Post on 17-Jan-2020
گفتار پيش
گسترش آنچنان درجامعه كه نظراست در پويايي دانايي آن ميشود، دانستن از سخن نوشتارهرجا اين دربدل كه يافته
. راهكار كه آيد پيشمى پرسش اين اينك گردد مى اى ريشه دگرگونيهاى به منجر و جمعى وژدان بهآن به رسيدنچيست؟
هاى كارى ريزه و سختيها همه به توجه با است، نوشتار اين اصلى دليل راهكار دادن كه گفت بايد پاسخ دردر پيچيده
كه آنچنان جهانى، برخوردهاى و ميهن از بيرون نيروهاى گرفتن نظر در ويژه به جمعى شناسى جامعههاى شكست از پس ملى حقارت احساس ويژه وبه فرهنگى،سياسى،اقتصادى اجتماعى، هاى كاستي
. دارد سرزمين اين كنونى روزى تيره در بيگاانه دخالتهاى از ترى برجسته نقش قاجار شاه فتحعلى دورانبر سياسى گوناگون هاى گروه و افراد بين همكارى منجربه همدلى بتواند كه آنست نوشته اين ديگر آماج
. خود جامعه زاد درون هاى پديده تحليل به نخست نوشتار اين در گرداند ايجاد تشان مشتركا پايهآنكه دون به پرداخت خواهم بيگانگان دخالت اثرات تحليل به ، راهكارها ارايه از پيش سپس و ميپردازم
. نقد به را بخشى راستا، اين در باشم گرفته ديده نا را يكديگر بر بيرونى و درونى عوامل متقابل تأثيرگوناگون هاى گروه اجتماعى واكنشهاى و معاصر تاريخ ساز سرنوشت هاى رويداد چرايي و اجتماعى
شد خواهد آغاز شهرها از ايران در اجتماعى جنبش هرگونه پس اين از چه داد، خواهم اختصاص .شهرىخودرا توجه كانون شنونده يا خواننده تا كاررفته به گويي فشرده در كوشش همه كه بيافزايم همينجا بايد
ديد شايسته خواننده اگر كه اى گونه به شده بسنده اشاره به كه اينروست از هم و بگذارد، سخن بنياد بهگذشته ساله چند و صد تاريخ از است زدنى هم بر چشم شده آرائه آنچه كه پردازد به پژوهش به خود
ميهن.
و اجتماعى فردى، هاى كاستي از لمس قابل و زنده تصويرى بخش هر كوشششده كه اينروست از همميان هاى برآيند و فرهنگى
آشكار چنان مرزى برون و درون نيروهاى هاى كاستى و توانايي نيز و دهد دست به آن مدت دراز و مدتآن از بتوان آخر، در كه باشد پسين بخشهاى ساخت زيربناى آجرى چون بخش هر آورد دست كه گردد
ساخت فراهم راهكار آرائه براى .پايگاهى
ميهن سازى رها زنجيره از اى حلقه بسان نوشته اين از راه اين پيگيرى در ميهنان هم كه آنست اميدضامن پيوسته پيگيرى و همدلى، مشاركت، تنها كه جويند بهره گرفتاريم آن در كه سهمگينى ازگردباد
بود خواهد مدت دراز در هدف به .رسيدنگرفته بهره انتزاعى، نه لمس، قابل برخورد شيوه از نوشتار اين در كه است ضرورى نكته اين آورى يادضميمه در ، سياسى گون گونه هاى طيف از و ها شخصيت هاى مصاحبه از كه است پايه همين بر و شده
ام جسته بهره .هامهمتر گاه كه شود مى پيشنهاد خواننده به بخش، هر خواندن از پس درنگ بى ها ضميمه اين خواندن
بخشاست آن هاى .ازيادشده
ممكن نا ما جهان در استقالل بى آزادى به رسيدن كه يابد، باز را خود استقالل ايران كه روزى اميد به .است
كالم آغازآن خريداران نيز بيشمارى گروه فروشند، مى تنفر جهان در اندكى گروه
جو و جست به شمارى اندك ميان آن از و ايستاده تماشا به گروهى تنفرند،يابند دست حقيقتى به مگر تا پردازند .مى
از بيرون و درونى نيروهاى بين اندركنش چارچوب در را مردمش و ايران كوشد مى قلم اين كه آنجا ازمداران سياست راهنماى انديشه سازى آشكار به را سخن آغاز نمايد، شناسى آسيب و بررسى ايران
. در ايران جوامع تاريخى شناسى آسيب به پرداختن شك بى نهم مى وا امريكا و اروپاييان ويژه به غرب. شد خواهد پرداخته آن به خود جاى در كه است نوشته اين نخستين ،آماج زمان گذر
Memoirs of Mr. Hempher, The British Spy to the Middle Eastسالهاى نخستين انگليسي جاسوس همفر بين ١٧٠٠خاطرات انداختن اختالف و يي جدا براى كه ميالدى،
. از وهابيون فرقه إيجاد بود شده فرستاده عثمانى امپراطورى فروپاشى سازى زمينه براى مسلماناناست همفر آقاى همين كارهاى .برآيند
نويسد مى خود هاى يادداشت در بود، زده جاى امپراطورى درون مسلمانى چون را خود كه :وىيافته " كاستًى نيروهايشان خورد، زخم يكديگر از آنها دارى طرف و شكسته مسلمانان وحدت كه هنگامى
... . به خود مستعمرات تمام در بايستى انگليس، مردم ما كنيم نابودشان آسانى به توانيم مى آنگاه وبوده رفاه در توانيم به خودمان تا پردازيم؛ به يكديگر با آنها انداختن رو در رو نيز و مردم گى پراكنده
باشيم داشته اشرافى ".زندگى
از بيرون پشتيبانى با گرى، شيعى گزار بنيان صفوويه دودمان دوران، همان در كه داشت توجه بايستىايستاد مى سنى عثمانى برابر در .ايران
چارصد از پس است؛ سخن اين جاى چه اينك گويد، به خود با گفتار اين شنونده يا خواننده است ممكنشدن ! ملى از پس كه هستند همانها قوم اين كه يادآوريست به نياز اما انگليسها طوطيًه به بازگرديم سالحل براى امريكا درميانى پا از جلوگيرى براى ، استقالل به يابى دست براى مصدق هاى كوشش و نفت
[ .!! از گرفته بر و امينى محمد از نقل به ماست نفت دزد مصدق گفتند مى ها امريكايي به ؛ نفت مسئلهايشان، " گرداندن مقاله راست راه : در "*) روز ) اخبار یکم بخش ناراستی www.akhbar-rooz.comچند
را [: ۲۰۱۷فوريه ۲۴ - ۱٣۹۵اسفند ۶آدينه نفت تاريخ از بخشى بازگويى خوانيد به ،
شود " حاصل غرض تا کرد باید بیشرمی که بُوَد ۱بسیار
او، دربارهی گویی ناراست کارزار گذرد، می مصدّق محّمد یاد زنده درگذشت از سال پنجاه که اینک! داغ همچنان دروغ، پراکندن تنور و است برپا همچنان
متّحد ایاالت منطقی پیشنهادهای بارها او که است اتّهام این مصدّق، دربارهی ها ناراستی ترین پذیرفته از یکیو روساخت روبه ورشکستگی با را ایران اقتصاد و نپذیرفت نفت بحران از رفت برون برای را بریتانیا و آمریکا
. گرداند فراهم را کودتا زمینهیوزیر " دستیار گی، مک جرج با مصدّق هشتادساعتهی مذاکرات به اشاره زمینه، این در ناراستی نخستین
. مهرماه میانهی در مصدّق است واشنگتن در آمریکا متّحد ایاالت برای( ۱۹۵۱اکتبر )۱۳۳۰امورخارجهیبه و رفت واشنگتن به سپس و شد نیویورک راهی ملل، سازمان امنیّت شورای در ایران حقوق از دفاع
اچسن، دین مورد ۲پیشنهاد که راهکاری یافتن برای را کشور آن گری میانجی ترومن، امورخارجهی وزیر . نشست گی مک با مذاکره به و پذیرفت باشد، انگلیس و ایران نفت شرکت و ایران پذیرش
نامهی سپس و عوام مجلس در موریسون استنلی هربرت لرد آمیز تهدید سخنان از پس است این راستیمتّحد ایاالت جمهور رئیس که این از او مندی گله و ترومن به بریتانیا وزیرتازهی نخست چرچیل، وینستون
«آمریکا، ما» نفت و دزد ایران نفت شرکت و چرچیل دولت که بود آشکار داده، راه سفید کاخ به را . پای به صادقانه و بود خبر بی رویداد این از مصدّق نداشتند را مصدّق با آمدن کنار سودای انگلیس،
. و گی مک با مصدّق گوهای و گفت این پایان در که نویسند می تاریخ نویسان وارونه نشست مذاکرات !» راستی » گردد باز ایران به پیروزمندانه تا کرد رد را آمریکا منطقی پیشنهادهای همهی او دستیارانش،
. که که نویسد می خود یادماندهی در اچسن دین ندارند هم دوری خویشاوندی ها، داوری این با تاریخ های . باشد پذیرفته را او پیشنهادهای همهی مصدّق که نمود می چنین گوها، و گفت این پیامد "در
دست به براى كه آنان شد، گفته كه تاريخى كوتاه بر بِنَا كه است ايران مردم به آورى ياد براى تنها اينهمان در بختانه شور هنوز زنند، مى كارها ترين بشر ضد به دست خود اشرافى زندگى نگهداشت و آوردن
است نگشته دگرگون چيزى و برند مى سر به خود راهنماى انديشه .چارچوب
جنبشملى و جنبشمشروطيت ايران؛ معاصر تاريخ رويداد دو بر گزارم مى را سخن بنياد ديدگاه اين بارسيدن براى مبارزه به گرفت شكل نوين مفهوم به ايران ملت رويدادها اين از از گذر در كه نفت كردن
ارزيابى كه خورد هايي شكست و آورد دست به نسبى هاى پيروزى و پرداخت قانون حكومت و استقالل بهبود خواهد ميهن آينده گشاى راه ، آن شناسى آسيب .و
كار پايه بودن تر روز به و گى فشرده دليل به را سوم منبع و است كرده بررسى را زير منبع سه قلم ايناست .گزارده
آدميت- ١ فريدونعظيمى- ٢ فخرالدينبينا- ٣ سيروس
/ : بینا سیروس تجّسمی مدرن جامعهی یک درآستانهی ایران مشروطیّت انقالب٢٠١٥اكتير ٢٥
پروسه سایت :توضیح : آیندهی وامکانات گذشته تجربیات بررسی ایران مشروطیت انقالب سال درکنفرانسصدمین مقاله این
آوریل هشتم تا پنجم میانه، آسیای و خاورمیانه درایران، دموکراسی دردانشگاه ۲۰۰۶استقرار ، ( شمارهی آرش نشریهی در این از پیش و شده ارائه درشیکاگو، واقع منتشر ( ۹۶نورتایسترنایلینوی نیز
. میشود بازنشر ما سایت در مقاله این بینا، سیروس دکتر جناب لطف به و ما درخواست به است .شده
" یلداست شب ظلمت حکاّم صحبتبرآید کـه بو جوی زخورشیـــد "نور
حافظ
. درعنفوان که جنبشی میگذرد ایران در ازجنبشمشروطه که است سال یکصد درست امروز . به که جنبشی نیز و است گذاشته وجود عرصهی به پا سرمایهداری تحوّل پر تاریخ از قرن فشردهترین
این میان در هنوز اقتصادی باروری عدم نیز و اجتماعی، شکنندگِی و سیاسی ضربهپذیرِی جهت . دیدگاههای و وجوه از را، جنبش این سال یکصد این در است مانده باقی ناکام و نامراد فشردگیها
" " . ّملت محورمفهوم بر را مشروطیت عموما بازنگریها این غالب اّما نشستهاند تماشا به بسیار گوناگون،
" " . " این" تمامی چاشنی تقریبا انگاشته، پیش از حقیقِت مثابهی به ، ملّت دیگر، عبارت به سنجیدهاند ملّیت ومیباشد بررسیها و (Axiom) .بازنگریها
" نهادهای " و سرمایهداری مناسبات با رو این واز نوین است مفهومی خود ملت که است این حقیقت اّما " " . اجتماعِی ورا و فراتاریخی مفهوم به ّملت کاربرد بنابرین، دارد تنگاتنگ و ویژه پیوندی مدرنیته تاریخی
) ( . همانند نِیشن آن مدرن معنای به ملّت ویژگی پسکشف است نابجا و آلی، ایده یعنی ذهنی، امری آنازطرف و میکند هدایت گذشته و حال مّشخص دیالوگ به یکطرف از را ما که است راهنمائی
. میزند محک کنونی دوران درراستای و رابطه در را اکنون چرائِی نیز و واجتماعی مادی دیگرمناسباتازتکرارمکّررات که است این من سعی صدساله ویژهی همایش دراین و مختصر صحبت دراین بنابراین،
و متودولوژیک چهارچوبی ارائهی با آن بهجای و نموده، اجتناب دوره وتاریخسازاین مهّم وقایع وتفصیل ) وجایگاه ) پایگاه به تاریخی فرا نه دورانیبیاندازم نظری درایران مشروطه .انقالب
" دیالکتیکی " رابطهای ملت ویژهی مفهوم با درایران مدرنیته یا تّجددخواهی پدیدهی و جنبشمشروطهبه. یافته انسجام ای پدیده سرمایهداری، دوران یعنی تاریخی، مقطع ازاین پیش تا که معنی بدین دارد
. " " ندارد وجود اجتماعی، کانکریت و ازنظرساختارواقعی وچه نظری ازلحاظ چه ، ایران ملّت مدرن مفهومهمانا میسازد، نمایان جنبشمشروطه پروسهی در را تبلورخویش رفته رفته که یافتگی، انسجام چنین " " " گذارِ" و ایران یافتهی تجسم ازجامعهی بازتابی یعنی آن، مدرن و امروزی معنای به ملت پدیدارشدن
. پربهای دراثر اندرسن بِنِدیکت ترتیب، بدین میباشد وتّجددگرائی عصرتّجددخواهی به آن تاریخی( " یافته" تّجسم جوامع میخواند (١٩٩۱خود، یافته تّجسم جوامعی را مدرن جامعههای تمامی درستی به ،
" یا " و زبان ِ تعمیم و تعیین تشخیص، و چاپ سرمایهداری و صنعت وجود از منتج را آنان وموجودیتو گیر فرا انتشار خالل در سیاسی، ـ فرهنگی ـ مستمراجتماعی تبادل باألخره و مشترک، زبانهای
" میانگارد " ، روزنامه . گستردهی
از درروستاها، مثال را، یکدیگر با بالواسطه و رودررو اجتماعی زندگی دوران که مردمانی تمامی پس . علیرغم چنین، هم جوامع این میشوند قلمداد تّجسمیافته جوامع زمرهی در بیشک سرگذراندهاند
" عمل " خودمختار طُُرق به غالبا خویش، مادی و اقتصادی ازساختار ناشی اجتماعی و طبقاتی مبارزات . ) درنتیجه، ) میکنند عرضه تی ـ رین ساوـ ازخودمختاری ونمودی نماد با را خویش موجودّیت و نموده
" و" طبقات عمودی برش با همراه البته جامعه، افقی برش درحیطهی همگانی تّجسمی عنوان به ملت ) مدرن ) جامعهی ونشناختهی ندیده اعضای تجّسمی ازهمبستگی حکایت و یافته تبلور طبقاتی، روابط
: است. نهفته اجتماعی تّجسم از نوع این بنیان و بطن در عاملی چه است این اصلی پرسش اما مینماید " " " مدرن " درجوامع ویژه به را، افراد و عناصر اتفاق به قریب اکثریت وطن یا ملت بنام قادراست که " کارل " مصداق به یا، نماید؟ وادار خویش همنوع قانونی کشتن یا و شدن کشته به امروزی، ومتمدن
" " " ازکجا " و چگونه اجتماعی، است رابطهای نیز خود که ناسیونالیزم، جادوی یا ملّی فتیشیزم این مارکس،با همراه روزنامه، انتشار و اشاعه مادیّت ویژگی محصول را انگیزهای چنین اندرسن میشود؟ ناشی
) میداند ) چاپ سرمایهداری تکنولوژی درپرتو مشترک، زبان .گزینش
حساب به مدرن تّجسمی تبلورجامعهی برای الزم شرطی اگرچه چاپ تکنولوژِی خودِ که داشت توجه باید . جوامع این تکامل و توسعه برای کافی شرط چه، باشد کافی شرطی خود خودی به نمیتواند اّما میآید، . قرن دراواخر آنهاست بر منطبق طبقاتی آرایش و درونی اجتماعی ـ اقتصادی اُرگانیک تّحوالت وجود ) تّجسم ) درآستانهی عمال میشناسیم امروزما که ایرانی یعنی ایران میالدی، بیستم قرن اوایل و نوزدهم
. دراین ساختاری بالقوهی و بالفعل تضاد دو برپایهی البته تّجسم این عینی شرایط قرارگرفت خویش نوین( : بودهاند تکوین ُشُرف در فرماسیون( ١دوره و تولید صنفی سازماندهی تجاری، سرمایهی توسعهی
و ) شهری نوشکفتهی اقشار ـ( ٢طبقاتی فئودالی نیمه تولید بحرانهای و فقرُمطلق فراگیر، رکود از ناشی بحرانزای و پراختناق فضای با همراه روستا، ناپویای و بسته اقتصاد درحیطهی نیمهعشیرتی
. درجنبش جهت، همین به ایلنشینی و ایلی طبیعتگرای و خودکفا اصطالح به اجتماعیـاقتصادی ساختار
شهری تّجددخواه گوناگون اقشار بهطورکلی و پیشهوران، و اصناف تجاری، سرمایهی حاملین مشروطه، ) برخورداربودهاند) بهسزایی ازعمدگی روستائی نه ..
" " آلترناتیو سه مدرن، و ویژه پدیدهای منزلهی به ، ملت فرماسیون که معتقدم من اندرسن، شیوهی به( : میگذارد- ما پای پیش را تاریخی و( ١تحلیلی ازاستقالل، پس نظیرآمریکای استقاللیافته، جوامع در ملت
کهن، ) خودکامهی نظامهای با متبلور( ٢درتضاد نتیجه در و استعمار وقیمومیت سلطه تحت درجوامع ملّت و ) امپریالیزم، بازسازِی زماِن( ٣از نظیرایران مستعمره، نه و مستقل کامال نه کهن نظامهای در ملت
و. توأمان ازخطکشی منتج درایران ملت مدرن مفهوم با آن وانطباق مشروطه انقالب مشروطّیت ) امپریالیزم ) و استعمار و یکطرف، از قاجار سلسلهی کهن خودکامهی نظام با تاریخی دوجانبهی
. ) آن) حامل جنبشهای و تّجددخواهی دیگر، عبارت به میباشد دیگر ازطرف انگلیس و روس دولتهای : دخالِت و استعمار با مبارزه و استبداد، با مبارزه میکردهاند تعقیب همزمان را سیاسی دوهدف
. خونین محاربهی قالب در میتوان خوبی به را تضاد دو این بالواسطهی تبلور خارجی قدرتهای( " " )" توافق )" فرصتطلبانهی مقابلهی با همراه ، ایران ملت با صغیر استبداد داخلی (١٩٠٧کهنهپرستاِن . مدرن مفهوم بنابراین، کرد مشاهده نفوذ، تحت مناطق به ایران درتقسیم وانگلیس روس دولتهای . " همین" به استبداد و استعمار با متضاد و انگیخته خود مستقل، است مفهومی اساسا درایران ملّت
" باشد " ویژگیهائی چنین شامل باید قطعأ نیز ملّی لفظ تحلیلی، ازنظر وهم تاریخی لحاظ از هم .منوال،
( " ضیاء " سیّد ـ رضاخان انگلیسی کودتای قاجار، شاه محّمدعلی شکست و صغیر استبداد دفع از ١٢٩٩پس . )ِ اعالم با ضربه، این میرود بهشمار مشروطیت پیکر به کاری ضربهی نخستین مثابهی به خورشیدی
در را تازهپای و ضعیف دموکراسِی کمر رضاشاهی، سیاهِ دیکتاتورِی آغاز و رضاخان پادشاهی مندرآوردِی . به با قاجار سلسلهی معاوضهی چگونگی مسئلهی دراینجا مالحظه قابل تحلیلی نکتهی شکست ایران
. جنوب منطقهی بررسی در خویش پژوهشهای و تجّربیات در اندرسن است پهلوی سلسلهی اصطالحو سلسلهها استعمار چگونه که میدهد شرح و میکند تکیه عصرمدرنیزم به انتقال دوران بر آسیا شرقی
گونه دراین بدینسان، و نموده تعویض خویش بازساختهی سلسلههای با را قدیمی پوسیدهی رژیمهای . " " درجنبش ملّت مفهوم تاریخی، لحاظ از اّما، میآورد پدید ملّت از مفهومی سلطه تحت تجّسمی جوامع
. است متبلورشده انگلیس و روس استعمار از نیز و قاجار ازسلسلهی مستقل شکلی با درایران مشروطه " به " با قاجار دربار اسفبار معاوضهی تحلیلی نظر از تنها نه ایران در آن مدرن معنای به ملّت بنابراین، - است سال صد از بیش شمول دوراْن و پویا آنتیتِزی مثابهی به بلکه نمیکند، تأیید را پهلوی دربار اصطالح
. درمورد میتوان را ماجرا همین برگرداِن عکْس است بوده ستیز در حکومتی فرمهای گونه این با که " کودتای" با رابطه در درایران، ، ملّت . ١٣٣٢مرداد ٢٨مفهوم نطقهای به که آنان کرد مالحظه وضوح به
پانزدهم ازتظاهرات پس ویژه به وی، که میآورند یاد به احتماال دادهاند گوش محّمدرضاشاه شیرین. ١٣٤٢خرداد " " ازاین بودم بیتجربه نوجوانی زمان درآن که من میکرد مثبت ِ ناسیونالیزم از صحبت دائما ،
" کلنجار " دائما میکرد، سکوت به دعوت مرا نگرانی با که پدرم، با و آوردم نمی در سر هیچ مثبت کلمهی " به. " مثبت پاسخی را مثبت این که دشوارنیست چندان برایم تحلیلی، چهارچوب این با اکنون، اّما میرفتم
" کنم " قلمداد درایران استبداد گماشتهگاِن و امپریالیست کودتاچیاِن علیه نفرتی را منفی آن و .کودتا
" لزوم " بر اصرار همه این پرده، پشت رِندان یعنی ، سلسلهبازان چرا که است این اصلی پرسش دراینجا، ) درادامهی ) ایشان، تاجدار نه پدرِتاجخوارِ سلطنِت یا مّحمدرضاشاه، سلطنِت واقعِی وغیر خیالی تسلسِل
: . که میکرد وانمود فراوان تبختر با خود مّحمدرضاشاه دارند هخامنشی پادشاهاِن باستانی حکومت !" جشنهای" کمدی بیداریم ما که بخواب نمایشهای ٢٥٠٠کورش از نمونه یک تنها او دردوران ساله
" " . " کارگزاراِن " به ربطی چه کیانی تاِج این که است پرسیدنی بسیار اّما میباشد پادشاهی تسلسل تراژیکمّحمدرضا آقای یا و قّزاق رضاخان آمریکا، امپریالیزم انگلستان، سرویس اینتلجنت مأمورین استعمار،
وسیلهی به تنها نه که ــ فکری منحط روندِ و تبلیغات، تظاهرات، اینگونه که میبینیم پس دارد؟ پهلویتبلیغ لیبرال مستقِل اصطالح به فرهیختگان نیمچه از بسیاری تلویحی تأیید با بلکه ارتجاع رسمی عوامل
و سیاسی، زیانبخِش سردرگمیهای تاریخی، حقایق تحریف باعث اندازه چه تا و چگونه ــ میشداست شده رژیم واقعی مخالفاِن درصِف حتا ونقیض ّضد . رهنمودهای
" " حکومت پادشاهی فرم نگاهداری شرط به مشروط و موظف میتوانست زمان آن تا مشروطه انقالب . اّما باشد نشده وارد تّجددطلبان درقبال شاه مظفرالدین تعّهد به خدشهای کوچکترین که باشد بوده " استبداد " مجدّد واعالم مجلس بستن توپ به با را اجتماعی قرارداد این شاه مّحمدعلی میدانیم، چنانکه
" نه " نیز و خویش سلسلهی برای نه و خویش برای نه پس ازاین وی ترتیب، بدین و کرد، فسخ کُلّی به " " " " " " " باقی " مشروطهای نه ، مشروطی نه ، شرطی نه غیرآنچنانی، یا آنچنانی ، سلسلهای هرگونه برای
" " مشروطه. انقالب آرمانهای به راستی به که آنان یعنی ، مشروطه امروزی مدّعیاِن نتیجه، در گذاشتانگلیسی ) کودتای باهردو قاطعی خطکشی انجام به اوأل، کنون، تا باید دارند، آمریکایی( )١٢٩٩پایبندی و
و( ١٣٣٢ محکم موضعی اختیار به قادر ثانیأ، و آمده، نائل " " " باشند " شده سلسلهبازی و سلسلهسازی گونه هر درقبال . مناسب
خودِ که است موضعی اختیارِ آن و دارد وجود نیز دیگری خطکشی به نیاز دراینجا که است یادآوری به الزم " نظیر " زمان، آن مذهبِی ارتجاعیوِن و استبدادمنش مشروعهخواهان مقابل در قبال مشروطه انقالبیوِن . همین قطعأ میکردند، زیست زمان دراین امروزهم اگر انقالبیون این اختیارکردهاند ها، فضلّالله شیخ . درایران، مشروطه انقالب بنابراین، بودند کرده اتخاذ ایران در جمهوریاسالمی نظام برابر در را موضع
هم آن پادشاهی، تحمیلی نظام قبول به الزامی گونه هیچ نه تئوریک، تحلیل نظر نیزاز و تاریخی لحاظ ازهیچ واپسگراِی حاکّمیت به تعّهدی یا و شباهتی یا قرابتی گونه هیچ ونه دارد پهلوی، کودتائی پادشاهی
دارد مّحمدی، ناب اسالم حکومت ویژه به .مذهبی،
درایران ) مشروطه انقالب از سال یکصد گذشِت از پس ( ١٢٨٥–١٣٨٥اکنون به الزم ، خورشیدی ) ( ، دورانی یعنی تاریخی ویژگی ازنظر هم و تحلیلی ازلحاظ هم را، جنبش این باید دگر بارِ که میرسد نظر
. لیکن میدهد، خبر مّشخص و منطقهای واقعهای از چه اگر درایران، جنبشمشروطه نمود بازنگریمنطقهای، تّحوالت چگونگی نیز و وجغرافیایی، قراردادی مرزهای از که تجّسمی است بازتابهائی حامل
. دموکراتیک های انقالب از سلسله یک کنار در را جنبش این است، پسشایسته است رفته فراتر بسینظیرانقالب درجهان، خود انقالب ١٩١١همزمان انقالب ١٩٠٥چین، مورد ١٩١١روّسیه، وغیره، مکزیک
. در روزنامه گستردهی انتشار با تجاری، سرمایهی رشد ضمن تّحوالت، این دهیم قرار مطالعه و نقدایرانی، قومی زبانهای دیگر کنار در فارسی، زبان تاریخی مرکزیت و نقش با نیز و ایران، خارج و داخل " " رسیده انجام به درایران ، ملت از مدرن مفهومی به درنهایت و تجّسمی؛ مدرن جامعهی یک ساختار به
نوشتن. و خواندن سوادِ عدم و گفتاری سنتی نهادهای استیالی با که شود، گفته است ممکن است " چندان " نمیتوانست روزنامه تعدّد و چاپ سرمایهدارِی وجود زمان، آن ایراِن در عمومی درسطح
. کمبود علیرغم که، است حقیقتی بازگوی درایران مشروطّیت تاریخ به دقیق نگاهی اّما باشد اثرگذاربودهو درقهوهخانهها مردم عامهی برای باسواد افراد توّسط روزنامه پیگیر خواندن دوره، این در سوادعمومی
است بوده رایج بسیار عمومی .اماکن
. است بوده همراه تاریخی ویژگی دو با درایران مشروطه انقالب شد، اشاره درباال که چنان خاتمه، در. است ازآن ناشی استبدادی حکومت و پادشاه خودکامگی با قاطع مبارزهی جنبش این ویژگی نخستین
داخلی امور در خارجی دولتهای دخالت وهرگونه امپریالیزم، استعمار، با مبارزه جنبش این دیگر ویژگی . از خود توأمان مبارزاِت این که است شده ثابت تجربه به بارها سال، یکصد این طّی در میباشد ایران
. بنا میآیند حساب به مدرن دموکراتیک جامعهی یک اعتالی و استقرار، ایجاد، کافِی و الزم پیششرطهایبررسی کانال از لزومأ باید ایران در مشروطه انقالب شکستهای یا و پیروزی از ارزیابی هرگونه براین، . کردِن ملّی نهضت رضاشاهی، استبداد دوران گذراندن از پس مثال، برای کند گذر توأمان دوهدِف این
مصدق ) مّحمد وزیری نخست زمان در نفت برای( ١٣٣٠–١٣٣٢صنعت دوباره تالش از بود بازتابی خود . متدیک، برخورد علمی، بازنگری جهت، همین به جنبشمشروطه ماندهی ناکام و دوگانه هدفهای تحّقق
اهمیتی مبارزاتی، پیگیر پراتیک با همراه سال، یکصد این پیروزیهای و ازشکستها اصولی جمعبندِی وگسترش و ایجاد اجتماعی، ـ اقتصادی مشکالت ّحل سیاسی، گرهگاههای گشایش و یافتن در بسزا
نهادهای
دارند آینده ایراِن ساختن نهایت، در و دموکراسی .گوناگون
٢٠٠٦آوریل آمریکا ـ سوتا مینه
مرجع مقاله پايان
) رسيده ) آن به شده ياد منابع هاى سرچشمه خواندن از پس كه را نكته چند داند مى خود بر نويسندهخواهد اثر پيروزى به رساندن يارى و ها شكست علل يابى ريشه در گمان بى كه بياورد اينجا در است
.داشتاندركنش و اجتماعى روابط تحليل در را اثر كمترين جهانى و ملى رويدادهاى در فرهنگ نقش آنكه نخست
است داشته انيرانى قدرتهاى با .آنيافت خواهيد نهم افزوده بخش در را شده ياد ادعاى يابى ريشه و .برهان
ريزى پى دارى سرمايه هاى جامعه هاى ناراستى به واكنش در نظرياتش و ماركس قلم اين باور به دومكه آنرا اساسى ضعف نقطه همچنان است، آمده پديد دارى سرمايه با تضاد در كه اينروى از هم و شد
است برخواسته فرهنگ همان دل از خود چه دارد؛ خود با است فرهنگى پذيرى .آسيب
نيست بيش دو كه آنهاست راهنماى انديشه از برآمده ها آدم فرهنگآوردم همفر خاطرات از سخن، اين آغاز در آنرا بارز نمونه كه نشوى كًشته تا كُش .به
اين . از اى نمونه كنند زندگى خواهى مى تو كه گونه همان هم ديگران بگذار و كن زندگىوفا " با مصاحبه در خوانيد به را انسانى، غنى سرچشمه اما انتقاد قابل اگرچه ، فرهنگ
." " : به نداشتيم مبارزه و سياست از درستى شناخت خلق مجاهدين سابق عضو يغمايي،جوالى چهارم گويا سايت از دريافت. ٢٠١٧نقل از نمايد مى بازگو را مرضيه سخن كه آنجا
ديگران به آن پخش و مادر ملكه از اشرفى ...كيسه
ژرف جاى كه است بنيادى نقش داراى عوامل و علل تحليل در ديدگاه اين نويسنده باور به . عرفان و ادبيات در آوردم كه دوستى فرهنگ از زيادى هاى رگه دارد بيشترى انديشى
" باشد " سوم راه سرچشمه تواند مى شود، زنده دوباره اگر كه است بوده .سرزمينمان
بخشنخست من
گناهكارم
سال ١٣٤٢سال همان ، خاطره دو درتهران، دبيرستانى پنجم كالس آموز دانش : شمسى تاريخ چند حفظ تنها چون بودم متنفر تاريخ درس از همواره دارم ياد به
تحليل و احساس هيچ بدون مهمليات ديگر چندى و بود .قمرىخود و كالسشد وارد دبير آقاى ناگهان روز يك اما نداشتيم تاريخ دبير هنوز و بود سال أوايل
. " او " كه دانستنم نمى و بودم نشنيده را نام آن آنگاه تا من ملكي خليل كرد، معرفى رامصدق همراه آخر تا و انداخته َرآه به را سوم نيروى حزب آن از پيش سال پانزده حدود
(. است سال مانده از ملکی که ۱۳۲۶پیروان عنوانی میخواندند، سوم نیروی حزب را خود ] نظام ] از متمایز راهی بود امیدوار که میکرد تداعی را یوگسالوی رهبر تیتو مارشال ایده
. ايرانيكا دانشنامه از نقل به کند پیدا شوروی سوسیالیسم و آمریکایی داری او ( سرمایهوى هاى گفته اما بودم، نشنيده آنگاه تا كه كرد آغاز يى ها گزاره و عناوين با را تاريخ درس
. آورى ياد خويش سخن ميانه در ايشان شدم وى مجذوب من كه بود روشنگر اى اندازه به . است شده آزاد األفالك فلك زندان از گى تازه به كه كرد
مدرسه كالسو درنگ بى ايشان و رسيد پايان به من حسرت ميان در تاريخ ساعت روى هر به . سعدى خيابان و زدم خيابان به بدنبالش اختيار بى و درنگ بى من بود آخر زنگ كرد، ترك را
كه سوْال چند پرسيدن حسرت در پيمودم دنبالش به مخبرالدوله رراه چها حدود تا را جنوبى . نميدانم هم، را او حتما كه ساواك از ترسيدم بخواهيد، را راستى لوليد مى مدتها ام انديشه در
!! بود انداخته زندان به جرمى چه به ( . شناخت براى نديدم هيچگاه ديگر را او هيچ، نيامد كه تاريخ كالس به هرگز ديگر ايشان
ضميمه از اى تكه بخش اين پايان در مرد، راد اين به ١بيشتر ايشان دعوت مورد در را . گويا سايت از برگرفته خواند خواهيد انگلستان دولت سوى از نگار روزنامه ٢٧عنوان
(١٣٩٥مهرماه
. ترسيدم ميهنم در استبداد تاريخ و تاريخى استبداد وجود با كه چرا كارم گناه منزندانى اورا چرا كه نكردم پيگيرى ساله هفده جوان يك عنوان به آنكه براى كارم گناه من
را مصدق بركنارى نيروهايى وچه بود چه نفت شدن ملى و مصدق با اش رابطه بودند، كرده. بودند كرده رهبرى
وحكومتشرادرانديشه شاه از چركيني بذردل نخستين رويداد اين كه بگويم ميتوانيم را اين اماكاشت، ام
همانند رويداد اين از پس يا و پيش مشابه داليل به كه ميهناننم هم ديگراز بسياري بسا چه . باشند پيوسته ناراضيان غافله به من
. كتابسقوط ) به ك ر بيگانه به وابسته نزديكان شمارى انگشت جز به وحكومتيانش، شاهپرورش و آموزش وزير گنجى منوچهر نوشته نهفته آتش كتاب و كوپر أندرو نوشته بهشت ) نميديدند هم درخواب روى هيچ به ، بختيار از پيش دولت آخرين جمله از دولت، سه در شاه
كه روزى، تا ميشود افزوده هم بر يكى يكي دارد ميهن، رفتن باد بر شوم هاى بذر اين كه
آموزشغالمعلى ) دست نصرو حسين سيد گان پيشه خيانت و آمد، پيش بعد سال چهارده . ) دوستى دارم ياد به آوردند فرود ريشه بر را تبر ديگران و بهشتي حسين محمد عادل، حداد
و هزار دو نظام چگونه كه گيجم ميگفت خارج به ازفرار پيش هست، ساواكى ميدانستم كه !! از درستى تحليل هيچ ساواك ميداد نشان اين كه شد آب شبه يك شاهنشاهى ساله پانصد
. نداشت ايران هاى رويداد
. دوست بسيار را انشاء درس من بود سواد با و خوشسيما و آراسته آقايي ما انشاء دبير . انشاء اين از يكى در دارم ياد به ميخواندم را خود انشاء داوطلبانه همواره و ميداشتم
" . هفت بودم آورده جامعه زدن درجا نشانه به را شعرى بيت خود نوشته درپايان ها خوانى." ايم كوچه يك خم اندر هنوز ما گشت، عطار را عشق شهر
ايشان وبه خواسته مدير را مان انشاء دبير كه دريافتم، چگونه نداوم ياد به درست بعد، هفتهتذكر
. نيز و بوده بهائي دبيرمان دانستم كه همانگونه نشود خوانده أشعارى چنين كه بود داده. . بود بازارى پدرش و بلورچى نامش آيد مى يادم بود كرده آموزشكايت دانش كدام دانستم
كه دانستم آن از پس بسيارى سالهاى و عرفاست از عطاريكى ندانستم زيرا كارم، گناه من . نويسم مى را اين كه آينك هم اند داشته عرفا با قهرآميز ستيزى همواره فقهى روحانيون
. است دير بسيار كه سود چه اما زندانند، در عرفان طرفداران از بسيارى
ساختارسازمان چه مذهبى نيروى كه نكردم برداشت رويداد اين از كه چرا كارم، گناه مندارد را خود با ناسازگار برابرانديشه در نابردبارى و استبداد چه دسته اين و دارد اى يافته
. برخوردارست هايي توانايي چه واز
أصال من همكالسي شايد نبود بهائي اگردبيرمان كه ندادم اهميت زيرا كارم، گناه من. كرد نمى شكايت
. نرود يادم از هرگز تا نكردم مكتوب را ها يافته اين چون گناهكارم من
سخن آزادى پس كه كنم شكايت منهم و مدرسه مدير دفتر نرفتم آنكه براى كارم، گناه منميشود؟ چه
. نداد ياد ما به و نجست بهره آن از خود تقويت براى هرگز شاه رژيم كه آزادى
زنداني جاى به ساواك چرا كه پيشآمد برايم دير پرسشبسيار اين زيرا كارم، گناه منهاى گيرى نتيجه و نداد قرار تحليل مورد را آموز دانش آن شكايت تاريخ، آگاه دبير كردن
. نكرد آن از را الزم
اگر كه رسيدم نتيجه اين به ساده تحليل دريك بعد سال دو يكى وقتى چون كارم، گناه منشاه خواهند اگربه خاص، زمانى برشهاى پسدر اند، انداخته َرآه بيگانه نيروهاى را ساواككار أين آسانى به خودشان دست به آنهم ملموس نا و خاموش راهبرى يارى به بردارند، را
. و آثار بررسى ترسيدم مى ساواك از چون نكردم را الزم كارهاى پس كرد؛ خواهند رانمايندگان كه دهد مى نشان يافته بازتاب ها رسانه در كه گنجى دكترمنوچهر سخنان
ديگر هاى دستگاه و علوم پرورش، و آموزش وزارت در ساواك چشم زير كشور مذهبيوناسالمى نامشرا كه انقالبى روز براى را خود سازى كارآماده صدا بى و آهسته دولتى
. گرفتند مى پى نهادند،
به ميهنمان و خود عليه بر را ديگر ايرانى مليونها و مرا بعدها كه بود ها گناه احساس همين. شد خواهد آن جانشين چه يا كه رفت، كه شاه پرسيم به آنكه بدون كشاند خيابان
دوست؟ بر برآورم خجالت ز سر چگونه
. دستم از نیامد بر سزا به خدمتی کهحافظ
ضميمه از ١بخشى روایت ابراهیم گلستان از خلیل ملکی و سفرش به
انگلستان
حرف ملکی کار خود را کردکرد ..." را خود کار ملکی حرف
آزادگی و تهور
آمدهِ کار روی تازه دستگاهِ کار ابتدای و بود گرفته پایان دنیاگیر دوم جنگ که اولی ماههای در ـ شرقو جنگ آسیبهای دیدن برای لندن به شدند دعوت ایرانی روزنامهنویس چند بود انگلستان در کارگر دولت
نوع اجرای در حتی، و بریتانیا رفتار و سیاست در تازهایست مرحله آغاز میگفتند که کوششی تماشای . نوعی که بود هم این دعوت این از ناگفته مقصودِ سوسیالیسم هدفهای و برنامهها عادالنه و آرام و تازه
از کند کم و روز، آن چپ جوشِش از پر ایراِن در رایج انگلیسی ضد ریشهدارِ اعتقاد حذف به باشد کمکضدانگلیسی اعتقادهای همان از میگرفت بهره و واقع در بود عاطفی شور که شوروی، شدید فکری نفوذ
میآمد موازنه نوعی به منطقی میل از همچنین، و ... .مردم؛
ستونهای پشت و سطر درالی شده پنهان دور، از نبود تیراندازی یک کرد پذیرایی آن در ملکی که کاریروزنامه هر در هرکس از روز هر که ساییده تکرار از و مکرر ورورههای مثل بیانی با روزنامه، یک صفحه
در. رو حریف، سیاست مرکز و مخ به کانونی، نقطهِ یک در بود، تنی به تن مستقیم حمله این میخواندی ! و است نبوده تو دستور به اول در گرچه دولتت، رفتار َمرد که انگلیس خارجه وزیر گریبان گرفتن رو،
که معنایی و حساب هر ضد رفتاریست باشد، گرفته قرار و شکل بیشتر و پیش قرن نیم از و نباشد . نگاه خودم خانه در بروم بتوانم من نشود چرا امروزی انسان اختیار و استقالل و آزادی برای باشی داشتهکه خوزستان در بود نفتخیز وسیع قلمرو آن وضع به ملکی اشاره آنجا؟ است چگونه وضع که ببینم کنم
هر برای نبود صنعتی، چه اداری چه دستگاهها، دیدار و اقامت جای و اجازه نفتیاش مرکزهای تمام در . کرد را غافلگیر ناگهانی حمله این تحمل بوین ارنست نمیبود نفت دولتوار شرکِت آن خدمت که کسی
آداب و عادت و فرهنگ زمینه در و انگلستان در انگلیسیها میان موارد این در واکنشها چون شایدایرانی آداب و عادت و فرهنگ زمینه در و ایران خود در و ایرانیان میان در آنچه به دارد فرق انگلیسیشان
. . که هر بود گفته ملکی نداشت این جز راهی مهمانی، میان بوین، شاید که هست هم این بیفتد اتفاقجا، هر و لندن، در ایرانی اتوکشیده دیپلماتهای جمله از کسی، اگر حاال اینست، حق حرف باش، هستی
ورنمیدارد، رنجاندن و ترس حقزدن حرف بیفتند؛ افتادند، که میافتادند، پِنِس ِخنِس کمک به ترسیدن کُشتن " حق حرف در است حریف (به است) نويسنده از حروف رنگى پر .
بخشدوم
ميكند بازي داند، نمى كه اوست هم بازيگر .بهترين
تهران ١٣٤٤سال دانشگاه علوم، دانشكدهآن زنبورهاى النه علوم و فنى هاى دانشكده كه بود ايران در جنبشچپ اوج سالها آنشد،. التحصيل فارغ رياضى رشته در كه بود تندترينها آن از يكى احمدزاده مسعود بودند
. چهار دوران در سر بر هم كالهشرا و كردم تن بر را لباسكذايي آن كه من همراه بهنميدانستم اش ره بإ در زيادى چيز و بودم ديده را او بار چند تنها .ساله
. ششماه شديم گروهان هم يكديگر با آباد فرح ودرپادگان رفتيم سربازى خدمت به هم باكه هربار اما داشتم وى با را كوتاه گفتگوى دو يكى تنها ميان آن از كه گروهان، يك در
عباسجمشيدي همراه به كه ميديدم اورا ميرفتم، پادگان بوفه به استراحت براىانداختند مى كبريت نشسته ميزى پشت ديگر تن دو يكى و ...رودبارى
نفره چهار سه گروه آن رفتار كه دارم ياد به و هستم و بوده گر نظاره يك همواره من . دركارست زنبورى النه كه ميكردم احساس و كشيد مى خود سوى به مرا مسعودتوجه
شدند دستگیر پهلوی رژیم سوی از سیاهکل عملیات پساز احمدزاده مجید .و
مصدق طرفدار گرايان ملى از يكى پدرشطاهراحمدزاده بود؟ كه احمدزاده مسعودلكن شد خراسان استاندار مدتى انقالب از پس وى بود ملى نهضت شكست وناراضيان
زندان به سال چند سياسى، صحنه از ها گرا ملى و آزادى نهضت شدن رانده از پس . يا دانشكده دوران زمان همان در بودم شنيده دارد دربر اى گزنده طنز خود كه افتاد
ناراضى كه است واضح پر و بودند زندان در مسعود برادر يك و خواهر يك آن از پيشديگر كه بودند رسيده نتيجه اين به طاهر فرزندان ملى، نهضت شكست با اما بودند،
ندارد آيي كار خشونت بى .مبارزهاما باشد، درست گيرى نتيجه اين كه نبودم باور اين بر كه كنم پايفشارى نكته اين بر بايد
نظامى !! دادگاه در بازرگان مهندس آنهم از پيش كمى كه داشت درنظر بايد را نكته يك " به " اين و ميگوييم سخن شما با منطق زبان با كه هستيم گروهى آخرين ما بود گفته
سويي به را ملت سرانجام، و ديگرانديشان شاهى رژىم خود كارهاى كه است معني دانامروز كه شد سرانجامشآن كه نداشت ملت خويشو رويارويى جز برايندى كه برد مى
.شاهدشهستيم
يا بود؟ مخالفان دستگيرى و گريز و تعقيب تنها ساواك كار آيا كه اينست پرسش اينكو درنيابيم آنرا اگر كه است راه در دگرگونى يك كه ، شاه به نكته اين رساندن و تحليلو شاه جز به برد خواهند سود آن از همگان كه رسيد خواهد روزى نكنيم درمان ، گاه به
مرز. درون و بيرون از خطركمونيسم همواره بلكه بشود، نميتوانست چنين تنها نه ملت . بحث و روشنگرى با بايستى آن با رويارويى و نبود خطر تنها اين آخر ميشد إلقاء شاه به
ميشد انجام .آزادنشان بود آن بر شديد آثارسوختگى كه خودرا سينه و پشت كه دادگاه در مسعود اقرار به
. پيديا ويكى از نقل به بود دادگاه داده این در که آلبا نوری نام به فرانسوی حقوقدان یک « : آثار از اى توده او شکم و سینه وسط تمام است نوشته رابطه این در بود حاضر
. . آن پشتشاز داشت وحشتناکی منظره بود عمیق بسیار سوختگیهای از چروکیدهای ». روی بر را دیگر زندانیان و احمدزاده که داد نشان آلبا بیشتر تحقیقات بود بدتر هم
بودند کرده برشته مخصوص داغ ".صفحٔهرا "... ما جوانان گفت مى ملت تهيج براى خميني ها بعد كه بود همو مسعود ميكنم گمان
. ." برد؟ كه را سودش مجمل اين از خوان به مفصل حديث خود تو دادند بؤ تأبه در
دست از موتورسيكلت با فرار هنگام كه شد آن نيز رودبارى عباسجمشيدي سرنوشتشكنجه مورد زندان سپسدر شد، مجروح و خورد گلوله زار إلله خيابان در ساواك
خواند بخشخواهيد اين ضميمه در او درباره كه .قرارگرفت،قازاريان مارتيك جمله آن از كه كردند مى مبارزاتى اينچنين نيز ديگرى هاى همدوره
پينه پدرش ، سركارى وحسن بود نازنينى چه و ميخوابيد من بااليى تخت در درآسايشگاهجامعه آنكه نشانه به داشتيم بسيار فقير دانشجويان دست اين از و أستارا در بود دوزى
. . هند در طبقاتى جامعه با كنيد مقايسه نداشت را طبقاتى جامعه اصلى شرط يك ايرانشدند كشته درگيرى هنگام ، خلق فدائيان سايت بر بِنَا ، دوهمدوره .اين
رود مى جانم كه ديدم تن خويش چشم به خود منهمراه پشتكار و عزم چنين با دارم، احترام برايشان قلب بن از كه نيروها اين كنيد تصور
. نقد اگرچنين نگارنده باور به شوند سبب توانستند مى را هايي دگرگونى تخصصچهدر نوشته وبه نگرديده روشن پى در پى هاى شكست چرايي و نشود انجام اى بيرحمانه
سبب و مانده جاى بر همچنان شود، توانمندى به بدل ميتواند كه ها، كأستى بسا چه نيايدگردد پيشروى نسلهاى در شكست .تكرار
به كنشگرسياسى هاى گروه إز بسيارى ملى نهضت شكست پسإز شد ياد كه آنچنانبود اشتباه نخستين اين گمانم به كه آورند روى مسلحانه مبارزه به كه رسيدند نتيجه أين
ايديولوژيك نظرات كه بود آن وديگركاستي نيازمودند، را اصالح هرگزراه زيراهمانند ديگركشورها، آثار روشنفكران دنبالشترجمٔه به و الجزایر و کوبا ویتنام، چین،
فانون و چهگوارا جیاپ، خبر مائو، بى گردانيدند؛ كار راهنماى گزارده خود پيشروى را آن شرايط بسياراز ايرانيان وفرهنگى صنعتى كشاورزى، اجتماعى، شرايط آنكه إز
. دارد كارايى حد چه تا اند گزيده بر كه الگويى دانستند نمى تازه و بود ديگرمى كشورها ) غيرمستقيم ) و الجزاير در مثال كولونيزاسيون مستقيم استعمار هاى تفاوت به آنها
. دارم خود برهان به دادن سامان براى آن دانستن كه اى نكته نداشتند توجه درايران،مبارزه پسوند يا همراه تواند نمى خود مخفيانه ذات خاطر به چريكى مبارزه كه اينست
. مبارزه نياز پيش گوناگون جهات از فرهنگى مبارزه سوى ديگر از باشد فرهنگىو با همگامى براى مردم سازى آماده براى فرهنگى مبارزه كه حالى در است؛ مسلحانهدانشو به نياز و تربوده مدت دراز تر، پيچيده تر، بسيارسخت مسلحانه مبارزه پذيرش
بود بيرون دوستان آن توان چارچوب از دارم راسخ باور كه دارد اى كارگسترده و .ساز ( . نوامبر در است ماركسخواندنى به برنشتين ادوارد يادداشت يادشده، سخن تأييد در
٢٠١٧) شد افزوده ." گذشت پساز مارکس، کارل پیرو جوان، برنشتین ادوارد اکتبر انقالب وقوع پیشاز
چالش به را استادش پرولتری انقالب ضرورت نظریه خود، افکار دهی شکل و زمان « : هیچ. بلکه نیست تاریخ ضرورت تنها نه پرولتری انقالب مارکسمینویسد به او کشید
. کارگران وضع بهبود برای نمیکند بیان را آلمان جامعه واقعی نیاز و مثبت زمینه و بستر
« : .» باید سوسیالیسم نوشت همچنین او تالشکرد آمیز مسالمت مبارزه راه از بایدراه از نه آن تحقق بنابراین، باشد داری سرمایه از تر پیشرفته و برتر تمدن یک نماینده
. دوراِن درهمان گفت باید است میسر اجتماعی تکامل و سازندگی بلکه ویرانگریو مرتد را کاتوسکی لنین اما رسید چاپ به کاتوسکی و برنشتین کتابهای اکتبر، انقالب
خواند داری سرمایه نظام گر توجیه را دمکرات سوسیال ". برنشتین
" كه " ايران تاريخ سايت از نقل به را سياهكل پروژه شكست داستان روى همين ازواكنشمردم چرا و چگونه كه كنيد داورى خود، و خوانيد به را زيرآمده در آن از بخشى
كه بود اينچنين آنها برابر شد در آنها دستگيرى سب .
: ایرانی عینی تاریخ شاهد روایت به سیاهکل واقعه :
" را ما همه که آنقدر بود، باریده سنگینی برف روز آن آمدند ما خانٔۀ به ژاندارمها . . شیربرنج برایمان نان جای به مادرم کنیم تهیه نان نتوانستیم حتی کرد خانهنشین
. را ما همه در صدای دفعه یک که میخوردیم را شیربرنج داشتیم بود کرده درست . » در.« » فهمیدیم زود خیلی که راهنمایی کرد تعریف برایمان عابد هادی را اینها پراند
. ۴۹بهمن از گرفت شکل آنجا از سیاهکل پاسگاه به حمله که بود جایی درست او . از شد همسفرمان و همراه عابد هادی افتادیم، راه شبخوسالت سمت به که سیاهکل
در که کرد خاطراتی یادآوری به شروع شهر ورودی خود ۱۳همان چشم به سالگیاش . کار سیاهکل شهر ماشینشدر با و بود روستایی تعاونی سازمان بازنشسته بود دیده
بهمن. اما « ۴۹میکرد روستای » کنار در درست موشا روستای در بود کالسهفتم که او . فدایی چریکهای که است جنگلی از بخشی که روستایی میکرد زندگی شبخوسالت
فعالیتهای تا میشدند آماده و بودند شده مستقر آن در فراهانی صفایی شاخه خلق « : . در را زیادی جوشهای و جنب که بود مدتی میگفت کنند آغاز را خود چریکی
. بازی والیبال میرفتیم روستا آن در ما میدیدیم خصوصشبخوسالت به اینجا جنگلهای » همه. اما میکنند؟ کار چه نمیدانستیم که میدیدیم را جوانانی روستا آن در میکردند
. او که بود کسانی از یکی شبخوسالت مدرسه معلم نیری، ایرج نبودند غریبه جوانان این . چریکی گروهی در او که نمیدانستند چند هر میشناختنش همکالسیهایشخوب و
. تشکیالت اصلی افراد از یکی عابد گفته به دانشکه سپاه عضو جوان است عضو . او که نمیدانست کسی و بود همه چشم جلوی که بود کسی تنها او بود فراهانی صفایی
است چریک .هم
خدا بنده هادی همراه به هم نیری پسرعمویشهوشنگ نبود؛ تنها مدرسه در نیری ایرج: میکردند بازی شبخوسالت و موشا روستای بچههای با و پیششمیآمد گاهی لنگرودی
بعدا» دیدمشو بودم رفته نیری ایرج پیش وقتی بار یک که بودند رحیمی مثل هم بعضی
». مشکوکی رفتار آنها عابد گفته به است فراهانی صفایی گروه جزو که شنیدم « : ما اما میگفتند شاید هستند سیاسی کارهای و مبارزه حال در کنی فکر که نمیکردند
. صحبتی اینها و سیاست درباره اصال نمیشدیم متوجه چیزی حرفهایشان از . و. روستا وضعیت میزدند حرف عادی و ساده خیلی موضوعات درباره نمیکردند
. یادم من اما میشد؛ صحبت زندگیمان سطح درباره شاید اینها و درس و زندگیدهند تغییر را ما زندگی وضعیت بخواهند که باشند زده حرفی که ».نیست
معلم ۱۳او با اما بود، نرفته شبخوسالت مدرسه به بیشتر روز یک و نداشت بیشتر سال « : یک بیاید شبخوسالت به نیری ایرج اینکه از قبل من داشت صمیمانهای رابطه روستا
. و داشت تن به نظامی لباس و بود دانش سپاهی معلم رفتم روستا آن مدرسه به روز ». زمانی از اما کردند منتقل سیاهکل مدرسه به مرا خانوادهام و لباسشترسیدم از من
روزهای در حتی بعدازظهرها و گرفت گرم بچهها همه با آمد روستا آن به نیری ایرج که . را غریبهها این آنها که بود رفتوآمدها همین در بود برپا والیبال بازی هم زمستان سرد
. یادم: » میشدند گم حتی و میآمدند حوالی این به زیادی آدمهای روزها آن میدیدند . به را اینها بار یک ما پسرعموی کردند سؤال ما خانه از آمدند بار سه دو، هست
. . نمیدانستیم ما میرفتند و میآمدند اینها کرد راهنمایی شبخوسالت روستای . مبارزاتی هسته یکسری تشکیل قصدشان ظاهرا میکردند کار چه و بود چی هدفشان
بودند. کرده شروع را کاری یک اینها که است این سال همه این از بعد من استنباط بود . بود اجبار حسب بر شدنشهم رها کاره نیمه شد رها کاره نیمه راه، نیمٔۀ ».اما
هم عابد که دیگری دلیل هر به یا و اعضا از محافظت برای شاید فراهانی صفایی گروه . اسم به محلیها از یکی خانه در آنها نکردند خودشان پایگاه را مدرسه نمیدانست،
. سال چند مسعودی قربان که گفت برایمان عابد میشدند جمع هم دور مسعودی قربان . آنچنان سیاهکل ژاندارمری ماموران است کرده فوت تازگی به پسرشهم و آن از بعد
مسعودی قربان خانه به مشکوک رفتوآمدهای متوجه سرانجام میآورد یاد به عابد که . باقی. گروه از که کسی تنها بود برده پناه کوه به گروه که میرسند وقتی اما میشوند
پاسگاه به حمله دستگیریاشعامل که کسی بود؛ لنگرودی خدا بنده هادی بود مانده « . دستگیر را لنگرودی خدا بنده هادی ژاندارمری نیروهای اما میشود سیاهکل
« : نصرالله.« یعنی محلی نفر دو توسط او داد ادامه و گفت عابد آقای را این نمیکنند . قربان همسایه نفر دو این میشود دستگیر و شناسایی قدیمی غفار و تالشپور
از یکی که میدهند خبر پاسگاه به و میگیرند را لنگرودی خدا بنده بودند، مسعودی . را لنگرودی خدا بنده هادی برسند ژاندامری به تا حتی آنها گرفتهاند را خرابکارها
كنند. نمى حمله آنها به بود هم مسلح اینکه با او .میزنند
یک که رسید جایی به و گذشت تند پیچ یک از ماشین رسیدیم خاطراتشکه اینجای بهیکسمت و بود گرفته پهلو رودخانه پشت درخت، پر جنگلی در شده پنهان کوه سمت
: . گفت و کرد اشاره رودخانه و کوه به داشت قرار روستایی خانههای توک و تک دیگر. بودند» ایستاده کوه در جا همین رفقایشدر گرفتند را لنگرودی خدا بنده هادی وقتی
آن در چریکها که است کوهی و جنگل همان این پرسیدم او از بیاید او تا بودند منتظربودند؟ شده .پنهان
. « : کوه سمت آن شاه کوتول قلعه میگوییم ما را کوه این گفت و داد تکان را سرش . کوتول که هست مردمی روایتهای در دارد هم باستانی آثار که است شاه کوتول قلعه
بود کرده درست قلعهای آنجا در ..شاه
در که کند تهیه چیزی تا بود کرده رها را کوه پناهگاه هماهنگی بدون لنگرودی خدا بنده . میبندند دستهایشرا و بودند کمینش در تالشپور نصرالله و قدیمی غفار میافتد تله
که میافتد اتفاقی چه بدانم بودم .کنجکاو: . که بود این تحلیلش عابد میدهند لو و دستگیر را دیده تعلیم چریک یک محلی نفر دو
. پهلوان» مردم و بود کشتیگیر تالشپور نصرالله بودند محلی نبودند؛ دولتی آدم اینها . و بود کرده ازدواج بار سه صدایشمیزدند .« ۲۵، ۲۰نصرالله تعجبم داشت طفل هم تا
. . « : بود معروفی آدم نیست غریب خیلی موضوع این روستا در گفت و خندید دید که راتو نبود در من کدخدایی، تو که بگوید وحدتی کدخدا به و کند خودشیرینی اینکه برای اما
. هم قدیمی غفار کرد را کار این دادم پاسگاه تحویل و کردم دستگیر را شورشی یک ». جریان در که است نفری دو از یکی وحدتی اکبر بود کرده همکاری او با و بود بیسواد
. . بود روستا این معتمد و کدخدا او میشود کشته سیاهکل پاسگاه به نقل " حمله پايان .قول
كه كنم دآورى يا باره دو نبايد بازي آيا داند، نمى كه اوست هم بازيگر بهترين ميكند؟
ليسانس سركارى وحسن قازاريان مارتيك رودبارى، عباسجمشيدى ، مسعوداحمدزادهنا سرنوشت خلل، بى إثبات و برهان بدون قضيه هر ميدانستند خوب و داشتند رياضى
. علوم كه دانستند مى بايد ايشان فشرد پاى آن درستى بر نميتوان و دارد اى دانسته
تصميم عوامل گونى گونه زيرا ، است دقيق نا علوم جمله از شناسى جامعه و انسانىبرش در رفتارجمعى پذيرى نا بينى پيش و گيرى اندازه روشهاى بودن دقت بى و سازى
. و ايشان براى كه احترامى همه با ميبرد بيرون يقين جاده از را كار گوناگون، زمانى هاىهم " استراتژى هم مسلحانه، مشي به كه هنگامي آنها كه بگويم بايد دارم، همرزمانشان
زندگى" و جان تنها نه كه توهمى بودند، دانستن توهم دچار كردند مى اشاره تاكتيكبه كه كارانى خيانت براى شدند پوششى گاه ناخودا بلكه گزاردند آن سر بر خودرا
نه هستند چپى مسلح هاى گروه اصلى، دشمن كه كردند مى إلقاء چنان وقت حكومت ( . نمونه مراد مذهبيون گونه چه كه شدم آور ياد بخشنخست در سالح بى مذهبيون
) و خرافه، جهل، سالح كه نبودند صالح بى تنها نه ، است شخصخميني و امروز حاكمانو خفته پيله در ويروسى چون تشكيالت، همراه به آتشين سالح أزهر تَر برنده بيسوادى
وارونه رسيدن قدرت به از پس درنگ بي و بودند مناسب زمان در دستور انتظار دررا ... و ارتش، دانشگاه، فرهنگ، دادگسترى، برپايي يعنى شاه رضا مفيد كارهاى سازى
دادند .انجامماه امرداد در كه را اشرف حميد داستان بخوانيد باورنداريد، گفته اين به هم هنوز اگر
ها ) ( ١٣٩٥ مدت كه ساواك مامور كه آنجا ؛ اشرف حميد ضميمه است آمده گويا سايت در ، ساواك دستگيرى تور از وى بار چندين آنكه از پس انجام سر و بوده اشرف حميد تعقيب دربه اشرف حميد تحسين ضمن شوند، مى درگيرى در او كشتن به موفق كند، مى فرار ) ( قربانى دو هر ما كه نمايد مى اذعان بود؛ ساواك مامور او مقابل نقطه كه چريكى عنوان
بوديم
سوم بخش ... على رئيس ياد به ، يابد نمى التيام هرگز كه هست هايى زخم زندگى درجان گوهر همچون را استقالل كه آنها همه و تنگستانى دليران ، دلوارى
داشتند .گرامى
. الله آيت خانه دارم ياد به خوبى به كه حوالى همان و پامنار محله آمديم، تهران به كه بودم ساله پنج چهارياد به روشنى به هنوز بود، جنوب سمت به روسيه سفارت از تر پايين كمى پامنار، خيابان در كه را كاشانى
. آورم مى . كه آنجا تا خانه آن در حوضى أن ميانه در و تربود پايين خيابان از اى پله چند كه داشت بزرگى حياط خانه
!!! . و طلبى قدرت در ايشان سوابق البته بود؟ باز همه روى به هم دربار در آيا بود باز همواره دارم ياد به. است آشكار حكومتمصدق فروپاشى
كه ها ترياكى از ميشد پر بود پامنار خيابان كمركش در كه اى خانه قهوه شد، مى كه غروب سوى به رو . بهره و چين و درايران را ترياك شيوع تاريخچه ببينيد خجالتى و مانع هيچ بى بودند، آنجا ويژه مشتريان
. كرد اجتماعى بيمارى اين از زمان انگليسآن كه هايى بردارى
. خواهد به دلت تا آب جوى و ميرآب اما نداشتيم، كشى لوله آب هم سالگى يازده ده سن تا هيچ، كه آنزمانحوض به جوى از آب و دارند بر را آب راه لوله لته بزرگترها كه ميبود شب نيمه از پس دو ما آب نوبت گاه
. شود روان خانه
اداره پشت ، سپه يا توپخانه ميدان بر و دور كه اى آبشره از را خود مخزن رسان آب هاى گارى آن، از پيش . كه فشارى يك ، را نوشيدنى آب بعدها رساندند مى ها خانه در به قران دو سطلى به كرده پر ميبود، پست
. خوانيد به كردند مى پر خويش سبوى آن از كودكان كه كرد مى آبرسانى بودند، گزارده كوى هر سر در." نيست " رفتن خانه پاى مرا كه گريست و شكست اى كوزه كودكى كه را اعتصامى پروين چامه
از اوقات بسيارى تشنگى اوج در و بازي هنگام كودكان كه چرا شد، نمى بسنده همينجا به داستان امامجمل، اين از خوان به مفصل حديث توخود و خوردند مى نبود نوشيدن براى آبش كه اى چشمه يا حوضى
بسيار هاى هذيان و تند تبهاى در آنرا خود من كه بود آن هاى پيامد ترين گسترده از يكى حصبه يا ديفترى كههنوز. من و شد، مى زده كودكان به ها شهر برخى در كه بود واكسنى تنها آبله واكسن نكنيد اشتباه چشيدم
. دارم خود بربازوى را واكسن آن جاى
شيشه از يكى روى شد مى چفت يك هر كه تخته بيشتر يا دو از خود، دكان بستن براى دكانداران آنزمان . ملى و مصدق دكتر از بست مى را همه نگهدارنده، نرده روى هم قفلى كه كردند مى استفاده جلو هاى
... بردند مى كه بود زخمى و مرده دكانها، بست تخته همان روى بر كه دارم ياد به را روزى تنها نفت، شدنتير سى تلفات دانستم بعدها . ١٣٣٠كه است بوده
و دكترمصدق و ملى جبهه دست به نفت كردن ملي چرايي و تاريخ گيرد به پى خود ميداند شايسته هركهكودتاى با آنرا شكست روز. ١٣٣٢مرداد ٢٨چرايي همين در آبادان ركس سينما كه آنست سازى شبيه طنز
! شود مى آتشكشيده به
آن : چرايى و آيد مى پى در آنچهاين اما احترامند، قابل هردو مصدق و شاه كه شنوم مى و بينم مى ها رسانه گونه همه در هاست مدترها و فراموش ديگر را موضوع اين بابا كه گيرد به نتيجه بايد شنونده و است پيوسته تاريخ به ديگر موضوع
گروهى. انگار كه رساند نتيجه اين به مرا آن تكرار اما كردم نمى ها گفته اين به توجهى چندان آغاز در كنيدكودتا موضوع طرح از اندك أندك مردم كه سازند به روانى سد اى گونه موضوع، اين تكرار با خواهند مي
نمايند . به مورد بى تكرار و احساسشرم " . به ك ر نفت كردن ملى راستين تاريخ از دانستن بيشتر بخش )براى ناراستی چند گرداندن راست راه در
تاريخ(* به گويا سايت در كه امینی محمد ، . ٢٠١٧فوريه ٢٦یکم كه دانست خواهيد آنگاه است آمده
نتايجشما و آن اما ايم كرده رها را كودتا ما آنكه نخست كه گويم به بايد سازان، تاريخ نگرش واكنشبه در . نسل به آورى ياد و آموختن درس براى شود ياد جا به آن از اگر دوم چرا گفت خواهم كه كند نمى رها را
سال در رويدادحتى آن مشابه بسيار اينكه كما است، پسين سال ١٩٩٥هاى در و ريزى باليشبر ٢٠٠٣طرح شماره ضميمه خوانيد به كه آمد عراق همه ٢سر اينها انديشند مى آنانكه براى است بزرگى درس كه را
است توطئه نظريه از پيروى و .خيالالدن امیرحسین منطقه ویرانگرِ آتِش آغاز عراق، 1395مرداد 18دوشنبه نابودی Gooya ٢ضميمه
كه كرد، موافقت ايران از جدايى براى بحرين مردم از پرسى همه انجام با شاه كه را زمانى دارم ياد به . مى كار به آن مردم و شيخ براى بحرين نفتى آمد در همه آيا كرد چنين اين انگليس نفوذ زير ندارم ترديد . ابو و تنب جزيره سه ايران ارتش شنيدم ناگهان بعد ماه چند اما است پژوهشى موضوع خود اين ورد؟پايه بايد اين گفتم خود به درنگ بى و بودم ساله چهار سه و بيست من زمان آن ، كرده اشغال را موسى
. اى گونه به بحرين چرا كه آمد ام انديشه به بعدى پرسش يافته انجام بحرين سر بر كه باشد اى معامله
بودند، فارس خليج در كه يى ها قدرت از آنكه دون به شدند اشغال جزاير اين اما شد، جدا ايران از رسمى . آينده در گاه هر و اند گزارده گشاد كالهى سرمان گفتم خود به هنگام همان شود شنيده شكايتى و آوايى
. شد خواهد آغاز جزاير پسگيرى باز براى تحريكات شود، الزم!! نيست؟ كار اين در كاوش پرسشو بسى جاى فهميدم، را موضوع اين ساله چهار سه و بيست من اگر
آدميت : فريدون زندگى باره در توانا سايت شهادت بهپس" پنجاه دهه سالهای در سرانجام و شد خارجه امور وزیر مشاور هند، در آدمیت ماموریت پایان از پس
. شد بازنشسته اعتراضکرد، ایران توسط آن پذیرش و ایران از بحرین استقالل به آنکه " ازكودتاى هاى برآيند كه مورديست دومين :٢٨اين . آن مورد نخستين اما نكرده رها را ايران ملت مرداد
بسته هلندى و امريكايى انگليسي، هاى شركت نفتى مشترك كنسرسيوم با كه نفتى داد قرار كودتا از پس . كه من جستجوى بعدها بود آور شرم داد قرار محتواى شد، داشته نگاه پنهان ايران مردم از بود شده
، معنى به نقل است، گنجانده داد قرار در كنسرسيوم كه رساند نكته آن به مرا نيست، مدون شوربختانه . را خريد بهاى فروشد به آن جز به خودرا نفت تواند نمى ايران و است ايران نفت خريدار تنها كنسرسيوم
. را خود خريد ميزان همچنين كنند، مى تعين خريداران
گذر از پس امروزه تا گذشت برداشتند ٣٧سالها ها غربي را شاه دهند نشان آنكه براى انقالب، از سالدگرگون ايران ملت سود به آنرا استثمارى محتواى و نكرده تمديد را پيشين قرارداد خواست مى زيرا
. . جزئيات. مورد در شاه توضيحات باره اين در كشورها همان خبرنگاران با شاه هاى مصاحبه به ك ر سازدباره در را من نشده مدون هاى يافته آشكارا كند، پياده آنرا نتوانست هرگز شاه كه را جديد داد قرار
( . نوشته در شده ياد برهان درستى نوشته، اين پراكندن از پيش نمايد مى تأييد كودتا از بعد ١٦قرارداد"١٣٩٥آبان عنوان با آمده گويا سايت "در " : اشرف جناب شوکِت غروِب ترومن و استالین کتاب معرفی
" سمیعی شیرین نوشته ، السلطنه قوام ( .احمد است آموزنده خواندنشبسيار كه يافتم را
خميني و كرد كودتا كه شاهى همان بردن آيا كه است اين گزارم مى شما روى پيش كه پرسشى اينك!! كند؟ نمى رها را ما نتايجشهنوز كه نبود باليى جانشينششد،
از پس كه هايى پيشرفت آيا كه پراكند، به خواننده انديشه در را پرسشى كه آنست نوشته اين كوششاز ناشى هاى بيمارى رفتن ازبين ها، شهر در آب كشى لوله آن حاصل و رسيد انجام به ايران در كودتا
شهر در ها جاهل و ها الت طبقه رفتن بين از آهستگى به و بهداشت سطح رفتن باال بهداشتى، آب نداشتنبودند؟ كرده باز را ها پيشرفت اين راه كننده كودتا هاى دولت و بود شده كودتا كه بود آن خاطر به ؛ بود ها
چون و بود گرفته صورت مستقل اقتصاد راستاى در هايى پيشرفت مصدق حكومت دوسال در آنكه يانه زودى به برود، پيش آهسته و دشوارى با چند هر مصدقى پيشرفت همانكونه اگر ديدند بيگانه نيروهاى
. شدند، نفت صدور مانع پس ميرود در دستشان از ناميدند مى خاورميانه آنرا آنچه بلكه ايران تنهاشرايط تا نكردند گزار فرو كوششى هيچ از اقتصاد به زدن ضربه براى راهى هر از درون در عواملشان
فراهم كودتا موفقيت براى رفت، مى ديگرى راه ايران بود شده ايستادگى اگركمى البته كه عامه، دلسردىمى. همچنان و گفتند مى بودند، دوست ميهن اصطالح به كه آنها البته كودتا طرفداران از بسيارى گرديد
. بودند غافل حقيقت اين از آنها بود گرفته را نفت مسئله حل جلوى و بود رأى خود و لجوج مصدق كه گوينددون به كه دانستند مى زيرا بودند انگليس از سياسى استقالل دنبال به نخست يارانش و مصدق كه
. معاصر تاريخ با كمتر كه جوانانى بود خواهد ناپايدار و ريشه بى نفت براى حلى راه هر سياسى استقاللبه را مصدق حكومت ساله دو وكاركرد سياست كه را هايي درستى دانند مى شايسته اگر دارند، آشنايي
: خوانند به زير اشاره در است داده دست به جانبه همه و فشرده اى گونهhttps://news.gooya.com/2018/08/post-18067.php
. در استقاللى اما شد كودتا ديديم كه آنست شد ياد آنچه درستى دليل نخست آيد پرسشپيشمى دو اكنون . بحران، چكترين كو در همواره چرا آمد؟ ايران به شاه اطالع بدون هويزر ژنرال چرا بود اگر بود؟ نبود كار
كرد؟ مى مشورت ها دولت همان سفراى با دربارفورا
انجام به دست اين از و چهار أصل هاى كمك با شده ياد هاى پيشرفت آن اگر كه آنست ديگر پرسشانجام به ترى اساسى و بيشتر هاى پيشرفت مدت دراز در آيا كمونيسم، نفوذ ترس از آنهم بود، رسيده
كه هم من ماند به شاه ميگفت كه بيچاره مصدق ؟ بودند كرده بيشترى ايستادگى ما پدران اگر نميرسيد؛ . روسيه به باج نه خودمانى زبان به يعنى منفى موازنه گفت مى هم آنسوى از هستم مؤقتى وزيرم نخست
. غرب به باج نه
آن دوباره گفت، خواهند كه ميهنان هم از دسته آن براى است الزم نكته اين آورى ياد گيرى نتيجه از پيشكربالى تكرارى !... ٢٨داستان در آنها اما گذرد، مى يهوديان كشتارجمعى از سال هفتاد نزديك چرا مرداد
... و دارند اختيار در كه هايى رسانه همه در رسانى اطالع مراسم، برقرارى فيلم، ساختن با مدت اين تمامپرسيده خود اگراز آيا آن؟ از است كم رفت ايران بر مگرآنچه ميدارند؟ نگه زنده را كشتار آن همچنانپيوسته امروز همين تا آن نتيجه در و كردند كه كنند آن كشورشان در يد با بيگانه هاى دولت چرا بودند
راه نبود ممكن است؛ شده وارد كه است بوده فرهنگى تر، مهم همه از و مالى و جانى هاى خسارتگزينند؟ بر را ترى درست
. ! بدهكاريم بعد نسلهاى و خود به ما ؟ ايستدگى يا محض تسليم و كشور رفتن ازدست ايرانيان، پراكندگى
به ، تان خرد يارى با كه احساسات، با نه را شما كه است همگانى وژدان اين. خواند مى فرا جنبش
چهارم بخشآنست كوبيدن راه بهترين انديشه يك از كردن دفاع بد
فرهنگى و فکری رشد درمیزان گوناگون های گروه ناهمگونی نخست جامعه، ضعف نقاطچگونه. کنند توجه آنکه بدون هستند گرا تجربه نسبت به جامعه افراد آنکه دوم آنست
. حقیقت یک دادن نشان اخیر،خراب مورد مثال میگیرد را حقیقت جای آسانی به واقعیتشده سازی شبیه خود که است واقعیتی به رفتن نشانه با دگرگون ۰است براى روشها اين
. انقالب درگذر روش اين شود مى گرفته كار به جامعه از بزرگى هاى گروه انديشه كردن . نيروهاى اينكه براى ها آخوند رفت كار بسياربه مردم چشم در شيدن پا خاك براى اسالمى
در نادرست انديشه يك نخست گيرند، به را آنها جاى و كنند بيرون دور از را راستينهاى گروه به مسجدها؛ و جمعه نمازهاى و تلويزيون از را بودن مسلمان تظاهربه راستاى
مذهبى إيمان بدون تخصص كه بود اين آن، مهمترين كه كردند مى إلقاء جامعه از بزرگىديگر و ندارد كرده ارزش همكارى شاه رژيم با هركه كه بود امر اين انداختن جا آن نمونه
است محكوم . نكته دو اينجا در كردند إعدام محاكمه بى نامشان، شنيدن از پس تنها را سپسبسيارى و
. به رجائي باهنرو بهشتي، آقايان آنكه نخست بودند غافل آن از اكثريتى كه هست اى پايه . اين از كه آنست دوم نكته كردند مى كار شاه رژيم درهمان پا نو جمهوري ستونهاى عنوان
گرفتند بهره دانستند، مى ايشان از اسرارى كه آنها يا خود مخالفان بردن بين از براى ترفندپارسا رو بانوفرخ يعنى بيگناهى اعدام آن بارز نمونه ساير. كه كه نيست آن معنى به اين بود
باشد بوده حق بر ها .إعدام
هاى إعدام سخنرانى يك در صدر بنى انقالب، از پس نخست هفته همان در دارم ياد بهرسيدگى ارتش سران جرم به دادگاه بايستى كه شد آور ياد و كرد محكوم را بأمى پشت
بى. آن به جامعه نبودن حساس نشانگر جامعه سوى از سخنان آن به توجه ميزان كندكه حساسشدند زمانى مردم و بود آن از پيش استبدادى رژيم حاصل خود كه بود عدالتى
بود آورده سرشان بر پيش از تر بد و شده حاكم نو .استبداد
دوشنبه ) شنويم مى سازگارا دكترمحسن چون كسانى إز امروزه شهريور ٢٩شوربختانه١٣٩٥ ) نام روشنى به ، استقالل مفهوم نفى در كه ميبدى آقاى برنامه پارس تلويزيون ،
پس و خودكامه رژيم چه دانند مى همه كه رأ شمالى كره آورد، مى رأ مصدق منفى موازنهمليت و استقالل درمفهوم بايستى كه گيرد مى نتيجه و دهد مى نمونه ايست؛ مانده
. و واز ، ناروشن آسمان؛ در ابرى تكه همچون داد ارايه كه تعريفى ايشان كرد بازنگرى . ... چه چرا؟ پرسيم به خود إز شد كوبيده منفى موازنه مفهوم چنين اين و بود و ولنگنداشتن رابطه معنى به استقالل مگر هراسند؟ مى كشورها ديگر استقالل از هايى قدرت
دست از ما استقالل كه شود مى تبليغ سان أين ايران در امروز چرا كشورهاست؟ ساير باباشيم؟ داشته رابطه أمريكا با اگر ورد، مى
و شرق يعنى سوى دو هر به بايستى آيا پس ندارد، كأربرد ديگر منفي موازنه اگر خوبداد؟ باج غرب،
هم و شوروى هم مصدق ملى حكومت سازى سرنگون ماجراى در كه نبود گونه اين مگرهمه با انيرانى قدرتهاى كه دهد مى نشان تاريخ بودند؟ آوا هم انگليس و أمريكا كشورهاى
موازنه دار جانب كه ملى نيروهاى جز به شوند همدست ايران غارت براى است، ممكن " " . و غربى نه شرقى نه شعار وجود با ، را ايران انقالب داستان خوانيد به هستند منفى
از ملى نيروهاى كردن بيرون سوى در همه كه هايى دسيسه چگونگى باره در بينديشيدبود ايران سياسى .صحنه
مى غربى نه شرقى نه شعار حاليكه در نيست، خميني كارهاى برآيند كنونى وضعيت أين آياكرد؟ مى عمل آن وارونه و داد
مى و بود كرده عمل داد، قول پاريس در آنچه به اگرخمينى شد مى چه پرسيم به خود إزبه را عدمى موازنه مفهوم شد مى آسانى أين به هم باز آيا برود؟ رأ خود راه ملت گذاشت
كرد؟؟ مقايسه شمالى كره استقالل با آنرا و گرفت سخره
!! " " " رسيدن " برأى برگرداند موسى عصاى به دوباره را مار تواند مى ملى پيروزى يك تنهاكوشيم به آن .به
عنوان زير ساالران فن و دگرانديشان اجتماعى، هاى فعاليت صحنه از زنان كردن بيرونبيشترين باشند، داده دست به تعهد از درستى تعريف آنكه بى تخصص، نه است اصل تعهد . گويي برانگيخت كشور از فرار سوى به بلكه انداخت، كار از تنها نه را توانمند نيروهاى
زودى به نكنند، بيرون را گان نخبه اگر كه دانستند مى درستى به بيسواد هاى آخوندبود خواهند رفتنى .خودشان
اين كردند، سرنگون را شاه رژيم جمعى حركت يك در كه مردمى كه گويم مى جّرأت به . مى مردم كه را آنچه پاريس در خمينى كه همانگونه خواستند نمى را اى پديده چنين
و آورد عمل به آنرا وارونه بعدا كه ايستاد، خواهد أصول آن بر گفت و راند برزبان خواستند ." درس " حقوق دانشكده در را فقه كه آنگونه بودند، مسلمان اگر اينان كردم خدعه گفتبودند شده زنداني يا كردند زنداني كه كسان بسيارى مورد در را برايت أصل دادند، مى
نكردند كه كردند، مى جارى شدگان إعدام .وهمچنين
. اينك : ام برده كار به را سازى شبيه واژه بار چدين نوشته اين در تمدن تاريخ به گريزى . چهار خود هاى پژوهش مجموعه در دورانت ويل حضرت بياورم آنرا چرايى كه آنست گاه
رنسانس ايمان، هاى دوران به را بشرى تمدن تاريخ گزارش در خود كتاب جلد يازده از جلد ) داده) ( ) اختصاص خرد عصر آغاز و بهبود سوى به دگرگونگى رفورماسيون ، نوزايي
.استآغاز جهان هرجاى از آورانه فن هاى پيشرفت كه گونه همان ، است دانسته سوى ديگر از
. پيشرفت آيا كه آنست پرسش شود پخشمى ديگركشورها به زمانى كوتاه در باشد؛ شدهدر گونه همان به نيز پرسشگرى و شك ، اجتماعى فرهنگ هاى زمينه در گرايانه خرد هاى
پذيرى اثر دريافت براى است؟ كدام آن چرايى نه اگر و ؟ نه يا شود پخشمى جهان - را غرب با اجتماعى فرهنگى ديگر هاى اندركنش و كتاب سينما، اثر كنيد پژوهش .فرهنگى
انقالب از پيش ما بود ٥٧كشور زيادى خردورزان و دانشمندان معتبرو هاى دانشگاه داراى ، اجتماعى هاى رفرم گذر هاى زمينه يعنى بود، برخوردار نيز شناسانه جامعه هاى دانش از و
. آيد مى ميان به اى ريشه پرسش اين اينك بود فراهم إصالحات همچنين و ايران به اروپا ازدوره از گذر جاى به بشرى، تمدن تاريخ در شده ياد مراحل بر بِنَا ايران كه شد چه كه
بى عصر را نامش بايد بار اين كه بازگشت ايمان عصر به بار دومين براى ، رفرماسيونناميد .خردى
آدميت، فريدون كه آنست تر دردناك اينهمه نام "١٣٨٧-۱۲۹۹از به خود دركتاب ، ش ه " است آورده ایران مشروطیت نهضت :ایدئولوژی
" می خود عدوی را شریعت دموکراسی، اروپا، همچون ایران در که نیست یادآوری به الزم ... . که آگاهند خوب روحانیون طبقه طبیعی غیر است اتحادی ها این اتّحاد و داند
ص ... ) دارند سر در چه (420مخالفانشان . " . دو كه آنست معنى به سخن اين بود خارجه وزارت ديپلمات خود آدميت كه نكنيم فراموش
متوجه بزرگ گناه . كشور درآموزش را معاصر تاريخ پايه كه نداشت را انديشى دور اين آنكه نخست بود شاه
. هاى پژوهش و بودند سياستمدار او رژيم در كه آدميت چون فرهيختگانى دوم ريزد به
. ميان به را پرسش اين دوباره نداد قرار توجه مورد را بودند، داده انجام اينچنين تاريخىخورد مى آب كجا از بود قهرى اگر و تصادفى يا بود قهرى كاستى اين آيا كه اندازم .مىخارجه " امور وزیر به آدمیت دکتر نامه خوانيد به توانيد مى آدميت فريدون شناخت براى
را " ۱۳۴۷شهریورماه ۵تاریخ: .
دانشگاه اجتماعى علوم گزاران بنيان از يكى سوى از كه آيد زيرمى در گزارش از بخشى - : مجله نخست شماره بهنام جمشید گفتار براين است شاهدى خود و شده نگاشته تهران
) اندیشه) آزادی
" » نیز » و میداشت باز بنیادی تحقیقات از را محققان آنکه جمله از داشت اشکاالتی سفارش، قبول . محققان من گمان به کنند متهم دولت از پول گرفتن به را مؤسسه مخالفان که شد می موجب
. نوشتند می صراحت به را چاره های راه و مطالعات گزارش و کردند می حفظ را خود آزادی . این به دهندگان سفارش اما مدعاست این درستی گواه و است موجود تحقیقات این گزارش
بایگانیهای و آرشیوها در تحقیقات از بسیاری تا شد باعث این و نمیکردند توجه همواره گزارشها . منتشر مؤسسه طرف از کوششها و تحقیقات این نتایج از بخشی فراموششود دولت دستگاه
... . این و باشد شده حفظ موسسه آرشیو در پلیکپی صورت به مطالعات این که امیدوارم و شدو اداری و صنعتی کادرهای به بیشتر احتیاج و ایران اقتصادی سریع رشد دوران با است مصادف
[ . » رشد. » در شتاب تنها كه كنيد توجه باشند توسعه خدمت در دانشگاهها که بود آن دولت توقع مالی ...] . تا نويسنده است نشده خرافات با مبارزه و فرهنگى رشد براى كوششى و بوده نظر در صنعتى
این و شدند بازنشسته دولت طرف از ً مستقیما استادان از عدهای دوبار دارم، یاد به که آنجاییشد دانشگاهیان طرف از بسیار اعتراضات موجب دولت " .تصمیم
هاى عامل بى ام، گزارده سازى شبيه را نامش كه مار و عصا معجزه اين كه آنست گمانمبود نمى ممكن كشور، بيرون از هم و درون از هم .ساختگى
ايران : داشت، ديني رفرماسيون براى را لوتر مارتين اروپا كه همانگونه درونى عامل . خرافى دين چاله درون از اروپا كه شد پسچه داشت را كسروى و هدايت صادق ، حافظ
پروتستانيسم لواى زير اروپا زيرا نتوانست؟ ايران اما كشيد بيرون را خود كار، كاسب و . مارتين كار ايران در شوربختانه گرفت پى و ساخت بدل جنبش يك به را لوتر مارتين كارمحمد زمان در كسروى بلكه نشدهيچ، كه گيرى پى وكسروى حافظ هدايت، يعنى لوترهاهمين و بست آن بر را ها چشم رژيم آن و شد ترور كار كاسب دين دست به پهلوى رضا
" . به ك ر بيشتر شكنى گمان براى نشود گيرى پى خرافى دين با مبارزه كه گرديد سببکتاب پاریس " ۲۳سرگذشت زاده معین هوشنگ من، و منزوی علینقی دشتی، علی سال
زاده - ۱۳۹۶اردیبهشت معین هوشنگشماره آورد ره از نقل ۱۲۱به .
از يكى ، مسئله حل به رسيدن تا كار نكردن گيرى پى شد، ياد نيز اين از پيش همچنانكه . انديشه كناركشيدن ديگرسوى از كرد حل پيگيرانه آنرا بايستى كه ماست ملى هاى ضعف
كأستى خود بود، گناهكار آن در رژيم آن خود كه شاه، رژيم با نكردن همكارى و ورزان . بخوانيد رابطه اين در گردانيد ناممكن يا سخت را إصالحات به رسيدن كه بود ديگرى
جلوگيرى دانشگاه در او تدريس از ساواك چگونه كه توانا سايت با را پرهام باقر مصاحبه.كرد
گرديد سترون كه ملى هاى پيروزى و مشروطيت دوران به :گريزى
آنچنان نخست مجلس دو كه گرديد برقرار دموكراسى آنچنان ايران، در مشروطه انقالب پيروزى از پس . مردمى هاى خواست درسوى همواره مجلس دو آن گرفت قرار انگليس پارلمان ستايش مورد كه بود
به هاى برآيند بلكه نمانده برجاى آن از چيزى تنها نه سال، ده و يكصد از پس اينك اما داشتند؛ مى بر گاماست ايستاده مردم برابر در و شده وارونه اينك هم بود، آن گذار پايه نخستين انديشه كه آمده .دست
آنها براى مجلس دو آن كه برآيندهايي پناه در آمده دست به هاى آزادى و حقوق گسترش جاى به ما مردم . آنجا از كردند واگزار شاهى استبداد دوران از مانده برجاى بنيادهاى به پله به پله را آنها بود، كرده فراهم
فرآيند پس گيرد، مى فزاينده روند اندك اندك بلكه دهد، نمى رخ دليل بى و ناگهان اجتماعى پديده هيچ كهدهد رخ گام به گام بايستى آنهم سازى .وارونه
. كه است بنيادى انديشه اين گسترش نوشتار اين آماج گردد فراهم دگرگونى براى شرايط بايد نخست امادهد روى است، برقرار ايران در اينك هم آنچه به نسبت بنيادى دگرگونى يك هرگونه و هرگاه
يستى با نخست بلكه دهد روى دوباره شد، ياد آن از سراسر كه هايي كاهلى و ها كاستي ديگرنبايستىنهادهاى گام به گام و كند جاى از را كنونى فرمانروايي از پسمانده بنيادهاى هاى ريشه يكى يكى
دوباره . پيشين روشهاى و گذشته بنيادهاى آنكه براى پيگيرانه نظارت نمود آن جايگزين را مردمساالرانهدارد اى پايه نقش نيز مردم آموزش در همگانى هاى رسانه كأربرد نشود؛ .بازسازى
را يكديگر با همكارى در ايرانى جامعه كأستى بردن ميان از براى فرهنگى كار بايستى سوى ديگر از . فرهنگ نوشتار از را ملى نهضت شكست علل هاى مانده ياد از بخشى خوانيد به كرد دنبال پيگيرانه
نام " زير اسالمى انقالب روزنامه از نقل به مناسبت قاسمى / ۲۹به اقدام یک ایران نفت کردن ملی اسفند بود دموكراسى استقرار براى " استراتژیک
" ضعف از متاسفانه اما داشتند حضور صحنه در ملی احزاب اجتماعی جنبش این در اگرچهکه زیادی های کوشش وجود با احزاب این بردند، می رنج شدت به منظم تشکل عدم عمده
. این كنند مقاومت ملى حكومت عليه کودتا مقابل در و شده متحد نتوانستند شد انجامامريكا با ومذهبیون دربار همکاری اثر در ملی جنبش نهایی شکست باعث بزرگ ضعف
" .گرديد
واینکه آن های خواست بودن پویا دوم و جمعیست وژدان نخست جوامع قوت نقاط. بيابد عمل آزادى وژدان اين اگر سازد، مى مصونیتی خود نوعی تاریخی های دربرابرفریب
يارى با را اجتماعی انقالبهای درمقاطعی بازى سوى دیگر که است روی ازهمینيك آغاز در سوريه مردم جنبش نگارنده گمان به میکند؛ كمك يا سازی شبیه سپهراستبداد
هاى كوشش با سوريان آميز مسالمت اگرتظاهرات كه بود راستين اجتماعى واكنشاكنون بود نشده همراه شد، مى رهبرى سوريه بيرون إز كه هايى گروه مسلحانه
نبود چنين اين .كشورسوريه
تنیده هم در چنان اجتماعی شناسی جامعه قوانین عنوان به سرفصلها اینباشد حل راه یافتن ابزار میتوانند پازل، های تکه همانند كه ۰میشوند،
دوبار را شکست تاریخ و خوردیم که فریبی چرائی یابی آزمودیمه ریشه
تجربه و خبربودیم بی خود ازگذشته نادرست، پررورش و آموزش لطف به اینکه از جدابه هم دیگری عوامل اما بود، نشده منتقل ما نسل به سآنسور لطف به گذشته نسلهای
بسیارتأثیرداشت خورد ملت این که بزرگی درفریب شد خواهد داده که ۰شرحیمراد ایشان، احمدکسروی یاد زنده وآثآر تاریخ پژوهشگر امینی محمد آقای از نقل به
است، سال احمدکسروی : » ميالدى ١٩٢٣در به حکومت یک ایران ملت است گفته » بدهکاراست که ۰آخوندها باشید داشته یاد و به بود، خوانده آخوندى درس خود ، كسروى
را این سلطنت سخن سالهای به رضاشاهدرنخستین هرگز که است به گفته ملت هنگام چرا؟ ۰نرسید پرسيم به خود از
۱ های قدرت بین سرد آغازجنگ به منجر که جهانی دوم جنگ از پس جهان ـشرایطشد جهانی جنگ ازآن . سربرآورده كودتا داستان خوانيد به خام مواد ساير و نفت سر بر ،
زمين كره سراسر در را .ها
۲ در همه در که ایران جنگ ازاىـنفت دوم، چهارساله ای جهانى گونه به انگلیس كم دولت بيش از و اش آنرایگان دریائی نیروی مى برای هم برد بهره جهانى دوم چنگ از پس و
گرمايي جهان ديگ در را دنيا ، حليم حول از كنسرسيوم كه بود أرزان اى اندازه به نفتاست. ساخته سال مليونها درازاى در طبيعت را آنچه پذيرد، مى آزاد خرد كدام آخر انداخت !! پس داران سرمايه اندازه بى آزمندى مگر فرستيم هوا به و كنيم دود سال صد يك در تنها
جنگ در پيروزى .از
۳ گروهیس کار و مخالف تحمل همکاری، ضد که نفره تک حکومتهای به گرفته خو تـفرهنگ همه يافته سازمان و خرافى دين فرهنگى ونىز مشكالت هاى و ريشه اجتماعى پى ، را سياسى
كه پرداخت ريختند خواهم يابى ريشه اين به بيشتر پايانى دربخش .
پنجم بخشاست برنده همواره كند، مى تقلب كه همو دوسويه بازي هر در بازيها، رياضى نظريه بنابر
فرزندان ترين دوست ميهن و راستگو از يكى زبان از را ايران تاريخ تقلب بزرگترين ميدانم بهتر آغاز درنمايم بازگو صدر؛ بني ابولحسن .ايران،
»" جامعه چگونه اینکه از بود شگفتزده و پیشمن آمد نوبت دو فرانسوی فیلسوف فوکوتداوم پیروزی تا وچگونه داده، سازمان جنبشخود به خودانگیخته کرده، انقالب خودانگیخته
( همان است بودن کوتاهمدت خودجوش حرکتهای ویژگیهای از یکی چون است، یافته
خود كه اين اما داشت وجود رضائي نا هاى زمينه آوردم، پيشين بخشهاى در كه گونهخواست كه بازار از عوامل همه زيرا ندارم باور آن به ؛ داد سازمان جنبشخود به انگيخته
. شود رهبر خميني تا شد پا بر شاه حكومت درون از نيز و كرد، نمى نمايندگى را مردمکند،(. پیدا ادامه پیروزی تا بتواند که سازمانیافتهای جنبشخودانگیخته یک نويسنده
کردند خلق ایران مردم که بود »..شگفتیای
اظهار را اصل بیست خمینی آقای لوشاتو نوفل در افتاد؟ اتفاق چطور اینها واقع دنیای درحاال. گفت ایشان و نشد تصریح ایران انقالب راهنمای اصول در عمومی عفو البته کردند
. » « . ! گفته ایشان است جمهوری همین اول اصل کردند تأیید را دیگر تای نوزده اما ببینیم باید . البته کرد خواهند خویشمشارکت امور رهبری در مردم انقالب، از بعد ایران در که است
به میتوانند کنند، مشارکت امورشان ادارهی در ً مستقیما خود اینکه از غیر مردم جمهور … . آن در و دینی قومی، اقلیتهای با رابطه آزادی، استقالل، اسالم، دهند نمایندگی کسی
شد معین تکلیفشان اصل ..بیست
... است بوده کار در هم دیگری طرح درخفا شد معلوم اما از بعدتر اصل بیست آن . خمینی، آقای میگوید یزدی آقای نه سازماندهی اما میشود، مربوط من به نظری لحاظ
. داشتهاند اطالع سازماندهی این از فقط مطهری آقای و بازرگان آقای خمینی، احمد آقای : آن ذیل شورایی میگیرد، رأسقرار در مطلق اختیارات با خمینی آقای است این طرح
. . است دو این تابع که موقت حکومت بعد، است رهبر دستورات مجری که میشود تشکیل . یزدی آقای میکند پیدا را ستونپایههایش بعدتر محرمانه طرح آن دیگر، طرحهای در
. نقش منتها کرد تهیه خودش گفتهی به را سپاه طرح بعد که بود انقالب طرحهای معاونحزب ) شد دار عهده اسالمی جمهوری حزب که آزادی نهضت نه را واحد حزب
شد. ( گذاشته کنار آزادی نهضت عمل در و ، نويسنده . ...رستاخيزجديدعضو شما که حزب شورای دادهایم رای ما گفت بهشتی آقای روزی و ایران رفتیم ما
. عضویت تقاضای باید من بهشتی، آقای آوردهای نوبر گفتم شدهاید حزب مرکزی شورای ( " براى است روشى اين باشم شما شورای عضو من گرفتهاید تصمیم نشستهاید شما کنم،
متحد سبب نيز امروزه شوربختانه كه همان رئيسهستم، من باشد حواست بگويند اينكه) . نويسنده است گرديده سياسى هاى گروه .نشدن
: گويد مى مصاحبه همان از بخشديگرى درنه" : موضع این است؛ شده درونی غرب در هرجایی از بیشتر و زاده غرب در مدرنیته زمانهآن علیرغم و غرب استثمار و استعمار تاریخ درنظرگرفتن با که اروپامحوری، برمبنایرا. آسیایی استبداد و مرکزی اقتدار تاریخی طوالنی دوران یک در ما مقابل، در است
انقالب. که واقعیت همین در ۵۷داشتهایم الزم مدنی نهادهای و بود، خودانگیخته خیلیلحاظ به بایستد، استبداد جلوی و کند نهادینه را آزادی لحظهی بتواند تا نداشت وجود جامعه
" . ماست فقرتاريخى گویای تاریخی
. ": دموکراسی میگوید مارکس که غرب در دموکراسی همین اما است درست صدر بنیفرانسه دموکراسی همان این ۲۰۰بورژوازی، اوضاعش و میگذرد آن انقالب از سال
( . خشونت. بى فرهنگ همان نداریم و داشتهایم چیزها خیلی ما نیست قدیم خیلی است
از مهمى بخش گرديم، باز آن به توانيم به اگر و داديم دست از دراز ساليان در كه واعتمادبرند؛ بيرون راه از آنرا دوباره بتوانند بيگانگان آنكه دون به بود، خواهد ما هاى حل راه
. میتوانیم(. انسانها ما نیست کار در تاریخی دترمینیسمی که اینست معنایش این نويسنده . . دادهایم دست از و داشتهایم تاریخ در خوب چیزهای خیلی بگیریم تصمیم
” امید " “ به خیانت کتاب در من ميكند اشاره مصاحبه همين در صدر را ۱۵بنى خودم اشتباه : خمینی آقای به کامل اعتماد بود یکیاشهمین ".آوردهام،
ضميمه در كه است بلندى مصاحبه از بخشى سخنان آنرا ٥اين كه ميكنم فشارى وپاى آمده خوانيد به .صبورانه
در آنرا مهمترين كه ، نيست راى هم صدر بنى آقاى با مواضع برخى در اگرچه نگارندهدر سرچشمه آن و دارم ايشان به نسبت قطعى نگاه يك اما ام، آورده راهكارها بخش . كامل صداقت داراى ايشان كه اينست سخن دارد كاران خيانت از مردم ما مارگزيدگى
. خيزد مى بر جبران به بلكه گزارد مى درميان آنرا تنها نه باشد، كرده اشتباه جا هر و استكار كه پرداخت روشنگرى به و زد ها گري افشا به دست آنچنان جمهور رياست مقام در او
كشته را او بود، نرفته بيرون ايران از موقع اگربه كه دانند مى همگان و كشيد او بركنارى بهميكونوسكه. رستوران محاكمه جريان در را او هاى فعاليت شرح بخوانيد همچنين بودند
پرويز از شرح به رسمى دادگاه يك سرانشدر و رژيم محكوميت نخستين به شد منجر . . به ك ر بيشتر جزئيات براى شده واقع ترور مورد خود كه والیت دستمالچى نظام تاریخچه
ابوالحسن با کانال کورد تلویزیون گفتگوی کاوش، برنامٔۀ در کورد مسئله با فقیه مطلقهانقالب از بعد ایران رئیسجمهوری اولین صدر . بنی
كارمحك در كه كنم مى ياد نمونه عنوان به را ايشان و نيستند كم ايرانيانى چنين گمان بى . كاركرد و انديشه خط آنكه سخن چكيده است ايستاده استوار خود برباور همچنان و خورده
راستين دوستان ايران همه كوششهاى به نگارنده و دارد اهميت كه است دوستانه ميهن . آزادى و استقالل به رسيدن و رهايي هدف نيست كار در كيششخصيتى و نهد مى ارج
كه. اجتماعى هاى فريب كه كرد سازى پيشزمينه چنان بايستى كه آنست من گمان است . خوانى، كتاب كمبود شفاهى، فرهنگ باشد نداشته امكان شد، ياد آن إز هايى نمونه
ساز زمينه كه هستند عواملى جمله از تقديسدين، و تاريخي سانسور ، همگانى بيسوادى . راديوى با صدر بنى مصاحبه گرانه افشا صوتى فايل شنيدن شوند مى اجتماعى فريب
زيرعنوان " " عصرجديد روشن كشتند؟ را خمینی احمد شما اطالع بدون آیا رفسنجانی آقای است نويسنده سخن راستى .كننده
. جمع كه مغلطه دارند كاشته مغلطه از متفاوت هايى گونه خود نهاد در اجتماعى هاى فريب . مشيرى بهرام آقاى باب اين در است انداختن غلط به معنى به است، مغالطات آن
دست به نير نمونه و آورده جزيئات با را مغلطه هاى گونه همه راه آن در كه دارند پژوهشىاست .داده
ايست پايه كارهاى از بكى ساخت گمراه را مردم عامه ميتوان آن با كه روشهايى وأرسىشود آموخته دانشگاه و مدرسه در آينده سپسدر و شده آغاز اينك هم از بايستى .كه
. از آنكه دوم است درست موضوعى از غلط گيرى نتيجه يكى آنها، پرشمارترين از دواست، دانسته آن نادرستي مواقع بسيارى حتى و است نادانسته درستيش كه موضوعى
آيد پديد دلخواه گيرى .نتيجهگويا سايت در كه اى .١٣٩٥مهر ٥نمونه " هست " گويا بسيار كه يافتم آنرا ،
: میگذارد احترام فاحشهها به فرهادی اصغر رسالت روزنامه
خود آويز دست نمايد، محكوم را فروشنده فيلم سازنده فرهادى اصغر خواهد مى نويسندهفاحشه دنبال خودش حتما بگذارد، احترام ها فاحشه به كسى اگر كه گزارد مى اين را
فاسديست انسان پس .هاستبه نويسنده پس اوست، حقوق از يكى اين كه گذارد احترام بايد انسانى هر به آنكه نخست
. نمونه اين است گرفته آن از ترى درست نا نتيجه سپس و آويخته دست نادرست امرىكه دهد مى نشان آينده مدارس در را اجتماعى هاى فريب و آموزشمغلطه ارزشبسيار
شد خواهد پرداخته آن به كارها راه بخش .در
انقالب ابتداى از كه باشد مواردى آورى گرد يا و باره پژوهشدر موضوع تواند مى خود آنمردم، عامه چشم به پاشيدن خاك راه از تا شد گرفته كار به ها آخوند زبان و دست به
. كشانند به خود دنبال به را گروهى همواره و پوشانند به بود كارهايشان آمد پى كه را شرمىو نادرست كار از دفاع در كه آنست أند كاربرده به فراوانى به كه مغلطه، اين نمونه
بى خود حديث كه صورتى در پيامبر مثال از آورند مى حديث أند، داده انجام كه اى نكوهيده . كه گيرى نتيجه هم باز دارد، اعتبار شده ياد حديث كه كنيد فرض اگر حتى گاه است اعتبار
. قاجار شاه به آنكه برأى آخوندها كه بياوريد ياد به است نادرست بوده پسنديده كارشاناو به نمايند؛ توجيه آنرا توانند مى آخوندها دهد، انجام شاه كه هركارى كه دهند دلگرمى
است گفتند وسيع اقدس شرع دايره قربان . شد خواهد گفته ها راهكار بخش در جمله إز باره اين در .بيشتر
ششم بخش
ايران داشت؛ آغازى نقطه به نياز جهانى تغيرات دامينوى
جمهوري رژيم تا رسيد انجام به شد، ياد پيشين بخشهاى در آنچنانكه ها ريزى پى و انجام كوششها همه . تالش آنكه بدون گرديد، فراهم ايران به كشور آن حمله و عراق جنگ هاى سپسزمينه شود پا بر اسالمى
جايي به جنگ، آن از پيشگيرى و كند حمله ايران به ميخواهد عراق كه خميني كردن قانع براى گسترده هاى . به. ) ك ر درون ارتشاز كردن متالشى همزمان با " برسد جنگ در ناکارآمدی اتهام به ایران ارتش پاسخهای
باستانی" حسین ، گويا ١٣٩٥شهريور ٣١عراق . سايت گويد، ( مى كه صدر بنى خاطرات به ك ر همچنين و خمينى ارتشبه دوم ركن و صدر، بنى خود شخسى، ابتكار با عرفات ياسر روسيه، طريق از زاده قطب
مى را ها ترس اين ها ارتشى اينكه بهانه به همچنان او اما شدند آور ياد آنرا تبعات و خطرات و جنگ شروعبه بايستى كه بود دامينوبى آغاز نقطه جنگ اين پيشامد گويى كرد؛ خوددارى پذيرشأخطارها از پراكنند،
منطقه جنگهاى نياز پيش شد كه گرفت در اى شعله و زد را تلنگر ندانسته يا دانسته او و پيوست مى وقوع . اگاهى براى هستيم روبرو آن با اينك هم كه دنيايي و لبنان يمن، ، سوريه عراق، أفغانستان، همانند ديگر اى
بخوانيد دامينو سبك به سقوط ادامه و پيامدها از
الدن امیرحسین منطقه ویرانگرِ آتِش آغاز عراق، 1395مرداد 18دوشنبه نابودی Gooya ٢ضميمه
و پيشنگرى ريزى، پى پايه بر أساسا و دارد بستگى تصادف به اندك بسيار امروز جهان در آنهم تاريخ، روند ( . إستاد بينا سيروس پرفسور نفت سياسى اقتصاد باره در طرفانه بى بررسى يك دهد مى رخ سازى زمينه ) نشان آشكارا مصدق دكتر رهبرى به ايران در نفت صنعت شدن ملى مبارزات و سوتا مينه دانشگاه ممتاز
كه پيمود، مى را استقالل راه ايران تنها نه بود، نرسيده نتيجه به يا نشده انجام كودتا آن چنانچه كه دهد مىرهبرى به آنهم اسالمى حكومت يك آمدن كار روى امكان بلكه را؛ نفت نه كرد ملى را استقالل مصدق
بسيار زنند، مى اسالمى الملل بين و امت از سخن و نداشتند ملى هاى آرمان به نزديكى هيچ كه كسانى . و ملت عليه بر كنندگان دوشكودتا بر اسالمى جمهوري كه شود اگرگفته بود نخواهد بيراه پس ميبود اندك
گرديد سوار !مصدق
. يكى هم اينرا زنند هم بر جنبشهمگانى يك در را توازن آن ايران مردم مگر رفت، خواهد آخر تا دامينو ايننيايد در آب از رأست وإرم اميد كه دانيد، به نگارنده هاى بينى پيش . از
كيسينجر سخن اما ندارد خواند، خواهيد زير در كه شرحى به كيسينجر بينى پيش به ربطى بينى پيش اين. است شده ياد تحليل كننده باز
صدر : بنی
رئیسجمهور بين ) ۲۶تا۱۹ازکارنامه بايستى اما نيامد، دست به سال تا ١٣٥٩اردیبهشت ١٣٦٠. :) مطلب کیسینجراست هنری آقای صحبت به اماگزارشدیگرمربوط باشد
است بسیارمهمی
است کیسینجرگفته :آقای"
درپیشروی که بسیاری خودصادرشودبایدموانع مرزهای خارج بخواهدبه ایران اگرانقالب : . مذهبی اختالفات بسیارند،ازجمله موانع این خودبرسد اهداف به سپس کرده هستندراحل
این اگرازتمام باعراق،درنهایت مرزی اختالفات وسیاسی، اقتصادی های وقومی،بحران
. اطمینان ولی نماید فارسحل خلیج هاى كشور خودرابا عبورکند،بایدمسائل سالم موانعواشینگتن ) یهودیان درانجمن را سخنرانی این عضوانجمن، یهودیان به خطاب باشید داشته
) است یافته خوددست نهایی اهداف به تاآنروزاسرائیل که است " . کردهسال نوامبر كه كنم آورى ياد است شايسته سخن، اين بازگويي از يكصدمين ٢٠١٧پس
اسرائيل دولت پايي بر براى اآمادگى باره انگليسدر خارجه بالفوروزير اعالميه صدور سال ( ! سال! أوائل در نوشته اين ؟ (٢٠١٦است شده نگاشته ميالدى
باشد قرار چنانچه اما ندارد، اسرائيل با ضديتى هيچ نويسنده كه كنم يادآورى است الزماز اهدافش و كشور آن با ، شود سازى شبيه راه از ، اسرائيل نهائي أهداف قربانى ميهنم
كرد خواهم مقابله آشكارسازى .راه
هفتم بخش
... نيست كركس كسى هيچ قفس در چرا وسپهرى سهراب
دوست را زالوها بازهم مينوشند را آدميان خون اينكه با دارم، دوست را زالوها منزيرا دارم
حجامت نيازمند بيماران جزخون نتواند زالو درآن كه كنم پيدا سازوكارى كوشم مىرابياشامد.
و نيز انسان دارد، را خود وكاربرد ساخته طبيعت را زالوها كه آنست من مانيفستكركسهم ...
عمومى عفو به ماندال، نلسون يارى به استقالل، زمينه كسب از پس جنوبى افريقاىاست . روشن بود قدرت به رسيدن از پس خمينى نگرش وارونه كه كارى آويخت؛ دست
. اى پديده هر معنى، به نقل ميگويد، كه آنجا هگل فلسفه با من بود چه هركدام پيامد كه . است معنى بدان اين هستم آوا هم و رأى هم ريزد؛ مي پى را خود ضد تداوم درصورت
و طلبى جدايي با تاريخى، نقش يك اجراى در كه بودند جنوبى افريقاى پوستان سپيد كهانجام سر و شدند بومى مردم خشونت بى مبارزه و ريزايستادگى پى مدت دراز در بيداد
. به درسى چنان پيروانش و خميني كه گونه همان بود جنوبى افريقاى استقالل آن؛ محتومآن هم بياييد پس بياموزانند، آنرا توانستند نمى فيلسوف هزار كه آموختند ايران مردم
به بيگانه دخالت دون به ايران به رسيدن براى خشونت بى آويزمبارزه دست را ها آموختهاين. گيريم، پيش را مسلحانه مبارزه راه خواهيم به اگر تر ساده عبارت به گردانيم
سالحهاى هم و بيشتر مهارت هم كه حاميانشان و حاكمند كه آنها كه آيد مى پيش پرسشرا راهى نبايد آيا پس دارند پيشي بسى مردم از دارند، اختيار در بيشترى و تَر پيشرفته
سازد؟ اثر بى را حاكمان سالح مردم، نقش كه برگزيدبه اعتماد روحيه كاربازگرداندن ترين سخت و ترين مهم نويسنده گمان به
را روحيه اين كه كوشيدند آگاهانه دستيارانش و خميني است، ايرانيان يكديگردرميان . مصدق دكتر درباره ام شنيده داستانى شدند موفق شوربختانه و ببرند بين از مردم در
. بيابم را قصه اين سرچشمه نتوانستم اگرچه داشت عمومى اعتماد براى كه أهميتى وداستان روح هم باز باشد، نبوده درست مصدق شادروان به آن دادن نسبت اگرهم اما
. است پيش زمانى دور در ايرانى جامعه حقيقت يك گوياىرا" امريكايى كارشناس يك گمركات وضع إصالح براى بود وزيردارايي مشاور مصدق كه زمانى
. جست نخست برده نام كارشناس برساند سامان به را آنجا كار تا بودند كرده دعوت ايران به . سراغ برويد گويند مى او به بيشترين نمايد مشورت تواند مى كسانى چه با كه كند وجومى
از. را كار كه پرسد مى ايشان از و مصدق ديدار به رود مى آنان از پيروى به هم ايشان مصدق . كه بوشهرهنگامى بندر در اينك هم دانى مى گويد، مى او به مصدق پاسخ در آغازنمايد كجا
مسئول تا انتظارند در هايشان االق با زيادى باربران كند؛ مى پياده بندر در را بارخود كشتى . سوى باربربه هر آنگاه شود مى داده نشانى يك و نام يك آنها به و دهد تحويل آنها بأربه گمرك
. اى جلسه صورت نه رساند مى دستش به را او بار و رود مى بار صاحب دهات و شهر در آدرس ! كنيد؟ درست را سازوكار اين ايد آمده شما شود نمى گم بارى و كاراست در رسيدى نه و
" . دهد ادامه كارش به ساختار اين بگذاريد و برگرديد كنم مى پيشنهاد . مصدق اگر آنكه نخست داشت آن به اى ويژه نگاه بايد كه هست قصه اين با رابطه در نكته دو
را سخن اين هماين پيش سال تاصد فرهنگ، از بخشى يكديگر به اعتماد اين كه ميدانيم هم باز باشد، نگفته
... . و آكل داش يا سبيل تار گذارى گرو فرهنگ است بوده سرزمين
Dr. Hugh-Jones سال در باال نكته كامل تأييد مى ٢٠١٨در آور ياد خود پژوهش برآيند: كه شود
“I suggest that the relationship between honesty and economic growth has been weaker over the past 60 years and there is little evidence for a link between current growth and honesty,” said Dr Hugh-Jones. “One explanation is that when institutions and technology are underdeveloped, honesty is important as a substitute for formal contract enforcement.[ است من از Countries [زيرخطthat develop cultures putting a high value on honesty are able to reap economic gains. Later, this economic growth itself improves institutions and technology, making contracts easier to monitor and enforce, so that a culture of honesty is no longer necessary for further growth.”
Research from the University of East Anglia has found that people’s honesty varies significantly between countries
https://www.uea.ac.uk/about/-/study-finds-honesty-varies-significantly-between-countries
گرفت، نتيجه را امريكايى ضد يا بيگانه ضد فرهنگ نبايستى قصه اين از آنكه دوممى دست به را ايرانى جامعه هاى گى ويژه بزرگترين از يكى به بازگشت بلكه
استقالل بازيابى براى راه ، بازگشت آن به دوباره توان به اگر كه دهد. كردند ها هندى كه آنچنان شود، مى كشورهموار
پديده اين ، ايست پله اجتماعى هاى دگرگونى كه داشت توجه نيز حقيقت اين به بايددولت كه ايرانند همچون كه جوامعى در اجتماعى ى ها نارضايتى كه است چنان
كه دارد پى در گوناگون هاى رده در اجتماعى هاى حركت است، بيگانه مردم ازمى بروز هايي شورش يا اعتراضات صورت به ها، خواست شدن انباشته از پس . روند از اى پله تنها اين اما شود مى سركوب ويا بوده اثر كوتاه يا كه نمايد . شود مى فراهم آنچنان نارضايي هاى زمينه دوباره چندى از پس است نارضايتى
در كه اى گونه به تر، باال اى پله و تر تند اينبار اما گيرد مى در شورشى دوباره كهگروه بر و برند مى آن از رژيم مزدوران از شمارى ها شورش اين از بار هر
زور كه اى مرحله تا آيند مى پى در پى ها پله اين و گردد؛ مى افزوده پرخاشگران . . از بخشيد تندى را آن از رژيم دستياران بريدن روند بايستى پس چربد به مردم
گسترش به ، آن كردن مال بر و خائنين از ها دانسته آوردن دست به ديگر سوى. . آيد مى زير در آن نمونه يك زند مى دامن رژيم هاى ترك
( دوشنبه اسالمى جمهوري در نبوى بهزاد آقاى داستان خوانيد ،١٣٩٥شهريور ٢٩به . نكنيم فراموش آمده بخش أين آخر در ذكرنشانه با كه اى ضميمه و فردا راديو ) ايران نفت فروش براى كه را الجزايرنبزهست بيانيه كننده امضاء ايشان كه
كه نفتى بابت كه بود اين برايندش و انداخت راه انگليس در را پتروپارس شركت . شبيه اينكار اگرچه اما داد مى ماليات انگلستان دولت به فروخت مى ايرانرابطه دانيم به بايد خود اما است، ملى حقوق روى رودر دولت آن سازىممكن ها كاراين خيانت بدون چون كنيم تنظيم گونه چه دولتى هر با را كشورمان
. كار. خيانت چرا نماىيم برطرف خود را ها ديگرنابسامانى گويشى به نيستكنيم؟ كن ريشه را پديده أين چگونه و داريم؟
خالء در آنكه از پيش و رسيده فرا آن هنگام رسد مى نظر به كه اينك ، هم ما بياييدكنيم آغاز را جنوبى افريقاى راه نمايند، به ديگرى سازى شبيه برايمان مردم نبود
. را خود استقالل هند مگر سپريم ره استقالل سوى به خشونت بى مبارزه با و. آورد دست به گاندى مهاتما رهبرى به چگونه
: " " نبوي بهزاد حذف انداز چشم اقتصادي مفاسد و پتروپارس نفتي شركت پروندهفردا راديو راست، جناح توسط
: . . است آمده زير در آن مهم بخش كه عصرنفت سايت به ك ر همچنينhttp://m.asrenaft.com/fa/doc/news/12700/%D9%86%D9%82%D8%B4-%D9%BE
%D8%AA%D8%B1%D9%88%D9%BE%D8%A7%D8%B1%D8%B3-%D8%B1%D8%B3%D9%88%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D9%BE
%D9%88%D9%84-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A2%D9%84%D9%88%D8%AF%D9%87
،کرد اتخاذ تر تهاجمی رویکردی پارس پترو شرکت قبال در فونسکا موساکژوئن در آمریکا داری خزانه وزارت و داشت قرار ایران کنترل تحت که شرکتی
. 2010سال و پتروپارس بین روابط بود داده قرار خود تحریمی فهرست در را آنسال در فونسکا انقالب 1998موساک از پس سال بیست حدود شد، آغاز
انگلیس ویرجین جزایر در را پتروپارس نام فونسکا موساک که زمانی اسالمی،. کرد ثبت
بین واسطه عنوان به ایران در ها سیاست ناظران برای آشنا نامی پتروپارس . و دبی در دفاتری که پتروپارس بود ایران نفت وزارت و خارجی های شرکت
دالری میلیارد چندین طبیعی گاز میدان توسعه در بازیگر یک همچنین داشت لندن. بود جنوبی پارس
کلینتون بیل پتروپارس، شرکت با فونسکا موساک همکاری آغاز از قبل سال سهبرای تالش و تروریسم از ایران حمایت به اشاره با آمریکا وقت جمهور رئیس
ممنوع ایران نفت بخش در را آمریکا مشارکت جمعی، کشتار تسلیحات تولیدسرمایه. شرکت یک برای سهام صدور در پتروپارس به فونسکا موساک کرد
سال در تهران در مستقر نفتی .1998گذاری کرد کمک
سال اوایل در ایران دولت با پتروپارس گرفت، 2001ارتباطات قرار توجه موردمدیره هیئت اعضای سپس و گرفتند قرار تحقیق مورد ایرانی مقامات که زمانی » « گازی پرسود قراردادهای در معمول غیر اقدامات با ارتباط در شرکت این
. سال در گرفتند قرار اتهام اخبار 2002هدف صدر در خبرها گونه این ، . گرفت قرار تایمز نیویورک و اکونومیست
در ادعاها کرد اعالم تاون جورج دانشگاه در سیاسی علوم استاد مهدوی پاشاسال در فساد با .« 2001ارتباط او » بیفتد ها زبان سر پتروپارس نام شد سبب ،
« : زیادی چیز نبود مهم زیاد ادعا، گونه هر شدن مطرح از قبل حتی گفت همچنین». داشت قرار ایرانی مقامات کنترل تحت اساسا که بدانیم شرکت این درباره
سال تا که 2010پتروپارس زمانی بود، فونسکا موساک مشتریان از همچنانکنترل اداره که دریافت حقوقی شرکت این بنیانگذاران از یکی موساک یورگن
در شرکت این پستی آدرس از آمریکا داری خزانه وزارت خارجی های دارایی. است کرده استفاده پتروپارس آدرس عنوان به انگلیس ویرجین جزایر
شرکت کارمندان از یکی داکوستا مارسیا اینترنتی، تحقیقات شدن انجام از پسبا را خود ارتباط فونسکا موساک کرد پیشنهاد انگلیس ویرجین جزایر در
. کند قطع پتروپارس « : تصمیمی این کرد اعالم فونسکا موساک کارمندان از دیگر یکی دوراند دافنه
که اتخاذ 12است اساسشرایط بر که است تصمیمی این اما شد اتخاذ دیر سال». شود می
ارتباط قطع این با فونسکا رامن و موساک یعنی حقوقی شرکت این بنیانگذاران. بودند موافق
هشتم بخشو كامل شكست تا دهيد كش را آنها نموده، آغاز را جنگها كه رسيد غيب از ندايي گويي
و كوشيد به بيشتر خرابى در بلكه نسازيد را ها خرابى سپس كنيد، پيروزى ادعاى سپسهزينه بود مانده آن از چيزى حساب، بى هاى دزدى از پس و رسيد دستتان به پولى هم اگر
است پشتيبانتان باريتعاال خداوند كه كنيد انقالبتان !صدور
... ما بكشد طول هم سال بيست اگر جنگ اين است رفته و انداخته سنگى اى ديوانه يك ... شم نو مى را زهر جام حاال و كردم معامله خدا با را آبرويم من ايم . ايستاده
خمينى آقاى
كوشيديم اش أمه اد و إيجاد در و بود ما سود به عراق و ايران .جنگ
انگليس وزير نخست تاچر مارگارت دفاع وزير
» بشناسیم » بهتر را اسالمی انقالب صدور فوريه مراکز سوم روز أمريكا صداى برنامه ٢٠١٧، فالحتى .مهدى
بين ذره زير را انقالب صدور فرمان فالحتى آقاى چگونه كه ببينييد سويه همه توجه با را برنامه اين نخست . خميني كه آنگاه به برگرديد دهد مى قد شما سن اگر سپس كشد مى نقد به آنرا نادرستي و گذارده
در دستورات، آن باره در ايران درون و بيرون واكنش پرسيد به خود از و ميداد را انقالب صدور دستوربود؟ چه است، خميني رسيدن قدرت به از پس نخست روزهاى كه زمانى
بنى ابوالحسن آن گوينده سخن بازگويي با شنيدم، و خواندم ايران درون از خود آنچه از را شما پاسخ من) معنى ) به نقل ميدهم .صدر
قرار خود الگوى را ما كشورها ديگر كه سازيم به آزاد و آباد آنچنان را خود كشور ما اينكه يعنى انقالب صدور . و. اينجا گفتار، در چه و نوشته در چه سخن اين شود گزارده اصل اين پايه بر ما كار برنامه بايد پس دهند
شد نوشته و گفته بإرها .آنجاو اى خامنه رفسنجانى، بهشتى، آقايان كارهاى و سخنان ايران؛ درون در آگاهانه بسيار سخن اين به واكنش
چه هر رويي به رو در و شده درست خميني فرمان به كه بود اسالمى جمهورى حزب گزاران بنيان سايرصدرميبود بنى هاى گفته با .بيشتر
تا داشت، انقالب نخستين آماج از آن كردن دور و جامعه راندن پس در نقشى چه برده نام گروه اين اينكه . محمد با رابطه در ويژه به بيشتر پژوهش براى دانم مى دانسته آنرا اينجا در و است آمده روشنى به كنون
در آلمان در ايران اسالمى مركز رياست پرورش، و آموزش وزارت در او كارى دوران به پردازيد به بهشتىو انقالب رويداد از پيش سال يك درست امريكا به ايشان يكساله نيزمسافرت و شاه ...زمان
روزنامه و ايشان خود منبع بهترين داد، صدر بنى كه كارى راه به نسبت كشورها ديگر واكنش درباره اما . نداشتند بازتابى سى بى بى و امريكا صداى دارد ياد به نويسنده كه آنجا تا اما روزهاست آن اسالمى انقالب
تازه برنامه همين در هم فالحتى آقاى آن از تر باال و شد گم تر بها كم خبرهاى ميان در آسانى به سخن آن وارزش سنجش براى ترازويي تا نمايد آورى ياد را صدر بنى كارنمايانه راه سخن كرد فراموش ديديد، كه آش
. درز ليكس ويكى اسناد از پيش چندروز آنچه افزاييد بى آن بر باشد داده دست به خمينى و او سخن سوى وبه " قدرت به ما اگر كه بود داده پيام امريكا براى ساواك چشم زير نجف به تبعيد از پيش خميني كه كرد
." همانست معنى اما نيست ايشان كلمات عين پيام نقل اين داست خواهيم نگه را امريكا منافع .رسيم،
" " ديگر كه خمينى دوران سياسى زنداني از شعرى آخر بند آويخت؟ خواهد دار به را نسيم كسى چه تو بى.نيست
مصدق اگر چسبد، به را مصدقى صدر بنى كرده رها را خمينى كه است خردى بى انيرانى حكومت كدام آخر . انديشه شوربختانه كردند نمى كودتا او عليه بر كه كنند تحمل توانستند مى يا خواستند مى را او رهروان و
كنند زندگى هم ديگران بگذار و كن زندگى كه نيست اين آنها .راهنماى
و خميني برابر در آنها خور در ايستادگى نا و ايران مردم دوش از مسئوليت بار برداشتن براى سخن اينبس ملت زيان و خودشان سود نگهدارى در ها انيرانى سازوكارهاى شناخت براى اما نيست، يارانش
است .پسنديده
دانند مى بايسته آنچه كه كنند مى همگانى هاى رسانه براى هزينه بيگانه كشورهاى كه است يادآورى بايستهنمايند خوددارى نياز، بر بِنَا رويدادها برخى يادآورى از و گويند .به
اينچنين چرا و هنگام آن در سانسور، راه از خمينى، رژيم به دادن گرمى پشت چرا كه آنست سخن اينك . برابر در هركشورى شك بى شود پخشمى امروزه امريكا صداى تازه برنامه در كه آشكارى گيرى خرده
انديشه شوربختانه كه چرا آيد نمى آن از توطئه بد بوى هرگز كه دارد را خود بايسته پاسخ پرسش، اين . خود تا گذارم مى برابرايرانيان در را پرسش اين اما شد خواهى كشته ورنه كش به كه اينست آنها راهنماى
كنند داورى .آزادانهخاور يا باخترى آسياى جغرافيايى گستره براى را خطرى آنچنان انقالب صدور دستور با خمينى كه هنگامى
پهنه در آن هاى شعله كشند، به درازا به رويداده، جنگها تا ايستد مى كنش بي جهان انداخت، ميان به ميانه،گذاررويداد بنيان كدام هر كه پى در پى رويدادهاى دراز دامينوى هاى پله سان دين به و يابد، گسترش منطقه
ها ملت نابودى مرز تا را ها رويداد آبشار نخست؛ پله به اى اشاره تنها كه گونه آن شود؛ چيده است، بعدىكند .سرازير
در اى نكته ديگر كه آنچنان ، است رفته گستره اين مردم بر كه كنون تا آنگاه از روزى تيره آنهمه از پس اينكبر در را جهان كه آشوبى آرى، كه شود مى پراكنده سخن است، نمانده آشكار نا جهان مردم براى آن مورد
تروريسسم و كارها برآيند همگى ... جمهورىگرفته گمانه كه را ماجرا دنباله خوانيد به خود و است اسالمى . با سنجيد به ، است رويداده گذشته سال چهل در كه آنگونه را تاريخ بود نخواهد راستى از دور چندان آن زنى
كنيد داورى خود و خوانديد نوشتار دراين .آنچه
زد، خواهند نويسنده به را طوطيًه نظريه از پيروى انگ گفتار، اين شنيدن يا خواندن از پس كه آنهاهاى : " رويداد خود پى در نيز پيآمد آن و دارد پيامدى دهد مى رخ كه اى پديده هر كه اينست برهانشانديگران گردن به آنرا چرا پس امروز، تا داشته پيگيرى ، طبيعى روند اين و داشت خواهد دنبال به ديگرى
اندازيد " !مى
پرسش اين زيرا دارد، خود در را حقيقت از نيمى تنها اما است، درست شما سخن آرى كه آنست پاسخ . پرسيم، به خود از اينك دارد را خود آغازين نقطه ، دادها روى از دامينويي هر كه شده انگاشته ناديده
يا اند داشته نقشى گرديد انقالب خشونتبار صدور و آغاز به منجر كه آغازين رويدادهاى بروز در انيرانياننه؟
سده يكم- هاى كودتا تاريخچه به كنيد نگاه ، بله نه؟ يا است ميان در بينى بد ى برا اى انگيزه و دليل آيا اقدام دليل هركدام و است، داده رخ گوناگون كشورهاى در غرب و شرق سوى دو هر از كه ميالدى بيستم
داند مى ديگرى خطر بردن ميان از .خودرا
اگرملت دوم- ، ميرسانند انجام به ديگرى شكل به را آنها امروزه كه دارد، گوناگونى هاى صورت كودتاو گيرند دست به را خود سرنوشت گاه به و گرانه كنش شان خود شود مى كودتا آنها ضد بر كه هايي
. اين اما گذاشت نخواهند باقى بيگانگان دخالت براى جايي نمايند، پاسدارى خودرا دستاوردهاى هوشيارانه. بود نخواهد شكلى هيچ به كودتا كننده توجيه سخن
دانند سوم- به و كرد خواهند باز آينده بينى وپيش پيشين تاريخ از آموختن ميان از خودرا راه ها ملت آنكههرگونه برابر در ايستادگى راه از را خويشتن احترام خود كه شمرد خواهد محترم را آنها هنگامى جهان كه . را هند و ژاپن الگوى گيرند دست به خويش را خود نوشت سر و دارند نگاه بيروني، و درونى تجاوز،
نقطه آنرا و است پرداخته آن به خود توان اندازه در قلم اين كه دارد كارهايي راه به نياز آنهم كه بيازماييد. بود خواهد شمايان همه با آن بيشتر پيگيرى كه پنداريد به آغازى
نهم بخش
ملت – دولت مفهوم با استبداد بسته مدار رابطهروشنگر كه ، ها كار راه بخش به رسيدن از پيش است، مهمترين و واپسين بخش اين
و آزادى قانون، حكومت به رسيدن براى ايران مردم پى در پى هاى شكست چرايي. بود خواهد استقالل
. دانند مى خود آن از آنرا مردم نه و پاسخگوست مردم به دولت نه استبدادى حكومت در – به ملت دولت پيمان شكستن آن بازتاب كه رود مى را خود راه هركدام سخن كوتاه
. احساس بى مردم تك تك كه آنست فرايندى چنين آمد پي آنست امروزين مفهومآنرا اميد زمان درازاى در بلكه ، كشورش سأختن توان تنها نه جامعه برابر در مسئوليت
. دهد مى دست از همبه منجر كه دارد دركى آنچنان براى سازى برهان و ريزى پى به نياز سخن كوتاه اين اما
. گردد جمعى كار
زنده گان فرهيخته ترين برجسته از يكى تجربيات و سخنان از گيرم مى وأم اينجا در . درد اصلى ريشه كه دريابيد خود و ببينيد را زير نشانه پر شاهين ناصر آقاى ميهن، امروز
. ديگريست كار هر نياز پيش آن، سازى آماده و بهبود كه است فرهنگى ما
ها راهكار آخر، بخش
آموزگار هيچ ز ناموزد هيچ روزگار گذشت از ناموخت هركهرودكى
رو- ١ پيش مشكالتكارهاست ١٠١ راه زيربناى كه هشدارهايي
بايستى ما و ساختند، را خود طرح هاى پايه پنهانى و ما زيرچشم دشمنان كه است اين ما كار سختى
كنيم ريزى پي خويشرا كار .آشكارا
های نخبه سخنان زیرنظرداشتن راه از ، ملت يك آرزوهای شناخت تقلب، راه بهترینازگرو و جامعه گوناگون زمان هاى در و ها یافته آن برپایه آرزوها آن سازی شبیه سپس
است خودكامگى سوى به فرمان گرداندن .مناسب
) ( برابر در ايران از بيرون انيرانى هاى قدرت هاى شكست اما آشكاراست، ملى شكستهاىبراى اى بايسته هاى حل راه تا ميشود، داشته نگاه پنهان هايشان طرح دراجراى يا و ملت
رها . كاره نيمه را كار هرگز و ميگيرند درس خود هاى شكست از آنها گردد پياده آنمطلوبشان برآيند به رسيدن تا .نميكنند،
به رساندن يارى براى سازى آماده در ن شناسا جامعه كار ابزار كه ام يافته را پژوهشى . براى علمى پژوهش اين بود خواهد پيروزى از پس و پيش ايرانيان مردمى هاى جنبش
. . ك ر آيد مى كار به نيز تلويزيونى هاى آموزش نيز و جمعى هاى حركت به دادن سامانبه
The nature and predictive power of preferences:Global Evidence“شنوندگانى يا خوانندگان براى اما است، شناسان جامعه براى پژوهش اين خواندن اگرچه
فشرده اى گونه به را پژوهش اين برآيند ندارند، آنرا گى انديشه و پردازش نياز پيش كه. آورم مى
هاى مدل زير خاص كشورى از بردن نام دون به را جهان مردمان خوى و خلق پژوهش ايننمايانگر كه جمعيتى پايه بر روشى ٩٨آمارى و دهد مى دست به است، جهان مردم ٪
. ياد به الزم برد مى كار به آيد مى زير در كه گروهى هاى نشانه گيرى اندازه براى پيشرفتههاى گى ويژه از يك هر براى كه است جهان نقشه با همراه پژوهش اين برآيند كه آوريستو خلق به توان مى ميان آن از كه دهد، مى نشان را ها گيرى اندازه شده ياد گانه شش
برد پى ايرانيان .خوى
ايرانيان براى گى ويژه نام---------------------------------------------------------------------------------------------------------
اندك بسيار صبورى) صبورى ) روبروى نقطه زياد بسيار مخاطره پذيرش
زياد Positive reciprocityبسيار يا مهرورزى به پاسخورزى مهر به پاسخ اندازه به نه اما يا Negative reciprocityزياد انتقامجويي
اندازه باالترين در ايثارايثار از تر پايين رتبه دو اما باال اعتماد
.١ كارها ٢ راهبِنَا هستند دارا ايران برابر در اقتصاد، و ساالرى فن ديدگاه از را باال دست انيرانى قدرتهاى
شده ياد عوامل از مستقل كه باشد چارچوبى در بايستى شده آرائه هاى حل راه اين بر . ازخرد دور آمده، وارد كشور اقتصاد بر كه دهشتناكى هاى تخريب از پس گردد پياده بتواندده رياضت بهاى به حتى داخل در محور توليد اقتصاد برقرارى اگرپيشنهاد بود نخواهد
. عكاسى دوربين زنى كپى از راستا همين در ژاپن نكنيم فراموش شود داده مردم، سالهاست آگاه آن از خوبى به خود نويسنده كه كرد آغاز واگن فولكس خودروى در .وساخت
كنيم شناسايى را ها انيرانى و خود قوت و ضعف نقات كه اينست پيشنهاد .اما » یادآور » وبیدرنگ چیست؟ سوم جهان از تو تعریف پرسید ازمن دوستی روزی یاددارم به
بود اين پاسخم نمیخواهم؛ ای کلیشه پاسخ :شد،
توسعه کشورهای مردم که درحالی کنند، می تکرار را خود اشتباهات سوم جهان مردماشتباهات یافته . جامعه اگرریشه گیرند می درس آن از آنها به رجوع ودرآغازهرکاربا کرده مدون خودرا
شناختیزنند؛ می دور آنرا مسائل دربرخوردبا سوم جهان مردم که آنست خواهی، به آنراهم
مردم كه درحالىرابطه همين در و دارند بر پای پیش از را مسئله میکنند کوششش پيشرفته ى دیگرکشورها
سنگ . نخست، حل راه در آيد مى كشورها آن از اختراعات از اى بيشينه شمار كه استكند مى حل را مسئله دوم حل راه اما برجاست همچنان خواهيم، ۰مسئله به تَر دقيق
دست به پى در پى اختراعات شود مى سبب كه است پيشرفته كشورهاى در نسبي آزادىانديشيم. آيد بى بيشتر پسندى آسان يا اتگارى سهل واژگان به !.
درس اشتباهات از كمتر سومى جهان جوامع در ارتباطات كأستى سبب به سوى ديگر از . پيشرفت پيششرط آزادى داشتن كه شود مى گرفته نتيجه پايه همين بر شود مى گرفته . انقالب از بايد كه درسهايى از يكى آيد نمى دست به استقالل بدون آنهم و ٥٧است
روز به نخست روز از قانون از بيرون دولتى هيچ زورگويى نگذارد ملت كه آنست آموختخود، مقابل در مردم نبود در ، را خود روز هر زورگو دولت كه چرا شود، كشيده دوم
. بر بِنَا اگر گوييم به خود به گزارد نخواهد گردن قانونى هيچ به و ميسازد تَر نيرومند . تله آموزشى هاى برنامه مشكل اين حل آغاز تر دير نه نخست، روز همان از ايستادگيست
بود خواهد مدت دراز در پرورش و آموزش و مدت، ميان در .ويزيون
سال ا در نوشته . ٢٠١٦ين كه اجتماعى هاى زمينه از استفاده با اسالمى انقالب شده نگاشته نمايندگان كه دولتهايي سازى زمينه و ريزى برنامه و شد، ياد پيشين بخشهاى در
آموزشو ) وزير گنجي منوچهر اثار بخوانيد رسيد ثمر به هستند المللى بين شركتهاى ) پا تازه رژيم مبادا تا كردند را كوششخود همه دولتها همان و را ديگران و پرورششاه
( در گروگانگيرى داستان بيفتد ملى نيروهاى دست به و رود بيرون دستشان از گرفته .) كشى انسان و واپسگرا رژيم چه انقالب آن دل از كه ديد خوبى به جهان أمريكا سفارت
. نكته اين آورى ياد اينجا در است خورشيد از تَر فسادشچشمگير گنداب كه زد بيرونكه آنست براى تنها معاصر، ايران رويدادهاى در بيگانگان نقش بر تأكيد كه است بايسته
همه فرهنگى و اجتماعى اقتصادى، سياسى، هاى آسيب بناى زير شناخت براى كوششبايستى نيز ما و است آگاه خصم كه چرا باشد .جانبه
نام به ، ديدم مستند فيلمى پيش روزعربستان حكومت از بردارى پرده ”Saudi Arabia Uncovered “ :يا
)!!! . نيست؟ ) آن سازنده از نشانى فليكس، نت به ك ر بگيريد پى آنرا سازندگان خود ،سال در . ٢٠١٥كه زدن دار مردم، ديدگان برابر در سربريدن سازى فاش فيلم اين نگاه كانون شده ساخته
ميان در گدايي و فقر دادن نشان و حاكم گروه وسيله به حكومت قصب و فساد ، زدن تأزيانه جرثقيل، با . هاى سال كه است گونه چه كه آنست پرسش اينك بود عربستان مردم از اى گسترده هاى گروه
كه مستندى چنىن و پابرجاست ايران در ندارد، سعودى رژيم از كمى دست كه رژيمى چنين درازيستاينچنين كه مستندى و شد سركوب آنچنان سبز جنبش به موسوم مليونى حركت بلكه هيچ، نشده؛ ساخته
.! نشد؟ ساخته باشد، داشته اى پخشگسترده
." داريم : " منافع ما ، نداريم دشمن و دوست ما كه چرچيل مشهور گفته آن به ميگردد بر كار اين چراييبيرونى هاى قدرت از ملى استقالل آوردن دست به براى كه راهكارى هر ، ميگويد ما به تجربه اين
نابسامانى بردن بين از سوى به توجه كانون و بوده قدرتها آن با تقابل عدم پايه بر بايستى شود، انديشيده . اين در كوشششده كنون تا كه آنچنان ها بسامانى نا اين است كرده بروز ما جامعه در كه باشد هايي
هر ، است ممكن كه آنجا تا بايستى و فرهنگيست و سياسى اجتماعى، اقتصادى، بيايد، نوشتارو ملى همدلى به نياز و نيست آسانى كار اين و گردد طرف بر الوييت بدون و هم همراه چهارنابسامانى
اين روزى آشفته از كنون تا كه آنها كه بود خيال خوش نبايد ميان اين در و دارد گيرانه پي و سخت كارمعنى ) استقالل ديگر امروز دنياى در كه ميشود تبليغ چنين سالهاست گيرند به آرام ، اند ده بر بهره ملت
... كه(. اينست ما مشكل ترين بزرگ اما ماست راه ايرانى فرهنگ به گشت باز و ژاپن الگوى اين ندارد شود گير فرا كه دهيم بازتاب آنچنان را .انديشه
" " ، نهفته آتش داد، نشان را خود كتابهاى از يكى ديدم، آنرا كه تلويزيونى برنامه يك در گنجى منوچهر دكترمى " را خميني شر كه صدر موسى امام معنى، به نقل ؛ است شده يادآوري هم كتاب آن در كه گفت و
كرده آورى ياد را او خطر شاه به انقالب، از پيش يكسال از بيش بود، آگاه او خطر به شدت به و شناخت . اما". شدن گم كند مالقات را وى نبود حاضر ديگر شاه كه رساندند آنجا به را كار دربار درونيان برخى بود
اين نيافت، انتشار او سرنوشت و ليبى به او سفر چگونگى از مستند خبرى هيچگاه اينكه و صدر موسىكرد؟ بيرون صحنه از اينچنين را او نيرويي چه و او چرا كه انگيزد مى بر را !!!پرسش
. اينروست از هم بود نخواهد ممكن پرده، بى اما منصفانه نقد بى واين نيست ممكن شناخت بدون درماندر آنرا گسترش و گرفت كار به كشور، جوانان براى را معاصر تاريخ شناخت كارهاى و ساز همه بايد كه
. آنها تحليل و ايران حكومتيان هاى بندي جبهه و خبرها پيگيرى سوى ديگر از ساخت فراهم جامعه پهنهاين برداشتن راه در توان مى كه سازد مى آشكار خوبى به را رژيم هاى ضعف روز، شرايط با متناسب
. روى از رژيم سران هاى گويي گزافه كه ام ديده روشنى به موارد بسيارى در جست بهره آن از رژيمگشاست راه آن دانستن كه است .ضعف
مى سبب كه است سانسورى خود با مبارزه كوشيد، آن انجام در بايستى كه فرهنگى مبارزات از يكىآنكه بدون ؛ دارند بر ها آزادى كشيدن بند به براى را گامها نخستين مستبدين و ها هوچى ، دزدان شود . ناممكن امر اين از پيشگيرى شود بسته گذشته تكرار هاى نطفه نخستين سان دين به و برخيزد اعتراضى
. باشد بسته بر رخت جامعه سطح در سانسورى خود مگر هاى است برنامه مشكل اين حل آغاز. بود خواهد مدت دراز در پرورش و آموزش و مدت، ميان در ويزيون تله آموزشى
تحقير و زور و خشونت با كه هاست خوانواده در نادرست تربيت آن عمده دليل يك داريم؟ كار خيانت چرابد " هم تو هستم، بد من وضعيت در كودك كه شود مى آن به منجر تربيت روش اين است، همراه كودك
" . ( " كتاب" " به ك ر شود بزرگ خوبى تو هستم، بد من وضعيت در يا نوشتهماندندروضعيتآخر"هستى (. تامسهريس، رضايتى كوشند مى همواره قربانيان اين كه اينست معنى به اين فصيح اسماعيل ترجمه
براى هستند، خوب كه كنند ثابت كه باشند آن درپى وهمواره كنند طلب شده دريغ آنها از كودكى در كه راافراد اين از استفاده روى اين از هم و كنند جلب را ديگران رضايت چرا و چون بى اطاعت راه از نمونه،
. به ) ك ر است هندي گونگادين آن، شناختى روان كالسيك نمونه است آسان :بسيار" )Gunga Din” Summary and Analysis
با آورد، مى ببار وارونه نتيجه كه هنگامى مبارزه در خشونت عدم تفاوت از است يي اال و بسيار نمونه كهميهنان هم برابر در اشغالگر با همكارى و انگارى پست .خود
زنجيره ، مدت ميان كوشش يك در ها خوانواده كه شد خواهد سبب زمينه اين در درست رسانى اطالع . نيست الزم و دارد رسانى اطالع به نياز تنها و است عملى كار اين بگسلند را تحقير هاى ريشه از يكى
كند منحرف آنرا تواند نمى خارجى نيروى هيچ همچنان و باشد عوضشده .رژىمتا بايستى كه كرد، رعايت را امر اين وسواس با يد با و ايست پايه بسيار كودك زندگى نخست سال سه
شود پيگيرى فرزند .بلوغ
و كودك پرورى شخصيت بايستى راه ادامه در كه شود مى آغاز رسمى آموزش دوران سال، پنج از پس . درسال دارم ياد به آموخت را اعتراض و حق از دفاع هاى حمله ١٩٩٠سپسروش ميانه ودر ميالدى
) ( از شهرى در حسين، صدام دست از كويت گيرى بازپس از ،پس عراق با اول بوش جنگ عراق به أمريكااسرائيل به موشك چندين بودند آورده سرش بر آنچه تالفى به صدام كه آمد روزخبر يك و بودم آلمان
إعالم آلمان دولت كه بود آمده وجود به جنگ گسترش خطر و درگرفته اى آشفته وضع چنان و بود پراندهبه وارده خسارات جبران براى مارك مليون صد چهار ، اسرائيل متقابل حمله از پيشگيرى براى كرد
. آن كه بود آن باورشان زيرا بودند مخالف آن با آلمان مردم كه امرى داد خواهد كشور آن به اسرائيل . كار محل از نهار صرف براى كه دارم ياد به نمايد آن وارد را خود نبايستى وآلمان است سرنفت بر جنگ
احتماال بود، آورده خيابان به اعتراض پالكارد با را دبستانى كودكان آموزگارى ديدم كه بودم آمده بيرونشان كودكانه دستان با بود كرده رديف خيابان كنار رو پياده در را آنها و آنها، خانواده يا قانون پشتيبانى با . . اينگونه كرد نخواهم فراموش هرگز را زيبا منظره اين دادند مى گسترش خودرا اعتراض و كرده بلند كه
پيشاست در كه روزهايى براى است ملت يك كننده هماهنگ بهترين راستى به اعتراض .آموزش
بايستى استقالل، طرفدار نيروهاى كه است، ايران آينده در پرورش و آموزش نقش روشنگر شد، ياد آنچهدر توان به كه اى گونه به باشند داشته آماده هايي طرح آن اجراى براى كشور بيرون از هم و درون از هم
. ميتوان نمونه عنوان به كرد پياده و تصويب را نهائي طرح كوتاه بسيار زمانى در آنها، بين كنش اندر يكساخت آماده پيش از را دبستانى هاى كتاب هاى نگاره و ها آموزه .طرح
اينسان : به كنند، خواهى نظر محلشان كارهاى انجام براى توانند مى مردم محله هر در نشان دو و تير يكمحل هاى خانه به تا خواهيد به فرزندانتان از و كنيد درست را نظرخواهى هاى فرم فرزندانتان يارى با كه
. كه اى آينده براى را فرزندانتان و خود اينسان به نگارند به فرمها در را گيرى رأى نتايج و كرده مراجعهايد داده ياد فرزندانتان به نيز را پذيرى مسئوليت همچنين ايد نموده آماده داشت خواهيد محلى .شوراهاى
خوانيد به گزارم، مى خورده بازي را آنها نام كه گروهى در است ايديولوژيك اعتقادات خيانت ديگر دليل ... بخوانيد و كرد، روشن خوبى به را آنها راه انقالب اين كه ايران مذهبيون از بسيارى ها، اى توده اكثريت
كسانى ) ( از اسالم فدائيان مذهبيون ترورهاى باره در كنون، تا شاه رضا زمان از را ايران معاصر تاريخآتشسوزى ) ( منصور، على حسن ، ها اى توده فاطمى دكترحسين به تيراندازى كسروى، احمد همچون
... بزرگ كردستان ساخت براى كردستان در ويژه به اينروزها كه هايى طلب تجزيه و آبادان ركس سينما . نزديك كه بود سپاسگزار أمينى محمد آقاى هشدارهاى از بايستى راستا اين در اند شده كار به دست
. كه است درست اين است نشده آن به توجهى هيچ شوربختانه و داده را هشدارها اين است سال پانزده . كند مى إعالم رژيمى كه هنگامي اما است بوده ايران مردم همه بر است، رفته كه بيدادى و ظلم
. آور ياد همينجا نمايد مى بيگانه خود از را ايرانى مليون چندين هست، شيعه حكومت يك ايران حكومتاصلى از يكى خود آوردم، اينجا را داليل آن از يكى تنها و باشد، كه دليل هر به راندن خود از اين كه شوم
سازيست كار خيانت و خيانت هاى پايه .ترين
وجود از حتى شده ايديولوژيك اعتقادات از استفاده سوء خطر پيشگيرى سبب آزاد بحث و عقايد آزادى . زمينه پيش بايد را كار اين برد بهره جامعه در سياسى كيفى گسترش راستاى در ميتوان ها انديشه آن
گردانيد مستقل احزاب آوردن .پديد
به دست اجتماعى برتر جايگاه و ثروت براى كه هستند كسانى كنند، مى خيانت دانسته كه ديگرى گروه . و سياسى گروه يك يافتن برترى از پس ، شوند مى ناميده هم لومپن نام به كه اينها زنند مى خيانتى هر
جانب راستين، هاى ايديولوژيست از بيشتر بسيار را خود معموال و چسبانند مى آن به را خود آن، تسلط . زمينه داراى و خيزند مى بر شهرى فقير بسيار طبقات از أساسا گروه اين دهند مى نشان حاكم گروه دارباال، در شده ياد نخست گروه ديده خشونت محرومين و كودكى در شدگان تحقير با مشترك روانى هاى
. از شوند، دار پول شبه يك خواهند مى كه كارآيي و توان هيچ داشتن بدون نيز بسيارى اگرچه باشند مى . بيابند ها گروه اين تغير و شناخت براى راهى بايستى شناسان روان هستند ها لمپن جمله .اين
هاى درگروه گردآمدن به تشويق را جوانان، ويژه به ، مردم كه آنست اجتماعى، سازى زمينه راهكار ديگرانجمن ورزش، ناتوانان، به كارى مدد تاتر، موسيقى، همانند خود، عاليق سوى در كه نماييم به نفره چند
جمعى كار آمادگى تا آيند هم گرد دست اين از هايي كنش و زيست محيط پاكسازى فيزيك، و رياضى هاىآورند دست به است، دموكراسى آوردن دست به براى نيازى پيش كه .را
همكارى كوشى، سخت به نياز گمان بى گردد، تكميل و رفته شسته بايستى كه شده ياد كارهاى راه انجامآمده زير در كه پيگيريست اين الگوى ، تربيونال ايران مردمى، دادگاه برپايي كه دارد فراوان ايستادگى :و
( کتاب تربيونال نویسنده حاضر ( » ايران ما خود جز کسی ساله، پنج سفر این آغاز بههنگام که کرده تأکید به که رسانههایی حتی که شد سبب اما ما سختکوشی و ایستادهگی بشنود؛ را دادخواهی این صدای نبود
" قلب " اعماق در که را صدایی هستند، آنها سیاست و برنامه مجری و دارند توجه باالییها سیاستهای . در نفر میلیون چهل که شد چنین کنند منعکس بود، شعلهور خانوادههایشان و سیاسی زندانی هزاران
زندانیان هزاران کشتار و دادخواهی این جریان در جهان سراسر در نفر میلیارد یک از بیش و ایراندههی در گرفتند ۱۳۶۰سیاسی قرار .
بودند زندگان ترين عاشق سال، اين مردگان كه زيرا
گذرم مى و كنم مى بسنده دادگاه اين شاهدان از يكى گفته از اى تكه به .تنها .
" ) در ) نويسنده ، شرقى و غربی قدرتهای چه و اسالمی جمهوری چه منافع که بپذیریم اگر این بر بنادر ما است، مشخص کامال انتقادات و سوال این به جواب ندارد، بشر حقوق مساله به ربطی هیچ منطقه
و کنیم فشاری پا خودمان بشری حقوق موضع روی باید الملل بین سیاسی بازیهای از فارغ شرایطی هرباشد قدرت کنان بازی تمام به " .حواسمان
خصوصى تلويزيون اندازى راه آماده را خود اكنون هم از بايستى ايرانيان شده، ياد راهكارهاى بر أفزون . ميان در تلويزيون رسانه همگانى ديدگاه از باشد مردم هاى خواست بازتاب ابزار كه نمايند به ايران در
ارزش يستى با كه هستند نهادى دو دادگسترى همراه به پرورش و آموزش و زياديست ارزش داراى مدت ... است گنديده نمك مدتهاست كه ؛ دارد مدت دراز كار به نياز و داد آنها به .بسيارى
به شما رساننده و دشمنانتان كشنده كه آزاديست أين شد، ياد آنچه رعايت درسايه كه كنم آورى ياد درآخر . إز نقل به صدر بنى پژوهش آخرين زگويى با ايد بوده دنبالش به است سال ده و يكصد كه چيزست آندين كه كوشاست صدر بنى آقاى كه نكته اين آورى ياد با بود، خواهد گزارش أين بخش پايان گويا، سايتدين هر يا اسالم دادن دخالت دون به ايشان هاى گاه ديد نظرمن از اينحال با باشد، دولت از جدا بايستى
. . همان در درنگ بى ايران از خروج از صدرپس بنى آقاى دارم اى ساده برهان دارد درستى هم ديگرىنشديد؟ بركنار اساسى قانون پايه بر شما مگر كه گرفت قرار سى بى بى خبرنگار پرسش مورد فرودگاه
شود، " اجرا قانون آن تمام بايستى شود اجرا اساسى قانون است قرار اگر داد، پاسخ درستى به ايشان وآن !" از بند يك تنها نه
. آنگاه آيا تفسيرشود يا اجرا بايستى آن تمام شود، اجرا قران است قرار اگر پرسم مى ايشان از من اينكداشت؟ خواهد همخوانى ها آيه ديگر روح با ها آيه برخى از تفسيرها هنوز
ايشان از قرآنى تفسيرات بسيار كه آنجا از ايشان، شخصى عقائد به احترام ضمن كنم مى يادآورى بازهم. است آمده پيش برايم پرسش اين ام؛ شنيده
. پردازند به آزاد بحث و پژوهش به خود مقوله اين داران دوست
سیاست برای شكستن چرخه ترور، ابوالحسن بنی ۷.صدر
Like1
اسالمیرادرنظربگیریدکهجهششدرحوزهسیاسیازطریقانقالبسال
ایران،ایجادشد.بسیاردشواراستکهبخاطربیاوریم،امابیاناولیه1979ازاسالمدرایران،مبتنیبراصولدموکراسیوحقوقبشربود.آیتاللهخمینی،سخنگویانقالبایراندرپاریسشد،تاجاییکهبرخیدرفرانسه،.ویرا"آیتاللهآزادیخواه"میخواندند
2016ِبهارشمارهدر صدربنیابوالحسنمقالهترجمهداعشوالقاعدهرهبرانبامناظرهبرایصدربنیآمادگیاعلام (1)هاروارد دانشگاهالمللبینروابطشورایبوسیلهشدهمنتشر،“HIR“فصلنامهشكستن چرخه ترور: بديل دموکراتیک
ماهخدمتبهعنواننخستينرياستجمهوري١٦،بعداز١٩٨١درژوءنايران،مندرحالاختفابودم.كودتاييدرحالانجامعليهمنبود؛فتواييعليهمنصادرشدهبودكهمرابههفتباراعداممحكومكردهبود.مندر
آنحالنامهايسرگشادهبهمردمايرانمنتشركردموبهآخرينكلماتبانو"رونالد"زيرگيوتيندرزمانانقالبفرانسهاشارهكردم:
»روزيزنيمحكومبهاعدامباگيوتينفريادزد:"آه،آزادي،بهنامتوچهجنايتهاميكنند!"امروز،وبيشازآنفردا،خواهندگفت-"آه،اسالم،بهنامتوچهجنايتهاميكنند!"اسالمچنانبياعتبارخواهدشدكهبرايیکقرن
هيچكسازحقوقبهنامدينسخنبهزباننخواهدآورد.«اينپيشبينيامروزحتيازآنروزهمدرستترازآبدرآمد.ديناميكهاي
قدرت،ثابتمیمانند.قدرتنيازبهدشمندارد،وخشونتتنهاوسیلهتعاملشاست.اماتألیفعلموفنودیگرنیروهایمحرکهبازورنمیتواند
درروابطقوابکاررودمگربااخذمشروعیت.ازاینرو،قدرتهموارهنيازمندايدئولوژياست.باوجوداین،قدرتتااندیشهراهنماراازخودبیگانهنکند،نمیتواندبکارشبرد.نیازهایدائمدرتغییرقدرت،سببازخودبیگانهکردنمداوماندیشهراهنمامیشود.بتدریج،دراندیشهراهنما،توجیهگرهایقدرتجانشینهمهآنچهمیشودکهیامزاحماستویادیگربکارتوجیه
قدرتنمیآید.درجریانمتمرکزوبزرگشدنقدرت،ازخودبیگانگیاندیشهراهنماکاملمیشود.وازآن،صورتبامحتوائیباقیمیماندکهجزبکارتوجیهبکاربردنترکیبباالدرروابطمسلط–زیرسلطهوتشدیدخشونت
نمیآید.سياست بر مبناي دانش غلط
هنوزعلمسياستمبتنیبراینباورنادرستاستكهایدئولوژی،قدرترابرايمتحققکردنهدفخویشبکارمیبرد.بههميندليل،سياستاغلب
بعنوانشیوهکسبوحفظقدرتوبکاربردنآنبرایمتحققکردنهدف،تعریفمیشود.اينتعريف،فرضميكندكهباکسبقدرت،آدمیميتواندهدفیرابرآوردكهايدئولوژيایجابمیکند.بهسخندیگر،علمسياست،
مبتنیبردرکوارونهازرابطهميانقدرتوايدئولوژياست.تشخیصنمیدهدکهاینقدرتاستکهایدئولوژیرابکارمیگیرد.بنابراین،درروند
متمرکزوبزرگشدن،آنراازخودبیگانهمیکند.دليلاصلياينتعریفوارونهازقدرتوايدئولوژيآنستكهاکثرايدئولوژيها،گفتمانهایقدرتهستند.برايمثال،تعریفلیبرالیسمازآزاديایناست:
"آزادييكنفر،جاییپایانمییابدكهازآنجا،آزاديديگريشروعمیشود".اينتعریف،دوناحیهمحدودرافرضمیکند)فضایآزادیمن،فضایآزادیشما(.بنابرینآزادیدراینجا،بوسیلهمحدودیتشتعریفمیشود–اما
ازآنجاکهآنچهآزادیرامحدودمیکندقدرتاست،درواقعاینتعریفقدرتاست:"قدرتیکنفرازآنجاییشروعمیشودکه،درآنجا،قدرت
دیگریپایانمییابدچهمیشوداگردرصدددرکآزادیبعنواناختیارباشیم؟)بهطورمثال،اختیاریکنفردرپیگیریدانشنهتنهااختیاردیگر
جستجوگردانشرامحدودنمیکند،بلکهآنراافزایشمیدهد(.مگراینکهکسیتصمیمبهاستفادهکردناززوربرضددیگرانگرفتهباشدواینفقطزمانیرخمیدهدکهآنشخصازاختیارخویشغافلشدهباشد.کاربرد
زورفقطدرستیزیمیاندوطرفدرفضاهایمحدود،ممکناست،ودراینصورتتنهایکفضاباقیخواهدماند.درنتیجهتوسلبهزور،بهازخود
بیگانگیوازبینبردناختیارمیانجامدواختیاررابهفضاهایمحدودیکهرخمیدهد،محصورخواهدکرد.دربینشان،مواجه
مثالهاییازاینکهقدرت،چگونهایدئولوژیرامصادرهمیکند،آنراتصاحبمیکند،وازطریقفرآیندازخودبیگانگی،آنرابرایتوجیهخودشاستفاده
میکند،بطوریکسانیدرایدئولوژیهایدستراستی،چپیومذهبیوجوددارند.
درراست،بهطورمثال،میتوانمشاهدهکردکهچگونهلیبرالیسمکالسیک،درنئولیبرالیسمیازخودبیگانهشدکهبهتاچریسم،ریگانیسمونهایتا
لیبرالیسموحشی،مبدلشد.اینپروسهازخودبیگانگیتاخالیشدنکاملایدئولوژیازمحتواینخستینوپرشدنشازتوجیهگرهایبکاربردنزورو
تشدیدخشونتادامهمییابد.درچپ،مارکسیسم،در"مارکسیسمدولتی"،درقالِبمارکسیسم-لنینیزم،وسپسدرمارکسیسم-لنینیزم-استالینیسماز
خودبیگانهشد.اینپروسهازخودبیگانگیادامهیافتتاآنجاکهازمارکسیسمهیچنماند.درچپغیرِمارکسیسم،سوسیالیزمکالسیکدر
سوسیالدموکراسیوسپسدرسوسیاللیبرالیسمازخودبیگانهشدودرنهایتکامالازآنچهکهبود،تهیگشت.
دربارهدین،حقیقتایناستکهدولتیدینیهیچگاهنمیتواندواقعیتبیابد،چوندراینشرایط،دینتوسطقدرتدولتیموردتملکقرارمیگیردواین
ایبیانجامدکهدینبوسیلهقدرتنوعرابطهتنهامیتواندبهظهوردیندولتیبرایبرآوردهکردننیازهایروزافزونشبهاستخدامدرآوردهمیشود.لذادینمیبایستبهطورکاملازاصولوفروعخود،ازخودبیگانهگرددو
برابرباخشونتوزورگردد.اسالمیرادرنظربگیریدکهجهششدرحوزهسیاسیازطریقانقالبسال
ایران،ایجادشد.بسیاردشواراستکهبخاطربیاوریم،امابیاناولیه1979ازاسالمدرایران،مبتنیبراصولدموکراسیوحقوقبشربود.آیتالله
خمینی،سخنگویانقالبایراندرپاریسشد،تاجاییکهبرخیدرفرانسه،ویرا"آیتاللهآزادیخواه"میخواندند.بااینحال،قدرتمطلقه،بهمحضبدستآوردنقدرت،بهتدریج،دستبکارجانشینکردناصولواهدافیزدکهانقالبراممکنساخت.ازخودبیگانگیاسالمدردولتاستبدادی،تاجاییادامهیافتکهمذهبیکهویژگیهایمعرفش،عشق،شفقت،وگذشتبودند؛دینیکهدرکتابآن،کشتنیکفردبیگناهراباکشتارهمهانسانیتیکسانمیداند؛وقواعدگستردهبرایحذفتمامشکلهایخشونتازروابطانسانی
ایمبدلشدباخویشتن،دیگران،وطبیعیتراپیشنهادمیکند،بهایدئولوژیکهبهنامآن،جنایتهایهولناکووحشینانهصورتپذیرفت.
اینروندازخودبیگانهشدنبهخمینیاجازهدادکهجنگ،راکهدرقرآنبهعنوان"عملیشیطانی"خواندهشده،"نعمت"یکهبایدستایششودبنامد.
زمانیکهاوبهتعهداتدموکراتیکخویشخیانتکردوقدرترابههرقیمتیدنبالکرد،دینامیکهایقدرتاورابهکنترلخویشدرآوردند.اینمثالنشانمیدهدکهچگونهقدرتوایدئولوژیبهداممداربستهسلطهمیافتند،وچگونهایدئولوژیازهردوسوتوسطقدرتازخودبیگانهمیشود.زمانی
کهرابطهقدرتوایدئولوژیبهایننقطهرسید،قدرتواردمرحلهمرگمیشودوازبینمیرود.ایندقیقااتفاقیاستکهبرایاتحادجماهیرشورویرویدادوبرایرژیمایراننیزرویخواهدداد.اینمثالهمچنیننشانمیدهدکهچگونهخشونتتنهاراهحلایننوعرابطهمیگردد،چگونهشرایط
ادامهیافتنتروریسمایجادمیشود،وچگونهدراینگونهرابطه،امکانریشهکنکردنتروروتروریسمغیرممکنمیگردد.اینبهدلیلهمان
دینامیکیاستکههشداردادم)قبلازاینکهجرجبوشوتونیبلربهعراقوافغانستانحملهکنند(کهبااینسیاستتنهایکنتیجهحاصلمیشود:
گسترشبیاندازهوشدیدتروریسم.بانگاهبهایدئولوژیهابارویکرد"جنگباترور"،اینکههردوطرفدرگیر،قدرتهایغربیوسازمانهایتروریستیچهمیزاندچارازخودبیگانگیگشته
اندغیرقابلتصوربهنظرمیرسد.درایاالتمتحدهآمریکاوبسیاریدیگرازکشورهایاروپایی،آزادیشهروندانبهبهانههایگوناگونازجملهجنگبا
تروریسممحدودشدهاست.ازخودبیگانگیایدئولوژیهایدموکراتیکدرغرببهجاییرسیدهاستکهدرمقاطعی،دولتسوسیالیستفرانسهتصمیمگرفتباتغییردرقانوناساسی،بهدولتاختیارتامبرایریشهکنکردن
تروریستهابدهد.درطرفدیگر،مشاهدهمیکنیمچگونهاسالمکهدینصلح،دموکراسی،حقوقبشر،استقاللوآزادیاستدرایدئولوژیتمامیتخواهِ"والیتمطلقهفقیه"دچارازخودبیگانگیشدهاستتاجاییکهخشونتو
نفرتراتقدیسمیکند.اینالگویتنفروخشونتکور،بعدهابوسیلهسازمانهاییهمچونالقاعدهوداعشريالاقتباسشد.
چرا غرب به ساختن سازمانهای تروریستی کمک کرد؟بینظیربوتو،نخستوزیرسابقپاکستان،درمصاحبهبالومونددرسال
،تصریحکردکهطرحتشکیلطالبانتوسطدولتبریتانیاریختهشد،2001توسطسازمانسیامدیریتشدوتوسطدولتسعودی،پشیبانیمالی
دریافتنمودوتوسطارتشپاکستانعملیاتیشد.ماهمچنینمیدانیمکهسازمانهایاطالعاتیغربینقشمهمیدرایجادداعشایفاکردهاند.سئوال
اینجاست،چرا؟یکپاسخمیتوانددرنیازمندیبهدشمندردینامیکهایقدرتیافتشود.هرچهدشمنترسناکتروظالمترباشد،طبقهحاکمبیشتر
میتواندترسازفقدانامنیترادستآویزکند.بهایندلیلاستکهصاحبانقدرتنهتنهانیازبهتراشیدندشمناندارند،بلکهبهدشمنانی
نیازمنداستکهدینوایدئولوژیرادربیانقدرتیتوجیهگرخشونتازخودبیگانهکردهباشدتاکهسلطهگربتواندجنگباترورراتوجیهکند.درواقع،ایدئولوژیهایهردوطرف،محتوای)خشونت(یکسانیراداراهستندوتنهادرقالبوفرمباهمتفاوتدارند.بهایندلیلاستکهزبانگفتگویدو
طرف،زبانخشونتمیشود.1981اینقدرتهابهیکدیگرنیازمندند.بههمیندلیلبودکهایرانرادرسال
ترککردم.برایافشایروابطارگانیکمیانخمینیسموریگانیسمایرانراترککردم.تحمیلاستبداددینیوقدرتمطلقهفقیهبهمردمایرانتنهااز
طریقایجادبحرانهایدائمیازهردوطرفامکانپذیربود،بحرانهابااشغالشروعشدندوباجنگهشتسالهمیانایرانو1979سفارتآمریکادر
عراق،واخیرابحراناتمیادامهیافتند.دراینپروسه،درقالبهاییدیگر،
ایدئولوژیهایسازمانهایتروریستینظیرالقاعدهوداعشبوجودآمدند.چگونه تروریسم را تضعیف کنیم؟
زداییبایددراینجاخاطرنشانشوند.سیاستهاییمبتنیبرنظریهخشونتهاییبرایکاهشونهایتاحذفخشونتدرروابطخشونتزدایی،بهشیوه
اجتماعی،ارجاعمیکندوراههاییبرایبازکردنمداربستهخشونتبینطرفهایدرگیرقدرتفراهممیکند.
نخستینسیاستاینستکهتحتسرفصل"مبارزهباترور"،آزادیهابهجایمحدودشدنمیبایستگسترشیابند.آزادیبیانبیشتربهمبارزهبا
تروریسمکمکخواهدکرد.یکمثالازدورانریاستجمهوریمنمیتواندبکارآید.بعدازحملهارتشعراقبهایران،برخیازروحانیونکهبهایجاد
استبدادخودشانامیدواربودند،جنگرابرایبستندهانمطبوعاتدستآویزکردند.بهعنوانفرماندهنیروهایمسلح،منبهشدتمخالفاینسیاست
بودموعنوانمیکردمکهآزادیمانعدفاعمؤثرازوطننیست،بلکهمساعددفاعازکشورنیزهست.هرچهروحانیتبهبستنمطبوعاتادامهمیدادند،
مناستداللمیکردمکه:"درتاریخایرانسابقهنداردکهرئیسدولتدرهمانحالکهدغدغهجنگوحملهدشمنرادارد،دغدغهحملهگرگهایآزادی
خواربهآزادیهایاساسیمردم،راهمداردوهمهقدرتشرابرایجلوگیریازتهدیدوتحدیداینآزادیهابهکارمیبرد."آزادینبایدقربانی
مبارزهباتروریسمشود.دوما،آزادیمیبایستبرایبهچالشکشیدنرهبرانسازمانهایتروریستی
بهریاستجمهوریرسیدم،بخشی1980بکارگرفتهشود.زمانیکهمندرازایراندرگیرجنگهایداخلیبود.منسازمانهایدرگیررابهبحثآزاد
دعوتکردم.میخواستمازآنهابپرسمکهچراآنهاازاستفادهازامکاناتدموکراتیککهدراختیارشانبود،برایتبلیغبرنامههایسیاسیشانچشمپوشیکردندوبهجایآنبهمبارزهمسلحانهمتوسلشدهاند.برایاین
منظور،منبههمهرهبرانآنهامصونیتدادموشخصابههمراهفرماندهاننظامیدربرنامههایزندهرادیووتلویزیونشرکتنمودم.اینروشبهطرز
چشمگیریموفقبود.بااینحال،روحانیونمتوجهشدندکهاینروشدموکراتیک،تالشهایآنهارابرایدراختیارگرفتنکنترلدولت،بیاثرمیکند
وازادامهیافتنآنجلوگیریکردند.امروز،بااینحال،دولتهایغربیوجوامعمدنیمیتوانندازاینروشاستفادهکنند.آنهامیتوانندبهرهبران
گروههایتروریستینظیرالقاعدهوداعشامانبدهندوازآنهابرایمناظرهبادانشمندانمسلماندررادیووتلویزیوندعوتکنند،وازآنهابخواهندکهتوضیحدهندچگونهقرآنواصولآنتوجیهکنندهتروروقتلعامانسانها
هستند.آنهایاردخواهندکرد،کهسوالهایبسیاریرادرمیانحامیانآنهادرسازمانمتبوعایجادخواهدکرد،واینحداقل،بحراناستخداممزدورانراببارخواهدآوردویابحثآزادرامیپذیرندوپیروانآنهاخواهنددیدکهآنهانمیتوانندچنینخشونتیراازطریقاصولقرآنیتوضیحدهند.منخودم
داوطلبشرکتدرچنینبحثآزادیهستم.سیاستسوم،کامالمتوقفکردِناستفادهازبمبهاوهواپیماهایبدون
سرنشیناست.بسیاریازکارشناسان،ودرمیانآنهایورگنتادنهوفر،عضوسابقمجلسفدرالآلمانوروزنامهنگار،عنوانمیکردندکهقبلازحملهبهافغانستان،کمیبیشترچندصدتروریستدردرههندوکشوجودداشتند.استفادهازبمبگذاریوهواپیماهایبدونسرنشین،بهتلفات
گستردهغیرنظامیاندراینمناطقمنجرشد،وجمعیتدرایننواحیراخشمگینکردوآنهابهاینگونهسازمانهاملحقشدند؛درحالحاضراینتعداد
بهبیشازصدهزارتنرسیدهاست.بازاگربهتجربهمندرزمانجنگباعراقبازگردیم،درحالیکهنیرویهواییایران،آسمانعراقراتحتتسلطخودداشت،ارتشعراقازموشکبرایحملهبهشهرهایایراناستفادهکرد
وبسیاریازشهروندانایرانیراکشتهوزخمینمود.مندربرابردرخواستهایانتقاممقاومتکردموبهنیرویهواییدستوردادمکهبه
هیچگونهماموریتیکهبهخسارتهایناخواستهدرعراقمنجرشود،دستنزد.درنتیجهزمانیکهآژیرهایخطردربغدادوسایرشهرهابهصدادرمیآمد،شهروندانعراقیازآنجاییکهمطمئنبودندکهموردحملهقرارنمی
گیرند،نهبهپناهگاههابلکهبهخانههاشانمیرفتندتاهواپیماهاراببینند.اینروش،تبلیغاتصدامحسینرابرایبسیجافکارعمومیرادرجنگباایران
تضعیفکرد.واینیکیازدالیلاصلیشدکهنهماهبعدازحملهبهایران،اوموافقتخودرابرایپایانجنگوپرداختوجبرانخسارتسنگیناعالمکرد.اگرروحانیتفقطیکهفته،انجامکودتایخویشرابهعقبانداختهبود،توافقصلحامضامیشد.بااینحال،آنهاجنگرابرایتقویتقدرتخوداحتیاجداشتندوکودتارابرایجلوگیریازامضایپیمانصلح،سرعت
بخشیدند.چهارم،بایدبااسالمهراسیمقابلهکردوازبهرهجستنازآندرسیاستداخلییابینالمللیخودداریکرد.مخالفتبااسالمهراسینبایدتنهابهاظهاراتمقاماتدولتمحدودشود،بلکهمیبایستازطریقنهادهای
آموزشیدرمدارسورسانههایجمعیگنجاندهشود.باتوجهبهاینکهجهلعلتاصلیترساست،وبهاصطالحسازمانهایاسالمیقربانیانخودرادرجوابهاموجهلمییابند،الزماستگفتگووبحثهایآزاددربارهاسالمدر
سطحوسیعیبرگزارشود.بدینروشاستکهآنهاکوچکوکوچکومحومیشوند.
پنجم،مردمساکندرکشورهایغربیبایدحقیقترادربارهتروریسمبدانند:تروریسمدرخالپیدانمیشودوتوسعهنمییابد،وتنهادرموقعیتسلطهاستکهاینشرایطبوجودمیآید.مردمبایدبدانند،چوناینرابطهوجود
دارد،بسیاریازکشورهایاسالمیبهمیدانجنگمنافعغربتبدیلشدهاند.مردمنبایدفریباینباوررابخورندکهتروریستهابهدلیلاینکهمخالف
ارزشهایغربیهستند،دستبهاعمالاینچنینوحشیانهمیزنند.بسیاریازآنهاوحامیانآنهاحتینمیدانندارزشهایغربیانچههستند.
ششم،مانیازبهآموزشبیشتردربارهحقوقبشروکرامتانسانیداریم.هنگامیکهیکشخصمتوجهمیشودکهزندگیاومقدساستوکرامت
انسانی،درهمهانسانها،ذاتیاست،چنینانسانیخودیافرددیگریراتبدیلبهبمبنمیکند.آنهاییکهاینکاررامیکنندباورکردهاندکهزندگیآنهاهیچ
ارزشینداردوهیچانسانیدارایکرامتوحقوقذاتینیست.هفتمینراهکار،مقابلهباهمهاشکالتبعیضاست.مامیتوانیمتبعیضرادرقتلعامپاریسودراعتراضاتمقابلآنببینیم.اینبسیارالزمومهماستکهاعتراضانجامشود،امااعتراضاتوراهپیماییهانبایدبهآنچهدرپاریس
یاسایرشهرهایغربیرخمیدهدمحدودشود.مردمنیازدارندکههرکجاکهخشونترخمیدهداعتراضخودرانمایشدهند.زمانیکهمسلمانانمیبینندکهقتلعامهابهصورتدائمدرعراق،سوریه،لیبی،افغانستانوبرمهرخمیدهد،وتعداداندکیاعتراضمیکنند،اعتراضاتتبعیضآمیز،منبع
خشموعصبانیتمیشود.هنگامیکهموضوعزندگیانساناست،اعتراضومخالفتدربرابرخشونتونقضحقوقانسانهامیبایستمسالهجهانیشود.اینامرهمبستگیمیانمردمبافرهنگهاوباورهایمتفاوتراایجادخواهدکرد،وبهعنوانانسان،حقوقبشروکرامتانسانی،مابهاالشتراک
تمامیانسانهاخواهدشد.درصورتیکهاینهاوسایرروشهایخشونتزداییتمرینشوند،باتالقیکه
شرایطتروریسمرافراهمآوردهاست،بهتدریجخشکخواهدشدوتروریسمبهتاریخگذشتهتعلقپیدامیکند.
اصلمقاله:http://hir.harvard.edu/breaking-cycle-terror-democratic-alternative/