع, بر در آمد.

به نسبت را وظايفش كه آن از پس آريايي هر بر دنيا "ترك كه اين بيان با پذيرد. در مي مؤدبانه را مسئله است،" اين مقرر برساند انجام به جامعه

Page 2: افدرا و درخت انار در آيين جاودانگی در ايران باستان

ای دهنده نيرو به نخست سالخورده تبعيدي زندگي، با تنها دست ی مبارزه و آشپز عطار، بايستي مي آن, او از آيد. پس فائق هول اين بر تا داشت نياز

�ف�درا کرد كشف كه دارويي باشد. بهترين خود حکيم ) افدرين كه بود اephedrine)است. آور اعتياد و آلودگي خواب ضد كه قدر آن است، نيروزا آن

Atharva) ودا آثاروا در سرودي در آن از محنت", كه و "اندوه بر آمدن فائق باVeda, VI, 96)زندگي بهار در باز گويي كه كرد مي احساس كند، مي شكوه

كه اين کنند. هم می ايجاد زاها نيرو که احساسی است است. چنين خويش چون هم افدرا موقعيت ارتقاي ياری به شد, تخيل می پيدا احساسي چنين

,Rig Veda) ودا، شتافت. ريگ حيات, مي تجديد حتي عمر, و طول داروي می فرا جنازه به سومه کمک با مرده فرد "روح كه كند مي بيان ،(3-4 .10:57

ي نوشته يك از هم305 ;4]4( ]G.L. Modi) شود." مدي می خوانده و هستم مقدس )سومه( كه "من, هئومه كند، مي نقل زرتشتي مقدس

آسياي در كاوش , هنگام5(Sir Aurel Stein) مرگ." استين از دورنگهدارنده همراه آن در كه كرد كشف گوري ها، آريايي اصلي گاه خواست مركزي،

نقش بر تأييدي بود. اين شده دفن افدرا ي شاخه كوچكي ي دسته نعشاست. زندگي احياي عامل چون هم افدرا

شيوه بدين زندگي سال ده از پس نشين جنگل مرتاض هندو، آيين در در را خود هاي انديشه بذر او پس آن بشود. از گرد دوره مرتاض تواند مي

را ها آن ضرورت گاه به و بايد که چنان دين خدام و پاشد، مي مردم ميان فرهنگ دار عهده مرتاض نتيجه، کنند. در مي اقتباس آئيني مراسم براي

نشان بودند. من جنگلي فرهنگ آغاز در كه است چين هم و هند هم باستاني جوان دوباره نظام اين زيرا است، ويژه هندي طبابت نظام كه 6ام داده

خود بعدي ي مسئله را ها بيماري درمان و اول درجه ی مسئله را سازي ی فلسفه تر بيش هم هند ي فلسفه صورت، بهمان است؛ داده قرار

به را مرتاض مهر هند ي فلسفه هم و طب هم است. بنابراين، ناميرايي را فرهنگ تر كوچك مراحل توانيم مي دارند. اكنون خود بر گزار بنياد عنوان

تهيه صرف گرد کوچ آريايي توان ی كنيم. همه تصور او با پيوند در نيز آير بود. بهاراتا مرتاض ی عهده بر تمامی به ورزی انديشه و شد مي خوراك

(Bharat Iyer)7برانگيز چالش شك )مرتاض( بدون "يوگي كه اين ابراز با به را مسئله است," اين هند فرهنگ ی مطالعه در چهره ترين جالب و ترين

پذيرد. می تلويحی صورت

باستانشناسی؛ و لغت ای, اشتقاق مقايسه فارماکولوژی پرتو در (: سومه1974) حسن س. مهدی 1Janus; 61:91

The Minaret, Karachi; 12:29-39زندگی: اجتماعی- اقتصادی (: تقسيم1973) حسن س. مهدی 297 اوپانيشادها, ص ی (: فلسفه1929) کريشنان س. رادها سر 3 Religious ceremonies and customs of the) بمبئی پارسيان؛ آداب و مذهبی (: مراسم1922) گ.ج. مدی 4

Parsis ) Btn. School Or. Stu., London) سومه و هوم افدرا, گياه (: درباره1930-32) استين اورل سر 5

Institution; 6:501)(Scientia; 108:857) هند فرهنگ در کيميا علم و (: طب1973) حسن س. مهدی 6Indian Art, a Short Introduction, Bombay, p. 15(: 1968) آير ک. بهاراتا 7

2

Page 3: افدرا و درخت انار در آيين جاودانگی در ايران باستان

كه اي سومه داشتند، نگه را سومه آئين ايران به مهاجر هاي آريايي به قادر بودند گزيده اقامت هند در كه هايي شد. آريايي مي خوانده هئومه كه آورد روي هندي ي شاهدانه به آن جاي به مرتاض و نبودند افدرا يافتن هند های دارد. آريايي تفاوت كلي به است محرك كه افدرا با و است مخدر

کردند. اما می استفاده افدرا برای جايگزينی از خود ی هومه مراسم در يافت، تداوم اصلي گياه با هئومه مراسم اجراي كه جايي ايران، در افدرا

هند به ها پارسي كه هنگامي به ميالدي،650 سال در رويد. ايران مي ايشان مهاجرت كه جايی آن شد. از فتح اعراب دست به كردند، مهاجرت

که را گياهی از درستی آگاهی است, آنان گرفته صورت دير تاريخي نظر از كردند. بنابراين, مراسم حفظ نمودند مي وارد ايران از مستقيم صورت به

در اوليه آريايي مراسم مورد در را بيشتري جزئيات ها پارسی هئومهدهد. مي دست به هندوها ميان در هومه مراسم با مقايسه تداوم يا جاودانگي داروي ها پارسي نزد افدرا ديگر, آب سوی از

"در كه آگاهاند مي را ( ما4; 8) رو, مدي اين است. از جاويد زندگي در كه مقدس ی شيره از قطره چند ابتدا زايمان حال در مادر يك گذشته، اين از قطره چند نيز نوزاد نوشيد. به مي بود شده تبرك و گرفته آتشكده

زندگي تواند مي چه بود." آن جاودانگي مظهر شد. هئومه مي خورانده آب; 54) رو, مدي اين كند. از عطا تواند می هم دوباره ببخشد, زندگی ابدی

موت به رو شخص دهان در هئومه آب قطره "چند كه دارد مي ( ابراز4 بخشی زندگی هم و زندگي کردن دراز براي شد." بنابراين, هم مي ريختهشد. مي استفاده هئومه ی شيره از مردگان به دوباره

برد. اما مي كار به تشريفاتي هيچ بدون را سومه آب مرتاض، دادند. آن به آئيني هاي جنبه كاهنان يافت، معروفيت شيره اين كه هنگامي نهند. مي پيدايي به رو مراسم خود چگونه كه بفهميم بايستي بنابراين بايستي سومه ی شيره اينرو است. از تقديس مراسمي هر پشت ی انگيزه

معناي واقع, به در است؛ مبهم ترمی(consecration) شد. تقديس مي تقديس است. آفرينش نيروي يا زندگي جوهر با چيزی آميختن يا بخشيدن زندگي اجابت طريق بدين و گشته ايزدی شدن، تقديس از پس سنگي، اي پيكره می نثار که چيزی آن به اوراد و شود. ادعيه مي گر احسان و ادعيه ی كننده تقديس چگونه افدرا كه بدانيم خواهيم مي بخشند. اكنون می زندگی شوند

¥رس¥م را آن تقديس مراسم يافت. ايرانيان نامند. مي ب) بارهيس با گفته, "برسم كه كند مي نقل هاوگ ( از4; 281) مدي

Barhis)كوشا گياه شود، می شناخته يکی مقدس گياه يا (Kusha)برهمن ي كه خداياني براي گاهی نشيمن سان )هومه( به قرباني مراسم در که ها

کاهن که است شد." طبيعی می گسترده رفت مي شان آمدن انتظار استفاده جايگاهي چنين از هومه مراسم اجراي حين در نيز كننده برگزار

كرد. مي بازي نقش دو كوشا، گياه بارهيس، كه رسد مي نظر كرد. به مي كرد، مي فراهم اي جوشانده سومه هاي شاخه تطهير براي اش تازه و نرم

؛563) فيلد بنشيند. بلوم آن بر موبد تا شد مي جايگاهي سختش و خشك و و سبز كوشاي افدرا( گياه هاي )شاخه تطهير "براي كه، كند مي تأييد8(8

3

Page 4: افدرا و درخت انار در آيين جاودانگی در ايران باستان

نه و سبز "گياه كه، نويسد مي هم9(9 ؛691) شود." روت مي تجويز تازه و زبر چنان كه است مقدسي گياه معروف، سينوسوروييد پوآ كوشا، خشك گياه ي كرده دم كنند." اين مي ابا خوردنش از هم گاوان كه است خشن

استفاده سومه هاي شاخه تطهير براي بايستي "مي كه است سبز و تازه خاص گياهي انتخاب آيد می پيش جا اين در که بعدي ي شود." مسئله كننده اعطا يك به بدل اوليه انسان نزد است سبز هميشه كه است. درختي

دارد، زيادي رشد نيروي ماند مي باقي سبز چه شود: آن مي عمر طول ی مقاوم دوام، با گياهي = زندگي. پس، رويش زيرا است، زندگي نيروي كه تا باشد داشته كافي زندگي نيروي بايستي مي هوا، سخت وضعيت برابر در

به هم را همان دارد، پرمايه جاني خود چه كند. آن حفظ را خود بتواند با افدرا هاي شاخه كه شود مي مايعي اش جوشانده و كند مي عطا ديگران

با كه شوند. اين مي زنده وسيله، بدان و گذرانده، را تعميد غسل نوعي آن و ترد افدرا هاي است. شاخه توضيحي نيازمند خود شود مي چنين افدرا

كوشا گياه از تر سخت سر تواند نمي گياهي هيچ است. برعكس، ظريف جوشانده با افدرا ذاتي نقص آييني، شعاير ي جنبه از نگاه با . پس،باشد

شود. مي زدوده كوشا، گياه يعني گياه، نوع ترين سخت مي كشور، برجسته شناس گياه راولپندي، اهل 10اي. نصير پروفسور

مرجع اثر از و نامند ميDesmostachys bipinnata اكنون را گياه اين كه نويسد "نقش مذكور گياه كه كند مي نقل گياهان مورد در11(N.L. Bor) ن.ل. ب̈ر

آن از بافته حصيري رابر مردگان و كند مي بازی هندو هاي آئين در مهمي مي دست بر آن از اي حلقهShradh مراسم در كه حالي در گذارند، می

خاصيتي ی كننده افشا باز آن از استفاده كه بگيريم نتيجه توانيم كنند." مي بايد مي يافته عينيت اصلي كيفيت كه چنان مردگان احياي جهت در است براي آن ی جوشانده از استفاده ی كننده تأييد كه باشد روحي يا آفرين نيرو

چنين گياهي هيچ ايرانيان مراسم باشد. در سومه هاي شاخه تقديس كه اند كرده جايگزين درختي هاي شاخه با را آن كه چند هر ندارد، را نقشي

نيروی دار عهده بابت اين از رود, و می کار به باروري ي نشانه عنوان به افدرا كه جا آن نامند. از مي برسم را درخت اين ها است. پارسي آفرينش

؛305) اساس, مدي اين شود. بر مي واجب برسم شود، تقديس بايد مي همراه برسم مراسم با هميشه هئومه كه, "مراسم آگاهاند می را ( ما4

اين از پيش است." برسم چنين نيز )حتي( امروزه که چنان است، بوده "برسم كه آموزيم ( مي280 )ص ̈مدي است. از داشته تري وسيع كاربرد

خوردن از پيش که شكرگذاري اشكال ترين ساده در حتي باستان دوران در خواندن هنگام در دعا ی بود. خواننده ضروريات از شد می گفته غذاها

دوران رسم گرفت. اين مي نگه دست در را هاي( برسم )شاخه ها شكرانه از شكلي عنوان به برسم، كه رسد مي نظر به بود." اما ساسانيان

باشد. مدي تر قديمي و تر عظمت با مراسم يك از ای شاخه شكرگزاري،Z.D.M.G.; 35:563(: 1881) فيلد بلوم 8(Uber dem Soma”. Z.D.M.G.; 35:691)“ سومه ی (: درباره1881) ر. روت 9

خصوصی (: ارتباط1975) ای. نصير پرفسور 10نصير( پرفسور ی واسطه )به پاکستان و برمه, سريالنکا, هند های ن.ل. بر: علف 11

4

Page 5: افدرا و درخت انار در آيين جاودانگی در ايران باستان

زماني قدمت به هئومه "مراسم كه دهد مي توضيح مورد اين ( در305 )ص كرده زندگي هم با باستان هاي آريايي و هندوها ها، پارسي نياكان كه است

بودند, و ها فالمين ̈رمی آتش شدند. کاهنان می همراهی برسم با هميشه و يك هاي شاخه از دو بود. هر ايراني موبدان کارهای شبيه ها آن اعمال كردند." با مي استفاده آتش برابر )نيايش( در ياكنا مراسم در خاص درخت كه آموزيم ( مي312 )ص مدي از آتش، نيايش در گياه نقش بر توجه تمركز .كند مي تقديس و تطهير را آتش و رود مي آتش محراب مقابل به "موبد

دست در را برسم ی شاخه است كرده مهيا را هئومه ی شيره كه موبدی دهد. بنابراين, مي انجام را مراسم پايانی کارهای و گيرد مي خودچپ" به كند. اين مي تقديس را مقدس آتش حتي و سومه هاي شاخه برسم مسئله اين که جايی آن است. از گياهي جادوي تام اهميت پذيرش معنای به آن از پشتيبانی در تري بيش گواه تا است الزم نيست، دريافتنی اغلبشود. داده دست

كه, "بارآوري دهد مي توضيح پژوه، , آشور12(, Gadd 12 ؛96) گاد می )مادگي( انجام گل كنار در نر آذين گل بستن با عمل در خرما درخت

منبع واقع در درخت كه دهند نشان تا است جهت اين در کارها ی شود. همه جادوي تأييد وسيله، بدان )و آن ی کننده دريافت تا است جادويی قابليت

به بايست می است, اگر داده توضيح گاد چه بنابراين, چنان13گياهي(. ... ها آن از يكي ماده نخل شود، داده نسبت بخش زندگی نيروي گياهان برخی بود. خواهد برسم است، داده شرح مدي چه ديگري, چنان بود, و خواهد

است. برسم هويت آيد مي پيش اكنون كه پرسشی نام را خاصي درخت هيچ "اوستا كه دارد مي ( بيان4 ؛227) مدي

درست بايد مي درخت اين زيرا بود، خواهد محدود انتخاب برد." اما نمی و شده مقدس كوشا گياه ها آن خاطر به كه باشد داشته را صفاتي همان اوستا در "برسم كه نويسد مي عالوه, مدي بود. به آن رديف در برسم

(Barh) با̄ره از كه است(Barez) بارز آن ی است. ريشه(Baresman) بارسمن اين تبارشناسی ی پايه است." بنابراين, بر روييدن معناي به سانسكريت

است, بدل = زندگي رويش كه هنگامی رويش" است, و "رمز برسم واژه، گويد مي بعدتر وي كه چه آن با دريافت شود. اين مي زندگي خود رمز به

دارد. خوانی است" هم خداوند گياهي آفرينش نماد "برسم ( که279 )ص ی ايده گواه آن هالل و دارد. ماه رويش بر داللت واژه اين تبارشناسی خود

دارد. تأثير نباتات رشد بر ماه كه دارد وجود باور چنين, اين اند. هم رويش شود," )ص می گذاشته ماه شكل به فلزي دانی برسم در رو, برسم اين از

تشخص گونه بدين كه ظرفي شود. بر مي روي" گفته "ماه آن به که (278 بنگريم. مفهوم ماه-گياه يك عنوان به برسم يا محتوا به توانيم مي يابد مي برد. كار به است ماه مترادف كه سومه مورد در توان مي چنين هم را ماه

کهن" بابل در نخل "فرهنگ عنوان با اش مقاله در او از گ. سارتون از نقل (: به1934) سی. جی. گاد 12(Isis, 1936; 26:96)

اما اند بوده اصلی متن همراه که دارد اشاره تصاويری توضيحات به متن قسمت اين مترجم: در توضيح 13 همين سطر(. به8 )حدود شد خوددادری قسمت اين نقل رو, از اين اند. از نشده چاپ موجود متن در

است. آمده تغيير اندکی با نشده, يا ترجمه کوتاه عبارت چند نيز متن ی ادامه دليل, در

5

Page 6: افدرا و درخت انار در آيين جاودانگی در ايران باستان

(Atharva Veda, VIII. 9.22) ودا آثاروا در نيايشی سرود به14(13 ؛13) زيمر) امرتا ی بردارنده در ماه- جام در بخش شفا "گياه آن در كه کند می اشارهAmrta)نيز برسم و شده داده شد, قرار گفته باال در که روي, چنان ماه " يا شوند. مي گذاشته ها هالل-جام در دو هر كه است، چنين

برای زيادي حرمت بابلي فرهنگ ايران، به ها آريايي ورود از پيش انار بود. بنابراين, درخت ايران بومي كه اناري درخت بود، قائل انار درخت

پذيرفتند. در را آن زيادی محکم داليل به نيز ها آن و شد معرفي ايرانيان به خشكسالي و سرما برابر در مقاوم و سبز، هميشه انار درخت اول، ی وهله

مي شناخته دراز عمر با گياهان چون كه غيره و دارواش و كاج مانند است، چنين چه آن كه اين بر اشارتی است، دانه از پر آن ميوه كه اين شوند. ديگر

گياهان ميان در انار باشد. درخت جاودان كه است محتمل است، حاصل پر مثال, ماهي دارد. براي جانوران ميان در ماهي كه دارد را جايگاهي همان باروري ی نشانه دليل بدان و گذارد مي تخم ميليون يك از بيش روغن

دارند. خون سرخي به رنگي انار هاي سوم, دانه ی وهله است. در گرديده° و داند، مي مساوي جان با را خون روان ی درباره انديشه ترين قديمي بعدا سرخ های کانی و افدرا، مثل سرخ، هاي دانه حامل = جان. گياهان سرخي

شوند. مي دراز عمر ی كننده اعطا عوامل به بدل شنگرف مثل رنگ، كه اين است. با برابر ها اين ی همه با سرخش، هاي دانه با انار، درخت از انتخاب آزادي دادن همه, با اين با كند، نمي مشخص را درختي هيچ اوستا تواند نمی = برسم انار درخت که اين پذيرش در معدود، تعدادي ميان

. باشد داشته وجود مخالفتی = هاذا شود؛ مي ناميده هاذناپاتا اوستا ( "در4 ؛293) انار درخت = پاتا )و بودن؛ = سبز است. ناپ سانسكريت درSada برابر هميشه, که

هميشه هاي "برگ با درختي بر داللت رفته هم روي ها اين ی برگ(." همه درختان ی زمره در ديگر جاهای در سرو و كاج مانند را آن سبز" دارند, كه

به اندازه همان به و خودش خاطر به هم انار دهد. درخت مي قرار مقدس به , کهUrnaram به "اوستا در يافت مترادفي لذيدش، ی ميوه خاطر

درخت" است. خالصه معنای بهArbor آن التين و استUrvana سانسکريت كه نويسد می خود توضيح ی ادامه در "درخت". مدي به شد بدل كه اين

جايش بتواند ديگري چيز که آن گرديد،" بی گياهي جهان ی نماينده "درخت هميشگي سبزي با انار كه, "درخت کند می بيان چنين هم بگيرد. مدي را

بود،" )ص شده مقدس ها بابلي وقت( نزد اين )تا بودن زندگي نماد و اش مصر ]سلوكيه- مترجم[ و(Syrian Greece) سوريه يونان به (. ايران97

اين بين فرهنگي هاي تماس كه است طبيعي فرضی بود. اين كرده تهاجم در "انار كه شد چنان رو بود. ازين برقرار حمالت اين از پيش حتي كشورها مي 15تامسون ويژه ( به293 شد." )ص داشته مقدس مصر و سوريه در پيوسته را بود. دمتر انار آشناتر گياهان همه از يونان دانش "در كه نويسد

Hindu Medicine(: 1948) ه.ر. زيمر 14 به شناسی دارو. کتاب مورد در وسطايی قرون اثر يک در ثنوی (: نمادگرايی1964) حسن س. مهدی 15

دارد. اشاره استرانگ خانم و بلومل, تامسون ميان مکاتبات

6

Page 7: افدرا و درخت انار در آيين جاودانگی در ايران باستان

به رنگ بخاطر )باز دارد دست در خشخاشي كه كردند مي تصوير حالي = خون )و بود خون نشان را. انار دو هر يا و اناري آن( يا خون سرخي

خون محرك سرخ هاي گل كه هست باور اين هنوز بالكان جان(. در زندگی نوشيدني عنوان به انار آب ی كننده مشخص مستقيم هستند." گواه

های سال در تدفين مراسم به مربوط يوناني هنري قطعه يك از دوباره شده يافته كريسفا, الكونيا در كه آيد می دست به ميالد از پيش530-550

را آن كه شناسم مي را مرجع سه کم دست من اهميتش، دليل است. به در بلومل16تامسون. و استرانگ خانم اند: بلومل، داده قرار بحث مورد

خود راست دست در دهد. زن می نشان را درگذشته شوهري و زن شكلي بلند را شكلي سوسيسي اي پارچه ی كيسه چپش دست با و گرفته اناري كه شوهر چپ دست با ها دانه است. اين انار هاي دانه از پر كه است كرده

داشته نگه ها آن زير در درست انار آب آوري جمع براي را كانيتاروس يك وابسته خود که است دوباره حيات معرف شوند. صحنه مي فشرده است

در واقعيت اين خالی باشد. جای انار آب كه باشد مي كانتاروس محتواي به بزرگي تصوير در16 ام. داده توضيح را آن من اما شد مي احساس ادبيات

نگه زن راست دست در ميوه كه شود مي ديده شده گرفته تامسون از كه كه ببينيم را لهيده هاي دانه كانتاروس باالي در توانيم مي و شده داشته

انتهاي شده( در داده نشان پيكان )با شكل بادامي برآمدگي يك تشكيل اين از باستانشناختی گواه ترين روشن اند. بنابراين, اين داده را دراز كيسه

است. جاودانگی و دوباره حيات نوشيدني چون انار آب كه است باور جهان مظهر انار, که "درخت كه آگاهاند مي ( مارا4 ؛97) مدي

ح�م نماد است، گياهي مثابه زمين." به ماد̄ر سان به است, درست طبيعت ر¥ نويسد می كانپنتر ادوارد رو اين است. از مادينه درخت رحم، نماد حامل یبود،" ) شده پذيرفته مادينه نماد عنوان به همگانی شکلی به انار "درخت كه

نيروهاي با خرما، درخت كه يادآورد به توان مي جا اين (. در4 ؛294 در بود. و مادينه گياه نيز است كرده تشريح گاد كه چنان سحرآميزش،

و است ماه-درخت يك گياه آن كه دريافتيم برسم خواص شمردن بر هنگامماه- شوند. پس نگهداري شكل هاللي ظرفی در هايش شاخه است الزم

دمتر. پس ی برگزيده انار، درخت همسان بود- شايد خواهد مادينه درخت ماه مفهوم بر نيز واژه در سومه شد؛ خواهد برابر سومه گياه با انار درخت) دوشنبه براي ماه روز چون واژگانی پيدايي باعث و دارد ضمنی داللت

Mondayو در[ )نيز انگليسي lundiو همان به فرانسه در ]نيز معنا- مترجم شود. مي سومه روز عنوان به هندوستاني در(Somwar) سوموار ی واژه

= باوري = رمز انار = درخت برسم دانستن برابر براي قوي داليل بنابرايندارد. وجود جاوداني عامل

را انار آب نوشيدن با دوباره حيات يوناني ی پيكره يك كه دانستيم هميشه که را انار نويسد, "درخت مي ( نيز4 ؛294) دهد. مدي مي نشان كه گرفتند. هنگامي می نظر در روح جاودانگي از رمزي چون بود سبز

مي است پوشيده مقدس ی رشته و پيراهن که كودكي براي را خير دعاهای) افشاندند." دابار می او ديگر( بر چيزهاي با )آميخته انار هاي دانه خواندند،

7

Page 8: افدرا و درخت انار در آيين جاودانگی در ايران باستان

Dhabar, 15; 184)16، كه انار ی دانه كه, "يك دارد مي اوستا, بيان ديگر استاد در دگرگوني چنان شد، متن-م[ داده در است ]چنين گشتاپ شاه فرزند به ی رزمنده به و نبود کارگر او بر باري مرگ زخم هيچ كه آورد پديد او تن

زندگي ی كننده اعطا گياهي اصل يک ی شد." انديشه شناخته تن روئين علم بناي سنگ عمل در بدن، خود مانای شكل يک چنين هم نيز جاودان, و

رويين تن چون زرين تنی آمده، پديد جاويد فرد جا اين است. در بوده كيميا گياهي سحر پرتو در مسئله اين داشت. فهم خواهد باال در شده گفته جاويد به منتسب نيروهاي بر جاودانگي گوناگون هاي آيين چسان كه است ساده

همان است, و جاودانگي گياه يك افدرا كه ايم اند. دانسته وابسته گياهان شيره ها آريايي اگر است. پس درست انار مورد در مستقل صورت به نيز آميخته ي شيره گرفتن با ايرانيان بردند، می کار به را سومه گياه خالص ی اگر دادند. بنابراين، بهبود را آن آمد می فراهم انار و افدرا هاي شاخه از که

را قدرتمندتر و آميخته ی شيره شد، ناميده هئومه افدرا خالص ي شيرهاست. گرديده تشريح نيز آن سازي مهيا خواندند. تشريفات پاراهئومه

)انار( در اوروارام ی شاخه از تکه "يك كه نويسد ( مي4 ؛307) مدي در را آنان موبد پايان در شود, و مي )افدرا( گذاشته هئومه هاي شاخه كنار

)صص است ريخته ها آن بر آب قدري که حالی كوبد," در مي هم با هاون به ی "شيره كه کند می خالصه نکته اين گفتن با را بحث (. او310-309

) زئوثرا آب )انار( در اوروارام با هئومه هاي شاخه كوبيدن از آمده دستZaothra)نوشيدني (. بنابراين313 است،" )ص شده( پراهئومه )تطهير

تغيير, كه اين با است. و بابلي-آريايي فرهنگ محصول ايران جاودانگي دست به آتش تقديس براي تري پرقدرت مايع است، بهتر جهت در آشکارا

بعد بود, اما كننده مصرف به نيروبخشی براي سومه ی اوليه آمد. کاربرد است جهت اين گرديد. از آتشكده آتش تقديس در آئينی عامل به تر, بدل

كه باشد شده روشن كنون تا كردند. بايد ارزيابي تر عالي را پراهئومه كه و جاودانگي كه بودند هايي همان كردند مي تقديس را آتش كه عواملي هاي شاخه تطهير براي تنها كوشا گياه كردند. اما مي اعطا دوباره زندگی آن شد. از داشته نگه دوباره زندگی مستقيم غير عامل عنوان به يا سومه براي را سومه ی شيره خود كردند. هندوها نمي استفاده آتش تقديس براي

براي انار از ها بردند. ايرانی مي بكار آگني ايزد عنوان به آتش كردن تند در نيز را آن "چوب اما كردند مي استفاده دوباره زندگی و جاودانگي

با نه را آتش ها آن همه، اين (. با4 ؛320سوزاندند،" ) می نيايشی مراسم تقديس آن برابر در برسم شاخه يك گذاشتن با تنها بلكه پراهئومه ريختن

مي شد مي داده نسبت انار به كه خواصي به توجه با برسم كردند. اين ميباشد. درخت اين توانست

ها پارسي و است مشكل بمبئي مثل شهري در انار هاي شاخه تهيه فلزي، هاي مفتول ( اما28 کردند. )ص برسم جايگزين را فلزي مفتول

هم و تأييد به نياز كه شوند مي داشته نگه چپ دست در هميشه قبل، ماننددارد. توضيح چنين

(Essays on Iranian Subjects; Bombay) ايرانی موضوعات باب در (: رساالت1955) ب.ن. دابار 16

8

Page 9: افدرا و درخت انار در آيين جاودانگی در ايران باستان

رود، مي افدرا هاي شاخه آوري گرد براي كننده استفاده كه وقتي هاي شاخه و برد می تر كم افدرين داشتن دليل به را گياه بااليي قسمت افدرين داراي پاييني هاي کند. بخش مي ريشه از راستش دست با را پاييني از اي دسته بودا كه شود می ديده شكلي در موردي است. چنين تري بيش

با شان های ريشه و بريده سرشان يك كه دارد دست به افدرا هاي شاخه و بود شاهزاده بودا شوند. اما می ديده شکل باالی در کالهی شکل به هم

او به تا داشت نياز سومه ی شيره به رو اين از نداشت، اولوهيت مقام آن انتخاب بر داللت افدرا گياه پاييني بخش ترجيح ببخشد. اين جاودانگي

اي كننده استفاده تنها را واقعيت و دارد بيشتري افدرين كه دارد قسمت داشت. هم نياز خود به بخشيدن نيرو براي افدرين به كه كرد مي كشف

مرتاض، دست به اكتشاف كه بگيريم نتيجه رجحان اين از توانيم چنين, ميگرفت. صورت آن واقعي کاربر يعني

شاخه كه حالی در و راست دست در چاقويي انار, با درخت برسم, يا داشتن نگه شيوه شد. اين مي بريده شد مي داشته نگه چپ دست در اش

يك در و گرفت خود به آئيني صورت اي ويژه نحو به چپ دست در برسماست. شده ترسيم ميانه بابلي دوران مهر

خالصه اين از و شود می آگني ايزد که است آتش تقديس نيازمند آتش نيايش آيين

اهدا چون هم آيينی کار, گياهان اين شود. براي مي پرستش واقع به رهگذر شدند. مي انتخاب بخش زندگي نيروهاي دارای آفرينش نيروي كنندگان

به نياز شود. پس مي دهنده بركت و گيرد می جان ايزد يک چون هم آتششد. پديدار معين گياهان

گياه آن از و بودند كرده كشف دهنده نيرو را سومه مرتاضان آتش تقديس براي اش شيره از هندو هاي ساختند. آريايي جاودانگي اما كردند، حفظ را سومه ی خاطره ايران هاي كردند. آريايي مي استفاده

را آن و گرفتند را گياه دو هر آب يافتند. آنان باروري رمز نيز را انار درخت جزيي به بدل سومه ی شيره وقت اين خواندند. تا سومه فوق يا پراهئومه

جايي آن از سومه نبود. اما دهنده نيرو دارويي ديگر و شده مراسم يك از هاي شاخه از منظور، شد. بدين مي تقديس بايستي مي بود ترد گياهي كه

شد استفاده آتش تقديس برای آن عالوه, از شد. به می استفاده انار خشک گياه باالي گرديد. انتهاي آتش در پراهئومه شيره ريختن به نياز جايگزين و

شد. مي كنده ريشه از راست دست با گياه پاييني قسمت و بريده سومه ی شاخه كه حالي در شد می بريده راست دست در چاقويي با انار درخت

می آتش برابر در را آن حالت، اين شد. با مي گرفته چپ دست با آن چپ دست در انار شاخه و راست دست در سومه خالصه، صورت نهادند. به

شده گفته های صحنه تأييد در شناختی باستان شد. گواه مي داشته نگهاست. گرديده ارايه

ها يادداشت

9